Skip to main content

Full text of "Badshah Namah"

See other formats


٩ ۰۸۰۵35 06 


۷۵٩ [(‏ ). 
کردیك *. ۱ 
گوریی شریکت خوانست ای شاه کین نوا 
زیی گفنه حاجنم بدلبل_وبه آیه نیمیی . 
نو مایگ خداني رایس هو : 7 


رن یه نهیم یی را در میه ی و 
ی کرد" خد! # شاهانت ۰ میزان فا ی - 


هده‌اگت .تودرجپان ندینددصورت * ]ده ۳ نيذف در میرانت 


تمام شه 
ی 


ی ون 
۳ "نی اه شفچم غریخت با هه ناف 
۳۹ ان ريني لس + زمانه همین - اهعته_ 
هن و هي ۰ ِ‌ .۰ ِِ 
4 + جاليابي گر آي دل هام چیچمت 
سچژ هم وه پرانة بزفنی هوس ایلیا چیست . 
نیو" را نایه یکین بیش » نبلشه با ربذ . 
0 ايین قهر خاک نشیی‌دربی آن بالا چیسمعا 
1 ۰ ابیات. ه 
و ۰ وی آن رز که" منقار اطون ری کرد 
هی قشت‌ررشی که چه ورزي حطن پرداز امتت 
چا بگرت بذاگوش او ثبی گرده 
اگر ژپای "گبر رغته:*بن لیامده مت 


م6 


۰ و > مجوپپپسستته. ۱ 
ب چه ول موزي کنی چور رذغم از دست 
۰ کمی از کفله , پیکن بر نیارد 
۰ یل فم کارا موم انم 
ب نون ۱ اد کفني که .هر -دییا ‏ بعوژه  ..‏ _ 
میز *عی مي اگر چه از علم-ببرا ندارد اما به موزونیمه 
بط نی از را لباس نظم می پوثاند و تب طرازي ار 
1 روما آممان: مومع بباهيز هه ِ بشما 2ب خر ۲ 


( ۷۶۷ ) 
عم اهم وزیر ان و کلم »حدم آلزماي مقدم نکاشنه شد هر چند 
هو عمل رجعانی دارد ۰ 

هگیم الملک خعیم مومفا حکوم ننی الله احوال اینا در جلد 0 

اول شوح ر به‌طامرترم گفنه ۰ ۶ . 
طالب گلیم شرح حال ار با برخی از ممارش دز اراین جلد 
گزارده آمف ای چند بیت نبر زادا طبع ارت هه ۰ ابذات كِ 
دبال اعک انناده ام جوم دل آزرده ۳ 
و ۳ فر 0 ۱ 
از خورن‌دوان برد ات ی در پیکان خول دز 


هر کص اگر بقدر هثر بپره یاننی 
بائیست آب بعر نصیب یر شود 


۰ ۰ 
سس تست 
۰ 


زذمپای شانه از ژلفت نراهم مبشود ‏ 
بت اگر باری‌نماید»هک مرهم مبشود 


ند بدمست مت دوایام ماهفدار باش 
معزسب بو میکنه (یایها- دهان #سقخ را 


بی , دیده راه اگر ننوان رفت پص چر مب 
چم از جیان چوبحاني زر صی توارن گذشت 
1 2تسا ۱ ۳ 


. ) ۷۰۷ ( 

ولد .رد .ما -ممد که اژ نضای آنی دیار بید اندوخاند, بدر 
گنوان جاه آسد و بقارفي اخثر مسعود داخل باد‌کان معادت آتجی 
گردید ر پص از چندی بخدصت اثناء ازفوي کیبان پین 


ار 


فوازش بادت و 
طبتا حکما 
دزیر ان وحگدم مدجع اازمان چون احوال اینان.به تفصبل 
در تخهفین جلد «گرزش پذیرننه مکرو آن را نفوشمتده 
کی *عمد دارد مخاطب به تقرب خار پصر حکیم عنایت اللءا 
است که درف طبایتٍ شاکردٍ زشید حکیم مرا عمد پدر حکدم 
مدیم ازمان بود #7 معنمد معفیر" شاه عباس ار بعد از 
گذهتري پدر" مر امس حکماء ان ثد کمال قرب ژ معرمیت در 
خدمیی شاه داشت بعد اژ فوت شاه چندی منزری گذنه به 
حرمین شریفهی غنافت رپس از اجراز زبارت آن در مکی 
مثیفی معاردت نهوده به بغداد و ازبفگرد به بصی ر ازآنجا به 
یندر اهری [مد و بفروغ طالع و پیشوای اخت به مصنغر لنش 
اکبر آباد رسیده هفدهم صفر حال هفتم از دوم دور جلوس میمنت 
مانوی, درلت آمتان بوس مقدس اندرفت و از نرط هداتت و 
مپارت دربن فن و رتور هدس ر جربه به منصب «زار و پانسدی 
در صد موار بلند پايگي.۷ وی و مکرر معا جات خوب نود به نع | ۱ 
عغایات و مراحم خافاني سر بر افراخت اکذوی به متصب -و 
هزاری نه مد موار سر افراز اعمت نظر پملو ماصبب وفزوژی 


ر ۵۵ ) 
1 .مااهنب مالبه فایز گشنة .بنائیه واای‌وزارت کل رسیدة ات 
۲ هر ۳ اموال آن عالي مزایت و ارتفا: بمرانجا مومت در 
.هی وتایع عال جباوم از ددم هور جلوس عالم آرا ناشیه 1 مد ه . 
عامي اضل خان ار بذریمم" دانش و کمالات عقلیه د نقلیة 
۱ و.زراه ايبة ور ژاقبه و شیر » -کالیی بءژیا فاطهة ر نیپ سدچی 
انام امه و مزاج اي ر شیوا ز:اني به مدارج علياي رزارسةصرتقي 
5 مشمول نوازفن بادشاه دادانواژ بود چنانیه با تفصیل در 
اولبی جلد آین نامه واا زقم پذیر خام حقایق دار گردید: ه 
ما عبد العکیم سبالوتي #ء نضایل و کماات باداری مت 
از پدشینیان و اکثرصانبف ار بنام خانان داش نواژ مفید و مقر 
راست چون اهواش در آذر جلد ارل ثبت شده "مکرر آن را 
گزارش ذه نه‌ود ه 
ملا ۶ ااعاک توی جامع م.‌غول و مذقول است و دز امین . 
‌ ۳ ر ربافي بیثی از دیگر علوم غور دموده ار بدمری بندگیی 
ین درگاه آعمان جاه که *جمع نضلای ررزار اصت تخدست 
بمذر - حامانی ءز افلخار دارد ه 
میک شیم هرري پص از تعهیل عاوم منداوله و ادرآل 
زیارت حرمدن معترمین دوایک بندگیی [-نان انضان اندوخاه.. 
بغد مت تعلیم دراری-ه ء مفاسق سربلند گنه بود (کدون بهزونیی 
امتهال و راسدي و درسنی اعدست _ِ مگرز سرا«راز ات 
سید (حمد سید موطنش از توبع موی ببار است ملوم 
عرییت ۳ علم ۱ ذقه که دران ندکه مسلععضبر هت نزدء 


4 


۱ (, ۰۷۵۴ ) 
م. مید جال آرامنگیع موري. و معثوی ر طرز دانی و رنگياي 
و شایحنگیی ندیمی خواتین عظیم الشان بیشتر داشت چاانیه 
مکرر بر قعي لصار, رفله که او ندژاوار مصاحیبت, سابودر لیذ , 
ادر به |نواع مراحم و ءواطاف پاهشاهي سرافراز ماخنه بخدمت 
۳ (لقنپر صدارت کل و ملصب عء!! ي بر وداج بوددد عده 
کفای "وامض انرار معرفت ه ۱ 
ملا شاه بدخشی 4در زمهت آباد کش مر به ارزل" پسني مشغول 
امک ر احوال غردای مااگن در خاامم جلد ادل این "ناگ مان 

گذارشن باننه شذانای رموز حفیقث ۰ 
ما خواجه که بغروغ یافاپات و انور*ج اهات بودي معرذت 
پده‌ ود : درکدال ازادي در دار الصاطه (هور بسر هي برد و احرال 
آه نود رد درااخرنفبتی_جله به تفیل مرتم دا 


قنه ند نس ات 


کذاب میمدت تصاب نکارش پدیرفده ‌« : : 

ملامة الوری نیامة العصر «عدا الله خان باعثوفاد فنون علوم 
معقواه و مبقوله و اتددقصاء عفافب ۵ ض‌ و حءفطظ قرآن وید 
وحوش هه فراعت و ذهی و اصایبت فگر و فرط مملومار ‏ 


و فصاصی ژبان و سس ویب 9 بتموا . 


) ۷۰۴ ۱ 


گذارشجملي از احوال مشایم وفبرهم وآرن 
مشتیل است بر طبقات جار کانه 


آغاز دران بُه نلبچگ دودمان ,رمالت که تقدیم آن بر دیگر ‏ 
(معاب طبارت و ارباب تقی زم و ماعنم.|ممک نمود: می آید و 

نقار؟ خاندار, نبوت چید, جعفرخهنیی خلف مدرالصدرر ید 
جال بماري که به اندرخن فضایل رآ گبی بر مع‌طلیعات طایفةً 
نی مرنبه و حفظ احوال ایزد پرستان باعنانی خصوما |ماف 
عظام خوینش موموف اممت و بتونیق ابزدي ر یه عفأیات خانان 
حق شناس در احمد آباه گجرات بر ادا نیایلی کرام خود 
آنشمنه بریپاشت ر طاعت میگذراند وبه جمعیت تمام بدعام, 
غزولیی عمر و دولت پاد شاه دردیش نواز رطب اللسانی اممعه 
ار مر اتنثاه علیم منداواء ر اناد آی بطلبه بر ولد و جد خوو۷ 
مزیمت دارث ۳ 

1 


( ,۷۵۲ ) 
و ۰ ی 
عسگری ولد |همتغان جعفر بنگ پانمدی مد مواز * 
ملر دحبژن خوانی پادهدی مك سواز ر 
9 ۱ 
اسه‌عدل بدگت زيك پانصدی صد عوار * 
۱ سدث ۹ بارهه پادصدیی صد سوار * 
کدس ریق ماگ۸ راپور پانمدی ول سواز ت 
مبر مایم قرورل بیگی پانصمدی «شداد هوار » . 
"مس صفاهانی پانصدی هذناد سوار * 


/ 
7 ی َ رت / 
مبر مالم و ویس پانصد‌ی هب سوار ۰ / نما م۳ 
عسکری بخشیی احدیان پانصدی شست سواره " 


اه الله ولد نصر | له پانصدی چا وار * 


جح 
خواجه دوز االه واد خواحه ول المقار نوبیدی پایصیی پنیا, دوار ۲ 


زر 


و و وه 


۱ ( ۷۱ ) 
له راد معید خای ببادر ظفرجنگ پانصدي مد و بیست 
ر پم سوار » 
معمن رشید پانصدی مد ر پانرده سوار - در سال دوم اژین 


دور بکذدشت ه ۲ 
مغی برادر اه نداني خان پانصدي صد و ده مواز ب 

مبرء نعمت له واد میر ظپیر الدین یی پانصدی مد یوار 1 
سید ولد موسوبغان پانددی صد سوار ه ِ 
بیع الزسان ولد [ نا ملا پانشدی مد سوار» _, 
۳۳۹ بوادر ولد سددملابلخوان پانصد‌ی مد سوار ه 
سید خضر ولد سادات خان پانهد‌ی صد صوار » 
شیر هعظم ولد الم خن پانس‌ي اه 
بهادر بیگ عرب پانصدی صد سولز ۰ 

شیر انگن ولد شیرزاد پانصدیي مد و ۰ 

عطاء الله خواني 
عمر ترن پانصدی صد شور » 


مد حسل(ن تيراهي پانه دی 4 سواز ۰ 


پابصدی صد سوار » 


دور بلذشت ه 1 
۰ *عمد مراد ولد علابت خان پانشدی مد سوار ه 


غازی بنگ پانصدی صد موار ه 
ورسنکام ولد معنمد خان پانصدی صد موار « 


ارملان بیگ بلوي پانصدي مد سواره 


بو رم 
۲ 
عید الذبی ولد خان درران پانصدی دی صد ,سوار 0 
اپوزلدقا رلد قافی خان پانسدی در مد حوار » 
الله پراس پانصدی دي مد موار * 

جواهر خان پانهای در صد سوار » 

عبد له ود حاجی مذصور پابصدی دو صد وا 
# وایر همست راد ماب خان خهخانان پانه‌دی ده ۳ 

طفرل ارساانبزادر زاد8 قلبی " *"*صدی در سد سوار » 

ابراهیم حمیر ترتهان پانه‌دی دوس مواز ۴ 

عفایت برادر بپادر ررهیله پانصدی دوصد مواره " 

اوگرمین تبیر 8 راجه ماندن؟: کچ واه بانصدی در صد سوار و 

مانسنگه ولد راجه بهرماجیت پانصدی در صد موار ه 
" منوهر داس برادر ددنهلداس تانمفای در صد سوار ۶ ۰ 
یی واد بلبهدر هکهاوت پانسدی در مه توار یر 
امیر باگ ولد شاه بنگ خان بانصدی یکصد و هفنال سوار » 
خدا درست ولد صروار شان پانصدی یکصبٍ و #ذجا: سوار » 
علی بیگ ریک پاندی صد و پاجاه هوار ه ۱ 
میر جمال الدیر پانصدی مد و پجاه سوار » 
مظفر ولد باتر هرری پانصدی صد و پدجاه مواره 
حه معید پانصد‌ی صد و پاچاه سوار ه 
مطلب ولد معنمد خان انصدی هد و چاه سوار » 
مير تامم ممنانی پاتعفی صد و پاجاه سوار » 
یار بیک جامی پانم‌ي صه و پلهاه موار ه ۰ ۰ 


۷۶٩ (‏ ) 
در مد و للست موارد عال چم ازیی دور بگذشت 
توف علی ولد «زلباش خان پانصدی در صه مواز ۰ 
پعقوب بیگ منقط پانسدی در هد موار- سال چارم رد 
۰ رخمت هسنی پرلست ۰ 
پینددای ر لد راحه پرسنگدیو دندیله پانصدی 7 عوار - سال 
آسیوم از دور مذکور بدمت رفمپرتی کشنه شد ۰ , 

جمال بنگشی پادصدی دو صث هوار - سال هفنم ازین دوربگذشت ۰ 
یل ااموصی پاذصندی 1 م سوار . سال هعدم از دور مصطوربگدشت ۰ 
میر فناج مفاقانی پااصد‌ی در مد سوار ه 

درياي انفان پانه‌دی درصد سوار -سال هشتم زین درردرگذشت ه 
ماک امار, ن پانصدی ۵و صل س ِ ۶ نسم از دور مذکور ره سر 

رت گشت #۴ 

دای علی پایصدی دو مد عوار ء 

۳ 

مایم بیگ جایر پاپمدي در مد حوار - در ال هفتم. ان 
1 درر دگدشت ۳ ۰ 
ك 
9 اعظ با ‌ - ما دط ۵ 
7 ۶ م کشغری پا دصدی درفت حور ل م ام در مدکور 
و ٩‏ در گذشت ۰ 


ایرج راد تزلباش خان پانصدی در مد عوار ه 
۰ 

نرها۵لوج پانصدی در صد موار « 

داراب ولد[ قا افل پانصدی دو صد موار ه 


مبد "چابت رد صیدشجاعت خای بارهء پانسدی در صد سوار : 
۱ 


( ۷۴۰ ) 
ثوالقرنبن ارمنی پالصدی سه مد موار » 
برالعنالي ولد مبرژا والی پانصدی در صد و پفجاز ود ۳ 
الله دود تا کشعری پانصد‌ی دو صدث و پلیای سوار 75 
هم ءای ولف ۳۷ ولرد-کان پادصدی دو مد ر پی اج ال 
۰ ۲ ۰ 
مدر ابالدل عرب پانصد‌ی دار صه و پجاه بوار ۳ 
حاجیی بیگ برلای پانصدی..., صد و پنجا: سوار ه 
سید |مجد پانصدی در صد وبجاه سوار * 
ثعاب خان ولد ماک مای بانصدی دو صه و پایار وا - مال 
سید علی .برادر زاد سدد خالجیان بارهء پانصدی دود 
۲ چاه مموار » ّ 
جدونت برادر مبدس داس رادهور پادصدی دو مد اجان عوار ۰ 
هر کدام پرتهی سنگه و کش س-نگه" ندبرهای راجه» ماسنگه 
کج واهه پادصدیي دو صدل و بجاو هموار # 
سال عم ۱ دور مزدور حپری گردید * 


مبر مقندای غزبوی پا+صدی در صد و بلست موار 3 در سال 


»عروف به حسجی بیگ. پانصد‌ی 


( ۷6۷ ) 
قاسم علی پانسمی پانمد,وار » 
راجه کشن سلگه توذور پانصدی پانصه صوار » 
چتر بهوج سونکرا پانسدی پانصد سوار ه 
سید عبد الصمد مانکپوری پانصدی جار صد و ! ال سوار ه 
عبد الرسول رلثٍ عبد ال خار ببادر پانسدي چار مد ور 
قرام‌ان ,لد در العقار خان پانصدی دار مد مور و" 
گعمد زمان ارلات ۰ وانصدی جار صد سوار ه 
بپادر کنبو پالستی چار مد «وار » 
زاجه جک جأدون پانصدی چار مد سوار ه 
میر مراد ولد مر موسی پانصدبی سهصد و پلچا: مواز : 
مب |خخبار الدبین پانصهوی مه مد وچبل م ارو ۰ 
میر |حمد ولد سادات خان رضوی مه من جوا ۰ 
مبر کلان پانصدی سه ودسواروه ۰ 
مر علی ولد یل ی پانصدی سه صد سواره 
مید راجی مانکپوری پانصدي مه مد موار » 
مقصود بیگ علی دانشه‌ندی پانصمدی سه صد -وار 
میر لطف لله شیرازي پانصدهی شمه مد سوار و 
وا سم وس سین 
دبیب گرانی پانصدی سه صد سار ه 
علی اکر موداگر پانصدی ده صد سواره " 
همیر سنگه -یسردیه پااصدی حه مد سوار ه 


پلو جوهان پابصدی ۵ صل سواز ۰ 


) ۷8٩ ( 


, سیلامليم ن ولد هید قاسم پارعه شذصدی ابء مد هوار ه 


باگیة ولد شیر خان توذور ششصدی .ء مد سوار « 
هر مست راد اعنمان رنب بدئوجر قشصندی سع صل هوار و * 
نذر بدگ ملدوژ ششصدی سم وال سوار ۵ ۰ 
#عید یومف ششصدی سه صذل سوار » 
مید قطب ولد شجاعت ان #شصدی دو مد و اد موار - در 
مال پم اژین دور بگذشت ۰ 
اهمد برگیداماد باقرخان چم انی ششصه‌ی ذو مد و پأجا: -وار ه 
جال الدین عمود نوا غدووم الپانگ #شصدی صدرهشناد «واره 
هوشدار وله ملدفت خا: ن ششصدی مد ر + پایواه سوار 9 
خواهه حصن كِ1 دی و من موار ‌ 
خواده ومد ثر یف 1۹ ببدی شش#صدی م۵ عوار » 
خواجه فاسم حصار ششصبی هش سوار ه 
پانصندیي 
اسد الله ولد رحهمت خّآن معروی‌بفیض الله پانصدی پانصد سوار ۰ 
حصیی فلی ام پانصدی پانصد سوار ه 
شرجان پدگت درکمان پاذصد ی پازصد سواز نت 


( ۷۵ 
مدکی بگ و لن داثار خای مقر ی هتنصد‌ی هشدای سوار ۳ 
رشیدای مزویی هعدصدی شمت سوار 
میر عمد امد هقنصدی می هواز ‌ 
۵ 4 

۳ ۰ سسصدمی) 
عم شاه که 0 ششصن ِ" ۰ 
تفت اد همت ۳ معروفنیف بالله بار شثصدی ‌صد سوار ۰ 

,تاب 3 ردان ششصدای پبهن سوار ۰ 
*عمن شربی ددیمی ششصد‌ی ا مد و ردهت وا » 


دهد عبد له بارهه ششصد‌ی چاز صد موار - هال" درم ازین 


5 ۰ ‌ِ 
و 

معمد امد ولد شاه داي خان‌مششتد‌ی چار مد موار ه 

*عمد حعقغر واه مر حاج عشصدی چار مد سوار » . 

خوتعال پسر ب_ مدرا ۰ رو صفوی ثشصدی چازمد مور ۰ 
مزدور از ی 

اه اه ۳۳۳۳ حا د سوا: - او ۱۵ 

ات مثر عال کچپواهه و ور 
درین سال مپري گشت ه 

عم حند نبد. ؟ رای منوهر شدصدهی جار مك موار ۰ 

وج الله ره بومف معمد خان تاشکندی ششصدی سه صد و 
پلیواو موار ه - 

سل 


2ج ( 

سر مپرزاي -بززاری هقا صندي. .۵و هگ موار ۰ 

جمالآخان فرارل هفنههدی در مد ّ" ف شه ب دور سور 
در گذشت ۰ . > 

مظفر حمبن ولد مبر ابو امعالي هفتصدي در مد سوار ه 

عذایوت ازنه پر خواجه ابو ! اعسي هفنصدی صدهر پذجاه «واز * 

خواجه عبد افرحمن راد عبه المزیز خان نققبندی هفتصدی 
صد و پدچاه سوار ۱ ۱ 

بزدادي ولد خاص) خان هفتصد‌ی صد , پلیها: موار ۱ 

" مهد مبد الله نبیر مید مرتضی خان بن دید صدر جهان 

مقتصمی مد ر جر حوار ه 

یومف زا هفتتمدی مه و او موار و 

"رام ولد مادق شان ای مد و می سوار ه 

عارت راد تانار خا سفرح ي هذتشدی صد سوار - در سالششم 
ازین درز گذشت ه 

مپر عمود 4 مفاهاني هقتصدی مد سوار ه 

شیر خواحه داماد سعید خان بیادر ظفر جنگ هفتصدی 
صد سوار ه ۲ 

مپدی خواجه اهمعیل ایئاه ی هفاصدی صف هوار » 

کفایت خان هفنصدی مد سوار ه" 

ءظم خویش دزیر املکم هفتعني مد موار ۰ 

زوز ببان خواجه سرا هقنصدي صد سوار و 


رای سبپا چند هقتصدمي مد سوار  »‏ 


) ۷8۳ ( . 

معش بیگ برادر یاد‌گارکمسبي خان هغتصدی ماد صوار * 

گرثاعمي ولد مپابت خان خانخانان هقتصدی مه مد ملاز * 

بادکار ارات هقنصدی مه صد موار ه 

توگ بیک کاشفری هفنصدی سة صد موار و , 

عید اوهاب خورش لشئر خان هتیصدی س۵ مدم‌مواز 9 

جال ‏ الدین ِِ_ دررازی هفنصدی مه صد مور م 

معمد طاهر خونش شپاب الدیی اجمد خان هفتصدی مه مد 

موار - در مال دهم ازی درر درگذشت » 

+عمد باگ اباکش هفنهدی س به مد موار ۵ 

تصیر الدی *عمود ۳ سه مد موار - سال چپازم آزین 
دور د, گذشت و " 

ءعمد معید پحر خواند! مرتضیي خان خاری هفتصنری سة 
صد حواز » 

نیکنام عم بپادر خان ورهیله هفنصدی عه هد حسواره 

هعید مرواني ی تشه مد عوار - در تال هفنم 
مزبور بگذشت ه 

نراییی دای میصودیه هفنصدی مه مد سوار ه 

صمعام الدرله هقدصدی در صد ۱ پاییاد سوار ۵ 

سید ببادر وله لطف علی بکبری‌هفتصدی درصد ر چاه مواره 

مرشد تلی.هفتصدی در صد و پفجاد موار و 

شاه علی ههذصدی در صد موار ه 


*عمد مراد ملدرژ هقاصدی در مد -وار ه 


) ۷۳۲ ۱ 

امام قلی ذرکمان هفتصدي ششصد ر پللها: موار م. 

راجعبردز واه راجه روز انزین هفتصدی پانصد و پفجاه سوار ه 

سید چارن ایرجی «قنصدی پانعاله سوار » 

مدید صدر خان هفنصدی پانصد موار » ء 

نصر اه بر متسین یانصه سوار - سال ۵وم ازیب.. ذزر 
دز گذشنب ه 

بپو جراج کپوا » هفتصدی پانصد راز ه 

چادر بیان ذررا همٌنصدی پانصد -وار» 

" رارت دیالدای جباا هفتصدی پانصد -وار ه 
چذر ببوج چوهار هفتصییی پانصد مواره 
هید شاه #لي راد دج سبدا هفینصدی چار صد و" پلجا: مواز » 
"" مید پلفر وله : مصطفی خ ن ؛غاری هفنه‌دي چارمید سوار » 

هار از نوهالی هقتصدی چار صد سوار ه 

بابوی خوزشگی هفتصدي چار مد وا - در عال «م ازدری 
درر بذشت 9 ۰ 

جکناته راثبور هفتصدي چار مد موار - دز مال میوم ازیی در 
بهاط زندیی دز نوردید ۰ , ۱ 

سنگرام کچپواهه هعقنصد ی چار صد سوار » 

منپرا دای کرو هه هعذصدی حاز صد صوار ه 

راجه اردیبهار هفتصد‌ي هار مد سوار ه 

کریم‌داد قاتشال هفتصدي حه مد ر پنجاه -واز ‏ ۰ 


بقل ءالي‌هفنصدی مق صی 15 پاهار سوار ه 


ب( ۷۶۱ ) 
نیم آزین دور بگذشت ه 
حصی غار برادر خدمنار خای هشتمید‌ی مد فد حوار - گر نیز 
. زان ي‌عال در گذشت ۰ 
8 سنگه ولد مثر سل کچپواهة هشتصدی مه مه مور 
رانا چوده زژگدندار امرکوت «شنمچي سق صه (موار در سال 
ششم اژدن ی لاور بگزششاه ۰ 
معد الله ولد سعین خان برادر ظفر جنگ هشتصد‌ی در صدموار ه 
میر فافل میفدرم زاد: هشنصدي در صد موار - در سال هغام 
ازیس دور پری گردید ه 
شیع موسی گیلانی دی در صد صوار ه 
خواج؛ رحمفالله هشنصدی در صد سواز ه 
ءبد ۱ارزاق ولد امدر خان «شثصدی در صد موار ۱ 
صالیم اشبری «شنصد‌ی درد صوار - در مال دهم اژپس دوز 
رای مکند دای ه«شنهدی در مد صوار * 
بی بدل خان گرلانی‌هشصد‌ی مد موار ۰ 
عقهذت خان هشتصدی پاجاه «وار - مال دوم ازبی دور رخت 


هسنی بر بصت ه 
هتنصدی هً 
مبد مااز بارهه هقنصدی هفاصد سوار در ا-چه مة امه ه 


مظفر مررانی هقاصدی هفتصد سوار ه 


۱ ۷۴۰ 4 
. میفت الا عرب ههتصي پانصد -واز ه 


بباداژبابی «هتصدي پانهد موار ه 

خضر علطان کلبر هفتصدي پانصد موار . حال هذتم از دور 
دوم در گذاشت ۰ 

اگهمي یی چٌوهان «شنمدي پانصد موار - در سال چبامم ازبن 
درر-پري گشت ۰ ۱ 


| »ید بائزرله میّد حامد #خاری هثتصدی هار صد سوار ه 
معمد علی خان خوبش قلیم خای هشتصدی چارمد ببوار ه 
فضنفر ولد االه وبردیخان هعتپصدی چارمد سوار ه 
رنباز خان وله شرباز خاو-کلبر ۵۰ ددي چار صد سور ه 
مدد عبد اهاجد امروهه «شاصدی چار مد سوار*- سال دوم از 

5 دثور ددم دبرگذشت * ۱ : 

"آني معمد تاشکند‌ی هشنمددی چار صذ موا ه 
شمص الدین ولد *خذار خان هشنهدی ,ار مد سوار ۰ 
گور دهري رائرور هشتصدی چار مد" موار ه ۱ 
اندر مال هاد( هشتصدی ار مد مواز » 
تاج سررانی هشنصد‌ی چارصد +وار - در سال درم ازین "دور 
مپری گت ه ۰ 
ناهر عولنگمی «عتصد‌ی چار مد مواره 
میر اسعق ولد اعظم خان «شنصدی ۰ مد موار و 
+عسی ولد حاجي منصور هشنصدی مء صد موار 9 


#ادر بیگ راد بیرم ترکمان هشتمدي سه مد موار - در سال 


) ۷۳۹ ( 

هنایت خان ولد ساح خان نیصدی در مّذ "ر باق تورث در 

مال هشثم ازین. دور بگذشت ه . 
جعقر ولد اللهربرداغان نبصدی دو صد موار ه 
خواجه عبد اخالق داملد نذرمعمد خان نرصدی‌د وباجادسواره ‏ 
"ین ود الک چم تهانیسری نیصدی هد و پاواو صوار ۱ ۱ 
*عمن شربف راد اسلام خا ن یصدی هد و چاو جوز 
نم ضیا یی حگدم ابوالفنم نیصد‌ی صد و باه حوار و 
تامدار ولد جعفر خان نبهدی مد موار » 
حئیم نع له تیصدی پاجاد مواره 


ی 


مید لطف علیی ببکری 0 هشدصد مواز ه 

سید هس خویش مدد دلیر خان هشاعصدی هشذصن هو ۰ 

»هاهد جالوری #شنصد‌ی هشذعد دور ه 

پر سلگه داس ولد راجه دوار دای هشنصد‌ی «شنصد موار ه 

قطب این ولد نظر بهادر خودشگی «شذصدی هشنصد سواره 

گرا" رام کور هشنصدی‌هفرصد و ! پذجاه عوار ۰ 

سید بیکر برادر زاد! »رتضی خانم ؛غاری ین _ 
۶ پلها: سوار 9 ۱ 

ابو تبقا ولد 2 شربهخان هشدصه ی شصه سوار ۰ 


سید صادی #دیمی . «شنصد. ‏ ششنصد موار ‏ ‌ 


ب‌ 
اوگرسین .5 "چهر «ه «شدصدی2+صد موار ه 


۱ ۷۲۸ ۱ 
میز الملک هزاری مد موار ه 


۰ ‌ 


مصدی 
راجه مادی‌نگن , گوا/باری دی مم و ۱ پایا, وار ۰ 
۰ لِ * 
موی ببادر (یصد‌ی ۳ عوار 5 
جعفر ندیمی نرصدی هقاصه و پنیا: سوار ۰ 
جگرام گچپراهنیه‌دی 2شصد سوار ه 
اجه ءحل البادی واد خر خان برصدی ششصد موار ۰ 
و۸" ءعفایت الله دی پادصد »وار 1 : ۱ 
غمقیر رل "شیر خار تونور نبصدی پانصد موار. مال دهم از 
در دوم گرگذشت ۰ ۱ 
#لی ی برادز ترکمان خال نجدی ار مد و لاه وا - 
۳ دجم از در دوم بگذشت ۰ 
و درز ۷۳ ری ۰ 
ال ا/1ه ولن شبر خواحه نیمدی زر ۲ 8 ۳ ۳ موار ه 
*عمدتفی تفرشی ۳ - سال پل دورد گشوه 
دادا دل راد شاه ۳/۳ بيي ءجد ال رهم خاجنان دی درو 
مد و پلهاه سوار » 


۷۳۷۲ ) 
مدیف علی رد مید جلال #خاری هزارین دورصب. موار ». 
*عمد شرت ولد (سلام خان هزاری دو یست سواز ‏ 
معمد صفي دبگر پسر املام 2 ای هزاری در یست سوار ه 
مبارک رز ولد میف غایی هزاری در یست -وار». 
میر برکه هزاری در پست سوار - جال ششم از دور دوم زد گرای 

شرت گردید  »‏ 

خواجه عبد الوهاپ ۵: بی‌ی هزاری در پست سول » 
رحمت خان هزاری در یمیت سوار ه ۰ 
حکیم خوشعال ولد حکیم همام هزاری در صد سوار - عال چهارم 


از دور دوم در گذ2 مت ۳ ص_ 
امانت خان برافر انفل خان هزازی در مه سوار- ما هشن 
از دور درم ود.عت حیات مپرد ۳ ۱ ۱ هه 


فدائی خان معررت بظاریف عهزاری در مد موار - سال چارم اژ. 
دور درم بگذشت ۰ . ۰ ۱ ۱ 

یداخان مواجه عرا هزاری در مد سوار - مال سیر از ددر در 
مپری گردید ۰ ۱ 

رای وایار هزاری صد و پاجاه سار 

رای بپار همل هزاری مد ر پنجاه سوار ه 

هنت ۳۹ الله فادري هزاري صد سوار ه 

دای *تعمن الم هزاری مد حوار ۰ 

میرب شجخ هرری"هزاري مد سوار ه 

حکیم مومنا هزاری صد سوار ه 

۱۳ 


دم خان تبنی هواری چار مد موار » 


( ۲۳۷ ب .۰ 
فووالدراء؛ رند: منرتفنی خان الجو هژاری : چار مد حوار - سال 
دهم از دور ددم شید شد ۰ 
نور دی هزاری چار صه دوز ه 
ه‌لطان نظر بوادر خرد سیف خان هزارير چار مه سوار ه 
لطیف خانءنلشبندی هزوي چار مد ان - حال هشئم از درر 
موم 9 گذشت ۰ ۱ 
ترکناز. خان هزاری چار صد سوار - مال دهم از دور دارم اژیتی 
جبان رخت براصت ه ۱ . 
باني بیگ که بخدمت مبین پور خافت می پردازد هزارن 
چار مد واره ‏ وله 
مدد مقجو ل عال «زاری جچار مد ۵ مراز * : 
دغبع الله براس هزاري #۹ هوار ه ۱ 
راجه کورمیری زمیندار کشتوار هزاری چار مد سوار ۰ 
راجه پرنمی چله زمیندار چابه «زاری چار مد ,موار ه 
ثافی وله میف خان هزاری مه مد ر فجاه موار - سال دهم 
از درر درم درگذشت و - _ 5 
#عيي ولد خان مزیوز هزاري حه مد سوار ه 


1 سهدد شیر ژمان واف هید خادجپان بارهء هزاری فوصد و باه مواز ۵ 


مید سنور دیگر پسر سید خااهبان هزاري در مد و پلجاه سوار و . 
دراست خان خواجه مرا هزاری, درد و پفچناه موار ه 


رای کمي داس هبزاری در مد و پنجاه موار و 


) ۷۳ ( 

کشن سنژه ببدرریه هزاریع شذصد سوار بل هفنم از دور ۵و 

«پری گردید ۰ 
عبت غلزی هزاری شدصه موار - سال چبارم از دور دوم 

در گذشت ۰ 
مداد ۳ ولد ید شجاعت ۳ تس یب یج موار ۰ 
دیر ۳۹ هزاری ول 9 س حماد‌ی ااولی سال هفنم 

از ام شپید شٌل و .. 
معمن من کاشغری هزری پانصد «وارسع 
شمیت خان کبلی هزاری پانسد هوا: رب مال هغدم از دور دوردرگذشت ۰ 
۰ ی هزاری پادصد سوار ه 

ین بیگ ه«زاری پانصه سواره " 
میر خلیل واد اعظٍم خای هزاری پانصد سوار ه 
حاجي معمن بار ارژكث هزاری پانصه سوار » 
معمن اي "اي هزاری پازم‌ن ۱ 

ان ۵ ‌ 
دنه رن ولد سثش دیف ِ" بارهه هزاري پانمن موار ه 
احد ا۵ میمان هریت فیح تفه 
بهوجراچ دکنی هزاری پانصد موار ه 


۰ ) ۱۷۴۴ ( 

ذفیب سرانی فديمي هززري هفتصد شوار - مال تک ز دور 
دوم در گذشت » 

مبد دیندار خار, هزاري شذمد ر پلعوا: عوار - مال نم از دور 
درم ره گزای مفر آخرت گشت ۰ ۰ ۱ 

مید شپاب ولك ید غبرت چا هزاری #شصد سور .. 

شهاع 7-9 خان ابلي هزاری ششمد موار : مال درم از 
مور دوم بساط حیات بعالم بقا کهید ۰ 

عبد الرههی ترنابی هزاری شهمه سار - در ال ازل از دور 
دوم رخت هساي بر بمت ه 

قلء‌دار خاي جیله هزری ه شدصد -واز - ال سیوم از دور دوم 
در گت ۰ ِث_ِ : 


۲ -ید:4عمل رلد مید (نقل بارهه هزاری شم حوار ه 


1 ارددیر نبیر احمد ببگ خار هزاژی ششصد سوار- مال هفتم 
. از دوز دوم سهری گشت » 2 

راجه امره‌لگه نردری هزاری شذهند سوار * 

مریص ای راتهور «زاری ششصد حوار ه 

راجماگ ولد کبیوان راتهور هزاری شذصد مور - ال چبارم 
از دور دوم در گذشت ه 

اخنبار راه مبازز خاٍ ررهبله هزاری شصه حور - او نیز مین 
مال در گذشت ه 

بیگواندای ولد راجه نرسنگدیو بندیله هزاری شقصد سوارر مال 
-یوء از درز درم بدست راجهوتی ده عد و .2 2 ۰۶" 


(. ۳ب ) 
پر3اب چرره هزاری هزار موار » 
بیرام خای ولد جپاگیر قلي خان هزاري فرصد سوار .- سال*هشتنم 
از دور دزم .در گذشت ه 

مید خی بار«ه هزاری نبصد نوار ه 

شم ملدین راد نظر بپادر خوبش اي » «زاری نبصدمواره 
نشادمان پعپلیوال هزاری نیصد موار ۰ هِِ 

عبه الاه ولدسعیف خان برادر ظفر جنگ«زاری هعتصدهر و 
خلدل بدکي هزاری هشنصد سواره 

مدد حسیی مساعن هزاری ه«شنمد موار » 
گرده, داس کورهزاری هشتصد حواره, 
تباه ببک ارزبک هزاري «شنصو موار » ۱ 
عثمان خان میوی بپادر خان روهیله هزاري هشتصد مواره 
خبار قلی کک, هزاری «فدصف سوار » 

رها یار برادر االه یام خان هزاري هقنصد و پاچا: موز ه ِ 
داداوسمت ولد س سر آفراژ خان هزاری هفنصد موار » 

هقی قلی ترکه‌ان هزاري هفتصد موار ه 

عمك شریف خوبش بافر خان چم انی هزاري هختصب سوار - 

در سال دوم از دور دوم بگذشت ه. 

مید دلبرخان «زاري‌هفاع.ه سوار - ال چبامز درد ی ذپید شده 
رایهنگه نبیرا راجه گ-نگه راتمور هزاری هفتصه موار ۰ 

ارچ ولد رجه بینیادای هزاري هفقصد موار ه 

رایساگد جها( ه: زاري : هفتصد حوار * 


( ۷۳۲ ) 
,خوشعال ببگ #اشفری هزار ر پالصدي پانصه سوارم . ۰ 
نوازش خان راد مير مبران.يز‌ي هزار و پانصدي پانصد حواز «. 
-جان من سیسودیه هزار و پانصدي پانصد موارم- ‏ . " 
میرزا "چمد رل مدر بدیع مههدی هزار ر هااصدي ار صد"موار ه 
لیض الله ولد زاهد خان کواه هزار و پانصدي چارشد حوانه 
مرحست ان ولد صادق خان هزار بر پانصدي چار مد موار - 
, سال ده از هدر درم رت زندگی بر بت ه 1 
حگدم حاذق وف خیم همام کيلاني هزار و باتضلی ‏ سه مد سوز 6 
میر عبد اعریم هزار و پانصدي, در ۵ سواز ه 
.۰ هزاری ۱ 

۷ شا ی خواجه سرا هزایی هزار حوار در احبه ده" اهیه ۰ 
5 ذف وود ولد خاندوران ببادر نصرت جاگ هزاری,هزار سوار ه 

" گرم الله راد عاهمردان برادر هزاري * زار سوار ه 

صنعايي یار ولد همت خاأن معررفب بااله یار هز ارعي هزار عوار »۰ 
اف الاه ولد لهکر خان هزاري هزار موار - مال یم از درز 

دوم در گذشت ه 

سین سل الاء بخار ی هزري‌هزر سوار 6 

مادي داد برادر رشید خا ن انصاری هزاری «زار موار ه 

گذور رام. اه واه راجدٍ جاهستگه , گچهرامه هزاری هزر سواز ۰ 
گوپال عنگه ولد راجه منررپ کچیواهه هزاري ص ار وازه ‏ 
رراجه بدنسلله بپدوریه . هزاری هزار صواره . . 

رارل سر-ي زمیندار بانصوال» هزاری هزار سواره 


٩ / 

دولت‌مند پسربپرهی مرژبل هانه هزازر و پانمدي هزار موار ه 

سکندر دوئانی هزار و پانصدی هزار -وار - سال چم از درز 
درم درگذشت » 

هریسنگه بردر خرد زاجه مورجسنگه اتبور هزار و پانصدی 
نهصد موار - بیست و سیرم مفر سال هفلم 1 ور درم پیمانگ 
مر ار بر آمود » ۲ 

/ نلي خان و اد پلنگثرش هار و پارصدی هشنت ول مور * 

چندر من بندیاه هزار ر پانمدی هشنصه مواره 

ولی علدار خان دكني هزار و پانصدی هشت‌مد سوار 

ملثفت خان رلد اعظم خان هزار *ژ پانصدی هفت مد و 
باه مواره ۱ 

حسام لدب خان هزار و پادمد‌ی شذصد موار.ه 

[قا انضل هزار و پانصدی ششصه موار » 

0 راد کزمسي راتبورهزارر پانسدی شذصه مواره " 

سنگرام زمیندارکنور هزارو پانهدی شهصد موار ال یم 
از دور درم درگذشت » 

عارل تربن هزار و پانه‌دی ششه ۵ سوار ۰ 

ابا برادر جادون رای دکنی هزار "و پانمدي ذش صد مواره 

ناه ما عولجه سهور و یلصهی یاعد مر ندال 
چیارم ا دور دوم پساط هسني در نوردید « ۱ 

مبرزا ملطاننجیر؟ میرزا مظفر مفوی‌هزار ر پانصدی پانصد -وار ۴ . 

جمال خان نوانی هزار و پانصدی پاصن دز ۰ 


۱ .. 
راب هن ود آهاف خان جعفر بدگی هزار ر‌ پاند دي «زار و 
بت سره الوم زره ۳ م فرگتشت ه . » 
س ۴ وه ی نت 
سچ منمله‌خان رف هام ان هزار ۶۱ پانه‌د‌ی هزار عوار ژ 
بعز خان «زثر ۲ _ هزار یا ‌ ۰ 
ذپهم. 7 دو ر دوم ۱ آدرت کذت ه 
لطف الله رلد سعبد خان ببادر لفر دنک هزار ر پانصدی هزار 
موار - یم جماه ی الوای ی صال دهم از هر دوم درجنک ارزیکان 
ر نزدرکی وه ده بدایر؟ ی جان فشاني نمود » 
و وا ولد میرژا عبسیي نو خارم هزار و پانصدي هزار سوار « 
انروده رلد راجه بینیلد اس هرار و پانسدی هزّر -وار » 
میو رام گورهزار و پانسدی هزار موار ه 
رارهني که جندرارت ه زار و پانصمي هزار سوار- مال هقد, از درر 
الوم 1 دک -فری گردید ۰ 
راد رو-اگه چندارارت هزار رپادشدي هزار سوار ه 
برجم رانبور هزار و پانسدی هزار «واو - در مال هشتم از درر 
۲ ۳ 5 ۰ 
#رلی وان هزار و پانصدی. هزار موازبه ۰ 


) ۷۲٩ 

معیت جمین پرادز همیت خان هزار ر پانصدي هزار ر پالهمد 
ءوار هشذمد -وار در ا-ه؛ مه ادپة ه 

مود عند الوعاب هزار ر پانسدی هزار و پانصد سوار هشت فد 
حوار در اسپه سه اه - سال نیم از دور دوم درگذشت » 

که تاز خار هزارو پانسمی هزار وهانصد . سور پاذصه هوار پانمنه 
ار در امه مه احیه - درحال هشتم آ دور ۵وم بگذشت ه 

مید مود رلد: شاندوران ببادر نصرت جنگ هوار و پانصدتی 
هزار ر پانضد سوار ه 

امار بیگ هزارر پانصدی هزار و پانصد عواره 

رن راتبور هزار و پانصدي هزار و پانصد جوزه 

اسفندیار ولد حس بیگ شیج .ءسري هزار و پانصدی ۰هزار 
و پانصد سوار - سال نتهم از دور دوم «چري گرددن ه 

مبد الرحه‌یی‌واد شهباز خان روهیلهمزارو پانصدي غزار وپانصد‌موار 
ار نیز دردن سال رخغت حدات در دبست ه 5 1 

اکبرتلي ملع ار ککپیر زار و پانصدی هزار رپانصد موار- سال هشنم 

از دور برم درگذشت ه 

رارل پونجا موزبان درنگر پورهزار و بانصدي هزارر پانصد موار ه 

افاخار خان برادر ژاد؟ عبه الاه خان بپادر فیررز جنگ هزار 
و پانهدی هزار ر چار مد مرار » ۱ 

خانه زد خان ولد دعید خان بپادر ظفر جنگ هزار و پانصد‌ي‌هزار 
و دوددمت صوار - نیم چمادی الرلی ال دهم از درر دوم دز 
نبرد ارزبگیجکه در نواهیی [ نید ده لبود مردانه جان در پاخنت ‌ 

۱ ۱ 


ای 5 

راج۸ رام داس نردري در هزاري * زار سوار - ار نیز در همیسی 
مال درگذشت ۰ 

(غذیار خان دکنی در هزاري هزار هوار ه 

شیر خان تربیی در هزاري هزار »ویر - سال هفنم اژ دوز دوم 
بساط چبات در نورد یله 6 

سید عمر گکني در هزاري هزار سوار * 

۵ رحان حبشي در هزاري هزار -وار * 

بنبودی دکني در هزاري هزار -وار ۰ 

راٍي راي دکدی در هزاري هزار سوار » 

آتض خان دکنی دو «زاري هزر سوار ۰ 

هاراح ی دكني در هزاری هت مد سوار ۱ 

دیامت خار در هزاري هقنصد سواز ۰ 

خواج4 جپان در هزاري ششصد از - سال هقفم از دور دوم از دن 


,ان بگدشت ۰ ِ 


یادت, خان پرادر اسلام خان دو"هزاری پانصد. سوار ه 
جان نثار خان در هزاری پانصد سوار ه 
ملاعلاء الملک درو هزاري هد سوار ه 
حقیات خان در هزاری ده مره 


بپملدار واد یمد ری وله دو هزاري در صل س_ اره 


هرار وبااصدیي 


۲ ۱ 5 ۳ ۰ 
راي ۲ درمل هزارر 4 نوی هزار و پانصن هوار در |-خه مهادیه ه 


۷۲۷ ) 
رحمت خان :وض الله گام دوه‌زاري هزار و پانصد موار - -ال 
اول از دور درم ودیعت حدات هید * ۱ 
احمد بیک خان دوهزاري‌هزار و پانصد سور ه 
سپیل سنگه ولد راجه سورجسنگه راتبور در هزری:" هزارر انصد 
وا - سال»۵هم از دور دوم درگذگیت ۰ 
راو کرن بپوتیه درهزاري هزار و پانصد -ور * 
راجه جیرام بدکوجر - دو هزاري هزارو پانصد سوار 
جلال ار در هزاری هزار و پانصد سوار مه " 
میرزا دالی درهزاري هزار -وار* , 
صف شکن راد مدرزا حس صفوي درجنری هرار وا ه 
زبردمت خاره در هزاری هزار -واز * ۱ 
روپ «نگه نبیر کش سنگه را بور و 
رام -فگه داد کرمهي را تیور دهزاری هزار عوار * 
مید ندروژ خویش سید "فاهجپان بارهه درهزاری هزارموار * 
حید عالم ارهه دو هزاري هزار حوار * ۱ 
حاجي منصور دو هزاری هزار موار - سال دهم از ,دوز درم 
رخت هتئي بریست ۰ . , 
عبد الرحیم بیگ ارزیک درهزاری هزارموار « 
قهچاق خان در هزاری هزار موار * : 
اکرام خان فلعپوری در هزاری هزار موار * 
اکرخان در هزاري" هزار سواره 


لغاص خابی درهزازي هزار حوار مال میوم از ددر دوم در گلیشت ۰ 


). ۷۲۱ ( 


درهزاري 


عرب خان دو هزازي در هزار سوار پانصد حوار در اسپه سه اسپه « 
ارزبلگ خان دو هزاری در هزار -وز پابصد موار در اسچه سه ا-چه ه 
دزای خ ن دور هزاري در هزار,سوار ه 

باني تذان لمان در هزاری در هزار موار » 

مبارت خان ثازي در هزاري دوهزار موار » - 

معمد زمان طبراني در هزاري در هزار سور 

پرتمبراج رانپور در هزاری در هزار مواز ه 

راجه راجررب دوهزاری درهزار سواره 

ذو اافغار خان در «زا ري مزر . و پانصد سوار پانصد سوار دو 


ا-چه 7 ۰ اسیه ۰ 


سعادت خان در هزاري زار ر پانصه سوار ه 

اخاس خان دو هزاري هزار و پانصد مور 

جان -ار خان برادر زاد؟ نقدب. خار ۳ هزاری هرا( ر پانعدد 
موار. - سال هشدم از دور دوم در مندمور بگذشت * 

زاهد خان کوه در هزری هزار و پانصد مور - ببعت و"چازم 
رجب سال نم از ددر دوم پیمان عمر ار براسق ۰ 

اهتمام خان در هزاري «زار ر پانصد سوار- ال دهم از دوز دوم 
در گذشت ها 

عذایت الله واه مبرزا ء+جی نرخان در #زاری هزار ر پادهد مور ه 


ه# " ۰ ۰ ۷ 
نیه شیر خان ذری ارهزاری هزر ر یااصد مور ه 


) ۷۲۵۰ ,( 


دو هزار و پانصدی 


مرشد فلاخان ثرکمان فوجداز میثرا و صبابس در هزار و پانه‌دی 
دو هزار و باعصد سوار پ پانصد سوار فر ا-ه* سه امه ۳۳۹ رجب 
سال او اژ دور ددم درای نواجی رخت زندگی پروٍستْ « 
اعمد خان نیازی دوهزار و پانصد‌ی درهزار و پاز صل موار * 
جان نثار خان در هزار و پانهدي در هزار «وار * سال درم از دور 
دوم ۵ر راه بیکر در گدشت » 
مف شک خان ولد وید بودفک خانیرفدوی درهزار رپادصدی 
دو هزار سواز ه سال از اور دوم پد..اط حدان ‏ در ! وین ۰ 
مرض < ای قاقشال در هزار وپانصدی دوهزار حوار .سال چارم از دور 
درم «پري کشت » 
راجه دیبی سنلة ولله راجه ببارته بندیله در هزار و پانصدي 
دو هزار سوار * 
تربدت خان در هزار و پادصدي هزار و پانصد وس سود 
از درر دوم در گذشت ه 
دلرر خان دكني در هزار و پانصدی ,هزار و پانصد سوار » 
نتفای خان درهزار و پانصدي هزار موز ه 
حبات خان درهزار و پانصدي هزار سواره: 
سرور خان دکلی در هزار و پانمدی هزار سوار ۰ مال هفثم از 
دور دوم درگذشت ۰ 


( ۷۲۴ ). 
۵ قلیخان مه «زاري در هزار موار * ال چبارم از دور دوم 
ر گراي «قبی گشت » ۱ 
مرتضی خان ولد سبد صدر جپان ۰؛ هزاری درهزار سوار ه 
ظفر خان ولد خواجه ابو العص مه هزاری» دوهزار سوار » 
راجه حگت سیاه ولد راجه واسو سه قزاری دو هار موار - ماد 
ذي اج مال نیم از دور درم در پشاور-چهري گردید ۰ 
خسی خان حبشي ده هزاری درهزر تواره 
کار طلب خان دکنی مه هزاری دوهزار موار * 
۱ ارداجي رام دكني سه هزاري درهزار سوار » 


ی 


خ در ید ولث عطاب لین خای کوک مره جات مکانی 


مه هزاری هزار و پانصد سواره ۱ 
فیروز ان خواجه عرا -» هزاری هزار و پانصد دوار *, 
ثره‌وجی بپونسله مه هزاری هزار و بانصد سواره 
جادرن رای دكفي سه‌هزاری هزار و پانشد, تموار *. 
حبش خایی مه هزاری هزار ر پانصده وار ه 
منکوجی پذالکر -۶ هزاری هزار ر پانصد مواره 
زارت رای دکنی -هء هزاری هزار ر پانهد سوار ه 
آمید هزیر خان_باره مه هزاري هزار سواره 
سال اول از درر درم ره مپر آخ ویس گردید » 
ءافلذاي » هزاري هزار سوار * 
دتاجی دکای مه هزاری هزار سوار » 
هکم مدیی الزمان سه هزاري پانصد سوار * 


۰) ۷۲۳ ( 

مپیس داس ولد دلپث راتبور «ه هزاری در هزار و پانصن . 
سوار - نیم صفر ال دهم از دوز دوم پیمان عمر از لبریز 
گردید ه 

ظر بپادر خوبشگي سی‌هزا ری درهزار و پانصد موژ__ 

میر نور |[ ۵ «زاری در هزار و پالهود سوار . سمالدوم از دوز دوم 
در کوج هاجو سچري گشت ‌ 1 ۱ 

#رجي مزربای بکانه سه هزاری در هزار ر پانصد مور او نیز در 
سال مذکور بگذشت ه 1 

ذر القدر خان ترکمان -2 هزاری درهزار سوار پانصد سوار دو 
اجه مه ادده ه 

میرزا حسن رگ میرزا رمنم صفری سه هزاری درهزار سوار * 

لپر اسپ خان وله مبابت خان خثخانان . مه هزان 
هزار -وار » 

میرزا خان رلد. شاهئواژ خان بن ءبد لرحیم خالخانان: مه 
هزاری درهزار -وار « 

مغلخان واد زین خان کوکه مه هنزاري دو هزار سواز ه 

غدرنتخان پرادر ژاد؟ عبد الله خان. ببادر فیررژ هاگ مه هزری 

دوهزار موار --ال چارم از دوردرم درصوله داری تفه مراحل زندگي 

در نوردید ه ۱ 

الله یار خان مه هزری درهزار مواز » 

امیر خان مه هزاری در هزار سوار - ماه ربیع الرل مال دهم از 
دور.درم در نه بکدشت ه 


( ۷۳۲۴ ) . 
موی خان ار هزاري هقنصن ر‌ چاو عواز - ْ س_ مقر 
حال «غالم از دور درم ودیعت حبات -پرد ۰ 
خواده طلب جویباری جار هز اري چار صث هواز » 
مگ «راز ی 
راجه پهاز سغکه پهر راجه نرسنگدیو بنددله سه هزاری سه «زار 
مواز دو هزار دواز در اسیة 6 |-۸۵ 6 ۰ 
یودف *جدد خان تادکندی مه هزاری .ء هزار سوار در اه سم 
(«ج۸ - مال دوم از درر درمدر صوبه داری ملدار, ن در گذشت 
تزاباش ضا " ثر کمان ج*حزاري سه هار «واز پانصد مواز دو 


۰ 
|یهة مه آ-چه ۰ 


مدر یی ِ هزاري ت6۵ هزار صوار » 
«زار مر سل هادا مه هزاري سههزاژ توار * 
مالهو مندگه ماو مق هزاری 4 هزار ماو زا 
پردل خان بريم -ه هزاري سه هزاو -وار » 
جوهر خاس دلنی ۵۰ هزاری مه هزار خوار ه 
سزاوار خان ولد (شکر خان 6 هزاری دو هرار و پانصن موار ۳ 
میرزا نوذر صفوي «* هزاري ,دوهزار و پانصد سوار ه 
ای ان درا زیاغان کونه مه هزاری در هزار و 
پانصد سوار 9 
»ریز ائله ان هه هزاري در ظ زار و پادصد موار ‌ ال ۳ م از 
درز دوم در ۳ ۳ در گذدسشت 4 3 


,۰( ۷۲۲ ) 
بارز خان ررهیاه ار گزاری چار هزار سوار - ماه جمادی اللانيه 
آغاز مال هشنم از دور درم در گذشت ه 
خلیل الا خان چار هزاری مه هزار موار ه 
ندائي خان چبار هزاری مه هزار سوار - میست و چپارم 
جمادي الوای مال نبم از دزر دوم رخت هعنی ربمت 
مردار خان چار هزاری مه‌هزار موار ه 
اه بدگ خان از هزاری مه هزاز سوار » 
سر انراژ خاري چار هزاري مه هزار موار - مال درم از ددر درم در 
پذی گچرات در گذشت ه 
راید خان انصاري چار هزاري مه هوار,موار » 
مرافراژ خان ءدکني چار هزاري یمه‌هزار موار ۰ 
زار امر سنگه ود راجه گودنگه چار «زاري هه هزار ه‌ولز - ما" 
جمادي الرلی سال هفلم از دور دوم #جنوی و بی ادبی مو 
بیاد دنا داد ۰ 
صلابت" ان مر یی واه صادی خان ار هزاري ۱ هزار 
موار - در تاراخ مزبور بدست امر سنگه شبید شد - چنانچه در 
۰" طي رقابع سال مذکور نکاشنه آمد ه 
راجه راینگه ولد مپاراجه بهیم میمودیه چار هزاري در هزار سوار » 
*علدار خان دکنی چار هزاري دو هزار موار - عال چارم از 
دور دوم در بنکاله در گذشت ۰ ۱ 
7 معلمد خان چار هزاري هزار و دویست‌موار - بیدت و ششم‌شمهان 


سلل سیوم از درز دوم رخت حدات از سپاچی مرا بریصت * 
۹۱ 


/ ۷۲۰ 


۰ 


صفدر خان پنم هزاری بلج هزارسوانم : ماه مغر سال هشنم از 
دور درم سفر گزین عقبی گردید ۰ 

راجه بینواداس کور جبزاری پنی‌هزار موار » 

ده ,دار خان بلج,زاری پلجپزار عوار - ماه رببع الثاني حال 
هام از دور وم رخت هستی بر بست 1 

لاه ربردی ان پفجپراری پفجهرار موار * 

خواص خار فجمزاری پجبزار ار ۰ 

مالوجی دلنی بفجبزاری *جبزار موار » 

جهفرتغان پلجپراری چار هزار سوار » 

ادالت خان #جپزاری چار هزار موار - بدست و دوم رببع ااول 


مال دهم از دوز دوم در بلج ردرٍ مت مددات مهرل ه 


چبارهزاری 


* سود شعاعت خان سید جپانگیر بی ید معموک خان بارهه 


۰ چار هزاری چار هزار وار دو امهه ۸ موه -.رمضان سال ششم 
از دور درم در موه داریی الباباة ازین جهان بگذشت ۰ 
مکرست, خا چار هزاری چار هزار موار مه هزار -وار در آ-چه 
سس ادچه ۰ ۱ 
نچابت خان چارهزاری چاو هزار موار ۰ 
معنغد خان چار هزاری چار هزار سوار ه 
میف خان چار هزاري چارهزار سوار - معرم مال سوم از دور 
درم بساط زندگی در بمچید » 


) ۷۱ ( 


هزاری 
شایسنه خان خلفب یمین الدوله پاچبزاری باجهزار سوار ۵و 
امه #۳ آ.ده ۰ 
ت گ شهد ۱ ار پاجهزار سوار دو - مه ۵ ه ۰ 
راحه جسونت مگ ود راجه گوسنگه بل جهزاری پم هزار 
در هزار و پانصد سوار در اوه مه ا-ده ه 
رسنم خاپر پف هزاري پنیم هزار موار در هزار سوار در ا-په 
مه امه ۰ 
راجه حیسگنه بأجزاری اجبزار وال دو هار سوار دو اسچه 


دق |سبة َ‌ ۹ 
۰ 


قم خان بزچ هزاری باجیزار سوار دو هزار ما پر آ-چه ۰ 
سه ادیه و 

وزیر خان #جبناری #جپزار سوار هزار حوار در احپه سه اسهه - 
رها داریی اکبر اباد ما جماد‌ی الرای سال چپارم از دور 
درم بساط حیات در نوردید » ۲ 

راجه گجه‌نگه باجپزاری باجبزار مور - دوم معرم سال اول از 
درر درم پیمانة عمر برامود * . 

شاه نواز خار مفویپفجبزاری پلجپزار وار ه 

راا جکت «نگه #چبزاری باجپزار موار ه 

اعتقاد خان بلج هزاری بنج هرار سوار ه 


( ۷۱۸ ما ۰ 
اج زار موار در اسپه حه اسپه - ماد جدادي الراي سال هشنم 
از درز دوم بدرجةٌ دالایی شیادت دایز گردید ۰ 
عاي مردان خان امیر المرا هفت هزاری هفت هزار -وار 
#جپزار شوار در ادده مه ات و و 
سعدد خان بچادر ظفر جنگ هفت هزاری هلت هرار سوار 
پنجیزا حوار دو امیه سدادچه » 
اسام خان هفت هزاری هفت هزار موار بنجپزار سوار در ا-چه 
سة اسده ۰ ۲ ۱ 
۱ عامي تن االه خان هفت ه«زاری هفت هزار موار ه 
(نصل خان هفمی هزاري مپار هزار موار - دو ازدهم رمضان ال 
درم از در دوم برحه‌ستا حقی پبوستی" ۰ 


شش «زایی 


دول خان جپان بارهه شش هزاری شرع هزار, موار در ا-چه سه 
ان بیست و دوم شوال سال نهم از دور درم داعیی حق 
را لبیک گفت ه 

اءظم خان ششر, هزاری شش هزار سوار ه 

ءبد الله خان بیادر فیررز جنگ شش هزاري شش هزار سوار - 
هفدهم ثوال سال هشنم از دوردرم ره گراي سف رآخرت کشت » 

صدر الصدور سید جلال بخاری شش هزاری دوهزار ورد سنم 
ربیع الثانی حال دهم از درر درم آزین جبان اثنقال نمود ه 

عسرر ولد نذرعمد خان خنش هزاری در هزار شوار » 


) ۷۱۷ ,( 


مناسب پادشاه زادهاي عامگار و امرای ۳ 
و دیگر ممُصیلارا ن‌ و پانسدی نگارش می یابد 
دادشاو زادهای اععست بیدار 


پادشاه زاده عمد دارا شکوة مپیی پور خلادت بیش ريوصت 
هزار عوار ده هزار صوار در ادیه مه آدچه ۰ 
پادشاه زادهمعمن شاه شجام بهادر دریمدٍ ی فرزند گیني‌خداوندپانزده 
هزاري ده هزار سوارعشت هرز هار وز ابه ج اموه :و 
اد‌شاه ۳ مود آورنگ ژیب ببلار میدن خلف اورنف 
ي اثبال پانزده *هزاري ده هزار سوار هشت هزار سوار 


دو اسیه 4 سیه ۰ 5 ‌ 
پاد‌شاهزاده مك خذش جارمدری در عهٌ ریاض دولت درازد:هزاری 
نه هزار سور » ۱ 
نوئینان والاً مان 
7 هراري 
یمد الدرله آمف خان بتاقان ده _ هزاری ده‌هر ار عواز ۳ 
را رحات موه ۰ 
هنت هراری 
خاندوران بیلار نضرت جنک هفت هزاري هفت هزار موار 


نع ۱۶۵۷ ( ۲۱۷۱ ,) . دهم سال 
و شادماني - /جناب -لطات و حضرت؟ خانت که روزگار پیشکار 
و ژه‌انه فرمان بردار آن آ-نان گیون کار باد ارزانی گشنه - ابزدکار 

ساز اییی شوکت و جاه و حشمت ر دمنگه - را تا روز نشور در تراید 
رن - لله |اعمد که به یهن توجه فرازند) انسر جمان بانی راد 
سای بعضرت صاخ فران نی نارش, وقایع درر دوم 
ز ادرار جلوس اب مانوی (پزاران فرخیدر سال ۳ ر و پاجاه ر شام 


هااي. ۳۹ نن چام گرفت ۰ ۰ دعر ه 

ٍِ بر دزی شا ۰ راون سیر » 

۵ ده ذبروی درانگ فرمان پدیر ه 

۰« بکی. سل ز پدراهنم در جدن 

۰ که را دا او ی خوره ۳ ۰ 
امد ۰ ایزد کرماز بمدام بفدگي و حدصست کد ای ار ي دراه 
* کام :خی و کهگری توفدق‌نوشای ۳ و دم ادوار اتبة ۳۹1 حوی ۹ سالگ 
تبانی و را م -و سررشنگ شهوز و اعوام ۹ دیامت روی ری 

کراصت فرساید . بگرمه العظدم - و اکاغه ااعمیم ۰ 
اکنون نارند مدای خادانی خادهگ ایی دور را بلعریر 
مذاهب کواکب سماء خافت م ازهار حد ایق ملطنت - و نوگنان 
والا مرئدت - و ددگر مذص ب‌ #۵ارآن 2 پاذهدی‌منصسی - و بلنمیق 


نبدی از احرال مشایخ و علما 3 و ثرا معلوی میگرداند ۰ 


دهم مال (, ۷۱۵ ) سا ۱۵۷ ۱ 
بیان مواکب کواکب شمار 


تشکر علونه خوار این درلت پایدارمواي جمعي که براي 
عمل پرگنات با فوجداران و کروریان ر عاملان معین اند موافق 
ضابطةٌ داغ چیارم حصه که شرح آن, در طی وتایع_ نیم سال انس 
دور خورزه نکاشده شد دو لک مواز است - هشتا هزار مقصب 
دار - و هغت هزار.اعدی و برق انداز سوار- و یکه‌گ ر هشناه 
و پم هزار سوار دیگر تاییفان پاد‌هاهزادهای, کامار ر امرای 
عظام و ساینر مکصب داران - و چبل هزار پیاد؟ هي _ر توب 
انداز و گواه افداز و بانداراهعت - که ازآن مبان ده هزار در راب 
سعادت مي‌باهفد - و مه‌هزار در صولجات ژقلام - تأخواه سبدری پور 
خلافت "1 کردر دام است که ءشاصل آن موانق ,ددازده ماه 
مد لک رویده" ات - و تاخواه هرکدام_ در یمد پور ءطلمت 
و سیومیری یج سلطانت بیسی و چبار کررز دام که دوازده 
ماهه شصت اک ررپیه موی شود - و تلغواه چار مد فرزند دوللت 
دوازد: کردر ۵ام - که دوازده ماه ی اک رویده مشود -,و تأخواه 
سرامد امرای وااشان سعد الله خان و نونیی بلاد مکلن علي صرد‌ان 
۳ (لمرا نیزد و ازده کروردام امست:- و تأخواه دیگر امرا و منصب 
داران بر طبق منصبي که نکاشده مد بم‌قایده و اضم میگردد 
زهي موهبت جلبل «بعاني - ر فضل نبیل رباني - و کرم‌جزیل 
يزدايي که مملکنی چذان ومبع و خزانگ چنین بيپایان - د لشكري 
+ ي‌کران ین موادمونور تفعم وكاسراني - و امباب نا عصورا عشرت 


مله ۱۰۵۷ ۱ ( ۷۱۴ ) دهم مال ۱ 
بي اندازه یانته ر احداث ررفیای" فردری نما و میرگاهبای 
داکش ر کار کاهپای خوش: گرد 0 بمرزتب ازان آادزون است 
و حقدقت نززنیی جواهر-ازانچه در مطاریی موانم ره‌ضان هشتم 
ال اس دور تارش پذیرنته بیفوع می پیونده- و مجمة [ چم در 
سرکار یقدس از افراد کاسلمُ اقسام زراهر مجواهر و زر سرخ‌و مفید و 
ط آات ۲ متي آلات جمح ده لیا بعسب کمیت و کدفدت 
دزد کل فرصورایان عالم نباشد - »جاخ در کررر ر پلجاه لک روپاه بر 
عمارات خریج شده - يك کروز و ده اک رریده بر عمارات ۳ 
الغانة اکبر آباد .از اومله شهمی اك رویده بر *سجد ماگ مرسر 
که اندررن قلعهٌ مبارک بان لت المعمور ءبادتگاه قدمیان است 
و دوللخانگ مقدس ر میفر بقاع و باغاپت -ر پفجاه اگ ررپبه بر 
ورن مغورع که بنای مانند آن »بر دی زمدن دید ) همان ندیده - 
َو نی از شگرفيی آن مکلن خلد نان در تضاءیفت موا نم سال 
ششم ایس درر گذارده مد _ بدعاه اک ررپبه بر عمارات وار الخلانگ 
1 بان ]باه موی مهن جام‌ي ۳ کر ردول بانیی مبانیی دولحت 
و اقبال» !ماس نباده - و چگونگی این عمارات و قدر مباغ خرچ 
هريک يا مفانیی آحمافمع آن‌در تخستبی سال دور سیوم گزارش‌خواهد 
واوت - و قریب باه اک ژوید» بر عمارات و باغات دار شط 
اهور - و درازد: لک ررپبه بر مدار ات کبل از سید و دولت خاذه 
معلی و قَلعهٌ ارف و قلعهٌ دور شبر - و هشت اک رورده‌بر عمارات 
و ملازهات کشمبر- و هشت اک رریده بر حصاز تندهار و بسصت و 


زمدند اور - و درازده ی رو ب۸ 6 بر عمارات اجه‌یر و احمدآباد وءٌیرها ۰ 


دهم مل ( ۷۱۳ ؛ سل ۰9۷ 
مابق و احق مد و بیمت گررر دام خالصه مقرری امت که 
موافتی دوازده ماه مد ف‌ و پده حاسل آنسصت - معصول بافی 
برین قباس‌پاید نمود - پیذنر ایس قدر خالصه نبود دریس عبث ابد 
پیوند از ومعتی مملکت فرار بانثه ۰ 


شرح.خرایی موفورة و ذجخابرنا*حصوره 


خزانه ۹1 ام‌روژ ثبر ٍن دولت خدا داد ادن نیاده ذراهم 1 
مبعاسیه وهم و خبال در درک افدازا آن بمجزرر قصور معنف 
امت - اگنرمه گزانة که حضرت عرش آشياني در مدت باجاه و 
یک سال فرمانرواثی و «لطلت راني جمع نموده بودند - و اکلر 

۳1 حضصرت جلامت مکانیی در هلطشت بدسمت و دو مال خر یج 
نمودنه - هیچ یکی از ساطیی هنفردتان را میصر نشدع تا بغرمان 
روایان دیگر ولایت د۸ رصد اما ] معه دریس عيث مدمنت مرت 

عِ 
بمیاس نیت عالم آرا و برکات معدات گینی پیرا بارجود فراوان 
اخراجات ءماکرستاره شهار و ميه‌افي که درا کردرها ب#خرج رنذه 
و انعام‌ان منکذره که در ددم هن نصف بل ربع [‌نه ش ۷ باشد 
جذانعه از آذاز سریر آرانی پاد‌شاه ابر نوال بعر امضال تا ای 
وفت مبلغ نه کرور و بجاه اک ررپده از نقد ر جنس قریب به 
نصف نقد و ببش از نصف جنص انعام شده - و بر افراختن 
ءمارات ناگ فرما از مصاجد عرش گرا و دولاضانياي نبض ماو 
قلاع جرخ ها و ترتدب پاغات دلکشا که زیس انزاي کیان 
و زبدت افررز جهان امت و هفدومنان بپشت نشان بأن ررنفی 

۹۰ 


ِ بر چم 
له ۰۵۷ ۲ 11 ). دهم‌ال 7 
سیوم جلوسي مقدس. نا آخرسال بفوم دران زایمت ‏ "عمرتت بت آررد ۱ 
چممش رر بغزرني نقیاد . بل اعالت املی پاز فک - وبا رز 
جمع اهن چاره صوبه تغذیف دا آمن - مه کرور دام دیگر بران. 
نزایش بانمی - و مهموع ههنصد کرپر دام شد - و جمع واياني 

که درون ی میملت مه کدایش یاننه هشییاد کریر دام اس 
بدن تفیل - از موه دولناباد که بنجاه و در کرور دام‌جمع نت 
چذاسچه نکاشده ]: امد - بیست ور نه کرور دام " جمع "عالي ا-بی 
له درون درلت *گردون صولت انفناح پذیرفنه - مسال باني پیشنر 
داهل مدالک عروده بود - صوبدٌ تلنگاده ی کرور دام - صوبهٌ بلیع 
هه ت کررر دام - صوبةٌ قیدهار هفت کرور دام - صوبهٌ بدخشان ند جادر 
کرو دام -. رایت بگانه در کریر دام "صوبهٌ درلمت آبد و برار د. 
نله " بنظام الملک تعلق داشت از قدیم باز بوایت دکن 
هرت پادذه - چون سابقا فلع هرلت آپاد با تمامي واینش 
تصرف در نیامده بود و قلعٌ اعد نگراز توایع آن معنوح گشنه 
نابران ان درلت آباه را صوبگ, احمد نگر می نامیگدد - پس 
ازان 5 درب دولت ابد مقروی بیذغر معال صربٌ دولمت" آبان 
اد زاگ نمثال آن ومي و مه حص حصیی از مضاناتگی که 
امد بر شوامیع جبال راتع شده و برنعت ر منانت ر دشوار دی 
زبان زد ردزکار است ور از مال چارم جلوس مقدس تا سال نهم 
سضیر پذیرنته بلضرف ارلياي ملطتت جاوید طراژ درم 
پلانچه درنخستیی چله بقر ید ار تهج شد که آنر 
در دناثر صوبة درلت آپاه ثبت می‌نمود ِ اک از یی وقیات ۱ 


ِ# 1 1 س- 


مهرب ( ۰۷۱۱۰ منه ۱۵۲ * 
:: صولهٌ احمد آباد اه مر مه کپر دام 
۱ بنگاله پاجاه کرور دام .ه 
مویگ آله اباه جبل گرور دام ۰ 
صویة ببار چبل کردر دام * 
صوبهٌ مالوه چبل کرور دام ۰ 
" صوبةٌ خاندیص جپل کرور دام 
موه ِ ی "کودر دام و 
صوبگ ۳ می کروز دام ۰ 
مود ملتان بیست و هشت کرور دام ه 
موف ارقیسه پیسصت کردر دام « 
صوبهٌ کابل شانزده کرو دام ه 
صوبهٌ کشمیر پادز ده« کردر دام 
صوبهٌ تذه وشت کرور دام » » 
صولةٌ بل هشت کررز دام « 
مو قندهار خش کرور دام.ه 
صوبه بدخشان چار کرور دام * 
ریت بکلانه در کردر دام ۰ 
جمع تمامیی مملکنی که از دیر بار بايیي درد مان واا شان 
منعلقاست - هنگامي که اعلی حضرت بر اررنگب خانت جلوس 
فرمودند هقتصد کررز دام بود - دربن مد بیست حال از فرط 
رمیت پردری ر وذور آباداني و کثرت معموری رایت سوای چار 
صوبهٌ دکن و احمن آباد که بعنی آنات.حماری ر ارشي که از مال . 
۱ 7 


سلف: ۱۰۵  (‏ ۷۱۲۶ ۰) .۰ دهم حال 
متفام معمورة عم بیدنف رفز امن که هريگي چندین عرکار 
دارد - وهر مراری چندین).گنه- و فرپرگله فراوان ۵ه: مذعلق- مدد 
برگذات ت چار هزار ودصد و پاعا: آست - شمار قربات‌عالم( بان واشکا 
تب دانه - از جملة پرگنات موب دار بالملگ دهلی که سّ 
قاسیس تلع گرددن اصاسيي که باسر عامر جبان *خاقان گیبان بر 
گذار دربای جون بر ادراخده شده ر بشاه جبان آباد موعوم ات و 
معئوی اسمی بر دولنخانة را و دیگر عمارات آممان گرا و ماع 
سعالن آمای نزول ملیي دران صفغائیی درگ فرسا بیعهعت و یکم 
رببع الرل سال بیست ر یکم جلوس عالم آرا مقر گشژه - چذانچه 
در جلد سذوم گزارش خواهد یامت ‏ - بصوگ دار الدلارگ شاه جپان 
آباه بر تا ررزگار مذکور است . بو در صوبةٌ مسنقر فان اکبر آباد 
۲ موی دار السلطن اور چند ین پراذه است گه هر یکی ده اک 
ررپده حاصل دارد برابر خرچ تمامیی رایت ببخشان- و از فریات 
چندیی فرده است که حامل هر کدام پيستي «زار زویده است 
جمع تمامي وایت هشت صد ر هشذاه کررر دام است که هشت 
ارب ر هشناد کرور دام.باشد بدیی تفصیل ه 

"صویگٌ دار اخلایةٌ شاه جپایی آبال صدکرور دام ه 

صوبهةٌ مصقر اخانه کبآباد نود کرور دام * 

صوبه دار العلطنه (هور نود گررر دام * 

صوبگ اجمبر شسسع کروردام و 

صوب8ه دولتاباد بذجاه و پني کرور دام ۰ 

موق برار بلجاد ر بليم کرور ۵ » 


تم مان ل ۷۶۱۰ :) سنه ۱0۷ 
فوني داشت با ببادر خار* تلیا همراد نهایسنی ساخت ..بلکه مز 
میمفه و میضره نیز قعمت.بایسنی کرد - تا هرکصي. غلیم مقانل 
خود را زد: بر مبداشت - و.چشم زخمي که در جانب معید خابي " 
رمین بروی کار نميآمن ۲ پسرانش بغئل ذمی‌رهنند - خطای دیگر 
آنگه مد از معاروت بلخ پاد‌شاهزاده "#عمد آورنگ یب بیادر / 
زباد: از یک در ررز توتف نبایهنی کرد -و یکفنه جمعي که نظر 
بر افراض خود داد ر چشم از حقوق تربیت ونک خوارگی 
باز پرشیده بیدنه کر بند نبايدني شد - ربعگ ازادتمام خبر 
فرار عبد العزیز خان جریده شده تعاقب او بایسنی نمود - برن 
تقدیر عبد العزیز خان یا ماسور مي گشتر پبلوي سه برادر خود 
که در درکاه معلی اند می نشدت - ریا در دریای جلیعون غرق 
می شد - و بیمد تکامشی تماميي ماوراه الذبر مفنوم میگروید 0 
۱ چور گزارن فسعت ملک #عرو-» و رش *جملي 
از حقیقت صونجاپت ر اظباز نرارادعی خزاده و ابراز کذرت صواکب 
نیررزی که از آذد جسيمة ربلنی و نحماء جزیلة مبعانی (سعا 


نا گزیر مقام بود راقم ايری نام مفاخر #عربر آر پرداغت ه 


ذکر م‌لکت روز انزون 
طول‌ایر‌مملات که ازاهری بددر نا صهلت (سلبت) است تریب 
دو هزار کرر: پاشاهیست - هر کررهی *جهزار ذراع - و هر ذرامي 
چبل ردو انگ بت نساوي ااخلقت - و عرفش که از تلع پحمتیه 
تاقلعه اوسه است نزدیک هزار و پانصد کرره ات - مونچات ری . 


تلع ۱2۵۷ ( ۰۷۶۸ ) .۰ دهم سال 
امنیل جساحدت بلج آررده بیایند - وعرهگ آن شملکت . از وجود بي 
حود. اثراز نا یکار و فچار تیره: ررزگار اوزیکان تنگ چشم ظاهر و باطی 
ز المانان بی ایمان وا پر داخته آید - ورعایا ر کشاورزان امتمالت 
پابند - هزم #عاقب نکردر بپادز خان و اهالت خان نذر معمد خان 
۳ و مراجمج آنبا بدون, قبط و ربط حدود شهرفان و اندخود و 
چمیکنو و میمنه ربی آنکه خاطر به نشاندن 7 در هرمانی 
فرآهمآزند و ج‌سی از مردم آی سرزمیی وا که تابلیت_بندگیی 
عخبةٌ رالا داشنند" در سلکا بندگ. ن ۵رگاه شمان جاء منک سازئد 
و الوسات و اریماقات آن نواحی را تسلیه و اهنماله نه‌ایند - مدوم 
شناثن ۹( وا ۳ ادرنگ زیب بمپادر از بلج بصوب 
پیش امد مالش غنیم * 7 ای ارل خطائیع بود که ازان 
امدلز رنت - چه آن کامکار را ق» در نبایسیی شعامت بل در حار ؛ بنج 
کررهي توتف بايسني فز ود که هم تردد از لذگر بشم, ماسر مشود 
و هماحمال و اثقال زاید در شپر مي‌بونه- ر لجرت جریده شدن 
اهنداج بمعاودت باخ‌نمی‌انناد - ردو نزدیکیی شور متنظر پژكربايهني 
نفست - گر نیم جنگ صیب میگرد -زای کردار نابار در کنار 
خود مي‌بانت - و اگر جاگ صف نمیکرد یقین‌که المانان بیءدین 
و ابمان که پبشتر لشگر غفیم ٍیذان اند چوی علوذه فدارند و به نیب 
و ثاراج اصوال محلمین اوقات مدرب در ایام سعدوده مففرق 
مبگفتند و درینصورت امواج تاره / ازآن رد که جریده مي بردند 
تعاقب آلبا بمي آسال برد- دیگر هنم قسست انواج همگي لشکر 
بل رل که بر لشکری که در خدمت پادشاهزاد؟ بخقیاز_رمیده بو . 


فقمال ز زرم مله سس 
ردنت - و از هراش تعاتب لشگر برزژي شهرت دنک 
پدخشان ی مپروبم - و از خلم راه را ی بت در يكگ ‏ رز ز ازجا 
(ماحل جیعون که نزدیک باصت کروه پادنا ي اسعا شناءنته 
۱ و سلخ جمادی ااولی که غر فیررزی «یاه نصرت دمنگاه بون و و 
منثبای دور دوم از ادرار جلوس وا عبد العز بزغان ببزاراه 
بدنامی و فرادان پشیمانی و ۳ بر جال که فوو *بسنه بودنث 
نشمنه بلذر ایراج از عون گذشت - و دیگران رت جا راه رانك 
بلیجی که. مالوف ومانوس اي طایفةً بي اف رانص است 
بصد امطرار و اضفطراب عجور نمودند - و بسیاری غریق 5 درباي 
خولشوار گشدفد - و آزیی پید| است کهایری فوم بي رای و رریت 
چه قدر مغاوب*باس د مت «رامی‌گشنه بودند - خردمند دیداور 
واند که اجه بر زدان حقدقت ۱ بیان گذشنه و ای ازان در 
مطاویی رقایع جا :جا نارزش پذ یره *عض‌ضورت است. و آه این 
است که در اق بخ چنپرن امور ناشایدتنه روی نمود - اول لاس 
گردان ۵ زاده مراد #خشش مماردت خود را از بخ #بشس آزالکه این 
مک نوگدوده بفبط دراید - و <صون و ثنور آی سکم و انصداد 
یابد ۰" و تهااجات جا بجا بنشیند- و خاطر از حصول اننظام و اتسای 
بچم‌عدت گراید - و معامله نذر من خان ملقم ؟,دد ‏ و اذکری 
که بلماتبش رفنه مراجعت نماید-ر الومات و اویماةات چغذانیه 
که پس از نراوان سال بدیر ین آرزبي خویش که نرمان ررائی 
صاحب رو داي نعمت‌قدیم دران دیار باشن رمیده بودند 
زا» گزیان بپزازان شادمالي به تملیی دریافت ملازست لو رری * 


له ۰۱۰0۷ ۱ ۲۳ ) . ۱ بت 
فراهم گفته پینک پادشاهی آمده تمام باا گبات و پابا, گبات را 

پنهرف در آبرده برهانپور را در عاصره داشنند ببرهانپور رسیده 
لعير ظفر پیکر را از احمال ر اثقال را پرد‌اخنه ر بنج فوچ بر 
کردکیی پا بردار جد ک رکرگزار تدیدنی فروده دمار از روزکار دکنیای 

کار برّرردنه - دررز اول -وایی آلبا را پیش اندایفاه در هزارکس 
ر عای 2 نیغ وش وا ‌ ماخنند - تا آد4ه دلنیان را *جال آن نءاند 
که بررش رگ جنگ قزاناده توانند نموه - و تنوحات عظیم نصمدمی 
اولياي د رلت ررز فزون گردید - چنا" سس هب ۲ نی جله ایس 
تارب نامه در تضاعبف وقایع ذیم ال بشرح ۷ گزارش رانیزه 
مقرر ساخنند - که 7 و احمال و اثتال را با عدد ساطان خافی 
خوبش در مخ گذاهزه" جریدا اس و لماتب *خالفان بد مال 
برانید - بدا از شررع در تقلدم 7 ن تدبیر » الب عبد العزیز خان ر 
مران آوزبکبه که در جمدع حراب اهر گراندار او بي دولت نیروزی 
آتار رری ظفر ندیده ر جممی را بکشنیی برخي را ؛غحنری داد 
بادیه پیمای ناکامي کشنه بودند چون برد ری معنی_ گهي یانتند 
و دیدند "که المانان بی دی و ایمان از شدت ادیزا کاه و بدگ۴اه این 
موزند کل آتش قدال با امن شده و از غارت مال مسلمان که 
دوت حال و قرت بال ايیی اعاب ررز و ودال امت مایرس گشته 
فشور نشون بمساکن خود برمیگردیدند - رری جنگ مف کها 
که لیرری مدادعت براناء در خود ندیده و رسدیز ,مش وا٩+۵‏ گدنه 
دزن ری آب 4 ۱۵ رین رنف ی کر دنهانهناد . و از مروفع 
وان مانب ُ رات شناننه بهمی زراع ت آن حدرد را آتضص 


دهم مال ( ۷۰ ) سنه ۱۰۵۷ 
تفصیل [ه و بي تدوبیی نامغ جداگانه صورت # نیمت - مبد 
الله بیگ برای نبیر شکور بي اتالبتی امام فلیخار که در جمیع 
مرانب پیار و مداري #رزار همره ارزنکيه بود- و از مکنوه بواطن 
ن‌طبقة خبیت ضمایر - مذکور السنة ای طايفة تبیم مفاظر- از 
فرار رائع 1 اسمت - و بعد اژان ۹1 عبد العزیز خا, اژ جدسوی 
گذشت برهنمویع تبکبخني و معادت منشي پا" چنهي اراد 
بندگیی ی این بارگاه کبني پذاه نزد پادشاهزان) وال گوهر * آمد - و ۳ 
عالیه‌قداز بآسنان خوافبی پذاه فرناد: - و بار ادل بمنصب هزاریی 
ذات و چاز مد سوار در بلندگشته بر گزار که بیک ارغلی طبگفی 
5 با ار ی تدبیر و تناشی 5 از ما درین, یساق بروي کار آمده جز 
ناموس پرستان حمیت دومت هندومتان ۳ لشکری که می بود 
چه قزباش و چه غبر آن برهم مورد - و چوی ثنبیه" این گروه 
نننه پژود و تأدیب ایفجه‌اعةٌ وخیم اثعاتبت چنانچه باید و بمیجی 
که شاید بی آنكه عمایر پمنصوره احمال و اثقال در شهر با 
راگذاشمه و جرد 23 د دواده بیار ب‌پرد ازند صورت‌پدیر نبود - جه ایذان 
در جنگ فزاه نهمثل دکذبان اند -ر در «یاهیگری و تابٍ *بوزن 
و مذقت ازانبا مراب د رپیش - 9 ظغر | اماده که بمیامی 
تربیت و رات درخ باوظا: 2 رشدان و مرشد پادشاهان بر مدارچ 
دچه داري و نبرد گزاری نیک گاه ند ی اررزگ آرای اتبال 
فرمار ۶ رمای جال خدیو درد خدارند صواب گر پی که در ایام 
خوسنه از فرخنده اجام پادشاهزادگی بار درم در ج ی 
قریب ما هزار موار یکدل ریک رو همه د دراب ۱ 1 
۸٩‏ 


دا ۱ و 
واه بن۰ ۱ ۰ ) ٍِِ" کل 

بای . 4 ۴ سو؟ ی 

ك دید 1 رو آرادت سم ح. سك جهن بتي 
دوز سور ببهیر و ۳ پس سا که + ار نان که 
۴ 7 انار خدیو حق بر ظاهر شد که زان ارژبکده مرگفتنی 
کت ربید: عم ازانا 11 ۹ دی را کم ن الب آن بود ۹1 یه 
از غریر و ازباي دای ۸ دار وف ندرگ ار خواهئد ی ۹ 
آزدری بزفت را با احمال و اتقال‌همراه داشنفد - وون .تدم بارجوه ۱ 
بمیاری جنگ صف زا وادست کرد دم تزانمي گرئید - هم 
۰ #*بمارست اردر و ظ #عارمت غفدم مي پرد|خاد - و همدشه 
۱ شه م دننامه ان اس داشده روا توپ) و نتفگ 
و بان بادیه ۳ د ی کشنفن ی ‌ ۳ پانصد 

حصی ۵.4 و۳ وا ی شبادت رسد دی ۳۳ ,1 ت‌ جپان باني 

پاد‌شاه ژاده *عمد نگ یب بهآدر دربن ایام هفت عءلگ ندال 
‌ که فدل سواره یت دی حدفظ 7 ۳ یب 4 ف‌ 
بسان غاب اقب رجم 5 ی شداطیی صورت دمعلي هدند . 


ده هه 


العقو زبس مرا سرد ما لبردي بربی: غرآمده که زان 


ال ۰ ۷۳ ) مه 9۷ 
۱ بل - فرقه د راما دیگر ٩‏ که پیش ازیی بش و بسا ترش 
۰ املع پادشاه ژاد؟ ادا پس از زسیدن بلج هی کدام / و 
تطلبنه - و از امرائی که با ن کاه‌کار ابخت بیدار معیی شده بودند 
۱ و حگم جیار مطاع صادر رگشنه » از تیول ر مواطن ود [مدو در 
راب آن شیصوامیدار حمبت باشنك + بعضي بادهای جمعیت 
وار مانئد راجه جی ذگه که در هزار سوار ۵ راه داشتی" ر چندي 
دیگر در ره‌یدان درنگ نمودند - و برخی مثل الله و یردی خان 
و اجایت بان ,وان میرزا شاه رخ و میز را نوذار مفوي رو عبرایفان 
از بی تونبقی بکابل ذبارهنژد سید - چه جای لاحق شدن 
بهاد‌شاهراد؟ واا نزاه - و آزبن رو در هدگی پبکارها ایس کنیبه نصرت 
نصیبه از نصف اشگری که سال. گذشنه بان رایجی معد 
ده بود زباد ند نیوی بل کم ۹ و از ارزبکیه عدن العزه بم خا با 
شرئو برادر و همگی اوزیکان چه تعلونه خوار ر چه آب خوار و علف 
خوار تورآن و بخ و بدخشان فرا اهم آمده ود ند - چنانیه اق سقاان 
پدگار دید! این ی طایفه می‌گفنند" ۶ در هیم یساتی یاه ملو االفبر 
ای قدر نبوده - حشرت گیتی منالی ؛ردرس مکاني بذار الله 
۰ هانه در گراه‌ي صعینة 5 بواتعانت با بری موهوم اسمت - 1 
رظ اشرف در کاب خانه خاهگ پادشاهی موجود - بنقربد 
رش نموده اند که درتعاری که میان مبدالله 


تک 
خان رالیي توران 
هاو ات و و داراي ایران برزی کار [سن تشکر ارزبیک کِ 
و پم فزار موارمی گفتنه - - و ماه تزباف پل هزار مواز 
از معتیرای اوزییه کغ درهنگي مصامبا همه عبدالعزپز ها 


له .۱ / 9 ( . دهرمیل 
"۳ لمانان فرادي ۳ بعسکر مدوزی ,آرر4ه .یذ ی 

چذااچه درسه هار اسپ را مبارزای برد آر خرپدند- جر 
ادا زاد ؟ ظفر شعار حزم دثار منع آن کروه ور 2و3 و 
ئه بارجود , جذگ و ود پدگار آمدن این گروه ادپار بلهکر اتبال 
لیس 9 0 ی ۹ ۲ 
ی ۳ و مجامع رجل . و فزینیی دای ثر ‏ زب 
ذاگزیر دانسنه ضمیمهٌ دیگر ونایع این شگرت نامه می گرداند ‌ 
در۵» رز ادصاف گزین / دليلي دافیم ۲ شاهدی دب باشد 
بریس ۵ فیررای پنائید يزداني و ببروزی به تدعی رآ-مانی 

احهت. ۳۳ "بندبیر انماني ۳ بیان ایس ن اي بر*م اجمال 
۳ از حجْله پل اه رو ۹1 در حنگ ماه یا پادشاه‌زاد8 
بعد ازانکه آای ملک داخل ار مچچروسه شد دب حسب 


لطاب بعنیگ فاگ رنبه بر گرهیدند و سیاهی که با‌بپاهر خان 


امالت خا دران وایت ماند پیشتری بضبط حدرد و حذظ 
مور و معارست ناع می پرداختند - و تا ]عدن پادشاه زادقکامکار 
*همد (وردک زیب بپادر هرکدام در عل خوه تویتت ی 

اشتفال داشت - جنابهة چف قنیي : خان با گرهی درطالقان ر آن حبود" 
و نتم خان با لشلری در اندخود - و سعادت خان ن یا جمعی 
وی ی با فریقی درمیمنه - و راجه راجررپ با جوقي. 


درقندز قندز .و خاجر خار با نوجی در لمناق- و طلبغه در شیر و ۳ 


له 


تتهم ال 1 ۷ ۷ بسن ۱49 
آن ریز موضبع یاه رکب میب رایابت. فهريژي گردید آخر رز پا . 
پنياري . از *خباذیل از ریاضی که . معاذیی بشگر-گ: بو رو 
,امد باراد؟ نبرد. ایسنادنه - و تغکلچران پاد‌شاهراد؟. ه 
امیرامر[ بضرب نفاگ ره سپر گریز گردانپ‌ند - پرز دیگر ۳ 
اوزیگی هنم کوج آمد: معررض بهاشت که *عمد پار*سراي 

و نظر قطفان و رحدم پرراچي ‌ مبرک شاء از تبل* عبدرلمزیز عذان 
مد ه بیرون اردر ایسگاده اند شخصی معدی دی تا مطلی را 
درباننه پسمع عالي برسانه - دیگربار میر *عمد امین مامور گشنه 
نزد [مدهاً رنت.- برگزاردن 5ه خان می خواهد که پادشاءزاد؟ 
#خت بیدار امررز در همین مانرل توقف نمایند تا یلنگنوش ر بیگی 
ارعلي بمازمت آمده برخی -خنان داگزیر بعرض برسانند - 
۷ شد که ود تشیر بر نوردي" درآمده است پم از رسیدای 

۳3 خواه‌ند بفرسنند هه باداي مدعیات بپردازه - ۳ 
ررز بولهوغه *خدم گشت 

ررژ دیگر شنبه هدودهم جهادي الارليي در ظاهر با اج ذو 1 

آمدند - اگرچه اوزبکان دربن دو روز !جنک و پرخاش. نپرد اخدند 
اما همه جا همراه بودند - و بمرضع شپاب رنه سه روز دران مکان 
گذرانیدند - و ازین گفت ر هنود در لشکر مخالفب شهرت بانب 
که ار بصلم می گراید - رحال مه از تذپیراب .سقالس اوزیکبه 
بود- که موس ذیدند که المانان ازانچه پامید آر .جمع. شده بیتد 
,جایمس, گشنه مي خواه‌ند ۳۹ از دریا بگذرند چلیی شننیه . 
پراگچخنند با ررژی چنه, توقف ‏ نجایند - پنایران دييي تلو 


۱ ذمم‌هال 
در شرا (ه م آد» هر ۵ را مصدرد سا رنه پا دیجاجزاری راو" تهر 
تمد خان میزآتش را با توخانة. پادشاهیی ر برق اندازان خود 
تفلگچبان امیر (اعرا تعیین نمودنذ - که بضرب "تیپ و ثفنکت 
او پانی ضالمي پیشگان را از کنار آب برداری:- چون آرای جان گزاي 
قوپ ر لفنگی هوش از سم مخالفا برده رین دیگر بر انگیغی 
3 رده ایک دران موی جوعمامپا بر گرفنه گرد انیدنه - معدمد 
ها مبر آتش دص (خدمت پادشاهزار؟ کمکار فر-ناده حقیشک 
میت داشمت - آن ات پیدار ام ر نموق که گر کسیٍ از اچانتب 
برای اداي مقصدی فصد این صرب نماید نت کنند - بعد اژ 
تعصول (طمدغان در مواز ونزه پاداهزاد1 مت بددار آمده از عبل 
مید العز ب خان بر گزاردنه [ معدءدي معیی شولیتا برخی کلمات 
شنفده ۱ بر گزارد - 1 اي 1 ۳۹ میر *عمد آمیرن ر !با قبان 
مازم خود روانه ساخنند - از انطرف میرک شاه که سابقا دیوان 
امام فلي غان بوه ]مد - ایفان بیي لعسگیدن یک دیگر را 
دریامناد - میرک شاه پیغام خان, بر گذارد که چون گنید: شده 
که پیش نبا هست نلکی" مرتبت اعلی حضرت ظل البي 
آنه مک که بلتم باز به نذر معمد خان عفایت نرمایئد بان 
قلی پسر خان آسنته - و ص ار را قعل خاني دا۵: ام امیدوار 
سب 4۶ بلج بدو مرحمت شود - پس از مراجعت میر خعمف 
"امین "و قباک پادشاه زاد8 جپانیان گفننه که رننه برگزاریه که 
"بي کر مقدشی بر امري .اندام نمی : توانیم تمود - خقیقرت 
۰ ژاقمفی فزده داشث می تنائیم.- هرچهعگ شود : فرمان جرارم- 


۰ مهم مزال ( ,99 ) و 
مت نیرری.. بمياري»از برلتخواهانی که مرب نوی بوند 
آزار؟ دثبت ادبارگردید وجمعی ازخاذیل بکوي غدم فرورننن - 
ردزدیگر که جیار شنبه پانزدشم جمادي الرلی ی بود همین که باکر 
چیانشا از ينهي آرق کوی‌کردند - فنه بژرهان انوج الپار را توزک . 
نموه ازهرجانپ جنگ کفان بره نوردي در آمدند.- ر چوی روز 
گذشته از دمت بپادران پیار پرمت مالش یاه , مخلوب و 
ماییس گشنه بودند #بي. جا جلو نینداختند - و در دون ملزل 
گررهی از وج خود بر آمده بزمبی قلبی که کذار بلخاب بود 
ایستنادند - راجه" پپاز-نگه و معنمد خان ی مبیو آتش و نبکنام ف بهادر 
خان تاخنه مشذوان را از پاش برد اتنند - چنایی جوفی از اسهمه 
سري و تدلی, راه فرار ور ۱( آب انگنده به بل المباد 
شناننند - آن ررز پل درست بیگ دایره گ. شده * ۹ 
روز جشنبه ادزدهم [ جمادي اثولی ] چون لشکر عدر مال 
ازانها کوج مود ارزبکیه ,در پناه اشجار و جدر ریاه‌ی که بر در راه 
بوه تبر لنداني آغاز نهادند - و معدردي از تغلگهیان که 
پا اي جماعه بودند بانداختن تهنگ چندی را از نداران 
مذصور ژخمی ساخنند [مبر ((امرا از دید ایس حال ۳۹ 
مقاهیر را از درخت زار برآورد - و جوقی ,را بضرب تبر و تفنگ 
و نیزه و همشیر از هم گذرانیده بقية القتل را پرا گنه گردانید ‏ 
در اذاه نیرد بانی بدست راست دون بیدیوان ه بیگوي عجد المزیز 
ان ردیده جه انگشت او را پرانید -_ چادنگاه چون ,اک باهرد: 
بموم آبي میدن نی در_ممیر داشت د مقبوزای: آلطزد . 


یو باه ‌ )۹ ۲ دح عال ۱ 
چاو ده جاک گرد ند : طاسعا گر مکزنتکه پیش تذرهچنته 
مان توقابهک دول درلنت جاوزد" طرزآمّر تورگ رز یال 
ابهک اقام ی باهي‌ناماد بو۵ - و سردارپداردید1[زمونکز. باوج 
مر یف تازان بر امبر المرا دلیرانه ناخهه نزدیک بره که خود ز 
بکار رما .امیر المرا از دک ای جرات و جسارت اخشم در شاه 
تیغ خون ام از نبام انتتام برکشید - و ناور همت !جوان در آررد 
وا ند اوزان هر در جانپ به‌تیر و تبیغ وتغنگ ۵ رآرخنه [ آنش جال 
سلنپب گردانودند - آخر کار یادگار بزخم‌شمشيري که ارو خورد و 
اسپ ار بزهم [ تفنگ اژپا در آمیدند - غلامان علیمردان خان امبر 


۱ ااصرا ار را متیر نموده فزد خان آوردند ه و و گرده‌ی بت 


ره مپر نیسای گردیدند - از مدارزان اشکر مندوره نیز برفی 

دریافنند : ر بدضي چبرا حماست بلگرنگ جراتٍ رد و 
امبر المرا که درای معرکگ جابازنی و مر اندازی از نرط شجاسی 
کبال امنقامت رامتفالورژیده غذیم را هاصته بو یادکر را بمازست 
پادشاهزاد؟ راا گپر [رزد:موردععبن و آمرت‌گردید- چوی عفوزات 
دی جرایم از نبیل خصایل و جابل شمایل ای دودمای خواقن 
نشان است بادکار را بعنایت پادشاهي مسنمال ساخنه همین 
گردانیدنه - عبه المزیزخان ر -ران لشگر ار آزی هزیمت دل باي : 
داله و ثاب شرب مچاهد آن نبررزيی دار نباورد: دیگر باردلیران 
خود را ترفیمب تاختنی ننموداد - اما تاپابای ررژ که افواچ نصرت 
امتزاي بموفع بلکي أرق نزرل نمود اطراف لشکنر و رذر زا نگذاشنة 


. هرآوییژ نو گرپز بزدند- و نرجي کدبا هزارل عمگر ظفر پیه زآویرگل 


#ذامال (۳۰ ) ۷ 
۱ ك بود رای گر کی آناز طوریع مراک ناضهر هه "1 
"و آوزیگان خیره چم یر دل که ماٍننذ موز ملق تمزاه تفه 
بونه از اظر ات و ابا هم تبره مي پرذلختاه . دو هر بار دوجني تأژان 
طایفه دلیری نم وله میغ تاخت - و جُمفی طعمگ نک توپو 

تفا مي که - ختو ۵ر اناء مراجبت اژ هی با دوب منزل 
#ذد بادني گرد اگیز بر خاسته ‏ روری هوا را بسان رز اد للک‌یشان. ال 
دوات تدره گردانبه - جوقی از فتاه مگالن باردر در "مد بزغی ۲ 
۱ سوقه ز مقفول و جروج ساخنند - و چند نطار شتر با بار گرگند 
آمیر الما واثف گشنه با سردم خود تاخت - و شثران زا وا رهاژذه 


جمعی / بضرب ثیغ ۳ ادشان و سنان کجار, سغان رران ملگ قذم 


گرد! ندد - پص از اءعطلدٌ بقدر باراني ,شد - و غبار فرو نف‌نت. ارژانیه 
که دران ررز بازگي پی هم تن یانثه جوقی کم ر جمني 
زخمي گشنه بودنه ازبیی جضارت مرپا خسارن خود ر باز داشله 
تا ومول ۶ج تاهره بمنتل گرد پیکر نگردیدند » ۳ 
چپار دهم [ جمادی الرلی ۰] مطابق بیصی ر «شنم خفاال 
که عساگر منصوره از نواحیی ذیض آباد بحرگث در آمذنچ 1 - گنروه 
اوژگته مقرر گردانید:ی که تمام ی لشگر خود را هفی فوج 
"ماخده هر هفت پا عداکر جهان کشا جاگ بپرد از و دیهان 
اي ثدأت ففرد: نایر؟ تنال بر ارززند- ازاجمله مه نوج بر قول و 
بر نار لشکر وله - و بالق افوای مه گنه عبذ المریز اخازو 
شا لي ویک ارفلی بر ود گرد مان فان ۶ 
فرآذ راتس با زبو سپ فینی) آرلقه تایه مهن : د که 
۸۸ 


یف ۰۵۷ ۱ ۱ ك ٍ لرهم‌سان 
از بلخپا و المانای بر اهکر پیومنه موازیی رهذر ازدهام مناکیی 
.پیش از پیش بود: . شب‌درشنبه سبزدهم جمادي اارلی عبدالعزیز 
خان نیز با پلنگنوش که آق سقال ارزبهیه امبت و فوجي که با ار 
مانده بود پلشکر خود پبوست ‏ پلنگنوی بر گزاره که در مواري 
نقاره ننوازنه- - چه اگر ند اوران عسکر پاد‌شاه ي بأران نقاره در یابنه 
که ما در کدام نو اید الب آنکه توخانه را پیش رر داشنه 
همه یک مرتبه بدان سورران شوند - دری صورت اگر به نهرد 
پردازید نمي‌توانبد مقارست نمود - و اگر بر گردید غلیه و (-قیلای 
آنم نکر رد بغزيني خواهد نهاد- عبد العزیز خان ترا پسندیده 
" اصاا نزدیک لشر نامف یر جفاندوز اسناد که بودن او در فوج معلوم 
نهد -شبیتگام دریسی منزل خبررمید که شاد مان یکبلیوال از | نچه 
و #عمد ظاهر برادر فرخ حسییی از د دمم آدای بطلب پادشاهرا 6۵ 
جپانیان ررانه شده بودند * و دوراه یکدیگر پیوسنه چون بموصع 
شب آباد رمیده اند گروهی از دننه پزوهان اوزبکیه ایفان را دريکي 
ازرباف [ نموضع که دران فرود آمده بودند معاصره نموه اند - و از 
بیم تغللچیان خرامانی که قریب مد کص همراه معمد طاهر اند 
دلیر "1 نمی بو آمد - فرداي ان پاد‌شاهراد؟ کاسکار جخته پیدار . 
پپادر خان را با همرهان چنداول ساخنه خود با امیر الصرا بدان 
صوب موجه گفنند.مقاهیر خبر توجه پادشاهزاد] نامدار شنفته راه 
فرار پیش گرننند - و شادسار ومعمد طاهر که آنچه لزسة تردد بود 
بنقدیم رمانیده بودند سالما بمازمت آن را گپر رمیدند - و اخفر 
برع دراب بمذزلی که در جوالیی فیض آباد بر کنار #لضاب مقر 


دهم سا (, .9۶ ) سنه ,پ ۱۹6 
علویه گذشنه بایلجانب آمده ۳ آنست که بر شپر بلخم دنه 
گرد فسادی برانگیزد - پادشاهزاد؟ واا مقدار بصوپدید ارلداء درلمب 
ریز آفزین از موفع پشائي ببایتم مراجعت فرمودند - در حوالیی علي ۱ 
آباه مخالفان : فوج موجاز مان عمارات و ریاف آن قربه «برون آمدبه 
۳3 نکوهید گخود اژ ارجاء ءعاکر مفندوره در آمد ند - و جمعني 
ببراول رربرو شد؛ و از رری جسارت تاخته به تبرندازي, پرداخاننه ۱ 
گاد‌اوران لشکر فیررزي آتش کنال بر انریخنه آربنش سنگ 
نمودند > مهن از فراران جد و جید جوقی بکشتیی داده 
فرس یاس و ناکامي خود را عقب کشیدین واژاسجا که در اثفاء نبره 
بهادر خار جمعي از مغاهیر فرصت یاننه ,از پیش رو باراد؟ نیب و 
غارت باردر در آمده بودند ار بعد از آگيي بسرعت هرچه تمافتر 
در زمیده باه پژوهان را مدپزم گردانید - - د چون فوج ءظلیم بررقول 
و برالغار ءهکرظفر پیکر تاخنه بهتیززو آوبز اشتغال نمودند پاداه 
زاد؟ وا گبر بمردم : نرخانغ ون وثفلگچیان امیر اامرا اسر نمودنب 
۶ بضرب باد ام و ضرب ژن و بارد و ثفنگ اساسص هسنيي ی آن گرده 
بی فرهنگ از بیج براندازنه - و پذات خود در مراب -چه داري و 
آگبي و معي و ثبات و تقویسی جنک [ اوزان ۱ امس جو و بهادران 
نبرد خود ار نرمائي و پیر گرائي نررگذاشتی نه نمرده منک 
جمعیت مقپوز ان از هم گمیخ‌زند - و امیر الما | نیز داد مردي ر 
مردانگی ۵اده ترددات نمایان برری کر [ورد - - از کثرت و هجوم 
مقاهیر تمام روز بقنال و جدال گذشت- شاه‌کاهان [ انموي علی [باد 
دایره اه گشمت:- ر اهر شه که دربن تاریی بان قليي باحشری 


مه ۲۵۵۷ ( ۱۳۴ ) دهم مالَ 
روژکار جلو آند‌اخنند - دری هفکام پاد‌گاهزاد؟ هی بیدار بکومک 
. ۵ر.رمیده ببادران عرص شپامت را مسنظبر گرداندنه - به 
ذیرگی انبال عدر مال جه‌عی از خداوندان زر مال اک 
هلاک انتا‌ند - ر بیگ ارغلی و دهگر بقية المیف ف مانتف 
ررزگار خ یذ پراگنده شلاند ‏ و جوی دریارتژد 5 اي صرتبه 
لققور مره برلوج خواهش چناچ» بابد نه نفست جوق 
جوق از هم جدا شدند - و دور اردو را احاطه نموده جنگي بگریز 
میکردند - ر هرگه قابو عي یاناند تاخنه بر ببخی از لشکریان 

تبر منزدند - و چلدی را بکهشی داده ناکم برمی گشتند- افواج 

قاهره هم بمقانله ر مجادلة و هم بصیانت ر پابانی أرذر و دواب: 
بل لغکریان پرداخذده ره می نورد یدزد - تاد بهعهکر بیگ ارغلی 
رمپیند - زا که مقافیر از طعن تور ضرب دلدران خواخوار 
دملغوش رعب و هرای شده بپدهد در دایرا خود نیارستند ثدات 
ورژید - ر ته‌امی خیمه و امباب با اسچه و شثر و مایر درابي که 
در بناه *خاذیل برد بدمت ادا ظفر شعار انناد - و هزاران 

نقوسن از معال ر مواشع. نواحی که اسیر ظلمه شده بودنه 
بعطوت اقبال مسر رهائي یافنند - و اختر سه‌اء عظمت ی‌جال 
با قاچ هرد در معمکر رزیان_نزول نرمرده روز دیگر اجپست 
اصنغبار مدابیر که بیزاران خواري آرا ره گشنه بودند توتف نود 
دریفوا خبر رسیه کة تتلق مد و بیگ ارغلي و دیگر لوزبکیه 
بصموب علی آیاد شنافته اند و +عان قلي که نبد العزیز خان: اورا 
تعليغالي داد بان خرد موموم ماخنه بود با گرزهی البوه از [متانة 


دبعم حالن ۸ ۷۳ ): سفع: ۵۷ . 
دستبرفني نموده آید . پاذشاهزاد؟ جبار بصنوابدید (میز المرا ان 
مفزل کوج فرمودند - و افواج نبروزی را _ترئیب داد: و این . 
جالب چمپب ارذو بمبد! راجه رایسنگه. و راو مفر مال و برختي نا 
ژاجچونان »دجمتی از بر لندازا خویش مقرر نموه ارره ز« از 
چار طرن دیمیاع ی گرننه به بنکه بیگا ارفلی 95 در موضع بهاني 
از مضانات آنچه بود رنه گهنند - گرره خوش ام ازبییه نوچ نُوج 
اژژپیش و پس یمین و بهار نمایان شده از هر جانب شوخی 
می نمودند -وهبربار کة بناخت می‌پرداخننه جمعي بضرب توپ 
و تفنگت وبان و تبر و تبغ و سنان جنگت آزران نصرتملد خاک 
میگردیدنه - برخی از دلیران لهکر فيريزي نیز جریح و مقنیل 
مبگشنند - انجام .کار ادبار پژوهان ضلالت اننما که دربس تک در جز 
یاس و نا امی نصیبه نداشنند گررهي را در یمیی و بسار انولچ. 
قاهره گذ|شنذه - تا از درر خود رای نمود: باشند ‏ و بحیاری را گرد 
آررده همه یهمرتبه پفوي هرارل رو نبادند- و چوی مردم تواخانه و. 
دیگر بندهاي پادشاهی که با بیادر خان دران فوج بودند در دنع : 
اشرار مصاءعی جمیله تقدیم رمانیدنه . مخاذیل جمعي را بکشنن 
دالده ز عرصة پیگار رخ بر تانند - وله باه خونص راهم عدنه 
باشد که اندوخنباي خود را از نیب و غارت ببادران ظفر دشان 
مسانظت تواننه نموه - دربن اثنا بیگ ارئلي از برلبر پید| شده 
مقاهیر را از راد بر گردانیه -ر جوقي بر رري نوج فواول ناپداشنه 
خود با مایر اهکر زر فوج امیراامرا هجوم آورد» تیر نذاژي نموه _ 
امیر ااص|. ۰ و همر‌زانشن + آنله قلبم. ورژیلده. بیگدار. برای گرده تیره: 5 


طع: ۳۵۷ + ([ ۱۹۹۲ .): 3 ۵ دج عبااي: 
از تابینان خان ظفرجلگت فرصت غنیست دانسنه ایرا :با خانه زنء 
خان که هنوز وماي داشت از آورد اه بر داشته بمفزل . او رسانیدنن 
وخانه زاد خان: اول شب در گذشت - و چون بعد از توجم گزّهر 
آتلیلی تغلانت بکرمک «عید خان بیادر ازخوجی که 2 ابز آن فرازند6 
لواي. فیریزی_بود قرییب چبار پفجبزار سول دليري غمونه 
13 بر میرم توا انه پادشاهی حمله آورد‌ند - و ایفان تیان 
تدم ورژیدند - بپادر خان که غذیم. خود را بر داشته معاودت نمود5 
بود تاخنه آر مخفولن را از پیش برداشت - اگر بپادرخان که تمام 
لهعر بلج با او بود همچنیی که کومنك ایخجماعه نمود کوسک عون 
ان ببادر و پرانش, که.ممکن بول میگرد با نصف جمعيني که 
"پا او پیل ب میفرمتاد کر آنها بایلیی نمیرسید ۰ و غنیم منکوب 
و میور بر میگردیدند زا رو که انواج قاهره از بام تا نصف الفبار 
ره نوردیده و ازان تا شام بقنال ر#جدال پر داخته از هر سو غفیم 
را آواره ماخنه بووند سالر دراه افبال همان یکراان بمفزل منعطف 
گردانیه و امیرلامرا نیز بعد از نماز مغرب مظفر و منصور وسیف - و 
باغار؟ ی راذگوهر مرداران ظفر [ ائلی کوه تمکد ی بر درز اردو مبچارها 
مثرر نموه د دي هرجانب با -پاهیان نبرد گزین مرام,‌حفط 
و حراست بنقدیم رمانید: شمب‌گذرانیدند - روژ دیگر که دهر‌جمامي 
الزی مطایق بیست و چبارم خرداه بود امیر المرا خبر توتفب 
عسکر گیفی کشا درتیمور آناد شنفده (عدمتی پاد‌شاهزاد؟ جهافیان 
ممروض داشت: که ۵ریتسن هنم انامت نمودن مصلعمی نوس 
اریی آنکه بسرعت هرچه تمامتو. خودرا به بو مقاهیر رمانیده 


لام تال ۱ ) منه ۱۰۵۷ 
۱ جفمیئی‌نبود از : نوجی که مثتابل بوادر خان بوه طابفطایفه پي‌هم 
جدا شده بدینصوب تاخنند - و چوی هچوم بسیارشد غیزا بسح 
*جا داد نبرد دادند - ر عمء ی گثیر نقه جان در باخثند" 
خان خود نیز با جماعه که زد ار مانده بودیل | ۳۹ 
برق و باد در ۳4 وود رن وانا تنومند‌ي مهرذيچزقاهاي 
مردانه مفاکیب را پراگنده گردانیده چندان کوش نموه که بذات 
مود چند کص ر۱* جروج ساخت . و نه ژخم برد اشت - آخرکار هنت 
ا.پش تموراخی در شد - و او زین بزسییی آمد - واز پسرانفن 
لاف الله خای از وفور حماسصت ر حمیت ترددات نمایان نموده 
بزخم‌اي منگر بر پشت امپ در میدان گذرشت . ولبجای زند کانيي 
فاني حیات جارداني که نیکنامی در جماني امت اندرخت -.وا 
خانه زاه خان نیزبعد از کشقش و کوش بسیار بزخمهای مئواثر 
بیپوش شده از امپ‌انناد - دریی این پان‌شاهرزاد و موید کامر که از 
شنیدر خبر جوم , ارژکیم "دبار ثعار بر سعید خان بیادر توبغانة 
سرکار خود را برابر فرج مقابل خویش گذرشنه نیل سوار با گرره 
بکوماك خای مذکور مقوجه گفته بودند در رسیدند - مقپوزار, بدیدس 
رایات فيروزي بدین جانب تاختند - آن‌گوهر افررز نصرتافل اتبال 
دو فبل مصت را کة پیش. پیش ,میرث بر مقاهپر دزائبه: 
#جممي ازدلدران عرسٌ مبارزت حکم فرمودند که از دنبال انیال . 
در [مده بقئل بپرد!زنه - بهمتر تاش ر پرخاشن غذیم را پای ثبات 
از دمت رنت - و از میدان پیار بوادیی فرار افتاد - - دران هنم که 
عضاّ به فرجام بغوج پادشاهزان اخمته‌بید ار رو نهاد: بودند برخي " 


سفه ۱۰۵۷ ( ,1۱۰ ) ۱ هم مال 
هر نيروزي بء‌پدا ار باز گذانننه بودنید از ضعف بيماري برنیامده 
مادق پبیگ ات بت ر جبان افغان را که نوکر شمهیر گذار 
۵ار ار بول با ۳ پابصن هوار ذره سنا - که زین طرنب 
بش که ا زکنار اردر میگذشت پاي ثبات اسنوار (ذخه عفد دم را از 
نصد ای «و باز دارند و رن که هی : یکی از نی( ذرد - - و بدیدی 
قليئي از |وزیکبه فریب "خورده خود نیز ازنبر عبور ننمایند - چوی 
ی جماء» موجمب قراررداد برکنار نبر رده بسته ایستادند گررمي 
از ارزیکن تاخنه دران موي جوشوخی و خيرگي بنباد نادند - 
گنه اورای ععکر میروزی از فرط شجاعت اندرز ظفر جنگ رانرامش 
۱ کرده و تاب دليريي غذیم میه گلیم نباورده بچسنی ر چااکي از 
]بگذختان- ر پص ازأن 1 5 ٍ, ر مقاهیر جلو انداخده : نبر ث‌کدان ن قدري 
پیش شفاانند از طراف و انا جوق جوق مقیورار از کمیگه برآسد 
بمردم خود لعتی کشتند - ومبارنان جان فشان را دابرة وار احاطه 
نمودند - ممید خان ببادر برین ماجرار آگهي یاننه خانه زاد خان 
و لطفت الله خان را با نوجی به‌کومک ررانه گردانید - اینان بسرعت 
هرچة تمامترخود ۵ را رهانیده دلیراذه بر مقاهیرتاخنند - و بیاد حمله 
جمعیت مذالی را منفرق ماخنه جممي را ازهم گذرانیدند 
مقپوران بازگرد " آمده در پناه دیوار ي ۸5 دران مت بود تیراندازی 
نمودند - از انا که مخاذیل" در تقابل افواج تاهرة خصوصا فوج 
بیادر خاي که با وجو* ثزرای "جاهدان ناموس پرمت توخانة 
پاهشاهي ذیز همراه داش ت ی کري ماخت - و درپن 
جالپ جمعیت کمتر مشاهده نءودند چه جز جمعیت خان, مزبوز 


دشر هال ( ٩۸‏ ). ساه ۱۰۵۷ 
بودند توجه نمود؛ توبخانش سرکرخود را مه چپار تهر اندازچیش 
راهي ماختنه - تا بآ آنش انروز دشمی سوز خرمی حیانداینی 
اسباء اموات را خاکسنر گرداننه - از اطراف آتش قنال زبانه برک6‌ژد 
هر بار دو سه هزار سوار ازیکیه بر هرفوجی از افواع سپاه ظفز 
دمتاه حمله میُگردند - ابطال نبردزر رجال صفدر صفدار جسي 
زا به تیغ جانموز و برخی را بمنان دل دوژ ره گرای نيسثي 
شاخنة باز ماندگان را رهنمای هر بهت‌منگهئند - مخاذیل که فراو 
بي درنگ را غنیمت ردز جنگی دانند باز گرد آمده #چصتي و 
چااكي بعرسة منیز می آمدند- از افواج نصرت امنزاي ببادر خان 
غنیم خود را از پیش بردافته بصر دادر توپ و تفنگ و بان 
آنش در نباد. آن گروه بد نژاد بر مي‌زه - اشراربی هأببار به پشتا 
گرمي بیشتر در زد و خوره بوده برخي مققول و لغنی مچروم : 
مبگشتند - و امیر اامرا با حتعیث خود ر چندي اژ بندهاي 
پادشاهي پیش ازانکه کومک فرسناد؟ پادشاهنزاد! کاسکار باو برمف 
خصم خود را چور بنات ااخعش منغرق گردانبه - و هربار که جمعي 
ازان #خت ب رگشتگان در اثناي منیز گریز ]یز اپ ناكامي در 
عرصقٌ بدنامی می تاخند بعضی کشاه میشدند - و اخنی خسنه 
بر میگشننه - تا آنکه بعون آحمافي دلبران معرکة تال آن سنیزندگان 
لمهال را تا منزل فثلق "عمد که از دایر ببگ ارغلی پارا درر بون 
رمانبدند - و دراجا نیز قرار نداده پیشنر راندند - وخیمةٌ تتلق‌ممبد 
با بسياري از دراب و امباب او و رفقای ار تاراج لموده حالما نغانما 
بر گردیدنه . ر سعیت خان ببادرظفر جنگ که حفظ جانب چپ 
۷ 


۷0۷۲+ ( ۹۸۸ .)۰ داعم سال 
رون -وی علی با کوج شد بمظنة نزدیکیی ارزیک امیرامرای 
ماگ اشکر نیروزی ساخنند - و بر ببادرخان که بدسنور مابق.مقدمه 
بید حرامت پیش ربی اردو مقرر گرداندند - و خود از چب و 
راحت اردو را.درمبان گرذقه راهمی شدندج و چوی بموضع تیمور[باد 
کم یک کررهیی فئیم [باد اسع رمیده به ترتیب نیا آمدند - لشکر 
ادبار اثر ارزیمبه از اطراب بر ارو هجوم آورد - از انواج اتبال هرکه 
بطرنی نرود آمده بود بفو چ مقابل گرم پیکار"گذت - ببادر خار با 
رذفا بگره انبوه که از پیش رر می‌آمد - باویزه در[مد - و امیرالاصرا 
چون بنواحيي اردو رسد ر باغستان دران سمت ۲ سپا: ارزبکیه 
آمود: دید پس ماد کان پشکر را باردر رهانیده مستعهلي برای 
اباغ حقدقت حال‌نزد هر بخت بیدار ذ,سنلد - و بدمنیاری 
تائیوٍ. ايزدي ر پا صودعی تبصیر " سرمدی !+ عاربة ماهیز منوجء 
گشمت. اوزیکان نیز از باغسفان ۲ بر مه ردة آزا ین - پاداهراد8 
ءالمیان چوی دریافت که بمیار ی ازسهاه ارزیگیه بر امیر اامر 
*چوم دارند - راچه رایسنگه و راو حنر سال و غضنفر ود الله وبردي 
خان و مرشد تلي بخشیی لشکر دیررژی را بهومک فرسنادند - و 
به سمیه خان بیادر ظفر جنگ که در بلتم بیمار شده بود 
وملخواحنند که اورا عراست شپر بگذارند -و ار از بسالت ز اصالت 
ببودی شهر نی دز ندا۵ - نی ساخنند که بناهبانيي جالب چي 
اردو که مکلن نزول ار بود پرداخته نگذارد که طفاة از ادطر 
باردر در آمده دست غارت که پیش ایری نداق امت دراز کنفد -.و 
ید پماش جممي کذیرکه ريارري داثیا ی خیربيهة هیا 


دهم سال ( ,۷۸۷۰ ) سفه ۱۵۷ 


بود معصکر ماخنند - روز دیگر فلمهٌُ دردن و حصار بیرون را ماحظه 
ذمود: خاطر از بند ر بت آ[ن ذراهم آوردند - و اکبر و اهالهی آن 
شبررا در خور حال باکرام ر انعام #میاب گردانیده از خواجکان 
خواده عبد الغغار واث پم خواچه که برادر هاشم خواجه ده بي‌ی 
و پر عودالهزیگیخان ادمت و خواجه شید الولي را که از ارلك خواجه 
سین پارها امست ده‌ظنگ نفاق از روری (حخداط که زا ار ط زد ار 
اشت در مت گردنه بمعسگر بر گردیدند - و سادهو منگه ود راو 
رن هاد! ر 9 فلع - وتان رای ز : ی / 
صه روژ برای تم تین مهاة و ۳9 بعقي ی دیگر 
0 0 , ترتیب آشکر پیشدس وپسین (صوابدید خیر اندیشان 
ری صقرر شد ۹1 فوج ِ بوجود ۳ ۷ پاد + میراد ا سار 

هراول باشد - و امبر ااسو مرانغار - و سعدد خان بپادر ظفر جنگ 
تجو الفار - و پفجم ای‌ماه بآرایش و توزک لشکر پرداخنه کو‌نمودند 
و مرضع یواجوع۸ مرکز رایات نصرت گرد ید - خطاهائي ۹1 ازان نامدار 
تمام تا شب بر هر بری پل بسده شه 

هفنم جمادي الارلی ازجا کوج کردند - و بدو روز حواایي 
علي باه رنتند » ۰ 


روز پلجشنبه نیم [جمادی الوا عب موانش بیست و سیوم خراه که 


مه ۰۵۷۰ ۱ ( ۸۹ ) دهم‌سال 
رسیدن در الناج خلافت پادشاهزاد: محند 
ارف زیب ببادر بم رو نوجه نمودن به تنبیه 
بیک اوفلی وفیرة که پا حشری در واحی 
[آچه فراهم آمدو بورند ۲ حروب آن ولا گپربا 
, عبد العزیرخان وبرادران ار 


شرح ای مقال آنعهبدالمزیز خای از ترمی رربکنر جیعون 
نواده بیگ اوغلي را با گران لشکر توران از نوکره الما پیش از 
غویش هرسناده بود - و مقرر ساخده که از آب ون بگذر کلیف 
عجره نه‌اید ۳ برادر خایی بودن معني آگبي دادنه *عازظت لیگ 
خدج داي 7 دیق پناه 1 تام یخثر 
که نپرست یف فاخر ر معالی وجامزدا وال گر بسیار 
بوفت بلواحيي‌بلج رمیدند - خان یک مفزل پذیره شده ملع رببع 
الفا: ي در کذار پل ندر *عمثف خان ملازمت تموث - و جون کبایت 
پِ شدای پگ فف یا اوز یک ۳ از آب ۳ و۲ "" 
نزد بیگ ادغاي پص از دار جنگ درا کز برگزار فِ. پاد‌شاهزادا وا 
احرین دازسده غر جماد‌ي الرای به بایغ رمین‌زد 2 بشپر در نيامه :و 
زک کروهیي آن قربب مكلفي که ببادر خان برای (تامت گزیده 


ی 


هم ال (( :1۸8 ) منه ۱*۵۷ 
ملق شدید بروی.طارین شد هر تا آخر شج نبشدت تام گذرانیه - و 
پم گیبی شب مانده رخت هي بر بست ۰و از خلوب 
اخاس و رموخ عقیدت جان بر [سنان جانان پردی که نبایت 
آرزری نیاز مادان جانبا |مت پصیب ار شد - ر چون این معني 
برض اتددس گید رضامند‌ي که عرمایةٌ رضوان البي است و 
پیرایگ غفران نامنناهي ظاهر ساخنه منامف گشناد. و مبلهي 
رای مر انجام مصالیم ايري سفر واپسین از مرا مرهست نموده 
نرمودند که قاضي معمد املم و جه‌عي از دضاه و صلعا حاشر 
گشنه در دامان کود عقابیی . که جنوب روی بل امت و مدفی اخیار 
و اپرار بطرژ ز شایعنه در لخسدیس منزل. بطریق امانت نگاه دارند 
ر پص از چجندمی بموجب رمین بدار الخلانگ بر اد رده 
در مقبراً که پبلوي من خود برای خیش بنا نموذه بگذارند ه 
پیمعت و دوم [ جماد‌ي ۴ لرلیی ] در اممپ از طوبلة . خاصه 
یکی مربی موموم به ین با زیری طلاي مبنا ار - ديگري 
عرافي مهمیي بقیم بو با ن طلاي ساده بباد‌شاهزا ِ مار 
معیل شاه شچاع بپادر عذایت شد ۰ 
بیست و پجم ماه مذکور عمد زمان طبراني انار خان 
آدكني را بعنایت خلعت در امسپٍ نوازش درمود: بیدخشان 


رخصت نمودند - و رلک (- بلة با اینان نز 7 سس ان : قره مداد ند 


الق ۲۶۵۷ ۰( ۱۸۴ )  -‏ اتهم تال 
: ۰ .۰ 
میب ار ببصت لک روپیه نزد پاب‌هاهزاد) والارگپر ارهال. نمودند 
رن رلد مپیص‌دای راتپور که دررماه ربیع الذاني از جالور بأمتان 
معلی رده بود بعنایت خلت ۴ آسمپی ب و هريث از همیر سنگة 
سيْسودية و بلوي چوهان ر جعونت بیلدر مبیص داس و برخی 
گشنند - صیر هدایت له ولد سید احمد فادری را که بدیوانیی . 
که ات 
تندهار هر افراز اسمست حون مکرز ملوی شادسن؟ او دران صوبه 
بعرض +<جاب بار گاه آممان جاه رسیده بود بمنه مب هزاریی ذات 
ور صثه به ار اژ امل و اضافه بر نوا خدة ده پدشگاه فوایم سردر 
جبانباني طلرددند ۰ 
شب میزدهم [جمادي الولی ] شبیزناظ رکه نبذ‌ي از احوال او در 
۰ 0 ۱ 
خلامهٌ دور اول‌گزارش باننه به نزهعگاه |خرت‌شنانت- ار از اغغمند‌ي 
و سعادت وری بعد از کشیدن ریاصات و پیمولان مداهم عبادات 
از دیر بازحضور مد حنیه را ومیل حول برکلت نشاتین و ذریمةٌ 
وصول معادات داریی دانحنه الذزام دوام حلازمت نموده بود - و دیشان 
دیدار, مدض آذار تبلهٌ مراد ات فوت جان ۳ نوت رران ار کشنه 
چنانچه از نخعنین روزی که بدرلت خدمت نایز شده تا حال 
در حضور شبا ررزی او در ولنخانة خاص فنور نشده - ر پیومنه در 
۱ ازمنهٌ پییبانی ملوات مکنوبه بنال‌ين‌مي پرداخت - و نماز مقرب 
و عها با پادشاه دی پذاه خدا ]8اه ادا می نمود - و از شام ۱7 بام 
باگویی دمام ور دولنخانی خاص بسر می برد - دریس ریا که لبلة 
الوداع اربود در درلثخادة خاص نیض اختصا پس از نماز خغنی 


۵ سل ( بپربا ] مه ۵ 
زنده 5 گرفننه " دایم برگ کرو تقار خانه و بدیدن راه ۱ 
خواجه زید رخصت یافته بود برگردیده سنگرنز؟ چند که في 
الجمله صفائي داشت آرره - وبمساسع جرانباني رسانید که هو کرو 
آنسوي غوربند در طرف یحیی راه نزريك ده ۳ اق کوهی اس ۰ 
ازان آبشاری به دیع در و نیم گز درریزش 8 بل ررژو راتس ۱ 
آب گوها بپمرسیده - آبی که در کود مي ماند بمروز ایام سلگریز؟ 
بزف مبشود - و اچه در اطراف ر جواذب ترشیم مینماید سنگربزا 
خرد - چو _خا! ي از غراباي زبود ذوشذه شد ه 
هفتم [ جمادي الولی تفت ان باتطان تتت و سفق مش 
میرژای صفوي ر| که به نسبت مصاهر (سلام خان همراه 
خان مذکور بدکی معین گشنه بافانة پانصدی ذات و در صد 
موار بمنصب چزارو پانصدي پانصد سوار مباهي گردنیدنه- 
خواجه عبد الیمهمن پسر عبد "العزیز خان نقذبندي را, که 
بغدمت خشیگریی بدچهان حرنرازی دارد بافانةً منصب ‏ 
مفذخر گرد اندده خداست داروغگيي توبخایة بدخشان نیز بار 
مفوض ساختند ‏ ۱ ۱ 
یازدهم [ جمادی الولی ] راجه چیسنگه را که با درهزار موار 

بملازمت اندس رمیده برد بمرحمت جلعت خامه در جمده رسرصع 
با پیوکناره بر نوخته و هزار سوار دیگر از جملةٌ مواران‌ملصب او در 
امه مه (سده گرد‌انیده اورا تفت پاجبزاری پمچی‌زار وار درهزار 
موار در امه مه اسچه سرفراز ساخنند و اسپ از طوبلهٌ خاصه با براق 
طا.و درلک ررپیهٌ مساعدت عنابت نموده بلج رخصت دادند -و ۰ 


م۷ . . ( ۱۴, ) دمم عال 
۰ مد ۷ پمرمانده - بزرگای زد چعفر کرازاملعقاق و احتعداد درحیات 

پدر بمجادا آبای کرام نشسنء پیش از فوت پدر بیکسال هر در 
پایش برتخشی مان ) نیم از حص ر حرکت بازماندة بود - و بمدی 
هر دودمت راه میرفت - بعد از فون پدز چندی آزین بيماري 
رهاني یافت - و اکفون نش نوردی مدئ‌اید - «م سرد علي که از 
بذمی بیدار" بدوات ۹ کامبابمت - پص از در گذشتن حبد 
مرحوم اور| منظور زنا ر تربیت ماخنه و فا و موارش ۵ پدسمی 
(شانه نموده بماصب «زاري دریست سوار سر[ فرسودند - مدوم 
سید صودیی ۰ چون سید علي بمرض مقدس رمادید که ار از درام 
همع و بيماري النماس, مداماید کر وطر, ۳ بوظ فگ نیا کان 
خویش بیردازد وجه معيهني 11 حبب فراغت ما و رناهت حال 
او گردد مر ز ساخذنه حکم فرمودزد ۹1 از دار ااسلطنهة (# ور بجر اي 
رفته با #بسی برادر (دعای ازد ال ردوات ابد مدت" مشغول باشد ۰ 

درم [ جمادی ادلی ] بیه‌فیار ولد یمین الدرله که بعد از 
انتاض رایات نصرت آیات از دار السلطنه رری ارادت بعمية 
مراد انا نباده بود به تلثیم عنبه فلگ رتبه مر بر افراخت - 
اما بیست. هزار وپیه کلمياب گردید ‏ 

چارم [ جماي الارلیی آ بشکار رنگ که در طرف وه "۳ 
قمرفه کرثه بودند موجه گشننه - دوازده به #فنگ خ 
صید فرم‌دند - و بازده را راد ثاهزاد؟ نیلی اخثر معمد شا: ۷ 
بهادر و و برخی از اهل قرب گم اندی کار نمودند 1 
د بیست ویک را دیگر سمادت آفددزان .حضور حرادر نور 


دهم سال. ( ۹۸۱ سده ,۱۰۵۷ 
پأسنان خواقبری مکاي نپاد: بای" لب شرب ماژم مت نایز کشت » 
و هریکی این دو ور حديقة. خلانت هزار مبر نذر گذراند 
خدیو دیس و دولت بادشاهزاد! جوا بخت معمد شاه شجاع ببادر 
را بمردمت خلعت خامد با نادري و تسجیع مردارید و رباع 
لبل و جیقگ مرصع بالمای و برخي مرمع ات که مجموح یک . 
لک ردپده قیمت داشت مرنراز گرد اندژد - در هم 0 رالوو ‏ 
جهعنگه که بعکم ارنع" از دکن روانگ آسفان کیوان مکان شده بود 

دولت مارم اندوخت - و جعفر خان تلنهم عنبه علده نموه - و, 
یک کرور و بیست لک ررپده و -» لک مبر که راجه جیسنگه هنگم 
آمدن از دکن باسر معلی از خزانگ عامرة دار الخانة (کبر آباد 
آورثه در دار المطنة (هور بان ۳ لدع مپرده بو ۵ و او ]نوا 
با سردم خود به بشارر رسانیدة و ازانا بموجب پرلدغ والا #رخدصت 
پاد‌شاهزا اد6 کامثار آورده بود بامتان عرش مکان رمانید - او ر 

رمرهمت خلعت ون وبا باضانة پانصه سوار پنجپزاری چار هزار 

سوار هر بر افراخده ۳ اش ي گرد انبدند ۰ 

غر؟ جمادي الرلی از نیع دار السلطنه (هور بمرض شقدس 
رمید_ که مدر الصدور مبد جلل تخاري 5 بعروض مرض شدید 
از احراژ معادت حضور والا معروم گشته بود در دار السلطنه ۰ 
رخت همني ازین جپان برپست - - خاقان مپ رگحتر بر رملت 
آن ملالٌ دردمان سیادت که مچملی از معا اهوال 
ار گزارده آمد تاسفب نموده از جناب ايزبي آمرزش خوامنند + 
باز ماندگان اورا. بعنایت پادشاهانه نوازش نرمودند - از 
۸۹ 


سله ۱۰۵۷ ( 4۸۰ ) دهم مال 
اسواز بمنصب هفت هززري مفت. هزار -وار عبزاز سوار در 
ادچه مه اسپه بلند پایگی !خشبدند ۰ 
چپاردهم [ رببع اثاني ] ذر القدر خان از رن رسبده تنم 
عثبً نلک رتیه نمود - از را بعذایت مخلست ر خأجر مرصع و 
بامانة" پانصدي ذات بمنعلب مه هزاري در فلزار عوار پانصد 
سوار در امپه سه احچه و بمرهمت (سپ با زب نقره "سرافراز 
ساخده پلیم فرمودند - و پانزده اک ردپده همراه ار روالگ 
نصوب نمودند - خدمت فوجداریی بررد: بصاطای یار و اسغندیار 
پمران همت خان مفوض گردید - و مذصب ملطان بارٌ هزاری ذات 
و هزار موار از امل و اضانه مقررگشت - و -فندیار ذیز باضانةً 
منصب مربرارافت و , ۱ 
,چفدهم [ ریبع الژاني ] از امل وضاده قهچاق خال را بمنصب 
. دو هزاری ذات و هزار حوار و معامد خان را ۳ هزار ر 
پانمد‌ی هزار سوار بر نواخنند ه .مد , 
بیست و درم [ ربدع الاني ] به درة الداج خلادت دادشاهرادة 
کعمد شاه شجاع پبادر که حوالی کابل رسیده بودند : چپار 
اپ از طویلة خاصه یکی ازان بان طا ارسال داشننه » , ۱ 
بیست و چبارم [ رایع الثاني ] با شاهزاد؟ بلند قدر عم 
شاه شجاع ببادر که حسب اععم الاغرف علامي ممعد الله خان 
پامتقبال آن رالگپر شناننه بوه با پاشاهزاد! علی نسب 
مراد خش کة بوسیلهٌ ۵رخوامت آن وا گپر اجازن دریافت دولتا 
۰ کورنشی حاصل نمود, معوب گرامی برادر از پشاور رری نیاز 


وت ۳۳ تب 
پأعباد اشرنی باشد:د.و اخواجه. عبدالوهاب صد(شرفی- و (مضمد مقیم 
رميضتاني هزارررپیه - مرحهمت شد - علامي معد الله غان .پعناینی 
بخلمت خامه و باضانة هزاري ذات و هزار سوار بملب هت 
هزاري ذات ر هفت هنزار -وار و مرحممت اسپ عیبی از طوبلهٌ 
خاصه با زین ط - و خواص خان صوبه دار تندهار باشانه هزاری 
ذات و هزار سوار بمنصب بنجيزاري بفجمزار -وار وهرداشای , قلعه 
ذار بست باضانة پانصدی ذات و پانصد »وار ات ۸۰ هزاري 
مه هزار موار - و مافلخان باضانگ پانصدی ات . بملصب نه 
هزاري هزاز سوار و بمرهست علم - و تقرب خان. اه 
پانصمدی 3ات بمثصس مه هزاري مه مد حوار - و حیات خار 
باضانگ پانسدیی ذات بمنصب دٍ هزار و پانصدی هزار سوار. . 
و سید فبررژ پاضانهة . ت ی دات بمنصب ۳ هیزاری 
هزار موار و بعنایمت علم - و نوازش خان باضانة پانصدی لت 
پمنصب هزار و پانه‌دی-پادصد حوار - ر از امل در اضانه ارجن 
ولد راجه بیئپلداس بمنصب هزاري ات و هقئصد سوار. وفراست 
ای بمنصب هزاری ذات و در صد و پفجاد سوار سر افراز گشتنند 
و اسب الله ولد شیر خواجه و رای مکندایس دیوان بیوتات و سبه 
بپاببرر مظفر حسیی کوتوال د پیم چند نبیرا رای منوهروسره‌ست 
و نذیر بیگ سلدوز و پلاگ حمله و حاجی بیگ برلی و معمد 
جمیی تیرامی. و معمد معصن كرهاني مب صالیی. دار 
_ تفاب حانة بان واا باضانة ملصب نوازش باننند - و همدری ردز نهیاجا 
.الم خان نانظم موٌ دکیی را: اقا هزاری . ذاچوویر جزار 


جات بمد) (: ۰۷۸ )۱ دوه سای" 
هقی حقيفت تقافد. ار از عرضه داسجا پادشاهتاق نیمو‌نجار 
عذصب ار بر طرف نموده جاگیرش تغیر فرمودفد - از تحیفاتبان 
لممد اباد سید خی بمنصب هزاری ذات و نبصد سور از امل 
و اضانه سر افراز کهت.ه . 

ماج رببع (1لابماءمت ِ_ِ نزهدگ کبلبلور ماه امام 


ظفرانجام خیبا و سنا پذیرفت و * 


غر دبع اانی راجه جلمن جادون را بمرهممی امسپ 


نوش فرمودند » 


یوم [ بجع اثانی ] بمزار ذلیض اانور حضرت فردین 
ماني و فریه منیمش خد؛عة الزماني رده علطار, ن بیگم که 
اختی از حال شریف ۳ تدر مطبرات در تخسنییی مال دور اول 
نکارشي بادژه امت رئنه بعد از ادای اداب زیارت ده هار رویده 


انم و دیگر اعاب امنسقاق مرقدمت فرصودند » 
فرخنده جشن گرامی وژنی ثمری 
ررژه مه شلبه هشنم رببع الثاني عال هزارو بلجاه و هغقم 


مرااق بیست ر چپارم" ار‌ي بیشات در ار اد ازع خاص ثیولت 
منزای بل خجهنه بزم و ژن مالدی انذ,ای مال پنجاه و هفام 


و ابله‌ای. سال بلجاه ر هشتم قمری از زندگانيي جاودانيی خاقان 


(مان ترتاب یانت - 9 ذات پاکگ بطلا و دیگر اجناس مقرره 
فایچید: آمرد - و گررهي از افل احقیاخ دارالملک بل کمیاب 


" انین گردندند -و از زر نغاز بطواجه طیب پانصد دهی کد ذر صدا و 


دهم حال ( ۷۷۷۳ ) ۱ سفه بت ) 
"و او فرط بنده پردر باز ماندگان او را بعذایات پا؛‌شاهانه .بر نواخنه 
صلطای جهن پصر کان ار را که در حضور -زاسر نورسعاهت افاوژ 
بود باضانٌ منصب - و دو پسر دیگر او را بمنصبی در خور سر پلاه 
گرد‌انددند - و چون خلیل الله خان که درگرامي آخدیت فبرست 
مفاخر ر معال ی پادشاهزاده مبعهد "ورگ زیب پیرادر اند ۳ 
بود درفعاکگ ایس خبر وحشمت اثرذنیده از بمهاري له 
عبت و فزرلی رابطٌ مودت باوجود چنین خدمنی که در انصرام 
آن قطع نظر از جان ر مال و عرض و ناموس کرده بایذ کوشید ۳ 
از اسباب تعاق برگرذه بخانه نشداي و زاویه گزيني قرار دا - با 
آنکه اختر برچ خلادت حود بنعزیة ار وننه ر مواعظ 22 ولصایم 
صبر انزا گزارشن لمود: فرمودند که آدمی مور نوازل و 
مونع دواهي 9 خصوما تَضيٌ ناگزیر مرگ که‌از دیگرای ميدني .. 
است و بخود رسید ی طريعَهُ کردمند آنکه اب زهرابه را بصبوري - 
و شکیبائی بر خود شیریچ گرداند - و نیزگفتند که اگرچه ديگري 
پنام بخشی است اماکار لذکر میروژی بشما که در حضور ميراخشي ‏ 
بودید باز گذاشته‌اند - بیکبار دست از چنییی کر عمده باز کشیدن از 
عقیبت بغایت دور ات - درجواب برگزاره که آکنون خود اينمعني 
برری کر آمد - و درفعاک ینت د چه عقاي که تن 
عظیه» ونوایب جسیمه رهنماي شكيباني شود نداشت . راا بايفي 
که گذشتی برادر را در کار ولی نه‌مت. و خداوند دون ودولت 
غمر ثانی بل زندانیی جارداني می انگشت - رو چذییی مرثن 
رد رابت دوم می پندا - خاتان اهب آموز پهن از عمررفن ۰ 


سفت . ۱۵۵۷ ۰( ۲۷۲ ) ۱ ,هم عال 
اطص , قافاکف باز دارند - و چوی از ارز ی ادبار پوره کاري .که 
آبی جرريي کار شان باز آرد بروري کار نبامد اگزیرتتلق "مدمه را 
"مرد‌اهنه فزد بیگت او غلی بردند * 

اقفری.تفصیل بفية کارنامباثی که در نبرد جنود نامعمو. . 

آوزبعبه اٍ اغرایی سال از شبموار معركة پیکار پادهاهزاهة 

۲ اامقبار و علیمردان خان امیر اامرا جلوا ظپور یادزه 

* اجایش بازگذ‌اشته برض سوانم د رتدس می‌پردازده " 

چون کیفیت درگذشنی امااگغان از ءرضه داشت بپادر 
خان پمسامع جهانداری رمید خدیو ملک ر ملت بر رحلت 
.رن بدا نجیب ,ار گزار جدکار مزاج دان آداب شنای که 
بکمال جونی رسیده بود و چبل مراحله از صنازل زندگانی 
نوودید : تامف نمود» فرمودند که اگرجه سر کردگیی ل#کر 3 
بییادر حان مفوض برد اما او «ز ساچیرگ ی وف,‌میدگیی همگي 
معامات دیوانی ر اخشدگري ر *عاقمت قلعه و خزانه و داد 
و مئد عمارت ملک و خشاودیی رعابا و خرسنديي مپاه وغیر 
آن 64 نیکو ری سر الچام میذمود - دربنوقت که پادشاهزار) 
سعادآمند نصرت پیوند براي اجام مبام ملک گیری ر ملک 
داري خصوصا نبرد آرائی و پیار گزاری بأنصوب رننه کش [ن 
فبوعی جانباز زنده می بوذ تامصدر خدمات جلیله ر مظیر شدون 
له که از فربیست بیت سالگ ارمتوتع بود می‌گشت - اگرچندی 
مرلت می یادمی بر مدار ج علیه یه ارئقا نموده خدمات مدیه که 
.از چوهر امالت.و بحالت اوچشم داشت بود ازر بغمل مي آسد 


هم مال ( ۷۷8 ) مفه ۱۰۵۷ 
زیم اسب ر المرا: رمیخ داتمت ورای, مغنضی آن ,کی نیم را 
قب هام پپلوی عسکر نیررژی نباید.گذاشت: و جزاي جرابت بو 
جمارت. این گررد خمارت پزره بفمهی در کذار شا نیا ,آیدرکه 
مد ازین گرد پیگار نگردنه - نا گزیر همکنای باتفاق .تینبا له 
درلمت درات باد‌شاه ممالک سفان گویان و نعره زنان جُلو ریز 
تاخنفد - غربوکوی وغلفلاً کرذا وخررش ادلی مف شک - و جوفن 
دلیران شیر ارژن - زلزله درخاک - و رلوله دراناگ - اند - - لیم 
مررشنة مبر و ثدات از دست داده و هزیممت را غلیمت پنداشنه 
روبگریز نباد - مبارزار عمکراقبال تعاقب نمودند - درائاي‌تگامفی 
جمعی از خاذیل ارزیکیه ره گرای ندحنی گشننند - و باز ماندگل 
روز سباد تفرق و تبده نهمتند-|میر المرا با همرهان نزدبگ ۵و 
کرد پشنبای دهوار گذار و زمینمای نا هموار عقب آن بادیه 
نوردان ادبار نوردیده چوی ائمي در خبري ازاه بي گم گرد کان 
دشت ناعامي ندید ر نیانص مفافرو ماصور بر گردید -ر از مجاریم 
مقاهیر که در اثثاه فرار از احمب نناده بوذند جمعمي را ۵منگیر 
نموده نزد پادشاهزاد؟ کاهگار آررد - چون در اول درامد پادهاهزاده 
عالي گبر بوایت بلم نخه‌تی ثثعي بید که بنائیه عمانی.و 
اتبال حضرت ماحب قران ثاني ر تاشباي مردانه و حملهاي 
گردا ۶ امیر المرا نیب اواٍ ی دوات خ-ادال ازل بنیاد گردید 
پاذشاه زاد؟ فلف رآساد: هزازیی آفرین وفراوا تصعتهرن بر امپرالمضا 
۲ دی ر مبارزای نمودند - از دید کوتا: ر خرد تجاا بران .بوذ که بعد 
مهندرز بسعی نا جوجی ژها در .لن .ر عبل بخاند بر اور 


مه ۱۵۷ ا 6 رجاهم مدای 
به سعید نغانی بهادتز لفرجنک عنت اردیر بلوژگی عایمنه راهی 
گفتند" این‌رری آب مروم پیش اردر ببر فوجی از انواج مضاذیل 
"که میرمیدند آی خص منهاترا بباد تیر ر آنش تفنگه از واه 
"بر میداشعند - چنااچه مغذران هی مجا عنای تماسکگ بدسی 
نیارنند ات - و آن ری آب بعد از آنکه جلرن مسعود .امعب ۰ 
.تلگنائی که در پیش بودگذشتند - ارزبفیه نمودار شده بغوچ هراول 
در آربشنند - درائنای گرمیی هنکامة نبرد اپ شمص الدین پفر 
"نظر بیادر خویدلی بزخم پیکان از پا در امد و چلدی از ژابینان 
نو مقدسه نیز به تبر کجروم گذنند - دربن اثنا فرپدون و نرهاد 
پا همرهان باشار؟ امبر اامرا بمدد فوج هراول در رمیدند - بپادران 
نبرد کار و مبارزان پیگارگزاربضرب تبغ آبدار - و سنای آتشبار - و زخم 
پیکلن دل درز - ر تفنگ جان سوز- امواج غلبم را در اثناء آربزه از 
پیش بر داشنه به تیپ آنبا رسافیدند - درین هنم امیرالامرا نیز 
وید - و چون دریاست » اوز بکان +هت شون شده هرةدونی 
به پهنا برامده امت و مبغواهند که شب در باغی که عقب آن 
پشنما,امبت فرود آمده باسدادان بباد شقاق آتنش نبرد پر افروزند 
صلام وقت آی دید که در گرمین بایرا زد ر خون باتفاق مرداران 
بو هراول ؛عملیای مد انگن ر آریزهای مف شکی بنباه 
امتقامت این گمرهان راد عامت چنان بر کند که دیگرهوی 
توثف , خبال تلیمی دران نواحی در مرهوی پردرد ایين گرره 
هرژه گرد نماند- اگرچه مصاعت دید دیگران آن بود که بیمان 
تا و ترهي. که آپررز برری کرآمده خر-ند باید بو ليکن چو ‏ 


مهم ال ( ۷۷۳۰ ) مهب ۱۵ 
اون گروه ناموس پورد بودند با تفلگهیار راز شون بایمک جیذان 
خعین گرندند- تا رمیس کومک هنم که و خملن گززز: 
پض ازان که آخرهای ررز مباهیی لشکر کمک نمابلن شه ارزعنة 
چدمچیه بسوی‌بنگاه خویض رننند - و چون بامداه ررژ ببست وشظم 
" ربهع اژانی موانی باز دهم خرداد هنم کوج ظاهر شد که بسياري 
از اوژدکیه آن روی [آب بکه اولنگ و آب در؟ ملکاي که يم پیوخنه. 
و از درا کز گفشنه بجانب بخ مبرود و ابلخاب شهرت دارد. شناننه 
و تنم آن فشون شون شده در درها و کرپوهای ان رری آب که 
گذ‌رگاه عسک‌ظفر ار است جا بجا در کمبنگه ایهناد: (ند - پاد‌شاهزاد؟ 
جپان (علیمردآن‌خان امبر |امرا فرمودند ؟» چون جمبعت مقاهیر 
دران جانب [ب: بیش ازی‌طرت هون شه" از آب بگذ‌رید 
و وچ هراول مارا همراه گرفنه تدم خویش کنبد - و ۹ تول 
کشتنه همه جا بعذاء مقدمهٌ اردر هفرفنه باشید - خان برطبق فرسود؟ 
از آب گذشت - و از شیرار فجدر خا ر دایران جوشی فبا-.ر بپادرای 
نبرد پرداز . و تففگتچیان هی انداز ری ده ههراه داب نصقب 
با خود داشفه فول‌شه - و راجه‌رایسنگه و راد-ثر مالو نظر پنادر و 
دیگرمبارزان نوج هرارل را پیش کرد . و از نف دیگر نبءه را 
جا فریدون و نیمه را با فرهاد که غلامانی معمد. تربيست کرد؟ ار اد 
سفه گردانیده آنرا برانغاز و ایس را جوانغار ماخت - و بلجهی که 
هايستة سزدارای کار دید پیکار گزیده باشد رربراه نهاد- ر پادشاهزاباٍ 
جهانیان تنگچنای .مرکیز خود را با چندی !عراست پیشن ارده 
هرن لمودثه - و انبال ححاب رنتار مربده, کرررا پیش رد دنم 


۸۵ 


حفه: ۱۰۵۷ ( ۱۷۲ ) دهم مایم 
#تباع برولیی جنودعاتبت. معمود مبیي گشت - بپست و بهم 
رایع الثانی از مرضع کذی ده خرد کرچ نموده از مموبت و 
تگیی. مملک موفع بونی قرارا که از کشن دد کروه است مرکز 
الریٌ نصرت گردانیدند - و چون جمعی برگزاردند که برخی از 
لوزعیه بغیان آنکه در تنگنای درا کز بعماء دد- ن آدیز ر مفیزی 
تزاباه نز‌یک رسیده اند و خلیل برگ برای خبر تعقبق این 

رخصسی گرنته پیش رفت - نغرا ناصیهٌ خانت باق خان را ده 
پذی شده رز گذثنه بمازست آن دا قدر ردیده بود با طاهر خارر 
که حقیقت دابان این ملک اند و عطاء الله اغشیی خود ر جمعی 
اژ سازمار خویش از عقب خایل بیگ راهی صاخنه بدائید تمام 
فرهود ند که زرد ثر خبر مشغس بفر سا د. اتفافا خلیل, برگ باهه‌رهان 
مربوشة حزم و احاباط از دست داده بدبار پدش رفت - و اوزپکیه 
از دهنه ندگیي درا کز برامدة ر لین رده فبرد پذر: را تال دیده 
درایرانه تاخنند - بندهای درگاه خوانییی پذاه که ظفر را از تبحیر 
آمماني دانند نه تدبیر انسانی با ]که ده از پانصد سوار نبود‌ند 
بناشای گرد اده جوهر اصالات و :عسالت خويش‌بروي روژ انگذد ننه 
و از طرنین برخی رهگراي دک شناد - در اند ام زد و خوزد خلیل 
بریی محنعجل نزو پادشاعزادا بت بیدار فرقاد - تا حقیقت 
کر نمود: طلب کومک نه‌اید یکپبر روژمانده بود که این خبر رمید 
پاه‌شاهزاد نیروز منت نوج هرارل را که درای راجه رایهنگه وئه 
مباراجهه و راو سثر سال ر فظر بیادر و راو ررپ منگه چندراوت و 
راجو اسر جفگه گههوام» و بلرام هاد! ر اندر سال ار چندبی دهگر 


دهم سل ( ٩۷۱‏ ) صع* شحف 
وئق. جامل جاگیر داغ کرده باشد موامق چیارم حصه عضو" 
تبول که مه ما باشد باو بر هم مساعدپت و بمنه‌بداران لین 
احدیان ته مر انداز د برق انداژان هوار و " تغنگییا ن پداده و دایگنر 
م اهپانه داران سه ماه بطهیق پیشگی زر از خزانة رلا .در پبشاور 
تري نمایند - آن کمگار سه روز توتف گزیده بر طبق..امر معلنی 
تاخواه نمودند - و ببست وسیوم از پبشاد رکو کرده هشنم رببع‌الول 
دخل دار الملک کبل گذنند - و «ه روژ در کابل توقف نموده و از 
-هاه ظفر د-ناه هرکه زر طلب داشت باو زر داده و اگر مبمی. 
دیگر 5 بانصرام آن پرداخذه در از دهم مقاری تائیه بزداني ۳ 
تیسیر آ-ماني رز به‌قصد نهادند. و تا بعذبي از مبارزان , لشکر اقبال 
و پس ماندکان .توابع آن در درج جال بآسابی بر‌ند منازل را 
باهسنگی ي پیمودند - در موضع آق رباط ده اژان دا کیمرد در لیزل. 
است ۳ ببگ از کهمرد (-غفبال نموده آن ولا پر را ملازست 
نمود - و از باجگاه مرخ صگطت ‏ اخاط, از باد و بست فاعة کپمرد 
دراهم آرید: پادزده اک روبیث خزاذ» را که پیش ازيري بامر 
مقدس ذو القدر خان از فلعةٌ کبل بفاءهٌ کهمرد رسانیده بود 
و پپادر خان جمعي فرسناده از کرمرد جلخ طاب فمایذ - 
ر بیادر خانن را برای اشتغال درو نشاندن گرد شورش المانان 
جمعي را از لذکر جدا ساخان علاح کر ندیده بآوردن آن نپرداختبه 
بود «مراه برداشنه به‌بارزان دی ر درلت به پیوندد ار ررژي ۳۹1 
سر کل بدر حمید مضرب خیام.غز: نصرت متصام بود به خزانة 
مذکور #خدمت آن فور حدته عظت رسپد - و برطبن امرواجمء. 


جفهوهه ‏ . ( ۲۰ ) دهم حال 
هقی ر از باجگاه تا رباط ونا بیگ توگهی بهست و نو _ و ازانجااتا 
مومع پوني فرا 5 آغاز درا کز است هفده و نجم - و ازآنیا نابلخ 
یازده - پلجم راد میدار که بباجگاه سر بر می آرد ۰ دریري راد نسیت 
پراه های ویگر برف کمثر است - اکرجه آمد ده اشکر نیروزی 
ازین راه وافع نشده اما [بچه از حقدقت دانار معلوم شده اینسبی 
که هنم نوود دردرن راه همان‌هنم ردد براه طول اصت و آنی صد و 
چارد: کروه‌اصمت - از ابل تا تکانه چارده - ر ازانجا تا پای کل مد 
ب هفده ر نیم- و ازااجا تا شیر غلفل که نزدیک ضچاک است 
هفت - و ازجا تا باجکاه بیست و چمار- ر از باجگاه تا بل 


۱ 5 2 ار ۱۰ ۹ 5 ی 7 یم ۳ #۹ ۳ ۸ 
یک و نیم چذالچهززرده مد - چون بدرعت شذافقی شیر بیهة 


پنب او ‌ 


شوواعس و دناهزده *عمد اوریگ زیب بمادر با ابر الامرا ءلی 
مرد‌ای خان ر سود خان بپادر ظفر جنگ ر دیگر بندها که با آن 
اخثر برچ ابهت و جال معیس گنانه و ول بل داگزیر بود بذابران هذکام 
رذهت آن کامکار مقرر گشت که اشکر میروزی,از راه آب دره"که 
نسبت اجمیع طرق آسان گذار است روانه شود - و آن وا گر که 
پاسزدهم "عرم در دار الحلطنه ا(هور مرخص شده بودند جنایه 
کزارش یافت - بوزدهم ۰+ صفر موق چارم فروردین به پدهادر 
در ]مدند - وچون بنابر فابطم که در سال فیم آيني دور در تضاء‌بف 
شوع ثهیی موااب جیانکذا به (صغیر باخ و بدخشان بر کردگیی 
پادشاهزاي و والتبار »راد خش بارش یافنه بیادشاهراده معمن 
نگ زیب:یبادر هکم اتدس بقرف مدررپیوسته بو .که آن وا 
کبر او امراار بای مقصبهارای تیولدار هراس بیر فجن که: بر 


بح 


فم .مان (, وب ) سم ۱28۷ 
و ازجا تا قندز پفنجاه ودو - و از قندز براه کنار جمجوی قا بل ,چیل 
و هشت - و شرح مراحل این راه در واسبان رنن پایشاجزاده. 
واا تباز مراد بخش به بدخشان و بلج گدارزش یانله - و ازس مدغج 
ار ینف کنل طول که ]درا هذدر کوه نیز امند »برد ارند پا 
ود را هر ماه میقوا, رفت - و رنه تا اجام ین مان هرا 
پرف [ب شود راه م2 میکشاید - دوم راه خواجه زیه اجشن که 
از بل بغوري و از غوري ببلخ میرود - و آی صد و حه گرره امت 
تا غور بنه بیصت و در - و ازافجا نا نغوري مي و چبار - و از غوري‌که 
ازان رامی. بقندز نیز «ربر می آرد تا باخ چبل و هفت کرده تا 
اببک شانزده و نیم - و ازانجا تا بلم مي و نیم - و ايیی مسلک و 
بر تقدیری که بری کریوه بر دارند بکویند ارایل امرداث میغوان 
دید و 2 اراغوآن -سجوم رد نجل که آی جاده نیز بل 
بغوري و از غوري بجاخ مبرود.- و آن نود ر هشت کرره امت -ثا 
قزري پایواه ریک و ازااجا بلیخ چپل و هفت - اگرچه نزدیک تربن 
مسالک امت اما از تذگیی راه و بسیاری نشیب و فراز بغایت 
دشوار گذار امت - عبور ازان در اوا-ط امرداد بعد ا برداشان بیرف 
میتوار, کرد - چپارم راه آب دره ر ازین راه در چلةٌ بزگ گنشتن 
لشگر میسر نٍست اگر بارش و شورش نباشد یکه مواری بهه‌عوبت 
میگذرد و بمد از چله اگر لشکرکمتر هم باشد بجپت زبادتیی آب 
بمعنمي مینواند رفت - و آن مد وبیست وحه گروه اممت - از بل 
ها قرز باغ غه و ازجا تاچاریکارار چار -و ازانجا تا غوزباد د< و"فبم 
و از فیربند "تا فعفاات بیجنتب ریگ ر ازجا تا چاجگلد پیسعا و 


فا هام .ال 
جشلمبرار را که پدز همراه کرده بود باغایاریاًاججاربا و برد 
آزان میار *عید قلي» ولد کلبان محمد بیگ او یرات برافر 
باني دیرن بيگي را اژسه شذبه فام جائی که نودیک شبر ای 
امت رشغضت مراجت داد و بعد" ازان که به پل خطنب 
ومید. قریب. ده هزار موار مان که با ند بیگ تماق 
معند تراد کنکس و کوپک چوره اقاسی و غبراینان و 
۱ ظرف باگ ارغلی بقر‌ولی ]۵ ۳ از رسیدن ار آکاد و۳ 
ور دیدئد - و گفتنند عبد العزبز خان "*عان فايی را با سی جل 
هزار سور فرسناده که اژ راه بدخشان آمده درندگیي در کز سر راة 
بر شاهزام: بگیره - هرن او هنوز نیسیده اگر شما ایری قابو را 
فلیمت , شمرده دست بردی نه‌ائید هرایذه پیش برادر 
پاسشف اعنماد خواهد بیه - و اورا بر داشنع بصوب ور 
م گز راهي گشنند ۰ ۱ ۱ 
لزارش سبل و مسالک از عابل به پلز و 

* (قر گوهر ائلیل خلات پادشاهرار معمد 
اونگ زیب بهادر از راه آب درو بجانب 


بلغ و برد درا کر 


تک 3 طرق دار الملگ بل ببلخ یکی راه طول احت 45 ور سذه 
ماذیه مساکر وژی زان بفندز و از تفدز ببلم زنته و آن 
ده و بل کرره پادشاهن ام - از یل تا پلي کنل طیل یل 


یله 4 _ 1 2 

0 ( ۷۱۷ )* ده پ ۰۵ | 
همرفان ۳۹ ع/ قلی ولد کلبان و محمثد بیکگت ۲ پادکار 
چوتق برادران "باني دیوان بيگي / به عیده الله مرلی و ۱ "ور 


قلي حاجي ر تورجي بیگ رالله يار بیگ پسرای اوراز بی همراه 


۱ - بعد از رسیدن فگلی *عمد به کرزوان که از 8 لچراغ بل 
ژوزه راد است مبنگ سعید پدر کفشر قلماق بان" گفت ده 
رز بک ی بغاری ۸5 به تنلق عون همرا ۶ کرده اید (عنمل" را نشایند 
زره نزدیک است که ور پامسون و ادسانه راضی سازند - و وسیلةٌ 
دولت خواهیی خود ماخده نزد عبد العزیژ خان برند - شاپسنه 
[ زکه کس فرسناده اور به کرزران باژ دارید - ر خود با مردصی 
که همراه اند رثنه باو برسید - چه این جمعیت, کم مزاور 
تچزیه و تبمیصٌ نیست - تا برخي با شما و پار با ار باشند - اگر 
همه یکجا شده رو بکار زار نیدد شاید کاري ماخنه شود - خان ان 
کنکش بگوش تبول شاغنه عابذ ۷۹4 را که عابقا نقیب قنلق 
ممد بود و نزد ضان مانده پیش پسربه کرزران فرسناده پبعام 
داد که در همان جا باشد و پیش نررد - مس نیز بار ميي پیوندم. 
باتفاق بصوب مطلبی که وجبةٌ همت امت رد آررد: خواهد ند 
جماعکٌ که همراه تتلق عمد بودنده بر گزاردند که درلت از خان 
روي گردانیده است - بقول او عمل نباید کرد - بببودکار شما دربن 
(مت که نزد برادر کلان رنته انباز دولت ار باشد - بعد از پذیرفنن 

اينمعني ءابد هونمه برگشنه نزد نذر تمد خان امد 
و باغوای | ی گرره شورش پژوه از اطاعب پدر رر بر تافنه با آب ۱ 
" اجفاعگ ال پیهه :از کرززان برعم ايلفارراهي گشت : و چنديي 


۱ سل ۱۱۵۷ ) 1۹ ( دهمایي 
۱ 2 2 ۰ 

امت- و پامقیا: 71 رن دولت یال کمر عداوت بسن رون ردیر 
مد رک ن _ 1 نی بر ریک ۱ رت 
۳ پا ۳ خر ۳ ف‌ یی مجماه فرری آمد - تا بدد را 
آذرثه و کاه و آمد ند مردام کار بر .اهل دلعه ندگ از - و بعل 
که نذرهعمد خاری و همرهان ار ا زغم لعةٌ میمنه مایمس گذنند 
فا کرده کزان اوزبکن: رسرداران احشامی کة همراه بودند برگزاردند . 
که چون دردن ي هاگام" بو ادز. خن در بلج ندسمت اگر پا اد ن از 
پم «زار وار از «پاهي و9 که همراه دارید بیک ناکاه 
بر س۳ بخ زود ظن ءااصت آدسییت 1 مردام م بخ حجوری شمارا 
می خوه‌ند بشهر در اررد حصار را بتصرف شما باز گذراند 
تذار "یو ول خایی بخ وال که گرنشی بخ دشواز ات 7 
2 تن آن آزان دشوار تر- رنتن خود را دربن رت ابق نمی 

بیثم " ای دابید ۳ اک ۳ 1 
کلله مي ه و اد وه آمد - پس و ایس راي 
۳ ۳ ماد یدزد خان تّ ات ۳ معمل ۳ 
مار ی میمله ره و آمده بود ند ی تعین مود 0 از 


حدم عژن )1 ۹39 5 ۵ ی 
قیلی ,مسمد بر فلع دریدند - یارانکه پپریشس هیواز لب 
فراج. ,راهي یم رمیده بود گنداوران نبرك جوي ب* یبارت 
هیت مردانه و پامردییِ ءزیمت گردانه ‏ ثرا ررزیدد . به یب 
تبرو تفن یاب شاه ر رقلعه ر" ندادند - و تایک پاي 

مبارزب هرن در کشدن و خميي ي کال ی ۳ اذل ‌ 
نز است 1 اهل ۳۳ ممعی سس ۴ اخنی شد۷ 


جر 6 و 


پازماندگان یک م ای راد ره پده‌اي فرار گشنند - و از ارزاب وناق 
۳ درثه تیار - سا زرد ۳ تن زد ر‌ ۳ جای 
ردیاده در بر |مده بود درو غلطید بش فرصت ف تاد 
دیوار ی پک و[ ق‌ادسنه ۳ یوش 2 طرفی. نذر 
هریش مي مود - ای وا رفد‌های نی مدا 
شب با گروه ۳ را ۳۳ گرد 5 بیش از پبشضي ۳ 
مناني و و -راشاني دود مرك ‌ - از حملگ معنیران اوزبکیه ۱ 
که درین کارژار مقنرل گشنند خوجم قای دیوان بيکي اهمستا 
و ون نذر مجمد خای جان مپاریی جنود این دولت . دیر باه 
بضکوو مان نمود» . ریات ۹1 بای نديشاي زا ا-توار 
نهرهای. هرز از ار باولهاي ات تال پی هدال دراو وی 
#بد 


مه ۱*۵۷ ( ٩۴‏ ) «فهان 
گذاری شاه خان حازس _ثلقه میم و لاش و پر خالن مبارزای 
جانباز ر گلداورار برد پرداز تخیر حصن صورت پذیر نیست 
تشن تلماق نزه نذر معمد خان که بعد از تعین اینان ار نواهیی 
چیعکنو نورکش کرده بود رفته گشت که بي شما ای میم بانصرام 
تخواهد رسید - و اورا برداشه بمیلء آزرد - بعد آزرمیدن خان یک 
ماه دیگي,معامران گرد قلعه بمودايي تخیر مرگردان بودند. 
در مدت *عاصرة در بار بندهای پادشافی از تفنگیهیار سوار 
و پیاد‌های بندیله و مردم شاد خار ی بپاي مردی حسارت 
و جادت از قلعه بر آمده بر »چارهاي اوه راخننه ۱ 
لین بار جممی را کشته و خسنه منصور و مصرور 
مراجست نمودند - دویمیس ددعه که خصرر بیگي ر باتی خواهر 
زادهای شاد خان همراه بودند ده ملوار یاد کار برا ادر بافي دیوان 
بيگي ارزاري بردي کر [مث - ویادگر و باني بیگ دراراختند - 
اقی بیگ بضرب شمشیر دست حپ اورا از ببیم جدا ات 
و خود مردانه جان در باخت - و دیگر مبارزان کار طلب برخی 
از منایب مقتول گردانيدند - و ای گرر: نبرد پزره نیز چندی 
مچروج گشناد - و از انقاب چبار گنه که ارژیکبه در مت معاصره 
از چپار سوي قلعه .به ته دیوار رمانیده بردند مه نفب رابندهاي 
پادشاهي از درون یانثه برهم زدند ‏ نقب چبارم که در ثرفی 
سوی قلمه از یهار کفش قلماق بصامت پیش رنده بود نثنه 
ان هشتم رببع الرل بباروت انباشنه آتش وادند - و ببمت 
.و پا گز دیوار پرنه - مقاهبر که درکمیناه آماد؟ پیکار بودند باهتمام 


دعم سال ( ۷۳۰ ) سل 4۰۵۷ 
ید بسازر خان له ررژي چند پاش از وابه‌شرد مغدنن:" رمیدده 
بو گفت که می برا: مرر راهي میهوم این جمعیت را پا خوه 
بآن: راه که چول کم آب (ست نمیئوافم برد -شما باهمرهان خربایق 
بیراة رنه لهکر خراصان را پفیز درانجا نراهم آزید - هرگادکص بطلب 
شما فرسفاله آود هرها باشم خود را پزسانید - د بلج ور ار مشود 
امعلی_بوده روژ ششم با پصر و نبیر؟ و جمعی که همراهش بونه 
بخرو راهي گشت - و ازان رو که هنگام رفن اژ بد ملوکی و درشمتی 
خوئی خود از علی‌نای خا وان راچید: برد بمرو درنيامف - و 
در کذار یند خان که چپار فر*غیی مرر است نرو۵ آمث - و 
سه روز در الجا مقام کرد - درب الا 09 تماق از حوالهی 
چدیکنو و مپمنه رسیده را نمود که وز بکیه از ردي قدر 
خطوط مشثمل بر ربراز وناق و اتفاق نزد شما اربال 
ده اند ر می خواهند ک» شماره بای طرز بدست آررده لالب 
گرلمانند - مباد! بقهون و فریب این جماعه عزم اخارا کنید - خانن 
گفت که ص نیز (ندیش این قوم دریاننه ام لیکی برای دنع 
وی و أاگبي بر صفون بواطن خیش مواطی ی این درن 
طیلت دني نطرت بدیس صوربت آمدهام - و با کفی قلماق اژ 
کذار بند خان در پم روز بمارد چا و ازان جا بدر روز بغور ماج 
آمد - از قورماچ قنلق سمد و کفش را فرمناد تا از الوس قلماق 
هر قدر جمیعتی که مقددر باشد گرد آررده تلع میمنه را معاصرة 
نمایند ؛ اینان با تلماتار و بمضي احشام دیگر حصار مذکوي ر 
سدت دو ماه قبل نمودند - و چون درپاننند که از هوثباري دار 


0 1۳.۷ ( ۰ #۱۲ ) دجم سال 
دپگر از آران دولت را بدیدن خان فرسبا- ر فر‌اي آن خول.رفیت 
۱ و از روی مراحم رو (شفاق گفت که چوی. عزیمت رفت تصمیم یاه 
از لشکر و غبرة هرجه ناگزیر باشد همراه خواهم‌نمود .و خان را وداع 
کرده از نقد ر جنص مبلفي دیگر بوی ارمال داشت - از نو 
چان ثار ان که بسفارت ايران رنذه بود ظاهر شد که تگلفات شاه 
به نذر معید خار, اژارل تاآغر از نقد و جنس درازده هزار تومای 
بود که چار لگ روپیه باشد - اگر خان برهتمانی بخت بیدار و 
پیشوائی دولت کارگزار بدرگاه خواندن پناه که مأب اقبال و مأل 
آمال است علجي میکشت هراینه طسی زینبار مخالف مذهب 
بل ما چا به کمي کهپدر خان در جنگ نیاانش یادن رنه 
داغ مامت چار اک ررپده بر قبیلٌ چنگز یه نمی اند و شاه سار 
خای تالش را با جمعبنی از مپاه خراسان در ءراق همراه او روانه 
گرد انید -وباینان (مرنمود کدازژ هرقه پیش نرو ند واو روز چبارم از باغ 
قوشغانه راهی گشنه بسارر خان گفت که چون هوا سرد شده و نیبرا 
ص‌ از فزونیی ضعف بيماري تاب سرما ندارد صي از راه مازند‌ران 
میررم , شما لشکررا گردنه اخراصان روبد - که‌درانجا یکدیگر را خواهیم 
دید. ر تنل #عمد پسر خود ر پا برخی از مردم خود براة راسمتا 
وان مشبد گردانید - و قاحم ولد خسرو را همراه گرفنة بسیرنرخ آیاد 
وفت - و ازانجا پاسفر اباه شنادنه از بسطام. سر براورد و از اجا براه 
منعارن بمشید منوجه شد - و بعد از رمیدن بآ شپر سعادت بهر 
جون حقیقت کر ز درباننه دانصت که این کومک. نامی بیش 
نیت رو طمعبنی نیست کة با-نظپار و امتمانت آن‌طری ساخنه 


۱ وفیمای: ۱ ( ۰۹۹۱۰۰ ) مفة 199 
اسداد. ر اعانت شا از پر غدار و اوزیکان_نابکار که به‌هردن راد بِفي 
و ظغیان و پیمودی جادة. دورنگی ر نمک حرامی مرا بابن حال 

تباه و روز میاه انگنده اند ادنغام بکشم - اکنوی که شاه از مد و 
معوشت مي جچشم باز پوشیده اند من نیز از مطالب و مأربی که 

توتع داشنم در گذشتم - چوی بیماری "غارض گفنه ر مج ا توت 

انخاده ایق آنست که بدخورعی شاه مشنی رستخول | بمدفی 
اناف خود برمانم - شاه در جواب ایس پدام گفنه نرمناد که دربن 

نزديگي داخل صقاهان ث آید و قدرم شما ر گراصمی میداریم 
خواهش ارخست که بستر باغات و گشت عمازات این ملک خاطر 
شما را از انقباف بر [ررده چندی باهم بانبساط و فشاط بگذرالیم 

ررزی چند که بسایش و [رامش بمیر برید َنچه پیش نباد خاطر 
شما امت به نیعو ررشي جاح خواهد پذیرنت - خان در پلدن. 
این سغس بمعمد علی بیگ گفت ه زیاده برین طانت بودن 
ندارم - کام و نا ام (زین ملک برمي[یم- روز دیگر خلیغة ساطان 
آمده از طرب ثا: امناف مپربانی ظاهر -اخمت -ر چون دریانت 
که خان یبجچ رد راي بودن ایران ندارد گفت اذنیار بدست شما 
ات - اگرعزم مراجعت فدیخ موده ررزي چند تونف گزینید 
بزثر خواهد بود - دار خواهش _سفر مصمم است آنصب آه 
برخصت شا: روانه شوید - جواب داه که مس در بند رضای کسی 
نیهلم فردا روانه صیشوم - و روز دیگر که پانزدهم روژ از در امد او 
بصفاهان بود از شپر بر امده بیردن درراز؟ طو ميي در همان باغ 

توخانه‌نرود آده - دوم ررزنا: خلیقگ سلطان وتورچي بای ر بعهتي 


مند ۶۵ (۹۹۶۰۰. ) ۱ دهیسای 
بر کشمی - پص اژ یکی روز ۱۵ خان را برمم مپمانی خواندده میب 
آمدن باز جست - او ديريئي .اوزکبه راي رنائي پصر آنه برو 
ناه بود گزاش نمود - ر خواهش کرمک ظاهر ساذمت - شاه گفت 


آ هه از -هاه مقدرر باشد همراه خواهم کٍد - و دیگر مدد بیز بر 


مپموو بفعل خواهد آمد ‏ خلدفگ ملطان بر گزارد که هراه پر و 
ارزتکده یکوست ۲ ایالت خان دران ملک بببي وجه رضامند 
نبائند معلوم نیست که از نر-نادن کومکا نایده برری کر آید 

خان فا پامیخ داد که شما لشکر همراه نمائدد - و صلاح و فساد معاه‌له 
بمی بازگذارید . ر مجلص آنررز بیمی گفت و شید پانجام رسید 
شب ششم از ررز در آمد صفاهان خان را بغر ج چراغانيکه در میدان 
مغاهان ب رآفروخته بوذند طلبیدند - ار باجا رفنه در تالر سر درراز 8 
مدزل نامي با شاه نفسته بناط رآشفنه ردل گرننه بنمائاي 
۳ ت . و بعد اژان داپراز »ردی که نزه برخی تمازض 
بوه خانه نشیی گشنه نزدشاه نرنت - روژی شاه بدیدنش آمد چور 
خان استقجال نکرد و پسر و پدر زاده رژ نیز نفرسناد و بعه از 
۰ات توافعی که در خور حال باشد هم بجا نیاررن شاه رنچیده 
بمذاصار خود گفت 5 این مرد با من چنان پیش مي آید که 
گویا بدر خانٌ ار .دریوزه رننه‌ام - و از موداي روز فزین پص اژان 
نیز بعضي امور خارج از منیيم قویم عقل‌اژر برری کار آمد- وازبی 
رد شاه باحوال ار نهرداخت - رز دراز دهم از تارب ورود معمد 
ظ1 ي بیک مپماندار را نزد خود خوانده پیغام کرد که مد .می 


. براي خوردن طعام و دیدن چرافان نبود بل براي آنکه بومیلة 


یبال ( 99٩‏ ). جله:۱۶0۲ 
خام اژ مرتضی قلي خان رنجیده بي طلست فرمال داي ابراه 
ازنسفنید مکرم روانٌ صفاهان شد - پس, از وسول به بسطام #عمد 
علی بیگت که در ملطنت شاه ۰ صفی برسم رمالمف بعنبه 2 ءلیگٌ 
جبانداری آمده بود چنانیمه در وقایع حال شم از ذور اول 
گزارششی یات برای مبمانداري جانامه و برخی. ,از نقود و 
اجلاس رمیده خان را دید - و در ۷ ررژ از راه ان پهفاهان 
برد - روژ درآمد بلد" مذکور |ءپان قزلباش و ابر شبر بغرمول؟ 
شاه پذبرة 4 مره بار مبرسید از امپ فرود آمده بر»م 
منعارفب تزلبامبه تواضعی بجا می آورد - و جزخلیفة شلطان 
اءنمان الدوله که لقب رژیر فرمان ررلی ایران است هدیم يکي 
در خانة زین درنیانت - یک فرهخیی صفاهان. که ازدر خانه تا 
]جا پا اندازی که بیهتر آن پارچه رنگیس و باقی قطني ودارائي 
و مغمل و مبلك زر بفت بوه گسترده بودفه- شاه نیز استقبال 
نموده: بر پشت امپ وریافت - .هر در دسنی بدرش یگدیگر 
رسانیدند - و از گرب راه بباغ قوش خاذه که بیررد دررزا طوغچی 
است رنقه بر یک معند ن۵سئند - و ما حضری که درسر کار شاه 
یه اجام پانژه برد خورد: موار شد‌ند.- و مبدان صغاهان باهم‌بودند 
ازانجاشاه بملزل خود ردمت-و خار‌را بیان مار و تقيرزر پیهدر که 
برای بودن او ترار بانته بود نرسناد - و فردای آن صبعدمي بازشا: 
بدندنض رنت-او از معفد نخودگامي چند پیش[ - و بدسلور ریز 
گذشنه هردر بر یک ممفه نشسننه - و بعد از مامنی شاه اخانه بر 
گرديف - روز دیگر ان بی طلب بدین شاه شنات. رد طعام ولا 


آمله ۵۷ ( ۸ مهم ال 
گذارش‌رفترن نذرسمدخان ازاندخود بصغاهآن 
زد دیع این بامید کومک - واانجا بخیببت 
رخمارت مچکنوو میه‌نه 7 مد - ومحاصرو 
امودین حصار میمنه و آزان مابوس برگردیدن 
چون نذرمعمد خان بعد از عزیمت شبر غای چنانچه گذارده 
آمد با تناقن معمد پهر خود و قليلي از.ارزیک رغالم که از 
چنک مرگ رهاثی یاته بيدند باندخوه رمبد قامم نبیر 
ارپمرخدرر با تالی خود معمد تلي بی کلباد و جرتی دیگر 
از ارزیک دثرامی د قلمٍق بوی پیومتند - پس ازاننه از اند خوه 
راهی گت نزدیک مه مد موار که سرآمد آنبا مد قلی 
مذکور ز برادر بای دیول" بیگی يني معمد بیک ایعی 
[ناباهی ر دیگری بادکار و عاثورفلی حاجی شقاول و حمد 
امین بیکت کریلناش پمر مالم بیکت کوالناش و دین معید . 
خان ر عبد الله بیک -راي ر تنلق اریناق ثرکمن د فربان 
اي میر آخور باغی ترکمن بودند بار همراهی گزیدند . و 
بای جماعه از اندخود برا؟ چول درهفت روز بمرو رنت - بعد 
از تونف هفت ررزه در مدت پانزد؛ رز بم‌شید مقدی شقافته 
اند« روز دراجا اقاصت کرد - د چون مرنضی فلي خالن 
ناظم مشید منور" شنید که خان می خواهد که ازینی 
گراخنه اعرلیی میمله ررد ازدوربینی وحزم گزيلي: 
مه صی چار مد تعبکهی بر گرد خانه او به کیشک نهاند 


ریاف نز هه خد 09 ون 
جزبه ز بازرتو ان و چیگر ناگزبر ناهبانیی بان .جال,اه,جراجام 
باق و ازانجا کرچ کرد: میا درة ئز وکوه مال سول که ترا 
بمهام آن حولی است نره آمد - مناذیل بهنیدی ایس. خبر 
میج عزیمت آن مو نمودة باد:۶ پيماي گریز گهنند - و ازای رو که 
اثری ازان قوم فرهمت جوی‌فوار خو بوخرارظ,ور بر نيامد ببادرغان 
سرپل امام بعری مقام کردة قطات خاش فرسناد دربیی نا 
خبر رمیدکة اصالت خا‌بعارن که ماد؟ آن در یساق درا گز بیم رمیده 
بود ببست دوم رببع الول برحمت‌ح پیوست - پص از شلفان 
ای واقعه رام مه راتبور و جب دنگه کچپواهه را فرمناه که 
مرأسم صبانت ارت بلخ باتفاق مدکم سثگه میسودی+ و پبلوان 
دروبش هرخ پدشین حارسان آن بنقدیم *رسانند - و.*عانظات 
حصسی شپر را باهلمام شیخ فرید ولد قطب الدین فان کرکه 
مقرر گر اند - ر چون از گفغنار جاسوسان 1 گبي یادت که 
المانان از جیعون گذ‌شنند عبد العزیر خان ازفرشي بای صوب 
راهی گشنه بیک ارفلي را با بسیاری از ارزیک و المان پیفثر 
پماحل ج+عو ررانه ساخقه عنان عزیهت ازا مو بزژگردانید 
و يك کریة از بخ گذعتنه بجانب‌گذر کلیف منزل گزید و آمفعداه 
نبر نمود» قرار دا۵ که اگر ببگت اوغلی با گران حشری که با او 
نشان میدهند از آب گذشته باییی صوب بیاید نبردی که درتردن 
آپنده ازان باز گوینه و حروب گذشنه را دراموش کلند برری کارآرد « 


۸۳ 


و «ضو: ) کح یف 
ناه نوتاه ووجبان نان ات 
بشبارن از آوز بکي بد مجید ملف تیغ گهنند + چون ریز نزریک 
چانجام رسید ز ناهبانیی تهانه ناگزیر بود «جاهدا -لشکر فیررزی 
آژ رری دور بيلي ر حزم گزیلی پرخاش کنان خد را به تهانة. 
رمانیهند » . مداخل آثرا به نماندن تففگیهیان حهم انداژ سکم 
گردانیدند ج مخا:دان تهانه را احاطه لمودند - در شباروژ ان 
بیرون بازار جانبازی رسراندازي گرم بو - چون نیم رببع(لرل 
خبر پبیادر خان رمید مالت خان را چنانچه نکاشته مد 
پاسنعییالتمام از در؟ کز طلبید - دهم که امالت‌خان به با [مد 
ممانظت شهر را باو, باز گذاشته با دیگر بت درکاه 
بدفع هل خلاف روانه ده - مفاذیل بهنقی خبر "وجه بیاد‌رخان 
ازچبرگیی هراس دل بای داده روز سوم دست از معاسرد باز 
کفیدند - و ذل از پیار بر گرنهه بادیه پيماي فرار گفنند - 
بپادرخان !خن آباد رمیده ایک رز بربي دریاننی خبر مقاهیر 
مقام کرد - و چون از گزارش جواسیس دریافت که آن 
گروه در ادیش از هرای:تعاتب لذکر اقبال پراگنده شده 
جمعی زیون ینار پسوی گذر کلیف رننند تا بکذفت آب جیعوی 
نس - تیغ جانسوز در ام باشنه - و جماعمٌ بجانب چول 
و ریگمنان شنانتند - ر . گررهي با مرداراری که آمامیي شا گزارده 
آمد بضوب چشمٌ علي مفل رننه تصد: آی دارند که باغزهي 
لب چاک رحق نظر مینک که در در؟ کز لژ امالت خان فوار 

. نموه بودند اتةلق کرده باز بذاراج حدود درا کز بروند - ببادرخان 


1 متال ۱ ([ ۹۵۵۰ ) ۱۰۵۷ 
بهمبه اقاق / در گرنمعا دز درو کز فروف مد - و ازجا که همگی روز 
با تجیبه تردد کرده بوك و درب هذگام برای وضوه نماز صفرب و دها 
«تهببه بر آورد: برهفه سل ۰ بنصرنی هو ۳1 شب اثر لپ در خوگ 
«.یانت - بامداد بعد اژ رمددی نکاهن بپادر خان صشتمل بر 
تاکید مراجعت بثابر سببی که نار خواهد پذیوفت بشپر 


وافعةٌ دیگر آنکه 


هشنم ربیع الول‌تریب پانزده هزار «وار بسرکردگيي خاچرالمان 
و جفت المان و نراد سرای و امان یسرل و معمد یار و فریق و 
مراد قرفز و غبر اینان بر خصت عبد العزیز خان بر مر تهانة خان 
آاه ر‌یدند - و هزار موار از رری غدر ظاه رگشنه بقبه برمم کوذزی 
جابجا پنپان گردیدند - شه‌شیر مان و مراد قلي سلطا و دیگر 
پزده‌ای پادشاهی که دران تهانه بیدند بر امده بران گرده غدار که 
یک تفنگ انداز نزدیک شده بودند تاخنند - و جمعیت این حیله 
گران را پر زو گرب انود ثث - گروه عنال‌جنگ بگریز کنان |بجماءه / 
پسوی خو1 کید ند - ثاگاه ج‌عی از کمدن گاد برآمده ایفان / گ.د 
گرنناد - و آتش پیگار عشاعل‌گشت پا آنکه جمعیت آن تهانه ءثر 
داه.صناای نبود چون ندرد پژرهان این دراه جانبازی راجان 
درازي میدانند عذان تمامک بدست داشنته هنکامث حرانشاني و 
بچان بتاني گرم نمودنف - مید سادات پسر سید صدرخان بخارن 
و بهلیل برادر شمشیر عان و چندی از منصبدارای با جممي از 


شاه ۱۰۵۷ ۰( 0۴ ) ۱ دم حالی 
بو چنهی کشنه و لغتی زخمی گشنقه . ر "شکر ظفر پیکر منصورو 
امصرور بر گرد‌یده شب بازد خود رمید - ر اسپان و شذران. #خداوندان 


آن ماید گشت » 


۱ ح ۱ 
ار رایع حوالی بخ آنکه 
ششم" وبع اارل‌بمادر خان از گذارش جوا-بس و ناشن شمشیر 
ان تبانه دار خان [باه دریافت که خوشي لب چا دحق 
نظر مینک پا بنج شش هزار سوار المان بدسنوریی عبد العریزژ خان 
از کلبف گذر گذشنه بطرف چشمةً علی‌مغول رزنه اند - و [هنگ 
آن ذارند که بصوب درا کر و شادیان که دران هنام مرئع انراس 
سداه ظفر اساس 3 رفذه بی اسان مزیور و مواشیی رعابا ر احشام 
آره صرزمبری دحست تاراج بر کشایند - خان ذکوز [ماد؟ تادیب آن 
گروه غدر پذوة گشنه خواست که #دان هو راهي شود - دربن میا 
اصالفغان از جد کاری د کارگزاریگفت کم ای مرتبه شها +عراسب 
شهر ره پرد‌از ید - و #ذبیه مقاهیر بعپدژ مس باژ گذار ید - ببادر خان 
آرزری او را پذیرا شده راجه پیاز منگه و راجه جیرام و معنمد 
ان ز جمالخان نوحاني ر "عمد حسس رلد منصور حاجي د برخی 
دیگر از بندهای پادذاهي را همراة نمود - امالنخان بسرعت؛ هرحه 
تمامتر او اخر ررز بمقاهیر در اثناي آنكه پارة از مواشبی آ حدود 
پیش ابگنده مي‌بردند ره - و بعد از کرزار بسیار جمعي را ده 
ایغ غونربز از هم گذرانید - باز ماندکان مال صسلمانان داز گذاشنه 
رر یگرب زن‌ادند - اصالت خان پارا بنعانب شنافت -و چون ظلمست. 


ای تال بر م۱۵ :) ۳ 
و فده "نافي که نزد آی توي دستار تنگ چشم از نجای گر ای تر 
انس پیش آن فرومایکان دون همت نرمتان‌ند - اتغاقا برخی: از 
چفادهائي که بدمت آن مقاهیر مامور شده بودند گریضته [مدند 
و کیفیت حال باه بیگ‌خای باز نمودند- او هر در مفانق پستعا 
فطرت را لزه خود طلبید - و پص ازان که بهمنر تهدیدر و ترلعیب 
پمکنوی خاطر فساد ناظر خود معثرف گشنند هردو را با یک پسر 
قاضی خواج کان درب کار بی هفجار انباژ پدر بود بباما رسانیه ه 


مالعه چپارم آنکة 


تیم ربیع الول جممي از طوایعت المانان ا-پان و شتران لشکر 
فيردژي را که دوچراگاه میار ۵: قبچلق و ده قافی که پني کررهمع 
اندخود است بودند پیش انداخنه و از نوکران مبارزان انبالن* که 
برای ناهبانیی دواب مذکور بازاشته بودند چندی را هاک و 
برخي را امیر گرانید: بقرار گاه خویش بر کشنند - رسنم خار 
برس ماجریل [ گبي یادنه بسياري از منصبداران و احدیان را با 
تابینای خود بنعاقب آن گرره خذلان پژوه نرسناد - ایفان چاید کرره 
تاخنه پأن مداپیر رمیدند - و مال را با اساری از دست طفاة گرفتة 
قصد مراجعت نمودند - دربی‌هفکام جمعي دیگر از گرد راه بکرمک 
مفاذیل رمیده نایر؟پیگاربر نروخنند - غزاة دیس پاي امنقاسی 
زشرده و دست جمارت کشاده جمعی از باطل متیزان را ره گرای 
نیمنی گرد انیده باز ماندگان را پراکنده ساخنند - از حماة اسلم بپادر 
بیک عرب بعد از چپقلهمای مردانه مه زخم تبر و شمشیر برذاهی 


ییا ۰ ۵۷ ) (قهر‌نمال 
ومیداد + از مقاهیر نیز جوني جررح ر چلدن مقتول گردیدنه ۰ 
هر الا لنپاب نایر؟ نبرد خبر ومید که ,نزدیک دوهزار حور .از 
دیگر قصد قلعه دارند - خان از بیم آئکه مبادا حصار را 
منصرفب هوند پبکار کنان خود را بقلعه پوسانید - دربی کارزار نیز از 
جالبیی اني کهاه ر برخي خسنه گشنند- و ادبار پیشکان بناكلبي 
۳ بموند » 


وقعً سیوم آنکه 


"بیست و پلجم ربیع الول نزدیک‌دوهزار سوار از المانانی فموذار 
شد: نيمي بدوي "عال ,طرف رامت غوري ر نیم دیگر بجانب 
کيلگي ان که از ثوبع غوریست راهی هدند - و اژان 
وو که مرثم آن عر زمین از پدشین غارت مخاذیل متنبه 
گفته اموال و عیال خود پا بشمب جبال کشیده بودند 
مناکیب مایوس بر گذنزند - و فراهم شده بر قصبهٌ غوري که 
بدردن است تاخنند- و اعام کار :جد و جهد مبارزان جسارن 
شعار و فاگچیلن قدر انداز ازانچا نیز مردره و مطررد پر گردیدند 
چو. پیش ازبن فاضمي خواجه کار و نافی تیمور و لغني دیگر 

ز شقارت پیشکان غوري ر ری مضانفت ارلبای درلت بی زوال و 
رت ازیکیگ بد ستال گشته نهانی فامه و پیغام با رزبکیه که 
مئنوني متضم عریض بر دو رري با بای درکه و یگر نگي 
با خوبنی و اقسام امید و بیم باینار نوشنه بودند میفرستادند 
,درس هنم آی بد سکالی فقفه سرشب نیز دوکس خودر با معقوبي. 


هم حاق ( هه ) .سله ۱۹۵۷ 
تفت نمیده لغکرنویص خود را پیش ذرمتاد که اگر جهن از 
کمیریگاه بر آینه او بکومک برد - مخاذیل که مواشی را با امه 
ژبن راهي ماخنه غود توتف نمید؛ بوند انار را کم باه 
قلبرانه تاخنند - گند اورای, لشگر نیرزی پای ثبات از ذمت نداده 
تاشباي مردانه بروي کارآوردند - و (اماثان راد فرار که مرها زندگی . 
و پبرایة پایندگی میدانند پیمودند - فوج اثبال ررز یزود تمائب 
نمود: مال مصلمانان را از تصرف آن‌قوم بی دبس و دولت کشیدند 
و لغنی را مقئول و برخی را *جررح گردانیده مظفرو منصور 
برگردیدند « 


سانح؟ دوم ۹۹1 


هزدهم ربیع اثرل ش از طلوع آنتاب بشاه بیگ خان خبر 
رسید ۹1 مناکیب مواث یم حوای : وری مي برند - خان خی ۵4 
یاب ولعه گذاشنه ِ سل ه (عل ۳ ی مد باب 
)0 پا جوفی پر ورن کرد - و خوث ازعقعب باستعی ار رن ۱ 
حون سیاو نصرت دسنگاه 11 بقیم و «بررژی خوگر شد؛ بودند ای 
درنگی تاخنه مواشی را گرننه آر سراق را پیش انداخنند - نزدباك 
.هزاز موار که در کمن ها ذشسنه بودید بر امده «نکامگ پدار گرم 
گرل|نیدنف - پس از زلیو: خورد بسیار خنیهر بیگ و نظام بیگ و میر 
.وخ از بند هاي متصیدار در برذي از احدیان ر جه‌عي از تابینای : 
خايبقلاشهاي گردانه جان_ماني در باخته بزندنیی جارداني . 


انز ۱۰۵۷ ۰ ( مب ) ,دهم سل 
بیع رل با خسران روز آدزون - ر غذاان گونا گون.- بانب ماحل 
رننند - اگر چلد روز دیگر در دور شبر توقف مینمودند از بي 
آبی کر بر قلعه نشینان ناگ میذد- بعد از خاو اطراف شهر اژین 
#وم روا پرژوة راجه راچرویپ . .9 فور العسری ی بقلم خان بر گزاردنه ۹1 
آب ظالقایی اعثماد نشازد انب ۳471 ما ندز در دندز فروکشن 
کنید - تلم خان لمود میب گفرگ واقغان حقیقات ۳1 مر زمدیی فرار 
داد که بفرخار ول - و راجه از بٍم آنکه مبادا در عببت ار ایلچمایگٌ 
حبله پرداژ با حفاظ نندز غدري بردي کر آرند یصوب نندز راهي 
گشت -و هون اکذر مردام او دربن زد ر‌ خورد جان در باخده قلیلی 
مانده بودند لوز ۳۳۳ ري فدز برجم بدرف؛ !۲ او «مراهي نود - و و 
هان حصوری : تلي آغر ر با حمءي در طالغا ن گذاشده بفر خار ۳1 
و چون 1 ۳ نیز شایسن بودن‌ندید به اشکمش آمد - و قلعه تدیمگ 
آنرا بعد از صرمت و احعام برایه اقامت بر گزید ه 
از مولیم خوری اول آنکه 
۰ 

چارم ربیع الول در ارایل ررز خبر بشاه باگت خار رسید که 
برخي از ماذیل _امانار «ه کروهمی غوري بموضع قراباغ آمد؛ 
همگي له و رم مردم اریماقات و رعایا 1 ۳۹1 درل همم 
بود رانده مي برند - ار بشنفان ابن واقعه جمعي را بمعانظی 
قلمه گذاشنه بمالش مقاجیرز سوار شد . بعد. از انکه نزدیگ رمید 


لخني از قطان آن سر ژملن گزارش نمودند که اژ کمهی : این گروه 
ء بد آئین غافل نبوده راه را باجتباط باید نوردید.- شاه. بنگ. غان 


آ(هم مثل ‏ ( ٩۴٩‏ ) مه .۵۷ 
و عم خواجه و خواجه باد کار ر الم بیگ نیز داد دلرری داده 
زخمپا ۳ - وجمشید بپیک برادر کامل بیگ . #جرلجانت 
عخرالبه بای شهادت بر امد - چام ار از آريزهاي مخت پیی ۱ 
در پی و #دت باران د کذرچت غنیم بیبود کار در رسبدن !کم شهر 
دیده نبرد کنان بسوی‌شیبر ردار‌گشنند» 2 ور ناه ماوت از بدياري 
آریزه و آمیزو طرفییی جمعي کثیر ره گراي ِِ دید اتغاقا 
کورچ بافی پیش آمد از تنگیی راه و هجوم عردم مضاذیل تابو 
پانئه بسباری ‏ را بفیبةٌ تیر از پا در آوردند - بعد ازانکه کوتوال 
راجه با پياده اي‌کماندار از پس دیور باغ برآمده تیراندازیر تفن 
آندازي نمود مقاهیر از دور راجه و وراج پراگنده شدند - اینان 
بشپر درآمدند -پو اوز بکیه ب رگردید: م خرب رربگ شرر بر دو کروه فرود 
آمدند - و پامایع ی آنکة درجه یافده پشپر در آیند تا بامدا۵ درل شیر 
گشتند - - از |سنعکام مد اخلو‌خار 2 ۱ وید ااورا ن‌ظفرشعار از هبم سو 
را: در امد دوب دا (میدی که همیشه نصییگٌ بد ادیش ن 
این دولت خداداه اسمت ازانتجا برخاسنه مشرق رریة طالقان بر سر 
بند آبي که از میا شیر میگذشت رننند - و بند را شکسته اپ را 
.بطرب دیگر سردادند - چنانچه درشهر آب نماند - د گررهي بناراچ 
نواحیی طالقان نر-تادند و از ماندگان در دو روژی که[ "چا بودند 
هر روز کرد شیر دست و پا میزدند و بندکان درگاه درپا-با ي 
سمي بلیغ نموده جمعي از باطل منبزان را بة تبرر تغنگ ردگرای 
جهنم مبگردانیدند - و از لثکر اتبال نیز چندي مفقول ر *جردي 
یکین .مغفران از کفایش پر نا امد شده بیس برد 
۲ 


ٍِ 


یمد ( وا یرما 


یگب بردند-ر خرص زندگانیی جممنن بأتشنتوپ رتغدکت خاکنر 


0 . بقية الذارنراجم شده با مبارزاناتهال‌در ]-خنند- و کواز 
مقابه بمعانقه و ا[ مقاتله به‌صارعه انناد - و از جانبیی ترددداس 

سثرگ بروی ار آمد - امواج جسارته شعار جمعي از کنداوران 
خسازت مذاررا کشنه وبرخي را خسنه گرد‌انیدند - و از لهکر فیروژی 
شعمد مرول داروغه و معمد زمان مشرف تواخانه و چندی دیگر 
بذرجگ شپادت رسیدند - ر اانجا که جمعي کثیر از مناکیب تلف 


. گردویدند مبعاذیی توبخانه صرنهٌ پیکار ندیده ايذاري نیز بجماءة که 


با راجه و نور العسی سرگرم نجرد بودند پیومنند - و چوی در یاننه 
که کر به پبکار پیش نمیوود دست عیله سازی ر+عر پردازی که 
پیش مجابز بي دست و پا ات زده شروع دریده نمودند (؟) تا که 
هایب منراکمه فراهم آمده آفاق را تبره ساخت - و از بارای هم 
در جمعیت این شبران زنجیر سل و دلیران سراپ دل نتور اناد 
و هم باررت ونثیله بثری و اف‌ردگی از کار باز ماند - ر چوی یاه 
خذان دسنگه را خاطر از با و تفنگ لذکر منصور فراهم آمد 
- سوراجه و نور العدسن ۲ اف ر جمعي 1 بکومک ایلان آمده 
و نها زر ی بعمیر شیر بو اي 
صف شک مد ادگر از هر در طرف بسیاری مقئول و *جروم 


از مردم راجه جوهر مردانگي باز نموده جایی در باخت و راجه تنیز 


مغ زخم برداشت - و امپش ؛جراحت پیکان در میدان اناد - و 
نورا عت و احذاه میمتد ر از گر براداران کلمل بزگت و مر بیگ 


دادم بعای ۰( ۴۲ ) نهپ ۱۵ 
پر احداد. مپمند انناد او با مردم خود بربفپا تاخت - کاملن بدگت . 
کرز بردار با جمشید بیگ برادر خود و برجی از گرز بر دارای: با از 
مرافقت نمود - مقاهیر ازحیله سازی و غدر پرداژی رد ریز نادند 
تا اییی موس پره‌نان را لیر ساخنه بمیذان: کشا - و چوربلعاقت 
پارا راد نوردیده آسد جونی دیگر ازیس گرده غدر پووه تا ایذان را 
در میدار کیرند جلو ریز رمبدند - راجه را جررپ پس او دیه این 
مال از حماست و حمیت بی توتف با مردم خود و ذور العحن 
با امدیان بکومک راجه تاخنند - و کومک احداه و گرز بردازان 
نموده جنگ کنان میدان در امدند - قلیم خان برجرأت و جصارت 
این فدویان پیکار طلب آگاه گشنه پیام نمود که از کذار شیر ایی‌همة 
دوري گزیدر مجلعت وقمت‌بر نمی 7 تابد - چه هر طایفه در ملچار 
خود بفوجی از مخاذیل به زد و خورد اغغغال دارد - اگر مدق 
فر- تاه آید هر جانبي که خالیه شود غذیم جوم آررده ازانطرت 
بشپر خواهد در آمد. صاح آنست که پیش از هجوم مقاهیر آریز 
کنان بآهستگی بر گردیده بمایار برهدید .این گفتار در دلپای تبرت 
گرای ابطال هنگاهم قنال کر گر نیفتاد - عبر از هر جانبي فوج 
خوج بر ینان تاخذه بکار زار می پرداخنند -و دلیران جانبازو دلززان 
نبرد پزداز بنلاشبای مردانه هر بار اببي فابوچیار جان دوت را 
ره گرای هزیمت میگردانیدند . و *غاذیل بي آزرم خیره یفن ۲ 

و شوخ چشه ي باز جوم مدکردند: - خواجه ءبد الرده‌ن ای و 
مه مراد داروة تواخاله میز با رنقا بننیم خود آربنشی نمایان 
فمودید - و حریغب خو را بهییُ تیر و تفنگ یک تغاگ. ادپز 


م90۷9 : ۰( ۷۶۹ ۲) هس مق . 
بم‌ترداري تركباي فطدان- "و شاه .مراد " کلیین از *عمد کیلدی 
+چارت و #عمد بداي پر معمد جان دزمان و شاه. سراق بابوز 
آویذه حاجي بوز و خدا قلی الچیر و قرچمُ رای و بایم قفنیاق 
آمده بزه هش هفت هزار سوار مبقت مجسته شهررا گردگرفتلدا - 
۳ پس ماند کاب فوج نوج آمذاء رانییاءه مي پدو-نند - نغصت آماژ 
از جافب شرتي شد و نزدبگ در سه هزار سور یکبار بدانصوب 
جلو انداخنند - ابو البقا و مقصود بیگ با بندگان پادشاهي و طغول 
ارسلان با تابیذان تلیم خا که بعراست آن و پرداخنند 


جممي را که اجمارت قصد در امد شبر داشننه بهیبةٌ تیر و 
تفنگ رو گرای نيسني گودنیدند - و از مبارزار اخلاص شهار قامم 

ببیک سعدر خاني جان بمردانگي در باغت - و چون راجهرلجررپ 
بیروی تلمه که درالجانروث آمده بود فوج مت ایس‌ناده بود - و 
منصل راجه نور الع‌س بخشيی لحدیار فوج احدیان توزک ساخده 
رپیش روی اینان میدار بود جوني کراپ بای س رربرو شد -_و مه 
چپار هزار سوار ذیگر باحداه میمند ر خواجه عبدا الرحضص ؛ذشي 
با آغنی منصبدار و حمد مراد با مردم توتخانه که بیرین 
قلعه دمت رات راجه و ور العسن بودند در ارتخنند. 
و صایر ادبار پیشکان شور تشون دور تر بر پشنبا بر آمده ایسنادند 
دربری هنام که مردان ناموس پرست دل از جان بر کنده بکارزار 
مي پرد‌ازند 8 ازای فساق از حملگ فوجي که براجه و نوز 
اعصی رو برد بودء از کلار شهر اسهی چند را که سچاه ناروزی برای 
خور لغب گذاشته بودند گرفةه رامي شدند . و جوي گذا: الاجناعه 


دنر ملل رز اف ده ي هد 1 
بقلیم خان رمید که المان بسياري: در اقبانیان فراهم"آنده تصد 
عپیر از آب جیعودارند - قلبی‌خان راجه ریجررپ را که ازتتدز بدیدان 
ار آمده بید و نور اعصی !خشیع احدیان و چندي دیگر لا 
بندهای آمنان خواقیی مکان را نزد خوف خوانده اسفشاره نموث 
که اگر مقاهیر بسوي طالتقای آیند مخلچت برامده جاگ کردن 
اسف یا حرامت شبر نمودن - بعد از ره و بدل چنب‌هالح دیدند 
که چون غنیم را بسیار نشان میدهند آنسب آنکه در احفعکام 
حصار شپر و.ضبط مداخل و مخارج آن کوشبده بمدانعةٌ طایفة 
فناله باید پرداخت - قلیم خان بانعاه شپردرون حصار گلد ری که بز ۱ 
دورآن کهید: بود" ملهارها قرار داده ضثع غربی حص را براجه . 
راجروپ که درا جانب ببرون قلعه .دایره داشت و بفور العص که 
با احدیان پپلوی او فرود[مده بود-ورد - و گفت که سردم خود را گرف 
آررده آمادکر باشرد - ر حراعت سمت شرقی بابو البغا رلد قافی 
خان.ر مقصود بدیگ عءلی داشمندی و جمعی از بندگان درگاه که 
با مفار یه بودنه وطفیل ارمای برادرزاد؟ خود و گروهی ازتابینان 
خویش مقررنمود - و باحداد ميمذد و خواجهعبد الرحمنتذشی پسر 
عبدالعزیز خان نقشبندی و معمد مرادگرز بردار که داروشگ توبخانگ 
بدخشان بود و دیگر بندهای پادشاهی قدغس گردکه هر کذام 
از ضلع خود اه بوده راه در آمد جماعهٌ بد-کال مسدود دار - 
و هیي يکي اجمارت بي هلگام از "چار خود برنياید ه 
نوزدهم رببع الرل بعد از پنیم گری روز الماذار مخذول شردع 
8 مان نمودند - و ا لدگر ایفان که قریب ۰ درازدا هزار -وار 


ضله ي ۱۰۵ ( همع ) . دنفم سالن 
فزار موار دیگر ازآب‌گننه هنکامة نبرد گرم ماخند - و بعد ازمقی 
و آویژبعداری بگوی‌نینفی ؛ ور رف ید - دیارار‌جانی بصد جار کلدن 
در رد - از کندارران بش نهروزی نیز حند‌ی پروانه دار خود / 
بر آتش چبار زده جان در پاخدند - درصلبان رس مقائیل المافان 
مر بعضي از رکه بد نع که خوه را در سالک بذدگان درگاه 
2۵ 1 مر ۳ میا فد مر اء وه ۳ 
خواقلٍی ۲ مذسلک ساخنه و بیومت .مت برای غارت مال 
مصلمانان بأنجماءهٌ بد -گال پیودنه بکیفر انعال بد مال خود رهیده 
بودند هویدا گذت - و -ر ننارمباگ سردار آن فوج را که در قوم 
اوراژبی ر الوس مینک بنپور و اعتدار شبرت داشت شناختنه : ز 
اولبای رت بلاه 9 مظفر و مذصور معادن نمودئد ه 


از حوادئی که دز <دود بد خشار " بروی 
کار آمد اخستیری آنکه 


ششم صفر گروه‌ی از اوژ باث وااما ۱ ن بانواحیی رمناق آمده موآشوي 

رعارا و دراب سداه اژ ول گریفه راهی گشنند خاجر خان ی حارس 

رهدای اه گشده یه رعمت تمام ر جمعلت خود (معغانرل رسبد - و 
9 

بمد از تلاث,‌اي کردانه اجماع؛ بی آزرم را منزم ساخنه برخی را 

مقئول وچندی را *جررح‌گردانید - و درابی را که بغارت رنته بود 


گردنه پرسدق امد ۰ 
س 


بفدهم رنیع ال مققوب حمین قلی آفر از دشت قلعه 


دم بان ( س۹۵ ( ...۲ ماه ۱۵۷ 
بوذند بخ بر گردیدند- انی!عال از نکاشت معادت غلرن ظاهررشه 
که این گروه نتنه بژوه را -+عای قلي از موضع بوبع کهسبار تلم 
کلیف و ترمذ امت بصوب کلنه و کزکان فرستاد: بود چین ۲ نجمامة 
کاری نماخته بر گشنند ازرکنا رآب!جانب حمار رنت وم 
مالس دیگر الک 

بیصت و پنجم معرم جمعي از المانل گذر نپلگران که از 
کلیف پائین ثر امت از جیعون عبره نموده و از نزبکیع شبرفالن 
گذشنه بجانپ ,شبرم ر سر پل زندثد - ببادرخان پص از آگپیم راجه 
ديبي منگه ر راجه جیرام و ررپ سنگه راتبور و رامهنگه رآنبور و 
معتمد خان مبرآتش و گوکلداس مدسوویه و علول تربری و گوبال 
سنگه و مبیص دای راتبور و جگرام کچیواهه و نیکنام غُم خود را 
با در هزار حوار از.تاببنار خود به تنبیه مخاذیل فرستاد - و 
اواخر روز که لهکر فيروزي به ۲ قچه رسد المانا مذکور که احشام 
نواهي شجرم ‌ مرپل ر عارت ذردة و اپ و شنر و گار وگوهفند 
فراوان. گرفنه «جاذب <.عون رای شده بودند از گزارش قراولن 
خود حقیقت حال درباننه راد چول پیش گرننند - مبارزان جد کار 
نیم شب بری ماجریی ]8اه گشنه بی مقاهیر گرفته رنه شدند- و 
دوپپ رشب و در و دیم پپر روز بر اثر شنانته بآن زیانکاران دی ودنیا 
رمیدند - و جمعي را ردگراي‌هاک گردانهدند - بقيةالمیی راه فرار 
پیمودند - دلوران عرصگ وغا تا پایار روز تعانب نموده و از اسپ و 
شنررو او و گوه‌فند آعچه بغارت رننه بود گرنته شب در همان چول 
مرودء آمبند - اتغانا پس ازگذهتری یک گری از شب بنع شش 


۷۹ .«* (۰ ۷8۲ ) . دهم مال 
پوفس برسم استحیهال . بایل ر ازان بغور بند شمانته. از بندماگي 
که در خدمت پادشاهزاد! نیررز منه معمد اورنگ .زیت ببافر 
هلیع. معیری شده اند هرکه بآن کار نه پیومته باشد سزلولیی . 
نمود» اورا #ضدست آن ترا باصرة جهاندایی بزردي ررانه گرداند.ه: 

آکاون, عوانم باخ و بهذشان وءضانات آن که دربن در سه 
زر بردي کر آمده و از مرایض ارلبا: درلت بد بنیاد بکرامت 
(سنه‌اع جبانبانی رسیده بر می نکاره تا سلملهٌ ی از هم نگصلله - 
يد از نارش آن بلزارش در آمدن رایات نصرت ایات بدار (لملکا 
کابل و دیگر ودایع حضور اندس خواهد پرداخمت 


درازدهم ماه معرم بمياري از المافان نثذه نشان مه پپر شب 

دار کلنة و کرکان خبر ببلخ فرسداده: خود په‌سماداریی جودیت ,ر ادخ 
و پای مردیی عقیدت صادق با جمعی از منصبداران و تغلگیبان 
بادشاهی که برسم‌کومک همراه او بودند مخافیل از نواحسی قلءم کلةه 
وائه -و بآدر خان بعد از اطع بربی ماجری راجه جیرام ز ررپسنگه 
راثمور و گوئلداس سلسوق ۸ و برخی دیگر اژ بند وآن ۵اه و درهزار 
هوار. از تابیلار خود را بسرکردگیی نیکنام عم خود بدفع مقاهیر 
ررائه ماخت - بارزان ار طلب بعد از رمیدی کلنه بصوی مچمی 

آباه که مفاکیپ بدانصوب رنذه بودنه شنانتاد - و از انرو که بادیه _ 
,. موزه‌ای افبار بشنیدی خیر ررانه شدر انواج قاهره از آب جلسو گفنانه 


دهم جال ۱ ۹۱ ) له ۱۰۵۷ 
مطلا و نیل از حلقٌ خاصه با ماز نفره ر ماد؟ نیل مرحمت نموده 
رخصت دادند که بسرعت هرچه تمامتر باخدر برج جبان بانی 
پاد‌شاهزاد: معمد ارورنگ زیب برادر تون در خدصت آن بلند 
قدر روانةٌ بلغ گردد - و خیانه زاد خار را خلعت و اسپ . و دیگر 
پسران و برادر زادهاي خار ظفر جنگ: ظ خلت موز فرموده 
همراه ار سرخص گرد انیدند . و حکم ند ک‌ لطفب 1 خبد خلف 
او که بعراست تلع عابل مبپردازد نیز با پدر ررانهٌ آن موب و 
و نگاهبانی‌قلعةٌ مذکور به میورام کورتغویفن یات - و اورا بمرحمت 
خلعت مرافراز گردانیده روانةٌ ابل ساخنند - و بخان ظفر جنگ 
و پهران او مه ف ررینه برسم‌مدد خرچ ءنایت شد - راجه بببل 
داس بهفایت امپ از امطبل خامه با زین مطلا نوازش یامنت ه 
«زدهم [ ربب اثول ] چون بعءرض اقدس رید که امیر خان 
و3 ند ۵ ۱ مصرعه ۰ 
۱ * رخت همنی اژین جبان بر بست ه 
مغل خان پسر زین خان‌را که از خانه ژادار معنمد ایق ترلیت 
است و در دکن عدمت قلعه داریی اود ۳ می پوداخت ناظم 
آن صوبه گردانبدند - و باضانهٌ پانصدیی ذات بمنصب مه هزاری 
ذات ردو «زار سوار برنواخنند ه ‏ . 

۱ بیست ریکم [ رببع (ارل ] باغ صفا به دزرل مقدس صفای 
تازه یانت - ر هرکدام از مادهو سنگه واد زار رتري هادا و ررپ سنگه 
راتهور ورام سنگه راتهور را که در بلج بودند بارمال ا-مپ با زبس 
نقره مفاخر ماخنند - وحم معلی مادر گشت که. شفیع الله 


۸ 


دوز رخ ) داعم مان 
و تآمان؟ پاندذین فأت بععضب هزارر پاتقنی" چاراضه زار 
خزبلند گرد انبدند ‏ 
شهم (رببغ‌اقول] باغ و عمارت حسی ابدال بفزول فبض 
نضارت فزدر‌ي یادت ه» ۱ ۱ 
۱ هشم»[ ربیع ااول " کوج فرمودند - و سعید خان بپادر ظفر 
جلف کهپرای بعض کرهای ناگزیر چندی در دار السلطنه 
مانده نود امتلام سدا منیگ جبانداری نمود ۰ ۱ 
دهم [ ربیع الول] از پل کشذی نه بردرياي نولاب بمنه بودنه 
بقرخی بورکردند . ملتفت خای را از املر اضانه بماصب هزار و 
پانصدی ذات ۲ جسمت صد سوار نوازش نموده حکم فرمودند که 
تا رمیدن پادشاهزاد؟ والا گپسمعمد شاه شجاع پپادو در (تک باشد - 
و ۵ اشپ یکی با زين طل و بیست اسنر که بددشاهراده بخمت 
بیدار مرحمت شده بود بدر واه شد - دا أن نور حدیقگ 
ملطفت برماند - و در ملازمت آن بلند اختر بکابل بیاید ه 
شب درازدهم ز رببع الارل ] مبلغ مقرر بارباب رصلیقاق 
رسید ۰- فرد‌ای آن ساحمت پشاور مرکز الوبة ابال گشت - 
و در باغ ظفر که دران عمارتی از مرکار خاه» بروی کار آمده 
نزرل اجال فرمودند ۰ . 
" پانزوهم [ ریبع‌الول ] ازجا نیضت نمودنب * 
مانزذهم [ ربیع الول ] در علی . محجد -عید خان بپادر 
ظفر‌جنگ را خاعت خاهه با نادريي اطا دوزی و شدشیر 
۰ "یراق طلی میفاار و دو اپ از طوبلة غاهه" با" زب طا 


ان ما ٩۳‏ ) . شلا ۲+۵۷ 
مید خان"جهان را با سید علین خوبش از بعنایت خلعت مباهی 
مافنه #عراست فلع ۵ارالسلطنه معیر گرد‌انبدند بملا عاء النلگک 
کشت و بیرام رلد هادق خان که عخدست بخشگری و وائده 
نویه‌یی وا بأجاب نوش یافمی؟" خلعت مرحم فرمودة 
از لذسنیی منزل رخصت نمودند » 2 
فرصود1 بود ممجبی پوز خلادت که صوبه مذکور بدیشان مرحدمش شد و 
خلادت نا مراجت رایات جلال از دار الملک کابل در دارالسلطنه 
پاشندو هنکام رخ مت بان واا گپر خلعت خاوه با نادری و دور اسپ 
از طویلهٌ خاهه یکی با زین طلاي میناار ديگري با زيي طلای 
ماه عنایمت فرمودند - و هرکدام از سلطان سلیمان شکود و ممناز 
گردنبدند - فیلدار خان از جملث هغفاد ر سه فیلی ۸٩‏ درحدرد 
۰ 
رهود و تواحيي ملع جانیانبر از مصاءات صوگٌ گجرات : صبث 
نموده بود چل رذش نیل نر و ماده بنظر کمیا اثر درآررد * 
درم رببع اثول که ررزشرف آنناپ بود بعامي شمذیر با براق 
معمد داد را خطاب تقرب خان - والله قلي واد یلنگنوش را 
بغانی و عنایت اپ با زین نقره‌مغلذر ساخنند و معنمدخان 


را بفرسنادس علم بلند پایگی اخشیدنه - فیض الله رلد زاهد خازن. 


۱ مفخ ۱:۵۷ ۱ ۱ ۳۵ ) ۱ دهم سا 
چانداري رسبد 6ء عبد المزیز خای والیی تورلن که اخرد. تبادنر گر 
کوتاه در نپیگ اسباب زیاناری بود: عذخواهد که با لشکر+دناز ثر. 
آرزبکیه از علونه خوار ر علف خوار در اوایل ببار که خزان زوزکار آن 
دابکار بان بر مر پایم بیاید بذابرار پالزدهم معرم پادگاهزاد ؟ وااگیر 
*عمدا اررنقب زیب ببادر رآ با جمعی از بندکان نبردکر و مبارژان 
جات شه‌بر ره بلج رخصت نمودند جایده گزار هد - و بلفسی 
نفپیس هزدهم ماه مفربعد از دو پیر و چارگري ردز. عم » 
بساعني که تولی کند بدر تقوم , . 

از دار ااسلطنه اهور بهوب دار الملک کیبل ذرخست فرموده 
پاي بك سا در رکاب (شپب شاب رکفت برق سرعت درآوردند 
تا بقرب اعلام نصرت طراز جرانداري رال ظفرپردازفرمان گزاري 
داهران_خون ریز ر شبران اجل ستیز مستظبر بوده بنبغ آب دار 
ر سنا جوشن گذار آب اخورد دالیی توران با ک مذلت 
پرامیزند دوگ سم حون بادپا کرد ,از قعر جبعون بر 
انگیزند 9 گرم تسیر ان: دازه و کشایشم ای بی اد اژه‌باشند - 
جون 9 شده بود که هرسه بسر نذر عمد خا_ تا مراجعت 
مواکب کواکب شمار در داراله.اط:ه درخدمت مپی پادشاهزاد؟ 
والقدر باذفد ایثان را بمرچمت خلعت فاخر نوازش نه‌ودا 
رخصتی دادند هدر الهدور یه جال را بمیب بیماری 
5 درینو! ‏ عارض و بو در دارااصلطنه گذاند وه سید ءلی 
دویمیی پحر ار را در رکاب حعادت گرف ند . تا بنیایّت پدر مراسم 


ء خدمت مدارن بنقدیم رساند - مید شدر ژمان / سید مفور پهنزآن: 


۳ ال : ۳ و ( ۱ ۱ یله ۰۵۷ 
نوازد» هزا از روپبه مقرر کشمتی - بمدر نصل الله کرمانني. که تازد از 
اینران ]مد : در ملک بندهای, درگاه منسلک گشده بود شش . زار 
(رچبهة - و بنارندو این صوفه و وامث چبار هزرررربه - بو خوابچة 
فاسم نقشبندي حصاری, دوه هزار وید ۱ نعام شد" شد ء . رن روز 
پساعت مذار اچم شناسان پدشیایی را پامر ی بجانب 
دار الملک کیل پر افر خده" آمد " سرد بپادر بعلایت 
خلعت ۲ بداروغگیی فیلتازر از تفیر مرحممت اء ن مباهی 
کشت ب اواخر این روژ مسعود باز مدرضص بخش. و فرح دشن ر 1 
نموذج دردوس برین است بقدرم عشرت لزرم طراوت تازه ونضارت 
بی (ندازه #خشیدند - ر #عکم قضا توام برکذار حوضهای کوثرز ]سا و 
ی دریا بمای ض چرافان اوقت شب را نررغ ررز دادند 
س_ نظ رم دواحت ۵ ی یی می و ۳۹ شف6 ۳۹ 


برآفراختس رابات فیروژی بصوب دار الملکک 
#بل نوبت دوم 


در سنگ ماضده که بعذایت صه‌دی ر اطاف «رمدی فد فنم بلج 
و بدخشان نصیب اولباي درلت قاهره گشت - و این در ملک وسیع . 
پا مضانات فمیمة دیگر ممااگ *عرزمه گردید. بپادرخان وامالت 
خان وا برای حفظ وایت و ضبط معاسلات گذاشنه بودند -چون اژ 
عوایض ای در بند؛ جدکار پیگار گزار بکرامت اسنماع مضامع 


نیه ۱۰۵۷ (س . ) ذه غال 
مغر فرولند! هفنت طای ابا ندال به بیست. شرف برانرْضت 
و چبار خیض آذاز چهرة [میریو زمان را بکاباي رن رنگ و سبزهای 
ولا گون بر افروخت - فردای آن که ررز نو روژ عشرت افروز بو ابر 
انصال بیپمال پادشاه دریا نوال رباض‌آهال جمانی یراب ساغت 
دربن ررل خهسنه هزار سور ۳ درگ ر از منصب پادشاهزاد؟ رالا قدر 
معمد شره شی ی که بفرمان طلب از بنگاله احرام حریم حرم 
[ 
فومودند که منصب آن واا گبر پادزدة هزاري ذاترر ۵« هزار حوار 
هشت هزار موار در اسپد.سه ا-په باشد - عامي سعد الله خان 
گزیس پيشکشي از جواهیور مرصع آلات و دیگر نفایس اقمشه بنظر 
کیمیا اثر در آررد - و مناع یک لک ررپیه شرف پذیرائی یادت - و 
آي نوثبری بلند قدر را بعنایت فیل از حلقة خاصه با یراق نقره 
و ماد فدل سر بلند گردانددلد - هعید خان ببادر ظفرجنگ از صوبهٌ 
ملنان آمده باحرا زورلت ملازمت نایز گشت- ر هزار مپر نذرگذرانوه 


نیا انه شده بودند در احده هه اسده صلً 
احنرام جپا اي بسده رر ۶ :9 و ادج ِ 


ر باضایگ هزاری ذات بواا منصب هت هزاری ذات و صوار پة بنج 
هزار موار در اسچه مه اسچه سرافراز گردید - و از اصل و اضانه الله 
نلي ولد یلنگنوش بمنصب هزار و پانصدي هشته‌د سوار- و میرزا 
عمد ولد میر بدیع مشبدي بمنصیب هزار و پنصدي چار 
صد سوار - و نبان بمنصب هزاری ذات و هشنصه سواز - و سلطان نظر 
بمنصب هزاری ذات و چار مد موار - و هريکي از میر صفي ولد 
املام خا ن و خواجه عبد الوداب بمفهب هزاري ات و دودحمت 


-وار مفقخر گشاند - -الیانگ پالنون پرراچي خصر نذر *تعمده خان 


دهرمال ۱ ۳۵۰ ) ۱ سدع ۰9۷ 
جویبارجبانداري مراحم پا انداز و نثار پنقدیم رسانید پیهتهی از 
جواهر و مرسع آلت و اقسام انمه بنظر اشرف در آوردند - رای: 
ببازیمل دیون آن رالگیر از اسل و اضانه بمنصب *زاری ذات 
و صد و چاه #ار سر افراژه گردید - مير‌في پسر اسلام خرن ازدان 
آمده بسعادت ملازست فایز گشت - و نطه نیل با براق نفية و لضفی 
مرصع آلات ر بسپاری از (منعهٌ دک که خان مومی .اه بر 
پیشعش همراه ار فرسناد: بود از نظر انور گذ‌راندد » 

نهم [ صفر پیمانة زندگیی مبیس داس ولد دلٍت راتهوز 
برادر راجه سور چ سنگه بر آموه - جون از بندگان معنید کار دید؟ 
پیکار ورزیده بود چناعه هرگاه در دولاخانة خاص عز حضور 
می اندرخفت حسب عم پس نیت اقدس پپلوي سندلی 
که بران شمشیر و ترش خامه می باشد و از لورنگ سپهره 
آهنگ هموره رفاه لا ده گز ناه 1 منی ایسناه - و در وقت 
سواریی اءعلی حضرت بفاصلهٌ دو برابر این از عقب می آمد - بر زبان 
مقدس ردت که بایسنی درمعرکة بکار می آمد که با ار بسياري. 
کشنه میشدند - و باز ماندگان او ر| بمرحه‌می خلعت بر نواخه رن 
پسر کانش را که درجالور است وچار صدي دریست سوار مذصب 
داره از امل ر اضافه دءخصب هزار ۲ پانصدی هزار و پانصد سوار 


نوازش فرسودند کا جمعدت پدرش زر بذفرته ننرد » 


گذارش نوورز 


له ۲۵۷ ( ٩6۴۰‏ , ) دهم ساق. 

زز هودهم 1 معرر [ پمپدی خواجه اسمعیل آتانی دوبست میور 
انمام شد -.و چوی قوم ترکمی باو ارادتي داشنند ر او اللماص فمولر 
.که (مید زرم که عیال ر اطفالم را دریلنجا نکه داشذه مرا دسنوری: 
دهند تا در درلنخواهي کوشیده ای الوس را #جاداغرمان پذیر ی 
در ارم - پس از چندي_ (هذایت خلعت و خلچر طلا و اسپ پا 
زیی نقره ۳ انعام درهزر روبیة سر بر آدراخنه بخدست پاداهزاد؟ 
کی - او پس ازان که لذکر ظغر (ثر ولایت بلج 
و بدخشان #عگم اتدس بنذر معمد خان باز گذاشنه مراجعت 
نمود" از بد طیذی و بدثبري از اطعال و موز" دل بر ۳۳ 
درد خان مائد ه 


۰ 
بیستم [ عرم ] بشکار ۳ دلونهء ی نوجه ذره‌و۵ند » 
۱ بیمکت و شهم [ معرم ] درا نان والا را فردغ [مود گردانیداه 
و در شش ررز؟ رش و آهدل ر یک مقام که در تلوندي راع شه 
م6 فلاده شیر و هشت دیله کار و بدست و *صت آهو صدن نمودند ۳ 
بیمت ر هفنم [ *عرم ] ملذفت. خار [ «خلعت و خدمت 
بخشیکری احدیان عر باندي اعکشداه - راجه پربی جند 


زمیندار حاده ر بعنایدت خلت ۲ اسپ با ژ 


نقره بر نواخذه 
بوطی مرخص هاخنند - 7 ود حلدلة حایله مهد پور خافت هنگم 
انثپاض عساکر جپانگشا بصوب دارااملگ کابل در جپالگیر آیاد 
بیمار شده بود چنالیل نکاشده آمت و بعد از افقضاء یازده ما درین 
رنت رو عت نیاده پم صفر اورنگ آرای جبانباني برسم 
عرادت بمفزل پاه‌شاهزاد! بیدار لت تشریف فرمودند - ی مرو 


زٍ دهاحال ( ۷۳۳ ) سله:#وع- 
خاصه یکی یوز فلع نام عربی با زبی. مرمع - ديگري.هفی.خندر 
فام: عراقی با زبی طاي مینا ار -و مب ترکی - و نیل از خاک 
خاصه با براق نگره و ماده فبل و انعام پم لک روپیهٌ نقد نوا : 
نموده دمئوری دادند که جه پشاور شناننه ایام نوروز دران حدون . 
بگذراننه - اوایل بپار که هواي کوسنان رر باعندال نید و 
علف بروید و طرق شایسنهٌ ]مد شد عساکر ساره شماپگرده پا 
لمیرالامر! علیمردان خان و جه‌عي از راج پوئیه و غبرهم مانند 
راجه رایسنگهه ر راو مذرمال ونظر بپادر خويدگي و راو روپ ملگه 
چندراوت و راجه اسر منگه راجارت و غیر اینار که از بی‌تونیفی: 
اژ یج ر بدخشان به پشاور آمده بودند وجکم شده بود که منصدیان 
اتک نگذارند که اینان از دریا یگذرند روان بل شوئه - وه کدام 
از نچوم سماء م ی*عمد ملطان و ۰*عمن معظم ر تمبیم مروارید ۲ 
مرحمت تن با پدر والا قدر موخص‌ماخنند - وخلدل الله خان 
را بعنایت خلعت و اسپ با زب مطل رهریکی از خواجه عنایت 
لله و غضنقر وله الله و پردخای و آي معمه تائکندی و رارت 
دیالداس جبالا ر مرشد قلی و میرعمد امین و شرف "# ۳ 

ترکمان و ابراهيم حسبن ترکمان و عطاء اللة خواني و فا علي 
ممنوفي را عذایت اهپ سر بلنه گرد انید؛ پا ۳ دیگر اژ 
بندهاي درگاه مرش اشنباه درخدمت. پادشاهزاد! وا(گپر رخصی 
فوصود ۵ - - و بذشیگری این لشیر پهر98 قلي - و خدصت توزگب ۱ 
خواجه عنایت الله - و دیوانی بأقا علي تفویض پابت.+ ملطای- 
لین تسیر هزار عرب پة لفعام. در هزار رریبه کامیاب. گهمت. 


۸. 


ولمم ۱ ۳۲*) .۰ /بعقد ازبراج عانل خایو 
فرا عرم [ مفه ۱۰۵۷ | خاقان. جود "ب برحمت خان. که 
وشمي شفقت ر نیضن عم و کرم تام ی هزار راد را بمیب قراببتد 
معمقد حواله فرمودند 3 مجممی مازري که از پیدهبود در آررد - 
و عصرت میگذرانند تسمت نمایند . "ان شت ررژ یکشنیه 
۱ باضان پانعیدیی ذات بمنعب هزار و پانسدی ند مرو 5 
افنخان الدوسی ۱ #صٍ 
سیوم ["عرم] حید منصور ولد‌سیدخانچپان راکه بسزای اعمال : 
نکوهیده ر انعال ك پس‌خدیده که تفصبلش در سال نوزدهم رقم 
پذیر گذده تا حال معبوس بود به درخواست اخنربرج چانت 
پادشاهزاده عمد (ررنگ زیب بهادر از زندان برآدرده بان ی رو نایک 
انبال سپردند که داخل مازمان خود نمود: بجلیج پرند ه طبب 
خواجه را بمنایت خني. ر مزهع - "و فپاد یر آخور را بمرحمت 
فیل سرپلند گردانیدند - روز عاشور ده هزار رود غرر ایری ماه 
باععاب احنبا ج بدل فرمود زد سدد تعمون ولد خاندوران ببادر 
نصرن جاگ را باضایه پانصد‌ی ذات و پانصد عوار بمنصب هزار 
ر پانصدي هزار و پانصد سوار-و مد مایم ولد میرزا عیسی را 
باضانة پاصدي ذات بمنصس هزار ر پانصدی ه زار سوار تم 


ماخذغند ‌ 


ول [ *کرم | 9 یت و +عکت ِ هت 
ید ئ دریکی س ردرديکري ي زمرد اذ ام اه یرهم هیر ۱ 
و تویصت. (سپ دو,هاق ازان میان در اسین طوبلة 


و 


( 6۲ م۳۹ 
هم از واقعٌ مخت برد کشت فت شنم تلکني 


اه یکی بیوز ۱ 

قام .عرافی با ز ر متذيرمي بیام - - و ازاهتداد آن تال نی 
شاصه با براق ز ۳ درمت طلذیه - و پضل از آمدازن 
نموده دنور ار فروك او ركة هم که مر بر داشت ره یلو افلان ۱ 


رین لچون بت ِ"" حرکت داشت نا 0 ِ ِ 
۹1 ۳ ی ججان 3 8 

ی | لعيم شش ام ءراني پیشکش ال» و بردیان 
دای ازانچا بدرگاه معلیی فرسناد: بوله بتظر آنور در 
آمد " و در تست رک پددٍ رائي رعبد + اژان میا ن‌ کمدت ا-مي 

لعل نا خوش خرام باد پای جپبان پدما ‌ رق آماي مزناسب 
لاعضا نکو مدظ ر کوة پدکو پ دستندید؟ طبع وشوار لد ۳ ونا - و بهِ 
راد شاه پگ موسوم 1 رل رد - و سر امد ا-هان خامگ عرافیي مقرر ۱ 
گشت - و بر لسان حفدقت بیان گذشت که در رنگ و صورت بغنم 
لشکر که حگونگیی 1 ردقر دب لعل د ی دما" در ط ي سوام رمضان 

اد ن سال 9 یافت مانان - اما هد غنم اشکر در بلندي 
و پبناژی و تنومندی یک واگ اژ جار د آیکگن دل بیشتر زیاده بود 
و بچایت من ار ۲ یار دارد هد ۳1 ۶ر(بی نزاد 4 ۳ 
هر رژ آش مب دو یست روید> ۳ ۷ شریفه در ۹۵ 
طبع وه ول 5 بمیتاجان مد ۵ باخند اجه در تضاعیف 


و قایع #بعرم فهم سای این دور نکا:ه آمد * 


۳۹ 


٩۳ (( 3‏ :) محرمازع 
فر‌بختر: ۷ پفرزندي برگرنمت - کلان را بعقد ازدراج عانلب ام 
‌ هید را بعبااهٌ نکم ح؛؛م ضیاء الدین مخاطب پرحمت خای: که 
پسر جعیم قطها برادر دبگرهکیم رکنا است وخانم اد را سیب رابت 
مجویه پرخچمی بافکان اعلیی . خر از ای,آن طلییده بوه در آورد : ۱ 
باتفانا دختر کوچک که خانم پاو که‌ال محعبت داشت ررژ یکشنبه 
آزیهم ذي |اععدیر بمرضشی که در اثناه رضع حمل عءارض شده تا 
یهسال ممئد گشنه بود رخت هدئی برمی بنده " خانم با آنکه 
اه «ی رفبمددگی موموف بود از افراط عبت سر و عنه شغیبانی 
از دست راهشا» تا بازده روز در مفزای که بیرت رک دار الساطنگ . 
اه کاشت بماتم داري و موگوري اشنغال نمود » ۱ 
روز جهعه بیست ر عم [ دي ارو ۱ پاد۱۶ه بلده نواژ 
خانم ر به‌فزلي 5 درون عل‌اقدس.داثات ات نی 
و شخص قدیص با 9 خور: دید احلهان مله زان و مااکٌ 
دوران بیگم صاحب بدان منزل دشردف و رود خاط, برگنده و 
دل الم آگند؟ آن عفیفه را بالطاف گونا گون ر اعطات روز انزون 
از غم وا پرداختاد - و بزندانیی جاودانیی خود که سرمايغ #امراني 
و پیرايگ اي واماني است دحلده نمود: بد وامت‌نگ والا همراه پردنه 
صباح روزشنبه ببصت رشق ۱ ذیی | عببه! که از خورانیدن مامءض خاهه 
بچپت خدمت مغره چيني که از تدیم با ار بود فارغ شد - و براژند! 
زنسرچمانباني بشگر توجه نرمودند- ار بای بعض يگرهاي ضردري 
مرخصی شد» بمنزل ببرون رفمت . بعد از خوردن طعام ر اداعی نملفو 
مغوب و عشا بخوانس کناب مشنول شد -ر چود. چار پفيم گر از. 


لالم معا ۰( ۱۲ .) سفه وج یه . 
او بطریق امانت میرده آمد - و پص پس ازیک سال زکسری بداراخانة 
اکبز. آباد برده در مقبرة که غرییی رة منورا حضرت مود علیا 
۰ مقصل چوک جلوخانة ررض مذکور: پمبلغ «ی هزار ررپیه از زرسرار 
:وا چام یافذه دد, ی مود زد - و وهی ی کاعاصلتن سه #زار رووده اسمت 
#جیمت ماهیانة سدنه رخرچ کیره 5 مرححسته؛ شد - او از اولاد اهالیی, 
+ مازندران است - و همشیرا طالبای آملی که درصعني طراز" و 
+ نس پردازي یکانة روزگار بود - ر در زسان حضرت جنت هكني 
بپایه ملكك الهعرائي مرتقي گشنه ‏ چور شوهر ارنصدرا برادر حفیم 
رکنای کاشی در هذدوستان پيمانة زندگي ب رآمود ار بقلوزی اخست 
. پیدار در سک خدمنگزارآن مشکوی اتدس ٍِ کردیه و اژ 
اردژنی و شبرا زباني و شناسائي آداب بندگي و یوم خانه "داري 


و 1۳۹1 ی بش طب /۶ طرق معا ۳۹ در پاشگاه دغرب صدر تشد 


تس 


۶ردوس اعلی حضرث "مبد علیا ممتاز الزماني کار خود از شب 
خوادم قد یمه کدرانید: بدرحگ مپرداري رسد - - و جون از علم قرادت 
آگاه بود و کلام الببي نیکو تلاوت میکرد و مواد نارسی نامبای. نظم 
و نثر چذانچه باید داشت اد اموز دبستان البي ندر؟ *کنیبای 
۱ عصمت - اسولمنتقبات عبت - نورحدتگ خلانت . تورحدبقا.اطای - 
پیگم صاحم نزد ار تلمذ نمودند ۴ چذانچه در کمثر فرصنی مواد 
مصعق. و کلب نارمي هم رمانیدند - و بعد ازانکه حضرت مپد 
علیا مفر گزی ملک تقد س گشنند چور رسوخ عقیدت و خلوس 
ارادت او بروی ریز انتاده بودگینی خدیو صدارت معل مقدس ینر 
تهودضی, فرمودند - و آزان رر که فرزندی نداذمت بعد از نوت طالا ۱ 


۳ 1 ( ۲۴۸ ‌ ‌ِ« 
رخاني رن زین ۰ نی رت ان وتانی 7 ۳ 
: مارگ دا تملهب هزاری ذات و مد حوار عز: افاخار انم وختخده 
جمیع ای منامب ا: امل ر اضافء امیت چو مقرر شد؛ بودکه باه 
اکسارو چبهربا نور حداقا -اطافت با ناه زال ,مب مد اور گتا ژ زیب ببادریباخ 
" پونهدراچ ی بمرحدت خلعت راب : زین ی نوا 
دسنوری دادند که خزانة همراه گرننه پیشتر راهی گرده - بمیر عهد 
علیمر۵ آن خان را حه میم |1[1ماس او در ساک بندهای ۷۳ مده‌للی 
ساهثة تماهسب پانصدمی ذات و مد سوار بر نواخذند - اهل دهاط 
۲ طرري بانعام مقرز دوازش وازددد ه ۱ 

بیست و ءفنم [ نی (عجه ] در ائنای آنکه اونگ [رای 
چپ بابي در سنمت باغ دض (خش زشاط دوز دقیهیر بودند 
بعرص انس رسد ۳۹1 عرص هت تصات ۹ ات مدي اي ۰ 
۳4 م بمء ف ر آخرت رخت" هي بر بست.. مظیر زحدمت البی و 
مذهاء رانت فامتناهی از استفاع این سالعه تاسف نموده "هکم 
فرمودند که ملا علاء الماگ مبر مامان که در شیر بود ده هزار 
روپیه از زان عاسره برای تجپیز و تغفین آن مفغوره داده و 
حرافجام کر هالی ناگزیر آيرن امر نا گذران نیکو نموده همراذ چلدی 
از پاسهای در 6 با حکیم مسبم الزمان و عاقل خاري و رهمت 
خان دور رهانبددن آنی نقاب گزبیی عدم بمفزل نخستیی رنیق باشد 


هر سالی. ( .۰ ۲۷ ) ۱ ۵ 


۴۳۳ 
پبهیش گذرانیدند - خدیو آفاق آن کامگز را بمطلي و لایت بلج ۳ 
پسفشان سر مزت بر انرآخنند - و از موارای منصب آل قرقزباه را 
جالمت هزارموار ذیگر در اسچد مه |-چه مور فرموده آن رنی.مقدار 
را مذصپ پانرده هزاري ذیات و ده هزار سوار هشت ,هزار وا 
دو ا-هه سه سچه بلند پايفي بخذیدند ی سیزل تملال " 
مان پانصد سوار بماصب شش فزاری ‏ در زاو سهاو نوازش 
وافت - پانصد سوار راجه حسونت سثگه در |-خة مه ده گردنیده 
آورا بمنصب پنیرهزاری پأجیزار سوار دو هزار و پانعد موارورا-پدمه 
اسهه برفو‌اخنند چعفر خان باضانه پانصد سوار بعنصس بنجه. زاری 
سه هزار و پانصد سوار - و یب خواج؛ بملصب چار هزاري 
ات و چار صد و رو ادعام هزار مر و خلیل "!۸1 خن بء‌نایت 
فیل - و سعادت از تهانه دار ترمد 1 در مدادیهٌ سدعان ۳ 
مصدر خدمت شده بود حنابده گز رش ش یادت باضانه پانصد ۱ 
پیثصب سه هزاری در هزار و پانصد سوار - و لهراسب خان و 
راجه راجروب هر حمت حمت نقّاره بلاد پایه کگشندد - وحکلم : عمد داود 
پمنصب در هزار د پانصدیی ات و سواز - زر هرک ام 1 
ملا علاءالماک میر اسان که بعطاء فلمدان طلای وش ندز 
سر پرامراخت - - ودقدقت خان بسثصبٌ در هزاریی ی ذات و سه‌صد" سوار 
و .زای تودردل بماصب هزار ر دادن 3 ان ر هزار و پانمد 
سوار دو اه -۵ یه و فیل - رطف له ولد سعید خان"پپادر ظفر ۱ 
جنگ لخلعت و خدست حراست قلعةٌ کابل و منصب هزار 
ر پانصدیي ذات و هزاز سور و خطاب خانی د علم -ر طله شیم 


۵ ( ۱۲۷۰ ) دجمسال 
مفنغر ک۵ اد - و عدد داهان رمعمد معظم پدران آن کمتاز لیز 
شرف مازمت اند اندیرشناد - درین ین تاریخ از عرایض نگارندگان 
ونایع تورن بمسامع جران بالي رد که حس خواجم جويبارئي 
پدر طیپ رح 5 از بع مت بودار اع ور پیشگه توایم مریر اثبال 
کمراني ‏ ورت و معفی اس بعلت ربا در #خارا آرخت هسای 
وف خواجه پسر کلان (و-جاده گزیر و جانشیی گشت - 
پو۵دده نباند که پزش از وصول لشکر امام ب پم از کثرت 
ظا م ارزبکیه و شیوع »ظلدی اامادیه رای یم درانا شایع . 
شدة بود حنااید » «ر ررز جهی دددر ره گرا ای دساي می تال ‌ 
بمپاسی وردد الویُ فیروزی بیکبار منقطع گذت -ر این بلاي- ام 
بر دکان دام بخارا مسلط 5 ورد ۰ 


گرامی جذن ورن فا 

روز پاوذنبه بیست و چبارم نی ۱ حء سال هزار و پأتجاه 
ر ذشم موانق درازدهم بیمی خجمنه مچلس وزن اتجام دال 
ید پأچم واغاز سال (ایواه و شم شم‌ی از ژند کانیی ن 
طراژ حضرت خافاني تردیب یامت - و آن گرانبار عظمت و جال 
برسم هر سال بطل و دیگر اجفاس ۰صقرره وژن دمود: آمد - پاوشاه 
با زر و فرهاگ بعد 1۳ وزن اندس در ایوان -هپرمان دولت ۱ #۹ 
خاص بر سوبر مرمع جلوس رمود: بزر و میم نفار جهانی 2۲ 
احفیاج برآوردند - درب روز میمت افروز پادشاهزاد] والا گررعمد. 
ارریگی زیب: برادر آخترء جوهر از لعل و یاقوت و مروارید مد 


۰ ‌ 
,عم سال, ) 9۰( ( سگه ۱۰۹9۷ 
"اپ مذکور مشری آه مت دوتیب یافنه. بود مهصرن زای نظارگیان ۱ 

گشی - و پسران ی نذر من خا که چای تما "وا ندپده 

بود ند ۵ به اري سس رمد *عیرن افانادنن ۰ 
چاردهم ۳ احجغ] بلرام رگیل رانا جگت سنگه که پو 

۱ دیذفت ک زاریی ففوحات حد دده با بشعش ر عرضه نیت او 
آمده بول پاستلام سل 5 اتبال : سرافلغار مت و ۳ و 

پا از طه وابت شش رانا #خسرو رت ۵۶ از پلرار 
۱ اژ چلدی بعثایت خاعت و اسپ مباهی گشنه رخصت 
معازدت یانی - ۰« "سوب ار بهریمی از رانا دج کثور پسر 
بزرف او خلعت فاخر و اسپي با ژین طلاً عذایت ذموده فرسنادنن 
میدی خواجه اسماعیل اي پیز اویماق ترک‌ی را که بچپری " 

احتمال مدرر ۹ ازر علامی یل اللع خان ‌ انس دز .۸ 

و یا حلل بیمدن طربش نهبانی ۳ کي موز ِ اژ ۳ عضت 
۳ مطبع و عامي ۳ شامل اس [ نگ دانی فین پر اوردة 
بعنایی خلعت و منصب هفیت صدعی دات و ود سوار ۲ 
ابعام در هزار ررپده مرپلنن گردنیدند - چون اخثر برج خلاشت 
واد‌شاه لل گعمنل آورنگ ژیب ببادر بعد اژ وژود برلیغ طلب 
از ار پزره ي »و رضا جوئبي پادشاه ظل الله #«تر از 
بذدمت دوم در هاعت مسعول پداولمت ملازمبتی رسازین. "۳ ّ: ده 
الا چ خلانبت هزار مپز نضر گذرانره‌ند - - 2 #مرهمت قلعت خامه 


۷۹ 


سفق 8*] ز ۷۲۴ 1 دهم مال" 
مدای قلي و رادر ژاده اوراز بی با چنددی دیگر ر‌گرای نيسلي: : 
ند - رقدة ااسیف پای, ثبات از دست داد از هرسو بپزاران 
جان کندن دیور ۳ ۳۹ خود ۱ یرزن را ارگند‌ند- و تا دوازده 
ای نوی ۲ رگا را ۳۳ وفایع مضور پردانده 
0 خ و بدخشان بینکم [ أآن باژ تیب 
بخدمت ضبط رکلایه و مثصب هار و پانصدي هزار و + بانصد هوار 
هذخهد دوار در اسچه سه اسپه اژ امل و اضاذه سر بر افراخت » 
سدوم هي یه بهره یگ ي از حکدم معرل ۵ ود رطاهر شیخ 
مران ؟ فیلي رت "-واري بو شد - هعغوت فدل ی ایدواد 
خان ال موه دار هایی ببار / مرزیان ی گردده بدرگاه 
سمان حاه بول بنظر افرن: درآمد ۰ 
هفنم [ فی ۱*جه ] بغوله خواجه پسر ۳ خواجه در هزار 
/۶ نکن اژ م ما بدخشي هن تق که دردن ایام بادرری 
دولت ملازمت فایز > بو - و سدذث *عمف درب - هی مر 
(ژعام ند ه» 
دهم [ ي اجه ] بمیدگاه رنتنماز به نیا تمام ادا فرمودند- 
و بعد از مراجست سفت قربار پرداختفد ر درذهاب و ایاب 
نیازمادان بأئبن مفرر از زر نثار بکام دل رسید شاماهان [ثشس 
. یازم که بر کذار دربای زاوی مب اذیی دول خانه معلی 86 بز 


ری یچ 
" ووللواهان بصوب کرژزان و غرجنارن روانة ۵د- هدر نگام انم 
رحل اقامت آفگند: او پماق خود ۸ گرن کاث۵ - ولفنی احشام دیگر را 
که با قلماقان مصطور باخنیار و بی اختبار متفق شده بودند بالطاتن 
پان‌شاهازه امیدوار ساخنه از هم اهیء وی شور بده بخنان فثنه ندوز پاژ 
آرد ۰ و هزار؟ دون زنگي را 1 اژ 5 کوج نموك؟ طال تصوب 
بل منزل گزید: بودند باخود موانی‌گرد اند - وچو حقیللت يكرزئي 
و یگرنگیی اما بیگ و منصبی که برای ار تجویز یاننه بود از مضه 
قآشمی بپادر جان و اصمالت خان بمساسع جبانباني سید آثرا مقرر 
دا ده بعطاب تبیی تغانی سر بلثد گری‌انددند 


سانحه دیگر آنکه . 


معا قلی 3 ود 8 هزار ی ۵ اقا ۳ ۲ 

ر د درل جوم آدره- ت_ از اطراف و جرانیب حه شه ن ببروليي ولیة 
نرد بانپا نپاده بدرون راخنند - میرزا کوهاتی با پانصد پدادة انفان 
و۹ 44 پایان ۹1 پربادت او باگاهبانیي. حصار من پر |خنذد آزهمت 
مر انه هنگامهٌ زد و خورد گرم گردادید - و پس از کشش و کوشش 
(سبار بزحم صفان بای گرانم.یهٌ شهادت سبدث ۰ دردٍن ایا هت 
خان مپنایبپا بر ادروخده پا تفدکچیان برکار را( و تایدفان خود از ۱ 
مارف پر امد - «اداوران طرفیی تا -ییدا مجع درللاش و پرخاش 
یودند - ر چون از مخاذیل پای»عمدایشک ]فا باشي و شاه کوچک. 


سرای ر دب *حمد یساول ر للع وبردي پسر حاجي تمد اتالبقی 


۵ م۱ ( 94۴ نا دهم بدا 
مور .و منصب آذش هرچند. از بوخ بندگي بی بهره بود هشت 
مدیی ذات ر چارصد -رارنجویز کردند - و بالئماس امار بیک 
معال میمذه رای قلعةٌ و مچکنور ۶رجهنان و کرژدان و نارپاب 

و خیراب جاگیرش مقرر گردانیدند - درچو[تش مناصب بزگ 
پرای «دگی سعید بر و نفش قلماق و دیگر پرادران خواهش 
نم و التمفیی کرد که تا میمنه و شبرغان برای گذاشنن عبال 
ر |همال مرحمت شود ا حاطرفرهم آورده یکان یکان برای مپمساژي ‏ 
«یلر بیایفد - اولبای دولت پاینده که بریي گرره اعنهاد نداثنقد 
گفتند که بالفمل همه را مندبی در خور حدل تجویز نموده غیر 
آن در فلعه هرجا خواهند بجا گیر ت کرده میشود تا الیی خود را 
از سرحد آرده درا معال زگاهدارند - و هر کدام که دلج آرد فراخور 
حال ممدد خرچ دادن مرخص خواهد سل اگر مه ی درمیان 1 
همه پا اویماق خود حاف- ر شود . و هرک. با تحام قبیاه بصدور خدمات 
پ-ندیده ايلي و ب6هایی خود را برری ردز اندازدگ الماس آن در 
ولمة در بارکاه اشفا جاه شرف پديرني خواهد یادت - و صذامبت 
0 ۱۳۲۲۲ 
که لاسفمالت پدر و پرادر 2 سم پرداخده ادٍ. ی معاي ۳ پاینان 
قرار دهد - واز بت شوربد: وخرد رمرگه نه‌خود برگردید - و نه دیگر 
شقاوت مفشان ر ده بندگي رهئما فذشت - و با پدر نابار و پرادران 
پی‌هلچار بسر الجام مواد شورش و فساد برداخ:» مه‌در بعضی. 
ار ها که بعد ازین گذارده آید گردید - و زر حرکار ولا را بر هرام 


, خوازیي صرف نموث . - و اصان بدگ فرزند ان را در بل گذشنه برخصت 


دهم سالن: ( ۲۳۱ ). 4 ۱ 
میدن غبار هپرش براگیتته پردند نردتاده بودبند از ومیدی سها 
ظفر دستگاه #حوالیی بلج اورا نز خودطلیود - او که از قوم چننا است . 
خیر اندیشی و نیک ملیی اییی درلت روز امزون" بخوگ قرار داد : 
پیش ار نرفت - و ۵ر شبرنای نیز نزد از باس - و چون‌پس از وراه 
شدن خان به‌ری ایران با لیس "خود در بورني ه دز حدود 
چیچکدو و منمنه داشت فروکش, کرك - و کفش قلماق» نیز اغنی 
(ز لومات حدود چلچعنو فراهم آورده و با خود موافق 
گوانیده با مینک معید پدر خویش ر برادرای و قلماهان 
اریماق خود میان جلیعتو و حدرد ماررچاق چراگاهي اختبارنمود . 
و اولبای درلت آسمان صولت بامر مقدس از بلیم و اندخوه 
ارترالت نامیات به نبا ارمال نموده به بندگیی آحنان خواثان 
مکی رهنمون ند - اصان برگ غاشیگ ءبودیت .بر ۳ ی‌شجدة 
روا بلج شد ‏ و کفش قلماق کعار بخت بیدار بي نصیب بود برلدر 
خود آتش قلماق را با (مان بیگی فرستاد که طزز پرداخت معامله 
سلاحظه نموده برخی مقاصد الثماس نماید - اگر بانصرام رسد پذیر6 
ورلسی شده در سلک غلاسان بارگاه جهانبانی مننظم گرد » 

بیست و چم هوال مار بیگ رتش تلماق با برخی ازررسی 
زریماقات نواحوی جدچکنوو میننه بخ ومیدء بهادر خا و اصالت خان 
را درپافنند - ایذان ازسرارواا ببریک خلعت - و بامان پیگ شصت 
هزار شاهي و باتش قلماق که نامش کعمد معید است مي هزاز 
شاهي برسم (نعام ۵|دند و ملصب امان بیگ که مرك یدید کار 
دیده بود نظر بعقیدت و چننا بزشس ار در هزاریی ذات د «هنصد 


نبه :۱۰۵۹ . ( ۲۳ ) مزهاهم منال 
از قایم- 
رفن خصرد بدگه ترکس است از (ندخود بخرامال 
آچوی اردرین هرج و مرج از احنهام‌حوایی اندخود و چلچکنو و میبفه 
وشبرغان اسپ ر شنر ر کار و کوسفند فراوان فراهم آررده بود والماتان 
از تگیی وش ر فراخی _آز دل بر مال او نباده چند مرتبه تاخت 
آورد: بودنگگ‌چنالچه یکبار ب#جي 1 گزار آمد سم خار باهمرهان 
رمیده موآشری او را از دست المانان خلاص‌کرد - در رمضان که از شیوع 
خبر اصد ۳1 مقاهدر بصوب (ندخود مردم آن ملک داندیهه ۵ 
انناد: عزم بر|مدن د|شدند و رسدم خان همه را از توزع خاطر و 
شنت باط بر آورد: نگاهداشت ازین توهم که خست مال صرا 
غارت خواهند کرد به تدلیگ رستم خان متسليگشةه دراراد؟ رنتی 
راایز ترکشت . و برمنم خان گفت که علف آيبي سر زمی بمواشیی 
می کفایت نمدکند - و رخصف گرنته بچراگهی که پم کرویي 
انذخود بود رفت - و روزی‌چند در]جا فروکشر_نمود: از بی -عادتی 


و ود فاني فرصت یافده سر حده ۳۹ اسان شیاوت ك 


ارسوام 
آمدن اما ن بیگ شفاول ریش سفید الوس تبیاق 
و آتش ملماي برادر کفنش قلماق است ببلخ دزد 
ببادر خان ر اصالنخان 
گزارش این ماجریی آنکه نذر عمد خان امان بیگت را که در 
اراغر عرد خول بذابیه جمعی از المانان ۸5 در نواحیی جچکنو ر 


دافم ,حال ,» ( ۰ ٩‏ ۱ ( به۰ ۷ ۶۵ | . 
بمدت گریز نا جائی که جمعي ۹1 نی ز۵‌صده باشند ۷۵ 
درضیان گدٍ رند پبشنر باعمت دست "انداز و ترکناز ایس جماعه این 
اسمی که مفر این طایفه را ماسانی و مرانجامي درکر اینست یک 
خیم کینه ءشرتگ و ذه درلنمند است ۳ اذیه و شراب 
گوارای ایذار‌تلقان جوو قمیز ترش‌است - اگر پارچه گوشب گاد‌یده 
پیابند ال اطعمه | دکارزث ۰ گداه اسان شان درمنگ خودرواست و با 
ايرس خورش ررزي چل پجا: کروه راه روند - چنین اپ و آدم از 
سین ررائي وگ جانی بپرج) خواهد برمد - بسیار بوده از 
بم و بر #خراسان و یزد تاخنه مال را بدر برده اند و قباس ۱ 
پر چنان اموٍان امدل بدو بگرد شال نیارمنند رسید - و از رف 
دريائي مانند ج+عون اگر خواهند روژی چندیی دفعه بسان 0 
[بي بأساني بگذرند و هدام ءبور زینها را که چوبي چند است هم 
پدوسفه بربسده من سر اپ را ؛ردم دیگری ساخننه یکی 
حاند هٍ اسپ از |ب مبگذ راند - بر سواري ازني که پر ساحل بای 
مذ‌کور فراوان صي ررید پشنو ره ساخنه و برآن نشسته از آب مي 
گذرد - همگي امعال شان وزرو ضلال است - و زندادي بردری گروه 
و بال - با[نکة 1 مور و مار بیشذر اند ر درآمدن و ردفی‌مانند خلت 
مکش و پشه دنعي هرگاه بارادة قنال و جدل معرکه آرای گشننه 
از دسنپرد مبارزان لثکر ميريزي هزیمت را غذیمت دافسته فرار 
نمود‌ند - و اگر احبانا چندی از دید حمیت و ۱ این جماءه 
بذیرت افتاده پای ثبات فشردند علف تبغ خوخوار مجاهدان 


خاص مرشمت گشنند » 


فا 1 ۱ ۰( ۷۱۸۰ ) ثِ ۰ دهر‌مال 
۰ قلعه راندند -و ئا از شبرغان خاطرفراهم گرده چندي درآنجا توتف 
نمودند - و جون اژ مدیابیر خبری شنفده نامه ببلخ راهمي 
گشنند - و همجن ۹1 بعنار پل خطصب رمید ند مقاهبر که کرا ر پل 
چمدال رل تاخده معاردت نه‌وده بودند ِ- ثبرد آر بر خوردت 
مرانزره "موز و ملخ تجوم " [وردند - مبارژ ی لشکر منصور کلام 

|هاقامتمیزشرده قاری جا ن دز باشدان - و جمعی اژ مقاهیر 


ِ لاس الءصیر شغافنند ه 


گزار ش‌ احوال بد مال المانار" " 


معیم از معایب پاک امت بذکر گروه بی شکود فلمان که آاودگان 
دتامص و پالود نان دسادم اند ۳ ساخدنی شاد نگ ی ندارگ " ما 


ازاجا که درین صعيفهٌ شریفه بققردبات اسم این ط این بدگال 


13 
نکوه یدز مال مدکور شلد نبذی از احوال شقارت اشدمال ایس 
دق صلالت اندوز فنذدی: زارد - زا و ی 
۲ 7 انه‌وژ و ف کار ایری مد دیب <ولر:ری 
دعار لیر #خاذیل فنذه ادگیزی - راه بیداد دهردن پیش اي ناکسان - 
| ندوخژگ مردم یردان اذدیشهٌ ابري بد منشان ‏ نبرد ایر‌مفاجیسص که 
جون دوم وم ام خمعداست ر شام پرزیشانی گرد‌انند همع در و مکر 
دب داکاه بر جمعي نا ] اه بریزند - و هرچه بدابند برداشنه بگریزند 
براي گرکین خری ۵ ییاهر ۳ بکذس وهدت - و ی بدست نیارد 
دعمت ازان بازندارند - از نغردلي پدراسون جنگ صف نگردند - و اگر 
اندکی قوئی در غنیم به بیننه پکربزسچندی نمایان شده لیم را 


وضهاله (۱ 1۱۷ ) ی 
و همرهان . ار نیاورده د برخي را ببفتن . داده .بپاي: ,ار 


غراو نمودند » 
سافته دیکر آنکة 


گروهی ازمخاذیل المان بقاضیی نفاق پيشة شبرنان‌گه پنبانی 
پآفجماعه سازش نموده بود پیذام دادند که بعبله مازی چنان کند 
شبرفان بر گزارد که بستن بند آب شبرشان که پیشتر ارزیکان شکسنه 
اند و عمارت رولیت و فزونيی زراعت بأن باز بسته است ناگزیر 
امت - و بي آنكه خود بیرون آمده بر.انجام ايین کارهمت بگماریه 
صورت لمي رندد - جبار فلی از حصار بر آمده بد‌آن صوب راهي 
گرد‌ید - مشپوراني که ۵ر کمیر فره ت آمال؟ نبرد بورند بقصد پبگر 
نمودار گشنند - چوی جبار قلی بر آهنگ اي گروة بي فرهنگا 
آکبی یادت باندیشهٌ آن‌که اگربه نبرد پردازد مباد| طاثْفة دیگر بر سر . 
قاعه هنانته[ثرا منصرف گردند - بجاذب قلعه برگشت - ر جبعی 
کذیر از همرهان ار تلف گردیدنه - مخاذیل رز دیگر حصار را 
دایره وار احاطه نمودند - دریفوا از شگرنیی افبال جدر مال راجه 
ديبي سنگه ر ترکناز خان ۳۹1 بي دمنورع رسنم خان اژ اندخوه 
هلجم روانه شده بودند بشبر غا آمده قلعه نشینان را مصنفاپر 
گرد|نپدند - وبا عسی قلي برادر جبار قلي که از قلعه برامف (لماذان 
ر| مالشزن بنتزا دادهگروهی را از هم گذراذیند - و بقیه را از :ور 

7 ۰ 


جفه ۱۰۵۸ [ ۷۷ )4 دهم مال 
و ازگرافتان نیز اثری پید! لیست به خلم رننه تا رمید خزانه - 
ملتظر نشست.بیصت و چوارم که خزانه رمید بباج مراجعت نمود 
و براي تخعص احول نننه پزوهار چندی دریک کررهیی شبر 
توتفی گزیده یازدهم رمفهان بل در آمد » 
از -واعي ی درین ایام در دیگر 
ری بل برري کار [مد آنکه 

چپار دهم شعبان حشری از المانا بگذر کلیف از آب 
عبره نموده موضع آخنه چي رو قررنچي ردیگر مواضع را تا بنج 
کررهیی" بیغ تاخنه فراولن مواشی رءایا ر برفي اسپ و شثر 
لشگردان را که در چراگاه مسر داده بودند بردند - چون شمهي, خان 
تهانه دار خان ]راد خبر گذشنی طایفهٌ فالم از آب شنغنه 
آماه! پیار گشنه بود بمجرد آابی بربن ماجری با همرهان 
حوار شده در در پپر خود را بقاعییر رسادید - و بار حراز آن گررهي 
ازیی مقاهیر برگرننه ر دراب سپاه و رعیت را جرگرد انیده ازاچا 
مود نود - و در همین ایام -ه فوج دیگر از مداپبر بأسفانة علویه و 
آنچه و فلع باه تاخت آزردند - جمعی که بسنانه رفنه بودند ]پا را 
نظام مبوانی تهانه دار چا و اعق برگ اخشیی موب ابل که 
انشا نفاذ از بای ۳ ان «دهي آسنان گشنه بود د آن روژ 
بدا مان رسیده و جندی دیگر از بندهای پادشاهي که از 
[رفاقات حسنه باجا رارد شده بودند مالش بسزا دادند - و طاینگ 
که پآقچه رر نپاده بودند شادمان پکبلیوال به نبرد آنبا پرداخنه 
جههي را از هم گذرنیه . ر چندی از نوکران لو نیز کشنه شدند- و 


دهم سال : ( ۶ ) منه. ۱*۵۸ 
۱ بو شاه.:واد بیگ مراد نوش یکی ۳ رهم بوداد از آشکر ادبار 
جدا:شده هر مرداری با جمعی بطرفي رنه ونیز ارادگ آن دارند 
که حر راه جه‌اعهٌ که از 4مت ۳ خزانه از عوري بجلخم فرستادو 
بگیرنه - بنا برار از رفقلي, خود راجه جیرام و گربال حنکه : رای . 
تلوگچند ر جگرام وچندی دیگر از راجپوتار رخوشعالي بیگ فاذشان 
۱ ر فاضمی نظاما خشهی بخ و بر مقندی / بمده مر م ناه روانه 
ساخت - و خول بعزم ۲ نکه بکذار جدعون رسیده |مدعهٌ مصلماناری‌را از 
دصت یغماجیان کشیده بخدارندان آن عاید سازد بایلفار راهي 
جد - پا اه نودیدهبود که مواری چند از بنکی آرق رسیذه برگزارنه 
که جماءة مخاذیل که مانند روزگار خود پراگنده و بودند بموضع 
سذکور آمده اطراف .را تدگ گرنقه اند بنابران روانط نصوب گردید 
مقاهبر بدیدن افواچ فاه,: (جا ی ود شمر که مشرق «وبه 
بنمي آرق بغاصل شش هغت کروة راقع است خرار نمود: بکرهوة کود 
مدکوز ۱ که ]نوا بفاه جای خود تصور نموده بودند پر آمدند - نیکنام 
عم بپادر خنان که هراول اشگر نصرت پیکر بود با عفایت برادرخان 
مزپور و دیگرهمرهان برق وار خود را ر-انیده آتش افروژ نیره 
گردید - و مخالفان ضلالت اننما را باوجود غزرنی ر "خنیی جا بخلبه 
و امینلا برداشت و بضرب تير ر تفنگ بسباری را مقلول و "جریم 
گرد اندن - مقاهیر از کوه پایان آمده بادیه پیمای فرار گشتفد - و زین 
گیرودار برفی از تابینان بیادر خان نیز نقد جار در باختند 
بقاه‌گاهان ببادر خان مظفر ر منصور به ينکي آرق برگشت - و چرن 
دیهاضست که المانان اموالی راکه بغارت بوده بودند ازآب گذرانیده اند - 


۱ (. ۱۴ ) دهم مال 
ز چوه از (خبار جوامیض دریادت که ضالت پیش در حوالی 

ضوص آباد آند چاشناه ذشم شعبان راهي شده پاسنعهال تمام درمه 
پهر روژ خود را بموسس آباد که شانزده کروهیی بل است رسانید 
اتفانا مغاذیل یک پر پیش از ومول هشکر فيروزي ازاعجا بر امه 
بودند - بغاران پي درننه تاآخر ررتردر بیابان چول ربی آب تعاتب 
نمود - و هام رون ند |عناب بمقاهیررميده جودي را طعمنبنگ 
خون آشام گردانید - ادبار پهوهان از دحنبرد شیران ببشة کار زار د 

پی‌همآمد مجاهدان ظفرشعار عنان تفبت از دست داده شب! شب 
ره سپر فرار گشاند - بپادر خان‌باسایر دلیران افواج قاهره برخی دیگر 
بدنبال شذانده مصف شب بمومن [باد مراجعت نمود - و اصواليرا 
که طناة بد فرجام از معال آن نواهي گرد آدرده لزنبیب دلیران 
عرصهٌ وغا باز گذاشنه بودند همراه آررده پرز دیگر بخدارندان آن 
رسانید و جیت استیبار اشرارمسه روز در موس آاد توقف نمود 
درین اثنا خبر آوردند که قربب ده هزار سوار ملالت دثار از گذر 
تباد یا گذشنه به نیب و غارت خلم ر مععال (اعاه آن که از مواضع 
معموز؟ نواحيي بلج است شاه اند - دهم شعبان از موص آپاد 
یلغار نموده رز دیگر به خلم آمد - و جون ازسکان آن مکان] گبی یانت 
فذنه پزرهان شش روز در مرضغ يلکي آرق بودند و برخي 
رز معال. که درصوب آمنانه ور سمت ایبک راقع شده تاخنه 
آنیچه فراهم آورده بودند از استماع خبر وسول ع-کر انبال گررهی 
آئو( بردند که بسرعت هرچه تمامتر از آب بگذرانفد و نوجي دیگر 
که سر امد آن شاه مهد تطنان ر تاسم باي و فل *سمد جیبه هي 


حو 


دهم مالق (۰ ۱۳ )۰ ۱۰0 
تملرسادی - "مسنرر؟ مثر ءصمت و حیا د .فدز خد ر رنعسجسو اعثلا 
شگرنسا بیگم عم 2 خاقان ممالک حنان که برخهنت. وا 
بولی تبفیت گزاریی نیم بلخ « بدخشان از دار الخادة الب رآناه 
ووانة ذار السلطنهٌ اهور ده بود نزدیک . دار السلطله رسبد » .: 
فوزد‌هم دي القحده ] بغرمان اقدس مپین گوهر پر مایت 
پاد‌شاهزادو عمد ۵ارا شکوة پدیرة شد؟ بمکوی دواحث [وردله-- 
آی مغدر؟ تنق معالی لعلي که چبل هزار روپیه قدمت داشت 
گذرادید - خانان مبرپرور جود گستر قدرم میمنت لزرم آن صفاو؟ 
دردمان جال را گرامی داشته امناب_ اءداف میذرل فرسودند - 
و یک لک رویده نقد دادن ۰ ۴ ۱ 

بیست و هفتم [ ذي القعده ] بمرض ملنزمان پیش: حضور 
رسبد که مقرب خان واد شدخ دبینا فریب به نود سال "عمر 
داشت در موطن خریش کیرانه بماط حیات در نوردید - ار و پدرش 
در فس جراحی مبارت تام داشاند » 

کنو سواثعی که پس از معاودت مدار الميامي ,عامن 
سعد الله خان از بلج دران صوبه زر نموده بز میگزارد ه 


موه 
۰ چون ببادر خان ] گبي یانت که پم ششن زار موار الما 
درین ردي آب جذعو نزدیک گذر کلیف فراهم. آمده در نکر 
بززگذختی گرد.نصاه اند مالش آن فتفه گرابان ظلم پذره پیش ناد 
یود حاخفه غرق شعباین با گررهي از بندهاي پادشاهي از بلج برمن 


. م0۵ . .. ۰۹۳۲ " دهم سال 
۰ صیوم شبر ذي الفعد: عمد بدیع ولد خهنو را .بمذایت.ماد؟ 
یل بازیی نقره مباهي گردانیدند 6ب * * تن 

شه, [ هی اقعده ] پادشاهزاده مراد بخش را که بمنجمب 
درازده هراري ده هزار سور در هزار حور در آسهه حه ا-چه صر آفزاز 
برد و بسوي که در آغاز این مال گزارده آمد از ملصب باز داثتنة 
بودند باژه از ردي کرم ر نفضل بمنصب درازده هزاري ذات 
و ده هزر صوار پر نواخنند - و حیات و لد علي خان تریس زا 
#ضٌطاب #مشیر خاني . وهعمد قاسم پسر هاش خان را که 
داررغل تواخانة لشر موب بلیر امت بمعتمد خان مخاطب 


۳ 
ن قلی ببگ آغر را که در زمر بندکان 


گردانیدند - حسدٍ 
آسنان کیوان مکی ماخرط گشنه ببدخشان هستوری پبانته ۱ 
بود»!خدسصت تبانه داریی امام و دشت لعه و اضافگ منصب هرافراژ 
ساخنند - خواحه زیر الدر ریفقشجدیي دودحست مر نیام شد شد - خواجه 

فاسم (ذیندیی حصاری که در اواخر درلت زنر" *عمد خان ریس 
بل بو بدرگاه [-مان جاه آمده شرف آندوز ملازست اندس گردید 
و بءفالت خلعت ر منصب ثشصدی ذات و مد عوار و انعام. دو 
هزار بریده مراءغار بر افراخت - فندزي‌بیگا رلد عیدالرهدم پگ 
برادر عبد الرهمری دیوان بیلی نیز ا بلی مته دولت تةبیل عئب؟ٌ 
(قدال اندوخت - و بمرحت خلعت واذعام *زار رر پیه نوازش یادت ه 
درازه‌هم [ فی القعده ] بافي بیک زا که از قبل مبجی بو 
خلادست بضبط صوبهٌ اله [باد می پردازد بمنصب هزاریی ذات د چاز 
مد سور از امل ‌ ضاءه بر نواخننه 1 چون قذوا ۰ سطپرات:- (سوا 


بهم جالن. ( ٩!‏ ) ۱ 
هفتصدي چارمه موار ءر چوک بیگ بمنصسب هشدبي دویست 
موار - و حسصس معید پیگ بمفصب پاپصد‌ي صد و #جاه مواز- 
و خواجه فور الله ولد خواجه عبد الغفار بمنصب پانجدی, پاجاه 
سواز ‌ مقذعر گشننن هه , 8 . 
نوزدهم [ شوال ] پرتمیراج رانیور فلده دار سابق در انم 
مبلغ صد اک ررپوه که از خز ان عامرو نا طاب شدهبود آورده 
پیشانیی طالع پاسنام ]سنا معلی بر افردخت « 
ما ماه [شوال] ملتفت خان که برطبق منشور مقدس ایلچیی 
نذر صصمد خان تریب در هزار سرارز ما ف ر امپار خرد و کان از 
بلج آورده بمنصدیان سوه کبل حواله نمود* بود و خود رری ارادات 
بدرگاه آسمان جاه نیاده بشرف احرازدوات ملازمت رمید - فاضني 
مد اسلم و خواجه ابو الغبر مير عدل (عکم معلی طیب خواجه 
ولد خواجه حسی خواجهٌ جویباریی را که از با بخ مده بود استقهال 
نموده ب-عادت ملاژمت اکددر صرتیت رمانودند - حواجه بر تغوز 
اسسپ و پانزده شذر بر سبیل پیشکش گذرانید - و ب‌نایت خاست 
وانعام هزار مپر سربلندی یادت - بابراهیم کنس حه‌زه ماک میسنان 
که پیدکس آررد: بوه چار هزار ررپیه مرحمت ذرمودند - چون نظلم 
صوبک پفچاب بعنوان عيفةٌ طفاخر مبین پادشاهزاد] بلند . تدر 
تعلق گرننه بود مبلغ دو گرور دام از معال داص کوه کانگره در 
*وجه انمام آن درة الاچ خلفست مقرر گردید - ر امر معلی. بفرن 
صدرر رمید که جماعه از حهاه خود بسرگردگیی ی اژ ممازمان 
بموقمد پخبها.ای. ال معیری سازند بر 


مه ۱:۵4 ۱ ۱۰ 6 ده حال 
زالنوی پرواچی‌سة صد مبرد ر به چوک بدگی شویست مپ. انعام 
شد - *زار سور دیگر از «قصب مرها ای دو هه سه آسی» گرد زونه 
اررا بمنصب چار هزاری چار زار عواز سه هزار در ادچة سه امچه 
بر نوختند .گردهر داس کور را بمايسي خامت و سنصب هزاوي 
ث‌ و هودنصد سواز ۳ اصلل و اماذه و تفویصس خدمت قاعه داریی 
دار اغوه ابر آباد بشکت بافقیغان نوازش فرموده مرخص 
ماختند -آگه غان فوجدار نواحیی دار الخلانه از اصل و افافه بمفصب 
هزاری هزار سوار در اسیه سه اسپه نوا یات ۶ مر 
باز دهم [ شول ] حصی سید بیگ خواهر زاد: و داماد 
عبد الرهمن دیران بيگي با معمد بانی ر چار کس دیگر از 
خوبشان , خود از بیغ آمه به تلثیم ماحت هبانداري موبر 
ادراخمت - و با افرداء پاچکاب بعذایت خلعت و ف پاوپزا ر ردپنه 
کاصرو| گردید - بخوجه 3 هد هر - و ببريگي از خواج بدخشي 
و خواجه عبد العزیز هزار ررپده عفایت شد - و تکچیان نذر عمد 
پذان لا سلطان معمد دیوان ر ملا عبد اللطیف مسئونیی سابق 
و م1 هبد الروت مسفونيی حال و ملا عاشور دیوان بیوتات بعقبیل 
امد -میگ کشور مناني ناصیهٌ لخت بر امروخنة بعفایت خلعمت 
و انعام چار هزار رپیه عم اندوز شدنگ ۰ 

۰ پالمزدهم ز شوال ] عبد ارهمن بمرحمت ماده فیل با.زین 
غقره و خوانجه عبدالوهاب بهءذصب نبصدي دوبصت موار - و خولجه 
ببد الق «خلعت وخاجر مرمع ر مهب نپصدي هد ر ماه 
هوار - ر طاه ر شیج بعفایت شذیریراق طلي »جناار و مفصب 


دهم جالی. ( .۶9 ) مه پوهر 
به .تقبیل عنیه انبال بر انورخت - وبماایت خلعبت. و خنهر 
مرمع و انعام ده هزار ررپیه مفتخر گردید - از ساحل چفاب 
ی دار السلطنت که پست و مه کروه زاه است بنه کوج نوزیدلد 1 
دش مقام کردند و , ۱ ۰ 

آفاز ررز هشنم[ شول ] در سامت "مخنار قربیی اخت بیدار 
و.دولت کرگزار در دولثخانة معادت آشیاده نزرل ۷ 
دربن روژ نرخدده اخسررپجاه هزار روپیة‌نقد که در لک شاهی‌باشد 
و به ۳ بیست و پم هزار رربیه که یک لا شاهمي امت - و ۵ 
مبد الرحمی ده هزار ررییه که حپل هزار شاهي باشد - انعام نمودند 
جملة الماکی علامی عسعد اللء خانر| باضانهٌ هزار موار بمنصب ششن 
"هزاریی ذات د,سوار و راجه بیتهلپاي را باضامة هزاری سوار 
پدنصب پأجیز زاري ذاتِ ر سوار - ولوازش خا ن را به‌اصب هزلوی 
دات و پانصد موار از اصل و (ضافه - فد مغدخر عماخنتن - شفدع االه 
پرلاس که #عراست قلعة دار الدلطنه می_ پرداخت باز #خدمت 
توزک مرانرازشه - خرلجء مید الوهاب پیهی_رئیس بلم و ناد 
خواجه پسر سنگی خواجه ر خواج» طاهر خواهر زاد؟ هادم خواجه ر 
خواجه بفا خواهر زاد! عمد صادق خواجه و .خواجه نورالله ولد" 
خواجه عبد النفار و خواجه ذکریا برادر زاد! خواجه عبد الففارو 
دیگر خواجه زادها از لیخ آمد: پاستنام حربم حرم احترام جپاببابي 
مصنسعد گخخین - همه را بعنایت خلست - ر خواجه عبد. الوهاپ را 
پنمام چاررمه میر - و دیگران را بنطاي ششمب مپر کاسیاب 
گنود اذیدند « و بهرام از خواجه. عبب الخالق د(ماد نذر صضمد خاي و 

۷۷ 


۰ (( ۷ ) دهم مال 
وافنانه بمنصنبسزارر پانضخسی ذات رهزار و چا رضد حوار و فوجد اررخ 
پرگنات نواحیی‌اگبر دگر سوافراز گردیده . ۳ 

پیست د -یوم [ رمغان ] جنود مبروژی از آب چذاب که کناز 
درياي پلهمت ‏ ماهل آنٍ چارده و نیم کروه اصت ور یکریز مقام 
نموه به تچبار کوچ وسیده ودنه براد جهر مفاین گذاره نمودند- - 
راجه جیرام باشافة پانصدي ذات بمفصب در هزاری هزار و پانهد 
سوار فوازش یانت * 

پیصت ر چم [رمضان]جعفر خان از دار المطنث اهورکه بضبط 
آن می پرداخت بآمتان کیوان مکان آمده شرف اندرز مازمست 
اتدس گشت - بخواچه عبد اخالق داماد نذر مد خان 
چار مد مپر- و ببر یکی ازخواجه *عمدشریف ده بیدی ر بالفوی 
پررانچي دریست مبر -وبه یعقوب بیگ نویچی باشی فزاز 
رپیه انعم شف و دربن ماه مباری مبلغ سي هزار رپ مقرربارباب 
احنیاي بذل نرمودند ه ۳ 

چپارم شوال که کنار آب دیک مضرب خیام گردرر (حنشام 
بود مرا شجر؟ مفاخرو معالی ساطان سلیمان شکوه نخ-ئین 
ات مرو پور خلادت از دار السلطنه آمده دولت تلقبم فوایم 
اورنگ جپانبانی اندوخت - و خسترو و بپرام پهران نذر مد خان: 
که پیشنر ررانه شد: بودند نیز باسنام حدءً حفیه فایز گشننه. 
واهر کدام بمرحمحک اقب 1 طویل خاصه با ساز طلا فرق .میاهات 
پر اثراخت - و جاي ایستادن هر دو برادر دررجناب خافت !جانب 
چپ پپلوی. هم سعین. شد.- طاهر غیع: از بلن آمده ناسبذیالع 


دهم سل . ( ۹۶۷ ): ۱ توا 
مالی پانزدهم. نکاشنه آمد بوباطنت او بدست آووده. بغابرال.مابقا 
جکم تضارنفال مار گشنه بود که در بپمرمالیدن اسیان بربی قابل 
سواری خاصه دراو آن جد و جرد ندیم رمساند که بعلایات پاد‌تناهانه 
نواوش خواهد یات - او پامداد طالع و اسعاد بخت دارین نسال: 
خبول.عربی ببهرسانیده بدرکاه [سمان جاه [ورن - ازان مبلن کمیبت 
ابپی که علی اکبر پمساعیی مونوره و ارسال تذسوفات ۳ پااي 
مزبور گرننه بود په‌ندید؟ طبع دشوار پسند خاقان جهانیان انناد- و 
بلعل بی ببا,موسوم شد - و سر طویله همگی ا-هان عرنیی خاهنه 
گردید -و بر زبان مقدس رست>» بعد از اورنگ آراثی‌چنین اس 
عربی داخل امطیل معلی نشده -در ایامسععادت انجام پادنتاهزادگی 
هنتامی که برهالپرر بوررد موکب گینی کشا امن و. آرامش 
داشت عنبر حیشی اسپی کمدت فام ابر خرام ذ نم لشکر نام براجه 
بکرماجیت تکلف نه‌وده بود که ۵ر اكونژي 3 و 7 اعشنا 
د کلاني ر.پپنائی , و تنوبند‌ی بپذر ژين بود - پس اژان که راجه 
نظر اشرف ما بعفوار پیذکش گذرانید آنرا زیاده از ۰۵ ریز ناه 
نداشنه اخدمت حضرت جات مکانی ذ ناديم - یبای این شش 
اس بیست د اجپزار ررپیه مفرر شد . قیمت لعل بی بها بان" 
هزاز- و بلج دبار ده هزار - و علي اکبر 1 آزای رر که سوداگر اسنت و 
‌ ,نات جراهر و اسپ رقف دارد تعنمل که خدمت بندر ۱ 
پائین شایسنه بنقديم رساند بعلعت و ملصب پانسدي: ۳3 ضد سوار 
پیرنواختنه بضبط بخدر موزت ر قنبایمت زخصست فرمردند- درین‌تاراخ 
بر خایبزادر- زاو فبد الاهنخا خایی: بهادز: فیررژ "جنک از (فل 


مق ۰۵۳ (۰ 4" ) دهم مال" 
اضر ار بمنعب هزاری. ذات رپانصد. سواز از اسال و (شمانة: وعفر 
احعق پمر -یرم‌ش باضافة «ننصب سزافراز گشتند:- و حکم شدکه 
سیر خلیل پیهتر به پثنه رئنه تا رسیدن اعظم خار بصیانت. آن 
بهردازد - و نور الدرله مبر حسام الدیی داماد خای مزبور یز 
بپمراهي او دبنوری یانست - و چور از معال تبول‌گوهراعر خلانسعه 
پادهاهز۵؟ معمد غاد ملع بهادر که برلیغ طلب ی رالگبر 
بصدور پیومنه بوه هشت کرور دام که دوازده ماه آن بیست لک 
روپ» باشد اخالصهٌ ذربغه تعلق‌گرننه بود رايامبدای را بنویوافیع 
پاکالهمفاخر گردانیده خدست دیوانیی دار اه اکبرآناد از تفیر 
ار بشیخ عبد الکریم تفویی نمود‌نده 

نوژدهم [ رمضان ] مببی پور خانت که از اتک #جپت دیدن 
بیار خود بدار السلطنه مرخص گشنه بودند باحراز معادت مازسشت 
مصنسید گشننن . بعبدالرهمی ود ندر مد خار ای از طوبلة 
خامه با ماز طلا عنایت شد » 2 ۱ 
پیسام [ رمضان ] علی ابر با زران به تقبیل آستان مرش 
معا " تارل بخلملدی بر انراخنه شش اس عربي از نظر 
اکسیر ثر گذرانید - ار پسرحاجی کمال صفاهانی امت - 
در مال بیعت و یکم جلوی حضرت جنت مکی بعنوان تاره 
یلدومان آمدء درپندرکلبایت_ (تاست نمود ۰ و جهای چنه 
ترئیب داده بنچارت پرداخت - و.چون جباژات او به بصوو و 
دیگر بنادر آمد شد دارد - و اریه علي پاشا حاکم بصره راه [شفائین 
لمود چنانهه مبز الملک امپی از نصل غزکه حقبقت ی هواول 


دما .. | »و ). نوم 
بشی‌هزار ووپیه سرانراز گردید - میرزا نوذر صفوي از بل من طیور 
#کاری نذر مسمد خان را که دولی چذی باز طوبغوی بید از نظرانور 
گذرانید - و باضان پانسه موار بمنصت مه هزاری درهزار و پانصد 
"جوار نوازش یانت هاشم بیگ کاشغری کهءدر آندخود بود بالنماس 
رسنم خان از امل و افانه , بمنصب فزاری پانصد. سوار سزنراز 
گردید - مبلغ بیهت لک روپده که درینو از دار الساطنه تتهوز رمنده 
بود انیت رلد مید لطف علی و جاال برادر ببادر خان 
ر *حبمد امپیي ولد شاه فلی خان رانگ بل ماخنند که بذر انقدر 
خان د قلعه دار ]نها هرد ه برگردن - - در ازده کروه راه که ازکذار نیلاب تا 
حسن |بدال اممت در سغردز نوردیده پچم‌رمضان باغ ببشت آئین 
آنرابنزول مقدس فیض آمود گردانیدند - و سه روز بعشرت و کامرانی 
گذار انیده نهم مقارن درامی‌پایدار رکضت نمودند - و مسانت مابین 
حضی ابدال و رهتاس را که سي بییک کروه است به «شمق کویچ تلع 
دموده شابزدهم دو باغ رهداس که از باغ جزا.ی ددارد بفرخی 
ز ف(روزین فررد|مدند ۰ ۱ 

هفدهم ز رمضای ] کنار آب بپت > از رمتای سر یر 
کروة امست معط رایات جپانکشا کردید ه 

هزدهم [ رمصان ] از دربای مذکور عبره درمودند - درد روز 
اعظم خان که پفرمانن ولا تایستنان در کشمی رگذرانید: یسنان معلی 
ووانه : شدو برد سعادت اندرز مازمت گشت و هزاو زر مپر نذر 
گذرانید - و مرت خلعت اوه ر جمدهر مرمع با پپولگذاره 
وامچهداری یهار نوزش باننه مرخص غه - میر خلیل دریمیو! 


تا ۳۵۵4( (: ۰۴ )۲ دهم عال 
چمفیر6 راجه مانمنگه بیه بمرض امقسقا از حرای: نانی"بمالم 
چاوداني شنانت - آن مسفونة رحست البي: دز طاق ایوانن او 
ایانمای دور گنیذ روف مقدمةً حضرت عرش آهياني که هنگر 
درامد ررفة مذوره جانب راممت راقع‌شدة و از خدیو زمان در زندگین. 
خوبش مرای مدنی خود لمای تهول؟ بود مدفون کشنه طاق‌ایوان 
نجانب چگ ررضة مطبره باسندعای مصنور؟ تنق رنعت در 
هودج عزت شکردها «بم برای ریم آن عصمت قباب‌مقرر شدءه 
نوز دهم[ شعجان ]رایات عالم آرا از باغ صفا رخ نمود ه 
بیدمت و ششم ([ شعبار ] ساحت پشاور را که از باغ صفا تا 
نیا ۳ و یک کروهة اسمت و بیشت کوچ طي شد بلمغان ماه 
آنقاب اشراق مفور گردانبد م ۱ 
" پیت و هفژم [ شعیان ] هقام ند - چون برلیغ طلب رأجه 
جیمنگه اژدکی بأسنان ۹ شرف ِ" وانته بود 
کثور رامسدگه پسر کآن ار را خلعت و اسپ, با زب مطلا داده 
بوطن ,رخصت نمودند - به الم دستار خراتچي دربست مهر 
عفایمث کردلد - و از پشاور پانرده و نیم کرر راد چپار کويچ نوردید: 
غرا رمضان بر ساحل دربای نیاب معاذنی تلع اتک نززل 
اجال فرمودند ه ۱ 
سنبوم [ رمضان ] اردری کیان پو از جسری که بمفاین 
ردب دادة بودند عبور نمود - رین تاریخ_ معمد ععهرن 
کره‌آئنی ده مازم جانی خان قوزچی باشی بود و بعد از تنل از از 
اهران آسده در زمرا بندان بارگه جیانبانی مفخرط گهنه باندام 


دهحال* ( ۲۳ ) ,سانه #۹به 

هر ماس بل خانك و دوبعات مب و ده پضر و برافر لو نها 

خلشة و .مد مپر مرهمت نموده همه را مرخص ساخننه ۰ .۱ : ر 
.+ "پازدهم [ شعجان ] از بگر ی فرین هزاران مسرت و شاد كاسي 


کویم شلد 9 _. 
شبن پانزده, [ شعدان ] ۵ هزار ورپ مقرر باصعاب :.نهاژ 
طضرحامت فرسود‌ند 2 


هقدهم [ شمبار ۰] باغْصفا را که از بگرامی براه رامت سي و 
۵و کزوه اصشی- و براه قلعغُ تيزي ۶ حضرت جبانبانی تهریف 
بردند و بیفت ررز نوردیده آمد بدصت و نه کرده و در کمال صفا 
و رنگینی امعت بنزول مقدس فررغ نازه +خشیدند ه 

هزدهم[ شعبلن آمقام شد - - و هام اندینبصدور پیومسی 4ء درموضع 
نیمه که مکيي است دلکشا بافي و نشيمني از مرار وا احپاحف 
نمایدد و نیری بء‌رض چبار ذراع از آب موضع مذکور دران باغ و 
#مارت جاري‌سازند - دربن تاریم خزانة که از دار الملطنهة لاهوز 

طلمب داشثه بودندرسبد - ر از جملمٌ آن مبلغ ده اک روپبهمصجوب 
میر خلیل ولد اعظم خاس و هوشدار پسر ملنفت خا نزد امیر الصا 
که بعد از انثراض عساکر چپانهشا داخلکابل شده بود ارسال یانسی- 
و فرملی رنت که آنرا بمردم خود مپرده نزد شاه بیگی خای ررانهٌ 
غوری مازد تا بپادرغار و امالت خار‌جمعي را نرمناده از فوری 
هاچ طلب فنایفه - از وقایع دار بلغانة اکبر اباد بمرض اقدس رسید 
که چبارم۰ شعبان حال فزارو پجاه و ششم هجري عصضمت تناب 
اش نايب سلطان یت رت ی‌فرژفد حضرن جنمت مکانی که از بطبی 


۵ ۵9 (( ,۲ج ) دهم مال, 
درگادز بفقدیرات خویش مواذقت اخدید - و بمعض لطفت ر.عنایمجم 
بي غایست و نضل د کم بی نبایت که شامل حال اپ رهییز 
لجهان رانضال مطا خانه او است - مطلب عظیم و مصد چسيمي 
که پبش ,نیاد همت عالی, نوهمت ر مکنون خاطر و ند-ي درایر بود. 
مورث ابچام و حسی‌اخننام یافت . ورایت بلخ و بدخشار با جمیع 
توابع ر مخمافات که از صرصر نافه و فسال ارزیکده خزان ببچجت و 
نشاط داشت بورره مواکب نصرت قربیی گلستان دولت و (قبال - و 
#بارمنان شوکت ر جال ‏ گشت. داز رز دخول اشکر اتبال بولیت 
پیخشان در عرض یکماه چنیس فنوهان بزرف و تسبغیران سنف 
اه زبان در (داي مپامنش قامر امت ر دال از تعورشکرش عاجز 

پآمانی هرچه عنم د خویپی هرچه زیاده تر نصیب ایری مراسر 
سنایش سراپا نیایش گردید ۰ 0 ثمالي اییی فقم نمایای را که 
عرنامة روز کار امت بربن نبان‌ماد دراه خود بارک گوداتید: ‏ 
فام‌سمرقند رد #خارا نصیب گرداند - آمین پارب اثعالمد - این نامگ 
مب علوان و این صعبفةٌ نشاط بیان که بدافش مرا میم نب و 
ضال - - رموادس خال رخهار وا و اقبال ات *۵عوب شعواعسی 
مار رخ (اعنفاد ارسلان بیگ 44 از خانه زادان معنمد این ۱ 

دراه |سمان جاءامت فرسناد: آمد ه چون شار البه بجز اباغ ایی 
. کناپ مصنطاب بامری دیگیمامور نیصب پقین که پص از تبلیغ 
بي توقف رخصت انصراف خواهد بانت - جدایق آمال و اماني 
بآبیاری جوببار اف رعماني مر -هزو شاداپ پاد و . ب .. 
دهم شمبان که در جلکلي بگرا‌ي دایرة بود بمی رامین پيهواي 


هبش ( ,۰و ) سعنبد۱۸۵ 
.جوانبب بلم.ر« هر وادی_ فرار گشته .آر روی آب ++عوي رنثد 
نذر *عید خان که نه ياراي سنیز داشت.ر به طانت عم در 
جینی که پادشامزاد؟ موید !خنیار با عساکر نیررزی شعار بفولجیم 
اش میرند بپرام سلطان و "عان قلی سلطا پسران خود را پرسم 
پذیرگ آن نو باوا بوسنان ملطفت با غکنوبی مشتمل بر دوم 
طواب حرمین فریخد که بآن‌راا در نکاشنه بود میفرستدد - هبرچند 
.آن ولا گیربائیی پسندیده و طرز گزیده تلفي نموده برمیگذارد 
که خواهش خان والا دودمان در حصرت خلادت باحس وجودة 
جلوا ظهور خواهه یافت و دلدهي ر دلداري رو دوه نبا 
ا رفست. (نصراف پیش پدر میدهد اما فرلي آیر که 
حوالیی شیر با مضرب خیام نصر ت میگردده خان از اسنيلاي. 
رهم و توهمات بٍي جا تمام عیبال ر اطغفال و مال و مذال اند وخیگ 
مدة العمر گذاشنه -ر *بعان تلي‌سلطان و تنلق سلطا پسران.خود 
را که نزد او بودند همراه گرفنه - بپرام ساطان و عبد الرحمي سلطان 
در پسر دیگررا اجیت‌عدم حضور اینان درانجا مانده - سرامیمه وار 
با معدودي از بلج ؛ برامده بسمت شبرغان مبرود - و ازانچا 9 
رمیده از راه چول ر بیابان بمرر مي شنابد - پیدا اعت که آن نقارا 
املاب طبیدی - مالگ اسف طاهرین - جذانچه مپدری برادرش را 
پاعزاز ره حرمبیی شریفدر - ژاد هما الله شرفا و جلالا- مود 
بودند ان مشثقت دید تعب کشنده / ندزکه خواهان این 
.معادت امت باحنرام تمام دسنوریی طواف اماکی منبرگه.خواهند . 
: دزد «زاوای_هزار شک کیرسار پنده نواز را که بدادرایگ ای نواز ماد : 
۷۹ 


.هد 


بِ ( ۹ ) دخ سفن | 
تظارباریک بیتای ۰ دیق و مدل حوناگ خویی ومع انکاتیه 
زمر نگرد: و اننظار نبرده برب را !یمد‌هر ر خنجر کنوه بد سنا 
و -پر برداشناد . و در گرامی خدمت آن رفبع قهرمالي نمب دزاگل 
ماه جماد‌ي ای داخل ملک بدخشان گدنند - و خسرو سلطا 
خلت نلور مبعمد خان که در قاعةّ ندز که حاکم نش ریس 
اممي بوده الني با ن درگه آسمان حاه که پناه عالمیان است آورث 
جفاچه ِ در ی حضصرن تن عذایان و امنات ی 
.5 واه دار نی ۳ امیر ساخاه بعوری که در هار 
ط ردش خلذهي ات عوبض و عمدی و آبش مه از هشمده ساز 
فد ی خندبر موز ماوت - و جصری بر آندسده کدرا ده ولسو وایگ 
دچون بنسغیر نام دروی پریلفت تباد میرآخور که از جانب 
نذر #عمد خان قلء» دار ]یا بود بمزید اعتماد "و اعقار موسوف 
۳۹9 بهر خر بار کاه حاه و جلال امان طلبدده قلهه " تملي 
در لاخوهان ي مود و در دلاک بندکنن | شن آسنان فلک ثش ن مننظم 
گشت - و پدانید ابدي و "۳ سره دی دیگر داع و بقاع ممنات 
مخضطوره نیز بنصرن "ودای درات ذاهره و احواسعه سلعافات پاهره 
در آمد پاد‌شاه راد ! ءد.قدار بمی نم وایت بد‌خشان پا امواچ مر 
امواج نصرت امبرا ‏ ج سوت تمام منودء بلخ گردید - فرق منخرتة 
ارژبکیه تاب ندمای #دراري بعدگ وغا. نذا وزده اژ تا "۳ 


داح حال ([ 09 ) ما09[ 
اززانی» اش داد دهیی مظلومان و فرباه زسپی منم زمیدگان برذفة 
همست وا و نطرت علیا ازم و معتلم اسب عنان نیت حقی طوببت 
ز عنزیمت حذبقت سربرت هزدهم شپر صفر- خلم الله بالطیر و الظغر - 
از نوز دهم خال جلوس میمات مانوس ظفر هه‌عنان رو نصرت هم 
رکاب از دار التلطنهٌ اهور بصوب مهب ز دولمت و اقبال - داز ت 
*جد و جال کبل معطوت ر مصررنف کت - و بدست د دومثاني 
ربوعیی بمبارگي و ببروزی فردن فام و فيررزي دار الملک مسطور 
از پرتو ماه |علام لام - و رایات ساطعه - فروغ تازه بانت - ازانجا 
لگري گران بیکران و حشری عظیم _پ پایار باماماني در خور 
یی دولت روژ افزون خدا داد - و سر انجامی در خورد این شوکمت ‏ 
ابن پبوند ازل بذباد - از توپخانگ فگییی - و رال خارج از تباس و 
تخمین دسر دار جع و,رزند اف ور - موید مخصور /خذیار د قرا تر6 
بامر؟ دوامت - غرژ ناصدة د۵متن. ر <دیقه شوکت - مر درحگ 
جلالت - پادثاهزاژه مراد بش تعبین فرسودیم - با آنکه را از کثرت 
نهیب و فراز تال - و فال صعاب جبال - و فزرنیی وهاد بیمناگس- و 
بسباریگ,بوه و منک - دشوار گذار بود - و بر کذل طول برف همرتبةٌ 
که نظرتند در ءبور پران کند و گروه انبوه از بیلداران چابک دست 
کلفد زنار چااک ر چست - ارتصویة اهر تصفیة آی ازبرنم جد 
تام ر کد تمام دزشنند - مبارزار نصرت شعار جلادت کیش - وجاهد‌ای 
فیروژی دثار -بفت اندیش - که جابازی در را: خدیر حقيقي د. 
خدلونه *چازی. سرمایغٌ حصول-عادت نشاتبی دانفد - و معرکه رژم 
در خقدیم خدمت وایی نعنت معفل بزم شناد - راهي که چون 


جنه و۶۵ ۱ 89۸ )/. ۱ ۱ دهم جلل 
رم خلوت «راي لي مع الله - بیداردل حقهقست [ کار - حضرص 
رمالمی پذا:- ملی الله علده رعلی آله و کعبه وسلم - نصیب. ایی 
نیاز ملد درک بي نواز شده فرحت انزاي خاطر خطیر نمر؟ شجرو 
اخنیاری -2جرا " 4 کامکار ۳ -مذوا درد مان صفوی- عل4 خاندان 
مرتضهی.. فرةالعن ی ادوت -نور حد یفک ماطذت- کوک مستای مماه 
بسالت - ای برس ون زاد! کمگار نامدار بلند مقدار گردیده 
مي‌آید - شر ح این‌مقال- وتفصیل این اجمال.ایی امت که چون 
درد ن ٩کام‏ سعادت اننظام جندٍ ن بمسامع حقایق "جاسع رهدد 
که ِ" طاغبه و دی خاطبهٌ ارزبکده در بیج ر بدخشان سرا زگربیا ی 


ل 


بر آورده س_ م از باز پرس ررز ز مدعان ‌ مطوت ب العباب 
مت دسبت باطل؛ پرحهست و آستد جوز و ۵ کشید: پا 1 ز جاد؟ 


۳۹ و ی متدایرای دور 1 0۳ [ین - و خر ي آناماکی 

وربا ی 1 مسادن پامال حوا! کم ی بت تابع گردیده. - (#رض) 
و ناموس مصلمیری بباد ۹۹ رفده - و امری و امان پالال مفعدم گشده 
و کار چاني هل 5 ۹1 از سادات و اهل یی بجوت و فرةالعییی 
ومالت اند و بضعه نبیی بطعا . و فلذا پنول ۳ - وهعیمت اینان 
و جمي ققیر تنل رید - فا تن ج<ه رد 0 ام 1 باتتضاء 
حمیت دیس و ملعت موی - و نرحم بر حال معلمیي 
و ژکوة تهاپ مگذت ‏ و شکر نعمست قدرت 6۶ ایزد بي‌ههال ر دابار. 
بیثال بفضل عمل و لطف چامل باين مشمول علایبت خود : 


,هم مفال . ۱ (۰ ۵۹۷ ) یلق بب ۱۶۵ 
«انقظام ملسله کثرت بوهدت قبری مربوط ماخت - و جرافچاز داز 
الماک جعوت بعدرالت جبری منوط - تاج خافت بر مرشایسعة 
.[دو نصهای حکمت .دی اوست - و حاعتت ددا. مت دربر مناب 
فرموجب مصملین عمدی او - ماک الملگی که نواخدن بگي بعشوز 
کش لی ۰ و پرانداخش ِِ_ از و ان اي 7 ۳ 
*عرزی جمال و ٍ_ِ" ار -نه با نت باق نی و ده 9 تةدیرش 
است 0۳9 عدل - ۳ تاش مفاتش از 0 ءقول ۳ 
و رموز آثار و غایاتتش از حوملاً فعول افززن - خرد از احصایی . 
نه شگرش میمور- هیرات بدیر دید ودریاف تگجا ظافت صایش - و 
بایس‌قوعی و آلات گرا اسنطاءمت دبایش - لاجرم دست اژان باز داشده 
پادای مطلب گرائید: میشو - پوثبده نماند که چوی درمدان اژ 
خیر نشاط انگیز انبءاط آمدز یکدیگر مسرت آگین و ۷#جمت رین 
گردند پناء علده بگزارش عطیگ نله - و موهجت علیه - . وانگارش 
ااضال نبدل - ۲ آاهسا ن جزدل - 1 درین ژمان فرخنده ز نشار از وهند؟ 
«یی مفت و خهند با منت بامداد روح فنوح فانیگ کناب رجالت - 
عالم و آلم- وا‌طة العقه آمربنش _ملذخبی مجمویگ دانش و بیلش- 
کشاف سرایر آممانی - مفااج خزای معاني - مر حقایق اشیا- 
مد رنشپ ی وغل البیا - شمعسچار عرهه قاب ویس و تیه تهزای نشاتس - 


شنه 89٩ ۱٩۵۲‏ ) . دافم سال 


نیرگین اتدا! ل جارداني - ده هم بدقدصا ی 9 ما مه ریک 
عدثٌ - سپاس‌داري ر حق‌گذاری عفایات ایزد بی همفا.ت . و هم 
نهاط انزای دل درمنان خلوص انقما - یمه کریمة این ۰ حضرت 
آ-مان ربمت است - درد هنگام که دادار کرساز و افریدگار گام پرداز 
چنین نقر ۵ منیه - و عطایات سمیه - که بتفصیل نکاشته مد 
اي ارلت ناهره کرامت فرمون - فهم ان ماه که عذان 
بگرای فيردزي از بل بدارنلملطنه منعطف گردید ارسان ببگ 
واد یرواد پیگ باوج را بهء‌نایت خاعت ر جمدرهر _ و شمشیر 
براق طابي میفاار ر اضانظ مفصب_ و مرحمت اسپ بر نواخقه 
سوب ار نامگ ملهي از کیفیت تسغیر مملکت موروئيع بلج 
و +۵ خشان که فل آن بزبای خامهٌ ردایع ار گرارش می‌یابد 
دا مك فبضا 5 شیر عرصع گرا ارز دا پر دا جواهر نگ , ارسال دادناه 
د چون از امول نذر مجمد خش که درات لمع دنرگ بتصرف 
در مد چدزی که شایستة ااعاف سلاطدی ب شد نبوه چه آلات مر مك 
۳1 طلاي است تلگفر از حوم له او که برا سنگی چند مانند جوادر 
نط. تش بي آب ورنگ بکار رده و ونان دیگر آشیا بذابرار یک 
تیه خایی ر مرمع که مابقا از درگاه ولا برس ارمغانی بار ارسال پامتزه 
بو ازجملة اموال او |ناخاب نموه ضمیمهٌ شمشبر گردانیدند » 


نقل نامه والا.که ملا می معد الله ان حشب ‏ 
اعکم قلمی نموده 


" سهاس مالي اماس و سنایش حارج از تباس: حکیمی را که 


دهم جلل ( ۰9۶ ) و۱۰ 
درهزاري هزارموار- و راجه جبرام هزار وپانسدي هزارو پانصف موار 
از اصسل و اشازه - و مرا تلي سلطان ککپر باضان پانصدي ای 
هزر ر پانصدی هزر عوار- و گوال‌داس سدصودیه باضانه پانمدی 
ذات هزار و پانصي هشت,مد موار - و مد قاس رلد هاشم خان 

بافافة پانصمدمی مء صد سوار هزار زٌ ز پانصدی هشتممد سوار 
و خوش‌حالبیگ کاشغری باضانه پانصدي مد حوار هزار و پانصدیی 
پانصد سوار. - و رای تلوکعند هزاری ذات و پانصد سوار از اصل 
راضافه مقرر شد - وتواکگ بیگ کشنری ر ببوجرام کینکیار 
و سید ی و سین شاه علي رپهار نوحاني رهام بیگ 
کاشنري د نرایرن داس می-‌ودية و حلال ,الدین ‌ دررازي 


وپولوان درویش حرخ و كيهري سنگه مهابمت غاني و پرتبمراي 
ولد " راجه ساردءو دیز داضادگ مذصع [ رافراز گشنند ۰ 


ارمال نم مه بخ وبدخدان هو ارسلان 
بیک بفرمان روای ایران 

خافان کبیر و پادشاه ماک گدر پیش از انتباض" اعلام 
جبان کشا از دار ااسلطنه لاهیر بصوب کابل براي تثبیت لواعد 
عولات - و بووین صراتب ۰ هبت دم ۳۹1 میان خوانٍن ان 
دودمان رد بنیای وسلاطیی طبقه صذویه جقق داز جا نذار 
ان ر (نعزیت: فوت شاه مفي و دپفدی جلوس میدن خلت 
و پردم سقارت فرسناق و بود‌ند ِ ازانیها ۹1 گزرش تائید ات بزدانی 
«نارش رده رات آممالي - و ابراژ عطایای "عاای - و اظپاز 


مه ۱۰۵ ۱ ۹۴ ) دهم ال 


معلودت عسکر فيروزي ماثر از 
کابل بدارالسلطْنهٌ لاهور 

پم شعبان آورنگ نشین امبال - به عفلهت. ر جاال از لد ا بل 
بر ههور رکضست وموددد - و موضع بگرامي‌که دد کروهیی 
شپرمت گاضرب خیام آ-مان رعت گردید - ذر القدر خان اطلعت 
علعه داریی کاپل ر باضایهٌ پانصدی دویست سوار در .ده ده 
یه پدفصب در هزار و پانصدی در هزر سوار امه د,سوار در اسیه 
سه |سچه سرادراز کشت - و چوی ضبط بنش بالا بدر مفوض بود 
دریاو! فبط باگش پایلن دیز بم‌دا او مقر شد - مرحمت خان 
باضایهٌ پاسصدی ذات بعفمب هزار و پا.عدي چار صد سوار ۰ 
نوازش پات - اکرام خان راد دیع »هی *خاطب باحلام خی 
نبیر خیج -لیم فقم پوری - روج روحه - که پیذتر نندسالیانه یانته 
بدعاي درام درلت اید مدت اشفغل داشت بخخصب عابق در 
هزاري هزر سوار فرق طالع بر افراخت- وموطان اد م پور با+طاعش 
قرر ند - ورین تاریخ پدابر تجویزی که دامي سعد البه خان در بلج 
مور وت و در [سنان حلافت ارت پدیرانی و ننة . منصب 
عادت خان باضایهٌ بای دات سّد هراری در هزار سوار - و اخلاص 
حان بیرا قطب لهبیی خا کوک حضرت چدت امي باضافةٌ پانصد 
مور در هزازي هزارر پانصد -ور- ر حیات رلد علي خان تردن باضانة 
پانعمدی پابصد -واز در هزاري هزرو پانصد سور- و هريکي ازررپ: 
مهٍ. هیر کشی سفگه راتپورترام سدگه رتهرربصاءه پادصدی فات : 


دم مالل ( 09۳ ) ۰ راک ۵۸ ۶ 0 
مفادیت به روز پلجشنه که اجپت جلوس آن. حضرت: درب زوژ 
بر سریر ملطفت بمبارک شنبه ژیل زد ررزگار بود گل مبارک دايمي 
2 
می فرمودند - و گل زرد مد بر و جز آن دردن مبان_ ابتدل 
نمود - گل زرد صد بر اگرچه در بهائیی شبر کابل خوب میشود 
اما در دامان کوه بیک در مایت خوبي و رئینی؛ و ۶ هزوني ک 
میذگفد - چذانچه زیاده از يك کرره عقب جدران ده و اور باانته 
و مزارع [نجا ای گلبا نظر فربب است - ریوس که پیش از همه 
می رمد درجبال نواحیع بل بسبار مي شود - درین ال حکیم 
ععمد دراد بمرض اقدس رسانيد که اگردرر منبتش را بمرض 
شبري خالی نموده به برف پرکنند که ندوونماي آن از رآب برب 
راد ده بدسته ترنفي میگاد - ر جون بنمط م سطور پرورده کت 
مطایق مه زار موه بو بظرور پوت - توت بي . ارگ 
کیبل که پمربه نفاصت داره کهور ربع صدکون ببذر اژان چون 
گویم که مثل آن شا نمیدهند و از دیگر میوها پدش رس است 
بدمت و پلچم خرداد آغاز شد - و بعد اژ یک ماه پاجام رسنی. مشاه 
آلو که آثرا کیلاس نامند درین ملك بصدار است - اما ۵ا«"الوي 


تجووی. : 


کدمبر ببغر ازاری ست - غر تیر ماه از باغ شهر آرا نو بارا آ اعضور 

اندس آوردنک و یا نیمه امردگ در بعصمي *عال بود - شاه توت 

کابل خوب و رامر اسبت- دومتیرماه درباغ شیر آرا آغاز نمود - و يلك 

ماه ماند - و آلوي بخارا که جز رنگ هبي ندارد هفتم امرداه شروغ 

دیفویبی آن ست پانزدهم‌تیر ماه سر کرد -و زیاده بر ببست روز نبود ه 
۷۵ 


من ۵0 1 ( ۰۵۹۲ ۱ دهم ال 
در آمده نا بیست و پلچم اردی ببشت +گفنی داشت. ب . :۰ 
هانزدهم ماه مف‌کور کهخد اوند انسر ودیبد, بصیر باغات‌منوجه شدند 
درخاي چندکه ور باغ جبان آرا شگفنه بود .و بقدر رو به پزمردگی نباده 
بلظر انور درآمد - و چون دریگ کروهبی بلد؛ بل پنٌ است *وسوم 
بچپان نیا مهرف بر جلكلي داشاي نظر ربا که کولب بزرگي دارد 
چذانچه الی حضرت در بعضي بای ماهتاب بكشني سیر مي 
فرمایفد و بر راز آن پنه جوي آبي و ارغواد زاری ات - روز دیگر 
هفدهم ار‌ي بپشت بسیر آن صرزمین نیض آگیی که از بمیاری 
ارفوان و شگفنگیی آن حیرت افزای بیندد کار میگرده متوجء گشنند 
و جمون تا زان گل. ارغوان بنظر خورشاده اثر در نیامده بود 
تماشای آن بامت" ۳ .گرامی خاطر گششه- وی چپارم 
اردی بهشت و با ت ن دوه ششم ۳ شگفد ن در امد - و در علن 
شگفدگی فیض نظر خوراید اثرم‌یافت - و این بفزوني و رگيفي 
باغات (شاهي خه‌وصا جپان آرا جاي دیگر نیت - شةایفی که 
در بل علی خصوص در بداتیی سرکار وا ٍ-بار شالاب و ببیف 
و رنگین میشود هنگام قدرم منت لزوم بذگفغن در اسد : 0 پلچم. 
خر‌داه در ترتی دود - بعد زای رو به تازل ناد - گل رعنا و ژیما 
پیست ور پلچم اردي بیشت شگفنا پاجم خرداد بانچام رسید - 
مهم خرداد گل سرخ بر آمد - و آخر آن فرو راخت - کل اي 
پومنم امرداه و گل جعفري بیست و چم آن رو بآغاز نباه - و 
بعضي گلپای دیگر مثل زنبق مقبد که *خصوس بانمهای " 
پادشاهيي اسی - و گل ماه که آبرا حضرت جذت معاني بواسطة 


۴ 


دهم تال - ( "۱۱اه ) ده تس 
بر فزازند - راز اثرر که ارک آب نداشت یرلاخ رنت که دیوزی 
بر کدیده باولشی جنوبي نوی ارلك را درمیان گیرند * 
" الون بنگرش حقیقت ازعار و ریاحین و فواکه ايبي خطٌ 
مینو نما ر بند! و اختنأم هریک آن باجی که درین خال برری 
کار آ مد مد ردازد- در سندن دیگر گربٌضای ت] تغدر فصل و اختاب 
هو نهاوئی باشد پیش از ده پانزده روز تخواهد بود "در پاغات 
کار وال پیست و یکم ماه |سفنددار نگووه باام آغاز نموه 
درازدهم فروردین باچام رسود - شگونه زر دالو درم فروردین 
شروع شده بیست و دوم فرو رات . شگون آلوچه چپارم 
فروردیرن بدا نموده پایان یی ماه آخر شد - شکومگ شفتالو نوزدهم 
فروردیی بر امدمه هشنم اردی بپرشت به احتتام رسبد م الا شگونة 
شعااوی صد بگ در شادزدهم اردی ببرشت ده خدیو .لک ۳ 
مات قرین و بکابل در آمدفد با بر درخت بود - و از نظر 
فیض [نر نضارت تازه گرذت - از ذگوفة دیب که شایسنه ذکرنیست 
تحمی که پیش سدرسد بدست زر درم فروردبن-رکرده پادزدهم اردی 
برشت باخر رسید- شئونة -یب پايفيري چور درغاز اردي بیشی 
شگفاه بود بامنداه کشید - شگورگ شاه ۳ ]او بالو نیز غرژ ماه 
مذکور بشگفن در آمده شانزد‌هم آن که در زمین کیبل بفررغ مااچ 
رایات جپادکشا مدور گردید کمال شگفة ی ر شادابی داشت - شگونه 
۱ تاو تي و به 4 در ارایل اردی برشت سر کرده بود ینز درای‌هنگام. 
پارا مانده بن - بعداز یکپفنه بانشم! رسدد . بذفشه در نو روز پید! شده 


تا بیست ررز شگفاة بود - ارغوان در بیست و شش فروردو ی بشگفن 


سذه ۱۱۵ ( ٩‏ ) دهم مال , 
۱ بارار فرظ باشند - و از ارو که د, داراماک بل درتفانة 
عای.:1 نزرل مقدس نبود و لپذا حضرت جات معاني که دو مرتبه . 
در ایام سلطذات بکابل ذشربی فرموه بودند در باغ آهو خانه 
میگذرانٌنه در خاطر خورشید مآثر برازند! اررنگ جانباني 
حضرت خافاني برتو نگفدکه و1۱ دولفت ار اساس نپاد: ید - و چوي 
حظه.ت ت جثت آمکاني کسید بار که بکیل تشریف بردند با 
ررته ر باعلي حفبرت عنایت و رمگود : پوند حنابوه خانان,زصانن 
دران ایام عمارتي درباغ مزبور مرب حاخده و ی مقدم ۷۳ 
حصرت دهود: پيشاشي ایی بنظر آن حضرت در آورد: بود‌ند 
پذابرار باغ مذکور را با باغ مپتاب که مفصل مت برای دولمت 
خاده بر گزیده و آنره معل معلی ر ایبم را دولدخاث خاص قرار 
داده همازث عالبه طرح افگندند - چذانعه در سال ٍٍِِ"« اتصال 
بوز دهم 5 دارالماگ کابل مرتبگ دوم بقصد کشایش بخ بدخشان 
مرکز الویة ظغر طرازگشت مذازل مذکوره باجه‌بع عمیرانی٩ه‏ در حال 
درازدهم حکم شده بود بعسی اختنام زسید : بود - و دوالخارق گرامت 
آشبانه پذزرل فیض مومول فروغ تازه یانةه . پنم اک رربیه صرف 
جمیع عمار ان شده است - دو لک و پذجاه هزار ررپده بر در ولدخا 
مقدی .و دو اک و باعاه هزر رویده به عمارات شم آرا ۲ ۳ 
و چا ر باغ و دیگر باغات و ررضة مقد #۰ حضرت ؛ردرس مكني 

جون حصس» بدررن بل بامر دضری جنت مکی بگچ ری ۱ 
مراندام یاه ر قلعهٌ ارک خام بود دربن نوبت که اعلی حضرت 
۱ بل تشریفی فرصولنث فرمان شد که قلعةً ارف نیز به کی ر آدک ۱ 


‌ 


"هرهم سال ۱ ( ۵۸٩‏ ۲) سا۸ ۱۹ 
مرتبة پانزدهم از مراتب اي «زر خله آثار واتع شده چبوترا 


خردی از سنگ مرمر ؛عکم حضرت جنت مکانی ماخنه بودند 
فرمان شد که بر دیر آن * عجری اژ سنگ مرهر بارتفاع سم کز 
فص کناد - و بموجب وصبدت حضرت فردوی مکني بافراختن 
عمارني بران مرقد غفران موره که در ازج چبارد‌هم ستٍ دهد اخنه 
به بناء *غاصرههجدي از منگ مرسر درمرثبة پائی آنامرنمودئد 
و در .مر آغاز سال هزدهم (ساش گذاشنه آمد - و آخرسال نوزذهم 
بعد فم بلج ر بدخشان در عرض در حال بمرف «ي هزر رربده 
در نغایت مطبوعیت ر نبایت خوش طرهي و کمال لطادت و 
نظانت انجام پذیرفت -و چون جوي آبي که ازمرتبط ددازدهم ررضه 
بر رسنة خياباي جاري است و دوازده آبشار اران ریزان آزیی جهت 
که" از سنگ و آدک نساخده بودند ملدرس گشده از صفا [ناد « 
بوه امر معلی مادرگشت که از مرنو بعمارت آن پرداخنه و در ه 
هر آبشاري حوضي مختصر ساخنه کنارهايی جو و آبشار ها و 
حواشهی حوفم؟ را ۰ از سنگ مرضر کال ‌: اجام دهند - و در 
مرتبگ نب حوضي بازددگز در بازده بعاشبٌ سنگ مرمر- و در مرتبة 
دهم حوضي پانزده در پانزده - و «ر در امد باغ حوضي دیگر پانزده 
در پانزده بعاشیه نگ مرهر - و دروازا در خور آن مکان مزین 
بقبباي فطلا - و پیش درراژه چوکي مربنع که یک ضلع آن دیوار 


باغ باشد و سه جانب دیگر برخجرهائي که جوی اي از مان آن 


س_ مشنمل بسازند - تا #اوني و مساکیی که براي خوردن طعام 


[ ی دیا ؛ وهو: مد ات گرد آیند در پذاه ] همچرات از آمبب 


ك3 ۱-۱ ( 0۸۸ ) دهم تال 


آبهار حوفی از نک مرمر - و درمیأی دیوار پس آبشارها 
معرابي طافی) از ۷ صرصر ۳ روژانه ۰ ۵ران کوژهای " زرین 

مملو ایام رباحیی بطارح بودننن - و میب هنکام شمه‌دانای طا 
با شموم. کافچری بگذارند - و درته آن, نیز حوضي که حاشیه آن از 


منگ‌شرمر باشد بمازند - که از ایوان آبشاري دیگر درار بربزه 
9 مقر ر؟ ساخنند ۳۹ زانیا ی نشیه‌ی مدان باع سه آپشار دیگر 


بروی کار آید کد همگي پم [بشار باشد - و صبان افپار و خیابانها 
ر ذیر دور نشیهی ودط باغ صد فواره ت.بده نمایفد ‏ سیوم میار باغ 
شبر ارا و جپان آزا عمارتی درکمال زیامت که یک آیوان رو بان 
باغ داشنه باشد - و ديگوي رر :این - از دنک مرمر جوئی صیان آن 
جاري,- و درباغ جهان آوا برکنار ثبري که از مغرب رر مي آید, 
رشمال سومی رود چنانچ, ذکر یانت عمارني مفتمل بریک ایوان 
زو به درامد آب دو حجره وج انداخنند. که آبشاري برض سي 
و «هت گزمساوی بعرض ذیر در برابر داشده باشد-و شمال ورگ 
آن پیز عمارتی بطرز عمارت شمال شب رآرا حکم شد - و نرمان رنت 
که گر هار باغ در ایوان #عاذیی هم که مدای هر در نبري مسقف 
که -قفش در ارتفاع بسقف ایوانپا مساری بود جاری باشد - و. 


ترنیب باغ مرقد ,اتدس حضرت فردارس مکاني که طول آن پانصد 
گز و زمینش پانزده مرّبه است و ازتفام مرتبل پمین از مرتب 
نی سی گز مبذ ول داشنفد- و چوی بر ضرعم منیعگ حضرت 
منفرت آیات رضوان مب خد؛جة لزماني رقبه سلطا بیگ که در 


۳ 


دهم سال ( ۵۸۷ ) سم وه | 
ان بعس تدبیر جارداگ هندره‌تان را که از انم 
و نی انناد: بول و وسعت آبال این بوصذان را که رو به بف ریز 
اد بعمارت و نضارت باز آورده حرم زندگاني و حریم لمراني 
ساخنه اند فرمان دادند که «مگی‌حدطان این بساتبن و تم‌امینغ 
تشیمنپا که لختي کبنه و "رفي درور اب ریاض نبوه از ۳ 
بمازند - و باغ شب ر[را خاصه گردانیده باغ جبان آر بنوف ماش 
ددرای بیگم صاحب عذایت نمودند - دربري هردر باعغ دلکشاي 
فردوس نما چنار ها نظر فریب بینندا, است - علی لخصرس 
شبر را که دران جنار بسیاری تشانبدگ حضرت فردرس مکانی 
بست همه در نبایت زيبائي ر خرش نه‌ثی و تنومندي بلهال 
رسیده - دربن لو حدبقظ انیقه درهرمکانی که تاجل عمارت بوه 
نشیم داذشبن طرح دموده جمعي که درف عمارت آگبي 
دزشدند پاهنمام آنت فش گماشنند رباغ شرر آرا سم جا عمارت 
هکم شد - یکی در وسیا باغ مربع نذیمنیی کشاده طرف 4ه اهل 
هاهوسدان اترا جو کیند یگ ویاد تمام از هنگ مر مر ذومان مبلان 
مهتمل برشانزده ستون - چیار درمیان - و دوازده برچار طرف آن 
تا هرگاه آی مفزل برشت آئهن بوررد ر ممیذت امود فروغ دازه 
گیرد از چار -و چار جو که در وسط چار خبابان باغ جربان دارذ 
با آبشارها ر فورها در نظر خورذید اثرباشد - دوم در ارف جنوب 
باع ,عمارتی ور بدمال برداسس کوهی که از زین د-ط باغ هشت 
ذراع برتفاع دارد بلججي که از جوی آبی که بان بالندی . 
بجاری است آبداری درری ایران ءمارت عنی ریخا» باشد - و درته 


ماه ۰۵| ۱ ۰ ) ۱ ده نال 
دز ژمین بیشت لین کبل هنامي که اي نزدت اه زا بانواز 
عدرات آن پاداه رشوان بارگاه فررغ تازه بی باغ شیر آرا و" چٌار 
پاغ و باغ جا وخانه و اورده باغ ر باغ صورت و باغ مبداب 3 
آهو خانا و مه با اطرانش احداث نموده بودند - و دیرفای 
هام ً‌ این بساتذی کشیده جنت مکی که بار ول 
در «ر ور ملطنت پکبل تشر یف فرمودند هکم نمودزد که 
پدوست باغ شیر آرا باغي مبیا مازند - و دران نبری بعرض 
پیعت و هشمت ذراع 5 رود کابل از صفغرت سو بآن در آعدة 
رر بشمال پراید از کچ زر هنگ "رادیب دهند . و جون باچام 
مد ثرا چپ آر یمور گردنیدند - سریر رای جماجاي 
دضمرت ماب قرای ذانی» که بعد از جلوس ابد پیوزد نذسنین 
باژ در درازدهم سال اررنک ذ#يني بکابل تشریف فرمودند باغ 
آهو خاذه را که چنار ها دارد مس بلند بورود معلی رشف بیشت 
پربن گرد‌انبدند - و چون عمارات این باغ ,نوآحیی آن که در ایام 
دولیث حهنرت جذت مكني ساحده شده شایمنة نزول اقدعرن 
بو آفرا به پردگیان مشکوی انبان مرحمت فرسوده :| فییب 
يك ماه درخیمه گذرانیدند - پس ازان صنزل سعیف خان بپادر 
ظفر جنگ که منصل باغ. م-طور است و ببترین مفازل #بل 
" و درعرض ایری یک ماه برغی جاهاي امقح طلبش مرمت یاذت 
و خنی ضروري البفا ساخته آمد بنزیل ارنع آسمانی پایم شد 
و تا. ووز نیت الوبه دذک گرا از دار السلکگ کابل بصوب هندرمنان 


پرشت نشان *عط درت ر اقبال بو - و چوی نرازندة اسر 


دهم سال ( 0۸۵ ) مک + ۸*۵ 
واقدی‌گردند - تا از هچوم لشکر سناره ثمار درکذخشن مفایق .جبال 
بو ججور انیار این را #عشت نکشند - و -اطان نظر برادر سیب 
خان را وب خصرر ولیر اصپ خان- و کرشاسپ برادر اورا «هراه 
بپرام» - و چمشید را 1 از مدمان م ینم ۳ عرش اشنهاه اسي ۰" 
(مغافظا.ت و همراهیی توابع نز ۳۳۳۳ خان رخصبت نمودند 
پر اسپ خان باضافه پانصدی پانصد سوار بمنصب مه از زاری دو 
هزارموارسر برافراخت - چوچک برگ بعذایمت ا-پ با زییی.نقره 
و العام چار مد مبر نوازش یات ه ۱ 
ششم [ شببان ] عاقل خان که بفوری خزانه رسانیده 
پرگردبده بود احراز دولت ملاژمت نموی - تچابت خان ر میرزا خان 
فبیر؟ عبدالرحم نخان خانان و ذر القدرفان و برخي دیگر از باه گای 
بارگاه" جاء و جالي که با خیول ر جمال و دیگر اشیاه نذر معمد 
خان اژ بلخ آمده بوددد شرت «ندرز سملازمت اتدس ؟دنند - 
*عمد مهن پسر متصوز حاجي را بهرهمت خلمت و انعام 
هفي هزار روپمه برنواخنه مرذص گردانیدند که ببلم نزد پلورررد .. 
و گم" وب او ببادر حان و اصالت خان در اسپ از طویلة خامه 
با ساز طلا ارسال داشدند - حبد امد الله که پا دید بافر برادر خود 
هسب (عکم از قندز [مده بود بعنای ت خلعت و مثصب هزاري 
ذدات و هزار موار از اصل و اضاده ر اپ ر قامع داریی زمبن دور" 
و سهد پاقر ؛ 0 مفصب مباهي کشنه پد ان ی صوب دمنوری پانننده 
. افو حقرقی بت ریاض و مفازل ار,مهاکل دارالملکهبل بمی 

نود - حقصرت گيني.سنافي فردوس مٍ کي انار له . 


۷۴ 


من ۱۰۵ ( 04۶ )۰ دهم سال 
سرکار جونپور از تخیر شاه نواز خان بهیرزا حصی صفوي تفویض 
پانت - و صف شک پمرش را باضافةٌ پانصدي ذات و پانصن 
سوار بمنصب در هزاري هزار سوار سربلندي :خشیدند . و حصعوب 
او نقاره "بمیرزا حسن عنایمت نهوده درمنادند - خایل الله خان 
بانانهٌ زاری ۵ات بیئصب جاز هزاري مههزارسوار مقلیزر گردید 
چون بموّتف عرض اندس درآمد که علامي.معد الله خان غر 
شعبان از بلج پراه خنچان که بیمان را: رننه بود ردان آسفان 
خلافت خواهد شد ر بایوار و شب یر بدرگاه معلی مي رسد خانان 
بلده پردر از رنور عاطفت چار اپ راهوار مسرچ از طویلة خاهه 
پغرا باغ فرسنادند - اگو در ادپان سواری اودیرو نماند برین (-هان 
هو را ,ببارگاه کیوان مکان. پرساند » ۰ 

۰ چم شعبان علامی که در چار روز مرافي ر مصاعد ضعب 
المرور این را: طی ازاخ بکایل آمده بو سعادت اسئنلام 
شد هد جپانبادی اندوخت و ازاوا ۳۹1 رنظم و ذسق صوبهٌ برهم خورد 3 
بل از قرار واقع پرداحته و باراء مایبه و افکار ژانیه -هاه و رعیت 
آنولیّت را از پراگندکی‌باز دنه بو ر همگی خدمات را طابق حکم 
اند کمایلیغی بانصرام رصا.یده از پیشگاه نوازش بعفایی خاعت 
خاه»ر بافانم هزار -وار بمنهج ذش هزري پاي هزار سوار 
مرافرازگردبد - از بسوارار مذصب رسنم خای هزار موار دیگردو اسچه 
مه اسهه گردانیده اررا بماصب پایم هزاري بنیم هزار -وار دوهزار 
موار دو (-چه سعا-چه برنواخنند - دربی‌تاریخ پصرای نذر"ع.د خان را 
با رالدها ر همشیر ها دستوری شد که پبذتر بدار الملطنةٌ تمور 


دهم سال ۱ ۳( ۰( 9 ۰۹ 
و نبری دارد نه آبشار آزان ربزان بقیض نزول نضارت تازه بهیدنه 
و نوا کیوان جناب بمرام نثار و پبشش پر داخنه دب هنم 
چون بامبای #مارات ده را که بر دام پنه راقع شده ر نقیمنهای 
مرتبه بمرتبك آی از دوربفاییت خوش‌له! است چرافان کرد بودنه 
حضرت جپالبانی بر کربوا معاذیی فریگ مذکور که جوی ان 
و چذار دلعشي دارد ر کارگزارر سرار نواب خوردید احاقیاب آثرا 
ترتیب داده اند و با واع گل ر سبزه مملو است و #جپان‌نما موسرم 
بر آمده پبنماشای آن‌اندساط درمودند ۰ ۱ 
سیوم ماه [شعهان ]از اسناابف بموضع ماما خانون که از مواضع 
شیور بل است تشریف اورده باغ نافي *عمد اسلم را بنزرل 
مقدس فیض مود کر ادزیدند - روز دیگر مقارن رات ر امبال عذان - 
مراجقت بشیر مدعطف ساختند - ریرلیغ طلب گوهر کلیل 
سلطذت بادشاهزاد: ععمد شاه چام بیادر از بنکاله د اخثر 
برچ دولت پاد‌شاهزاده هن اررنگ یب بپادر از گجرات 
با دای خلادمت بشرت صدرر پلوست . وخدهت صوبدلواریی 
نکالة باعنةال خان فاظم موه ببار عفایت اموده فره‌ان گدین 
که بعچیل از پثنه به بناله بعتابد - ر حلوست موب گچرات 
بشایه‌زه خان که خبط صوية مالوه ی پرداخمت ۰فوض فرمودنن 
د هزار -ور از منصب ار در اسیه سها-په گرداپیده اررا بمنصب 
+ بزاري #چبزار سوار در -په سه ا-چه سرافراز ساختدد - وایالت 
موب مالود بشاه نواژخان مرحمت کشت - ر منصب او باضایگ 
هزیری خزر مواربني هزاری پني هزار موار مقر گردیذ - و نم 


»ده ۱*۵ ۱ ( ۸۲ ) دهم حال 
خابپای مردم منواري شده بودند - هنكامي که بند کان این ۱ 
درلت خدا داد ابد بذباه #جست رجو پرد‌اخنند *خمفي خفي از بلخ 
بدر رنت -و از استماع آنکه ارزیگان پسر او را بعد از فرار نفر معمد 
خاری نزد عبد زلعزیزخان برده اند خود رل ده پسر رسانید - مادر فناقی 
معمد ایجمیپ رن پسر - - و مادارهر لک ر از ازماد تلماق اند که با 
رای چویش بدرگهمعلی آمده اد -رلد!عبدالرهمی شهمین 
۱ پسر ذبز ! وي بود - و او رخضت هسفي بر بسده - نذرکعمد خان زوجه 
ءبد العزیز خان را که دخثر ءبد الرحدم خواجه جویباری مت 
از بطن خواهر باقي معمد خان رولي معمد خای با دبودخثر عبه 
اامزیز خان که از همین منکوده منولد شده اند وکوچ نظر 
بروژی و دخار اور( دربلخ پیش خود اگاهداشده دید آنها دعفوری 
۳ ۳ همجی ده طدطنه وصول افواح قاهره بلوش او رسبد سه روز 
تبل از وروه ءسکر منصور بساچت باخ پیش انیا درسناث » 
غر شعبان ماه پادشاه گینی پذاه بکاگشت *عال دام کود 
کابل که بغزونیی ریاض و رفور اشجار و کثرت ثمار و ربانیی «بزه 
و ررافعی انبار بیشبت آثار امت توجه فرمودند - راز شکر دره عبور 
نموده باخ‌میر #عبی رابنزول قدس حر-بز و شاداب گرد نیدند - روز 
دیگرد راثا« ره نوردي موضع فرزه را*بر فرموده با-تالیف که بسرار 
ملکه جپان مالکه گییان نواب بیگم صاحب مفء‌لق است و ببغربن 
اماکری کوه دامن - و اقسام انگور فروان دارد - و پشتر انكوري کهبه بل 
مي آرند ازانجا. امت - تشریی قدیم ارزابی داشنند . و باغ فردوس 
آئبن آن ثمرا جر خانت را که چذارهاش سر بفلک کشیده" 


#هم ال ( امه ) سه ۰۵۵٩‏ 
مبذول داشنه هرکد‌ام را در خور مرتبه از الیی مثالي و پیرایبایر 
مرصع پامذاف جواهر و ذقود و اقمث» ءطا کردند - و بنسلیه خاطر 
پراگند؟ همگنان پرداخنه نرمودند که دیگر تفرته اخود راه ندهید 
که دربن درگاه معدلت و جبانباني بربخنی ارو و «غکپا حرمت 
سردم «رومایه رضا ندهند چه‌جای دیرد ری دودمانیای ماطامی* از کر ۳ 
عمیم و فثوت: جصیم خاذان کربم نزدیکسسی که به نذر همه خان 
هرجا باشد برمید - و تا (ینجا هصفید بعزت و رناهیت و جمعیت 
تمام خوهید گذرانیه - و حضرت خاتانی بنات را باراد] انکه هرکه 
شایدنگیی از دواج داشنه باشد براي يکي از دزرای سماء خلانت 
خطبه نمایند عضور دس طلب داشنه مشمول امنان اعطات 
گرد انیدند - و ببریک از جواهر و مرصع آات و زز نقد وافسام‌نفایس 
دسج انعام فرمودند - و هرسه دخذر با م ادران ومایر پردگیان پدر 
بمکانی که برای اینان مقرر گفته پون ذنوری بانند ه 

ذکر امپات ارلاه نذر صدمد خان - والدة عبد (اعزیز خان که 

بزرگتربی فرزندان خاده زد فافي تولکا (ندجانی است - 
قاضیی سابق و - خواهر نذر *عمد خان زرجهُ ءبد الگردم چلطان 
کاشغری‌اورا از قاضی ابنیاع نموده بود - نذرمعمد خان آن را درخانة 
خواهر دیده پشنف تمام گرننه منصرف شد - و اکنون ثریب 
بیمت سال از ممات او «پري گشته - رالد؟ خصر از امانل 
ردم بلم است - مادر بهرام سیرمبی پسر لولي است و او نیز 
در گذ‌شنه - والد؛ سجعان قلي چارمدن پسر هم لولي احت - بعد 
از گرتخنن نذر ق#عمد خان ار و برخی از *علچیان خان در. 


شاه ۱۵ , ( ۵۸۶ ) ۱ دهم سال 
سلطان برادر جافي خان پدر دی تعمد خان و آزان لو ژر يکي 
نخست زن امام قلي خان بیه پس از و بنکلم عمف یار در [مد 
در جلکای ما هرر فرود آورده دوامت اندوز ملازمت گشتند - روز . 
دیگر صدر (لصدور مبد جلال !عم رالاتا خبابان پذیره شده بهرام 
و عبدالرچهی را با رسنم ولد خصرو پأمنان لاطدن صکان ادرد - خافان 

دریا توال جپرام زا پمرحمت خلعت خاصه با جارقب زردوژی‌وجیقه 
مرح و خدجر مرمع باپپولکتاره ر منصب باج,زاری هزار سوار 
و در اسپ از طوبلة خاصهُ با زب طا ر مطلا و د:تقوز پارچه از انمشة 
تسه و یک اكث شاهي رِ بیست و پنچ هزار رویده باشد نقد ۱ 
وعبد الرحه‌ن را بعذایت, خاعت فاخر وجیقةٌ مرمع و خفچر مرسع 
و اسپ پا ساژ طلا وب تقوز پارچه 7 رمدم پسر خهرر را خلعت و 
اس سرافراژ ماختند - و خواجه ءبدالخالق داماد نفر معمل ان 

رز المون پرر! چی خسرد خان بدقپیل عنبه اثبال فرق طالع برافراخده 
پمرحمت خلعت مباهي گردیدند - و از وفور رات پادشاه مبر 
کبیز عبد الرهم را که خر تردن براهر ۳ بمپیی بادشاهزاد؟ 
بل میردند تا درظل عاطفشت آن ولا گبر تربیت یابد و 
روزیانهٌ ار مد روپده مقرر گردانیدند - و مسنورات خا که سه منکوح او 
بودند يكي دخنر اررازبی - دیگر هفتر بالنور پرواچی - حیوم 
مادر خهرو. و مه دخثر یکی درم شانزده - ذیگری در مر چارده 
مبومین یک ساله ‏ و سریبای نذر مد خان را که همه قلماق‌اند 
نواب عرش تباب نلک نقاب پرده نشیی مرادق عظسی نیگم 
ماحمپ بامزاژ نزد خود طلبیدن - ر انواغ عواطف ر اتسام مپربانی 


۵هم مال ۱ ۵۷٩‏ ) حنه ۶۵۵ | 
همراه عاقل خان دسئوری یاننند - درب تاریخ مبرزا ومد ولد 
مبر پدیع مشيدي بمرحمت. فیل بلند پایه گردید - شم الدیس 
واد نظر بپادر خویشگی را خلت و فوجدارمی دامیی کوة کانگره اژ 
تهدر مرشد تلی عُ افقیخار دنله م رخص 3 ردآنمبدزد . 

پیسث و درم | | رهب ] پاد‌شاهرا۵ه مراد خش بءوضعر آهشرای 
رسید - کورنش آن را( گبر صملوع گردید - و ازپوشگاه چلال فرمان 
شد که پشیر در نبایه - و تا اننباض عساکر منصو بدارالماطنگ لهور 
۱ هماها بوده بعد از روانه شدن رایات عالیات به پشاور رفده ت 
گزیند بمیر ذور الله که از بل امد بود ه«زار ررپده ام ند » 

بیست و باجم [رجب] مه‌امپ ازطویل خاصه پایراق طابه بهادر 
خان ز رحلم خرن ر اصالت خان معوب ذذر مرد خواجه مین 
تائي 1 بخ ممذن شده بوک ارسال داشنند - و خواجه بمنایت 
خلعت و انعام هزار روپبه نوازش یبانت - حسی قا قلی بیگ آغر 
را که آق سقال قوم خود و مرد نرمیده ررزگار دیده است و باخسرو 
اژ بدخشان آمده در تال ندها مدصلگ گ.دید بعنایت منصب 
و انعام در هزار روپده سر افراز ساخدند ه ۲ 

شب بیست ور هفدم [ رجب] ده هزارردیده مقرر ایلة المه‌راج 
در حضور مقدس باه‌عاب احدیاج ءطا فرمودند ۰ 

و بیصت و هشلم راجه بیپذل داس و خلدل له خان و لهراءپ 
خان ر مبیس داس راتپور پسرای و متعلقان نذر معمد خان 
و سه دخدر اورا 5 از اج همراه آورده بودند با دوزن معمد بار که 
دخنر زادادی یمد خأن است رز پسر پایند*عمد ملطان ولد ترهوی 


اه ۱۰۵۷ 0۷۸ ) دم حا 

شانزدهم [ رجب ] براچه جصونت ساگه اپ از طویلگ خامه 
پا یراق طا عذایت شد - خلدل له خان و غضنفر ولد الله و برتبي 
خان ر موون مهس راد ماصور حاجي از بل آمدء کامیاب درلت 
ملازمت گفتند - جون خایل الله یغان مامور بود که با راجه 
یرل دباس و غیرة همراه توابع اسپاب نذر معمد خان بدرگاة 
۳ آیاه ر او یلغار کرده پدشتر رسبده بود حدم متدص صادر شه 
که بسرعت هرحه ژماء‌ار مراجعت نود بان جماعه ملی‌ق گردد 
و سنا جپانداري همراه [ید - و#عمد عس پسرهصور حاجي 
ر ای خاعت ر کمر خخهر طلا و شمذیر و اسپ با زیی نقرة 
سرامراز گردانودند - و بامي شاعر کهتازه ازدار ااسلطنه آمده تصبد٩‏ 
در تبنیت فم بلیم و بدخژان بعرض اندس رسلیید هنار ررپده 
انمام شد » 

بمت ویکم [ رجب ] -عاد‌تیخان قاهءدار ترمف باضانگ پانددي 
پانه‌د موار دمذه ی در زار و پانه‌دی در *زار-واز ر مردمت زقاره 
پر نو اخنه‌آمد - عاقل خان را بعنایت اپ ربراه راخنه حکم‌فرمودند 
5 مبلغ‌پانزده لک ورپبه و هفناد هزار اشرفی‌که *ج.وعبیدت وباج 
لک‌رویده باشد بشاه برگ خان قلعه‌دارغوری رسادیده بر گرد - ر ده 
برادرخان و اماات خان ذرمان شد که آنرا مصعوب جمعي 
بجلخ طلبید: با بست و بلج ای روبد» که سابةا سید فدروژ بردة بود 
و همه باه اک ررپیه مي شود در وجه علون لشکر و دیگر ضروربات 
مرف نمایند.. وسید (جد که با معدن گشن بود با پرادرار و ابراهیم 
حسبن ترکمان و برااو -نگه ولد راجه جلت سدگه و گررهي دیگر 


.هم دال ر ۰۵۷۷ ) سفه. ۵4 | 
او بهای صریر جبان باني رسدرد حکم (تدس: بنفا پیوست. که اگر 
آن مرگردان بادویه ادبار را نصببه‌از ملک داری ر ببرگ از کاماري 
مي بود از دولت دصول ای نامه نامي و سیف گرامي که دسغذر 
(لعمل سعادات در جاني و نبرست بر ت جاوداني است *عررم 
نمي شد اکنوی دربي آن گم کرده ٍ ي رفن مايسنگي ندارد پاید ۱ 
6 برمیدن مذشور مقد س از شاه رخصسمف شده رواد [سفان خوانین 
"پذاه گردده 
یم [ رجب ] بعین علي که تازد از ابران آمده بود چار هزار 
ررپده ءنایت شد ه 
پانزد‌هم [ رجب] سعدد خان بادر ظفر جنگ را بعنایت خلهعت 
خاصه و امپ از طویلهٌ خاصه با زین.طل سر انراژ ساخنه اعکوست 
ملتا رذصت فرمودند - مذعب (صالمی‌خان باضانه «زاری ات 
۱ *ج‌زاری ذات و چبار هزار سوار مقر گردید - خواص‌خان #خلعت 
و جم‌دهر مرصع ار صوبه دارعی دددهار و باضافه هزاری دات و هزار 
موار بمفصب چارهزاری چار هزار -وار و بمرحمت فیل - و حیات 
اخلعمت و خدصت د دارزفگی ی »رم جلو از تغدر خواص خانن و 
س ۲ |فداده بمنصب در هزاری ۵زار سوار و زاجه راجروب باضافکٌ 
پانصد -وار بماصب در *زارنی در هزار -وار- راز اصل و افاذه 
شاد‌مان پکلبوول بعذصب هزاري ن,صد -وار. ر جهار فلی ککبر 
پمنصب مزاري ههت صد سوار ‏ عزافلخار اندوخنند - خواجه 
عبد الرحه‌یی و لد ءبد العزیز خان را بخشیی پدخشای گردانیدند.. و 
بعناپت افانقٌ مذصب نوازش یانت ه ۱ 
۷۳ 


تط :۰۵ ۱ ( ۰ ۵۷ ) دهم مال 
5 در خدست لازم السمان] مشمول عنایات و امناب تلطفات اد .- 
. و بکمال اهنرام ر رات ور جمعدت خاطر صفرون هسنند - 
" تعصیل مرضیات چالبی رنیق طریق باد » 
میرمزیزباستعیال‌تمام راهی‌گدتنم. آن -وی فراه نذا خای 
پیوسنه یریخ تضادفال که از پیشگاه عذایت !غان‌مزبور ارسال یاننه‌بود 
از راه تون ر طبص که بصفاهان نزدیکنر است پیش از جان نثارخان 
رواده شد - پس ازان‌که مبرمزبور بصفاهان رسید ازان رر که ندرعمد 
خان که حقدقت رنش ار از اند خود تجادب ایران و »راجعت‌نمودن 
و آمدن +عواليي میمنه پا دیگر مقدمات در *عل‌خود نگرش خراهد 
پانت - از فرط سوذر در صغاهان نیز توئف ننموده بصوب خراسان 
برگشنه بود در صدد آن شد که از عقب راهی کشده هرجا دریابد 
نامه را پرحاند -فرمان رای اییان اورا ازیری حرکت باز دادده پیغام 
نمول که درین هنکام ۹1 نذر کعمد خان اژ شُورزش دساع و آشفنگيی 
طبیعت سر رشنة خرد کزینی و عاقدت بینی از دمت و اهشنه 
اما رشاو نزد خان مسطور مصلعت نمی بیفم- غالبا از و -لوف 
. پسادیده بونوع نیاید- اولی آنکه چون [مدن جان نثار خان نزدیک 
امست چندي توف نموده ررز عیُدااضعی 
او مقرر ساخده ایم همراه ار مارا به پیند - و این معفي را پاحنان , 
خلافت معررف داخنه تا صدرز حکم مقدی مننظر باذه - میر عزیز 
بموجب آی کاربند شده حقبقت بدرگاه خوافین پناه عرض داشت 


۳۹1 مایت ملاژمت 


تجرمالیر (, 0۷۵ ). سفد 1۶۵ 
ناموص‌میادالله اماد؟ جمنم‌گشنه‌اند - دران بهار بار ندهند - وهموارة 
لشکر ی‌گران با کمال دوز در بدختظ ان مسنعد ر مپیا باثف که هرگاه 
۳1 صدر نشیی*عفل اعدا را در بیج مبمی رو ژد يا ارادا نیو 
ماوراء النبر دهم گردد عذد الطاب بلا تونف شنامته لوازمخدمت 
و همرهی چنانچه باید بنتديم رسانند - چة پیش ناد هیت جز 
حصیل نام نیک مطلبی دیگر بیست - هرچند بعض چپ کشایای 
(سرار -لطنت درمان ررائی و |منیلا و صولت را دکو شناسند - اما 
دش ه«مت ی مت این دست پرررد ازای عنایت ایامعنی 
مراذب زان کوتر است - دریذولا معررض افندس کشت که آن برازند؟ 
مسند خانی از شبرغان پاددخون رننه فا-م نببرا خود را که درانجا 
بود «مراهگرفته پامعدردی براه چول ولیابان بمزو نتامتند- ازانا 
نه از ندکان :جز ندکی تباب - و بر مگ جبلت سراسر امالیت ۲ 
نطرت سراپا نت ما پاس ناموس رد حذظا حرصعت عوام الذاس ازم 
و *لبعنم است - دکیی الخواص - علی الخصوص درحینی 4 اعتماد 
بر دینداری رحق پرنی و راسنی و درسنیی ما نموده باشند - مصد 
مقدس آدست که منسوبان و منعلقان آن قاراً خوا.دن را به نیکو 
تربی وجپی ر شایدنه تربن طرزي باحامای ایق و سر الجامی: 
مناسب در هرجا که تودف گزیذه باشد فرناده آید - دربن صورت 
راگر معنمدی ؛جپت بردن ایذان از الصوب بیاید اولی است واا ] کاه 
سازند تا اندیفی‌آزیی طرب یت زفاة - یبا معیی‌کرده تا آن 
. وقمت,جمیع پرد گیان حرپم عفت - پیش راکب سماه رفعت - انوار 
حدیِقه عزت خصرو سلطان و بپرام ساطان "و ءید الرحمن ساطان: 


۰۰ 


شاه ۱۰۵۲ ( ۵۷۶ ) ۱ ۱ دهم مال 
آی خان والشان دران کف صوجب نفرت خاطز و وهشت طبیصسآن 
ان بلفد مکان توادد بود و اسنماع ۳1 برطبع سررت سرشت فئوت 
دوست گرا آمد پرزده باشد - و طایخ ىِ گرای درر از دور بلفی 
آن رددع القدر ر اراس مدرد ارزد که از لیخ بر امده ی شیرعان 
ررند - فذات اندس ما درالجا می بایست تا داد قدردانی می غذ 
قدر خداوئه‌ان سر ارباب قدر شذا-اد - وذضل اهل فضل اصعای‌نضل 
لیگی ازان خن مندع الشان بانضای عقل صعامله فپم و خرد 
صواب اندیش منونع این بود که بعد عقبق ادای نا مایم بی 
لمات پاد‌شاهزاد: از بلج جانب این نیازمند درگاه بی نیاز منوجه 
پاحد چه تدبیر پر هر تقدیر انباه ما نی الضمیر ناگزیر نشاه مروی 
شداخده ابر ازان پرد اخده میشود - مکنون خاطر مپر ناظر آن بود 
45 سادمت وایت بل را که از آشوب حوالیث غبار فننه و فساد 
داشت برفوت و زرب تدید, ات مادده و افکار ژاوده پادن تمول 5 و ای 
راهه ژوان کافر دعمت حقوق نشنای ر جرا رسآنددة و رود رحنصدگء 
که در قاءهٌ لیخ بوه بقبضه قدرت آن فنارا خاندان عزو علا در آورده 
مقررنموده شود که آن علاله. مجد و مکارم طوایف باطل ۰ کیش 
جغا آندیش تداه کان نکوه‌یده کردار المانان را ده به انکر دادار جان 
آفرین - و اهاذمت قران مبدر- و جتعود رمول امیی- صلی‌الله علزه و 
علی آله و #عپه (جمعین - تا باغه‌اضف مج از حقوق ولی نعسی: 
خویش چه ومد - و تثل هزاران نفص بی گناد ر هتکس حرعنف و 


یل ۰ . 0۷۳ ) مناه ۸۵ 
قل نامه 
+ فظام عالم و قوام بفي آدم بیجود تمام سود ساطبن :معننلنی 
آذن- و خواتبی نصفت گزبر منوط است و نفاف ارامرو نواهی 
الپی بقدرت و امذنلا ر تلفیذ و اجرای این برگزیدهای» پرورد از 
و بزرگ کردهاي آفرید‌گار مربوط - ذات خجسته آیات. سالگ خوائبري 
پلند مکان - علالگٌ خواقین رنبع‌الشان - نقار؟ خاندان دولسث- عضاد4 
دودمان شوکت - قر؟ باسرا عظمت - غرا ناصبهٌ حشمت - بدرآسمان 
رنعت شم فلك عزت -مورد الطاف یزدان - طرارت چمی چنگیز 
خآن - باحراز برکات - وادرا ک سعادات - موذق باد -خامه مدک قام 
پص از نارش سام ملاست انجام بگزارش مطلمب میگراید که سابقا 
بمسامع حقایقمجامع رمیده بود که در حیلیکه در الناج ملطلت 
کبریی خلف الصدق خلانت عظمی فروغ دودمان دولت و اقبال 
فیر برچ ابیت و جلال- پاد‌شاهزاد6 کامکار نامدار بلئن مرثبت عالی 
نصب رااتبار مراد بپخش بنواهیی بلم میرسد آر مفوا ملسلكٌ صفا 
دراریی مماء اییت - لالهي دربای بسالت - ببرام سلطان و سبعان 
۱ قلي ملطان گرامی اخاف را باسفقتبال آن رالاگپر میفرستند- و آن 
موید اخنیار بآئیر گزید: ر طرز پمندید: . پیش آمده رخصت 
انصراف مامی خدمت آن خان والا مکان می نماید - د چون آن 
ترةالعیبي خانسف کنار بلج منزل میگزیند ظاهرا از تدر نهنامیی 
آن ثوبارا بومنان ملطلت که مقنضای حدائت سس د عافوان 
۱ شباب مت و از غغلت و مصاهلة رش مافیدان بعضی اداهاي 
ناهنهار درر از ار مذل درامدن زستم خان بقاعة ام پارجود بودن 


جخف ۱٩۵۷‏ ( 0۷ ِ بهر خال 
پپست و هم [جمادیالثابیه ] پاد‌شاهزاد) وااتبار مرادبخش 
.را پمري بیجود آمد - ر بدلطان معبد یار میموم گردید ه 
غرا زجب بسید عمود راد خان دوران ببادر نصرت جنگ 
برای سرا چام مواد (زدراج با مپیةٌ عبه الله خان ببست هزار رربده 


دسنوری یأنشس میر مزیر بصوب ابران نزد 
نذر ید خان 

. چون فذر عمد خان از شاه راه کعبهٌ مداد رر بر تاننه بعب 
یرای شقافت چنانچه گزارش پذیرنت خاتان کرم گستر گهشکیست 
رالی | ی برگزید؟ پرورد ار بر اقنفاء مفاخرو نشر مار مفطور امست 
بىفتضای مموم خير-الي وشمول صواب !جی خوامنند که اور 
بر اه پیش نباد همت فلکی, ارتفاع از انواع رادم و عطوفت ‏ 
و دیگر مراتب مررت ندبت باو بود ]9 گردانند * بغابرار میر عزیز 
مازم مبین خلف خلافت را که دابق از قبل آن کاسار بخت بیدار 
نزه نذر مد خان بخ رفنه بود بعذایت خلعت و انعام چپاز 
هزار ردپبه نوازش فرسوده هشنم ايری ماه ادرا برمالت. پیش وي 
فرتاوند -و گرامی نامه عاطفت مشعوی که حصب العکم علامي 
معن الم خان انشا نموده و نقل آری درب نصة معالی صرقوم 
میگردد با مکتوب پادشاهزان) بلند ندر که باشارژ راا نکلهنه بردنه 
معمرب او ارسال داغننف ۰ 


فان سال ( ۵۷۱ ) سل 0 و . 

۰ قصرت شعارگشت - کیفیت حال آنکه جمعی ازینی گرره بی شکوه 
کم در لباس کنداوران بدزدی ر رهزنی کارپیش می برند خود را 
پدنبال اردر رسانیده یکفطار شترباررا بردند ۰ راجه بعد از آگبی _ 
تاخنه شدر (نرا خلاص کرد - پس از طي لغنی مسافعت بقصن 
تعافب قریب هزارو پانصد موار زان تُدر گزینان که در پهن پشنه 
تام داشناد پپمدیگر پلوستند - و -2 فوج شده راچه را ازع طرف 
درمیان گرفتند - راجه با آنگه اژ شیک سوار ژیاد: ههراه نداشع 
دران هنکمه حماست و حمیت داد تپور داده جه‌عی را مقئول و 
برخی را جروح گردا نید وچندی از راجپوتان که بعضی اژای 
خویش او بودند بعد از کوششمای مردذه جان در باخفند - و از 
شجوم مقاهی کار بر راجه تنگ گردید : و ار قرار بمردن داد -درین 
سا مسق 
۱ ریگ بوم تفنه نزدیک سه کرده تاخنه خود را بسپار بوقت ره‌ادیده 
بودند نمودار شد - خاذیل پای ثبات از دست داده رر بغرار نوادزده 

کنو رقابع حضور بر می نگره 
بیست و شهم جمادي الثانبه مب پور خانت که بعوچب 


‌ 


فرهان طلب از جپانگیر آباه معررف به هرن مذاره بشبگیر و ایوار 
در شانزده ررز فطع مراحل و طي مذازل نموده در حوالهي ابل 
۰ رمیدیه سعیده خان ببادر ظفر جاگ و صدر الصدرر سید جلال 
سکم انس پذیره شده. به پدشگاه حضور سراپا نور آدردنت آنن 
کامکار پسص از احراز شرن مازمت سرامر حعادت هزار مبر 
نذر گذرانیدند - ربمرحمت خلعت خام» مفذذر گهتاد « 


۳ 


جله ع ۱ ( ۵۷۰ )...۰ نمم-ال 
گیردون جاد پمنصب هزاری ذات و پانصد موار حر بلند گردید.» 
۱ "۳ از احوای خسرر بیگت آنکه ار در صی بام شش 
سالی باسیوی اناد: بو - نذر مد خار او را خریده درمقام 
ثرپیت ده - ربه‌رور ایام خان را از هسن هرري ر معنوی 
بر ان عبت بومرسید - "و چوی اررکنیم چناچه گزارده مد 
۳ ر فر معمد خان گردید و کدخدایان ار یماق تر کس که 
در حدرد اررکنم بودند نزد خان آدند و خسرو بیگ را شنلخنه 
گذ ناد که او ی از میداگٌ مامت و پدرش اژ »۶ جران ي ین قوم بود - خان 
ار را سردار اریمای ثرکه‌ي ساخت ه 
از موانج آنكه چون, رسنم خان از در کررهیی خواجه دد کوه 
۹1 دران جا فررد آامده بو باندخود راهی گشت خود با لغتي 
از هیمرهان قول شد - و راجه پپاز -نگه را با سردم ار د جهعی 
از تفنگچیان هراول ساخت - ر معمد قا-م میر یش را با مردم 
آوبخانه ناهبنمی خزانه که براي مواجب مندهای نقدي 
ٍِ بود گماذت - همین که ازان ببابان بی [ب سه چپار کروه 
فوردیده آمد پداد خبر آورد د 5 الماذان اسپ ماحب مرا از من 
کشند ند - دیکی از «مرهان مرا به تیر زذمی ساخذند - ره‌خم خان 
عمن قامم را ب! برق اندازان و هاشم بیگ کذغری ر چندی دیگر 
بمدانع مقاهیر معیی گردانیده کص نزد «راول و چنداول فرسناه 
که پیش د پس ارد و را نکب پاسباني نموده لخني تونف 
گزیننه- دربن میان سواری از راجه ديبي -نکه تاخته رسید که 
میان راچه والمانان جنگ در پیوبنه بود- ر بپررزی نصیتدلرولی 


جسر حلل ( 04 ) هب ۱9۵ 
پیشش نساه کیش که او یماقات ایی حدود را تاخنه مالو 
مواشی را بغارت برده اند مجخواهند که بریورت مین بربزند چوی 
مرا جز بندگي و خدمتگذاری بندکان .ایس دراه و مرنیصی 
امیدوارم که کومک نموده از شر این اشرار فجار رسنگاری بخشند - 
و وسثم خان که حه کرده نوزدیده آبرد خود نیز آمیده: خاه 
را دید - اتغانا مخاذیل که آ-اری و اموال بمبار درپثاه رباطی 
که درا حوالی ات فراهم ساخنة بودند و خود نزدیلک 
آن برپشنة ایسناد: همین که سپاد ظفر دمناه نمایان شد بطريقی 
که دران گرره غدر پژوه منعارف امت همه یکبار جلو ریز برنوي 

هراول تاخت آوردند - کنداورای نبرد جو بای غدرت نشرده ر دست 
جرات کشاده بر دادن بان و تغنگپ پرداخنکد  -‏ و مجازران تول 

نیزار رسیده بضرب نبغ و طدر سفان و ژخم تبر و تفنگ جمعی. را ۱ 
مقنول و اختی را مجررح ماخنفد - رتنمه را براه فرار اندا‌تند 
و تا رباط فوطی:عاقب آن فجار نموده همگی اثرار با [ نچه اراس 
و شنر و او د گوس‌فند د جزآن بغارت برده بودند ازان فعاق‌گرنننه 
و در رباط آقدر توقف نمودند که تاراج کشیدهای احهام 
اه شده از اطراتب و جوانب رمیدند - و اموال خود را شناخه 
متصرت گذنند - الماذانی "که در حدرد شبرنغان ذراهم آمده 
بودند بیه‌ین دنبرد غزاة دیس رهگرای بادية ناكامي گردیدند . 
خسرد بیگ درا روژ تلاش گردانه نمود - ر بقاارزیی بطت بیدار 
دز سک بند کان ایری دولت خدا داد در آمده با قبیلا خود ۷ 
رسنم. خای ابه اندغیه رنمع و بالتماس ومتم اخای از بارا 


۷۲ 


تقو ( ۰۷ 6 دهم سل 
2 گرامٍ پادشاه ممااک سنان خواند:ه جمعی از المادان "را کف گاران 
فواحمي" بودند راند ند - و میر مذاکور پا با پنم‌شدی از کدخدایان: معنیز: 
همراه جلال» الدین مو, ول دردازي 8 بخ شنافنه سدارامپامیی 
علامي را دید - - علامی‌این حماعه ر پاوازشبای پادشاهانه وءنایت 
منامب شایسته مطمد خاطر گردانبده رخصت داه که بموطی 
رده فرا آ یره دو آتخواهي و خی اندیشیی این دولت سرسسدی باه 
مساعیی جمیله بنقدیم رسانند - و نگذارند که اهل شورش و فاد تا 
رمددن ی خان دست ظلم پرمت را بجان و مال زیر دسنان 
فراز کنند ۰ 

از رتابع موب اندخوه انکه بعد از مرجمت بپادر خان 
و امالبت خان حسصب الطلب پادشاهزاهو مراد پخش گررهي از 
المافان فنذه انز حوالیع اندخود را ناخت نموده بودند ‏ و خواجه 
کمال ارباب اندخود که کد خداعي باغیرت آن کت بو و از سعادت 
منهي و «خدمندی در درلنخواهیی لیس ۵ 5 و الا جاه میکوشید 
بقصد مدانعة آن جوز پرسنان با وجود فلت آاءوان از حصار برآمده 
بدرجة شهادت زسیده بود - درینوا که رمفم خان بآن صوب ررانه شد 
پانزدهم رجب که از کذار پل خطب کوچ نمود قراولن خبر آورند 
که در با دررهي پهدار ي از المانان فراهم آمده اه - خان مدکور 
بهلفنی ۱ ین خهر خود بادیگر همرهان تول شده "مد قامم داروغةٌ 
توتخانه را با در هزار -رار ثقذگچي هراول کرده راهی گشت - دربی 
مباي کبس خسرر بیگ ترامن قوش بيگهي نذر عمد خان که‌سردار 
ترکمنان. بو آمنه از جانب. ار ظاهر حاخت که جممي از سم 


یه مال ( * ۵۷۷" 0 له 0) 
شپز. که بميامی ‏ انصات و احسان اولیای این دولت خد| داد 
آباد گشنه بود و اکثر رءايای ملک بدخشان از بيم جور المانان پآن 
معمورة پناه آررد: بود ند آهم دانسنه جوني از احدوان و تفکمیهیان 
ر پیادهای بندیلهر! بمعانهلت قلءء باز داشت - و از چار طرب 
هرجا احتمال در آمد این گروة ذره مت پووه بود چوپ و ۳ دفیز 
آن (ستوار گردانین: تفذگ چبار #عراست باز گذادت - و جممی از 
راجپوتان را بر گماامت که ببر جانبي ؟» مقاهیر #جوم کنند ۳ 
پره‌فد - و خوه شب و روز آمادع کرزار مي بود ۰ 

سیوم رجب معاذیل قطغان مانند شاه کعمد و قل #عمد 
جدیه چي و قامم باي و *عمد بداي و فرجه مراي که سردار اکثر 
المانان اند و بصیاریی دیگر از اهل فحاد که ز تا پم شش هزار 
موار بودند مه فو چ ده از ابا شبر در آمدند - تفلگچیار از پس 
پارها و دیوار ها بیاری از ام و آذه . مداپدر را بنفنگ جروج 
گرد‌انیدند - ۰ قاهیراز هجي رد بجنگ روبرو پیش رنت #رندیده جابیها 
ایسغاوه دیر اندازی میکردند . فریب یک پر کدد اوران‌طر طرذدن سرگرم 
سال رجدال بودند - اجامکرصغذرلان از اسنوار ی بند و بست پر از 
جفیع جپات راه در آمد متدرد یایده با هزاران خبچالن و تدای 
بر گرد‌یدند - و از اب خواجه پاک گذشده باز بطرنی آستانگ اسام 
مراجعت نه‌ودند - و ۳ آراز؟ رسیدر امبر المرا آنچا نیز ثبات پا 
نورزیده با هزاران یاس از جعون گذشننه - - در همیی ایام مهرتریشن 
پا میر عید ر مير کار و دیگر اعیان کولاب علئة 
بادگی برگرش جان. کشید: در کواب خطبه با-م سامی و القانیا. 


جله. ٩‏ ۱۱۵ ) ۱ 6 دهم مال 
+ ۰ اکنون بنارش ر قایمی که در بدخشان رر داد: بود می‌پرداز « 
از عرف» داشت راجء راجروپ بمسامع حةایق مجاسع رسید 
که پیست و یکم چمادي. النانده راجه مذدور در تفدژ آگبی 
یانت که. ج»ي ي از مان از ]د, نواجه پاک که خليجي 
از درد عیذ +-<ون بات مو ور می‌دمایند . (موٍ رد رد اسنماع ۳ خبو 
۷۳ ی ۵ وادپونان معنمد را برهم هراول پدشتر فرسذاه - و خاطر 
از امعکام قلعه فراهم آورده با مید اسدالله و سید باقرو احدیان 
و جم‌عی دیگر منعاذب هرول رای گشت - المانانن زبون کش 
فرصت جو که چفدی از نوکران ۳ را ک» برای هیمه و که 
بصع را میرننند هلاک گر انیده بودند - بعد از رسد اشکر فیروژی 
فبرار نمودند. 9 پا هرت وت نموده درکرد.نورنید - درین 
انا گررهي دیگر ب که در کوها و تنگناما پنیار بوددد 
بر آمده بکند اوران ح در و بخنند - بعد از کی هنکامگ فدال 
جمعي زه گرای فلسد۸ ی گشنند - و بغبه از پم عغ خولخوار دوران 
رو بگریز نادند - پج از تعانمب ابطال اشگر فیروزی گررهي از [ب 
خواجه پاری گذشتند - و فريقي تاب آتش شه‌شیر دیاررد: دران آب 
نرق کشنند . و راجه با همرهان »ظفر و منصور برگشت ‏ بعد از در 
ن۵ و خبر داست ۸1 المانان بخبت بر گردیده «ریمت دیده 
پاسنادط امام رنته اندو- وجه‌مي دیگر بآنا پدوسنه اراده دارند که 
با یقندز برلین. و چون جوامیس -پاه المانای را تریب پنم عش 
هنزار موار نشان میدادند راجه سر رشنه تدبیر بدست دانه از ذلت 
عون خود و کثرت غنیم جنگت مف مصلعی ندید . و نگهپالین , 


هم حال ٩‏ وه ) سفه ۱۹۵ 
,نوبخاند با دبرهزار موار تمفلچي و خوشعال بیگ ولد میرژا شرف 
الدین حسدن رهام بیگ کاشنري ورن ر مد آنیان که جمعیت 
آنها نیز قریب اجپزار سواز بود باندخود و مضانات آن راهي 
گود‌انید و شاه بیگ خان وا از تغییر اشام خان که ملک نیک 
لداشت بغوري تعبیی نمود - و حراست میمنه را با تواحیی آن به 
شاه خان و قلعه داری اندخود بعید؟ دولنان ولد ال خان و 
بط خان آباد بة حبات ترین - و خبرداری رسناق به خلجر خان و 
کلاعت شبرغان جیار قلي ککپرو مراد قلي سلطان ککبر - و مرپل 
وان چار یک !خوشعال بیکگ کشغري با دیگر اشفریان - و آفیه 
پشاد‌مان #بلاوال - و خلمبخواجه ءبدالمزیز ولد صفدر خُان و دراکز 
به پپاز نواحاني ‏ و بابا شاهو به معمد شاه تديمي - د مومن آباد 
شاخ دنم الله خویش مبارز خان - وا ببگ ر موضع سلطان بایزیه 
با غلاطون برگ وارسلان بیگ ارات - و رباط ریزارر به پسران همت 
خان - و آمذانة اویه بنظام ميواتي - و ناردر بشاه‌عمد کرز بردار - 
ر خنجان بمبرت بیگ خأچاني - ر موضع دراج بمبدالنفوربیگ 
بیکه و ام آباد پفرخ حسین خراساني - ر کلنه. و کرکان 
و با رسد که بواهء - رثریشکا :مد زمان ارلات - و اندر اب بقامم بیگ 
میر برار و کوب جال الدیی *عمود دررازي مقرر گردانید. و از 
خلوس اخلاص و رسوخ عقیدت شب از ررژ ر خواب از بیداری باز 
ندانمده در عرض بداست و در روز همگي خدمات مامورة را #«جي 
5» از پیشگاه اراد پادشاه مرشدان و مرشد پادشاها ن لقن و تعلیم 
, یامه بودبربی کار آررد » 


شکد ۱۰۵۲ ( ۰۴ )" دهم .سال 
ملک داري درکار باذد بعلامي ارشاد نمود: ار را بدنایت خلمت 
"خامه و جمدهر مرمع باپپولناره ر #مشیر خامه. ر در امپ از 
طویلهٌ خاهه با زین طلا و مطلا مر بلند گرد‌انیده شب پاوهنبه 
پیست و ششم جمادی الثانیه با جمعي ازبندکان رخصت 4,مودنه 
ببادرهان را بارسال, شمشبر مرسع مهعوب علاصي عز افلغار 
بخشیدند*- و به سید فیروز برادر زاد) سید خانجیای حم شه که با 
چامي از سادات منصبدار بیست و پثیم لک ررپی خزانه براي 
علونه -هاه و مه‌الیم دیگر از راه پجشیر به بلج رسانیده بر گرده - 
و خان ولا مکان !عکم انس از راه خفجان که هر چند دشوار گذار 
است اما از مبل دیگو بزدیکدر امت در ءرف یازده ررز شنادنه 
شب دوشنبه دشنم رجب ماخ ر-ید - و باخدر بوچ خلانت برای 
اه عزیمت معاردت که موجب نارضامندی قبلمٌ دین و دنیا 
بوه کلمات "*+عت آمیز هوش اگیز پدام نمود - و چوی اثبی 
بران مفرئب نشد تمام بندهای پادثاهي ۳ منع کرد که بخانگ 
پادشاهزاد: نررئد - و بپادز خان و اصالاخان ر تسلیم صوبه داري 
بایم قرمو" و باتفاق ایفار شرزع در افجاح سرمات و تمد حارمان" 
قلاع و تبانه داران و الجاز مقاصد [نبا نمود- و چون جایت خان 
بعد اژ گشی و دندد فرادان ال بهموبه داروی بدخشان نیارست نراد 
قلیم خان را با نظی بپادر و نور ااعس !خشیی احدیان با دوهزار 
اهدي ر چندي دیگر که جمعیت شار نزدیک ؛فجیزار عوار بید 
به بدخان - و رمنم خایی را با راجه پیاز منگه و راجه ديني ملکه 


و حندرصی باذیله و دولتت خان زلد ای خان و معمد تلمم داررفش_ 


دروم سال. ( ۵۳ ) له ۱۰۵۹ 
الضرب بلج گداخنه بقدر مسي که دران در آررد: اند نقره ‏ آمززده 
رون آثرا پرابر ربع ررپبه مقرر گرد‌اند - و بگرامی .عة پادشاهيي و 
بامم شاهي مسئوکب ر موسوم ماخته رواچ دهد اگرچه بفدکا اي 
دراه دی پدذاه ايراني و غیرمآن بمدابست خلبفة زمان و مطارعمت 
خدیو دوران بر عقاید حقه مصتقیم اند - و از معتقدات بط ماهل زیع . 
و هوا معنرز. لین چون از دیر باز میا ر اوزیک رتزباش اتخالف 
مذهب عدارت بجاني سدده که #حوجهة موادت و موالفت 
صورت پذدیر نیت خدیو دین و دولت تفظیم و تمدق موب 
بایغ ر| پامیر الامرا با آکه بیس بندگیی ايٍي درگاه در زمر اهل 
مثت و حماءه در [سده مذاسب نداساه باو تفویض نه نمودنه 
ر جوی از حرکت د ي موع پادشاهراده مراد خشی و چن‌ی 
دیگر خزاعکر ظفر طراز جنمي کیر از طوایف الما بجسارت پر 
خسارت از آب جبعون اه در رعضي حدرد بدخشان و ۱ 
ویگر سر شورش, داد بفساد برد اشنة بودند حفالیچه رم پدیم خواه 
گهشت هکم مقدس ند که بعد ازرسیدن علامي ببلیج امیر 7 
رقندژ شقارنه به تنبده آن‌گرره فننه پزوه بپردازد - و خرهی عیاتا 
گرری به[تشس تبغ آرخاه. اه بقة المیف را از آب 
جیعی بگدراند . وازانرر که ناظم :نخان را برای سر براهیع 
میمات خود ر همرهان جادی ار بخ ۳ خواهد شد تارسددی 
از ور عندز باشد پىد ازای که صوبه داز منم بردخهان آید بصرب 
مهرل که نظر[ی بدر تعلقی دارك راهمي گرد ۰ " *تکوداه پادشاه داد 
پزززدانش پررر هشي مراب مذکوره و دیگر اه درارگزاري .و 


ِ‌ 


۱۵۹ ۱ ۵4۹۲ ) دهم دال ۱ 
مزست و استواری ههار بیردنی و تلع درونیی بلخ‌از بیلدارو دیگر 
عمله هرچه درکار باشد نوکر ر اجوره دار از رری تاکید بکار و بار ار 
۰و از خواجبا و علما و مشاهیر بایم هرکه سزاوار حضور فوایم سربر 
خلافت باشد و از نوگوان خان هر کس به بندکان درگاه عرش اشنداه 
وجوع آریده باشد با بدسمت" امتاده مانند طاهر بکارل که از رری 
اخلاس و« عنقاد داخل دوالخواهان گردیده و بالتون پردانجی ۲ 
چوک پنگ ر هردو داماد عبد الرحم دیوان بیگی که يکي از 
نپا پرادر زاد8 ارست تندزی بیگ ام با دیگر برادر زاده اش 
مید اللة پیگ پسران عجد اترحیم برگ که در لک بندها منساک 
است وان ۲-نان خولنبیی مکان گردانیده بدیگران که دراتعاه 
ولایت اند نوشاجاث اسنمالت بفره‌ند - و ازبندهای پادشاهی‌سوای 
جمهی که یرابغ طلب آنپا صدور یامه که هرکه خواهش آسدی کند 
به "۳ امید ر وعد و وعدد ازی اراده باز آره - 1 هرکه بمفع او 
ازین آرزر در نگذرد یا از خدمتی که دران صوبه جدو تفویض نه‌اید 
سر باز زند ار را بنغیبرمذصب ر جاگیر مننبه گره.ازد رخد‌منگزاری 
ر‌ اخلیممنددی و جاده‌پاری هر؛؛ پرر ظاهر شود در باب ار اضانة 
ماصب و چزان الماس کند - و چون از ررائيي ررپبه درآن ملک و 
پر افنادن خانیی که از دیر باز مدار" بیع ر ثرای آن دیار بران 
بوه اهل بلج ر بدف‌شان در سواه معاملت با ال ماوراء النپر فی 
[اجمله مرچ می کشیدند - ازااجا که در ین درگاه راستان و واصبی. 
کاریی جز راسني و رامت کری را ررز بازر نیست مقرر شد که 
خانی را که خرانهی توزلر به مص آغشته سک زیه بیدنه در دار, 


"تب مال ( 4 ) م۵ ۱۹۵ 
پیادر خان و اصالاخان ر اجبت فیط هر کدام از حصو و مواضع 
دود بدخشان باتفاق صوه دار آجا يکي از معنمدان را با هرقدبر 
۰ ,منصبدار و اب و برق انداز و پداد تفنگم ی که (ایق د|ند تعبی . 
کنن و باهنمام کان اعل بدخ‌شان‌نیز یکی از ۳۹ جد کار دیانت 
دار امنات سزیه -و باحوال سل ۲ آن دیار پرد‌اخنه وعقیق 
جبع و ام ۳۹ وایت نموده هرحا در جمع پدشین ی ارت خفیفی 
ناگزران داند بدهد - و پر عی تلافیی نقصاني که بزرگران و بافبانان 

و فالیزنادان در زراعات و بساتیر و فالیزها از عساکر ظفر سآثر کشیده 
۱ باشند زر نقه از خزانگ عامره برماند - و بمنصبداران نقدی‌که درانج 
خواهند بود سء ماهه پیشگی- و بماصبد ارآنجاگیر۱ دار باندازة جمعیی 
هر قدر مناحب.داند از خزانه ءامرة ‏ برسم مشاعدت در کند 9۰ 
برخو خی بندگان جاگبر پژوه را برطبق د-نوری که در حضور (تدس 
فر ۳ پاننه از امن مفا وحه تدول "لوا : :ماید -و بپرام و عبدالرحهي 
پسران نذر "عم خان 1 رسلم *عمد ولد خسرر که در مج *ي 
بود و همگی واپسنکان دررني و بدررنیی خان مدکور همراه راجة 
بیغپلداس و خلیل اللء خان و لهرا-مپ خان کة پادشاءزاد8 مراد 
اخش پهران و نببرا ندر #عمد خان را بار -چرده بود ر مبیص 
داس را تپور پأسنان جهانهافی روانه گرداند - و از ا-باب و آدهان و 
شفران نذر عمد خان [بچه شایسنة فرسنادی باشدمصعوب بندهلی 
معنمد که بعکم اتدس ررادث درگاه نلک بارگاه باشند بددعات ارمال 
دارد - و ضبط جانورار شکری از شنفار و باز طویغون و غیرهما و 
آوزدن آن بمپد؟ میرزا نو ذر صفوی‌قوش !دگي مقرر «ازد - و برای 


۷ 


۰ ۱ 
مله ۱۰۵4 ( ۵9۶  )‏ . . دهم سال 
یکی از بندگان معنبر معنمد »زاج شناش کردان که همگذان از 
گفذار و کردار ار امقبار برگرفقة از رضا و ذکایت او راجي و خایف 
باهئد معصر دیدند مدار امپامیی علامی‌معد الله خان را با آلکه 
از ونور راز دانی و شیوا زبانی ر کثرس» عوطف رعفایات دوریی او 
۳۳ پید6ه حضور روا نمدد|شنند قرار ۵ادند که ببلخ بغرمنند - و حکم 
فرمودند که اگر پاشاهزاده ازین اراد؟ بی‌جا منندم نگشنه باشد او را 
بیند - و هکومت صوبگ بل ر به بپادر خان ر اصالت خان باز 
گذاشتنه استدصال اهل تمرد و فساد به برادر خان ه تعمامت و 
حمیت اتصاف داره و سردار جهعیت د ار است - و کار-پاه و خزاده 
و داد ومنه و پرد خت؛ احوال رمایا و سکان آن دیار باصالنخان که 
مزاچ آشذای ر نپميدگي ترگدس ایک موصف است مقرر 
ماژه - تا برهنه‌ائی‌پادشاه دور ببی وشرنشاه صواب زین در (عضاي 
امور ملث داري ورحه پاید کرد بموادقمث و مولفت یکدیگر 
برری کار می آررد: پاندند - و اگر جابت خا ولد مبرژا شاهر خ که 
(ماف او بوسیلة ذیکو خدمنیی این دردسان تاج اخشر. اخت حاان 
منت بدخشان کامروا بودند موه داری آن ملک را از عنایات 
عظیمه دانسنه (خواهش تمام مسنقبل شود ای خدست را بدو 
تفویض نماید ‏ و اگر از پعت غطرتي ر بيدلي در رنتی بجای آبا 
و اجداد خود 45 قابلیت آن ندارد |سنادگی کند تایم خان را با 
میاهی که درکار دشده داشد بنظام بدخشان و توابع آن ۲ رسدم خان 
را با جمعبت شایدنه بعفظ اندخود و مضانات آن معین گرداند 
برای نفبانی هريمي از قاع ر صعال دبع بل بصوادیه 


دهم مال ۱ ( 0۵٩‏ ) سنه ۶۵| 
حرای قاع معال مذکوره و اسفکام آن توتف مینمودند و خاطر 
از فبط (حشام ] نجا فراهم می آوردند با خنبلل االه خان 25 بعه 
از شنیدن فزرنیی -پاه نذر معمد خان از بانج بکومک اي در سردار 
معین گشنه بود و پس ازفرزار در موضع چارباخ "که میان 
اندخود شبرغان است باینان پیوسنه از چار,باخ مذکور باز گرد‌انيده, 
نزد خود طلیید -که بل ر بانها مپرد: خود منوجه درگاه مش هنیا 
گرده - و ازبی خواهش بی موتع پادشاهزاده اکثر امرا و منصبدازا 
همراه نیز آز*عبت عزبزی موط و اسنیناس طبائع ر خواطر 
باوضاع مواه اعظم هفندوستان و |ملیعاش بواطی و ضمایر از اطوار 
مردم بلخ و بدخشان و مضرت آب و هواي آن وایت اراد؟ 
مراجعت نمودندا- و اینه‌عنی‌سبب شکسنگیی دلبای رعابا ر پريشانيي 
احوال مپادر توف احشامی که از اطررف و جوادب زر ببلخ‌ناده 
بودند گشت - و مردم لشکر ازدید ای تذبذب دست تطاول بمال 
رعایا دراز نه‌ودند - و.جون آینمعنی مکرر بعرض مقدس رسید 
اعراب خاطر اقدس رر بازدباه 3 - و پاد‌شاهزاده را از امرار 
بربی انديشة نلسزا نخست به تغییر منصب و تیول: صوبٌ ملنان 


دایب فرمودند ۰ 
رسال نوی وا تمکین سعداللهخار از پیش 
حضور بر اي تسیق ملک ام وننظریم احوال 
میاه ررمایا ۱ 


چون خدیو دور بیس چارة اصلاح احوال ۵ورید؛ لیم در درادن 


ملد ۱۶۵۹ ۱ ( 9۶ ) . دهم مال 
۰ صال بدیرس آرزری خویش که فرمان ردائی ماهب ر ولی عمت 
بنمنهی دریادت ملازمت ار رری امید بماهت بلخ آزرد: بیایند 
و عرص آن مملکت از وجود بی سوه اشرار نابکار و فجار تبره ررژگار 
۱ اوزبک*تنگ چشم ظاهر و باطن و لمانان بی ایمان دا پرداخنه‌اید 
طاقت بي النفاتیی ما کة کود را از جا دراره و آسه‌ان را از گردش 
باز دارد در خود می یابد دیگر بار بابراز ایس ملنمسن پردازد - و ال 
امست بر «منوردگیی ری که بعض عنایت. البی صورت بان 
نگرده ۱ بودن بخ "کول فرار وه . و بامتصواب بر لامرا در نظم 
۳۹1 در جمیع امور طردقگ اردقه عدالمت /۴ ا<ممان سرعي 
و منظور باشد مهاعیی حمدله بدقدیم رساند ۲ با وجول گزارش 
چنه مقدمات هوش انا پادشاه زاده از خواب غفلت در 
ندامده پار دیگر عرن» داشت دمول که ۳ بک مردبه بامثلام 
سد؟ مشرگ کامرانی ۶ عذرگ ‏ ءیگ جپانبانی تردن و مطالب ر‌ 
مقامد ضول ر -حصور معررض ددارد 7 جوج ۵ دریٍس ملک 
اخواهد ماند - و برلهر خان و اصالت خان را که بعد از هزیمت 
نذر معمد خان و آراره شدن آرژبکده اژ شبرغان باندخود راهي 
گشنه بودند و بايستي یکماه بلله بیشتر دران مر ژمین برای 
بند و بست میمات شبرغان و <مچکخو و میمنه و آند خود و تعهیی 


دهم سال ( 9۵۷ ) . .  .‏ تله ۱۰۵۹ 
جلاابیه تاریخ نامای باستانی ازار بازگوید بمعض تدبیرات 
صایبه ر آرای داب خدیو درر بیس در خداوند صواب گژن نصیس - 
گشته بود بنام آر عای نسب که جز نام سرداري و پاهشاهزادگی 
که آن هم بدولت انساب بای فذات مقدس است باوی چیزی 
تیوه شد. از مدم ثثبت و ثانی که از لوازم .نا آزمونی د"جواني, 
ات و هجوم ملازمان‌خوش آمد گو که دراباس خد ر اندیْشان کر . 
بد‌خواهان بنقدیم میرسانیدند این تگو نامی ببد نامي مبدل 
ساخت - و بعد»از در [مدن بیج (خست مقصدی که بملنزما بصاط 
حضور معروض دانات این بود که یکی از بندکان معنمد باظم صوبگٌ 
بخ معین گردد تا اب ملک را بدو باز ی بسعادت تقبیل 
اس مدان خواتین پداه مسه عدگردد - او التماس دور اژ کر ای جای 
بی وقنت بر خاطر خورشید مآثر بمیارگران آمد - و در جوابآی 
فرمان مقدس صادر کشت که هرکاه »کرر در *عفل اتدس مذکور 
شده باند که پس زان که این ملگ 5 تیم آن مفتاح تسغیر 
تورای است بعنایت بینایت دادار کار ساز داذل ممالک معروسه 
شود باو ءعطا خواهیم ذرمود و اشکری که برای انجام این مرام باو 
همراه است امتال نیز با زر دران ملث خواهد ون اظبار این 
خواهش ناروا و امنیت فاسزا باییی زردی‌پیش زان که ای ملک نو 
کشوده بضبط در آید و حصون و ژغور آن اسلعکام و انسداد یابد و 
تهانجات جا بجا بنشیند. و خاطر ازصول انتظام وتمااجمعیست 
گراید و معامله نذر معید خان مفقم گرد واشگری کدبنعاتبش 
رنده معاردت نماید و الوسات ر او یملقات چننا ثیه که پص از دراران 


مه ۱*۵۹ ( ۵۵4 ) دهم‌سال 
مرافراز گشتند - و به عبدالله برگ پسر دیگر او نیز منصبی در جوز 
ءفایت شد "۳ 


گذارش الثماس بادشاهزادة,عالی نسب 
مراد خش رحصست ءر(جعت بدرگاو 
کبلاطین بناة وآنچه بران مترنب شده 


هر که علیةٌ راي ذاقب و رریت داب وتثبت در امور 
مالی و ملت و تانی دردوون دین ر درلت *"علیامت همگی 
امعال ار بر بچ سلیم امدقاهت و طرز تویم سلامت (بردی کار می 
آید - و هرکة ازین نعوث جلبله بی نصیب اند هر چند برالی 
انص ام .مات و اسچام مواه لاري *کسن و آلام رجهن روی ول و 
بپبوگ نه باخت - و ننیی جز ندامت و خجاات رای ترج ندذیرد 
مصداق ابر مقال احوال پاداهزاد؟ مراد بخش اسمت - آن 
والا تبار پس ازان که بذائید ایزدی که همواره پدشکار اي دولت 
ابد مبعاد - چفیی ملک دثوار کشا بعمتر ستیزو آریز بتصرفت 
اولیای درات قاهره در امد - ر پمباس نیت داد طویب پادشاه 
فلک کاه کف آن دیار که پیوسنه دساخوش حور اوزبکیه ر پامال 
سفم المانده بودند برفاهیت و جمعیت گرانددند - و جللان نم بزف 
و کهایش دنرگ که تا امررز بربيم یکی از سلاطین هندوستان 
برشت‌نشان میسر زشده بل تا حال اما "شکری ازین طرف‌بان سو 
نرفده تا به جاگ و جدال ر درب و نذال و فنیم ر کشایش چه رسد 


فهم‌سال ( هه ) ۱ ساه ۵ 
خلیل الله خان بعد از کهایش غوری او زا عوب ابراهیم حضین 
ترکمان بدر اه خلایق پفاه ررانه" ساخته بودند: با دو شرفت 
اسئلام مدا سفیه دریافت - و بعفایت خلعت و خلچر مرمع و 
ملصب هزاري پانصو حوار و مردمت ام رانعام بیست 
هزار زرپده کامباب کشت » ئ ۱ 
هفدهم [ جماد‌ی الیانبه ] سید خار ببادر هد "نی که 
بعکم معلی از قندهار روان آسنان گردون مکان شده بود سعادت 
کورنش درباننه هزار مپر نذر ر هزد: اممپ پیشکش گذرانید » 
نوژد‌هم ۱ جمادي الذانده) بعرض مقدس رسید که فیلدار خان 
ئع. باسر اندهس پا ملازمان غرژ ناصبهٌ خلاامت پاد‌شاهزاده معمب 
اورنگ ژیب بنادر برای صید نیل به دهود و چانوانیر رنته بوه 
هفناد و سه فدل از فرو ماد: صدد ذمول ۰ 5 
بیست وسیوم [ جماد‌ی لثانیه ] صدراله دور سید جال را بعطای 
در اسپ از طورا خامه با زیر طا و مطلا ر راجه راجروپ را 
پعفایت جمدهر مرصع و گوشوارة مرزارید ر باضانهٌ پایسدی ذات و 
پانصه موار بمنصب در هزاری‌هزا رد پانصد سوار - و تباد مثْکور را 
بمرحمت آسپ با زیر نقره - ر شمس الدیی ولد مخثار خان را 
"غلعت و خشیگریی ی آخدیان - و مدر ماو ۹ مر عید اللهمهکین 
قلم را بانعام دویست مر مباهی گرد نیدند - ».نصور حاجی 24 قلمة 
ترمل را بسعادت خان سپرده بجلخ آمده بود بصدارت بلج کة در 
زمان نذر مهمد خان نیز بدر مفوف بود ر منصب در هزاری هزار 
مواز - ومعین *عهن پصر کار ار بمخصب پانصمدی دریصت سوار 


منة ۱۰۵۹ و عبت ) دهم‌عال 
ر کیفیت فیروژیی اولباه ابیی درلت بلند صولت از مرضه داشي 
بپادر خان واصالت خان بگرامت امفاء واتفان پدثگاه هربر جهانباني 
وسید - ببادر خان #خلعت خاسه و باضانة هزار موار دو اسهة سه 
امه بمنصب پلجبززری پلج,زار مولر در ا-په مه ا-چه و بانعام 
در لک ووپیهٌ نقد از خزانةً بلع - و اسالت خان بخلعت خامه 
پافان هزار موار بمنصب چار هزاری چار هزار موار - ومبیس 
داس ۳ (خلعت و به اضافةٌ پانصد سوار بمنصب سه هزاری 
درهزار و پانصد سوار - و راجه جیرام بخلعت و منصب هزار و 
پانهه‌ی ذات و هزار و دربصت حوار از ال ور اضادء - و هرکد‌ام 
از روپ منله راتهور و وام عنگه رائهور و رار ررپسنگه چندراوت و 
حیات ولك علي خان ترین خاعث و از امل ر اضاده بمنصب 
هزاو و پانصدي‌هزار مور - و علاول تربن تخلعت و باضادث پانشدی 
ات بملصب هزار وپانه‌هي ثشصد -وار - وهر يکي از سید معمد 
ولد سید انضل و میدس داس نایب ر اجه گم ستگه بخلعت واز 
اصل ر افادءه بمفصب هراري ششصد سوار - ر حید مقبول عالم 
بغلمی و منصب هزاري چار مد سوار سر افراز گشنند - و 
*چب منگه ولد ستر سال چدر بهوج چوهان ر چندر بهان نررکا د 
سنگرام منگه نبیر راجه مانمنگه و ندگنام ءم بهادر خان و مد 
چارن و بلوی چوهاني و مقصود بیگ علي داشمندي و میه معمد _ 
ولذ مید غلام عمد مبدی و گوبفد . دس خاندرراني و عفایت 
برادر پیادر خان و نذر بیگ ملدرز پاذانهٌ منصب سر افنخار 
بر افراخنند - و هم قلعة دار غوري تباه مب رآ که تیم خای و 


قهم سال ( 0۵۳ ) سله ۱۰۵ 
پوشیده نماند که اگرده اسوالی که اوزیک و المان از رعایا و 
احشام بثیب و تاراج فراهم آورد: بودند غارت زد لشکر اتبال شد 
لیکی اگر ببادر خان و اصالت خان بغنم تناعت نکرده با افواج 

فاهره هی نمود‌ند هم دا هم ندر معمد خان با "!مان قلی 
و فذلق (میر مي‌شد - و هم تمامیی مال و مراشیی گرد آورد نار 
غارت گر با همگ ی عبال ر اطفال ایذان بدست مات ن لشگر 
فیروزی مي _ - بعد از در سه روز طاهر بکاول 5 از تبل نذر 
#عمد خان ثبر کنو و میمده بود - رز خواچه کمال ارباب اند خود 
و مدرم جان مبرشکار با گروهي که همراه ار تاهبانیی گذر کلیف 
مینمو دنه به شبرغار آمده این در سردار جدکار را دیدند - 
و از گفتار خواجه کمال "عقق شد که نذر معمد خان, بعد از 
۳ زد خود قاسم پسر خصرو ر که ها بود با اثالبق ار عم 
قلی ولد کلیاد بپادر که در خدمت حضرن عرش ]شياني آمده 
بد ‏ جمعي دیگر با بخود برد اشده برفقاء پیشین و پسین بي‌توت 
و درنگ از اند خود بصوب مر و راهي کشت - بقدهٌ احوال خان 
در معلش بففصیل گزارشس خواهد یانت - مجملشر ای "است 
۵1 اژان باز که خان برذاتت قای ده در لباس دوسفي و يكرنگي 
همه |مباب دشمني و دو ردئي سر | اجام مدنمودزد ردی امل از 
منبة علیا ر مد؟ وال برتاست - جز نکبت و مفالت در چار روز کار 
او دگشت ۰ ۰ بیت ه 
چو دازین شود رد را ررز کار « همه آر‌کندکش نیاید بکار 
و چون هشنم جمادي الثانبه حفیقت جداري ر جان‌پاري 


۷/۰ 


جثه ۱۰۵٩‏ ۱ 00۲ ) دهی‌سال, 
تعلق تمام داشت - و هر دو باخار از بلخ بر آمده بدند - و خان 
پا پسرخود تثلق #عمد و چادي از اوزبکان و غلامان و خدمنکاران 
که پا او همراهی کردند با مراوان پريشانی :جانپ اندخود 
شنافت - و تردیملی نطغان رز اسد , پرگ درمان و جه‌عي. از. 
اوزیکا سا ر,قلی را باخود گرفته ؛جانب چارجو و بخارا گراخننه 
مجاهدا, لشکر اقبال نا بنگاه اوزیکان که قریب چار کروه بود رفنه 
چو دریافنند که مذاکیب از هراس جان در هیيم جا عنان باز 
کشیده توتغب نگزیدند در شبر نغأن فرود [مدند -کة تا رمیدن خبر 
منم نشر معمد خان و ارزیکان بضبط [ن حدود پردازند ‏ و همین 
که خبر وتف ایذان دریابند باز بهرعت شناننه کار ای بد 
خانمت 7 را باخننام رجاناد - چوی اوزبک د المان اصوالي را 
که باژ رمایا و احشام بارکناز و وست انداز کرد آورده بود نف - و 

بامنماع خبر وصول افواج قاهره [نرا پدش انداخنه راهي شده بعد 
از هزیمت نیارستند بدر برد - و بد-ت و پا ژدن !سیار عیال 
گریزاندده مال !جا باز گذاشنند - همگي آن اموال بدصت مبارزای 
لشیر صنصور انناد - و حاجي بي برادر اوراز بي ر جمعي ارزبکیه 
که در +چگذدو و میمله بودند خبر هزیمت وفرار نذر معمد خان 
شایده نیز علان_ شکیبائی از دست" دادفت - ر بیشتر اندرختهای 

خود را گذاشنه بجانب چارجو گربخنند - و از بریلت عدالت و 

میا نصفت پادشاه دی پداه به‌یاری از رعايای بل و بدشفشانی 
و هزار جاني که دربن مدت امیر سنم ر کمیر جور این گروه ظلم 
بزره بودند از گرنتاري برمتاري رمیدند ۰ 


دجم سبان (۰ 08۱ ). مده, ۵ | 
افواج رژی بفوطی که هنم رخصت ده هزار سوار بودئد 
۳ پا هر در »دار زیاده بر چار هزار نرسیده از شیرغان 
چار کرو: پیش آمده مة فوج برتیب دا - _ یک فوچ 
را که اعیان آن "عمد بیگ برادر بانی دیوان بیگی و عاثور نلي 
حاجي و عبد الله سرا وععمد پاتی پاپو و حاجي یک مبیز باشی 
و دومنم حاجی تبای و یدقوب چوره باشی بای بودیه درفول 
با خوق نگاهدشت ‏ - و فوچ دوم ر با مدای ی و حاجم دراز اتالبق 
ار رخوشم درمان دیوان بیگیی ار و شاه #عمد بی قرع و دارجه‌بی 
و چدي دیگر برانغار - و فوج سبوم را با ۳بعان فلی د تردیعلی 
طفان ر یادکار دیوان بيگي خویش برادر دیگربانی دیوان بیگی 
و امد بیک درمان که پیشتر فراول بود و باي *عمد ایشک آا 
باشی و دینی معمد فوادچی وغیر ینار جواننار ساخت - 
بعد از رد: ارائی مبارزان طرنین همیری که بان اندازان و تغنگیان 
ععگ ر منصور ياگ. سرنجه بان و نفنگ سرد ادند و چندي از نوج غنجم 
بضرب بان ره گراي نیستی‌گشنند فوج برانغارو جوانغار ازشنیدن 
ایس صدای مپیب رآوای غریب که زه‌ر؟ شیر را آب‌کند پاي ثبات 
از دست داده رم‌گراي درار که پیش این‌گرده بی »بر ر قرار .ی 
گشنند - نذر معمد خان نیر از دیدن ار کربزبی سنیز رر 
پرتادنه عذاگردانبد - جوفي از خورگرن مگن نوج ار که به یکه تازی 
میا انواچ نصرت امنزاچ در آمده "غنی را *جریح ر چندي را 
مقنول ماخدند ردي رستاري ندیده ره سپر نيسني گردیدند - 
ر ازاجمله است ابراهیم باول و معمد امچری کنابدار که خان بر 


بذفف" ۰۵ 60۰ ) دهم حال: 
گهسننگه می بوذ و راي تلوگچند میکبارت و مدکرام سنگه راجارت 
و گوبفد داس خان در رانی و بلوي چوهان ر چندی دیگر را کة 
بي رخصت پادشاهزاده ر امبر امرا برای اظبار جوهر حماست 
و همیت همراهی گزیده بودند - و از سادات حید عمد ولد 
سید انفیل و سید تورالعبای پسر سید -یفت خان و سید شپاب پن 
سچه .غیرت خان ر سید مفبل عالم و غبم اینان و جمعی از 
تابینان خوبض را با ذیک نام عم خود هراول گردانید - و ظِ داد 
که نیک نام با همرهان پیش ردی ار و راجچوتان در دست راست 
و عادات در طرب چپ نیک نام صف کشیده می رنذء باشند - 
و حیات ترزن و ءادل تردن و جمال خان نوحانی و پبار نوحاني ‌ 
تجمعي دیگر رابطرک یمین _خویش مقرر گردانید - و اصالت خان 
نیزیدرجانب چپ بپادر خان با عدی دیگر از همرهان فول شده 
راجه چبرام و چگرام ولد هردیرام که واهه وج ب 7 راد سرمال 
و چدر بیوج نبیر لکمین سيري چوهان و چذدر بان نررکه و سید 

چاون و سید صعمد ولد حید لام "عمد میدی ر مقصون بیگ 
علی»داغمند‌ي ر نذیر ببک سلدوژ را که در فوج ار بودنه هرارل 

ساخت - و هر در سردار افواج را توزك نموده برابر یک دیگر 
راهي گشننه - ر اوززگ و اله‌ان که مربب ده هزار کس در شبرغان 
فراهم آمد: بودند پس از آگبی بر رسیدن ادواچ فیروزی بیفتری 
از یبم امهر شدن عیال و بغارت رفقن امول_ بهامبانی پرداخته و 
میال د اموال پیش اداخته به (ددخود -و رامی‌گه‌نند - و کتري 

رناقت خان نموده آماد؟ پیار شدند - خان: از ؛فوهن خبر ومول 


#۵ سال | ۵۴٩‏ ) سه09۹) 
قطنان در یرای بیگيي خان مذکور پدران اوراژبی و اسده بیکت دره‌انن 
ویر نارای خای و اوزيكاني که در دایم و نواحمع آی بودنده-و از 
امفاه صوت قرب‌وصول عماکر ظفر مر خان را گذاشته رنه باحفام 
آلچیی د قطغان و درمان ر مینگ و قلماق رغیر ایفان که این رری 
در ياي |" امویه دوتفداشننت در شجر ان فراهم[ مده آند - و مپدراد, 
گروه بی‌شکوه درآمدء بیّفاق ای جماءه خواهش‌نبرد دارد*- و بای 
انداز سپاه +#چکنو و میمنه را نیز طلبید: - - بهاد‌رخان و اصالت خان 
صلاح کار درب دیدند که بمرمت تمامثر رسیده جمعدث ایس 
حماعٌ بي حمیت‌را پراگنده سازند - و رده آراسده نگذارند که بخان 
کومک - ودر شبرغان پای قرار استوار کردند - بنابران یک 
پپر ررژ مانده سور شدند - و تا دو رنیم #ر روز دیگر هيمم جا عنان . باز 
نکشیدند - و چچینوادراس مبارژان جدکار از فوردیهن راه درا و 
و مصاعد دشوارگذار و مذازل ریگ بوم بي 1 ب وندیدن آمودگی 
بعه از رسیدن بیغ ررز ژیاده بران بارای حرکت نداشناد درموضع 
غوطي که شش کررهیم ی شبرغان ات فرود آمدند - راز گفناريکي 
اژ فراوان ارزیک که هنگام نزدیک رسیدن کتابت اتبال بنوطي 
گرفتار گشنه بود حقیقت ِ "خالف و خواهش رزم بنازگي 
دریادنه فرداي آن دو شذده دوم جمادی اننازده بمزم رژم این 
مخاذیل ۳ بدست فیررژی و پا برکاب |بررزی دراررد: راهي 
گشتند 7 ببادرخان قول شده از راجپوتار مبیص داص راتهور 
و روپ منگه راتبور و ,رام سنگه رآتبور د رار ررپ منگه چندرارت 
و راجه آمرسنگه راجارت ر مبیص داب دیگر که پیهتر با راجد 


جله ۱۰۵۹ | 0۴۸ ) دهم‌مال 
بود باضانك پانسدیی ذات بمنصب در هزاری دویصت سوار 
مربلنه گردانیدنه - مبرزا معمد ارباب مبمرتئد را بمرحیت 
خلعت و اسپ و (نعام دو هزار ررپیه بر نواخنه برای تصلیٌ بعضی 
رعایا رمکای بلج بدا جانس رخصیت نرمودند - بننمه پردازان 
#اجپزای:روپیه انعام شد - بمرض بیگ برادر الله درمت کاشغری 


در هزار ووپیه مرحمت نمودند » 


برد نمودن بهادر خان واسالت خان به نذر 
مد خان و شکست بأنثه گربخش او 
پصوب خراسان 

چون نذر مس خان ,از خت خفنه ر خره آشفنه و دیگر 
بواعی وحشت و وسواس رری امید از قبلة لیرد رجبمُْ آندل که 
ملپا, سلاطین جبان است ر "جمع خواقیی ددران بر تادنه قریب 
در پپر روز #جشنبه ی ر هشنم جماه‌ي الرای او اخر سال 
گذشته عار فرار برخوه پهندیده از بلج برآمد - و مه پیر روز 
مذکور پادشاهزاد؟ وال تبار ر امیر لامرا [کاه گشنه بپادر خان و 
امالت خان را دیمرهان بنعائب ار ررانه گردانیدند - این کار 
طلیان اخلاص منش بسرعت‌هرچه تامتر جریده رو بمقصد نیادند 
و از شدت گرمی هوا هر ررژ پیر آخر ور شده رپی را دیده 
5 پیرارل روز دیگر یی انفصال راه می نوردیدند - در هر منزل 
اغني از همرهان او گرنتار می گشنند - میوم ررز از گذارش 
یکی از ۶امان خان که (سبر گشته بود دربانته آمف که تردیملی 


دهم بتال ۱ 0۴۷ ). نو 
۰ مال این ثاریخ جسصت از عقل دانشور تصیر 
گفت باطبعش ز راه تعمبه کی نکنه باب 
دالعی توران برار از ملک نوران و انگپي 
ثافیی‌صاحب‌قران بنشان بجایش کن حساب 
زرژ دوم اي بزم خجمسنه بیادشاهزاد) کرامي نزاد, خلعس 
خاصه با نادریی طلا درزيمصعوب عمر بدگت گرزبردار و پا سیرااصرا 
خلعت خامه با نادریی طلا دوزی بدست نجف قلی نوکر او 
عنایت نموده فرسنادنه - و بوف قلی بمرهمت خلعت و ام 
و آنعام هزار روپیه مر بر افراخت - درین روز میمنت افروز عامي 
هدع الله خن / باصافگ هزار موار بمب شش هزاري جار 
هزار مواز* توازش فرمودند - و خسیو محمد بدیع پسر خوه را 
شرف اندوژ ماازمت سراسر معادت ۷ دانید - مظبر الطاف [لپي 
او 1 بعنایت خلعت و حدقگ مرصع و حلجر مرمع و اپ با زین 
مطا پلفد پایکی «خشیدند ه 
دی نی الثایده شمصی ٍِِ ولد 0 اژ _. 
صادیان و پانزدة استر یش پیدعشگذرنید. ِ ازان میان نه اپ 
و مد مادیان بفرن پديرائي رسب - حلیات خان ۳ بمذصس لاو 
*زاری هشت هد -وار از امل و اضانه - ر سا علاء الملک را که از 
قواعد جوسی. ام "خر اج ايری فتوحات نموده بعرزض مقدص_ رمانید: 


ملده ۱۵ پجه ) دهم مال. 
اساس که برخاف ماطین دیگر مواه غفلت و غروز را | مباب 
آگپیی حضورماخته لعظة از درد بي نیاز حقيقي غانل نیمتفه 
در برابر این عنایت آلهي سجدات شکر بجا آور دنه - و باریاننگان 
بارگاه خلانت مراحم مبارکباد بنقدیم ربانیدند - صدای ثبنیت این 
تائید بزداني ر آراي کوس اب تیسیر آمماني از خاک با ناک 
مد ینز ااتي ‏ قامي گضت و بنرمعلی گرامي 
جهن ایری : فا یم ناهی تا ه«وشت ررز آرايش داشت - و دریی ایام 
ههنگانه اعباب عشرت ر شادماني و ابراب کام #خشي ر کاسراني 
[ماده و کشاده بود - اولیاه درلت والا ر بندگان اخلاص گرا بعنایمت 
خلعنها و اضانك منامب کامیاب گذنند - خر پزدازان معني 
طراژ تصاید غرا دز گزارش: تبنیت و ناربج بکراست (مفه‌اع مسامع 
جپانداری که همواره شاه راد بشایر باد 3 - ؛جوایز گرامند 
دام امید بر آمودند - - از ااجمله اٍری ذارد مخ ۳ شبرازیست 
بطریق تعمده , » پیت ه 

هر له کز عنایات ‏ خدارند جپان 

کرد فتع منک توران سرور مالک رقاب 

پادشاه غازیی عادل شپنشاه جبان 

آنکه کر او را جیان از ممله شاهان الاب 

گشت در نغیر عالم ثانیی صاحب قران 

ايزة او را کرد در کشور سناني کمیاب 

در دلش دزم جپاگيري شبي گر بگذرد 

کیرد اقبالشر جیان رامی پیش از ]ء تاب 


دهم ما ( ۵0 ) سنة ۰۵4 | 
ام سامی و القاب گرامیع پادشاه این پردر آسمانی پایه 
گردانیدند ب‌ و وجحوه دراهم و ددادیر ۳ بفردغ دقوش یا م ناميي 
شرذشاه عدل گستر بر انروخنه اد ی ازژان دقود میمنت آمود 
با منان ادبال فرسنادند - ,ههد ی ناربج فرخنده معمن *عسی و 
»یل |( بنگ پهران ملصور حاجی جننا ولرع دار فرمد د که 


سال دواز دهم خلوس مقدس از قبل نذر *عمد خان رازن 
یکابل ]مد اژ اژعام پادشاه صنءا م داس آمید پر آموده مراجعت 
نموده بود بهازست باد‌شاهرزان؟ والا تبار رمیده عرفه ۵(شت پدر را 
که مذء ی از فرمان برداری و خدمت گزاریی اولیاه این درلت 
بلند صولت بود ابو ان واا گر پارمال خلعت و ذشان 
ءطونت با پسر خرد او و ملزم خود مطمش و مستمال ماخته ترا 
وال که تاحارس قایه ازبن طرف برصد او بمعافظن حصار ؟ درمن 
کهآ ان زوی اب آمویه اسعت بهردازد - و ماعاتب ایا ن باستصواب 
امبرالامرا سعادت. خان پن ظفر خان بن ژین خان گوکلنا ش‌را که 
از اخلاصمندی و ار پزرهی پذیرای تعبد این خدمت گشت 
با تابینا ی او و پانصد پیاد تفگنی ی اژ مرکار وا - و میرزا کهاتی 
پا #۳ هوار و پیاد افغان که همراه او مقرر بودند عراست آ[ن 
تلعه راهی ساخت - و مذصور حاجی را یمراحم ملکانه (میدوار 
گردانیده ببلم طلبید - و چون روز مبارک در شنبه درم این ما 
مزد؟ تصغیر بیغ از »,ضه ۵(شت علیمر دان خان تون 
مصی‌وی [ جف ثلی لوکر خود بدرگاهخایق پنا: ارمال داشته بود 
بمسامع بشایر مجامع رمید م" خدیو خداشنای و خداوند حق 
٩‏ .- 


آغاز میمشت طراز سال دهم از 
دزم درر جلوس آندس 


سنایش گرناگو. و نبایش از شمار انزدن دادار جبان برداز 
گریم راز را که نیم سال دوم دور جلوس اقبال مانوس بفراوان 
خچمنمی اجام یات - و روز یکشنبه غرا جمادي الثانده حذه 
هار و باعار و دشر مطابق بیست و ج‌ارم دیر دهم سال این 
دور اقبال. بفرغندگی آماز ند ه 

مدوم این ماه درون شهر بخ هرک . ایات ظذر گر« ید - اوایاء 
ارات قاهره برقی خجسنه و دنام مسعرد دم مسچدی که 
نذر *عمد خان خارج دروزا خا خود بنا نمودة اسمت ودران 
«مگی اشراف و ای مانند طیب خواجه. که پر حس خواجه 
م‌جهی برا۵ر عبد ارحام خواجه بر خواجه کلان خواج ۳ 
ات - و »مگ ندار معمد خن خوهم ددن عم خان حلداگ از 
اصت - و وااد مشار اجه پا پسر کان خوا. وه ف خواجه دران هنم 
در بغارا بوده - و »ذل «فلي خواحه ده بيدي و *عمد صادق 
خواجه ده بیدی له هر در بابر سس از دیگر خواجگان در عزت و 
اعتبار ۱ امنیاز دارند - و خواجه عبه العفار ولد ماع خواجه برآدر " 
هاشم خواجه د۰ بيدي - و خواجه عبد الويي معررف اخواجه پارما 
که از اراد خواجه مد پارسا است . فراهم بودند - قوایم صنبر را 


یم سال ۰ ۵۴۳ ) سا 904 
نارود - بل؛ه ازامیه بوث نی الجمله کم شد - و لاء اهید- - که ثاران 
شواسی خدلدای اه مد ازل بذیای پندهار ی که دای مج هزارمی" 
ای و پچزار موار دو آسده سق 1 سرا؛راژ ازه ظر کدام بدسامت 
د پم اک رویده مي داد دا دون الله خان و عء1 ی .دان خان 
امبراامرا و ی وگ ر بدش ۰ دصبان حه رل بوکر علوژي خوان‌ای دم 
برادر «شت هزار دوار بول - چپار هزار سوار ات هروه 
زر اژ کدی ‌ فادت به رامد دوکران ادمان ببس ۳ ل آبوده 
رن الرخدمی لیوا ببگي ه دناد هزار زویده ‌ - باتوی [د دالرق 
«وناد «زار ‌ اتااده ق ؛غارا همدس ۳ ر بل که‌ذر آژان ‌- ارراز بی 
ّ بای هزار - بدگ 0 جل و بادمی دیگر ۹ ۳ ارزا ال 
احوال گذیر ااخنال ند , *عدمل ۳4 ت‌ را ۱ سس جه‌ دی رن ۹5 
۸3 نوز دم بیدا ی‌جاوسن ۱۳ م آرای خاقان گیتی ۳ است هابه 
دعایق تن ِِ (ارش ده مه مو ثم را 1۹ بونل ازین تا 
آمده به خو,زم سال بدسنم که به رخي و نیررزی ااکعام پذبراد 
باز گذاشت ایزی کر ساز 9 دادار ی اند از صدت ۳ نعهائي 
ر صوت کشور گیریه ک ارلیاه این برگزرد خر ر! رعب افزای 
ساطیی ر‌‌ ژ کار گراذان 5 


ملیغ, ۱۵1 | ( 00۲ )اد هم سال " 
و جواریی ار مقرر ساخده شر اله عرب را بکوتوایی شپر و ضبط. 
معلات ر اءواق معبن گردانید ند حامل کل رايني که مابقا به: 
نذدر معمد خای تملق داشت و اعاا ل ب+صرف اراهاي دولت آین: 
پییند در]-ده درحین اعاقلال خان د ابلذا نیع ماک و دحت کوئهیی 
المابان از یبد ارت با موانقت سال ؛جمیع وجوه نزدیک بیک 
کرور شاهی ک» پدش اژدی ال آن دیار بخانی و تنهه گذارش 

مي نه ود ند بود - 5 فریب باس ت و باج 
قرهٍ ب داضت لک شاهني که نزدیک پانزده اک ررپده لت حاصل 


. بلج و مقانات آن - و قریب چبل اک ذاهی ٩‏ نزدیک ده کف 


ای روید؛ ده - ازانچماء 


ررید» اسمت +ععص ول بدخدان - و دوا.ع ۳ بم نهد یر ءدم موادقعت 
فصول پیست ای رویده و چازيی ژداد: - و پس ازاو 1 ند ر*عمن 
خان هر فرشيی۶ارت زد8 اوزیک واادانان‌گشنه زانیا سرا- بمه امه 
و از احدبلاي ای کافر نءمنان داءه «شدیشد - ویارای بر آمدنش 
از ام مخ نماند - تا بصرط چه رسد - مماکت از گراز دسلیي ایی 
کوژ» ندید ن دشرا پده رو بودء راني نء اد - مو رفا۸ رفنة کل ر جانی 
کشید ۸5 بعد از درآمدن ولاٍت باه رف اولدای درلت پلند صوات 
حامل آن دراخس نب سأل بذصف سابق و در در یمد بربع رسید 
و مصول مارو" الذبر که بامام قلی خای متعلق‌بی بهمین قدر - 
هر حند هنم سمت ماک دص براددر بزن پاعذدار وسعت و 
حاصل بدش بود ام! حامل «لخ و بدخان از پرداخت در عمد 
خان و سعی ار در تکذیر زراعت و توایر عمارت افززن گردید - و 


معصول ماوراه الغیر از ناره‌اني د اي بردانی ۳ 1 ر بفزرني 


,یم ال ۲( ۴۱ ) . سفه ۰۵4 ) 
منادیقی مي نباد و تفصیل عدد و دزن آن بر فرطامی (خط شود 
نوشته درانجا مي گذ‌شت - تا هییم یکی از تعوبلداران بران آگه 
نگرده - و نشود که در دفاتر ناش یابد - مقالید آن دز مندرقوه 
کرثهه کلیدش را پیش حود فاه میداشت - لیکن آنچه از متصدیان 

مات و تعوبلدارای که امروزبیمسی بندگی‌درگه را ام افبوز اد 
از روي امین ظاهر شده ای ست - که همگی اندرخنیای او 
از نقد ر جنس نزدیک به هفتاه لک رردده بود - ازانجمله اشزرن اژ 

۰ دوازده تک ررپیه بسرکر اتدس آمد - و ثریب پانزده اک رویبه 
در #ذارا هنکام فرار ار از فرشی به بلتم بناراچ رذت - فليلي مبد العزیز 
خان منه‌رف گشت - و پیشتری اشکریان و المادان و دیگر غارت 
گران بردند - جذااییه *زارده شد - از چل.ر سه لت روپيباقي پارا وقت 
افطرار در مواجب -هاه خود صرف نمود - و اکثری پیش از هاخل 
شدن ءساکر قاهرة در بلج به ده پانزده روز ارزبهده و المانده ر قلماق 
واررهان عضو او که ,دردعع اینان در مانده بود غارت نمودند - اگر 
تبر و کمان گرا فده ؛معافظات (بواپ حجر هاي خزاده پر داخنی 
یغماچدان پشت آبرا دانده بردندي - و اگر بقب رنني دزشکسنه 
گردنندی - و پاد‌شاهزاد وا گیر و امیر |امرا بپرام را که در تکاب 
معیرات فرینة برادر کاان خود خهرر ارخد اراد نذر *عمد خان است. 
د ازین رهگذدر دررفدی پدر رانف گشنه - با ار جم‌چانی نبارست نمود 
و عید الرحمن پسر دیگر خان را با رستم ولد خدرر که هردر درارت 
نزه عیال او بودند طلبیده هر سه ۲ پاپراسپي خان ر گرشاسي 
برادر ار حواله نمول‌ند - و مردم معدید «معادظایي ازراج وبنات 


موجه ۱ ۳۳ :۲ هم مال 
که همراه ایدان مقرر بودند به اسنحجال تمام ررانه گردانید.- وراجه 
:پیلهلداس را با سایر راجپونان از جمل نوج هراول پیش 
خود نهداشت : و مبیس داس و روپ منگه و رام سنگه راتبوراز 
و جوتی دیگر از راجهونار بفزونییکار پزرهي رپیگار طلبي بی‌رخصسی 
.همراه اف نبوج راهی گشناد - رچون پاد‌شاهزادة عالي نصب و 
امیر الاسر( از جبت اشنغال بنعدبی لشگر بقصد مات 8 گرد 
آدردی اموال نذر *عمد خان نداشنند و رمتم خان و #عمد قاسم 
میرآتش که درون قلمه بودند ازانرر که تانرستادی خدر بواد‌شاهزان؛ 
"و رشیدن جواب روز آخر شده بود - از بیم آنکه مبادا فبط از قرار 
2 بغعل نیایه و موجب باز خواست گرده بآن مقبد نشدند ‏ 
ی ایموالش بناراچ ارزیکان فرهمت جوو سکنهٌ شبر رنت - رژ 
وب وا تبار و امیر الامرا | خلدل الله خان را 5 همان 


ررژ ۳ عوری آمده فا فا ملنوسی خان و 3 ِ ۳ ۳ ۳ 


ار نرسفادند - دوازده لگ رویده وی ات و طا ] ات. و اة 


ل 


ره آات 
و جزآن و فریب در هزار و پانصد اس ر مادیان ژت ضد شثر 
ثر و ماده بضبط در آمد - او اژ فزدنی ی امساک و "دفاءت - و 

فوادانیی تفگي و خستت - و فره ط از و ذره - و کذرت حرص و لوم 
3 بمي ری از داد و ده ۳۹1 ازمگٌ سلطات اسمت ِِ ۰۳۹ 
ترجه هرها ببر روش یافت - چندان اندرخنه بود که هیچ 
یکی از نیال و املانش زا میسر نگشنه - اگرده تر نراهم آورد؟ 
ار از ثرار واتع معلوم نشده - چه اکثر مدغرات را خود در 


نوم سال ۱ 8۳٩‏ ) سنه هه 
تا جزمقلوی ضیر ارآ گهی نیابند رنتس خر نباغ مراد ی تبیة 
موف ضیافت پادشاهزاد؟ ولا دودمان ثپرت داده پیشتر خیمء بدانجا 
روآنه ساخت - و صرصع کمری ۶* دران لعلی جاد ازدوخنگ خویش 
نصب نموره بود از کمال دل» بسنگي بر کمر بحثه بای آ زره 
و بر روی زو جامه پوشیده و برغی دیگر ایای نقد. از اشرفي و 
طلا و جس از قسم لعل و غیره نیز همراه گرننه با در سر خود 
سبعان قلي و قناق *عهد ر چادي از اوزیکان ر غلاسان بوقت 
ظررء بباغ مراد نیاده ازجا راه فرار پیش گرنت - رچوی حصار 
شهر بلخ بت ات #م و نیم کرره دور آن - و رملم خان 
و معمد قاسم میر آتش که بجبت *عادظت بقلعه در آمده بودنف 
دررازهاي هشنگیگ آثرا چاه اید بط نگرا 1 بودند رو سردم 
#عرامت بءعض ایواب نگاهداثنه - و برای »عانظت برخی دری 
فرسخادن بودند - و دورعی خان در حالت امن و رناهیت از دیگران 
(مغباز نه‌اشت - ت) باییی هنگم که هنکامةٌ هرج و مرج گرم بود و او 
دل‌نباد فرار ) شنه چه رسد - دولنخواهان درون وبدرون برگرخننش 
31 یدان ؛ ‏ دا آزکه بعد از نمازه پیشزن مقصود بیگ علي 
دانه‌ندی بر کیفبت حال مطلع گشته این ماجریی بامبر المرا 
رساددت - و |مدر اامرا ده مت پادشاه‌زار ] جپانیان رسیده حدیتشت 
سغروض داشت - ازاجا که تنظیم و تنسیق بل چنانه باید نشده 
بو - و دررن و ببرزن آن از ارزیکیه و دیگر فتذه سگالان خالی گشنه 
پاد‌هاهراد؟ والا تبار رفن خود را با امیر اامرا و تمامي لشگر 
بنعاتي مصلیی ندید: - بپادر خان واصالش خان را با گررهی ‏ 


سنه, ۱۰۵4 ۱ ۰۵۳۸ . ) نیم مال 
رام ضیافت بنقدیم هاند -. و اگر بی :)لغانه همان روز بمبزل 
ما درف ]رنه رز دیگر مارا بث‌ مان خود سازند ‌ اگرچه در ظاهر 
4 ِ جازدب سواي آآسه ۳۹ آمد تن نشده - ما برخی 
معلی بر ی - که چون امعق بیگ نوت دیگر اخار پیام 
ومانیه در اثناء جلسر منفغدر گشنه از فرط انقباض خاطر بطعامی 
که رود : بو حهار معوّل ر مشغول داشده دوه رل 511 
نپرد اخت - و مردم او هر چند دور تر بودند و آنچه برمی گزاره 
اسفانمی نمودند - لیکی از دگر گونيی احوال او در یامتند که غالبا 
اژ کبر سن ی صدوع (وه که پاد‌شاهرا را وال تیار "رل بدن یکسر 
بمنزل ار رت همان روز موحمان مدشد نی - و ازانرو کین معط ی باعل 
نیامد چه بودن خان در بلج بدین آابن معلوم دولنخواهان* نبود - 
۲ حم‌ی از پیث‌گاه خلافت حاصل دگرث 5 بود ند - و جندن رفدی .را 
۳ از ده از حزم و ین دور دیددد -*خان آزرده خاطر 
رسیده بو -ر ر: 9 عاتبت بیفی و ت_ گزیفی از دست واهشته 
دل نپاد فرار گشت ۳ و عارگذاتنی ژن ر فر زٍدد بر حول پهندید؟ 
از سرزنش و ی جم‌ادبان تیند‌يشید - و خود را مصداق. 
مضمون . ۳1 منظرم ۰ " شعر » 
ببس آن ك «هجلت ر که ه ۰ هراز» تا درد رری ندکگ ۳ 
70 ویب ! ل‌ مذل مشوز و ِِ ۳ ۳۷ زد ررژگار ۳۹ -و 


9 ( 0۳۷ ) مه و۳ 
روز بلجهنبه پادشاهزاد؟ عالي نصب: و امبر لاصر! و دیگرسران 
له ر فيروژي با عساکر اتبال و افبال کوه تمثال در کمال شوکمت 
و ءظمنت بلج راهي کشنند - سکان, آن سر زمبی که هرگ چندن 
لشکر گران را بدین گوفه آرایشی ر نمایش ندیده بل دشنیده بودند 
از مشاهد ؟ فیلان معاب صولت برق سرعت با حلال مخملپزر یف 
و برگسنوانب او پیرایباسه سیمین و افواج دلوران زر + در نجرد گستر 
با پرانهباي مرصع و طلا ر خیول باه حرکت با سنام زربن و میمیری - 
و اننواع نشانهاي زر نار و ونور پیادهای 7 و باندار و بسياري 
کوس و علم و ابموهيي خدل و حشم بشگغوت در ماندند - و پادشاه 
زاد؛ گرامی نزاه رستم خان را با معمد قاسم میر [تش و صردم 
تو خانه تعبی نمود که بقلعگ با . در شده ر بضیط مداخل ز 
*خارج و حراست زیر دسنان پرداخنه شبر را بلصرف در آپرند - 
۲ آواي کورك معدات و نواي ناي درات خاقان جهان پروز و 
پادشاه عدالت کسنر دران بلده که وسلیوش جوز و طغیان اوژیکان 
گنه بلندی‌گرا سازنه - و خود بجلکلی چار طاق که پدش درراز؟ 
شثر خوار حصار وافع است نزرل نه‌وده حکم فرمود - که افوابو قاهره 
بائبنی که در مواری مقر بود هر کدام بل خود فرود آید - و 
دیگر باره ا"عق برگ را نزه نذر *عهد خان فرسناد که چون خاطر 
مشناق نگرار »عبت مامي امت هراه از شهر بر آینه 1 گبي 
دهند تا پذیره شده گرامي مانات دربابد - بعد ازان اگر خواهنه 
آی رز بمفزلی که جیت نزول ایشان معین شده: باشد همراه 
وففه #عبت.دارد - و روز دیگر ابهان ( بمفزل خود تکلیف نه‌ود. 


من ۰۵ ۱ ( . مه ) نهم حال. 
مخمد خان باسنقبال نرمناده بود بي آنکه درآنخواهان را برآمنی 
خویش آگاه سازند سر ژده داخل معسکر دنه - و مثصل دایرة 
امالمت خان رمیده خواجه عبد الولي ر خواجه عبد الوعاپ وتافبی 
را نز مشار الیه فرسنادند - خان مزبور گزارش نمود که چنییآمدس 
لیق نبید بایسنی بیررر معسکر توقف گزیده آ گبی داد تا پذیره 
شده پآئین ندکو نز پادشاهزاد؟ عالمیان آورده می شد - و اهدالست 
خان بخدمت پاد‌شاهزاد؟ وال تبار رنته حفیقت بر گزاره - چوی راد 
دراز نوردیده شده بود و اژ خیبه هرچه رسبده تمام بر پا نشده 
[مانی ۳ طلب اینان که در منزل اصالت خان نشسنه بودند 
توتف رفست پص از آماد» شدن ها اصالنشان بأوردن مامور 
گردید -,و (میرالامزا باشارة, آی واذگهر تا در دیونخانه پذیره شد - 
و پادشاهزاد؟ گرامي نزاه اعزاز نموده بر سوزنیی که دست رامت 
مسفد گسنرد: شده بود نشاندد.- و مرام مرباني چا آورد: چریمت 
اطمینان خاطر نذر *عمد خان و فززنيی اعنماد.او بافضال بی امپال 
خدیو دورار عنایات و عواطف خافاني و پایه ۲۳۳ و قدر دانیی 
حضرت جماباني بیی ساخده بر گزا ارد - که بخا بگوئید که ازیدشگه 
خلافت لشگر افبال بامداد و اعانت آن والشان رمیده هر دوع 
مددي که مطلوب است اژ قوت بفعل خواهد آمد - و بعد فراغ 
ازین کلمات خلعت مر خاجر مرصع و اسپ با زین طل به ببرام و 
خلعت و خاجر مرسع راسپ با زین مطلا به *عار‌قلی و بپمرهان 
غلعئپا 1۵۱۵ رخصت نمود ۰ ۳ 

بپست ر هشنم [جمادي لولی ] مطابق بیهی ریکم ثبرماو . 


نم تما ( ه۳ه ) سلد ۱۰۵۹ 
۰ اظرافت و جوانب او بودند دیده باندیثة آن که مباد! فرضت بانقه 
خان زا از هم بگفرانند - و اندوختهای او را غارت نمأیفد - حقبقت 
بگراسی خدمت پادداهزاد؟ عالي نسب نکاشنه معروض داشت که 
پایلغاز خود را برسانند « 

روژ چبار شذبه ببسبت وهغلم [ جمادي الولی ) چون آردواا تبار 
از موضع قوش رباط کوچ نموده بلذان امام نزدیک رسبه چوچکه 
بیگ ارزیک که معنمد و ندیم نذر *عمد خأن بود خار ار را پیش 
از آسهان امه ی برگ بملاژمت پادشاهزاد8 والاگپر فرستاده با مبدای 
خواجه و *عمد امین خواجةه و بخ مراد آمد:ه مکنوب نف میرن 
ان رمانیه ۰ مشتمل بر آنکه مملات و ا#وال از ملنزمان آسنان 
خلافت است دوه ررزي مرا فرصت بهید تا بناگزیر مفر حجاز 
پرد‌اخنه از شپر بر آیم - پادشاهزاد؟ جبانبان و امیرالمرا [نرا خدعه 
پفداشنه در [سنانة امام که اراد نزرل آن داذنند فرود نیامدند 
وچون عربضة مشق دیگ نیز منبی ازانچه نکاشذه‌شد رسید درآن روز 
یازد: کرو؛ نوردیده موضع پلاس پوش را 5» دو کررهیی بلیخاست معسگر 
فیروزی گردرنیدند و |سعق بیگ آمده دیده رشنید؟ خود رامقصل 
هعروض داشمت - بءد از نماز فرب بهرام و جععان قلي پصران نذر 
مجمد خان که خان ایفان را با گرره‌ي از اابر و اعیان خم مثل 
خواجه عبد لولي شیع ال-1م و خواجه عبد الوهاب که مابقا رئیص 
بوذ ر خواجه معمد یوء‌ف برادر زاد؟ة هاشم خواج ده بیدی و 
ناضي احمف پر میر موه و بالنوی نیمان پروانچمي و باهگو 
اربرات دییوان بیایی *بعان فاي +رادر باتی برگی دیران بباپي فذز 


چىذی 4 ۱۰0 ( ۵۱ 4 نهم حالی 
شدند و پیسع و چم پس از انقضاني کم ونم پپررز 
آمدند - دراب «پاه چون از ابل تا این منزل بیشنر در کوه و کنل 
و سلئلاج و طرق ءحی رالعبور ره نوردي نموده بود - و در برخی منازل 
5« قضبم و علیق درای نایاب بود خورا ک ندانته اختي از زبونی 
۲ ففري سقاگفت ۱ ممانت منازلي که نکاشذه شد ومی لکارد بکروه 
پادهامی 0 که هر کروهی اجهزار ذراع پادشاهی + 
د هر فرامي ببرض انگشت شغص ممتوي الغلقه چبل ردو 
ازکشت امت - از خلم که سه مفزایی بل است پادشاهزاد؟ جپانیان 
و امیرالامرا عطونت نامه خاقان دیران مصعوب اعش برگت 
#خشیی صوبهٌ کابل به نذر معمد خان ارسال داشنند ‏ وبیست ۱ 
پني کرد نطع نمرده بقوش رباط که را: آن نیز چول 
ي آب است - ر آب منزل مذکور با کمال قای گل آلود برد 
# - و لشکر ۳ بشدت تمام گذر انیدند - و چون ا-عق بدگي 
بسرعت هرچه تمامتر «لخ شنادنه نامه را به» نذر کعید خاي ۱ 
رسانید ار پاحنرام تمام آنرا گر 9 مطالعه نمود - و از فرط نشاط 
بر ژبان راند که اکنون بمیاصی عواطف علیا از بیم ورد اییی جوز 
سکاان دا ءپای حق نشناص رهائي یاننه زندگانيی دازه اند رختم - 
تماميي مملات با رخیص رو مین ملک للیمین به بندگان عتبهٌ 
خلانت تعلق دارد ‏ هرگاه پادشاهزاد] نصرده‌ند تشریغف آرند قلءه 
را -چ ۱۵ ِ ت_ - پص از ادراک درلمت حضور دس وری 
گرفته ! مدن زاهاي خواهم : شه . عق بیگ دشدمت 
احول . ذر ‌ ب و شورش ماک و شوخوع: نی که در 


نپنسال ( ۵۳۳ ) مه ۰۵٩۰‏ 
گزار است - هرکاه سلالهٌ دودمان مجد و علا - نقارا خاندان عز و اعث 
سر شجرو بخنياري - شجرا مرا اماري - خسرر گرامي خلف 
آی :۵و مرج دولت ‌ شایسنةٌ درزند 1 کوب مسثثیر ممای 
3 پمالت - بمقتضای ماأل سبالي و عاتبت انديشي بر يكنادلي. 
۳ فیم‌ابیی امست اعنماك نماید - و از ردشگاه حقیات انولع رات 
و رصمنات معطوفت جلر ظهور دهد - - دراعاست آن صدر دشد یل 
امنلا که عقل دور پدس ر خرد صوابکزد ۳ ون ثر اند باءنماه 
لش دومني و وا پایباری رفا مر دبز و شاداب باد ه ۱ 

اکفون عدان چُلگون خامه شاه راه ردایع مذعطف میگرد اند 

با‌شاهزاد؟ گرامی نژاد مراد #خش و علبمردان خان امیراللصرا 
که با انواج قاهره بیست و یکم جمادي الولی از قندز بل راهي 
کشده ِ روز ابل جچپار کروهیی ی ندز 2 ۳ ت درو "۳ 
موصع تن ۳1 ندز بر ۷ دربای دندز ۷۳ تن 
1 بلج کروه اس هد4 حول بی آب درود آمدزد ۰ 
رهددند - و جون از جعدلاگ تا خام ۹1 درازده کروة امست ریک وهی 
امست بی آب ر[اداني بعد از یک و نیم پهرشب ازانجا ررانه 


اما ۱۰۵ ۰۵۳۲ ) نهم‌سالن 
ولا #مل بای نبازمند درگاه خویش کرامت فرموده .:و ۲ 
, خواقین روزگار بمزید مکذت و شوکت امنداز اخشید: - از دارالم‌اطت 
.لاهور بدارالماک کابل فرضت فرمودیم - چذانید. این بلد8 طینه 
بیست و دوم رببع اي مطابق هوژدهم خرداد ماد مورد. ان 
طلفر انچام و مسفقر اور نصرت آیه گشت - و درةالناج سلطفت 
۳۹ - تفافت الصدق خلافنت عظء‌ی - فروغ دودمان حشمت.و 
ناسداری - چراغ خاندان شوکت ر #غنباری - موید سار - مظفر 
"#نیار - منصور ذامدار - شاهزاده مراد بخ را با لذکر بي‌کران:- 
"و حدر بي پایان . و ساصان (سدار - ر هر افجام اذزون از شمار - که 
ابق ای دولت خدا داد ازل بنیاد است رخصت نمودیم - که 
۹ بدخشاري دز آمده اگر ازین گروه اي راهه رر جمعي ر در وابل 
بسوا ر بأسا رساند - وجزای نعوهیده کردار و ناپسدیده اطوار اینان 
در کنار نید - ولا منوجه پیش شده به تنبیه جم‌اعهٌ فساد کیش 
«تاوتت طرقة تباه اندیش چه از المانان بلیم و بدخشان - و چه از 
گروة کاثر تعمنان - که بر میدن پور آی سللمٌ دودمان چنگیزی 
غراهم آمده - و تیذه برپاي خود زده - غارتگر دیری و مامت خوذ 
گشده اند بیردازد - و هر گوذه امدادي که آن در درج دولمت 
خواهش کند بانجام آی کمابنبفی قبام‌نماید - آن اخثر برچاماری 
وداد را در مرتبهٌ قصوی ..ر اتعاد را در درج علیا - تصور نموده 
بی حجابانه بارماع مطلب هنگمه آراي یگجبنی - و باطلاع بر 
مارب ررنق افزاي بگردگی - کردند - که پادشاهزای؟ مار ببر نصو 
که در اسان اغاره رود بموجب حکم اندس رارشاد مقدس از 


هم ال ۱۴۱۰ا۲)شا منم ۶99 
مال راتعی نمی داد - بفر. ستادی نامه ر نا نوشنی هقایقن.و اوضاع 
۶ اطواز آن دیار د بی راد شتابیی فرتة نامپاس حق نفباس 
بانگي و بیانگی نراهم آمده بود - چه بنای اولین بر اتفاق 
است و اماس دو یمین برعدم وناق - ر حال آنبه امروژ وقمت . 
مصالفکت است نه هنم *جانبت - بپر کیف چجوی معق شدکه 
فرتگ طاغیه و نی خاطیه از باز پرس ردز جزا و مطوت دبرگیر مذمی 
گیر ذيالکبریا اغماض که شيمة تديمة ایذان امت موده - و از 
حقوق ولی نعمت خویش چشم پوشیده - سر بمصبای بر آررده اند 
ونمبت بآ جناب اژ بي را: رري بمساگ بي ادبي شنانتد. 
مصدر اداهای ناهجار وبی اعندالیبای دور از کار شده - و کاربر 
ولي نعمت خود بمرتبةٌ :نی ساخله اند ک: جر قَاعةٌ بل مملاني 
در تصرف نمانده - ر تفای آن امادن ر غربای آن معاکی 
پا مال حوادث و وهدخوش وفایع گردیده - و عرض و ذاموس آنیا 
پیاد فننه رنذه -"و آمپن و امان بالکل منعدم گشنه - و کار جائي 
رمیده که از مادات که اهل بیت نبوت و فرالعبی رسالمت اند و 
اجزیت نبی بطعا ر عصبیت بنول زهرا منصف - و سبستااینان 
(جر تبلیغ اراسر و نواهي ‏ و مزد ابلاغ احکام البي ات .جمعي 
کثیر و جمی غغير پقئل رمیده - تا بدیگران چه رحد - پنابراي جه 
پاتقضاي مررت و خلت جانبیی - و نئوت و انعدام شائبگ منایرت 
فیمابیی - ر چه بمقنضای حمیت دی - و رعایت ملت مبیی - 
و ترحم برحال معلمیی - و چه ازراه اداي شکر نعست قدرت و 
استنقللتي که ایزد بی همال و دادار بي مثال.معفی نضل شاملل 


سل ۱9۵4 - ( ضبن ) نم صال, 
| گند؛ اررا از وموم,ای.بی حاصل راندیهبای لاطایل راپرد اخنه 
پا نضائل پاد‌شاهانه که دور ونزدیک را در گرننه‌امّت ضطمئی گرد‌انه 
و پس از تعرپر نامه که نقلش درین نرب نامه مثبمت گضی 
از تنگین كِ بارعا ععیر ممنمه قوجه نفرموده را بربجلایي 
عهیل *نزد . پاد‌شاهزان؟ عالی نب رالا تبار فرمنادند که 
پامتصوابٍ امیر |امر مسوب یکی از یندهای پادشاهي 1 
سزاوار ایری کر باشد از عسکر فيردزي ببلخ نزد نذر "عمد خان 
ررانه دازد » 
لقل نامه 
تا "علب قلم از نیض. جویبار عنایمت ازلی بابراز مطالب 
و اظبار مارب متر شم اسمت - و لوح فرطاص به نکر سقدمات عرت 
بار رکلمات صداتت [ثار منوذی .ذات فرخنده صفات مللهٌ خوانبن 
باخده مکلن - علالگٌ خواتبن رفیع الشان - نقار؟ شاندان دولمت - 
ءضاد؛ دودمان شوکت - قر؟ بامر؟ عظممت - غرو ناصیهٌ حشمت 
بدر ای رفعت - #مصی فک عزت - مورد |لطاف یزان - ثمر ۲ 
جر گلشی چنگیزخان نذر معمد خان - دامت ایام علامقه ز 
و عزنه - از ناشایمت زمان معفوظ - و ازبایست ددران عظوظ بای 
رقبمة الوداد و صعیفة اانعادیهه مصعوت نفر بي ارمال یانده بید در 
حینی که دار الملطنة اهور از پرتو ماهچةٌ ریات ظفرایات فروخ تاز: 
۵اشب - رمید - و برعضموی خات *شعون آر آگپي پدید آمد ‏ 
اسا از طلب خالی بود - ژیرا که خبر از کیغیت جریان حال‌خجمنه 


,یم جالن ([ 0۲٩۹‏ /: : شلک ۱۸۵ 
.هقرت مدده بو و او پس. از چندی. پدزان. خود اعنالت" خان 

و خلبل اللة خان زا که دران ایام خردمال بودند در لیرار گذاشنه 
اي او شاه عباس گردخنه بپفف‌وستنان بیشت نشان آمد درباب 
ور سنادن پسران ار عوب مخان عالم هنم روا شدنش به‌غارت 


ایران پیغام دادند. - اي چدن پيشاني آنهار ابا خان, مزب فرمناد 
باوجود "چنین دواعیی اعراف از ونور فنوت مرکوز خاطز ملکوت 
داظر بود ۹1 اگر دریذول نذر «عمد خان بعرو؟ و قای این دوامته 
آسمان صولت اعتصام نماید - بل را باو باز گذارنه - و گرای 
لشگری با سردار نامدار در بدخشان ناهد ارند - لا دست تطاول 
نوگران نفاق کیش غدر اندیش و (لمانان ظلم نشان را که از فزرثیی 
باس آن کین توزان جور پژوه جان" و مال خود را در معرض :لف 
دیار ۹1 وسلخوش سم ور دعدی بود ند جنالوه گذارشس رای 
باژ دارند - و نیز "اگر تصد اننزاع -مرقند و بخارا و انفصار از پسر 
و اوکيةٌ ماوراء الفیر نماید بخزانه و لشگر و دیگر اسپاب است؟ 
سظی زگرد انند - وزیاد: ب رآنچه درسعیال خیال و مقیاس ثباس: 
لو گفون از اصنات اعطات بروی کار آرند - و چون (زصلاح ی 
و داد مکلی بر پهشکه همبرحق پذپر پرئو ادگند« بول ۳۹1 غان 
بغتزونیی اتکاب مفغترات عقل ر مغیرات دماغ مغلوب واهده 
گذنه است - پص از نزول اعلام جپانکشا بدار الملک کابل بعلامی 
.سعد آلله خان هکم آندی شلد که گرامی زامبق عاطفیت : ون گه 
نستق پره الصاعة امررض سود| اصت بر نگارد .نا خاظر پراگند« وق 
۷ 


!هه ۱۱۵ ۰( 6۴۸ ) لب 0 
نزد بادشاه زاد جبالبان ارسال داشنه بودند در قندز بأن وا تبار 
ومیه - مغفي نماند که هرچنه نذر معمد خان که درلخسنین 
سال جلوس عالم آرا بارادهاي لجا و اندیشهای فاسزا که مورث 
بدنامی و ای او بود بکابل آصده مصدر شوون نا پسنديدم, 
, گردید * از افعال نامرضبةه خود پدشمان گشنه باظپار اعذار و ارسال 
مفرا و امفار می خواست که مبالیی مودت و موالات را (ستعکام 
دهد - لیکن دربرخی امور که سبب رضامندیی خاطر اقدس بود 
تغافل می ورزید - چنانچه در درازدهم سال جلوس مقدس که 
دارالملک عابل معط موکب اقبال بود اعلی حضرتمعوب‌منصور 
هاجي که نذر معمد خان اورا بعنوان مفارت فرسناده بود پیام 
نمودند. که چور رناصس حاجي باستان معلی پناه آورده درزمرة 
پن‌گان بارگا: عظمت و جياباني ماخرط گشنه اچت - عبال اور 
بفرسنند - ازجا که از خرد دور بین بي ببره بود تونیق فرسنادن 
لیانت بل کار برای گرفتاران چنگ پیداه چثان دشوار ماخت 
که زر وقاس حاجی از فرط غبرت خود را د دختر را بزهر 
هالگ گردانید - وحاجی از شنفدن این وافعهً مرف انگیز 
پیمار گردید - و برمار بیماری رخت هسنی بر بست و پس 
از امتماع ای ماجرای جور اننما بر زبای اندس رنت که اگر 
آن نا مپربان نداد نصیبه از مردمی داشنی در فرمنادن 
]نبا مضایقه ننمودی - چذانچه شاه عباس که از مراتب 
مررت اه برد چو حضرت جنت مكني بمرچب لنماس مچر 
میران يزد‌ي که لا پدرش مر خلیل‌الاه بسمادت آمنان بوس آن 


ال ( ۶۲۷ ). منه. 1۹۵9 
و تاکیل . بدمت .آوردند + و مصجد. جامع. و منازل دروی قاعه 
ر سوغنه تا چپار دهم جمادي الولی نایرک فساه در آتش پیداد 
بر (فروخننه - پص ان که اوازا درود انواج قاهره بگوش اب 
ماکان بي باگ رسید راه,فرار -چرده از درياي ندز گذشند, 
و پهمت آمنانةٌ امام منغرق گشتند - و بنائیدات ندال چدرمال . 
هزاران نفوس چه اژ بقية الغنل منمگران ظلم اندیش که در زیر 
زميفباي شپر و درخت زار انعاه آن منواری ۵۶ بودند و چه از 
ب‌کاٌ مضادات قندز که بدره مي کوهسار درشده از خوف و خشدت 
ماننه پید بر خود می لرزیدند - از چنگ نکل آی گرره پردژر 
و وبال رهااي یادناد - د ازار رو که پفزوئبی فنل و غارت امانان 
غغنه آئین در ۵برر رایت قندز جمعي کثیر از بنامي ر ارامل 
و دبگر* جور کشندکان !*جي ماشدت (احوال شنه بودند که از 
فقدای قوت پومی حبةٌ غله رادبةلقلج مي پنداشنند - پاد‌شاهزاد8 
واا تبار و علي مردان خان امیر الصرا بفرسار اعلی لزال عالیا 
مبلغ بیست ر پفیم هزارررپیه که یک لک خادمی ریم ماوراه بر 
امت از خزانة عاسره که با افواچ قاهره بود بمردم دیانت" دار 
امانت گزار -پردند - تا در حور (-عقاق قسمت نمایند - و راجه 
راجروپ را با حید اسدالاه و برادرای ار و گررهي از برق اندازای 
+چپت صبافت قندز گذاشتة و در لك ررپبه براي سرانجام ناگزهر 
قبعه براجه حواله نموده ببهت ریکم جمادی الرلی با لذعر ظفر 
طراز به بلغ راهي گشنند - درب تارین نام که اعلیی حضرت 
از ردپ قدردانی و مپرباني. از کبل به پذر عمد خلن نکشنه 


سل ۹۵ ۱ 0۳۹ ) نب ماج : 
لالت خان را با نوم از دستوری داد گه پیهنر رامي گفتد 
بقندز درآید- ر خودٌ با سایر لشکز پانزدهم جمادی الولزن اوه 
فاری به تبلبر آمد - روژ دیگر - در ده خواجه لقمان مئزل هه . 
هفدهم ز جمادی الولی ] بشورابه» که نه کروهیی تندژ امن 
,رمبده *روز . در شنبه هزدهم مطابق یازدهم تیر ماه طافیز 
دز ,۱ معط اعلام نصرت !تسام گردانید - و نضای آن بلده 
که از فزرنیی فیم و اعتساف اوزیکان ظلم آئین ر المانان 
بي دین بر حکن جور دیده سنم رسیده تذگثر از دل مور و تبره 
ثر از دید کور گشنه بود بمیاس ورود عساکر جبانکشا ر ماهبی 
اعام عم آرا منندچ و مذور گردید - و دوه دل مظلومان 
که در هر طرفت تنق بسنه بو و آتش سبنهٌ مهمومان که در هر 
کناو مشنعل گشنه بابیار یی «عاب *ججا يعفي ْبار مساکرنصرت 
پبرا تتلبی یانت - و ارباب ظلم و فاد و اعاب بفی و عناد 
باصفاء ارای لشکر فیررزی آرارا دشتم دبار گشنند - شرح 
این مقال آنکه جون خسرر دریافت که شاه مهمد تطفان ز دیگر 
وله گران با گروه الم‌افان اژ دریای آمویه گذخنه باراد؟ تاراج. 
ذندز روانه شهه اند - ازانجا بیررن آمده بأ-نان معلی که صلیار 
خوافین روزکار است راهي گردید 1 و شاه *عمد وسایر ‏ مقپوژان 
بقندژ رمدد: دست مجور و طغیان به نیب و غارت کشادند- و بدفکت 
وماه بسیاری از رعایا و دیگر بي گناهان آن مکل: پرداختل 
غیال"ر اطغال ایکان را ماسور گردانبدند و ال امنعه و اموال 
یاه ظاهر بود ۶ارت دهوده *عبمات ر[با اقسام تعفیبت ۳ 


هنم سالن ( ۶۳۰ ) له 1۳04 
بو - اطاعت در 9 ۳ خر یل اللع ار 
نت ون تفا ۲ ربا ۳ نظ عوزي و حراسیف 
لیگ آن یاهنما م خان مفوض ساخنخنه - و فباد / امیدرارنعفایت ‏ 
پادشاهي گردانیده با چبار پسرو سایر اهل و عبال و دیگ همرهان 
۲ باجم از غوری پراة ایدک بملازمت (خذر برج دواست راهي گشنند ‌ 
و از پیشگاه عواطص خافادی منصب خلدل الله خان باضاده پانصد 


سنواز سه هزاری دات و سم هار سوار مقرر شه 9 


سخیر پذیرنت قندزو يم باتبال جهانکای 
خاتان مما لک‌ستان 1 فرار لمودن‌نخره محمدخان ‏ 


چور پادشاهزاد] عالی نسب مراد خش هفام جمادی الولی 
با افواج قاهره از کنل طول گذشنه روز دیگر جلکاي سواب مه بگر 
فیروژي گرد‌اندد - و بک روژ برای زسبدان و دریاننی خسرو درانا 
مقام نموده اور بدرگاه معلی روانه ساخت چنایم نشنه آمن - 
دهم ماه سزیور موامق سیوم تیرماد بامیر المرا از جلکای سراب 
نیت نه‌وده بقندز رر نراد - ودر مه روز از فری تاجیکن رده میرزایان 
و ۵و خواجهٌ اولیا گدشده بداردٍ ن‌ رجبل _ چباردهم ماو مذکوز مطابق 
هفاع. ثیر درناریری مقام شد - و چون بر گراخشن از نز 
چذانه. نارش خواهد پذیرن تآگبی یاناه-بودبصوا‌دید امیرالمر( 


موه .۰ ( ۵۳۴ ) نهم.مایی 
:فضنفر با رذقا بغوری نزد‌یک رید - جارس حص غيري تباد 
می رآخور که بروصول عمکر فيريژي آكبي نداشت ای جمادة 
را فوچ هزارجات که مکررا به نیب و ارت اطراف غوری پرداخته 
پودند آناشنه با سه صد سوار از قلعه ب رآمد - دارران لشکر ماصو 
یک کروهیی قلعه اررا دیده تاخنند - و بکمث رآویز و منیز ره سپ رگریز 
ناختان . اگرچه اوزیکیه درئناء گریز دومه کروه ب رگشننه بر مبارزان 
ظف رآئین تیربارار کرند - اما ازانجا که نصرت و فیروزی طلیمگ 
|فواج جبانکشا است و نام ر افبال مقدسةٌ جنود ظفر اننما رهائي 
خود از چگ هزبرای بيشة هججا جز درنرار ندیده #عصار درآمدند 
دابران عرص کارزار پانینه کوب در رسددند - و پیاده شده بردرواژ6 
قلیه راختند و با انهه آتش پبار بریزش ذیر ر تفدگت هردو حانب 
ژباد۵ بر کشیده بود - شیران خون خوار بپای مردیی جلالت و 
دسدیاریی شیامت دروازه را شکسنه #عصار درشدند - قیاد و 
انصار او بقدم فرار خود را بارک رسانیدند - ولچون جنگ اوزان 
نصرت مند بعد از کرفدیی حصار بیرون بدروازا ارک [مده تخنباي 
آنرا بهءنجق و تبرزیی منتام گردادیدند - قیاه اعويلي که درون 
قعلهٌ ارف داشت پناه برد - دلوران فيروزي نشان پص از درآمدن 
بارفت بهشایش درراز؟ حويلي مقبد گشننه - قباد که با او همگی 
فریب پانصدکس مانده بود از دید جلادت ر شجاست ببای ر یاس 
ایتانه . ثاچار امان خوامت - وبا همرهان بندهاي پادشاهی را 
دریات - - غضففر اورا پیش خلیل الله خان که نزدیگب رسهده ولا 
برد مرینه فایم خاري ذونز نصف ال بار آمده درچارباغ مت تب 


نهر تال (۱ ۰۲۳ ) سده :»9 
و- اسفولي ببافرای. ظفر انةء! بخلیل الله آخان نکلشت مار 
اينطثي بدرگاه خواتدن پناه معروض داشنه درازد‌هی‌جمادي الولنن. 
همه شنانت - و فلذم خان که از راه باجگاه. بموضع 
صیادان رمیده اردر ر لشئر درا گذاشه جریده بکپمرت 
زاهي گشنه بود - #خایل الله خان پبرست - وچوی خبر تحطیر 
کپمرد به‌سامع جلال رسبد خلیل بیگ (عخدمت تلیع داي کیمرد 
زشبط احشام آن نواحي ر هزارجاتي که پیشتر به بلاگنوش متعلق 
بود هر |مرازگردین ۱ قلی خان ر خلیل الاه غان در ررز در کپمرد 
بوده و از ذامه خاطر فراهم حاخده خلبل بیگ را با نا گزیر نامه 
داری از تفلگچي ر سرب و باررت و بان و.غله در کپمرن گذاشیزد - 
د چباردهم ازانجا بغوري ررانه کشتند - و آزان رر که دربن راه نیز 
مضایق ر مرایی عسیر ااعجور بود بموضع صبادان آمده خلیل الاه 
خار با میرزا نوذر رد د راجه پپاز مدگه د لیر اسپ خان و سایر 
هموهان بطر بق راه کبمرد یک منزلاز لیم خان پیش انناد -.و از 
میادای راهی شده بدر کوج از کنل سمتو که بلندی آن تریب 
سه کرره امت گذشی - و ازااچا در در روز بمم "هل آب فوري که 
سرخاب اشذهار دارد د درازد: کروهیی ۶وري امت - رسیده 
فضنغر ولد الله و رد ؛خان را با اخدیان ر برق اندازان و مراد تلي 
سلطان کلهر با سایر گکهران بطریق مففاي پیشتر فرهتاد - قرازی 
آن قلیم خان که بفامل مه کرره از عقب مي آمد نیز رانجه 
هي سنله ر افتمام خانی و خلجر غار را پرمبیل -تعبهیل 
#انوری ژزانه گردانید - ور #یگرسو بار شفبه- بیساد ۱ مط‌کور چون 


نام :۵4 4 (. ۵8۲ ) . نم مال 
و شود با میرزا نوذر بسراي موخنه چنار : شنافب - ر چو یک 
کررهيي سوخنه چذار در سرزمهن مفعلق . بالوس. سیقار در رام 
است که یکی از کنل دندان شکی‌گذذنه بکبمرد مبرهد - و دیگری 
که ملک کارران اعت بیاجگاه و ازانیا بدیخ می پبوندد - رد 
ژرایه بهاه را بطریبق باجگاه ررانه نموده خود با جوقي براه کنل 
ن شکن که بغیق ممر و ملسائی احعار د+وار گذار یکان یکلن 
پیاد: و سوار بصعوبت تمام [نرا تواند نوردید راهي گشت . بامداه 
ووژ یکشابه ماشر جمادي اثرلی مطابق سیوم تبر خلیل ببگ با 
فوي همراه پکئل مذکور بر آمد - حراس قلء» را از وصول*جاهدان 
نصرت طراژ پای‌ثبات از دمت رنت - و ببانه گرننن مضایق‌کنل 
, بر دلوران نبرد آزا از خوجم , شکور خویش ترديملي قطغان که صر 
کرد از تاه حصار بو دسنوری خوهله بر [ هدند و از هر مجانبی 
بدر رلذنه - ر با خوجم شکور معدودی ماندند - مبارزان قلمه کی 
از کذل پائدی آمده مانند برق و باد بدرواز؟ هار رسیدید - و اژ 
ِ آگيي بر کمیت قلمه نشینان باستعمال آات قلعه كشائي 
پرداختنند - حصن گزینار لغنی ثبات ورزیده تعدگی چند.سر 
۵ادثث - یک حوار و یف اسپ از همرهار خلیل بیگ کشنه شد.. و 
چفدي مجررح گردیدند - آخر کر از درون حصار نریاه بر آصد که 
گر املن دهید ر جاي بخشي نمائید تلعه را مي مپاريم - خلیل 
ییکب تحاب زینیار پژرهان نمود - و تعسب ثقدیر منکام الفنام دوز 
خلمه تفنگی. زیر بفل_خوجم شکور رمید و اررا باهمرهای نزد خلیلي 
بهکس آرردند . خابل بیک قلمه را بنصرف در آورد«حفیقت زلیه 


نیم مال ( ۵۳ ) من ۱*04 
دست چپ والئعش چنانچهگزارش یانت از چاربزار بر ده 
بلهفیر کهمرد و غوری رغصت دادند - بجبت فیق مبل و 
صعوبت طرق از همانجا خلیل الله خان د میرزا نوذر با همرهان 
یک منزل پیش النادند - م فلییم خان و دیگران منعاتب رامي 
گشنند - و خان مذکور از چاریکاران کوج بر کوج منازل توتم دره و 
سوخنه چنار و سرخ کذین نوردید» پغور بفد رسید - و از ۳ بدر[به" 
و ازان بدر کورچ آنطرت کل شبر که دشوار گذار است شتانت 
و ازان بضعای کوج نمود - و چون راهی که از ثبر بضعای 
میان دره مبررد دور تذگیع *عت دارد که خسنیس به بللی 
و دویمین به تنگیی عراق مشبدر اسیت و از تنگی ناني 
آب تند میگذري - و راهی دیگر که جانب چپ راه دره واقع شده 
اگرچه کل دار و بعید اصت چذانچه بدو کوج بعاک میروزن 
اما تدگي ندارد - و شتر باساد ي مبگذرد - اردو را براه کنل رواذه 
ساخت - و خود با جمعي اژ فان و میاه جریده از راه ننگی 
بفعاک رنت - ر پص از آمدن اردر از #عاک بیامیان زان 
بان رباط رمنده نیم جمادی (لولی از کنل گنبذک که سرحن موب 
عابل ر وایرت کپهرث است عبرة نمود - پص از جوز از گزارش 
اغني بارزگانان که از بلج مي آمدند دریانت که اوزبکان هنوز از 
رمیدن ع-عرنصرت پیکر آگبي ندارند - بابرا علیل ف 
با احدیا ن و تقلگچیان که و بود‌ند و گررهي دیگر فرمتاد 
ک بسرنت هرچه تمامذر شباشب اژ راد کنل دندان شکن بکیمره 
رمیده اگر دست دهد حصار را از اوژیکان ادبار صرشمی بدست زو 
۹۹ 


سنه ,۱۰۵۹۱ ( 0۲۰۰ ) نو سای 
کاسیاب گرد انبه‌ند ‏ و عکم دا در منزل خاندوران بیار نصرت 
جنگ که با فرش و اوانیی سیم و دیگر ایا آرزیش داد برای 
ار آماد: ساخنه بودند فررد آوردند - نچه تا ادرال دوامی 
ماازمت -راسر میمات باو مرجعت هل یک لک ررپیه نقد بود و 
همیی تیر جنص از ادرات و]لات مذ‌کوره و اسپ در فیل و اتمشه و 
خااماوا ریت یمین پسر نذر عمد خان امت از ابناء ششکانة او که 
پالفعل زنده اند - بر نائي است بلند بالا فعیف بنبه گندم گون 
کرمي سی و سه ساله مدمی افیون و دیگر مخدرات و 

کشایش فلعة کپمرد و حصار فوری بتائید 

ربانیی و تیسیر * اسه‌ایی که هموارو دسئیار یی 

دطت اقبال مال آاست و پیشکارایین سلطنر" 

ابد اتصال 


هزاران ءپاس وا اماس ایزد کار ماز را که آزای باز که #جلوی 
معاذت مانوس جیان را فروغ تازه و جبانیان را فراغ بي اندازه 
ری پموده - مبارزان نبرد آزما و کنداوزار پیکار گرا ببر جانبي که 
رری توجه نباده اند ببررزي در استقبال امت رفيروزي در دنبال . 
نم کیمرد و نغوری ر قندز ر کشایش باخ بامضادات ر بلونات 
در کمفر فرسنی و مفاصر مدتي چنالچه نارش .مي یابد شاهه 
صدق اي مقال امت - تفصیل اي اجمال نکه چور پادعاهنزاد] 
وا تبار مراد بخش و امیر اامرا برونق حئم مقدس تلم خار ۲ 
خلیل الله خان و میرزا نوذر مفوی را با فوي پرانغر و طرح. 


تم حال (۱ 0۱٩‏ ). موه ۱۰۵۹ 
تمثال 5 هد اژ پدش که نوازش پاو ارسال رافزه بوك ره.وین - او 
دز برابراین د واطفب حاوده ِ عفایای م۸ بهمال انکهار 2 | کات 
دسلیمات ییا آورف و از درل 1 سن مراد ‌ علده ِِ رز تفرفه ب 
پای مذار درد ات دقببل 9 حدم مرنجه تیت ‌ 
و روز دیگر بیست و ٩‏ جم ماه مذکور رفنه او را #چاکارسی ماهر و 
دوجپانیي ۳ او بول گم وال مدار امپامی مین سمعد له خان و 
عدرالصد رر سل د جلال ۳ آن جرج ی ي پدیرة شد۷ بأسنان ۳۷ اقب 

پذاه آورد ند ِ در خوابگاه مقدس دو لیا 5 میمشت 1 دانگ بل که 
دران مچاس : ور ددي تردیب بافده بو بشرضف ملازمت پادشاه 
سلدمان حاه 0 ‌ او اداب تن اژ ۳ ۳ ۳ ر‌ 
جون ۳ مرش را ان سمان برد اسذه باس بت پادهاهاه دل 
عم دید 5 و خاطر 4عزت رید ا او ۳ زسلده ور صول رف ‌ و <ون 
*جلس خاص بو زه عام حکم شد که بذشدند - و بعثاد.ت خلعت 
باپپواکناره ر ششیر مرصع و پر بند و بارمرصع و منصب شش 
هزاري در هزار سوار و نیل از حلقگٌ خاصه بایراق نقره وجلخذمل 


سل ۲۶۵4 ( ۲۸ ) ذبز. حال 
بقلادت آو ر۵ - پاشاهراد] عالي نزاد بر ونق هدایت شپنشاه بایه 
تفای قدردان بعد اژان که ار درون خیمء آمد تا کذار بساط رینه 
معانقه نمود - و دست ار را گرننه آورد - و پیلوی مسند خویش 
نشانید - و باسناب شفقت ر دلجوژی و انسام مبرباني وخوشخوئی 
باعث چمعبت خاطر پراگند؟ ار گشت - و حون خسرو بعد از 
انقضای.*جاس بمئزل بر گر دد اژ طربن خود یک قدصه جمدهر 
مرصع و نءلقوز پارچة نیس ونه امپ ر يك فیل وماد] فیل با حوض 
نفره و از خزانه والا ده با لشکر ظفر اثربود" بموحب ام اند باه 
هزار ررپده برای ار فره‌ناد - و امدر اامرا نیز هفت اپ و هفت 
دوز پار چه اسال نمولو - و بعد از تقدیم لوازم م‌مانداری تباد پمر 
اسد خان کبلي را همراه او حاخذه روانة درگا: معلیگیرد انجدند - و چون 
ارم ماجری ازءرایض پادشاهزاد؟ وال گوهر و امیرااس(بعرض.حجای 
بار که گرداوي اخداه رسید - و ندز در باه من 5 خسرو از هندو 
کوه عبور ذموده بیاورجی لعخمت بم زارا. آرژومندی مرحاه پدمای‌فبلگ 
۰ ورة گرای وجپهٌ حاجات است ‏ 

"چاردهم [ جمادی ااریی ] مرحمت خان را به‌همانداري 
و آوردن ام بدرگاه عالم پناه - و تعلیم آداب ماازمت و تلقدر لواژم 
خدمت - ر تبیدی مراهم معیشت - رخصت ِ 
اهر فرم‌ان عذایبت ءفوان و چبار امپ مسرج اژار میان یکی 
مربي با زین طا و ببست قوز پارچه از نوادر امش هندرستان 

و یک پالكي و چوار قواي با چونباي نقره و غانبايمذمل برای 


سواریی عوزاتث دا درف مقدصی سدده بول که مرکبي <رز امس 


فپ بعال ۱۷ ) سا و۱۰ 
وان آسفان خوانبی مکار گرداندد - و ببر یک از پادشاهنزاد] زا؟ 
نزاه و امیراامرا و اصاللغان فرماني جداگانه صادر نرسید: آنچة 
ایق مفزلت و فراخور مرئبت ار در ملتات و اعزز در مر خاطر 
قدمی مأًثر منطبع گشت پابنانارشاد نمودند - دربن میا عرفه 
داشت خمرر مصعوب مدیق بیگ نولر معتبر ار نیز بدرگایق, 
پناه رسید - در پاسخ آن منشور معادت_گنجور مشتمل بر اقصام 
عنایات پاد‌شاهانه بشرف صذور بیوست - و مدیق بمرحمت خلعت 
و ام و انعام هزار روپده مر بر افراخنه زخصت معاودت یانت * 

سیوم جمادي الولی اصاللغان که در گذشتین کنل طول 
«بقت کرده بود بر طبق برلیغ تضا نفاذ پخسرو را دیده به تسلبگٌ 
خاطر دورید: و بسکیس دل رمبد؟ ار پرد‌اخت - و بهزدا واطفت ۲ 
نوید الطاف پادشاه عربب پرور عالم پناه .طمدّن ر مستمال ماخنه 
از نگراني ر پربشاني بر آررد #و بر دیگر منعلفان و وگران 
مصعوب ورات بیگ تاذثال نزد پارشاهزاد] عاار نس ب و امیرالمرا 
که منعاتب مي |[ مدند راهی‌گرداذید - و اکثر حشام ررعایا و اهالعی 
قندز را که با خسرو همراه بودند اعکی‌معلی پبش خود ناهداست - 
که پمد از تشخیص احوال , تفنیش ارفاع هرکرا شایسنه عبردیت 
داند در سمط پندکان درکة آ-مآن جاه اننظام دهد ه ۱ 

نیم جمادنی الولی پادشاهزادٌ ولا بموضع سراب رسید و خهرر 
که نیی‌کروه آن‌طفی سرا اب‌فرود آمده بود بدید آن اخثر پر ۳ خلافنت 
آمد - امپرالاصرا ٍموجب ارشاد معلی پذیره شده درمیان راه برپهت 
اپ ماتات کرد - و آن امیدوار مراهم پاه‌شاهي را نزد گوهر؛عر 


بسْ۹.۵ ۱۰۵ ۱ 944 .) دبم. صال 
خههزر نیز از زمیدن . مو-م زمسنان و انسداد طرق از کثرت بزفنب 
مفامب خود را بر وی روز نیارست انگند - وچشم اناظار در راه وسیل 
بباراشت - ومکنون ضمیرش آن بو که‌چوی اعام‌ظفر(تصام از بل 
بصوب بدخشان مننهض گشته بنوا حيي تندز رسد بذرییگ ملاتات 
اد‌شاهزاد 6 گرامي خاندان مرادخش و سیرلان تلع تندژ به بند کان 
ای درکه گردون چاه يكررئي و يكرگي باز نموده ر احرام حربم 
حرم احفرام جپانباني بسنه رو بقبل اتبال و کعبهٌ آمال نپد - 
ایک چو پیش ازان که عصاکر ظفر مأثر از هندر کوه بگذرند شنیه 
قطغان با ! بمیاری از (امانار از آب آمویه گذشنه بر سر تندز مي 
. آیذد » در خود رای سنیزو زری آمبز با این جایفة خیره چشم 
تدره دل نیادت - تا ره‌یدن اشکر ۵ذمیی بند قلعه کشا خُیات پا 
ندوانست ورژید - و با رل بدیع ۳۷9 ۹1 پا او بود دور س6 
هزار خانه دار از احشام و اهل دندز که بیشتر رعاياي غارت دید؟ 
جور کشدده بودند - از بر امده پایفجانب ین آمد - وسردم 
ماخده ۷« تلذیم عفیگ عرش مرزده با نموث - و حون عرایض 
اصالنخان ن مشعر بر اراد؟ ارپیپم پایسنادکان پیشه قوايم مردر 
عرش نظیر ردید - از جناب خلافت یرلبغ واا شرف صدرریانمی 
که خاطر منفرق و ضمیر منبدد آن سم رسبد؟ کعذت ید را 
بمراحم پاد‌شاهانه "ه چون طولیی دورد نزدیک سایه نشیی او است 


د چون ناب خراب و آباد نور آگدن او از قفرن و تبدد ات 


نیم مال ( 0۱۰ ) سنه ۱۰۵۹ 


ره‌یدن خسرو پسردوم نذرمعمد خأن ازبدخشان 
پسعادت استلام ساحت جمالبانی و اندوحشسی 
اسباپ دولت و کامرانی 
۱ 

چون احشام بي احتشام المال که نمی پهت لین کیره نثنه 
پژو؛ از جوان مردی ر مردمی بیکانه است فرصت عرش ر نماد " 
پانذه حدود بم و بدخشان را بناخت و تاراج بسان خانة دی و 
درلت خود وبران گردانیدند - چنالچه ناشنه امد - خسرر درتندز 
تا قوت مقاوست و مکذت مدافع ت آن بد عورتان دد «برت داشت 
یعراست جان و مال پرداخت - بعد ازان که از نماي که و بیگه 
و دست اند از راو ر اي راه الذر اندرخنمای او خصوصا اسپ و 
شر وگومفند, که گزیی تربن اسنعهٌ آن دیار است بغارت بردند 
و مکان‌قندژ و آن نواحي از دخول و خررج معاقل و دواب از خوردن 
آب و علف باز مانداد - و خسرو ,۱ از همم طرب حنی پدر که او 
نبز گر فذار تطاول و تعدیی لین جماء4 سفاف بی بال بود 
امید دمتگيري نه اند - راه سامت ر جاد! عانیت جزآنکه ای 
درگ: خلایق پناه مللجي شود ندیده حال گذشنه عرده داشني 
منبي ازحقیقت در ماددگي "و پرنشانیی خود - و منبي ازکیفیت 
سه‌گاري و مردم آزاریی این گرده ظلم پژوه بهلنزسان قولبم مریر 
جيالباني - و مكلوبي به (مبرالمرا مصعوب مجهولي پناني 
بکابل فرمتاه - ار :جاب عتبة فللگ رتبه ارسال نمود - چون‌آرندا 


عربضه ر مکنوب شایهمٌ اعنماد نبرد. چادان النفات نامودند - و 


مه ۱۰۵۹ ( ۵۱۴ ) نیم سال 
کوش و تاش کردند - ر تا آخر روز بجد و کد تمام و اهمنمام تام 
تا يك کروه که برب البوه برد برض لاو گز راه ساخنند - وناب 
بدرایر خورش باز گذاه ررز دیار که غرا جمادي الوای مطابق 
بیمت و ششم خرداه بود نیز تا مه پیر بکودنی_بقی ببف اشننال 
, لمودند؛- پیان ای ررژ (ساامت خان با همرهان خود اژان کثل 
که مفصل فلم رز بادشا‌ی و ملک بدخشان است گذشنه 
آن جااب کذل که داخل سراب است فرود آمد ۰ 
دوم [ جمادی اولالی ] ببادرخان وراجه بینم‌لداس با کفداوران 
هر اول از کنل گذشنه بار پیوسنند - و پادثاهزاد؟ الا گبر و 
امیراامرا ببهت ونیم ربیع اثانی از گلبهار روانه گدنه ازکنلان 
که هر آغاز دشواري و تاهجواریی راه اسمت دا ره دمودند - و پادشاه 
زار عالي ندب تا اشکر از مصاءد و مپابط بیشورینذره و 
#ر نوردذ‌یدن را درنگ نرود امیر اامرا را با مردم ار پبش فرمناده 
از ء8ب کوج بر کوج منازل رخه و بازارف و پرغور و «فید چی 
ر جااي وه (+سود درلت خان مشپور است درنوردید » 
" هفام جهادی ااولی مطابق ی و درم خرداه بیای کثل 
طول رهید, - همان روز امیرالمرا که یک مفزل پرش بود و ررژ 
دیگر «شذم ماه مزیور مطابق غرژً تیر پادذاه‌زاد! ولا دودصان 
از کذل عبور نه‌ودند » 


لبم عمال ۱ ۰۱۳ ) منه ۱۰۵۷ 
جوانفار یک منزل از عقب مي آمده باشد تا لفکر از جسور 
انیاز ر مضایق جبال بآساني بلذره - ر آن روز کنار پل 
در بند را مضرب خیام ساخنفه - و فردای آن برای عبور عسکر 
مقام نمودند » 

:ست و شم [ ربیع الفاني ] در موضع پررلن و ببمت. 
و هفنم درگلبپار که تا یلها راهب هموار بود دایره شد - روز دیگر تا 
مردم بهپولت از پل گذاره شوند ذرگلبهار توتف نمودند - دربی ررز 
فوج هرارل و وج طرح دست راست که باستعجال راهی شده بودند 
پائین کنل طول رمیدند - و اصالتی خان بالاي کثل بر آمده 
دریافت که نراز کنلمقدار یک‌کرده بارتفاع دبرگز پادشاهي و نشیب 
آنکه بدخشان ررپه اصت تانیم کربه بمضی ما نیم گز و برخي جا 
کما بش برف دارد - و بسرعمت تمام بیلد ار سرکر بادشاهی را 
با چندیی هزار مزدور که مردم امذرالامرا ازبلرکات کابل گرد اررد: بودند 
تعدیی نمود - که رت را از مر راه بر داشته باطراف بیندازند - 
و کوچة که شتر با بار به آساني بگذّرد بسازند- و باقي را چفار بکویند 
که اسپ ر شذر بروی‌تواند گذشت و جر اچمام این‌کار از بیلذاران 
و مزتوران زرد ذر مورت پذیر نبود فردای آن ببادر خان ر راجه 
پینپلد(س ر اصالت خان بکتل برشده ر همگی مردم خود را از سوار 
و پباده برپاک کرد راه و کشودن گذرگا: دامنه خود باهتمام آن 
پرداخنند - و مردم شکر بیر دمت افزاری که یانتند برف را 
پرکنده بدامی رت بر کنار راه مير"خنند - ر سرداران اخاص 
شعار ر -چاهیای جدکار خصوصا ببادو خان و تابینان او نهایت 

۹0 


ماه ۱*۵۹ ۰۱۲ ) نهر مال 


۱ روانه سشدن پادشاه راده عالیی سب مراد عخش 
ازچاربکاران بنسذیر بدخشان وراهی سأخنن 
سعه فوج از افواح هفنگانه [ز را آب ذره ب رک‌مرد ‏ 
وآغورنی و عبره نمودنآن‌گرامی نراد و امیرالا ما 
باچارفوج دیگر از کنل طول ودرامدن بحدرد 
افبال پادشاه وال افبال 
درین منزل_پادٌشاه زاد؟ واا تبار برطبق ارشاد معلی فلیي. 
خان [۱ سردار فوج بر انغار و خلبل الله خان شرگروه طرح دست 
چپ و میرزا نوذر صفوي سرکرد؟ اللمش ‏ با امواچ سه گنه 
براه آب دره #جانب کیمرد و غوري راهی گردانید - و چوی راه آب 
دره درشدت زمهتزان زیاده از یک ماه بیف ندارد تا بای مودم 
چیه رسد - و راه کتل طول که خدیو درریین بعد ازتعفیق آنرا از 
دیگر عبل بدخشان به جمیع حپات بپغر داانه مقرز درمود: بودند 
که عساکر تجرانکشا به تخیر بدخشان ازین طریق در آیند - از 
کرت برف کتل مزبور و انبوهیی آشکر دشوار گذار بود - مراد قلی 
ساطان ککیر با ذیگر کلپران که در جوانغار بودند و چندی دیگر 
نیز از راه [ب دره ررانه گذنند * ۱ 
بیست و چپارم رببع الفانی پا‌شاهزاد! ولا تبار و امیرلامر 
از چاربکاران کوي نمودند - و مقرر بماخنند که رسنم خان با فوج 


نوبز .مال (( ۰۱۱ ) سله 04] 
پانزده هزاري ۵ هزار موار هفت هزار سوار دو اسچه سم اسیه . 
مترر فرمودند » 

بازدهم [ جماهی ااولی 1 مدر الصدرر سذف جلال باضادهٌ 

و ۱ ۵ ۵ ِ 

پایه گردید - میرخلیل ولد (عظم خان را بعذایث خلعت و. 
مثصب هزاری سه صد حوار از اصل و اضاوه ۲ خدست توزل 
مر انراز ماخنند - چو عمارات دولت خانهٌ سعادت [شیانه صورت 
چام گرنت و منازل آن بکار پردازی نفاشان چیره دست 
باقمام نقش و نگر زین گردید - از منزل علي مردان خان بآ 
مفانیی رنیمه تفریف فرمودند ۰ ۱ ۱ 
سوار ماش س- هزری سوق هزار سوار ۶ دوجداری و نیولدارعی 
بیر- و از ال و اضانه نوازش خان بعاصب هزارین چار صد موار 


تسه موی 


مه ۱۰۵1 ره ) نی سال: 
(میر اامرا تهریف بردند که :۱ اتمام همگی مغانیی. درلي خانةٌ. 
وال درانچا بگذراننه ۰ اژ تمینائیان دکن سدادت خان یقلمه داری 
درلتاباه از تغیر پرهبنراج راتبور معی گردیه - و حکم معلیی 
مادر شد که پرهینراج بدارالغلانة لکبر آباد [مده باتفاق بافي. 
خا بمپیانت قلعغُ آن بپردازد - کنرر رامدنگه ولذ راجه جیدنگه 
بعطاء مالای مررارید نوازش بافت « 

غرا جمادی الولی پادشاه حق 6 به ضریم مقدس. 
حهءرتن گبنی منافي فر درسص مکانی (ذار الله برهانه و مرو قد مدوژ 
ژانيي رابعه رقیه سلطان بیگم برد الله مجعپا رنثه بعد از ادای 
آداب زیارت ده هزارروبده باهل احتیاج و (لعقاق عطا فرمودند - 
مباهی گشدة رخصت ندهار یافت - تا مان مذکور آر" نيابة 
ف‌ ر حصار تندهار گذ‌اشنه پاسنلام سند! سدر؟ مقام 9 اندرزه 
و *جورب او خلعت خاصه بان عذایت نموه فرسنادند 

دوم [جمادی ااولی] بعرض مقدس رسید کءروش قلم فرمان نوس 
که از بيماري و تاتغومندی در حسي (بدال مانده بود بسغر آخرت 
رخت هسني بریست - خدمت او پمیرصالم برادر ار مفوض شد - 
چور بموثف عرض اتدی درآمد که کوکب برج خلافت پاد‌شاهزاده 
#عمن آررنگت زیب بیادر برایتفظیم صوبکٌ ُچرات و زنبیهمنمرد ان 
آاجا جمعي کثبر نوکر گرناه و خرجش زباد: بر دخل امت ۰ 

چارم [ جمادي الرلی ] از جملگ سواران منجیب آن گرامی 
گوهر زار سوار دیگر دو اسیه نما ا-چه گردانیده منصب آن و نبار 


نیم سال ( ۵۶٩‏ ) سخه ۶04 ] 
و اصالمت خان را که از چگونگيی راه طول ]اه شده بو با جوتی 
که همراه داشت برای پاک کردی برف راه مذکور رخصت نموت - 
و خود با دیگر مران نوج نصرت (منزاج بیست و یکم [ رببع|لفاني] 
از پای منار رران شد - و بلپر کوج به قرا باغ ر ازانجا بیک کوچ 
+ ریکاران رسید ۰ ۰ 
بیست و دوم [ رببع الثاني ۲ عامي رراجه جسولی سنگه 


و چندی دیگر که پیشتر بکابل آمده بودنه و جمعی اژ,منصبداران 
تعدغات آنیا پذیره شده سعادت اددوژ ملازمت گشنند - درب روژ 

میملت (فروژ پاد‌شاه "دی و دنیا در دولت خانه که سمال دوازدهم 
ان آددس هنکامی که کایل بفروغ ماه رایات نصرت سمات 
مفور یود امر جپان ضطاع به بناي آن, در آورته باغ و تب مپناب 
میکوشددند نزول نت فرمودند - بعیات ات خر دازرشگری گرز 0 
مثصب دار و احني مفوض شد مدرزا *کمد پسر کلآن مبریدیع 
الا پر ۵ار شمع ملعکی تمحی حقدقت لصعءة الرسول فلذة 
الی ل امام رضا از مشرن آمده بدقیدل عدیکٌ ه مد ۴ دایز گردیگ - و ۳۹ 
بعفایت خاعمت و خذچر مرصع و ملصب هزاریی ات ت 
سوزد انعام ده هزار روپبه سر عزت بر امراخت - چون لغنی 
منازل درلت خانة معلی تمام نشده بود و برخي چنانه باید 
نمودزد ه 


سل ۱۰۵۹ ۱ ۵۶۸ ) . ۱ نیم مال 
رنف توتف داشت - و انفظار تخفیف نز کشید - پادشاه 
حقیغت [ گاه پانزدهم‌ایری ماه عامی‌معدالاء خان را از باغسفا که بورو 
مجلتآشود خدیرعالمآرا نموداربرشت برب‌بود برسم اسفعال پیشنر 
روانگ کابل گرد‌انهدند - و غني مقالات بزبان وحي ترجمان تلقی 
فرصول نل-نا آن ژواهر جواهر دین و دولت را [ویز کش هوش پاد‌شاه 
زاد؟ وااتارگرداند - و فرمان دادند که #جمعی که مه ماه پيشگي 
و صهاعدحه‌ندانده باشند زر داد رد بانجام ور هام مبارژان لهکر 
املام پرداخته چنان کند که هیم کس را ءذری در ررانه شدن 
نمانه - و همه را پیش ازان که کابل بورود اعلام ظفر اتسام عط 
جال و مود انضال شود راهي سازد - و درحبی رخصت عامي 
را بمرحمت خلعت خاصه و اسپ از طوبلم خاصه با زیری طل نوازن 
زموده مصعوب او برای , پادشاه زادا گراه‌ی نزادءبک لخل کلان 
مفتظم با در مروارید که برسر مي بفدفد و پفیم اسپ از طوداُ خاصه 
ازانجم‌له یکی با زین طلای میفاار - و بامیر اضرا علیمردان خان 
در اسپ اژ طورلگ خامه با زیر طلا ومطلا ءفایت نموده فرسنا۵:د عامي 
ازباغ مسطوردر دو روز بکبل شتافت -و فراوان جد وکد بکارداشنه در 
. عرض بلج روز که از وصیلاو بکبل تانزول اقدس بساحت آن فاصله 
بود - همگي سرمات را رو براه کرد - و چون موکب جلال‌منزل بمفزلِ 
و نوردیده بمواحیی #بل رسند ه.گ ي کنداوران عسکر را فرصت نداده 
" باهغمام روانه ساخت - جناعه پان شاه اد#راا تبار باتوق میر((اصر 
پر طبق حکم معلی هزدهم این ماه [ ربیع الناسي ] ببادار خان 
و راجه بیقبلداس را که بادلیرای نوج هرارل پیدنرراهی گردانید - 


تم مال ( ۵۰۷ ) سله ۱۹ 
زا سوار هار موار بداع برماند - گر حاسل جاگیرش درازد؛ 
فان (ست سه صل موار سة اسیه و ششصد در اسده و صد یک اسیه 
و اگر بازده ماه است و صد و اه سه امده و پانصد دور اسپه و 
۵و صد و پاجاه یک امه - و اگر د: ماهه مت هشنصد در اموو 
و در صد ایک احپه- و اگر نه ماهه امت سشصد دز اسر و چار, 
مد یک امذه - و اگر هشت ماه امت چار صد و باه در امدهة 
و پانصد و #جاه یلک اسیه - و اگر هفت ماه (مت در مد واه 
در امية ر هفنصد و پاجاه یک امیه - و اگر شش ماه امست صب 
دو اسپه و نبصد یک امپه - و اگر پذیم ماه است تمام یک امچه - 
و هرکة سوار آن منصب او دو اسدة سه ده مفرز شده باشد بقدر سواران 
دو ا-چه سه ادچه ضعف سواران براوردی داغ کند . مثا پاچپزاری 
پاچ زا ار و ۳ تمام دو (عده سه دوه که با هل تبولش درازده ماه 
باشد ششصد سوار سه اسیه داغ نماید - و هزارر دریست سواردو 
امپ» و در صد موار یک اسپه و علیی هذ" !قباس - و چون هنام " 
۰ تعیب مواکب جپانکشا حکم معلی صادر شده بود که ۰ پلصیدارن 
نتدي و احدیان تبر انداز و برق اندازان سور تفنگییای پیاد: 
و دیگر شاگرد بدشه سه ماو پيشلي و #چاگیر داران 1 داغْ آنها 
مواتق حامل جاگیر مقر است برونق چارم حمه حامل 
تبول که آن نیز سه ماها می شود بردم مساعذت زر اژ خرانگ وا 
تلخواه دعند . تا از مر خرج سرت نکشند - و بعضی وجه مذکور 
در ۵ارالسلطنه زیانده بودند - و لشکر ذ بروژی جچه ازدن رهگذو ر جه 
#جومت استماع #سپاری برف برکنل طول ر دشوازی»بورازار درببش 


۱9۹ ۱ لح ثم مال. 
لبم [ ربدع الثاني ] از باغ مذکور: نوضت فرمودند - و فرما: 
د که راجه جسونت سنگه و کنور رامسنگه ولد راجه جاسنگه و 
گروهي دیگر از بندگان بارگاه خلانت از ءهکر نيروزي یک ون 
پیش مرفته باشند - تا لذکر بأماني از ثنل خیبرو دیگر مضایق آن 
ت ور نمایه - ۳ پن ات جون بعرض ِ رحید - که ایام 


با 5 شفیع اللع 2۹ ر بعفایت خلعت و مدصست تن 


ان و چار مد به از اژ ال ۴ اصاوه در نواخنه > اسمت ۳ 

درگاه رش اش؛پاه فایز ده (مردمعت خلعت و انعام پچمزار رویده 

ت دید ۰ :کو<ه ظربفک هزار رو پده صرحه‌مت یز ۰ 

از ضوابط 1 ذن دوات وا آذسمت ۹1 اژ بند‌های منه‌بدار هرکه 

در يکي از صولجات. «ندوستان ببشت نشان جاگیر, داشنه باشد اگر 
او از تعدناتیا ن همان صوبه باشد تابدنان ۱ خود ۳ را مطابق سیوم حصه 

ِ زساند - چنایعه حه «زریی دت و سه ی سوار هار سوار 

شوه موامق چارم حده چذالچه 0 هزاري چار هزار سوار هزار سوار 
داغ نه‌اید - درديني که »ساکر قاهره از پیشگاه خلافت به نغیر : 
نت و +دخشان معلدیی گشت / نع ۷ مملکت از ناوتان 
|. مش بندها چم حصاٌ 0 ن داغ گنای . ۰ چنانیه ۳ 


,تیم مال ۰ 0و ) مخ ,۵و۱ 


جشر قمري وزن 

ررز +جشنبه هشنم رایع الذاني سال *زار و باه و شش مولفق 

چار م خرداد. در باغ مذکور پیشکاران درلت عظه یی 4ه ثرئیب مواد 
جهن امري وژن اتجام سال مها ۲ شم و آغاز سال بنجاه * رهفتم 
از مفبن عمر جارید طراز خدیو هفت اقلیم پرداخنند م آن عذصر 
مقدی را بط و دیگر اشیاه ءعبوده بر حخنه آمد - ,ر ازوجود [ن 
جهاني کامیاب خواهشگردید - درب روز نشاط اذروژ علامي‌سد ال 
خار, را تهب بزار سور بشصب هش هزاری. مه هزار سوار بلنه 
پایه گردانبدند - و هزار موار دیگر از منیب ر 1 جسوفت سنگه 
در اسیه مه ا-چه مقرر درصود: او 0 بماصب بنجبزاري بنج هزار 
سواز در هزار سوار در اسچه مه اسده صرافرازی بخشید‌ند - 
و خوص خان رآ بانمان پانه سوار بمنصب سه هزاري سه هزار 
سوار - و مپیس داس راتبور را باضان پانصدیی ات بمنصب سه 
هزاري در هزار سوار و بعنایت نقاره - و حکیم مد داود را باضانة 
پانصدیی ذات بماصب دو هزار و پانصدي دریست سوار هر بر 
|فراخنند - اعگیم مسجم الزمان ۵ هزار روپده - و بقامي #عمد 
اسلم چپار هزار روپیه - و ببرنني از میرک شیخ و خواجه ایوالخیر 
سدق هزار ررپیه و #خواجه مبد الرزق صد مبر عذایت شد - مد ر صالم 
ولد میر عبد آلله مشکیی قلم بمرههمت خاعت و از تغیبر رشپداي 

خوشنویص اخدمت داررفگي کنا:خانة معلیي سر افراز گردیف - - لعلغان 
گن سمندر و سایرنغمه طرازان سرکار وللا بانعاممقرر نوازش یانتنذ ه 
۴ 


له ۱۵ ( 0۰۸۰ ) یر عال., 
عرض اخبار هرج و مرج ثوران. ر اختال احوال نذر معمد خان 
از ماوراء النپر بهرات و اژانجا بقندهار و از تندهار براه ابل باپلغار 
آمده» بود معادت اندوژ ملازمت گشت - و بعذایبی خلعت راسپ 
و درهزار روییه زد مباهی گردید - درین تاریع بعرض اقدس‌رسید 
که حاجتي #عمد جان قدحی مشردی را که بمفاخرگزاریی خدیو 
۰ اورنگ "رای زرهنگ آما عز امنیاز و(شت بعارشهٌ امبال دار 
و رالحلطاگ (هور ؛ پدمانگ عمر بر مود « 

بفجم [ رببع رلثاني ] ظلال چثر گردون ما بر بلدة پشارر گسنردة 
مذزل امیر (امر را که در ارک خطٌ مذکور بنا نباده ات شرف 
اررل بخشیدند - ر چوی مکاني که شایمنگ دولشغانه خاص و عام 
و ورلنخانة خاص باذد نبوب - و از عهارت مذکور, آزان رو که بطارز 
ایران برری کار | مد: بع فد رد6 دبع دشوار پسند نیفدال ۸ ۰ 

همم [ رباع الفاني ] ازانجا بباغ ظفر خان تشریف فرمودنه - 
وطرح رس بازار ممقاف پشارر را کة امیر السرا ادا بلچ بر آورده با 
در چار سوي راز ژ بطرح مثهري بغداي باخنة - و هنم ءبور. 
موب معلی بنظر بض گسئر در آمد - و شرف تعصیی یافت - 
نزی سکرمنچان ناظم دارااماک دهاي‌که اهتمامعمارت قلعمبارت 
کع از معدئات حضرت خافاني 6 و ابا یگ فیض امکذه که دران 
قلعة طر. ۳ و رصوك 8 . .آند پذر مفوض است دمرمذادنف مطابی آ 
درو قلعه بازاري از در جلو خانگ دوللانگ خاص و عام تا دروازه 
که جائب دار السلطنه وا شد: مرتب گرداند 6 یر 


و نصا 


نه.سال ۱ ۰۰۳ ) سنا و۱ 
واثه بقد من تمام بصدورپیوسته بود - بیسی وذشم [ ربیعااول | 
موانق #ست د چبارم اردی بپشت با امیر المرا از پشاور ‏ کوچ 
نموه - امیر المرا از تخسنیین مفزل‌برای (تجام بعضي مبام 
ضررریه خصوصا فرسنادن جم‌عی سربراه جدکار برای ساخی طرق 
و مق جدوز از یل تا کقل طیل و بر گرفی, بر کل 
مسطور از خدمست ‏ پاد‌شاهزان] والا نزاد رخصت شده‌در پخم 
ررز بابل رمید ر ابدال بیک ر عبد الغنی بیگ, را با عمله 
و فعلة تعبی نمود که بر مر آب دشوار گذار پلی بر پندند 5 
ور جمعي کثیر از معال آن خدود برایي بر داشتن برف کنل 
مزبور گرد آورند - و پادشاهزاد؟ عالی تبار نیز کوچ بر کوج راه 
نور یدة نهیم ربیع اذابی بل در آمد - پص ازان که بیادر خان و 
راجه بینباداس با بمیاری از راجپوتیه و قليمم خان و رمتم خان 
و خایل الله خان و غیر ایذان که براه بنگش شناننه بودند درکابل 
پیاد‌شاهزاد؟ گر ميي دردمان پیومنند - آن عالي سب از بل 
کوج نموده مومع پاي مذار مضرب خبام گردانید * 

بهست و ششم [ ربیع الول ] رایت اتبال از حسن ابدال 
روصت نمود » ۱ ۱ 

غر ربیع الثاني از آب نیلاب براه پل عبور فرمودنت - مبرزا 
مجمد ارپاب سمرقند که در هفدهم مال ورن آرائي از مه 
»کرمه براه سورت آمده در دارالخازخ. اکبر اباد شرف اسئلام عنبهٌ 
گردون مردجه اندرخنه بو - ر مشمول عواطف گشنه بموطی خود 
مراجمت نمود - و از هو پژوهیی اولباء ای دوامت خدا داد برلی 


باه ۶۵۵ ۱ ( ۲و ) یم سل 

یم .[ رببع الارل ] کذار دربای بیت معسکر دولت و 
عظست گذت - شین بعبی گیانی را بانمام چبار هزار زرا" 
کامپاب گرد‌انددند » 

باز دهم [ رببع (اول ] موکب گیوان نوث براه پل كشني 

از آبب بیمت عبور نمود - چون بای دوامت خانه وا که بر کنار آپ. 
برپا شده بود گلباي پلاس بر ماحل دربا در کمال رنگینی و 
ابنوهي بنظر ائور در [مد . ظیدعت ائدس بله‌اشای آن نشاط 
اندرخت * 

شب درازدهم [ ربچع الول ۲ مبلغ درازده هزار ررپیه مقرر 
بفضلاه و صاعا عط) کردند » 

پانزدهم [ ریع الاول ] حدم معمد داود و کنور رام سنکه 
بعلابت اسب با زین مطلا بلند پايگي یاونذد - میر صالج داروغگ 
قراوان باضانهٌ منصپ و مرحمت ۷ نوازش یات * 

بیست و سبوم [.ربیع اادل ] دولت خانهة باغ حسی ابدال 
بوررد (قدس فررغ آمود گردید - ر در روز درب منزل خلد 
1 ری سقام شد هم بو هراد عالي نسب مراد بخش خلءعت 
خاصه ارمال فرصود؛ ۳ ی با عماکر نصرت ماأثر از پشاور 
بسرعت هرجه تمامتر جانب بل " و ازانجا بصوب مطلبی که 
وجههٌ همت علیا امت بشنابد - پادشاهزاد؟ رلاتبار که پس از 
دنور یاننی از پدشگه خلانت براي [هودگیی لشکر فیروژی : 
و روز در مر زمین ککیران و باج ردز هیر حسل ابدال: 
ریبست روز در پشارر ترنف نموده بوه - بعد از درو برغ : 


هم سال ( :0۶4 ) م۱۱۵۹ 
.هواری ذات و هزار عوار نرق طالع بر انراخت - ملا مبد اجكیم 
ر|.خلعت ۲ دریست مپر عنایت نموده بسیالگوت موطی ار 
۱ رخصت درمودند » ۱ 

بیست و هفقتم [ مغر ] اما ظفر طراز از جبانگیرآباد بمنزل 
پیش بلندی گرا شد - و چون حرم معنرم فررغ افزاي ,دیمان 
خلانت مبین باد‌شاهزاد؟ بلاه قدر را عارضگ شدیده طاری گشنه 
بوه حکم مقدس بصدور پیوست - که آن در الناچ جبانباني 
تا حصول معت بهمارو رسول برلیغ طلب درجپانگی رآباد توقف 
نمایاه - و حکیم مومنا بمعالچه دسئوري یانت - و سلطان نظر 
را #چپت وقایع نری با مپبر‌پور خلانت گذاشنه داررغگيي داغ 
از تغییر ار پمیر معمود صفاهاني مفوض ساخنند » 

دیبست و نهم [ مغر ] دولت خانگ حانظ [باه عم 

جلال گردید » 

سیوم رببع الول از دریای چذاب براه پل کشنی ءبره فرمودند- 
دربن تاریخ مبرک شیخ را بمنصب هزاریی ذات ر جاه سوار از 
اصل , اضاده پر نو خنند » 
چوارم یی ماه [ ریبع الرل ] که بر سادل آب چذاب دایره 
بود چپار شیر یکی نر و سه ماده در بیثه نوحي دربا شکار خامه 
شد - دربن روز راجه ج-ونت ساگه بمرهمت جمدهر رصع با 
پنولکناره و اسپ عربي با یراق طا تارک عزت بر افراخت - 
و نور ااعض از امل ر اضانه بمنصب هزاری چار مد سوا 
نوازش یات » 1 : 


که ۱۵۷ ۱ 11 دج . ) نهم جال ۱ 
:ازهار حدابق آمال و [ماني بفنایم يزداني شکفنه و خندان پاد:ه 


اثباض رابات جران کشا از دار الساظنة 
لا هور بدار الملک عبل 


روز جشنبه هزدهم ماه مذر مطابق شانزدهم فررردیی بعد 
از -پري شدن يازده و نیم گری خاقان ممالک گیر مقارر دوامت 
ر اتبال و مقفرن حشمت دحجلال بر گلگون فلت خرام ثریا مغام اژ 
دار السلطن اهور بصوب دار الملك کبل توجه فرمودند » 
پفچاب ر بهرام برادرار خدمت بخشیگری و رافعء نویصیی نج 
و ذامدار ولد خان مومیي الده دمثصب پانصد‌ی, ۵ات ر‌ صد سوار 
سر برافراخنه - و هر کدام بمرحمت خاعت نوازش یادنه.مرخص 
گشنند - و قلعه دارهی ارک لاهور بسر انداز خان تفویض یانت * 

پیستم ز صفر ] جباگیر [باد بنزول اندس منزل معادت 
گردید - فردای آن که روز شرف نیر اعظم بود (عظم خان را که 
پانصد سوار اژ تابیغای خویشن فا سر خود ملدفغت خاأن بمپم 
بیتم و بدخشان روانه نموده بود پسبب کبرس از -غرکابل: باز 
واشنه حکم فرصوگ نك ۹1 پکشمیر رفذه تا معارد ت رایات فیروزی 
دراي نرهت کد اتامست گزیند ۰ 

پیست و چپارم [ صفر ] کنور رامسنهه ولد راجء جي سنله 
با پانصد «وار از وطی [مده دوات تلندٍم آستایه کیوان ‏ مان 
اندوخمت ۰ ر یک فدل پبشکش نمود - و بعذایت غلعت و منصب 


نیژسال: ‏ وق مف:۳۰۵6- 
وننهات و نصب عابقه را تاکیدی و تشئیدی . و موالات ز مود 
لمقه را اسبمی و تمپیدی - شود - ازالجا که خاطر قدمی 
مظاهر بمیب تعقق ابوت علیا - نسبت بآن فرژند ژاد 5 مالي 
وساده تعلق تمامی باطلاع بر حال خیر مآل دارد - شجاعت نشان 
جان نار خان را که از خانه زادان معشمد فدوی است + وم پيوسنة 
برجوع خدمات اعنماد طلب هر پلند -و در اکذر اوقات شرب ندرژ 
حضور مرامر نور رخصت آن صوب با صواب فرموده شد - 
که این نامه که سر نام حکمت رو مرعظی و هدایت _ 
و بعت - و متصصی مقدمات عبت بار و کلمات صنداودت 
]ثار امت برماند - مترقب ای است که ار بعد از گذارش آچه 
باد‌ای آن ماموز گشنه مقضی المرام شت تشربف رخصت 
انصراف بپابد - که ضمیر مپر آ دی عبت[ گبن را شوق دامی ر 
(شدیاق تمامي بسوی آنست - کة بزرد یی هرچه زیاده تر و مرعت 
هرهم تمامثر کیفیت احوال خچسته مال و اوضاع و اطوارآن بر 
خوردار نامداز انکشات باید - هر گوله (سری که باعت زیادنیي 
امفقرار آی عمار بختبار برسرپر سلطنت آی دیار باشد 
بي حیارانه بدان اشارت رود - و هر بوع معاونت لازم نشاا دو منی 
که بخاطر گرامی رمد بي تعلفانه اظپار ی جلو؟ |سلععهان دهد 
که انشاء الله تعاای در اتجام آن مساغیی مشکوره چذان پرتو ظبور 
خواهد بخشید - که معفیي دزسني و خقدقت درسایی دوسنی بر 
جپانبان رافع گرید - و عپص مسلک انبای رقاع یومی رنب 
اردال رسل و رهابل بر-بیل تدایع و توالي مسلوک بال۵د - 


‌ 


مر و 
۳ 


مجذممه»( ر چم ) نوم مال 


مبلوم هر تابی ودانی ات که اجاء یار رنادار علیمردان بان 
امیر اامرا بدین درگاه مان جاه فطراريي بود: نه اخنياري جه 


از در براب! لمع احکام مادره ازان مدة مخیه از ذرسنادن پسنرو 


غیر آن جز ممع و طاعت و نقیاد ر اطاعت امري سر بر نزد -جاي 
آن بود که بدیدلانیی ذناسائي و رهنمائي رهائي آفربن رنتی - و 
تچمی جلوة داددی * چوی برخاف آن از بانه دربائی و هرزه 
سرائی و گونا گو تزوبرات - و رنارنگ توبات - نو دولنان حدد 
سرامت - غرض پرست م که رواج خود در کساد عزت یاننها و 
بر گهیدهای تدیم ذناسند - خامه چنین کسی که جل (مجد [ن 
ترة العین 1 نقاوة سله‌ له صفویه - وزیده و خلاصلٌ این طبعَهٌ ۰ 
وه اور بای يب ی ابا تعجسیی تهج 
و در مکان ححتي تب 


ف‌ 


اش یاس ت ثرار وت ۳ او اوط مارا باتصار 


۳14 فکر صواب ۵ ای سلطشت / ازان دولت ه۵دحگوده 
۳ ذیه مت پثاه بای پار گاه که عماصی عالمیان و صلیواء حپاندان 


ا-مت آرد - و این اموز (-باب ظروز عنایات‌نمایارن 2 مراحمبی پایان 


در بارة مشار الده گت -اگرد» از پسر خان موحین الده از خدست 


گزاران این وا در گاه این " (ما ون خواهش خاحا دی مرایر 


ایس مت تن وک بٍ و *عدومت قدما بیس ۳ حپانیان 


اينسني پرذصت فرزددی که دران ۳ دارد بروی زوز افا اد 


و اهلیمت و يانگي را روز بازر دیگر گرد ۰ رمبانیی یجبلی | 


رگ‌نگر . ,| اسلعکام - و قوایم یکذد ۱۳۳ 


نیم مال ( ۴۱۷ ) بسلی ۱۳ 
ژاد؟ برخودار »کار نامدار بلند مقدار بیبیی گوهر در ج دولیج+:: 
سل اماف طاهربی - پرداخنه مي ود - میگ و تال و قادر 
ادای حقوقفریی-پاس‌گزر ترهم وف زلات بارشاد.بیان عظی الشان . 
و ی وو , وه وو و [ 2 ی وه و و ه و 
لراحهون برههیم لهجمیی نارهم ول ص‌ اي آارف پرحمکممس فيالسماه 
و ثرکف تعصبات و اما عو از ما بر سب اثنضاء حکست 
و اعراض و صفی از جرایم بر طبنی تفاضای »صاعت - مجملا اینمار 
بماسوراث, بردایت ارامر الببی - و انش جاز اژ منیبات بدلالمب کلمات . 
نواهی - حظی راني و تصيبي کي کزامت درماید - و ازتقدبم 
و فرمان فرمائي - وهعفیی ابیت و کشور کشائي - امت - پوژامل 
عذارمت گند و خر بموجپ کلام با نظام عم اللدظ حش فد ن‌المعني 
رون ی و و ۱6و 
منطوق سر دنثر ال بیان - شرف (ذی ان 3 کدکم را و کلکم 
‌ ۰ عم ۵ ری 66 
مسئول گس رعینه - روز ز داهاش موال بقدر معلیت. شرد - و پرمش 
باندازا فدرت رل . رسنگري از هو و باری مزنمل بنوفیةٌ حی 
آن مر بوط بایدد انست - و ر عرش (۸ برخورداری بای مصدویگ 
۳ وه ۵ و 6ص و 8 و 


آما ما ۳ لس مت نیقی > پاپ اد و 


انفانی ر رخ مهد - ویقیی که " تسم ۳ 
انب بطریق اولیی خواهد بود - بذابران نار که . 


) نیم جال 
- دربن ایام مرشد قلي نوجدار دامی کوه گر قلاٌ تاراکقه و 
لمعب سکم از تصمف ملسوبا ‏ اجه چگت که براورده ماص 
تفصدل این اجمال آنکه بعد اه رخوامت هواخواهان دوات 
ور امزده اگر چه . میصی و اجرام راجة مزبرر که از ضالمفاو 
جهالت چندي»سر از طاممت اولياي حلطنت بلئه صولت پرتافنه 
بود بعقو مگرون ماخاه قلعه رابعد از انیدام جدران بوی 
۱ تعنرهمت فرصود: پو نك - و بالنماس ار عمارات درون حصارباز گذاشله 
چنایه در ائنای رتابع ال پانزدهم نگرش یانت - اما چوی 
گذاشتی چلین معقل حصین ر مویل منب که از ارتفاع کو 
ر معوبت را تحطیر آن منعذر اس بدست مرزبانان فزمت 
جوي هورش خر از درر بباي ر حزم گزيني بعید بود بعد از فوت 
واجه فرمان معلی_ بنام مرشد قلي .عز صددر یامت که پیش از 
آگبیی متعلقان راجه بقاراگته ریده آثرا از تصرف منصوبان او 
بر آورث - وهفدهم فدائی خان یز از پیشگاه فوایم مربر جبانباني 
پایلغار رخصت یافت که در انصرام این سهم کوشیده سردم را ازانجا 
گسدل مازه - و حقیقت بایمناد گان مد -ذیه معروض دارد تا يعي 
از بذفکان معنمث با امبانیی آن و فرسغاه 2 نف - مرشد قلي پدش از 
سول فداني خار بدوازده ررز قلعه را منصرفت گردید د پس 
پیومقي ندائي خان خصار را با برخی اشیا بدو سپرده زوانگ د 
کوه گرد ثف و چون اپنمعني از مرضه داش نذالی خان بم 


سم مال 1 6 1 ۱ 
پانسمی مه .موار پمنص. هزار پانصهي پانصد سوار و هیر 

جان نذار خان له پايگي یات ی . 

هفتم [ "رم ] فدائي خان از گورکی ور آمده بامثلام ما 
سذیه سعادن اندوز گردید - و یک فیل پیش کذ‌رانین 
عنایت الله داد ظفرخان بعنایت نیل در بر افراخت - اواج 
خیض الله برادر خواجه حسی ده بیه‌ي دو هزار (::* - ر پم 
جاشم و خال مد و مادق بیگی د ثولد بیگ چار هزار ررپیه 
مذایت یو " ۵ هزار روپ ن این ماو" :* "عذاجان. عطا 
فرمودزن 7 چوه درفب مقدس رید که بعضي تمي دستلن ‏ 
صویةٌ پنچاب از گرانیی غله اوزد می فررشزد مظبر اتم رهمت 

البی فرمان داد که هرکه فرزند بفروشد بیا را از سرکار خامنق: 
شریفه بار داد, فززند ۳ نیز باو وا گذارند - و بشمول این مرحم ۱ 
ممعي کذیر از اندیشة فقو ر شدت .جوم ر لت جدائی 
زان که دربن نشاه (سعی ۲ امت رهائی یانتنه.ر 

حکم جپان مطاع به‌دور پدوست که هر روز در ده جا لنگر ماختهآی 

ینغ دریصت روپیه بفترا قسست نمایند م ۱ 

. پانزدهم [ رم ] منزل مپیی و خافنت بورود میمذری 
7 آمود نمودار «شت بربن گردید - [ی دا( پر مراسم پا انداز : نثار 
قدیمرسانده جواهرو مرمع ]وی امه نفیمه برمم پیهکشی: 
#انیدند - اه میای مناع "قرنب یک ی 


۰ 
انمیتاه 0 1۳ ار 
ِ یذ #2 م ٩‏ 5 
ِ 
, 


[ِ- شوف 


له وم ۳۸۸۰ ) پیب جع 
دید عانو شب الزدیه و میورام کورو زوپ-سنگه رام سنگه رانهوزام 
رصسف شک ولد مبرزا حسی صفوي ر سید *عمد ولد خاندورار 
بي ار نصنروی جنگ ر گوکلداس سی-ودبه و گرذهر داس ر راجه ام 
سنگه نروزري و راي سنگه جپاا و -دد‌شهاب و سبد *عمد و حدد 
د راله‌بان ساداته باره» و از ۳ ر خوثعال بیگ کشغری و شادمان 
پیکلیوال جمرحمت خلعت و اسپ - ردیگرن بعضي بمردمت| 
قلعت - و أغغین بعدایت اعپ - مز افدخار اندوخنند - و شجخ الپدید 
باضادگ پانصدي ذات بمنصب درهزاريی هزار سوار و #خطاب 
اخلاص خان نامور گردید - و خدست دپوابیی لشعر نصرت اثر 
بکفایت خان - و خدمت ذشیگری به ملنغت خان - و دابومگیی داغ 
و تصعیه به شمس الدین ولد *خثار خان مفوض گردید - بیادر.. 
حان.را که در پشاور بون خلعت خامه و جمدهر مرصع با پیوکناره! 
و اسب از طویل خاصه با یررق طلا و دیل از حلعه خاصه مصعوب 
اصالمت خان فرمناده سر بلند گر انیدند - و دو هزار سپ از سرکار 
خاصه همراه اشکر کردند - که برفی / به احدیان و تا کچیان اسب 
طلب و تمه بامرا و مدصب داراني که اسدان درکار د|شنه باشنه : 
پرسم مساعدت بدهاد 2 1 بینای ی ایفان اسپ ه رکه مقط شود 
مرضص پیابد - و از امل ر اغافه منصب راو رر پهنگه چددراوتت: 
هزاري _ ذات و هزار موار- و منصب رای منگه جهاا هزاری, 
فات و هفت صد سوار مقر گشت - بدیف احول دژ مخلش گزارش 


خواهد وادت ۰ و 


۱ غ را .رم مله ۰۵۷ ۱ یادگار بیگ وف زبردصت خان باضان 


بت حال ۱ ۴۸۷ ) دکه- ۶۵0 | 
جصار آرا و بعد ازار حصی غوري را بتصرف در اورند - و بعد 
از کشایش این دو دلعه پملازمت پادشاهراد گرامي نراد پرسکثد. 


پادشاهزاد؟ ولا تبار و امیر اامرا بانواج چارگد» از راه طول راهي 
فنه بلدخیر قندز و نوابع آن بپردازند - وچون وایت بدخشان" 
بتصرت اولیاء دولت دراین تهذیر لیم وحبهٌ همت گرد ان - - هنگام 
رخصت پاد‌شاهزاه؟ عالی نسب را بعنایت خلعت خامه با نادریی 
طادوژیی و یک لعل بیش بپابادر مرواریده که برٌسرسی بندند 
۱ طر؟ژ مرصع الماس گران ارز و جمدهر مرصع با پپولکناره و #مشیر 
مرصع و باضایهٌ هزار حور بمنصب در ازده هزاري ده هزار سوار در 
هزار سواردو امبه سه ا-چه و بمرحمت شد [-پ ازان میان دراسپ 
از طویله خامنه یکی با زین‌مرصع دیگری با زدن طلای میذاکار و یل 
از حلفهٌ خاصه با براق نقره و جل خمل زر بت وماد؟ فیل و 
«وفت لک رویبهنقد بعنوان مساعدت مر پلند ساخنند - و امبر|(مرا 
علي مرادن خان قتازست: هنت تافو ختقه: آلاش تین 
2 خذچر ی اج پا ۷ واکناره / تدای بش سوه 9 ۶ در امپ از وب 
خاصه با زبی طلا ومدلا و بل از حلغمٌ خاصه با یرق نقره و جل 
مخمل زر غت ومادة فدل, خر گشت - و به اسمعبل بیگ پسر 
و خلعت و جدفة مرمع و مدل- و به نه کسص از همراهانش خلعی 
عفایت فرمودند - و "یج خان و ,سدم خارو اجابب خان و اصمالت 
| خان وراو سدرسال بمرحمت خلعت خاهه و جه‌دهر مرصع ر اصپ 
وفظ, بیادر بخلعت و اسپ و فدز -و مبرزا نوذر ب‌فایت خلعت 


او امب و نقاره - و ماه بیکگ خان و مدرژا خان و اهر اسب خان 


۱ 


قعر ۰۵0 | ر ۴۸۱ ) نپرسال 
خوشعال بیگ اشغري ر +بار فلي کگیر و غضنفر رد الله وبرديه 
خان ر خواجه عذایت لاه و خواجه ءبد العزیز ولد صغدر خان و وهاشم 
بیگ كاشغري: و تواک برگ کشغری و رسدم برگ‌كوابي د بو جراج. 
و معمد ژه آن ارات و میرمقلببی ر اللء دوست کاشغری و ابراهیم 
حسلن ترفن ۲ هفت صد سوار احدي ز تفلگهی مسنقدم گشت 
و الدمش به میرزا تور ولد میرزا حیدر:ن مبرزا مظفر سفوی 
و لپر اسپ خان واد صرابت خان و سید معمد ولد خان دوران 
بپادر نصرت جنگ رصفي قلي ترکمار و کراسپ ر خدن دوست 
ولد سردار خان ر جمعی دیگر از بندهاي مذصبدار بدکم گردید » 
و روز شنده ساخ [ شررفي اعچه ] مطابق پیست و نم 
هن . پاد‌شاهزاد؟ ۳ زمبر الامرا را با ۲ اکذر امرائی 3 دولت 
اندوز حضوز بودند زر خصت تموده مقر فیرحولد رد ۵٩‏ درک ککهران 
ابدال و رف ر آن حدرة هرجا عنیق و گم ر فر باشد 
رد و ومد ازان 65 نو روز عالم امروژ 5و1 ۳ مب ز گرف| ِ 
وایع بل ر کوهسنان 1 ن نواحی پادندال گراید برخی از لثکر 
5 پیگر در خدسصت پاه‌شاهز اد جرانبان_براه پهاور و لختی 
برانة باکش. بالا ر بایان رراد» ننده درکایله دنک دیگر به پدوفد ند 
2 هم کاه وغله بفراواني می ر-دده با-د و #حمچلدن حذاري گران 
و لشهری بی پادان ن ازه‌ضدایق و مزاای هصاعد و مم‌ابط شواسیخ 
پٍ_ مان يگذاره وه - و پسر ازاکه مواکبکواکب شماردر بل 
هم آیند تا خان و خابل الله خان و میرزا نوذ. با*افواج حه که 
که مب اینان متعلق است از راه آب دره بکیمرد رفنءلتغصت 


یمای...... ۱ ۴۸0 ) سفه 000 
گوپفداس خاندورانی و-ید ۳ و باوی چوهان و راوب فرایریع. 
دای -یمنودیه و هزار سوارلچی اننظام یات - وحردارهی مسللمادارن. 
به ببادر خان و پيشواني راجپوتان براجه بینلدای مقر گردید : > 
برلنغار بچارصد وشستکش از امرا رمنصبداران کم ازاجمه اسیت قلیمی 
خان و شاه برگ خان و راجه دیبی سنگه بندیله و اهقمام‌خان وخنچر 
خان و ترکنازخان و مقصود بیگ علي داشمندی با سایرداشمندیان 

و هفنهه سوار احدي و تچ مناظم گشت - و باشلیقی این فوچ. 
بقليم خان تفویض یامت - جوانذار ندوصد زر اجان "کس از امرا 
و منصبداران که ازاتجمله است رسنم خان و دولت و خان ولدالف 
ی 
احدیان زف هزار سوار اددی و نت1 نی ي انصباط گرد.ت - و طرح 


خان و مراد قلی ساطان ککپر با اکثر ککیران و نور العسی بخه 
وست رات ( اصالت خان و ده مد ر دغناد و دهد ۳ 1 ی 
منصبداران که از ااجمله است راجه رایسنگه واد م‌اراجه و راجه 
۱ راجر.ب و راجه چبرام رف راجه انوب سنگه و سدد اسدالله و شادمان 
پهپلی رال و جگرام و راجه ببروز و عجب -نگه ولد مش سال و 
مید چازن و چثر ببوج چودان و کش سنگه کچ ,واهه نذیر بیگ 
عدد اه خاي و جلال اللین *عمود درر اي ۲ خوشعال بدگ 
ولد ِّ" خان و.دشال و -ید#عمن دی ر هت صد سوار احدعي 
تفنگچي منضبط گردید _ و طرح دست چپ ول کل خان 
و دودمست و یج کس از امرا و مدصبداران 45 ازاچمله ات 
راجه پهاز پنگه بندیلد ر سعادت خان نبیر زین خان و چندرمس 
پندیله ر مف شکن راد میرزاا حمن صفوي ر خلبل بیگ و 


0 ( جوم. ) نهم مال 
نواز غان بری عبدالرحیم خانخانان و غیج فربد راد قطب الدیی 
خان کو که حفرت جذت مکانی ور شاه خان ر ذرالقدر خان و شبی 
الپدیه ولد کشور خان بن نط ب الدین خانی کوکه و ملنفت خان 
ولد اعفم خان که با پادصد, سوار از تابیفان پدر معیی گشنه بود و 
هزار ۱ اخدي استقامت گرست - و فرار یافت که هنکام آرایش 
صفوت مبارژت امدر الامرا در یمد و اجابت خان در شمال فیام 
نمود: نبرد آزا گردند - و فوچ هرارل به جار هد ر هفناد کس از 
امرا ر متصبدار آن که اژاجمله ات بپادر خان .و راجه بینپلداس 
۲ راو سثر سال هاداو ماد‌هوسنگه هادا و نظر بیادر خولي وم‌پس 
داس ولد دلهت را تیور و سدد عالم برادر سید هزبر خان و سیورام 
کور و ردپ منله نبیر کشری سنگه را دیور و رامسنگه راتپور و حدات 
رلد علي خان و ر جمال خان نوحا.ي و عم سنکه و کوپال 
-ذه و گوکنداس سدسودیه و علاول تردن و ی کوز و راجه 
امر سذگه تروري ر سید شاب راد ید غبرنخان "و رایسنگه حپالا 
ر ارجن کور و مین دورالعدان رلد سید سیف خان و سید معمد . 
تودر از سید خاسم ز میدس داس ددگر که او ددم را تور است رمعمد 
قاسم ولگ هاشم خآن (ن دام خان »بر (عرکه بخدمت مبر آتفي 
. مقر است واحدال مداد و سجان سذگه سهسود یه و کشن ۹ 

توئور و راز ردپ سفه چندژارت ر کر پا رام کور واوگرسیین و اندرسال 

۲ تلوگعند و چندر بان فروکا و -ذگرام کچ واه و هد شاه اي و 

سید مقبول عالم و همیر سفگه -دسودیه و په از نوحانی و پرتبي 

که 4 تچیواهء ر پدم چاه تویرا زای منوهر ر دزنبد اي میرتبه و 


8 مال ( ۶۸۳ ) ۱ سلعه هم 
دق ناظر از نظم و نسق -واداعظم هندونستان برشت نشانی وضبط 

۱ ۲ ربط مالک ر مسالک این چار دلنگ عالم بچه‌عیت گرائده - و 
ارکلن امارت نذرمعمدخان منزلزل شد- ر بنیان <کومنش متذبذب 
و در بلج هر ج و مرج پدید آمد - و از فلت اسدقلال 1 و کذردتا. 
اسدبد اد ايني هر دری در (اري ر هر -ري سرداری گشت و گرره 
ظام پزوه ادز بکده و المان بي (یم‌ان بسفک دماء ابرار و هقف‌اسار 
اخیار و ؟سر ذاسوس داعر احرارآن دیار دست تطادل و تعد ی کشوده 
آ ده یپود و ذصاریی بر اعل ا-لاء ده پسندند بروی کار آوردند ی 
حنالجه تبل ازیر بثفه‌یل گزارش ات - ر ايذم‌علي بر پرشگاه 
عدالت خدیو ادلام ر خدارند انام بشرادت ثقات بثبوت پبوصت 
باغادت مغمومان سنم کنیده و اعانت مپموهان جوردیده 5 پر 
مت همت پادشاهان رلا جاه ازم و عنم ست پرداخنه.ٍادشاه 
زاد؟ را گپر مراد #خش را با پنجاه هزار شوار نبرد جوی هزیر 
جوو ۲۶ هزار پیاده تفلگچي و باندار و توب داز بلسخیر آن 
دیارر تنبیه گروه بی هاجار تمور‌فرمودند - و تفسیم امواچ فيردزي 
در مفرف هفنگا» #عضور اتدی چندن قراریانث - در هر کدام از 
قول و هراول درازد: زار سوار و در هزار پیاده - و درهرک از 
برانغار و جوانغار شش هزار سار ر در هزار پیاده - و در هر کدام از 
طرح جاب رامت و چپ شض هزار سوار و هزار پیاده - و در 
لنمش دو هزار سوار - و فوج فوْ بوجود پاهشاهزد! ولا گوهر رچار 
صد کس از آمر و متصبداران که از ا«عمله است امیر ا(امرا عاي 
صرد‌ان خان و نجابت خان رلد مهرزا شاهرخ ر میرزا خان پسر شاه 


اند ۵۵عا ر ۴۸۴ ) . . .نیم ما 
و مرحمت اسپ «ربلاد ماخنفد -ر ضیط چوبیی قلعه که پدر او مد 
سراب و اندراب ماخده بود بی‌د؟ او باز گذادنه حگم فرصودنك 
از جملة هزار و پانصد سوار و دوهزار پباده که بکمک پدا 
مرحمت شده بود مواجب پانصد -وار و دو هزار پیاده از حه 


۰ 
کابل دن و بشد۱ باشدء ۰ 


. نیضت مساکرفیروزی بفنم بل و بدخشان 

۰ 
همت جپانکشای خدیو لین ود,ات ونیمت عالم ازای 
خدارند ملک و ملت از هر [غاز جلوس: اندس خصوصا ازان باز 
که نذر معمد خان پاي خسران پیما از اندازه بیززن 3295 بقصد 
تاخت کابل آمد - و بیزاران ۳ دامي رو باکمي برگردی۵ - . پر تخیر 
بخ و بدخشان که هم ملک جریا يني دردمانن خونین نشان 
" است و هم مناج ج کش اش سمرفاد که مسدقر سریر عرش نظهم قطب 
الدذدا و الدیی حضصرتن اجب دون ۱ ار ای برهاده بود 5 مصروف 
بود - و همواره ن وفگم درد تسب صواد اد, نم و #د را "ام اسیاب " د ن یساق 
رمی بودند لیکن ازانها که زمان امضاي ای. امئیت در مشدمتی 
ان ۳۹ هر شاني ر بزمادي و هر زمای را بشاد ي از دوه ات 
. نرسیده بود بعبب سفوح بعضی «۰عوایق ی یی توف مانده 
بود - و ندز ازی رو که دیغ جباد اس دولت دير بنیاده بی باعي 
از بواعت شرعية بر ارباب اسلام از نیام بر نیامد: است بامت م 
تاراچ اوزبکیه که درزي امام بوددد - وهفوژ افعال شنیءه و اممال 
تبییعم اینان برری ررز نیغد.ده بود هي پرداخنند مد رینواکه خاطرر 


مال _ (۱ ۳۸۱ ) مذه, ۰۱۳0۵ 
مگ - پیشکش ندر شوایت بیست و هت دپ و 8 زدو هت 
ر اتدس درامد - و او بغذایت خاجر مرصع و همرهان او پانعام 
بزار روپیه کامیاب گشتند ۰ ۱ 
پانزدهم [ دی |کچه ] شاه برگ خان بعکم معلی از 
بوات |مد: دولت (سغلام تاف ؟ ۳ دریافت - بدست رو هفت 
سپ پیشکش پردل خان از نظر اشرف گذشت - چون *حمد 
حسیی ولد مبر دناحج صفاهاني نیوندار بوچ تمرد پدشگ ن اشیال 
۱ که پا از دایز اطاعت بیرون گذاشته خراج. گزاري نمی نمودند 
۱ جمعی ازتعیناددان صویهٌ کشمیر مالش به زا داده بود کاشیال 
به جاگیر او و - و بمیر فناح که پدر و برادر ار در دولت 
مفویه بای اسم موسوم و عشبوز بودند ملقعس گشت - و لعنایت 
خلعت در ایب نوازش یازده بکاشیال مرخص گردید بخواجه ون 
که پا ندر شوایت باراد بندگیي ورگاه خلایق بناه امده بود در هزار " 
و #۷ رویده انعام شد « 
بیست و چپارم [ فی اجه ] بمنزل امبر اامرا علي مردان 
خان تشریف گرامی لرزاني داشاغد - او بلوازم پاآنداز و نثارو سپاس . _ 
نازش وا پرداخته مرمع آفت و امراس ثجیبه وان 
نفیسه برسم پیشکش گذرانید - ومناع يك لک روپده بمز پذ براني ۱ 
رسید - چون بعرض متدس رید که راجه حگت سنگه در پشاور 
رخت هسني بربست راجروپ پسر کلان اور بارمال خلعت و 
۹ هزبر و پانصدیی ذات و هزار موار از اصل و اضافه و 
اپ راچگي ۳ انعام *عال رطن که ده رپدرش نیز عدایت شود 
۹ 


هنه ۱۰۵۵ ( 6۸۰ ) نهم « 
پامازگٌ پانصد عوار بماصب سه هزاري در هزار ر پانصد ۱ 
میرژا نوذر صدوی باضاء پانصدمی ذات بملهب سه حز 
در هزار عوار - ر مبیس داس راتهور بافانه پانصدعی ذ 
پماصب در هزار و پانصدي پر *زار سوار - و ءاذل خان باضاء 
پالصدي هد سوار بمذصب در هزار و پانصدی هشت صد .و 
و ددات خان داضایگ پااصدي صد موار پمنصب درو هزاری 
شش صل سوار - و انرود: واد راجه بیم‌لداس باضانةٌ پانصدی ناه 
بهخصیس هزار و پانصدی نق3ل ر سوار - و اژ ال و اضافه گردهرداس 
گور بمندب هزاري هفت صد -وار - ر خوشعال بیگ کلذغری 


خان پمدصب هرا ی (ریست هوار مبای شدند: - پدش؛شر 
شایمنه خان المای بزر کی موژن مد و شانزد, درخ را ر اندس 


در آمد - ازین الماس شانزده رتي مائیده مد - - و وزنش صدرت | 


ماند . و قدمت مد «رزار روپده مقرر دید - و خان »ذکور بارسال 
شلعت خامه و اب از طویلهٌ حامه پا یراق طلا ودیل از حل6 
«خامه نوازش یافت - و نگرندا »کارم و معامی این دولت ام 
را بعذایت ماد فبل سر عزت بر اه,راخنند - باهیعای غُذا و 
طرب مبلغ مقر انم شد ه 

هشنم [ ,ذي اعجه ] ژبر دشت خان ؛خلعت و ذي 
میوسدان سربلند گردید - ررز عید افعی بعیدگاا تهزین 
فرموده بادای نماز پرداخنند - ربعد از مراجءمی بدرولی خان 
وال رم فربانی بنقدیم رمید - و درذهاب و ایاب دآمان ررزکار بزر نة 


سال _ ( ۶۷۹٩‏ ) سذه ۶۵۵| 
بق میوم من جشن فرخنده شمسی وژن انلهای سال : 
یه و چارم و ابئداء سال پلجا: رباجم از زندگاليي جاودالیی 
۱ ریت خانانی منءتد گردید- و آرذات مقدس +طلا ر دیگراجناس 
9 آمد ‏ و بوجوة آن اعل ۳ ۲ احدیاج کاسداب 
گشتند - - دربن روز نشاط افروز امبوالمرا علی مردان خان بعکم ارنج 
از پشارر ] آمده به تایم عنبة ملک رتبه ۳ کشت - و هزار مپر نذر 
گذراندد ‏ و بعلایت خلت خامصه با دیم آسندن سر ءزت برافراخت 
چون ندر شوایت ایلچیس نذر هد خان توحیی ۵ار السلطنه رسیده 
بود حسین بدرگ و شغیع الله که بخدمت نوزف قبا م دارند بعکم 
اشرف دس رنه ار را بدرگاه معلی آورد ند - او بعد از اسنلام سد _ 
سنیه نامه خان را با ده قطعةٌ لعل و سی و سه اپ و بیس ز 
بک شذر و دیگر اشیا که برسم ارمافي ,رهناد: بود و فیمت *چموع . 
آن سی هزار ررپده شد بفظ, ر اندس در آررد - و بعدایت خلعت و 
بکدا مرصع و ۳ ۱ روپدث نقد و مبلغ چار هزار روپیٌ درگر 
از زر "رخ و سفبد نثار وزن مقدس کاسروا کشت - رد گرامي جشی 
علامی سعف الم خان باضا ‏ هزاری ات دعنصب شش هزاری 
در هزار سوار و بعنایت دبل‌از حلفهٌ خام» با یراق نقره و مدا 
دل - و صدر !دور سید جلال بافضاهث: هزاریی ذات بماصب 
فش هزاری هزار سور - و رأجه بیتهلداس باضانة پانصه موار 
|مذصنب پل مزاری‌چار هزار سوار سر بلندی یامدند - راجه از سنگه 
پمتصيب مه هزا ری سه هزار سوار هزار سواردر ادیه سه اسیع نزافراز 


نی هزار موار دیگراو نینردو ا-چه -ه اسپه مقررگشت -نفظر بهادر 
۱ 
۱ 


مه ۱۰۵۵ ( ۴۷۸ ) نیم سال . 
را-وا, را سرا بازگذاشنهزینبا را در چاه انداخت - و خود بزی . 
نف مغ حط هپنایشد و آي دشر گم هزیر 
لبای نموده بلوه خریدند - پیر کمان چون از پس رمیده آن 
ی گم کردهاي دبیی و درامث را ند ید به پادکار ببک 4۶ تا سپرند 
هد جا"خبر در ددافنه فقوت وافعه معررض داشذه بود - و احقباطا 
براي‌تفعصن [ن شوریده حال مانده - خبر کرد - بعد زان که باتفاق 
جسک و جوی نمودند مردم بادگار .یک افانی را که ریق آی بی 
تودیق بود گرننه نزد ار آوردند - ار بعد از ۳ آي اخت برگشده 
را در باغ حافظ رخنه نشان داد - یادگار ببک ار را گرنته با (نغان 
مقید ر معلعل بدرگاه عالم پذاه [ورد - و مغلی که با او همراه بود 
بدر رفت- از رری سباست پاد‌شاهاده که فوام جبان؛ و نظام‌جهاندان 
بآن بازبهنه اهت اورا معبوس گرداذ:دند - و بادگاز باگ از امل 
ر اشانه بمنص ه«زاریی ات و جار صد سور سر بلند گشت » 
9 لقه‌ده ] حیات خان را یمیت اسپ با زین نقره 
بر نواختند - و هر کدام از خواده بارهم و خواجه #عمد رضا 
۲ خواحه معمد دازل رجمی دیگر از خوجه زادهای اسمعیل تائي 
را که با | صالفخار از بدخشان تمده پودند داخل بندها گردانیده 
ات بو منصبی مناعب حال سر ؛ر ادراخنند- وبیمة اینان چارده 


هزار رویده مرجمت قذن ۰ 


جشن شممی و زن 


ریز مبارب درشنبه چارم ری اعجه سال هزار ر پاجاه ر بنجم 


نهم.عال ۴۷۷ ) مفه ۱۶۵۵ 
چپارم [ ذی القعد: ] یادکار بیگ منصور مقپور را که 
در سپرند دسنگیر نموده بود بدرگاه ولا ورد - گزارش این ماجرین 
[ نکه بعده از فرسنادن یادکار ببگ بنعاتب آن معروم العافیت 
پس از حندی پمرض مقدس رسبد که او بسوی لکبی جنگل 
گریخته - و بدست کروریی[ٌجا گرننار [مده - بنابرای فرمان شد که 
. شفیع الله براس که (خدمت توف می پردازد با جمعي اژ 
یماولن رنته ار را بیاورد - و از انرو که کروریی مذکور از نمبت ‏ 
بثوت خاچپان که رکن رکدن این درامت بلند صولت بود بران بی 
هنار آذفنه کر که از دولت در گر یز بید و با بت در سندز در 
ناهباني جناعه باید ناگ نگرفده بود - پیش ۱ رسیدن شفیع(۸ 
ازاجا نیز فرار نموه - پس, ازان که شغیع له رنه شنانته کردریی 
مزبور را +جهت غفانی که ازر برری کار آمد بنضب پادشاهی که 
ذمونگ قبر الهي است تردید نمود ار به پیر کهال عم خود تنم 
پرگنة تباره معنوبي باساعچال تمام فرمناده که دربن حادژه چان 
و مال و عرض و ناموس درهقام_ تلف است اگر بد از تجسص 
وتفعص ظاهر شود که با نجانب آمده است مراسم جد ر جمد بنقدیم 
رسانبده دبر روشی که داند اورا بدست ازد - و خود با شفدع الله 
بصوب سنوهان که دران دوزیز گمان گریختی بو رنت - اتفانا پیر 
کال بغد از تگادو بعیار بویلپیشنامان دریافت-که آی رهگرای 
ضلالت از نواحیی‌نباره اجانب حپرند شناننه‌امت - بذابران بسرعت 
تمام باجمعینی که داشت از بي‌اد ررار شد - ر منصور بی شمور با 
مغلی ر آذغانی که همراه داشت !معاذت بسبار حواليي عبرذد رمید 


4 . 


مه ۱۰۵۵ ۰ ۷۲4 ) بزت 
آی جانب دردن هشت نهمین خوشنماي زیب [ کین ماخنه 
ر جااب بدررن هشت پیقطاق هریکی بطول عقت کرو عرض 
چار و ارتفاع یاز ده بطرح نیم منمن - ازار؟اييي عمارت جانب درور 
از منک مرمراسی - د جانپ بیررن از منگ ابیی - - و رری کرش 
الثری. از منگ مرسر است و اد ي از مدگ ابري نگ زرد و 
دیگر سللیای گونا گون - در چبوتره رصورت قبر که برنراز آن است 
انولع (حچار یر چذن‌نموده ند و آیات قرآنی و امما: البی 
بطریق پرچرنري دران ارتسام یافاه - فرش عمارت مزیورباچار 
شوه بائیِن گر بندي انجام پدی رفنه - بر دور داب چبوترا است 
هي بقطرشصت دراع ع که -را-ر از سگ سرخ است- و در جپات 
۷ آي چبار حوض . هر کدام بطول نه ذراع د عوض هت و لدم - 
و این عمارت در ویط چار چمفي مرتب گشته ** طول ر عرض 
آن سه صد فراع است - از جدران ارعف یط این چاز چم دیور 
شرنیی ههان دیوار غربیی چرک جلوخادة ررض حضرت جنم مکنی 
است - در ضلع غرلمی ب مقبره #جدیست فزه - وشرتیی [ی 
عمار ی فرینه جد - در و-ط فلع جفوبي دروازا اسمت رندعتمامیی 
این عمارت ,بصرف .ه لک زربد» در عرض چار سال مپبا گشنه ه 
درم شهر ذیالقعده عرضه داشت سرو جوببار -لطنت پاد‌شزاد : 
4عمد شاه شهاع بیادر مفتمل : بر دوید ولد پهر خجسنه اخثر از 
دخثر اعظم خان و النماس ام با هزار عهر نذر بدراه خواقبی پناه - 
رسبده نشاط افزای خاطر خورشید مآنرگشت ۳ نلذة الکید را به 
زین الماپدین مو-وم گردانبدند ه 


. هم حال ۱ ( ۶۷۵ ) . سنع. ۰۵۵ ۱ 
گردیه - قاضی طاهر آعف خاني بخدمت بخشيگري دراقمه 
دويسيي صیبهٌ احمد آباد مباهي گشنه د-نوری یافت - یوه‌ف 
آقای علیمردان خابی بعنایت فیل مباهات اندوخت - بمیر 
عید الله ولد مبر عارت صفوي ۶۰ صد اشرفي ر اخواجة زین الدین 
علي دویست ارفي و به شاه صعمد ولد شاه دنگ خان کابلي 
صد اشرفی انعام مرموددد به لعل خان ۳ سمذدر هزار رویده 
صرحمت شد » 

تست و ۹ ۱ شوال 1 اطافی ۱۱ داد سعید خان بهادر ظشر 
جنگ بافانه پادصدی رتیت غران نبا نمی 
هقنصد سوار سر بر افراخت - درین ذارلخ نور *عل زندگانیی فانی 
پد‌رود نموه - او خر اعماد الدوله ر همشبر؟ حقبقیی آسف خان 
خالشاذان سهبه الار بود-بعد (زان که بعقد نکلح دضدرت ۹۹ مکانی 
در [مد تصربت مفرط ذر مزاج ]عضرت کرد - و زمام حل و عقد 
مبام ملکی و مالي تچنان بدست اختبار و فبضهٌ انندار ار در امد 
که گزارش تفصبل آی سزاوار این صعیفه مکارم و معالي نیست - 
و جون خانان, ملک طیفت ارگ خلافت را بجلوس اقدس نت 
بخشیدند بمقنضاي شدهگ کر بهه سالیانة ار درلک «پده مقرر 
گردانیدند - ار پپلوي مرقد یمین الدوله آصفخان در مقبرگً که 
درزندگاني برای خود بة! نمود: بود مدفون گشنه - مرقد خای مزیور 
که غربیی ررض حضرت جذست مکانی مقصل جلوخاله ک» پیش دروازا 
ررضگ منورة است وافع شده - گنبذ یست که اژ ی نا پایکار مذمی 
است بقطر پانزده فراع - و ازجا ناشقه قاا بکاری- دراضلاع هشنکانة 


مه ۱۰۵۵ ( ۴۷۶ ) ذبم سمال 
گستر بعد از آگبی بربی وافعه یاد‌کار بیگ ولد زبردسي خان را 
با جمعی از گرزب رداران بر اثر و جپرلی رود» فرمتادند .چه ظسی 
غالب آرن بود ۸5 /جانب ون گر بخته باشد ر حکم خد که بسرعمت 
هرچه تمامثر شناننه هرجا آن کمراه خرد تباه را بیابد مقید ساخته 
بپایهٌ اورگ خلانت بباورد - د چون آزان بی هذجار چنیی حرکت 
بی جا پردی کار ]مد هرکدام از در پدر حرد خان مزبور سبد شیر 
زمان و دید ور را باوجود صعر سس نظر بر خدمات پدر و عنایت 
خامی ۹1 بران خان مرحوم مغفور دشنند یماصب هزاري ذات 
و در صد و پاچاه سور حرافرازي خشید.ه - و سید فبروژ برادر زادة 
اورا باضامق پانه‌دي مشصد سوار بمنصب هزار و پانصدی هزار 
سوار سر بلذد گردانبدند -و از تابیفان آن قدیم |اخدرت سی‌کس دار 
زمس بادگان دراه کیوان حان معط گشنند - آزان مدان پهار دوحادی 
بمنصب پانصدی ن ت و سه صد -وار - و دیگرن بمناصب ٍِ 
سرافراز ی پادنند » 

7 (+ن ار هد سار ید خان جب ی ر بشوحد؛ دی برخی 
پرگذای خالصة گوالبار که در ددول‌سید خان جپان مرهوم دود - و نشید 
عالم برادر اورا ‏ بعراست ملع گوالیار و اف :4منصب اففخار بخشیدز. ه 

پوس وددم [ شوال] بممدٍ ن پاد‌ناهزاد و کت بیداربرای خر 
عمارنی که ۵,دار لملپ دهلي نزدیک قاءمٌ مبارک مشرف يزدريای 
* چون اساس نپاد: بو‌ند درلک رو پبه ابعام شد - و بدرارمی سماء عظمت 
نوئینان اخلاص آئین (-ذابی عفایت فرمودند عر مپیسداس 
راتبور پمذصمب هزاریی ذات و پانصد موار از رصل و (فمانه مفضر 


نب مال ( 8۷۳ ) حلة ۱۶۵00 
فرمودند .که باهل (ملعقاق و احنیام خصوصا زاونه گزینان 
برماند ۰ اژ اصل و اضادع حیات ولد علیغان ترین (مثصب 
ششصد موار سر بلند‌ي یافتننم ‌ 

درازدهم [ وال ] معقند خای !خلت و صوبه داریی ارقدصه 
اژ تفدر *«عمن زمآن طيراني سر بر اذراخت 6 

چاردهم [ شوال ] رای تودر مل ب فان پانسدي دریست وار 
اسچٍه سه اعیه مباهی گردید - و بهي‌رند مرخص لقن - کش سلگه" 
تیب 8 راج۸ از یماهس پانصد‌ی در صد و پلچا: سواز 
سرافراژ شد ه ۱ ۹ 
ات وهزار حوار - و ردپ سفگه را تیور بعذضب هزاری ۵ات و هزار 
-وار و گوکلداس ه دح ول :۵ (داصس هرار 3ات و هشدهد «وار 
رم داد گشخند ۰ 

۳ ب بهصت و دوم [شوال] سفد خان حپان که بعارفمگ تالم ۳ دو 
ماه ماحب ۶ اش بود بسفر واپسد رخت هسلی بربصت - پاد‌شاه 
۳ ان بر رحات آن رخد؟ تمام اخلاص راسی | ارادت اسف فرمود: 
بر اغت رآ مرهوم بی ظبور بامئی بلطیات باطله و توعمات 
اطایله مقارن فوت پدر از دراه عرش (شنبا: نرارلمود خدیو عدامت 

۷4 


۹ ۱ ۴۷ ) نهچ 
هزین ماه [ رمضان ] سوي.هزار روود۵ برحم هر حال لمعیتا 
مسنصوان عطا شد ه 

مر شوال خلایو حق. پرست بر فبل آسمان هکل ده نماز #: 
تشریفی برقه بعد اژ ادای ۷1 بدولفانة مقدس سراجیت 
فرصول ند - و دار ندال " و "جي بزر نثار جبانی کامیاب 
۷ ۲ زین روز گوهر بعر خلانت اد اهزاد] راا مقدار 
بدخدي وتا بیگ و ۲ هزار ادراب ر‌ میرب لب بدگ خاباني ور 
دولت بدگ اندرابی و ده 5 س س دیگر اژ کدخدایان احشا م حدود 
بدخشان که با اصاللخان پأستان عرش مکان آمده یودبد هریک 
بخلعت و منصب در خور مر انراز گشت - و پلچیزار رریبه برة 
: ایغان مر مت سد 6 ۱ 

شم [ شوال ] 4عمد حعفر خویش سارو نقفی رزیر و رمانرواي 
ایرانی ۳۹ باراد ق عجودت پدر کاه گردون اخداه امده بوك دولمت کوردش 
دریانت - و پانعام در هزار رریده ار و اخست ه 

هشیم ز ز شوال [ بادشا هراد ژ وال تیار مراد شش حپل ام 
و .چار صد ذنر پیذکش نمول - بمیر ابو اعسسی ملازم عاد‌لخان 
پانزده هزار ررپیه و بیمرهان ار دو هزار روپیه انعام شد - چو 
فر پلهلب غله از خفک مالي رر بگراني نباده پید مبلغ 


3 تون مس رای م۳ > بت 


بو هار ردبیه از خزانه ون بعدر الصدرر عبد جقلی حواله. 


نهممال ( ۷۷ ) مله ۱.۵6 
هنورگردانیدند - دریی ررز بادهاهزاد؟ عالي .نصب, مراد ,بش . 
بچکم ولا از ملنان آمده شرف ملازست دریانت ‏ و هزار مر ,نذار 
گذرانید - و بعنابت خلعت خاسه-ربلند گردید +سید خانچپاي نیز 
استام عقبة خلافت نموده هزار مبر نذربنظر (شرف در آورد - راجه 
جموشی نله که از وطرن آمد: بود. پدرلت زمب بوس,رمید - 
علامي سعد الله خان باضانهٌ پانصد سوار بمنصب أچزاریی فذات 
و دو هزار موار و بعنایت علم و نقاره - و اصالنخان جضان هزاری 
پانصد سوار بمنصب چار هزاري سه هزار موار سربر انراخننه - 
پمیرزا نوذر صفوي ز حکیم "حمددار ۵ اسپٍ مردمث شد - مپیس 
داس ر تهور قلعه دار ارک لاهور دولت ملازست اندوخت . مبدالافي 
برادر اصالت خان ؛خطاب نوازش خان برنواخنه آمد » 

بیست و یکم [ رمضان ] مرشد قلی علیمردان خاني بعذایت 
خلعت و اسپ وخدست فوجداریی دا کوه کاکره از تخیر خنجر 
خاي سر افراژ گردید - خواجه رحمت الله ۵ بيدي که برهنماني ۱ 
اخت‌بیدار از نزه عبداامزیز خان بعزیست بندگیی درکادراا آمده‌بود 
معادت‌کورنشد ریات - و حقیقمت راخ اوژیکان بر عبد|لعزیزشان و 
تاراچ نموددش که پیش این نوشنه‌شد با مقدمات دیگر چون دران 
#جلس حاضر بو بنفمنیل بعرض معلای رسانید . و پء‌نایی 
خلعت ر مفصب ششهدیی ذات و صد ر باجاه حوار و انعام چار 
هزار روپیه مفاخر و مباهي گشت - خواجه فنی الله نفه‌بندي از . 
ماورا: النیر آمده در ملک بند‌های درگاه خواتیس پناه ملک 
گردید - ر بانعام دوهزار ررپبه نوازش یانت ۰ 


سس دِ__(6ل نم مال 
از گهمپربدانجا آمده بدند ر برفي از تبول و موطن بادتام 2ب 
علیه رمیدند- میرزا نوذر پسر مبرزا حیدر بر مير زا مطفر مفزي 
پانصدبي در هزار -وار سر عزت بر افراخنه قوش بیگی گردانیدنه 
و لپر اه خان ر بامان پانمدی ذات بمنثصس دور هزار و 
پانصدي هزار و پاذصد‌سوار - ریادگار بیگ ولد زبرد »فان را بعنایت 
۳۹۳ توح فرصوث زد ‌ 

غر8 رمضان رهم خان 11 حکم شله بوك 11 در رعنای توف 
دماین بغرصان اندی آمده دواسی ملازمت ادرخبت » 

.میوم [ رمضان | از درباي چذاب براه پل عبور ولقع شد- درد 

ورژ تجابت خان و اصالنخان و چندي دیگر از بندهاي درگاه که 
همراه اینان رئثه بودلد ازیابل ملاژمت فای ز گرد‌یدند 
‌ اصالنخان صش اس کي پد نموث - و حون ساعت سعات 
اشاعث دخول بدار السلطنةٌ اهور نزديك نبود سید جلال جعفر 
خان و دیگر. پند‌ها ر از راو راز راست بدار ااه‌لطده رخصت نمودند 
وبذات اندس با برخی اژ مانزمار (ساط حضصور و جماعگ ۹ نا گزیر 
صید و تخیبر اند ریزی چند در نواحيي حافظ [باد بشکار برداخنه 
. آزان راة منوجه ش گشنند * 

پانزدهم [ رمضان ] مایهٌ چنر آسمان سا بر هار السلطنه 
گسارده دید! آرزو مندان تدرم مقدی را بنرتباه قبار مرکب معلیی 


میم سال ( ۴6۷٩‏ ) سبع ,۰۵ ) 
, وحمبت ایزدی درهیروپور ابر شورش آغاز نیاده ترشم. نمود.- شیب 
,هگم بارش درگرفت فرد! درعیی باران کوج در تا وصولی بسبراي 
سوخته که درانچا رباط بخته موسوم اخیر مرا از سرکر گردوری تباب 
مصفونةٌ ا(طاب البي نواب بیکم صاحمیب بنایادنه بارار تند بارید 
یمد آزان برفت [غاز باریدس نمود - پنس از رسیدن به پای کنل 
پیرباچال تخفیف یاست - در حین نزول به لدهي که ظفر‌خان؛جکم 
اندس در ومط بلثهیی کنل مذکور بنازگي ساختنه* است بر 
درییضی جاهایک رجب ر در برخی میمال یک و نیم رجب <جم 
داشت - جه‌عي که یک روز پبشتر 1 پیشخازه آمده بودند برض 
ارفع رسانددند که از نصف شب تا در پاس ررز پذوسنه بالای 
کل برف پارید - و دران شب و ررزو فردای آن که کوی شه تا فررد 
آمدن ازرکذل سرمای شدید بود - دربن مذزل ظفر خان را خلعنت 
و اسپ با زین نقره صردهعت نموده بهمیر سرخص ماختند ه 
۰ نورذهم [ ثعبای ] ازپوشانه گذشنه دربدرم کله فرود آمدند « 

پیست و چپارم ز شعبان ] لدهي که ا-لام حان مابین نوشیر؟ 

و بهثیر حصب لعکم اخنه بو ات افبال گشت . دریفییا 
میدن پور خافت که از بهنیر برسم پذیره آمده بودند بادراک 
درات ملازمت گامیاب گردیدند - علامی «عد ا((ه خان بعنایت 
سپ از طویلة خاسه با ساز طلا نوازش یانت - ررز دیگر بهنبر 
مضرب خیام فلگ رنعت گشت . اعظم خار که از منیرا [مده بو 
وشریب تلذيم سد٩_منیه‏ رمیذه‌هزار مبر نذر گذرانید - و صدر الصدور 
لو چالل و ,چعقر خان ر جمعی دیگر که بعضی اعکم اتدس پذهاتر 


, 


مک ۱۰۵ زا !نیم قال 
"زا با مر الهدیرمید جال و چندي دیگر براد رامت پدعترزه 
ینب راهي گردانید: با دولت جاوداني و سعادت در جباني از زه 
۰ شاه آمان ذبقست فرمودند تا بنماشای پثاببع آن سرژمیی بیش 
آئبی پرد‌اخنه از شاه آپال ب* هیرپور و ارفا به بهنبر متوجه 
گردنهد مید فیررز از امل ر افانه بمنصب هزاري چارمد موار 
(ضر بر انواخت - بطال کلیم که در ستایش پادشاه دوران تصددع 
1 برد دریصست مر انعام فرمودند ۰ 
نهم [ شعبان ] بصاحب آباد نزرل نیض مومول فرموده مه 
روز بعشرت تمراني گذررفیدند - وازانجا رکضشت نموده شاه آباد ر 


- بقدوم ممیئیت لزرم نمودار خلد بریی گردانیدند ه 


چاردهم [شعبان ] مقام شد - شب هنم تماشايي چراغان کنار 
حداضو نار آن مکل نزه مدرت ر لضاط اهزود - و ده هزار, روپیگ مقور 
بة نبازمندان رحدد ۰ 
پانزدهم [ شعبان ] ازااجا کویم کردند ه 
۰ هقدهم [ شعبان ] هیره پور مرکز الم نصرت طراز گردید - 
و در اند راه قماشای آبشار اوهر فرح #خش خاطر اقدس 
گت - جون !مرنی ایسنادکان پیهگه حضور رسید که دیفداز 
تغانن چارن ‏ امه کبل را ایام زندگي بسر من قلعه‌داریی 
باسد, الله براور ار تفویض نمرده اورا از اصل و اشانه 
هماصمب هزارییذات رهفت مد سوار نوازش‌فرمودند- راجه کورسین 
ک‌لواري.زا لز اصل و اضانه بمنصب هزاري چارسد حواربر نرثخقه 
انطارویي مراجمت روط دادپٌد- جرب ورز بعد از !بل میظیر مر 


نیرمال ( ۴۹۷۰ ) مه ۰۵۵ ۱ 
فزیدون پیش از کوستیان دیگر با جهء‌ي ی از تابیغان امیرالصرا 
بهراجه پیومت - و ارژ بکان قابو جواز شنیدی انسداد راه و بر گشلی 
راجه بقصد_ جدال و عزم تقال هچوم نمودند - راجه خود در قول 
جا گرننه راجروپ پدر کلان خرد و فریدون را با جمعی دیگرهراول 
۱ ساخت - بعد از گرمبی هنکاسةٌ زد و خورد بسیاری از اوزکیةُ بی 
۱ ۹ تیغ خونریز ونان مدف انگیز مجارژان .واه نصرث 
دهناه راه گراي نيسني گذشاند - و جمعي از کندارران دولت ظفر 
طراژ خصوصا چندی اژ ر اجهوتان راجه مرداده جان فشانی نمودند 
ادبار پژوهان تاب نیاورده قدم در وادعی فرار گذاننند - و داوران 
عمکر اقبال اجسارت وجلادت در پي تاخنه فریب دو کرره تعانب 
کردند - اوژیکبه از هراس آکه مبادا مردم قلعه سر راه بگیرند و 
جمعی از.عقب شنافنه راه سیر هلاب گرد‌اندد - فراژ کو« بر تمد راز 
ملامت بل ندامت پیموددد - و ؛خواري و زيانكاري رر بماهن 
نهادند - و راجه آن ررز درپای قلعه مفزل نموده روز دیگر براطول 
راهي گشنه پائین کنل ۵ایره کرد - و بامداد از کوه برف که دران 
دو سه روژ برف آن فی اجمله رر بکمي نباد: بو گذشنه (شدرد 
پلج‌شیر ورامد ۰ 


مراجمت مرکب معلیی ازنزست گا: 
کشمیر بدار السلطنه لژهور 


چام ۳ ي رایات 0 اپادکشمیر بصوب دارال-لطفه , 


آسنه ۱۱۵۵ ۱ ۴۸۱ ) هم مال 
جمعي ازفنيم مقفول د خذی مجریح گهتند - از طرف نیز 
چلدي زندانيي فاني در از خدیو دی و دنیا کردند - اوزیکیه 
از دید همامت و حمیت این ناموس پرسذان سود این جسارت 
جز خسارت ندانمنه بمسائن خویش بر گردیدند - و چنوی راجه 
حقیقت این ماجر ۳ بامیر (امرا نکلدته کومک و سرب ر پاررت 
چم ت, ذخیرا قلعه طلیید: برد امیر اامر هرب و باررت همراه 
زاجررپ پدرار فرمناده + چبار هزارموار ازکومکیان کبل وتابینان 
مود عوب ذرالقدرخان دی بیگ راداق بیگ وفریدرن غلام خود 
یلومک نعدن نمود ه 
بیست و -وم رمضان شب هنم نزدیک در هزار سوار ارزبک 
و پيادهاي هزاره با کفش قلماق برجمي که راجه بنگهيانمي راه 
بردهنا دزه بازداشتنه بید ریختند - ر چندی از با طرفیی 
بعد از کشش رکوشش هلاک گشنند - و اوزبکیه دری مرتبه 
نیز ببزاران خواري ر خالی‌ماري راه فرار -پردند - راجه از 
اسنواریی قلعم چوبیی دآذرته و دیکر لوازم قامه داري خاطر 
دراهم آورده چندی از راجیوتان معدمد خودرا با پانصد 7 
و چار مد ,راج پوت معانظت حعار گذاشنه بیمت و پفچم 
رمضان از راه گذل پرنده بصوب پفجشیر مراجعت نمود - رازان رو 
که در اثنای راء نوردي برف و باد ر دمه باست اتاف ر اهاگ 
بسياري از اس ودم شد - د از کذرت‌برف اشکر ازکنل نیارممی. 
گذشت فاگزیر درمیان راه آن شب بنعب تمام گذرانید - و 
بامداد بجائي که هیمه واثر بود بر گردیده مفزل کر -هربی هنکام 


هر مال ( ۵ ) شنه ۰۵8 
کرده اظهار فرمارر پذيري و دولنخراهي نمودند پرداخنه بوادطة 
بارشن برب درانجا مه ررز توتف کرد - و چارم روژ رو باندراب نهات - 
و درومط حراب و اندراب قلعة *عکمي از چوب که دران سر مین : 
فراوای امت بر افراخت - و بریچ آن را از سنگ ساخنه در چاه 
کلان میان آن کنه - دریی اثنا کفش ناماق و جمعی از اوزنگان که 
نذر معمد خان بمعاربةٌ راجة فرسناده بود رسیده ماه خود را سه 
فوج گردانبدنه - در فوج از مواران د یکی از پیادها و چون فراوان 
این خبر پراجه رسانیدند از قاعه بر آمده ار نبز آشکر خود را سه 
وج ماخت - و در طرف دهنهٌ دره که راه دخول غذیم بق گران 
جوبپا بعرض راة «جي که موار (زان بدشواري بگذدرن انگنده *عگم 
گرداندد - و پيادهاي تفنگچي و تیر انداز در پس آن باز گذاشنء ۱ 
از یکسو خود, با فوجی و از طرف دیگر بباو منگه پسر او با جوقي 
قصد نبرد فیام نمودند - 3 جی را اژ تقلکیدان بمدافعه پياد‌هاي 
هزاره که بکوه پر شده بودند فرسناد - و چون لشکر اوژیک از مه 
جانپ رمیده راجه و پسرش از در سو دست جرأت و جسارت ده 
انداختری تیر و تفنگ کشودند - مپاه ارزبلی متیز و آویز جای 
بازان هندرمغان را اب نداررده ره گراي فرار گشنند - ر تمسکچیان 
ذراز کوه ندز پضرب بندق سرکوب عاعه را از دست پيادهاي هزاره 
گرنتنه -ر تعاتب نموده از کوه فرود آوردند - ارژبکیه در جائی که 
تعنگ نرسيدي رر برري راجه فراهم آمده از خیبره چشمي ایمناددت 
راجه آن. در فوج موار و پباده نزد خود طلبیده با همگي سیاد 
چکبار بولی گرره فرصت پژره حمله آورد - بعی از النباب نایرا جدال: 


جقع ۰0۵.) ۱ 6۴ ) ۱ نوم حال 
جمعیت: بسیار از سوار و پیاده از رطی طلبیده - و امیدرار اسي 
که علون جمعيدي که بر ضابطةٌ منصب بنده زیال باشدٍ از -رکار 
پاداهي مرهمت شود - و ملامص او حسب 1 لقماس امیر الصا 
بشرف پذيراني رسیده بود : و تلخواد طلب یی,زار و پانصد 
موار و دو هزار دا که زیاد /ورده: بود از خزانهٌ کابل مقرر گشنه - 
بغا بران راجه هر نام -پاه ودیگر دررریات ایس مطلب پرداخنه 
چم رمضان اژ امبر ((مرا مرخص شده. بکاري که مامور بود رو نپا 
ر از کل طول گذشنه اشکر همرا: را در جوق ماخت - يکي را 
با بپاو سنگه پسر خود برمم مثفلاي پیشتر فرسناد - ودیگری را 
با خود گردنه باراد تاحت خوست منعائب ررار شد - و چون 
ارباب و کلانتران و کد خدایان خوست برب زیمت مطلع گشنه 
7 0 پدیره دید - و راحه زا دبده بزبان اسئلایت و اسنگاری 
اظهار ايلي و ابراز يکدلي کرده گزارش نمودند که اگر يکي از 
بغدکان خدیو داد گر رن حدود اسبوار حصاری ساخنه از رری 
استقاست اامت گزیند و از ما جز خدهنگزاري و جان «چاري 
امري دیگر برري کر آید نیب ر غارت عاني دارد - ازجا که 
راجه را مقصیی جز اطاعت و افیا ای جمایه و فیط آن حدود 
نود - همااها دایره کرد - و ایثان را بعنادت پادشاهي امیدرار 
ساهفه براي بناء نّلعه مانی استقسار نموه - بر گزاردند که رگر 
میا حراب و اندراب قلعةٌ ساخنه خود ان هر دو جا با خوست 
ممفشبط خواهد شد - نرداي آن راجه کوچ نموده و ایس جمایة را همراه 
گرننه بسراب رنت - و بامتمالبی ارداب ر اهاليي آی که استقبان: 


نیم عال ۴۷۴ ) ۱ مله ۱۰۵۰ 
1 ۳/۹ ۹ بود که خود با تمام لشکر ظفر پیگر تسش ۱ 
میهه - و فرمان شد ؛» امیر المرا از منگ تراش و درود گرو 
بیلدار و غیر اینان هر قدر در کار باشد براي ساخنن راد طول کة 
بپثرنشان داده بودند ررانه سازه - تجابت خان و اصالت خان 
با همرهان به تلثیم مد حنیه فایززگردنه - ر بیادر خان با امیر 
آامرا درپشارر قشاق کند - و راجه رایهنگه با سایر راجووتان در انا 
اوست ان بگذرانخد - و [شکر را آ-وده گردانیده آماد؟ کار باشند 
که هر گاه وقت ۰ حواري باشد ادواج بان کشا یه تصفیر لیم و 


بدخشان تعند ن خواهیم فرمود ه 


شنانتس راجه جگت منگه بعدود سراب و اندراب 

وساخت چوبیری تلعة و پرداخشن بة نمرد آوزرگ" 
چون راجه از ارطلبي ر خدمت پزرهي بعرض مقدس رمانیده 
بود که کمترین آرزو دارد که »۳ خدمني شود- و **خواهد که از 
راه طیل که بیترین طرق بدخشان امت بان رابت در آمده بضیط 
خوست و سراب و الدراب لپردازد - و الوسات و اریماقات آن مرزمیی 
را باطامت و انفیاد در آزرد - و اگر از گمرهي و نا بخردمي از ايلي 
و فرمان پذيري مر برتابند مالش بهزا دهد - و بدین مبب 


پبنه ۱۰۵۵ ۱ ( ۴۱۴ ) نیم صال 
مداخل ر مخارج ر مضایق در مزالق آگپي پدید آید - و هم بر 
دقدفقت ملک و نیم اطلاع حاصل گرداد - و هم از الوسات ما 
هر که اختبار مولغواهي نماید ار را بل راهی ساخته شود - و 
هرکه بمذالفس پیش آیه او را بقنل رذبب و غارت تذبده داده 
آید - وباین رای ضائب امیر الامزا ۳ ۸و خواهان درلت 
ابد میعاد فریب ده هزار سوار اژ بلدهاي پادش اهي و تابینان 
خویش ر بباثار خان همراه اصالت خان تعبیی نمود - ایری گررة کار 
پژره جریده با ]ذوقهةٌ هشت ررژه در کمال رمنعچال "زراه هندو کوز 
راهي گشنند - ۲ از پران باهنگران و ازجا بسال اولنگ و صباحج آن 
از کثل هندر کوه گذشنه به در شاخ و آزان منزل پفجم رجب به 
خدجان در آمد؛ ازان قصبه ؛چبار باغ و روژ دیگر باژدر اب و فرداي 
آن یقرب خانقاه و ازافجا بنو ببار و ازار صکان بسراب و ژانجا پای 
کثل طول و ازاجا از کنل مسطور گذشنه در جلکای پایار کنل و 
ازانجا باشچبن ر ازان مقام باصرر و ازنجا به رخه که حاکم نهدن 
پلچشیر است,ر ازانجا بکلبپار رمیدند - و در ذهاب ر ایاب بسياري 
از اپ و شثر ور گر وگوسفند غنیست گرننند - و احشام علي 
دانشمندي و ایالچوق و کورمکي را با خواجه ژادهاي اسماعیل 
انانی و مودودی رفاسم بیگ میر هزار اندراب "همراه گرنته 
مراجعت نمودند - « چور کیفیت و قایع مزبوز و حقیقت مبل از 
عرایض امیر الامرا و امالمت خان نشرف اصفاء خدیو دیس ر درلمی 
رمید گرندن قلعگ کیمرد و مر الجام نا کرده برگشتن د رفن 
اصالاخان بای طرژو برگشته آمدنش بحي نا پسندیده انتاد - و 


نوم سال ( 4۱ ) دنه ۱۰۵۵ 
دادند که اژ راه پاچذیر ه بدخشان روانه شوئد - دربن میان بپادر 
این و چندي دیگر اژ (کدهای ورگاه معلیي که بکومگ امبر لامر 
مقرر شده بودند بر پیوسنند - در حيني که موضع گلبپار صرکز اعلام 
ظفر اتسام کشت درات بیگ تبانه دار پل‌شیر باحماعةٌ که 
از حقدقت آن راد : بود‌دد 1 پاچشیر رسید؟5 *بر گزارف ه این 
5 صمعب المرور اسحت) اگرحه شثر سبک پار مي‌تواند گزشتب 
ام | فذار جاین سهاد گران: اژ ءشمات و مصایق ۰ زسیدر بسرید 
ای بعایت تون اسمت - و _ حا ۳ #نتت بي 
]ذرنه ه #بم - و دیز اژ قشریی -خوران سیاه ۳ 0 

در کوهسار و سپل ناهموار و فرب ایام بارش بری و سک یی هرصا 
وکام ۳۳ ب- ندست - پذابران دولت خواهان ي درل امیر المرا فبراهم 
1 بر گ س که 4 مر رین وت همگی لشگر ازدن را دم‌لاگا 
از کارخواهد رفمت - و وفع [ن قدر نمانده که کار جنانجه باید باچام 
رسد - ار در آغاز برآمدی از ابل که امچان -پاه تاب‌ترده و تونائي 
حرکمت داشیند بقصد کشایش کهمرد راه نوردیده نمی, شد و همت 
بر انجام ای بساق گماشته مي آمد نقش مراد برونق آرزد 
۳ ی وین ری نات ۳۹1 ۳ 
خود برداشنه به ایوار و شبگیر بسرحد بدخشان در آیفد تا هم بر 


۰ 


جاذ. ۰۵۵ ( »وی ). مال 
کندر حق ماش نکر بر املی هست 

عبه آلرحهن دیوان بیگی و ترديملي با جمعی از اوژبکیه برمر 
کپمرد می آیند - قلعه نشینان بي آنکه کار بر ایغار تنگ شود 
امار گرفنه چو‌گويم نیل بدنامی و شرمساري بر رو کشیده از قلمه 
بر می ایند - [زااجا که پیمان و ایمار این ناخق شنامان جون ایمان 
شان ذادرمت اعمت الوسات و اوبماقات هر راه باشارا این نادرمثان ‏ 
دمت تذل و نیپ و غارت برمي کشایند - ر جمعی مقئول و 
برخی مجررح مي‌گردند - و سرمصت و چندی دیگر زخمي بضعاک 
می رس‌ند - بعد از -فوح این‌مقدمه چون خلیل بنگ نزد اصالت 
خان رذنه گزارش نمود که مصلعت مقنضی نبست که چفین . 
تشکر گران درین کوهستان درآبد - چه طریق از تنگي چذان دشوار 
گذاز ات که اکثر جاها بیش از یک شترو یک سوار نتواده 
گذشت و شش هفت ردزه را از آمد شد انواچ مفصوره ۶ نمافده 
ر از عاک تا کپمرد آذوقه نبست مگ رآنکه بردارند - و تا تهانه 
جا بچا نگذارند آمدن غلة و منرددین بعسکر نصرت پیکر 4 
تخواهید بعت - و نذدر معمد خان بوامطةٌ قرب کپمرد به باخ همگ 

چاه بیج را بکپمره فرسناده اگر برای ۰عانظت مسلک ت ۳ 
نهانه جمیست کم نگهدارند نایدا منرتب کواهد کشت - 
مرلم بسیار از لشکر جدا کردن ایق نمي نماید - اصالث خان نزد 
امیر |(امرا آعده ای متدمات معقوله را باز نمود - صلاح دران 
دیدنه که چون با لشکر عظیم از کابل برآمده ایم پسیم تجفیر 
کپمرد بباکامش باز گذاشنه رو بکشایش بدخشا. باید نهاد - وقرار 


نی با ( ( اهع ) مه ۱۰۵۵ 
ر شم اي ماه [جمادی اقرلی]میرالصرا بانديهة آنی 
تن که مت او مقررشده دیر خواعد رمید و ابو از وس 
خواهد رفت بانعیناتیان صوبه و تابیفان خود به‌زیمت تهخبریدخشان 
از ابل بر آمده باسالت خان پیومت - پس از نوردیدن دو منزل 
خایلبیک ر امسق بیک از اک رمید- که مد موراهدي 
با شست انغان از مردم مرمست‌که بادرات خویض اورا و همرهان 
اورا باختی ناگزیر قلعه به کبمرد می بردند - مه کروه از بامیان 
نوردیده زمام درر بيفي ر حزم گزینی از دمت دادند - وبخاطر 
فراهم عغادل خوابیدند - ناکاه پاس اخیر شب قردب چارصد موار 
اوزیکب بر ایفار تاختند - از رفن برخی مقنول و چندی مجروح 
گهنند - - لشگر فعاکی به شنیدن این وانءه بر اوزبک تاخمتی اورده 
ازان رو کی‌هنگام گریزباد بکرد اوزبکده نرصد اثری از یذان درنیامنه 
بفبعاک بر گردید . امیرالامرا بعد از اطلاع بری ماجریی اصالت خا 
را بسوت هرچه تمامنر باپنیم ش هزار سوار پیش از خود رت 
ر خود ندز کوج بر کوج اءقمب راهی شد ‏ و درغور بند همه ءساکر 
باهم پیوسنه روانگ پیش شدند - پس ازنوردیدن چبار مفزلی خبر 
رمید که تلم کیمرد را باز ایکا متصرف گشتند ه 
کزارش ین واقعه برهم اجمال آنکه جوه "قدیر ایزدی 
ر تاه مرئدي برار زنته بود که درمال آینده همگی ولیست 
بلتم وبه‌خهان داغل مالک معروهه گرده وبالفعل وثت ردائي 
این .امثیت نرمید: بود - و بعکم ه بدت ه 
دادن کامپايی فر عِِ است دابل 


مخ ۰۵۵ | ([ 66۸ ) نوم مال 
اطراتب کپمرد اشذغال نما د - چون خلیل بیگ بعد از رمیدن 
#یعاک دریانت که گزارد: فروغ راسفي‌دارد بکشود قلعه مقبد 
گشت - چنتی که دران حصار بودند بمجرد رمیدن این ده 
هزار سوار هزیمت را غنیمت دانسته راه ادبار پیش گردنند - و 
تام کهمرد را بی آنکه شمشیر از نیام بر آید یا تبر بخانة کمان 
دراید بندهای درگاه جپان پناه منصرنب گشناه - رازانجا که 
که خلیل بیگ و همرهاننش کار دیده ر پیکار ررزیده نبووند از 
آمیمه سریی اوز بکیه و در ماندگیی نذر هد خان به پهر و نوگران 
خود بغریر انناده قلعه را بی آنکه چنانچه باید اسفعکام دهند و 
لغنی احنیاطا تونی نمایند مر مست نبیر مبارژ خان و دولت 
و چندی دیگر از خویشان اررا با پلجاه سوار نفدگچی بار گذ|شنه 
بفیی برگردیدند - 25 ازاچا آذرنه و دیگر ناگزبر قلعه‌داری سم را چام 
نموده*روانه ماژند - امیر لاسرا بعد و بر کیفیت حال رواذه 
#دری خود را ا وصول (سر اني 1 3 او معییی شده بودند 
موقوف داشنه مقرر گردانید که اصالت خان با همراهان پیهثر 
بصوب غوریند ب رآمده درنواحیی کابل فروکش کدد اگراحیانااوزیکیه 
به‌وي کرمرد ببایلد به غور بند و فعاک زننه و خلیل بیگ و 
(معاق بیگی را همراه گرنته آر گرره شورش پژره را مالش دهد 
و ال تا آمدن من دزان نواحی درنگ نماید ه 

نوزدهم جمادي اثولی ال گذشنه اصالت خلن از بل 
بر آمده در جلکلی مبان قربهٌ ما هرر پلی مینار تا رمیدرر خبر 
ارژرگ توقف نمود * 


نهم سال ( ۶0۷ ) مثة ۱۱۵۵ 
آن صوبه به امتصواب امیر امرا و تسویةٌ مسالک واىداث (دوات 
یساق بلج و بد خشان در ساه تیه که پیش نپاه خاطر خورشید مأثر 
و چابت خان را رایسنگه د نظر بپادرو جمعي دیگر نزه امبر . 
اامرا تا در کمین فرصت بوده هر گاه رتت مقنضي باشد بو خشان ۰ 
ر تسغرر نمایند نکاشنه آمد - ادکون بگزارش ۷ مي پردازه 
هون اصالشغان بکابل رسیده بصوابدید امیر اامرا دسر اتجام چاه و 
لیخ رببع الذاد ي سال گذشنه خلیل بیکگ تبانه دار 
غورباد نزد (میر (لمرا و خان مزبور آمد: بر گز زارد که چنین 
اسنماع اودادي که تردیه‌لی قطعان و هارسان فلعهٌ مرك دریذوا 
با -بعان قلي پسر نذر #عمد خان بکومک بهرام خان و 
معار ی *عمد بیگ 5 از فیل عدد العزیز خان بلسذیر تمصار 
شادمان آمد و پول رفزه اد - و در دلعة فلیلی ماند و اگر لشکری 
۳ بدده مر اه گدزژن اعد بزردی ر آسانی محر ی گرد‌اند 
امیر الامرا از کمیی عله ر اه در اطرات *عالک و گمرد فرستنادن 
لشکر گرآن بدانسو مصاعن ندیده هزار عوار از منصبداران ‌ 
هزار دیگر از احدیان صولهةٌ کبل با |حعاق بنگ بخش, یی آتصوبه 
و هزار دیگر از تابینان خود با نرهاد غلام خویش مصعوب خابل 
بیگ بکشودی فلع کهمرد روانه ساخت - و قرار درد که بضییی 
شفافاه صدق و کذب ايري خدر باز جوید - اگر +صمو مین پدوث۵ 
۵ تخیر فلعءه «چرد ازه بٍ و ( درانها نودب گزیده بداراي احشام 


9۸ 


سلة ۱9۵۵ ( وه ) . نهم سال 
45 پسر مایم خواجه برادر هاشم خواجه است و پدم زاد؟ عبد العزبز 
ان و مانند نز خواجء و *عمد صادق خواجه باشارا نذر معمد 
خان از بلج زرد عبد العزبز خان و نظم؟ ربي و بیگ ۷۳ برهم 
هم مقرر ساخدند 11 دول ازین ی هدور زمآن امام قلي ن خاذیی 
ماوراو اکفپر بعبدالعزیز خان باشد - و خطبه درانجا نام او اخوانئد 2 
و با با و بدخشان را با مضافات به پدر باز گذارد - عبد المزیز خان 
ي رفت - و ازانا که نذرعمد خان از اوراز بی, بوامطةّ 
فرار ار و بر گردانیدن پسران و لشکر بي و[ تائی و پرخای 
درمیان آید ملعرن کشده بو - پسرآن برات حافظ / که ارراز بی 


از ۱ ,مد بهرث 


کشنه بود بران داشت تا او را بخون پدر از هم بگذراشد - آیفان او 
را هنگامي که با چار پسر از مجلس خای برخاسه موجه خانه 
بود کشنند - و ار ر پسران او از غرداي یا بی تونیقی نبارسنند 
بریکی ازانبا زخم برسانند - اگرچه خان بمد از آشني برخي از 
آزار و پدگار پسر و مردم ار آسوده بی لبک چون ررز بروز امارات 
دو ررئي و دو رنگیی ارژبتان و هراس جان؛ر مال و ءرض و دادوس 
در اژایاه بود تری صبد و شکار نموده چندي دردن حصار بلیم خاذه 
نشین گشت - انچام کار بمببی کء گزاردمه آید از با بخ بسوی 


ایران گرتخت ه» 
گذارش واه کیمرد و تاخت اصالت خان و 
دیگر موانم 


ثم سال . ۰ ( ۲۵0 ) من . ۰۵۵ 
گشنه به نبرد برداختنه - و جون از هیچ جانب اثر علبه برری کار 
نیامد و روز بانجام رسید هر دو لشکر بقرار گه خود برگردیدند - 
۳۳۷ ین - یج مشورت نمود ۹1 ۷۳ آمدن ۳۹ 
فا زیر است - از معنمدان را به بلج روانه بای کرث تا خان 
برکدفیت ۳ وافعه 1 ماخنه گزرش دهد که ایس مطلب درنگ 
بر نمی این ‌ هر کدام اژ پدر و پسر که در رمددان هبات دماید 
در نبیل مقصود پیش دمنی خواهد دمود ۳ همگنان ایری رای ر 
پسندیده طاهر بکاول را نزه خان فرسذادند - پص ازانکه طاهر به 
بلج رسید: ایری بیام را بخان بر گزاره خان گفت که مثل تو خیرخواا 
کرداسی خالي ی آذاشدن بخ حگوذه تجوبز دهم‌ارن - دربن تن که 
همگی ی اوزیکیه و هم اتغاق و الذیام د ارند اگر این گروة فرصت پرره 
احشام المان ر اژ دود ساخده یا ید ااعزیز خان یه بلخ در ایند 
علاچ آن صورت پذیر نیست - و چون خان در رنن بایسوم یت 
وفت ندید - و عبد العزیز خان به سپاه خوه پنوست اوراز بي بی 
آیله جنگ نماید تا بظبور چيرگي ازای طرف چه رسد - ببرام و 
سیعان تلي و *عمد پار همشبره 4 نذر بد.د خان را با لشکری 
که همراه داشنند بر داشده به بلیم آورد - و عبد العزیزخان بارادة 
کشایش ترمذ بانجا رنت - جمعی که از لشکر پلخ فرار نموده تحصار 
عبد العزیز خان بر بستند - او تسخیر قلعه را پیش نپاد همت 
ساخت - دریی میان چندی از اعیان خواجپا مثل عبدالخفار خواجه 


منه. ۱۰۵۵ ( ۵۴ ) نبم مال 

۱ سر( حاکم حصار بعید العزیز خاي زکاشت که عفقریب شعر بلخ 
بر مر حصار می آید اگر نیجی بمدد سعدٍن شود خاطر بجمعیت 
مي گراید - او شفیع درسان حاکم قرشي را با گروهي بطریق یلنار 
روانه نمود - نذر معمد خان پس از آگبی «+عانقلي پسر خود را 
پا ,۱ ديعاي که بعد از عبد الرحمن او را #یوان بیگیی خود گردانیده 
بود به ذبرد شغیع درمان فرهناد - او از آب آمویه عبور نمودع. 
در پای حصاره بایسون [آتش «جا بر ادررخت - شفیع درمان 
دملخوش هراس گشنه در تلع بایسون تحص گزبد - لشکر بلیخ 
مقارمت در خود نیادنه (سبعان قلی و تردیعلی پیفام داد که اگر 
مرا امان دهید از قلعه بر آمده نزد عبد الهء‌زیز خان بردم - وق‌سقااسن ۱ 
1 ب حول «م۵(سنان ساخده در اصلاح جانبدی بکونام وبهءه ازان که" 
امان پادده دزد درد العزیز خان شنادمت - سدونج بی دبوان بیگیي 
اد ر یا حمعلشت پسیار از عسد؟ ر خارا همراه گرننه دیگر بار (سصرعت 
ِ به بایسون آمد - نذر معمد خان یی معنی در دافده امام 
قفچاق» چور: اناسی و طاهر بکول که از سارت ایرار برگشنه [ امد 5 
بوه و نظر یساول 9 دیگر را از بخ پرسم کومک تعیب نمودل 
وهر دو لشکر در پایسون برابر هم فروك آمیاد و هم در دز معهکر 
بائین اوژیکده خندفرا حفر نمود: از خات ۳1 حصاری ب, کشیدند ی 
درب اثنا عدثل ااعزیز خان نظر ۳ برودی تالیی خود ر 
بکوسک لشکر خویش راهي گردانید - و نذر عمد خان نبز بهرام را 
با اورازبي بکوسک مردم خود روانه کرد - و .ر هر مپاد رده ارا 


قبم سال ( ۲۵۴ ) سفه ۱۰۵۵ 
هرچه بذمت می انناد گرفنه برسی گشنند - این کافران کلمة گو 
و مسلمانان #فر خو از سفلگ دما ر هك اسثار و قتل سادت و علما 
و زماه ر تعریق مصاحف و خریب مصاجد و تعطبل بفاع 
خیر و ضیاع برو اسر حرایر و ذراری و کسر اعراض و توامیس و 
دیگر اتصام تطاول و تعدی و انواع ایذا و اهانت بر اهل اسلام 
چندان بروی از آوردند که ۰ پیت » 
شاد ا به در مرگ نه بیلی‌مردم « بکر جز ورشگم‌مام نیابی دخنر 
بي رحمي و مردم ازاریی این ظلم جان جورسگال نبذی از وافعة 
جوژجانان که۵رممت عربیع بخ بمسافت يك روز راه واقع است وسادعگ 
حصارکه حشري از شقاوت‌گزینان بناخت آن ۵و مکی رثثه به هب 
و قثل و احراق پرداخنه اند بوضوح مي پدوند۵ - چوی ایس طائفة 
فاله بر جوز چانان مستولي‌گهنند درویشی سید ابراهیم نام که دران 
موضع‌منزری بوده بایزد پرسنی‌اشتغال‌داشت و قطان آن‌حدرد اور 
از اسعاب وجد و حال دانسه کمال ارادت و ع#بدت باو داشنفد 
قریب چار صد کودک از دبستانیای آن نواحي فراهم ماخنه و هر 
کدام را مصعفی درگردی انداخته معوب خود نزد آن گرر: مفاف 
اي ی شغاعت برد. باشد که با-تععاء اب بی‌گناهان‌دست 
از اضرار صسلمانان آن دیار از دارند - و زراندوژان ظلم پرست اورا با 
اطفال و مصاحف لم‌جد در آورد» دراطراف آی‌هیم بسیار چیدند 
و از هر جان بش زده جمله را موخنند - و در حصاراصنات انعال 
لکوهید: از موختر مصاحف وکششی سادات و هلاف ساخنی اطفال در 
زیر مممنورانمکرر زین نننه سکالن برری کار آمد: - دربنوا معمد یار 


سثه ۱۰۵۵ ( 9۴ ) ذهم مان 
از بواعت عظیم |خثلال ملكثر درات نذرععمد خان سر برکشیدن 
گروه المان امت از گریبان بغی و طغیان - چون ابالت مارواءالفبر 
پعبد (آمزیز خان قرار یافت - آن بد نیادا ده نناه بنعریک 
اعیان اشکر #خارا که در استبصال نذر *عمد خان مي کوشیدند - 
و #عرص اندوخنی‌حطام ناپایدار ررزربناخت باد و امصاروعالي 
5 نذرچمدخان ونرزندان و منلمبان ار درتصرف داشنند پرد‌اخنند 
درماه جمادی الثانبه سنه هزار و پاچاه و بل جنت الما که 
سابق نوکر نذر معمد خان بود با بمیاری المانان از آب آمویه 
عبور نموده بر اند خود که قامم پسر خصرر با معمد قلی تالیق 
خود از قبل نفر عمد خان صیانت آن بء تقدیم مي رساند - رننه 
دمت غارت بکشاه - و در شعبان اير, سال دیگر باره با قریب 
هه هزار موار بر اقچه وتوابع آن که مبان بلع و برغ واقع امت 
تاخت - ندر معمد خان از اصفاء اي ماجریی تردیعلی قطفان 
۰ وا با لشگری که در بای حاضر بود بفدافعکٌ ار فرصنا - چون المانان 
از نیبب خاطر راپرداخنه بودند و بمجرد آگبی ازالجا بافامت گاه 
خود جرگشتند ندر *عمد خان بقداد میراخور [ پاجمعی در ثره مذ بود 
برنکاشت که بکلیف بشتابه و سر راه این جماعه بگیرد - او ببال 
امنعچال شناننه هنگم عبور فماد کیشان ازآب جلعون هنکامةٌ 
ستیز و آویزگرم گردانید - از نی.طاغیه اخنی مقتول و برخی 
. مجروح گشن.د - و بقیة السیف راه فرار سچردند - و تباد به ترصل 
معاودت نمود - وثمچفیر جوق جوق دیگر و زر اندرزان این ظایفه از 
آبه مذکورمی گذعتنه - و از مال زبرمتانی اطررف بان و بدخهان 


نیم ال ( ۴۵۱ ) سنه ۱۰۵۵ 
باز نمود: بود دربنوا غبد العزیز خان ببکگ اوغلي و جمد یار 
مو ابا نوجی به خی رحصارفرمتاد -بیگ اوغلی بمبعاصر پرداخانه 
از اسنواری و اسنعکا‌قلعه چو دریافت که جنگ و پیکار کشایش 
پذیر نیت براه خدعه در آمن وبوعد؟ گرنتی قلعهٌ خانی و 
حکومت حمرقاد از عبد العزیز خای ببرام را از قلعه برآورده یا بافي 
اوبرات دسنگیر نمون - وقلعه به*عمد بار حواله نموده هردو را مقدف 
بممرقنه برد - و تمامی استعة بهرام را بتصرف در آورد: اور 
با اسپ و فچي ِ بل ررنه کر - درییی میان ءبد الرحمی 
که بعد از گرفقن قلعث کبمرد آواز؟ وصول اصالت خان به خاجان 
بقصد نیب و غارن شنفنه از کیمرد بغوری شافنه بود - و دراتجا 
ارف بروی طاری گشنه باعنقاد جمعی باجل موعود و بگمان 
برخی بقمزه‌جموم که با للوي جیبه چی حاکم غوري بشورد اوداه 
رخت هستی بربست - قرب این حال‌نذرمعمد خان خبر رسیدن 
راجه چگت سلنگه بعدود مراب و اندراب و مرثب ساخنی حصار 
چوبی بذبجی که پیهنر گزارده خواهد شد یانةه کفش قلماق 
را با گروهي دیگر بدان‌صوب ذرستاد - و بعداژ انکه او کاري نتوانصی 
ساخت آورازبی را برفدن ]لالب و سردارعی لشکر نهر دض مود 
او در ابئدا ازیی مبم سربرتاننه آخر بگفت رگوی بسیار راعي 
گشت - دری اثنا خبر آوردند که راجه جگت سنگه قامهٌ 
مزبور را اسنع‌کام داد جانب پاچذیر که در ءبد؟ ضبط او 
منقرر بون معاردت نمود - و کفشض قلماق با همرهان خائب و 
خامر بصوب بلج بر گشت - ناگزیر رنشی اورازبي بدرنک فتاه - 


منج ۱۰۵۵ ( ۶9۰ ) نهم.سال 
نذر معمد خان برین معني آامی یاززه مبعانقلی پسر خود را 
با اوراز بی که !خان نسبت مصاهرت داشتی و اورا بعد از 
پلنکتوف (تالیق خود ساخته بود - و ترديعلي‌تطنان - بکومگ ببرام 
فرسناد - این‌جماعه به نبرد*عمد برگ شنانده اورا مفپزم گرد ازیدند - 
و آو *چروح از میدن گراشته خودر! بشمرقند رسانید - و -+ععان 
تلی راوراز بي و تردیدلی باهمرهان به ترمذ برگشنه اناست 
نمودند - و خولجه عبد الخااق داماد نذر معمد خان را از ترمذ 
بنظم د ذو فرسنادند - ءعجد العزیز خان ور د بدگا را #عکومصت 
چارجو معبی ساخنه از سمرقند پدادصوب دسنور ی دال - اسدبیگ 


اندجانی که از «بل نذر معمد خان !عراست آن می پرداخضت 


کٍ 
ولره (رروی) او گید - وزها! د پگ آذ *عاصر : و 2 ندرمعمد‌خان 

اد ن دلي ۵ریاداه عرد الردهن ی ل۵ایوان ببکی ۳ پا طايفٌ بکومک 
ی بیگ فردخاد - انغاها همدی 1 عدد ااردمن بک مدزل از بخ 
پیش ردت بء نذره #عمدخان خبر اوردف - که افواچ پادشاهی بقلم 
کپمرد در آمدند ۰ چنانچه گزارش خواهد پذیرذت - ناگزیر خان 
عبگ ال حمن حمی را بر گرداندده ره گرد ی جهن کهمرد د عجد نمود - ر 
بس(عان فا ي 2 اوراز بی برنکشت - که اندزاع کي‌مرد ناگزبرثر از سیم ۱ 
حصار دانسنه ببلی مرا مراحعت زمایث - و بعد از بر گشده آمدان 
ایذان تردیعلی را که بط کمرد بدو مفوض بود نیز روانگ آنصوب 
ناجار قلعم چار جو را بغر‌هاده بنگ سدرد ‌ و خود 4 بلج آمد - ر‌ 
ازانرر که *عمد بیک بسمر‌دند رفنه حقدقت رااعه ‏ بعبد العزیزخان 


بم ما ۱ ۴ ). سنه ۱۰۵۶ 
دیگر اموال فرشي را گرد گرنته اند - او رازبي و تردي علي ‏ 
قطغان را با جمعي بمدافعةٌ اینان تعییی نمی - رو پص ازان 
که ایری طایفةٌ و خیم العاتبه بسعي اینان مثفرق گشنند خان 
فرمت غذیمت دالسته و رهائي از چنگ فنننه پژوهان منتنم 
شمرده بای شنامت - و در را پا ها رسید - و فریب پانزده 
ک رویده از نقد و جنص که در بخارا گذاشده [مده بود بنارا چ 
رفت - قلیلی عبد العزیر خان متصرفت شد ر اكثري لشکریان 
و المانان بیغما بردنه - و نظر بی در حدرد اند خود رائع 
خهزن و خانیی عبد العزیز را که همه بصواب دید ار بود شنفده 
ازانجا به بغارا و از بخارا بهمرتند آسد - عبد العزیز غان که قبل 
از رسیدس ار در تفویض خدمت اناليقيي مذبذب بوده هي 
یانگئوش 1 ی مي نمود - و او ادخ میداد که مرن دل از 
نوكري بر گرنته ام دیگر گرد «پاهي گري نمیگردم - و گاهي بیگ 
اوغلي را دریفوا که نظر بي در ردید او را اتایق و سبونم بي را 
دیوان بيگي گرد انید - و بپرام ک» در حصار بود از انرو که بدوات بي 
تالیق خود انفاق نداشت راه مازش با آعیان حصار کشوگه 
بمدد اینان دولت بي را برادره - و ارذاچار از حصار بسمرتند 
رر نیاه - عبد العزیز خان از شنیدن این خبر عید بیگ 
بچاق را دعنوزی داه که بسمرعت هرچه تمامتر رننه ده نورا 
که از مضانات حصاراست بتصرف درآورد - ر چون معمد ببک 
به ده نو رسیه و خواجیای حصار نگذاشننه که آنرر متصرف 
گرده ناگزیر معاردت نموده پذپر صفا که درتیول ار بید رنت - 
0۷ 


طلانهدز من بر ما 
پدرنگ اناد و لشکری که باتظبار آن یی کار پیش توان برد؛ 
دست بهم نداد - و نذر >عمد خان مزارار خت روي ند خو. 
تعیدن نمود؛ بود که ار را باورکليم ررانه سازند - ناگزیر بدان صوب 
راهي گردید - وهمین که صوفي حلطان از طالقان به بیج نزدیک 
مد نذر معمد خان به اذر شوابت 1 در بلیخ بل بر نکاشت که" او 
را بمچرد, رمیدن دستگیر نماید - صوني سلطان برین ماجرا آگبي 
یاه همگي سردم و بنه و بار خود را گذاشنه تنبا بصمرفند گراخنه 
نز عبد العزبز خان رت - گررهی از اشکر ؛خارا که در ظاهر 
بعبد المزیز خان را وفاق ور 9 در باطر از عدم اعنماد نغاق 
مي ورزیدند آمدن ار را نوژ عظیم دانسته خوا-نند که اگر 
فرصت یابند در -مرقلد بخاني برد ارند - والا ازانجا بر آورده بیرونها 
ایس مطلب پانصرام رسافد - و به بخارا رنده آفرا بنصرن در 
آورند - درپی میان يکي از هوا خواهان عبد العزیز خان اينمعفي را 
دریافنه بار مبگوید - او در باب دنل صونی سلطان با بیگ ارغلی 
۳ یونم بي مشورت نمود: بامداه ن ۷ 5 مثار الده آمد خود 
را در‌بار؟ ار بیشفر مبر بان وا نموده تنبا از *جلص بر خواست - 
و باشار8 او چند غلام قاه‌اق او را *جره در آررده کشنند - پس از 
در روزغازي بیگ پسربانی بوز خون گرفته را که اچر سلطان 
ولد سکندر صلطان ببي امام فلي خان وا نموده بودند نزد عبد العزیز 
خان آررد - خأن اورا نیز بقثل رسانیده خاطر ازان فتاه وا پرداخت - 
و تفر عمد خان که در فرشي بو جون دید که لمانان دست 
غارت کشوده کاباثي که درانجا داشت بناراچ بردنث و باراد؟ نیب 


ین .حال [ ۲۳ ) 614 ۱*90 
خلن خوانده نشود مبان ما و شما کار بخالفت خواهد انجامید - 
و اژانرو که درین باب مبالنة بهپار نمودند,همار روز که جمعة غر 
رببع ارل مال هزار و بلجاه ر پنجم هجري بود خطبهٌ خانیی 
ماوراء الذیر بنام ار بر خواندنه . پس از اداي نماز جمعه بافی یوژ 
با پمران نزه ار آمد - و خچند و اوراتچه و برخفي دیگر محال که 
پم لک خاني حاصل داشت تبول ار فرار یانت - و او را بهخجند 
رخصت کرد که سلجر را که بر اه دست فتاه پرست او بو " 
بعضور بفرسند - و ءبد المزیز خان ازان مکلی راهي گشنه دهم 
رببع الرل بسمرتند در آمد - هنوز روزی چند بربی نگذشته بود 
که سالعلٌ صوفي علطان پسر نرسون سلطان برادر جاني خان برری 
ار آمد - تبیین این مقال آنکه - سابقا نذرعمد خان بشوني 
سلطان پرلیغ فرسناده بود که از طالتان؛ باور کنج بشنابه ۳ مقرر 
گذنه بود که نظر بي نیز از بلج پاو رکنم رنه باتفاق صوني سلطا 
در صیانت آن بهوشد - و چون نظر بي در رنتن ] نصوب تغانل‌مي 
ورزید نذر عمد خان از تردي پیفامبای درشت میفرسنان - 
جذانیچه این معني رفذة رفده بات افزابشی دو ررني ربی اخلاصیی 
او شد - و بخود مقرر نمود که هر گاه صوني سلطان دا او را 
بدت آوردة د موجي از اعوان و انصار خود فراهم ساخاه لشعر بخارا 
و آکاه سازه که در ررزي 5 ]نبا برطبق درار داد بر عبد العزیز 
خان ربخده او را از مبان بر گیرند - از در همان "ارییم به نذر معمد 
خان رمیده کر ار نیز بانجام رماند - د صونی لطان را بر معند 
حکومت مارراء الفپر پنشاند - اما ازانجا که آمدن صوني باطان 


فا ( ۴4 ۷ نیم سال 
امام قلي خان بعپد الرحمی در آربخته گفنند که باعست فساد و 
میب عذاه توثی ما ترا از مبان بر گرنده گرد نتذه فرو مي‌نهانيم 
عبد العزیز خان او را بخود گرفنه گفت که نخست مرا بقنل [رید - 
بعد ازان او را - و خسرو بیگ و نرهاد بیگ باندیِشه آنگه اگر 
عبد الیحمی بکشتن رود نذر *عمد خان پدر ایثان را که در بل 
بود عرضي او خواهد کشت بدو پیوسنه گفنند که شما اواج بسياري 
۱ بدمت آورد: اید عبد الرحمری اجه ما باشد او را بما واگذارید - 
دری ائنا بیک ارغلی آمده آن‌گروة را بزجرتمام از کش عبدالرههن 
باز داشت - و خواه نا خواه ار را از دست تسلط ایفان بر آور۵ - 
مبد العزیز خان آن روز به آنسو که یک منزلی خجند پسمت 
سمرقند واقع است شنافنه دایره کرد - د چون از یغماء الما با او و 
همرهان ار جز اعپ و فمچي نمانده بودعمد حکیم ولد نذر طفائي 
دپوان بیگیی امام قلي خان بایم اسپ سواري با زبری و دد نطار 
شثر و همدٍن مقدار امثر که بران خدمه و فرش ر دیگر نا گزبر سغر 
پار بود گذ‌رانید - دربن وقت اعبان لشکر بارا بعبدالعزیز خان گفاخد 

۱ که بهشنر « یه جوانان امام فد تلي‌خانی با عبدالردهی‌کمال عداوت دارند 
مصاعی ذ.ت که او را مصوبٍ فرهاد بیگ پدشنر بهمرتنه 
پفرمنید - که اگر در لشکر باشد مبادا اسببي بدر رسد - خان او را 
پا فرهاد برگ بهمرتند رخصت داره بغرهاد بیگی گفت که از ممرتند 
ببلخ روانه سازد - و خود روز دیگر از آنسو بسرای نام منزلي که از 
توایع اورائده اصت شدافمت - دراتچا یکه جوافان 0 فلي خاني فراعم 
آمده بکپن مالن برگزاردند که اگر امروز شطبه پنام عبد المزیز 


تپمسال ‏ ۱ 89 ) ماه ۵۵<) 
این‌مردم اژهبد ی که پنازگی بسذه بودند ندامت‌دارنداکلون بهکیبائی 
باید ذرساخك -واگر به نبره گرایند نباید رو برتامی -شب. 
هنگام معمد علي بیگ نیمار خزانچی ازان مجلس بیررن آمد:: 
بلخیان را بر حقبقت ال [گاه گردانید- وبرگزاره - که ببود. 
کر شما درین است که مشب هرکدام" باورق خول د, سدل ثا اژ 
شر فتنه پزوهان بجان رمال امان یابید - که نردا مفیدان با 
عید العزیز خان معرکه آرای پدار خواهند گشتی؛ - درا وت 
رهانی شما صوزت تذراهد دم ۰ مردم با همان شب رزانچا 
یلاگئوش و ءبدالرحمی وچارصد پانص‌دکس دیگر از وشاقان و غیرایذان 
پاعبد العزیز خان بماند - بامددان (خاریان منفق شده بناخت 
پر داخنند - واردو را نیب وغارت نموده بر عبد العزیز خان که با 
رخی از خواحان و [ ذسفالان در بک جادب ایستاده بود بة 
آزرمي ازهر طرف تیر مي اند | خدند - جذاعه از عقب تبری 
به پشت خان رسید - چوی ژرة پوشیده بو کار کر نيامد - درب 
هنگام نظر ایشک ]قا باشی امام قلی‌خان جلو زیر رسید - و اژ آسپ 
پانبٍی آمدو بر گزا د که :خاریان همه بنده و هو خواه شما اند 
کروه المان که اه مصرع ۵ بپر یغما ببانه *جویند ه 
داخواسنه!<,ص خواهنه آمده دست غارت کشوده. اند بالفعل درتوتف 
مصلعت نیست باید ازینه راهي شد - رنرهاد بیگ پسرنظربروني 
نیزرمیده مطابق ار برگزارد - عبدالعزیزغان باهمرهار بصو ب[قمو 
روان گردید.- لغتی از مسانت نوردیده بوه که جوقي از بکه جوانان 


سفه ۱۰۵۵ ۱ ) مبعبعم ۱ ۰ نپرنمال: 
پيهگي می خواهند که مارا از خدمت شما "مچروم گردانند.-و اگر 
پوتوم نهاید بعنمل که دل نهاد فساد گشنه مضرتی بهما برساننه - 
انسب آنگه مارا زره مرخص سازید - چون عبد العزیز خان بصواب 
دید هوا خواهار ان معفي در پذبرفت و ررژ دیگر رهولن مزبور 
باز آمد: بعد ازگذارش مقدمات مذکوره دریانثند, که خان جداني 
بلفیار راضي اصت - برقفاء خود خبربرده نیم روز مراجعت نمودند - 
و برگزاردند که همه ایغار از مخالفت به موالفت گرائید: اند ر باتی 
پوز نی زبملازمت می رمد - پلنگنوش ما کنار ارد وردنه اررا املمالت 
نموده اعضور آورد - پللگدوش تابیرون مسر شنادت و بای یوژ 
از پورت خویش آمد - رهردو بر پشت اسپ بکمنر فاصله باهم خن 
کردند - و از هماذعا په‌قر خود بر گشنند - و عبد العزیر خان سبب 
نیامچی باتی یوز باز همست - پللگنوش جواب داد که اسررز ساعت 
نبود فرد! ملازمت خواهد نمود - و چون او آخره‌مان روز گررهی 
ازسعر اغارا الشکراه خود برآمده پردهنة تنگي نود آمدند - 
عبد العزیز حان گفذه فرسناد که باعت این ممرکت جیست - گزارش 
نمود نه که ظریف بیگ دیوان بیگیي تاشکند با فوجی از 
تاثکندد بمدد شما مده در شاهرخیه نشسده امت - و یونم بی و 
اوزیگ خواجه و طايِغة دیگر که سر راة بد مت د۵ارند نکاشنه‌یانگنوش 
که باو ارسال داشذه پوف مشئمل بر آنکه اگر بساحل آب خبونن 
۱ بیسی بپم پیوسنه درعاج این کار بکوشیم - گرفنه اند ناگزیر مد 
راه نموده.آمد - مبادز ب#عریک یلاگنوش رنف ما نزد و يروي 
هر آید - بلنگنوش پس از آگبي بعبد المزیزخان گفت که غالبا 


۱ نم. جال ( ۶۶۳ ) - سح ۶۵۵ 
گزرهي از مشاهیر وهکراخارا بار برگذاردند که رایبا بربی, قراریانته 
که از پای حصاربر خامته بیردر تنگي بر کنار آب توتف نمائبه ‏ 
برداشنه عقب آوردند - وهمگي لشکرماوراء الذبر یکدل گشنه 
پیش رري ار فررد آمد تا راه بر گرننه شود و از پیش نوچ مذکور 
و از پس بامي یوژ اور وال" وار احاطه نمول لد - د دو کس معژمل 
. مومن بي و ثریق بي نام را فرمناده پیغام دادند که ما بنده 
یا خود داشنه سایر لشکر بلخ ۳ دوب عذل الرجهری نزن خان رراده 
سازند - تا خان بأئین ماب با (بیی مردم در بلیع باشند - و ایشان 
بایالت ماورا ۶ الفیرپرداخنه مادند امامقلی‌خان دربخارا بلذرانند - 
باقي بوزرا نیز #عضور مي آربم بشرطی که از زات ار درگذرند - 
که هرجه تا حال ازو بروی کر آمده همه بعریک مبود - و کار 
به پبار خواهد کشید -,عبد العزیژ خان از اصفاي ايي کلمات 
براشفنه گت که جم‌عی ۳ ۳۹ ردزگار دراز رای سپر مسلک جار؛شانی 
کشنه ند راندن و از نذا یت گذاري مایوس ساختن خلاف 
طریقگ ارصات گزینان حقدعت آندٍی ست - هی درین باب هرگز 
با شما موافقت نخواهم نموه - و رسولان ر رخصت تمودة 9 یک 
پرشص با بلذگنوش و عبد الرحمی بکنکاش ر مشورت پرداخمت - " 
دريي ارفا باخبان بریی ماجرعل آگبي یافنه نزد او در رمیدند ی 
و معررف د|شنند که چون این جماعه از فرط ناتوان پینی ر حمن 


ملوع )۱۵‏ ( ۴۳۲ ) نیم سال 
هی اک اجبة اهریا. باتعهال تمم ی : عبد لزز 
خای یانگنوش را پیه تراخجدد راهي ماخت- که با ندرزو موعظت 
باني یوژرا از طریق نافره ني باز واشده ره -هر انقباد گرد‌اند ‌ 
پس اژان ه بلدکنو ش به نواهمی ۳۹ ِ .ع داو ی بوژ [بیغاما) 


فرسئاه ار پثابر مصانعندی ۳۹1 پدپادی او و یلنگتوش بو پاسخ 


داد که آرژر ۵اشت که هم دالیق مردي ان [مده در اصلاح 
حال جالبیری کوشد . اکنون که ای خواهش سمت ررائي گرننه اگر 
تا دهنگ تنگيع لب آب‌خجند برسند ازیی‌جاذب پذیره شده درمي یابم - 
پللگئوش اگرچ» برگزاره که من باوجود کبرسنن هرگاه اینن همد ره 
نورد ید1 باشم او که حگم فرژند دارد بايسدي این قدر راه پیش آمده 
مرادرصي یانت - اما با بیگ اوغلی تا دنه تذگییلب آب مزبور 
۹1 رن وایت خچنی و شاهر خده است شنادده مفاظر ذشست - 
و کفش نلماق را که «وا جوي دفر*عمد خآأن مددانست ر در ودی 
دفع ار 4 پدغام گذاری دیزل بافي پوژ رواده نمود - باني بوژ اور 
بهچرد رهیدن دو زخم شمشیر برگردن زده از ژیی بزمدی انداخت - 
۳ فوج خود اژان تداي پیری ].د؛ بر بانگلوش و ببگ ارقلي 
تاخت - اینان حال بدین منوان دیدد خود را بمراکب رسادندند - 
و برو حمله آورد: اور بسنیز ر آویز ساختگي از دلگي گذ را نددذف - 
پس از شنامتش بافیی یوز به فلعهة کفش فلهاق بدءب ,ام خودرا 
به یلنگنوش رمانید - عدد العرزیز خان این خدر شا فده اژ اقامدگاه 
خود کوج نموه و بلکر بیش پیوست و حهه‌ن خجند را پانزكه 
رزژ قبل .کر" ی از هر جانب لب ارها ترتیب بل . - دربن هنگم 


یم سال ۱ ۴۶۲ ) ۳ 
او بناشکند فرسناد - باقي بوز از شنیدن خبر [مدن دیوان بيگي 
بنوهم انناده با اقارب و انصار در ارک تاشکند ملعصی گشت - 
آعبده الرحمی بنادکند رمیده بوساطت بعضي مردم سعنبر بنامه 
و پیغام خاطر او را مطمیی‌گردانیده ثرار داد که بافي پوز با متعلقان 
و مثنسیان نزه خان بروك - و خود در ذاشهند باشد - باقی یوز بای 
اراد: ا تاشکند بر مد - در (ثغاء راه ببر فلع کة مپرسبد جارسان ی 
اورا برون راه نمید‌ادند - و نوشنه عبد الرحم بر ونق آر میلمودند 
بافي یوز از دید این حال جون ببقیس دانست که گفت در گوی او 
همه حیله سازی و »کر پردازی است درایراز مخالفت کورشیده 
#عصس خهنن در شد - و جر نامي را نبیر امام قلي خان گویان 
بخاني برگرفت - نذر *عمد خان بريف‌عني آگيي پافنه بعبدالعزیز 
خان و بیگ اوغلی کنکس نوشت - که از سمرفند پا هت ! خود 
پقصد اسذیصال ار ررانة خجفد شوند - عبد العزیزخان بیگ ارغلي 
۳ پیشدر روانة ساخده از عقب بره فوردي در آمد - درپن ائغا 
بلنگنوش ر سیون بي کم با کنداوران بلج و اخارا بکومک او معدن شد, 
بوددد بدوصعقگشنند - - عید العزد پزخان عیدالرحهن را بصواي دید 
ینوس و جمعی دیگر که اررا هواخواه نذر *عمد خان دانسته 
در چام مطلب سول مي پنداشنند از تا شکند طلب نموده درظاهر 
رای آوردن خزاده بواسطٌ خرچ خود و لشکبریان نزد پدر به بخارا 
خرسناد - و در حقیاست مطمي نظرش درر ساخنی او بود که شاید 
دو رفتیی اخخارا و آوزدرر زر درنگي دافع‌شود - اتفاقا ار بسرعت هومة 
,یتهامثر به اخارا رسید - و شش لک خاني برای عبه الخزیز خان 


9۹ 


۰۵2 ( عصم. ) نهمصال. 
چا رنیدند - دچوی از کذرت ابلغي و مواشي هرجا چرا هی برد 
براي دراب خود وق نمود - بمياري از احشام رمیده دل و شوریده 
خاط, گشنند - و هر حند عجد العژیز خان بذ ریم جمعي از معنیران 
خواجگان و کون مالان اوزبکیه اللماس نمود که چناچه امام قلي 
خارن بلیم را بهما واگذاشنه خود دربخارا مي بو شما بز بلج را 
یم دادم در #غارا (تاست گزینید درمعرض قبول نیفناد - جع مدت 
چبل مال درخ فررکش کرده بود د طبیننش بأب ر هواي 
آن خوگر شده - و نیز بردن فراهم آورد؟ جندیری ساله از قلعٌ بخ 
و بخارا برر دشوار بود - و برعایت سرداران لشکر بخ که سبب قدم 
خدمت ر ارتکب معس و مشاق امید ندايم داشنند - درخور 
تونع لپرداخت - و هرکه ازردی خيرخواهي ر نیک انديشي 
حرفي پنهاني از بداندیشان می رسانید بانشای آی درمیار مردم 
اورا خوار و شرمسار می‌گرد اناد - و عبت بمرکة گمان بددر خاطرش 
راه می یادمت هرچند ءصلعت ملعی مقتضیي اخفاه آن بو از 
تنليي ظرف بررري همگذان بار تثریت و ترعدیب می نموه - 
تا که همگي تورانیان . از گفنار و کردار او به تنگ [مده کمر 
عداوت بر میان جان بسنند - و عبد اعزیزخان را که دلش از پدر 
بواحط ژدادن بلج رمیده بو پا خان م‌الی و با خود مورلف 
ماخنه تمامیی همت برذکرا-باب رونق ارو رداچ ردز بازار پسر و 
شکست هنکامگ چدر و خرابیی روژکار او کماشنند - ر بافي یوز را ۳ 
در تاشکند بون بران داشنند که صر از اطاعت او برتاپد - نذره‌عمد 


4 بت ت 
خأن برین منني| بي یادده ءجد ااردمیی دیوان بيکي را پامغمالت 


پپم.سال ۱ ۱ ۴۲٩‏ ) سله. ۱۰۵۵ 
نام زه شده بود بقید نکم ار دراوره - ازرنا که نظر بعمد خان 
برهيم يکي از اوزنکان سل عبد الرحمن دیوان بيگي که باستغلال 
تمام بای خدست مي پرداخت اعنماد نداشت - اوزیکیه 
از تنگ چشمي ر آزمندی و ناتوان بيني زبان پبغاره پر نذر عمد 
.یضار راز کردند که نفع دولت او برءبد الرحمی مقصور ات - و 
دیگری را ازا ببرةٍ نیست - و سلوک تکبر آمیز عبد الرحجمن عارا 
آژردگیع اینان گشت - و چوی هنم اقبال نذر ععد خان باجام 
رسیده بود و هنکاسةٌ دولذش باخننام - کارهاش برخاف فوانیی 
خرد دورنان و ضوابط رای رزین و خالف مراسم ایالت و امارن 
شیور می پیوست - چناپ کیمرد و توبع را که ازتدیم با 
درنیول پلنگئوش بود و ار بمواضع مذکوره فراو آن شيفناي و 

دلبستگی داشت - بي باعفی ازر که اتالیق و مر امد نوفرانش 
بود نعیر نمود؛ اور بخود بي اخلاص گرد‌انید - - و اکثر اموزی که بعد 
ازیر نکاذنه خواعد شد او و اغرا + او بفعل مد - و اقطاعات بیذنر 
ار زبکده خود مدصرت شده ال هماءه را ممذون می ناخت - 
که چرا تون ! تعب فبط ر معنت ت- صیل باید کشید - زر نقد از 
خزانه بلیرپد - اینان اگرچه بعب ظاهر اظبار رضا گونةٌ می کروناه 
اما در باطی کمال آزرهاي و آشفتگي داشذند - و برخی ارپاب 
سیورفاات قدیمه را بلباس امناد منیم ساخه از وجود معایش 
و اسباب ردز گذار معروم گردانید - وبعضي را تأخواه کم کرده قوت 
مایه باز گذ اشت - ر آزین رر هي خواجکانن که تورانیان از خوانین 
تا مهترنگ حلقهٌ اعنتقاد شان درگوش غاشیهٌ انقیاد بر دوشن دارند 


مل ۳۰9 ( ۳۲ ) نپرسان 
منجازدت دا - و ناق معمد پسر پلچم را ۵ر بخارا گذاشنه ۵اه 
ابئدای بهار ال هزار و بدجاه و حیوم باز بقصه شکار زو بفرشي 
نباه - و دو مه ماه دران سر زمدیی بة "خعیر پرداخمت - دریر انا 
جپادگیر فزاق وشت که لشکر فلماق بر تا [ورده دمت 
بقتل و نیب ترکسنان دراز کرده است - و جماءة اژای طایفه بر 
تاهاند نیز رنته اند - نذر *عمد خان بعد از آگپی بلنگنوش را 
از #غارا طلب منود با نوجی بمعاریگ قلماق فرستاد - (تفاتا پیش 
ازرمیدن بلنگنوش عبد العزیز خان بقصد نبرد قاماق از ممرفاد 
پدانجا رفنء بود - اعیان قلماق بر قات همرهان عبد العزیز خان 
وااف گشنه خواسنند که هر #: بناشند در اید دستگیر کنفد - 
ازانچا که تدبیر موافق تغدیر نبود [رزوی ایذار بفراز ررائي برنبامد 
و بلنگنوش لخني از قلماق را که در [مدن سبقت نه‌ءده بودند اژ 
هم گذرانید - در خال این حال عبد لرحمی که از میم فرغر 
وا پرداخنه بود به بلنگنوش پیوست - لشکر قلماق بعد از اطلاع بر 
اچنماع واتفاق اوزکیه نبروی"عاربه درخود؛ نیاننه رهگرای فرارگردید 
پس آزان که لشکر از تا شکند برگشت - نذره‌عمد خان از فرنني به بلیج 
رمیده عبد الرحمی دیوان بيگي را پیش خود طلییه - ر برسم ال 
رنه گرهارا در بل گذرانیده اوامط خنزان باز به #خارا رنت - و چون 
پیش از رنتن دلج ءشنفته بود کة میان ببرام و بافي بو اتلیق 
سازگاری نیجت ر بر رمد و وعید و لطف و تبديدي که از فرشی 
تکاشنه فرسناد: بود نایدا مترتب نگشت - پرام را نزد خود 
طلبید ..ر خوامت که دخثر امام فلبخان را که درفید خان سذ‌کور بار 


یا عال: ۱ ( ۲ ): شا ۳۵۵8 
نت نامره- گردانید» از میان عسکر اخازا بر [ززه <زنعید الرخون 
اتالیقیرا دیوان بيگي گردانیه - دریی هنگام بعضی از اهالیق "دسا 
از تطاول . لهکر قرغر بنظلم آمدند .و حاکمي که هم بنظم ملک 
ناه باید به پردازد و هم مر پُذی]ٌ ظالم سنمکار از گریبان مظازوم 
۱ ممنم‌ند باز دارد طلب نمودند - چوی از ملک اند جان منفعتی " 
بود مقرر ساخت که مردم اند جان هر کرا خواهند اعکوشت 
برگزینند - و عبد الرحمن بیوا بيگي را با لفکري"بدفع سپاد قرفر 
فوسننان و قرار داد که باشکند که مرحد ترکهنانست شنانله جهانگیر 
فزاق رابه بیند - و دختر اد را برای عبد العزیز خان خطبه نماید - 
و ازور کومک گرفنه و پارً از اشکر تاشند نیز همراه برداشته 
پمالش گروه قرفر بشتابد - عبد الرحمی بند از دیدی جپانگیرو 
خواسناریی دوخن او با جوفي از فزاق و جمعی از تاشکند بمدافعةٌ فرغر 
پرد‌اخده ذذلق سید را که سر کرد؟ قرفر ده با ده« ذفر سردار بغریب 
کاری وحیله پردازي بدمت آورده کشت - و نذر *عمد خان در 
آغاز نصل مود به بلخ شدانده تمام تابسنان و برخي از موم‌خزان 
درالیجا بهر برد - و در اثفاي بر امدی از بلج قندز را که حاکنشدن 
بدخشان افت #خسرر پسر دوم که عکومت طالقان بدو تعلق داشت 
داد - و گپمرد را با لواحق و هزارجاتی که اژ دیر باز به یللئوش 
منعلق بود ازربي وجه و بي رت تغبیر نموده ب+عان قلي پمر 
چارم داد« تردي علي نطغان را اتالیق گردانید - و خود به بخار 
: مزانیه زمسغان بضان سال رثثه درااجا بسر برد - و در رمضان عبد 


العزیز خان را از سمر قند نزه تخود طلبیده بعد از عپد دمنوریی 


میفه ۱۶۵۵ ۰ ( ۳۳۹ ): نیز الا 
بمیهب رمیت پدر خطبه بنام نذر عمد خان خوانده و اضنین: 
آعفی ر تنصونات برسم ارسفان ارسال نموده حاگم طلبیدند - ار طاهز 
یرل را با جمعي بکات اورکني تعین نمود - و بر طبق وصبنته 
اسغندیار خان ابو الغازی را دران ملک دخل نداده آن وایت را 
تصرف درآور - ازانجا که امام قلي خان در اثنای حکوست خود 
پا برز بهیه ملوک شایمنه نموده تبض و بسط امور ملکي ورثق و 
فذق شوون مالمي به حرار اي طایذه باز گذاشنه خود بامم خاني 


‌ 


۱ 


تانع پول. - .و نذار معرن خان بر خلف 1 بامنبدا۵ تمام همگي ۱ 


ارهاي حکوست را پبش گرنثه دست تصرف دیگران باژ بست - 
و خواست که در خافیی ماورء النیر نیز امنقلالي که درابالت بل 
و بدخشان داشت داشنه باشد - ر شررع در باز خواست (عمال روزگار 
امام فلي خان مود - اوزبکیه بننفر و توحش انناده برای هدند که 
ار را با پسر کلانش عبد العزیز خان از میان برگرننه ي؛ي از خویشان 
او را بخانی بر گزینند چه » ع » پدر کش از پسر ایم نباشد ه 
و !رای پیش بردان ایب مطامي همواره فرست طلب و باه جو 
بودنده - خان مذکور برین ازاده مطلع گشنه از جمعي که ماد؟ فساد 
مي دانست هریکی را بجائي تعین کرد - »مرفند و توب آنرا پعبد 
المزیز خان داده بیگ ارغلي لس را اتالیق و خسرر بیگ پسر 
کلان نظر بي را دیواپي بیگیی ار ساخت - و تا شکند ر عضانات آنوا 


به بهرام پصر میوم داده اتالیقعی او را به بافی یوز مقرر گرد‌انید - و 


داشتب و ار را باعث شورش مبدانسمت و اژو ,یس نبود اعکوسمت 


نم عال (. ه۳ع ) منه. ۲۱۵۵ 
کزامی شد» برد و النمای نام بأستان ملایک مکان رمید - خدایاري 
جبان آن فرخنده طالع را به بلند اختر نامورگدانبدند - جالل برادر 
ببادر خان بعنایت ادمپ سربااد کشت - چون نارش نبذی از 
احوال توران و والیی آن در دتایع من آتیه ناگزیر امت - اجرم بق " 
تعریر احوال مذکور و ترقیم آخني از سوانم موه کبل و ثشک رآن 
پرداخده برمر تنمدی وقایع این دولت ابد میعاد که وظبفهٌ ایس 
نارند؟ مکارم و معالي امت مي رود ۰ ۱ ۱ 


گذارش مجملی از احوال نذر حون خان وسولعی 
که بعد از حکومت آو دران ملک رونمود 

برخی از حقیقت ذابيذائي امام قلي خان نا -پامی ی نذو: 
معمد خان باصام قلي خان برادر کلان و اندرختی (مام قلنی خان 
سعابت مغر حبجاز اه آمد - اکنون بگزارش آنچه ۳ ازین 
برری کار آمده برمم اجمال مي تا 5 ۳ *عمد خان پس از 
شدن اسام قلي‌خان #عرمین شربفین بایالمت توران پردلخنه 
بخارا انامت گزید - و عبه ۳2 پسر کلان خود» را 1 

سمر ند لبیده زمسنان دز ار | باه م گذرانودند - و در اغاز بپار 
سفه هزار ر پاجا: و دو*جری هر دو با مران تشکر بلخ و #خارا پقصد. 
مید و "خچیر بقرفي رننه تا واخر ببار درا پواهي بشکار مشفول 
بردند - و چون امففدیار خان حاکم خوارژم که با نذر *عمد خان 
منفق بود به ابولغازي برادر خود ءدارت داشت رهگراي آخرت 
ده - ر پسران از که بعد از شش ماو خان مزیوز با آمده درباننزو 


سل ( بم ) نیم مالیو . 
پوافرلخت - یادگاربیگ وله زبردمت خای. بملصب هزریی ف(سا 
و در صد و پلهاه سوار از اصل ر اضافه و داررغیی گرز برداران منم‌پدبار 
و احسی مرافراز شد - و چون لخنی تصرنات که ساپقا در منازل 
شاه آباد بخاظر صواب گزار رمیده بود راز عملٌ آر مکان هنوز برری 
کارنيامده بود - ای دضرت بادولت ردز افزون بصوب شهرمراجعت 
فرموده پیصت ر سبم درلمت خانً کشمیر را به تشریف معلی 
بیت (لشرف گردانبدند » 

بیست ر پارم [ رجب ] زاهد خان که بیماری صعبي 
داشت و هرچند حکیم *عمد دارژد بفصد تعریض نمود ار 
رافمي نشد رخمت زندكاني بر بصت - چوی دالداً او حوری جان 
انگه نواب نلك تباب خورشیه احاجاب بیگم ماحب امت و او 
کوک آن ثریا جناب بود - پادشا: باده نواز ظال عاطفت بر مفارق 
باز ماند‌های ار از ذکور ر اناث انگنده همه را از زي رزیت 
بر آرردند - و فیض الله پسر کلان او را که ده ساله امت بمنصب 
هزاری ات و چار صد موار - رسهة پیسر خرد ار ‌ بمذامس 
در خور نوازش فرصودند » 

شب بیست و هم [رجب ] ده هزار روپیة مقر لهلة المعراچ 
پاءعاب احنياي رسید » 

بیمت و هشنم[ رجب ] که در باغ نیض بخش و فرح اخشر 
نشاط اندوز بردند بلعل خای گیی ممندرچبار هزارروپیه انعام شه 

. سیوم شعبان عرضه داشت پادشاهزاد] کاسکار معمد شاه شا 

بپادر #عقوي بروادت پ-ری که از مختر راج- گورمبیی کشنوارم 


نیز سال ۱ ۳۳۳ ) حفه ۱۶۵۵ 
۴ 0 صادق که نازه از ماوراء الخپر آمد؟ بود‌ند . 1 زار زرپده 
عغامت شد 
فیم رجب بمهر ابوالعسص مازم عادل خان خلعت و مد 
پارجه از نفایس. پشمینة کشمبر مرجستک موده اررا بدار احلطنه 
رخصت نرمودند » 
شانزدهم [ رجب ] بار دیگر پنماغلی یناببع کوثر مثال 
نرضت مودند ۰ 
هغدهم [ رجب ] باغ و عمارت بذج براره بوروه فیض [مود ‏ 
شیای دیگر یانت ه 
هزدهم [ رجب ] چشمةّ ابلچه ر نوزدهم ۳۳ ببون را به 
نزول سعادت مودول ژینت انزودند » 
بیسنم [ رجب ] صاحب باه بقدرم سمقدس سعادت آکدن 
گردید - و از تماشای عمارات داکشایش که چون تصور خلد برد 
بی تصور است - و بساطیی روح ادزایش که ۶برت افروژ هفت 
طاق مینا ونه طارم خضرا است - وزال حباض و انبازش که 
آبرری این مر مین فردوس [ئدری است - مسرت اندوخننه - 
و شب چرافانی برریبار آمد که شعلة حسرت در دل روز (فروخت - 
روز دیگر دران سر زمیری نشاط افزا مقام شد . و علامي سعد الله خان 
که از کارداني و رسوخ ءقیدت به نوازشهای روز افرون خدیو بنده 
وا[ خصوص است - بدرجگ والای و زارت کل در عنایت خنت 
بامة و جمدهر مرمع با پپوکناره و باضانة هزاري ذات و پانصد. . 


بواز پمثصب پاع هزارعی ذات و هزارر پانصد سوار سر افنخار 
: 80 


۳۰۰ ( ۳۴۲ ): نیم حالی: : 
هاردگ پوز ه‌رافر از شد - *کمف حصیيي پهرز مبر فنلم صفاهاني را 
تفلگیان فرمان روای ايران بود - و در آن درلت اعتبار به‌یار 
یافذه - بعد ازان ۳۹۹ ره گرای آخرت گشت 8 بهرش ۵5 برادر کلان 
ومد حصیی سذکور اشد بجانینیی پدر اختصاص یافت و بمیر 
فنام صوموم گردید - و در واقعه بغداه بقید سلطان مراد خان 
قدصر روم گرثنار ده و دیگر سرآن بقدل رسدثد ‌ ناه دز 
وقایع سال -بوم ازبس دورنگارش یافت » 
نم [ جماهی الذانبه ] اوزگ آرای جبانبانی بسبر ثیاق 
کودی مت توجه فرصودد ۰ 5 
بازدهم ۱ جمادی والذازده ] تمانای آن .مان نزه باعسف 

۱ نشاط خاطر ادد.س گدت ‌ پا ادگه ریلهی ۳1 سرژهیی حذدایعه 
باید زد گفده بول حجبل قسم گل شمرد« هد - و بان حال پر ژیان 
یز ار این سیرگاه پمرانب (* ازین بنظر .لرآمده ود ۰ 

" درازد‌هم [ جمادی الژانیه ] هقارن دولت و اقبال ءذان 
صعاودت (#پر ۶شمیر معطف گردان ردزد ۰ 

" شب بیصتم [ جمادی اذانیه ] پادهاه ذاگ بارا كشني -وار 
پار بروی کار آمده بود تماشا فرمودند - از وفایع ع وب بنگاله بسرض 
اشرف رسد که الله یار خان پلیاه و شش فیل ي نرو ببم. لا 
. و شش ماده برای -رکار ولا صید مود - بهریکیی از بافي بیک. 


فهم ال ( ۳۳۱ ) سثه ۱۰۵0 

۱ دیگر پسرانش ۷ داصادع بر توآخنش «امي سعن الله خ آن بعثایت 
۱ ۱ خلعت خاهه ِ میتی دیوادیع خالصه شریغه ۲ وید مضامچیی 
مناشیر مین [۶ تبلبغ آن بدیجران ءطارد ذشان و درقدم معروفت 
۱ خویش دراعمت رسالهٌ مهد پاد شاهزاد؟ بیدار ظالع 5ة درظهر فرامیی 
۲ز بط خود _ ۳ ی نگارند اژ تغیدر اسلام خان و باصای ان 
دو پست سوا ر‌ بمصس جار هزاری هار -وار و بعطای؟ قله‌داي 

مرصع سر بافد گردید - و عاقل خان ی اکلعمت ر‌ خدمت میرسامانی 
۱ سرافراز گشت و *رض ن صواجات از تغیر عافل خان بملا ءاه 
ملک مقرر گردید - مین بدگ خویش امیر اامرا و خدمت 
تول وٍدو مقرض ات فص *زاري چار صث موار اژ امل ۴ 
و اضافه سر یوار خت - سدد یه رلد سهد شچاعت خا ثِ_ ۷ ۱ 
توازش فرمورزد * 

هشنم [ جماه‌ي الذانده [ مدرز اًُ حسی مفوي باضافگ پانصد 

سواز بمثصمب سم هزاري دو هزار سوار و بغوجدا ٍک‌ ۲ جاگد داریپت 
۳ پور ِ_ که ۳ ۳ خان بود - تاره 
تب ازع خان دورای بهادر نصرت جذی تتسایت 
درویصت موار - بسن ۹۳۳ گشتنن ‏ - مر کلای خاله‌درانی که سابقا- 
بماصب سر [فرازی ۸ همراه خان مذکور معبی ۳ 
داز رحلست او ز دار السلطنه آمده احراژ درلبت ملازست 
رو -. و اغلمه و افان مهب بر خدمت فوجه‌اری سریز*. 


فرخ نال ازدور دوم جلیس اتدس 


. للهالعمد که ببزارای فرخي د نيروزي هشتم سال دور درم 
پانیهام رمید - و روژ سه شنبه غرا جماد‌ی ااثانبه سنههزار و پنییام 
و پنیم موانق سوم امر داد آغاز نیم مال میمذت اشتمال ایری دور 
نوید نوات و مزد؟ مسرات رمادید - دربر.تاریم اورنگ آرای 
جپانباني بدولنخان وللی کشمیر نزول اجلال نرمودند اه 

سیوم [ جم‌ادي الثانیه ] (سلام خان را #خلعت خاهه و جمدهر 
مرمع با پوولکناره ر مشیر مرمع ونظم هر چپارصوبه دکن و باضاده 
هزاري‌هزار سواردو امپه سه [-په بمدصب شش هزاري ذشض هزارسوار 
#چپز ار سوار در اسپه مه امپه ر بمردمت در اپ ازطوبلة خامه . 
با زبس طا ر مطل و فیل از حلقگ خامه.با براق نقره و ماد نیل 
هردلکد ساخده بدان صوب رخصت دهودند - و سیادت خان برادر ۱ 
خان مزیور را که در دارالسلطنةٌ اهور بود باضافةٌ پادهدی مد سوان 
بم‌لصب در هزاري پانصد -وار ناف نموده مقرر گرد انبدند - 
که پا ار پدکن ررد -ج از اصلر اضانه.میرزا سلطان نبیرا میرزا مظفر 
صفوي را که داماد اسلام خانی ات بمنصب هزاري هار مد. 
سوار .و مبر اشرت نخستین پمر خان مزیور را پمنصب هزاری :* 
دویضنی صوار - مرانراژي اخشبدند - د میر شربف و مبر صفي. 


هشم عال | ۴۲٩‏ ) سذه .۱۴۹۵ 
.. .ییصت وذهم [ جمادي الوای ] شاه آباد معروف بوبرناک 
را که در مضمار توسیف نزاعت آن رتعریف چگونگيم عمارات و 
و تصرناتی که دربن درلت خداداد ابد میعاد درآن نزهت کده 
پریی کار آمده گلگون خامه لنگ است - بمقدم فیض توام رونق 
و پپار امزردند - از لطامت آب و فررذیی ماهی رشادابيی بمائب د 
ودازه آئيني مدازل رغزارت حیاض ر اذبارو فوار و آبشار که بنازگي 
ااچام یانته بود طبیعت راا نشاط [گیی گردید» . 
بیست و هفتم [ جمادي الولی ] در الجا توتف ذرصوده 
بیست و هشنم رایات انصرات بشپر کشمیر بلندی گر ساخنند ۰ 


سس( 


مه ۱۰۵۵ ۱ ۴۳۸ ) ۱ هشنم. نان 
گنردون آثار پاز گردید - از پسران آن نوئدن پلغه مکار هریکی از 
سید معمد ر سید معمود را بمنصب هزریی ذات و هزار مواراژ - 
امل ر امانه - و عبد اللبي پسر خردش را که دوازده سالق ات 
پمنصب پالصدي دویست سوار سر انراز ساخنند - و براجه جیسنگه, 
که هنم طلب خان نصرت جنگ !عضور اتدس اعفظ و حراست 
دک مامور گشنه بود چذانچه‌گذارزش یافت خلمت خاصه فرسنادند » 
بیمنم [ جماد‌ي الولی ] فرب عشرت و کامرازيي بسیرینابیع 
توجه نرموده ببست و دوم باغ و عمارت بیي براره را.که در تیول 
دیباجگ معیفه مفاخر مریر پاد شاهزادگ دالیقدر مقرر است بورود 
مقدس ذیض آمود گردانیدند - آن اخثر سما: عظمت شب هنم 
هر دو ماحل دربای بیت را چراغان نمودند - روز دیگر درچشمة 
یله بقدرم گيني آرا منبع مفا گردید ۰ ۰ ۱ 
ببست ر چپارم [ جمادي اارلی ] آمف آباه معررف به 
مچهي بهون که آن نیز بعد از در گذشت آمف خان خانخانان 
-: ساار مرحوم مغغور به میج پور خلافت مرحه‌ت شده - و 
بیسث ر باجم صاحب باه معروف باچهول که بسرکار نواب ثریا 
جذاب بیگم ,صادب تماق دارد - و بفزولیي آب و کثرت طراوت و 
و نضارت باغ تازه آئینی عمارات و بزرگیی [بشار و بسیاریی حیاض و 
اهار ر مرارانيي ریادین د (شچار حیرت انزای نوردندگان دشت و 
کپسار است - و جزشاه آباه "مکاتی ازان دلکش‌ترنشان ننوان 
داد - بفزول اندس فررغ تازه پذیرنت - شاماهان از مرکار [ن ملک 
تیب رس 


وم ال 0 
ی‌یفر ابی جمارت بقنل .رسانیدند - و او تمام روز باً گپی گذرنیده 
زود ر اجفاس وعفاراتی که در دار اخلانه کی آباد و دار السلطنة : 
مور کی و مالوه داشت ببریک از فرزندان خویش از ذکور و 
,رو اناث حصهٌ معیی ماخت - و بر طبغق آی ومبت نامه #خط خود 
فکاشت - و اللماس نمود که از اموال این دیرب .خدمت که همه 
بیمی بندگیی درگاه سلاطیی *جده گه فراهم آمده ۰طیق وصلت 
بپررک از خانه زادار ءذایت دود - و تمه بسرار وال باز گرد۵ - و 
شب هاکام رذمت هي بر بست - جون در خلوص اخلاص و 
و رسوخ اعناه و فزوزنیی صاحب پر-ني ر درداریی لذکر و معرکه 
آر اي و ماوت مرائمب فلعه کشائي از کندن نب و ساخای ساباط 
و اثراغلی دمدمه رغیرآن بی ءدیل بود چنانچه آنار آن. در 
مطاو سوانم سفیر مضیه کزارده آمد و به فدم عبودیمت و فرط 
<دمت گذاري موموب ربه ترددات گزیده و خدمات نمایان 
پمنصب هفت هزاری ذات ر هفت هزار-وار #مجبزار موردو 
اسپه -» اسپه و انه‌ام یک تررر دام که #جموع طلبش ددازده کروز 
دام بادد که درازده ماههٌ آن ۳ ررپیه مبشود ر بنظم هر چار 
موب دئری سر افرز گشته برد - پادشاه بنده پربر بر -چری کشنس ار 
بدین مفوال تاسف نموده مرمودند - که چنین بند؟ جداراخاس 
شعار و -مدار کار گذار با یسنی در معرکف بزرگ مصدر ار-نگ 
گنه به پای غبادت میرسید - ر نرزندار اررا مشمیل نوازش 
گردانید: ببر کدام ادزین از اچه رسب کرده بود از اموال ار عنایمت. 
نمودنه - و مبلغ شسب لک رربی بغدر حمب اللنمان ار بسرار 


وت دنا هم ما 
در هزاز سوار در اسپه -ء احپه مقر گرداندنه - و باعظم خال 
فرمان شه که با پسران به پیشگاه حضور سراسر نور بشاند؛/, 
میرزا نودر نبدر؟ میرزا مظفر صفوی باضانة ششمند سوار امفمدبت 
دو هزاري دو هزار -وار سر بلند گشت - همیر ساگه واد ایسرداسن 
ان درداي ۳ که اژ راجپونان رانا جگت سنگه بود بارای) 
عبودیت درگاه کیوان جاد از نزد رانا [مده باسئلام حدل سنیه چپر6 
بختملدي بر افروشت - ربمثایسی علست ر ملعب پانصفیی 
ذات و مه صد سوار ثارک افلخار بر ادراخت ه ۱ 
هانزدهم [ جمادی الاولیی ] پیشاش درة الناج ساطنت پادشاه 
ژاده ععمد شاه شجاع بپادر -ه فبل و لخنی از امنعهُ نفیعه بنگاله 
و تلسوقات بنادر آن ولایت از نظر اکسجر ثر گذشت - غب مت ۱ 
همارت وه‌ط تالاب دل و بمانین . اسعاء آن ۲ کوة لین سلفمان 1 
بعکم والا چراغای نمودند - ۳۷ جپان با ملنزمان بساط تقرب 
بر مقدنه دوابت نشسلنه پنمانای ای نشاط ثازه اندوخاند - دریی 
ذار بخ از رقایع دار ااصلطنة اهور بعرض اقدس رید که بعد از نقضاه 
یک رفیم پیر از شب هشام این ماه خان دوران بیادر نصرت جنگ 
پساط حیان در نوردید - صورت ای درفعه آنکه خان صزبور روز شلبه . 
بششم .ماه مذ‌کور ار دز الم‌لطفه بدکی راهي گشده در گروهیع شهر 
یود آمد - آخر شیب که در جامة خواب بود ازنیرنگیی تقدیر 
پرههی پصری کشميري که خان .نصرت جنگ او را بشرف اسلام 
مهرف گردانیده در زهرا خدمناران خوه - -اخنه بو 
جمدهر کاري بر شم خان زد - آن پسر شوریده سوهولیده مفزر! 


هتم مال ( ۴۲۰ ) سله ۱۰۵۵ 
امپ رز افنخار #عکشئده بد ار, ن صوب رخصمت کردنه . تلو ِِ 
صوید وه دار البایان بصیط صوبةٌ مالود ۱ ۲ تعییر سرد از خا وکاعت و3 


ور وی او دوه مره و 


کنور که ب«معي شا ن نصرت جنگ کشایش بادزه لبود »امور گردید ۳ 


و بارسال خلعت خاصة بر نو اخده آمد ۰ ز حعم ۵ که بعداز زسدس 


بافي بیگ بالپاباد ازانی) بمالوه راهي گود.د - درد ارخان ب74 ولد اریی 


دها موني و چوراگد: لوازش دافت ۳ دجم ۳ یر الله خان 
بعذایت ان سر بر افراخت » ۰ ۱ 
و بسیاری اژ شنت ۳ شش که اژ رت و نار خود رای 
گشنه یا هنکام مراجعت (علام جپانکش از کشمیو حلت نظیر خود ] 
بدار السلطذه پرساناد ۰ 

درز دثم ۱ حما دی الادلی [ خادان خپانیان دیگر بار کشني 
سوار لب (و صها) پوز ۳۹1 حددشت آن گذارزش یات : دشرری ۳ 1 
شامگاهان وه آن ردی آب چرا آن ر افروخنه آمد . اررنگ 
نشیی اتبال روز دیگر نیز درآن مکان نزه بفشاط و انیصاط گذرادید ‏ 
و و ء4ا ن صعاودت ِ ی ماعطواف «اخنندِ " ۳ 


آن که در قیاق ع بود چنالعه بای نگرد - و ماود ن صوده دار 
دار الملک دهد به ي به نظم س مزیو رچذ چه پاید پردا خه بو 
فوجداری و تبولداری متهرا ر میابیی ر ضبط مت و تدده اي 
حبود آن نیز بمکرست خان تفویض نموده منصب ار را باضامة 
هزرري هزار موار در اسهه سه اسپه چار هزاري چارهزار سوار 
0۳۴ 


ینک سای 


مه 20| ر عم ) هنم سال 
فان جهني ترئیب یافنت و چراغانی برري کار آمد که دید؟ 
ایاف ر بت انداخت - درینول ۳۷ ۳ هه داشت امبر ((مز 
مشعر بر دنمس کومک برای تسخذیر ملك بدخشان از بل بدرگه 
خوافین مکان رمبد - بیست و ثم راجه جگت سنگه را بعنایی 
علمت ر شهشیر براق طاء میناار و اسپ_بازیری نقره بر نواخقه 
بدانصوب مرخص ساخئنه - و یریخ شد "که بپادر خان از انطاع 
خود و فلیم خال ولجابت خان و راجه رایسنگه و راجه ببار سنله 
و مادهو دنه هادا و میرژا خان نبیر عبد الرحیم خاتادان 
و نظر بپادر خويدگي و سر انداز خان شمسص الدین ولد »دار خان 
و گرره ي دیگر از منصبداران ر هزار -وار برق اند از و در هزار پیاد8 
یی از دار السلطنة لاهور بکبل فزد |میرالامرا بشنابند - و حکم 
انس بصدورپوست که راجه رایسنگه مبلغ بیست لک ررپیه برايي 
مواجب بندهاي نقدي از خزان عامرا دار (لسلطذه همراه خود 
کابل برد « 
غرا جما دي الالی صوبه الباباد و حصن رهتاس و حصار 
چنانه به تیر ولک جپانباىي مپیی پادشاهزاد! بدار اخت عنایت 
فوموک نف - راز تابینان آن وال گبر بام هزار «وار دیگر دو ده سه 
ا-په گردانیده منصب آی غر نامبهٌ خانت را از ال و آفاقه 
بیست هزاریی ذاتٍ ر ببصت هزار سوار ده هزار سوار در احده سه 
۱ اسپه مقر نودند - و باني بیکگ مازم سر آن کاه‌کار را از قبل آن 
" بلئد ایخثر به نظم صوهٌ الپاباد و صیانت قلعةٌ آن تعیییی نموده 
بمرهنت خلمت ر منعاب اهزاریی ذات و . وبست موار و عنایت 


شنم .مال ۱ (۰ ۴۲۳۴ ) مه 1 
بواز دهم [ رببع الثاني ] میر ابواعسی نفیر مادلخان 
په‌عادت کورنش فایز ز گشده ءرصه داشت ت او / ایا پیشاشی از جواهشر 


لو 


و مرمع آات و ند اپ عربي که یکی ازان طرف ا-ي بودسره 
با زب مرصع و فیل با ساز طا و ماده فدل بذظر انور در آورد ۳۳ 
طر8 مرمع با در امپ ریگ نبل از خود پیشکش نمود- و بعفایت 
خلعت , آذعا م پانزده هزار رویمه مباهي گشت . مدد حسن ملازم 
نطب الملک نیز درلت تلفیم عنبةً عرش مرتبه (ندرخنه عرضه 
داشت و پبشکش او را که مشلمل بود بر حواهر و مرمع آلات اژ 
نظر اکسیر اثر گذرانید - و بمرحمت خلعت ر آنعام چهار هزار روزبه 
نوازش یافت - خان دوران بهادر نصرت جنگ در مبل بابرا نفرو 
و یک ماد میل که قطب الماک *صعوب سید حصی بار 
عفر -ناله بود پا جبار هزار پارجه 7 نفایش سم دک و مالوه 
پمفوان پیشکش ‏ کل راندد . مغلخان واه ژدن خان بک نیل 
پدشکش موه 9 

پانر دهم [ رببع اثانی ] خان دورآن برادر نصرت جنگ را 
بمردمت خلعت خ.ه؛ ام با پهولکناره و دو اسپ از 
طویام خاصه یکی با زین طل ديگي با زسي مطلا پرنواخنه بدکن 
ذسنوري دارند ‏ و *غلخان را بعذایت خلعت و نفاره سر انراژ 
ماخثه همراه خان نهرت جنگ مرخص گردانیدند ۰ ۱ 

بیسئم [ بیع اثاني ] زاهد خان بمردمت خلعت ر خدمت , 
وی عزافاخار اندوخمت - دربری تاریج باغ دیض "خشن د دج 
لش ببرات قدوم میمفت افزا امیاونها گردیه - دربن . مکان نزاهمت: 


ماه ۱۰۵۵ (: ۴۳۳ ) هشنم سال 
که ادوالش در خائمةٌ جلد تخسنشس گزارده آمد درین رزن مقدس 
به‌یی ,پاء ی ملبم گدده : ‌ رباعي ‌ 
اي بفصل ده نضل ۳ ۱ 
فضلت خوش با فه.ل فصل ذو بود 
چبزی که بربري تونه کردن 
. در بل میزان تو عدل ذو بوه 
م 
درس ردژ خی ری از عواران ماصمب شاهزاه ه مراد بخض دو 
هزار ۳ ار دو ادچه سه |-۸۵ گرد رده ۳ عالی فده سب (منصس 
دوازده هزارک ذات و نه هزار موار پلج,زار سوار دو اسچه سک -چه 
پر نوا ند - ر صدر الصدور سید جلال باضاهٌ هزاریی ذات بمنصب 
۵و مت سواز بمثص.ب سمة هزر ۶ پاذصه‌ی هخدصن سوار - و 
و پانصد سواز - - و جال کاکر باضانة پانصدي پانه ۵ سوار بمفصب 
در هزاري هار و پادصد -واز - و کاکر خان باضاهگٌ یت ات 
بمئصب دور هزاري ۵زا هوار و از اصل و اضامه عاقفل خان 
بمب ۰ ۵و هزاري هفدصد سواز - ر مبارف رد بملصب هزري 
در صد موار - وءبد الافي پسر میرمیران بزي بنذصب هزاري 
تشد گشننه مین ی الله که پذعا: رریده ۳ داشت 
۳۳ ءفایت شد ه ۱ 


قه.مال 0۰ 1 ( آمنه ۱۰۱۵۵ 
و مررر كهني حوار سیر منفاپور که باغ رتالاب آن در نزهت وصفا 
ففوذجي امت از فردوس ای تشریف فرمودند - چور مغاپیر 
.در تیول مالک کییان مقرر اصت و #سارتنش از مرکار ایشان سرام 

یاننه آر درا دربای خافت بلواز نذار و پبهکش پرداختند - 
شاه‌گاهان کوهچةٌ آذرری آب بابررزش چراغان نمود از آسمان گشت - 
روژ دیگر براه خشکی معاردت فرمودند ۰ ۰ 

/ هفتم ربیع لثانی اسلام ان با همرهان از ذار الساءانة اهور 
بدر کاه کیوان جاه آمده احراز دولت مازمی نمود - میر کلان ملازم 
سره خان نصرت جنگ از نظر اقدس گذشت ‏ و سب (النماس 
خان مذار البه در ساک بهدگان بارگاه عظمت و جلال منخرط دزم 
ب‌نصب پادصدی دویسمت حوار سردراژ گردید ۰ 


جش هري وزن 

روز يك شنبه نم رببع اثاني سال هزار و پاچاه و چم 
»وافنق پازدهم خرداد ارگزاران سلطذت عظمی و پهشکارار دوامی 
آبد (ذغما بزم بر ی ون خادمکٌ مال لها و چم ۲ فان سال ۰ 
پذیراه د ششم از مفین عمر ,دوام فر ین خافان داد گستر و خدایگن 
عدل پردر بر آراسفند - جپان. را نشاط در گر فت - عنصر اطبر پطا 
و دیگر اشیاه مقر بر فئه [مد - پادشاه ملیمار جاه بچلیس 
مقدس راید شست و اعفلاء اورزگ خلافت بحدرة (لمنئبی 
رمانیده بریزی زر نذار جهاني از نضا ر شرا وندسا و ارپاب 
تفجیم را کامیاب گردانیدند -نفواس ایغ حفیقت ما شاه زدخهی 


, له ۱۰۵۵ (۰: ۳۰ ) ۱ هش ال 
چهارم ربنع اارل بنماشلی ارنوان باغمچ؛ منزل نوئیی مغفور ‏ 
آمف خان خااخانان -پهسالر که #خان دوران ههادر نصرت جنگ 
برای بودس عنایت شده: بود نذریف فرمود‌ند - خان ذصرت جاک 
یک تطعهٌ لعل گران ببا با در مردارید مین که ینت مجموع یک 
اک ر بیست هزار روپیه شد بعلوای پیشش ازنظر انورگذرانیه - 
طالب لیم که در کشمیری نظر بنظم مأثر و مفاخر اي دولت 
خداداد ابه طیعاد مدپردازد تصیدا در تبنیت مقدم مقسن 
بعرض اتدس رهانده - و پمرحمست خلعت و افعام دویست مپر 
مباهي گردید - جون رضامندیی رءایا و سایر اهل کشمیر از -لوف 
پسخدید ظفرخان ناظم آمجا معرورف اندس گشت - خدیو معدلت 
اماس یک اک روپیه از جمل مباغيکه از سر سبلیی برقمه او بو 
او نما درمودند » ۱ 

شب دوازدهم [ ربیع اول ] *جلس میلاد ادضل موجودات 
و اطبر کینات علبه اکمل (اصلوات بائی هرسال انعقاه پذیرفت 
رِ گروهي از نضلا و مفايیخ ور حفاظ و دیگر ارباب تثقی و اعاب 
اسعاق حه از مردمي که در رکاب ظفر نذصاب امده بودند و چه از 
سکان آن مکی فیض نشان بالوای اطعمه و حئویات ر مبلغ دوازده 
هزار روپیگ مقرر اماب گردیدند » 

هفدهم [ ریبه لارل ] افاخار خان بعذایت خلعت و بافانةً 
پانمدی پانصد سوار بمنصب هزار و پانصدی هزار حوار 
سور افراخت ه ‌‌‌ر ۱ 


بیمت ر درم [ پبع اارل ] خدیو ررزکار با غراوان. #جمتت. 


۰ 


هنز نال ۱ ۰.۴۱۹ ) حل 1۵0 


بژوی برف کذار راه که آذرا کونته بودلد بر ات رران "گذاره 
فزفودند - و اثثر مافزمان کاب ذيررزي درخدمت مراپا برکنت آن 
متافت را پیاده نوردیدند - پس اژ خدیو اتبال پردکبای مشکری 
خلطات نیز بروي درف ءبره نمودند - و دراب و احمال واثقال 
بمعنت تمام ازان کوچه گذدت - درب تار یم ظفرخان ناظم کمیر 
با عذایت الله پسر خود که اورا پیتر اهتمام برداشنی ببف 
از: سر کنل مزیور فربناده بود و دیگر تعیناتیار کهمیر و حمین 
«ببگ ۹ از پیشگه حصور مقدس باسویه ر تصفیة را؛ معبی شده 
بو - بسعادت ملازمت دایز گردیدند ۰ 

پیست وهشام |عفر ] مهب باره موم بماهچةٌ لوای: ظفر انتما 
بر آفر و خنذه آمد ج رو دیگر خدیو هت ایلیم داپر دیبان مشکوی دولحت 
بر تفای که متگفلن ثوارا ک۵مبر آورده بودند با جیان جهان 
ثولت و جال ر هزاران ابیت و ادبال بشپر توجه فرمودند - 
ر چون میم غرا ماه ربیع اارل مطابق نیم اردي بیشت سامت 
د خول دولت خادژ ولا بود شاماه معاذبی خانةّ فافي *عمد قا-م 
(خشوي کشمبر [۳۹ پر؟ کذار بند ناو پورة بذا فپاده‌است تودف گزیدند ۲ 
ور شب در کشنی گذرانیده بامدادان قرٍن فرخي د بهروزي دوات 
خانه را باشعةٌ [دتاب خلانت فروغ آمود گر دانیدند - شکو م بادام و 
زره ]لور غیر آن در باغات اصلا نبود - چه موسشر, باخررمنیده بود - 
درنواحیی باره موه خنی شگرنه معراني شفنالور موب و به و اشکنی 
پدظر (کسیر اثر در آمد - در هم روز گوهر اکلیل جرانبادي مبدی ۱ 
پابنشاهزاد! بلند قدر از عقب [مده احراژمعادت ملازمت نمودند ه _ 


ی 


مله .۵۵ ل ( ها ...۰ اآا هشن یال 
ر ازیاوا که و اثمار ان دیار -نتفع رمتمنع‌گشته بدکن مرخص‌گرده : 
7 فرصان شد که ین پادشاهزادا ات بیدارراز عقب 9 
راهی گردند - و امرا و اعیان دولت و دیگر بندها بعد آن 
وت ان ررااي بددعات له ترتدبي ۹1 ۰قرر گردید پر نوردي 
در ایند تا مرذم از ضدی "طریش ۲ دشوار گذاریی عقمات معرت 
نکشند - درین تاریم شیخ فربد واد قطب الدین غان را, بعذایت 
خلعت وبافانة پانه‌دیی ذات بماصب سه ه«زاریی ذات وهزار و 
پانه‌ه سوار و #معامظت دار | خلامث ابر [باد بلند پایگی بخشیده 
رخصت فره‌ودد - چون اژ وقایع دارال‌لطنه لاهور پشن حقایق 
مومع رسدد که »غدر خان مرف ی که درفندهار ارري طاری گنه 
بود رخت هدنی بر یهت - پادثاه بنده نواز پسران اررا مشمول 
ِ واطفت کرد‌انیده باضافهٌ منامب سر ادراز ساخند ۰ 

پیستم [ صقر ] لده بی تمه بنزول اندس رونق و ببا یادت - 
و حکدم معمد دارد بعذایت اسپ از طویله خاصه با زب مطل 
سر بر انراخت ه ۱ ۱ 

پیست و یکم [ صفر ] نواحیی -بري کوک منزل شد . گل 
عرخی ۹1 "ذصوص این راة است ومابدن تفه و ورن کوت بغایت 
۱ خوب اه نود نشاط انزای خاطر انور گشت - - رد دیگ ر قصبه پنوچ 
مرب خیام گردري احدشا م گردید ‌ 
۱ «بدست و پلچم صفر ] از کنل حیدر ]باه ۹ جانب ابعطاط 
آن نیم کرد راه برف آمود بود عبور نمودند - اگرچه برف میان ال 
برد اه کوچه ماخنه بودند ام از فزونیی ای خافا سلقمانی مکی 


چهی_مل ۰ ( ۱۷۰ . ,منه ۱۰۵۵ 
از مواران منصب تزلباش خا حاری اجمدنگر که مه .هزاري 
مه هزار سوار بود پانصد موار در ا-چه سه (-چه مفررشد - ومیل 
خنا. باضانة پانصدي پانصد سوار بمنصب در هزار رپانسدي در 
هزارموار حر برافراخت - و اوزبگ خان گیبان قلعث اومهکه بمنصب . 
در هزاري در هزار موار سرانراز بور پانصد نار ار در امه سه 

اوه مقرر نمودند - و عرب خان قلعه دار ام آ[یاه معررف بدهاررر 
بافایة پانصد سوار پمنصب در هزاري در هزار سوار پانصد ,موار 


در امه مه اسده و از اصل و ان پرتهدر | چ *عابظ حصار 


" فولئاباد بمنصب در هزاري در هزار سوار - و دیانت خان دیوان 


قایگٌ قندمار بمذصب هزار و پانصدی هزار و پانصد سوار- و حسام 


ن‌ 
اعلغار اندرخت ه ۱ 
پانزدهم [ مغر ] ماحت بپذبپر معسکرگشت - بخالن نصرت 
جنگ چپار اسپ راهدار از طویلهٌ خامه - و علامی سعد اللء خان 
یک امپ اژ طویلةٌ خاصه با باق ط8 لیم معمد درد پر 


" و شمشیر یراق طلاء میناار عنایت شد ه 


شادزد‌هم [ صغر ] از ببنبیرنیضت نمودند - و جون خان نصرت 


.. چگ کهمیر جفت نظیر ندیده بود و النماس نمود که دراب 


درلت باشد آررا در خدمت مراسر سعادن گرننند - و مر شاد 1 


9 و ازهارو سب زارد آنپارآن حم زمدن فرذرس آئین دیده 


0۳ 


خن هه ( وا هتم" 
داریج امالت غان مبر اغشفي را مایت خلعت و شمشبریراق 
طلای میناءارر اسپ از طوبلٌ خامه با زیر مطا مرافراز گردانبده 
با گروهی "از منصب دار و احدي و برق انداز بکابل رخصسع 
فرمودند - که درامجام مهم ذکور بصواب دید امیرلامرا بکوشد و از 
اریمقات چنتا و دیگر الوسات که در حوالیی بل ر ثغور بدخشان 
منوطن اند جوانا ارطلب پیگر گزین فراهم اورده هرکرا سزاوار 
ملظب داند باتغاق امیر الامرا منصبي برای ار تجونزنماید - و 
باني را درهء‌اگ بلدهای احدي منسلک سازد ‏ ر باتتصواب یک 
دیگر از طر قکبل بهبدخشان راهی5: براي گذار لشکر منصور مٍصور 
العبور باشد اخنیار نموده جمعی برگمارند - که در توسبع مضایق 
وتصفیگ مزالق و هموار ساختر آی وبسن جسور سعي بلیغ بلقدیم 
و فرمان قضا جریان بامیراامرا صادرشد که اگرامسال وفت 
یاناه به بدخشان لشکر بکشد ای معنی را بدرگاه آسهان جا 
معررض دارد تاجمعی دیگر از تمیناتیان موم پاجاب و بوار " 
خان از جاگیر بکمک ار معبر گردند ه ۱ 
یازدهم [ مفر ] حمین بیگ اجهت تسویراه پلو. و برداکفین 
برف کتل چیدر[باه دستوري یافت - صف شک بافانهٌ پانص‌ي 
صد موار بمنصب هزار و پانصدی اند عوار و از اصل و اضازة 
فراهت خان بمنصب هزاری دو بصت سوار مربلاد گشنند - 
ما عبد العکیم مبالكرتي بمرهمت خلعت شال ر الم دریصت 
مپر مرانراژ گشنه بیط مرخص گردید » ۳ و 
ذراز دهم [ مغر ] بالئماس خان درران بادزانصرتة بنگ 


وتن.عال : ۷ ۵ ) منه :۶۵۵ ]. 
رگن اسناپاد خان, دورای بباددر نصرت جنگ که بفرمان. قدر توان 
از دکن بدرگله سلاطین مطات ]مده بود نامه طالع. پاستلام.. مد" 
سنیة بر افررخده هزار مبر نذر گذرانیه - و بمردعت خلعت خاممنه, 
قامت اعتبار بر اراست - بانلام خان خلعت عذابت فرمرده 
دمنورک دار الدلطفه دادند - و حکم شد که بیست روز بمپمات 
خالصات آ دج پرداخنه بهشمیر راهمی گرده - قلیی خان نیز #مرحمت. 
خلعت مر برافراخنه رخصت انصرات بدار العلطنه یانش - 
پبشکش ررژ جمعه ؛عکیم *عمد داون مرحمت ذرمودند و بمتکقان 
صیمات بیوتات نرمان شد که هرچه تایک مال درین روز 
بصیغهةً پیشعش بدرگ: معلی برسد آنرا بمشار الیه مي رمانیده 
باشند - هاشم خواجه خویش صغدر خان از ماوراه الفبر بعنیگ 
جال آمده «ژده اسپ پیشکش نمود - و بخلعت و انعام 
باجبزار روپده کم اندوز گردید - کلوندان حرکار گردون [ارو 

آدیگر امعای زذاط به امام مقررکمیاب خدند ه چوی هنگا هنگام اناباض 
موکب منصور از دار الیاانه اکبر [ باه بامبر مرا که حدب سکم 
از موب بل آمده شرف تقبیل ءغبه . اتبال درباننه بوو برای 

(سقذیر بد‌خشان نی مقد‌مماری تلقدن ذم موثة مقر ر ماخده هه 
#5 دره حال بنبدة مواد ممممذکور چنافعه باید پرداخده باتنفاي 
وقت از مضاءات بدخشان هرچه توند محغر گرداند ز الا حال : 
آیفدع که موکب اقبال بصوبهٌ کابل فرضمت فرماید یکی از بادشاه 
ژادهای کامگار و1 ن عضدالذلافهرا با لشگری‌گران و ی اي هایان 

پو ویر بنخهان و بل 7 تعیر ذرموده خواهد شد بنابران ‏ درین 


مدع اوه چ. ۱ ۴۱۴ ) هفتم‌حال 
آقوم ماه سذکور باغ نی اخشن و فرح أخشض بقدمي تظریفلد 
طزاوت وانضارت تازه یافمت - روز دیگر بسیر مفاژل . دوللضان4: واه 
واتناشای ».ارني که حراسر از سنگت مرمر مهرف بر دریا بذاگی" 
اساس پاننه بود و بنظر مبه‌نت اثر در ندامده پرداخنه - و از دشوار 
پمندي و دتیقه يابي اختی تصرنات نموده - عفار مرلجعتبجاخ 
مذگور مفعطف گردانیدند - چو صوبه داریی پأجاب بقليم خان. 
مثعلق بوی خلجرخان همشیره ژاد؟ اررا بعذایت خلعت وفوجدارعی 
دامن کوه عنکره بلند پایگی !غشیدند - مبیس داس راتبور 
بقلعه داری دا (اصلطنه و مرحمت خلعت سرافراز گردید - معمد 
قلمم ولد هاشم خان بر قامم خان مبر بعر را بمنصب هزاریی ذات 
و پادهت_حوار اژ اصمل و اصافه و خدمت مبر آتثي و کوتواليي. 
عسعر ظفر لوا که بمیر تش تعلق داره مباهي ساخنند » 

پلچم [ سفر ] عافلغار بمرحهت‌فیل مربلند گردبد - مدطفیی 
داي کسص جاني خان قورچی با ذي ایران که نزد صغدار خان 
بعندرهار | مده بود و با او بدار السلطنه‌رسیده بعد از ادراک دولمب 
زمین پوس نه اسپ بعنوار پیثعش گفرانید - و بعفایت خلعت 
و انعام پانزده هزار روپیه کامیاب گردید - بمیر "عمود صفاهاني . 
در هزار روپده ر ببریکی از میر مایم واد میر عبد الاه مشکیی قلم 
و معمد تفي معري. , هزار ررپیه عزایت شد ه 4 

شهم [ صفر] الویه انبال ازنیض تخش و فرح اخض بصویم,: 
کشمیر ! پر قر! اخده آمد ‌. 
۱ دمم [ مفر] ۶ ررز شرب بود در موضع تلزدي رز مان 


تم نا ۰۲( 6۱۳۰ ) رثن "۵ ۳۰۵ 
و امزون ی رسانید -ر از هرگوشه گلبانک تبلیمت دللانی اتنرده 
با مانند گلی بباری به‌گفنگی آررد: بود - روز دو شلبه بسث 
او یکم صعرم سنه هزار و پلجاه ر بنج بمد از -پری شدن در پپر 
ودو گري از روز اذتاب گیني افروز فروغ افزای برچ حمل گرذید - 
رین ررژ فرخنده پیشکش صفقدر ظ که از قندهار آمددبوگ - 
ز از شدت بیماری [دراک دولت آمنان بوس نبارمت نموه سي 
و چار اسپ و اقمشگ ایران باظراکسیر اثر در آمد " جعفر واه الله 
ويردي خان به بنگاله معدن گشت - ر مصعوب او بیاد‌شاه زاد8 
بغت بیدار مومد شاد شجاع برادر و در اسپ از طويل خامه 
یکی عربی موسوم ب#عبوب جبان با زین طای مینا کار دیگری 
مرافي و زب طابی هاده ءنایت مود« ار ممال د اشدند - رای تو درصل 
پمردمت خلعت و ماد فیل نوازش یادت ه ۱ 
بیست و دوه [ معرم ] از سپرند نیضب فرمودند ۰ 
بیست ر پلجم [ *عرم ] از دربای 2 ر بیست ونیم از 
آب پداه تجصر سفاد ن عجور نمودند » 
۳ ماه [ معرم ] قلایم خان ر دیگر بنده! از دار دنه 
, اهور آمده شرف اندوژ ی گذنند - به حاجي سلطان حهین 
بضاری که تازه از تورار آمده بود «زار وپانصد روپیه مرحمت شد ه 
غر صفر ظاهر سرای امانت خان معسکر اقدال گر دید - داز 
اثرو که ساعت وردد اعلام ذیررزی بکشمیر فردوس نظیر نزدیک بوه 
و خاطر قدسي مأثر بنماشای گل راه پذوچ و دیگر ریاحهن و سبزاا 
[نطوب راغب -مقرر شد که به‌رلاخاف دار "حلطنه نزرل نفرمایند * 


نب ۱۱0۵ ۷۰۱ ) 
.مکني بعرامت شا قلعة لُجززو عنایت خله ع «قلخر گشنره.بدان 
,مرف دمنوري یادت - مباخ ده هزار ررپیُ مقر این ماه شقن 
احثباج رسید ۰ 

بازدهم[ معرم ] حسیر بیگ خویش امیر اللمرا بخدست تپزک 
رعطای خاعت ر عصای مرمع و فزرنعی منصب مرانرا ژگردید» 

درا دهم [ رم ] چون بسرض اندی رمید که جان سهار 
خان برادر زا که نیب غخان صورخ فوجدار سرکار مندسور زر حبان 
در نوردبد جان باز خان را بفوجدارگی سرار مزبور و جنایت خلعت 
و باضانةً پانصدي در یت موار بمنه‌ب هزار و پانصدي هزار 
جوار برنواخذه زخدت فرمودند » ۱ 

شالزدهم [ رم ] باغ انباله بقدرم معفیت لزرم نضارت 
فرذومی یانب ه 

هزدهم ([ *عرم ] درلت خانة رلای حپرند بنزول اشرنف 
فروغ آگدن گردید - و مه روز مقام‌شد ه ۱ 

۱۳۲۲۲۲۲۲۹ 
دوم بارغسل صعت عمل نمودند - خامان دریا بوال بشگرعواطف 
وهاب دي اجال پرداخده هزار مرو باجیزار ررپیه بار دیگر به بی 

فوایان ی و *عناجان عطا فرمودند - به‌درژا برگ مهردی ۳۹1 نازه بز 

این آمده بود هزار روبٍه عنایت شد ه 


نگارش نو روز 


جوپول که زسانه مزد؟ نهاط و روژگار نویه عشردت باولبای دولمت 


هگم بناق: ( ابم ) ۰ میاه :9۵0 
. رپیسیار نیم [ في امه ] درب وضع گوهر (کلیل. مللطفتر 
جبانداری پازشاهزاد: ممید ورنگ زیب ببادر را به تفویض 
صوبگ: گهرات و بمرحمت خلعت خامه با نادري و در اس اژ 
طییلة خامه با زین طای میناکار ر زین طای ساده و فول از 
جاگ خام» با یراق نفره و مومد سلطان و *عمد معظم پسرارن 
[ن والا گوهر را بمذایت در نیل خرد سر اذرّژ داخنه بدای صوب . 
مرخص گر دانیدند - پیشکش امیراامر انسام جواهی ثمبذه ار مرمع.. 
آرت و اتمه نفیمه و امچان‌ترکگ بنظر اکدیر اثرد رآمد - ازاأجمله 
مذاع یک لک روپبه ببایه قبق رید - و اورا بمرحمسته غلسي 
خامه با نادری طلا دوزی و شمشیر مرصع ردو اسپ از طویلگ 
خانه با زبی طلا و مطا بلند پايگي بخشید: دمتوری بل دادن - 
قوالقدر خان تبودار ر قاهره دار غزندری بعنایت علم مباه‌ي گشت . 
از تمبناتیان رکن عبد الرجهن پسر شدخ رگن الدیی ررهیلهة زامل 
و اصاءة پملصب هزار ر پانصدي هزار و پانصد سوار نوازش یاه ت ۰ 

عرا صعرم [ سنه ۱۰۵۵ ] رایات‌جهان پیما از پالم براه راست 

ب, افر احده آمد ۰ ۱ 
هفتم ماه مذکور ظاهر بابي پت معهکر نیررزي گردید - 
دوین چند روژ که صید ر "خچیر پاام ر آن نواهی مسرت افزای. 
طییهیت وال بود حة فلادة شیر و پذجاه و دو نبله کار و فروان آهوی ۳ 
و .ماده بنفنگ نباگ ما+کار خاهه شد - درین مذزل اسلام جان و 
دیگر پندها با اردری معلی آمد: پلهعر منصور ملعق گشنند - 
شین الودیه ولف کشور خانن پن تب الوبی. خان کوک حشرت جنی. 


‌ 


خاه: ۷*0۳" ز اب( ...بآ ههام ماق» 
ان خلت خاهه در بر افراخته رذعمت معارلت منبردیافنت - 
به رای فیم خان راد عأثبر هجشي ینت . شقل 6: , > 
پیمت ر یم [ ني اجه ] درآن مذز بقراران بمچت. وه 
. سوور گذرانج » بدست و دوم حوالیی لیگ معلی 1 از مسنعزارج. 
ای حضصرت است بنزول اندس سورد برکات گشت - و در تفای 
ره نوزدعي بریارت مصجع دیش مذبع حضرنت جفت آشباني که 
رفنه - بعد از ادای ]داب زبارت ملع بمجزار رویده بهدنه و دیگر 
ارباب سدق ق انعاق فرمودند - مراد فا ی واد آکبر قلی حلطان 
ککپم را بث‌ویض جای پدر که رخمت هي پربعنه بن ر منصب._ 
موش کابل گرد اند نف 1 
بیمت ر میوم [ فی عجه ] خاقار جپانیال بنمافاي تلم 
مذکور ومفانهی [-ماني که درآن فلهه اماس یاننه پرداخناد - 
و مبلغ پم زار رویده بعمله و فعلک آن ایه‌ام زه‌ودندل ۹ و نههرنی 
حاد 1 نت دور ۳ دمگرمست ان رلعد ۳ ۰ 
ان دربن نّ گذاعته - و پادش دامزادهای کار بعفشت ۷ 
و جندی از *خصوه یر تس‌اط فرب ۳ +رر 3 - وه ْ 8 
پالم.ذرضت فرمودند ه 
۰ : ۱ 
بیست ء هفتم [ في اجه ] میرکغار و مید انگان پر 
نتول بر مرس پاث زدگخدند ۵ 


بهمتسل . (۰ 6۰9 .) اد 9۴و 
نفع كليي داره و بآوردن ار مامور گشته آررا بهرفب امثلم. آمنان 
نلک نهان رسانید - ازانجا که ایزد #رماز لد نز رز ازجم 
مصالی ای نا هائله #ماری جمعی ناکم برد مره او بمهرد 
بستیی مودمند امد - و پسر, از سه روز اگثر جراحات ملنیم گشت -. 
و بعد از بیسمت روز در نواحوم دار المالگ دهلي صعت تام 
جپانیان را عشرت آمود ساخت - و ای گدای بي نوا را 
که برای قوت ررژ غم اندرژ بود و نان شعسنه»را بسان جان 
می انکاشت بزر وزن نموده گبلغ «ه‌منگش و خلمت و امپ 
و فیل ودهی در وظ به ال تمذا مرحت فرمودند - و نقرد 
,ومرصع آات بجپة لعلیهٌ سر رگردن رو دسث از مرکر دالا و 
و از سرار نواب فلك جناب مه گیپاری و پادشاهزادهای کمار 
غیر ایفار [نقدر عطا شد که تا از اولد اراثبی باشه رری احتياي ‏ 
تخواهند دید - اگرچه جراحان مشبور از مسلمان و فرنگی و 
هفدر که ذاز مایهٌ شار مبارت و حفاقت این فن بود در ساخقی 
گوناگون مرهم بیمع وامکان کوثیدنه - اما اثری بران ۳ 
چون طالع هامون و عارف که احوال او گزارش یات روبه بيداري 
نپاده بود کوس کامروائي بنام ایب در گمنام نواخنه آمد - و ذکر 
این دو خامل (لذکر درمنوی معایف تواریخ و بطون اوراق دناتر 
مثیت و مخلد گردید - ومعمد علي مذکور خطاب خی 
صربرافرافت ۰ 
بیمتم [ ذبي اجه ] گهات خواجة غضرمنزل (تبال گشي - 
7 برراه سه قاده شهردرنرد یکی ماده بنفنگ هکار خامه شد - عم 
۲ 


بجق ۱۰۵۴ ( ۰ ۶۰۸ ) هشنم غال 
اوه نصب هزارعی.فذات و هزار-وار هشت صد سوار دو امیة مه اسوه رد 
بعنایت اپ - و رای کاسیداسن (هرج+نی خاعت وخدسصت ديوانيي 
دار ااخلاده مباهي گشده مرخص شد ان - بح فیل پشکش اعدقال 
خان ناظام صو ببار - و یک نیل که بینی دای دیون آن صوبه 
۰ بعنوان پیشکش ارمال واه بود از نظر اندس *ذشمت - رده خان 
انصاری بمرحسی خلعت و امپ بازبی مطلا ماخ رگشن» بصوةٌ 
دک رخصت ثادت - پوشیده نماند که بعد از حصول صعت .ملعة 
دوران وجمء همت علیا [ن بود که زبارت مرقد مطپر و ضربیع مذور 
, شواجه معدن ااعق والدیی‌نموده عنان یکران درلت بصوب "جاب 
و 6شمیر منعطف مازند - چون ازی حرکت و رکوب جراحات ملنیم 
شد ؟ ملک زمان شروع در جوشش نمود - شپفشاه دوربیی بانديشة 
آنکه مباد! از شدت حرارت هوا لکسی شود - و جراحات بیشتر 
بچوشد - رفثری اجمبر بروقت دیگر موقوف داشنه از رریباس بسمت 
دربای جوی توجه فرمودند - ثا بر کشني طی مراحل و طع مذازل 
ماش ز آامش نموه آه وم مان از هر حرکت و 
حرارگ آژار نیابنه - و الویث اتبال بچرار کوج سایه برساحت مثهرا 
گسترد - درین منزل مکرمت خارر که برسم پذیره از دار الماک 
دهلي آمده بوه شرف اندوژ ملازمت گشت.- ازا ایا دهم ماه 
که عید افعی .بو با معذجبات مشکوی عظمت بر سفاین 
۰ فولت موار شدند - درب هنم ععمد علی فوجدار -رار حصار و 
۳۹ پیش ازدن بعری اندس رماذید ه بود که در سار مذکوز خامون 
فام دقیری امت بی نوا که ِّ" او برای "چندن جراحات 


سال هشتم ) ۷ ) هه ۱۵ ۱ 
بر افراختن اعلام طفراتسام ازدازلخلانه. 
اگبر باد بداراسلطنه 1 هور و ازانجا بکشمیر 


,بعد از ده‌گري ررژ چهار شنبه بیست ر شم [شیر في(لقعده] 


بماعني که مننخب مبرا هی نعوم بوه ارزگت آرای جوانبانی. 


با دولت جاودانی از دار الغلانهٌ اکبر آباد بباغ نور باری نیضت 
فرسودند و باقی خان را اخدمت حراست فلع داز اخلانه مباهي 
گرد انبدند » ۱ 
عب بیست ور هشنم [ثي القعده ] بهبسنان‌سراو ررژ دیگر بفنیم ور 
وروث سعادت آمون تمول: بک روژ مقام کردند - و بروضةمطم ٩,‏ شجیع سلجم 
نبیرو شیم و جاذشدن او دادزد - که بخدام آن مکلی منیف و دیگر 
مسفعقان برساند - بمعمد هادی که درینوا از ایران آمده در منک 
بلد کان درگاه آسمان حاه منخظم گشنه بول - س هزار ررپده 
اذعام 7 ۵ 3 
غر؟ دي العجه عرمٌ ررپباس به نزول اقدس مپرط ممادت 
گشت - مید خان جیار را, #خلعت خاصه بر نواخته بگوالیار کد 
بجاگیر او مقرز است دسدوری دادزی - و 5 
پمرحمت خلعت خامه سر با 0 ۱ ۱ 
, شین فرید ولد قطب آدییی خان که بط ۱۳۳۳۹4 


گرد - آ)اه خان فوجدار نواحیی داراضانه #غلعست : 


چ 


راجه . نج 


نت۳۵۵ ۱ ر ۴۰۹ ) هنم سال 
پانصدیی ذات نمنصب درهزاری هزارموار - و اژ امل و اضانه ببرام 
خان‌پسر جپانگيرفلي خان ببر‌خان اعظم گوکلناش بمنصب هزاري 
زه مد سوار و حسب الاغماس امبر المرا خلیل بیگ تبانه دار 
اک و بامیان که در جنک تردی علی تردد نمد: بود بمنصب 
هزاري هشت صد راز و شانی» ولد سیف خان به‌ذصص هرا ري 
سه صد و پاجاه سوار مر برافراخنند ه 

پیت ر #جم [ ذي القعده ] راجه پیاز سنگه یک فیل برمم 
پیشکش گذرانید - خلیل الاه خان بعذایی بیل سرافراز گشت - 
میر معمود از دادات صفاهان که باازگي از ایران آمده. احراز 

ولت مازمت موده: بو بمر حمت خاعت ر مذصب تانصدیی 
. ذات رو سوارز و انه م چار هزار ررپیه مفاخر گردید - سید 
ادمل سعید مقلیي ععکر را عر مد مکرمدن رخصت فرموده 
بانعام چار هزار رویده کامروا گرد(نیدذی - و از حملگ پفچ لك روپده که 
پادشاه دربا نوال برای تندرمتیی نواب قدسي شمایل بیگم ماحب 
نذ‌رنموده بودند مناع یک لک روبده بمکگٌ 0 - ازاجءله نصف 
یرای*شریف زید و ندمگ دیگر بجرت نبازمندان [جا - و امباب 
پدهار هر ر ریب:۸ بواسطه مدرووان مدینة مکرمه با مرصع :فدیلی که ۱ 
پفرمود! مه دررای بعد از حصول مسب علمل مییا گشته بود 
تا در ورضة منور؟ مفیفگ نجوبه - ملی‌صاحببا از کی اصلرات و انماها 
اذروخنه آید همراه ار ارسال فرمودند » 


هشنم عال ‏ _ ( ۴۵ ) منه ۰۵۴ 
جماعه ر| بسید خالچبان حواله نمودند - تا در تلع گوالبار معبوس 
دارد - و امیر المرا را #خلعت خامه و خفجر مرصع با پهولکناره و 
. اممپ عربي از طویله خامه با زیر مرصع حربلند گردنیدند ه 


گرامی جن,شبسی وزن 

روز دوشنبه بیست وچارم شبر ذی القعده سنه هزار وبتتجاه 
و چبار مطابق چپارم بیمی بزم نشاط افزای شمسي دزن انیاه 
سال بأجاه و سیوم و ابندای سال پاجاه و چپارم ازعمر آد فرین 
انه‌قاده‌یانت - و آن ذات مقدس بطرژ معبود بطلا و دیگر اشیا 
سلچریی آمد - و دا امید جبانی از رجوه ۳11 بر آمود - چون 
ملک زمان ماد درران بیگم صاحب بشعر و الطاف جلیاه و . 
اعطات. نبداه که درعارشة مدکوره از پادشاه مپربان برفراز ظپوز 
آمده بید متصدی مرانجام ای جشی فرخنده کش بودند 
با وجود فراران فثار از افسام جواهر و زر مرخ و سفبد ر خوانبای 
عطر و پا و انواع ثذقلات و حلویات پدشکشی لابق از جواهر وسرصع 
ات و اقسام اتمشه نفیسه که قیست آن تریب یک لک روپده 
بود گذرانیدند - و به صد کص از نوثیذان‌ناسدار وارکان درامت پایدار 
خلعت های اخر دادنه - آزان میان بامبر الامرا علي مردان خان 
خلعت با چارتب *غمل طلادوزی . و باعظم» خان و اسام خان: 
. ومیف جاال و جعفرخان و راجه پیئهل داس خلعت با فرجي, - 
دربن روز ممینت انررز علامي حعد الله خان بافان پانصدی 
ذات بمنصب مه هزاری ششصد موار + و زبرده‌عی خان باضانة 


منه8ه. . . . . . ( ۳۰۴ ) هشنم مان 
جعفر خان ر راجه بیغولدای‌ضلعت با فرجی- و اجرل کس دیگر 
از اعبان دوات خلعت دادند - بندها تست در پیشگاه اتدس 
پس ازان در خدست پادشاهزاد؟ نامدا رآداب !جا آوردند « 

شائز دهم [ دی القعد: ] بعمد عرب خوبش حکیم زنی ال 
در هزار روپیه عنایت فرمودند ه ۱ 

شب هفدهم [ في القعده ] که تاریخ ارتعال حضرت مد 
ملیا مءناز الزهاني ات بأئین مقرر در ررض مقدسة آن سفر 
گزبری ملک تقدس مجلس عری آزاسنه گشت - و خدیو حقیقت 
املس پآن مک نزاهت نشان تفرریف فرصولة بفانعهٌ فابعه 
پرداخنند - و ابر عادات و اءاظم فضل و صلعا و حفاظ که دزان 
مجفل ذیض مذزل فراهم [مده بودند (مرحمت بیصت و بنجپزار 
رویده نصف بلجاه هزار ررپدهُ مقرر و تشریغات خلعت و شال کام 
اندوز گشدند - و از الوا اطعمة و حلویات و افمام عطریات بپره بر 
گرفنند فردای ۳ گيتي خدیو بار دیگر شریف برده ببصت 
و پنیم هزار ررپیة بافي را بعفایف ارامل و دیگر صساعقات 
بذل شودند ه 

بیست و درم | ذی ااقعد: ] امیر لاسرا ءلی‌مردان خان بعکم 
ارنع از کابل آسدهمازمت نمود - و هزار مهر نذر گذرانید - و نوزده 
کص از خویشان و همرهان ثردي علی ذطفان را که بقبد امر دو 
آمد: بوکند بنظر اقدی درآورد - بادشاه مراحر رحمت مراپا شفقی 
که بخاف سلاطین دیگر بر میاسات خاصهة کشترم که هدم بنیان 


و ۱۱ شان البی. ات ی عقو ممکن باشد اندام ذمی درصارند ‌ این 


هشتم مال ( ۳ ) 7 لذه ۱۰۵۴ 
موهنه - و از راه شکار پور به پنیم کوج داد دهان ر صید انگنان منازل 
باري را بوررد سعادت آمود خلد. مشاکل گردانیدند - و مه روژادران 
نز هنگه مقام فرموده رز چبارم الوبگٌ نصرت طراز بصوب دار المذافه 
بر آذر اخنند - درآن حند روژ که نشاط آندوز سیر و شکار آن حدرد 
بودند - پلهاه و اج نیله کار و آهوی بسیار ر دیگر جانداران شکار 
خاصه" د - بزاهد خان پوسفدی سمور ابرژ زر بفت - و بمهر معمد 
امبی اسپ عذایت فرصودند » ۱ 

دهم ذي القعده دولاخانة دار اخلانه "1 دیف مومول 
" سعاذت آمود د گشت ۰ 

دوازدهم [ دی القعد: ] رایسنگه پسر امر سنگه از موطن آمده 
به تلثیم سد8 سنیه‌سر افاخار بر امراخت - و چبار فیل‌برسم پیشکش 
گذرانیه - ازانجا ۶ه در جناب احدیت پسر یناه پدر ماخون 
نم‌یگردد پادشاه ظل الله عادل باتتضاي مرتبگ خلانت البی و 
ظال اللبي جرم بدرش بنظر در ناررده ار را #خلعت د منصب 
هزارعی ذات و هقنهد سوار سر اذراژ ساخنند » 

چاردهم [ ذي اقعده ] منزل مبدی اخفر برچ جاال بورول 
ادس آعمانی پایه گردید - آن ولا #بر بمراسم نذار و پا انداز پرداخننه 
گزبن پیششی مشئمل برنفایس جواهر ومرصع آلات راتمشه بنظر 
انور در آوردند - ماع يك لک رربهه پذیرنةه آمد و در وجه ررنمانی 
نور حدیقگ ساطذت سلطان مچپرشکوه یک میم مروارید ذمییی که. 
اي وطیگٌ لعل دیز واشت مرهمت شد - ر پادشاهزاد) کامکار بعکم 
رالا باملام خان خلمت با چارقب - ر بصدر الصدور سیب جال و 


نفد 14۵۴ ( ۴۰۲ ) هشنم الم 
و پر خاش عذان اصطیار و اخنیار از دست داده بر اسپ بي زدن 
با اعوان و انصار خاک فرار بر فرق ررزگار خود "مت - و از همرهان 
ار بودند ماهور گشنند - و زنش با تمامی اسباب بدست آمد - و 
#۲ اسب ۴ تن ر‌ ون عندمعت شدران بیش هدیا شن - و 
نوید ۳ فثیی » ر که مقدمگ فقوحاد ی دود 2 ۵ ه 9 ]رده اس 
وجوة و ایمس طرق دصلب اواداء ۳ 5 دوات دیر بنیاه ۴ اصغداء ای 
. سلعالت خدا دال گخده در انداء اب جشس ورخدد: ۳۹1 هرمایگ 
شادهانهی ای پایان و پدرایکٌ کامرا 1 پیگ آن است - باعت ارتباح خاطر 
خیرخواهان و ! دهم راح صدر هواخویان گردید - ادرل ءطده خشض رایات 
فوام این سلطنت دیر 3 (ر عم نشج ماصوب دار - و 11 یات 
انتظام این دوات اقبال انتما بر لوح بقا مکنوب ۰ 

هفدهم شوال عبد الاه خان بیادر فبررژ جنگ که منش فردب 
مدای مال ۸ ح رل 3 دول رخمت هسنی بر رهت - جون خد یو ژمان و 
خد ایگان دوران بواسطه عارضگ دواب ۰( تباب خورشدد (حدياي 
بیگم ماهب مدت ده ماه نثاط سثر و کار که در موی ۳1 حندیري 
صوزث و معلی " ینظوز نظر دور ببن خادان ءدالاحت گزبن اهستا 
نیر واخه - بل از ارک دارالخافه ببرون تشریف نفر موده بودند - 
فرینوا که دات قذمی, همات ۳ ذات ۳9 گرااید 

. هم ۰ ۸« ‌ 
بحم شوال همعفان هزارا کمکاري ۱ "هیر کاه باري. توجه 


هفتم مال ۳۰۲۰ ) حف ۰۵| 
فرسئادن علیمردان خان امیرا مرا سپاو نصریث ۱ 
دستگاو را را اژ عابل ب6 تنجیگ تردی ی نان 
. و مغلوب شدن او 


جون نذرعمد خان والیی بخ و بدخشان ک,مرد رسضافات ] را 
۶ تیول یلنگئوش بود بی سببی ازر تغییر نموده به یمان قلی " 
سر خونش داد - ترد‌ی علی نطفان (تالیق اورا بخجط وحکوست آن 
معییی گردانید - ان علی از نظر کوتاه و خرد تداه بران شد که 
لخدی هزارجات لواحق صوبهُ قندهار و کابل را که بعدرد کپمرد 
فزدیک اند غارت نماید - نخست ب بر احشام بلوچان نواحیی زمین 
داور تاخت آورد - و در اننای مراجعث برخی اژ الوس 
رز سک پارا که ار ساحل دریای هدرمند (قامت دارند تارج 
تمود - و پدست کروه وی بامیان رانا ۳11 قابو یادنه ۵سا ی بنوابع 
نیز برساند تونف گزید - و از شنده ن خبر ارال؟ ردخن علیمردان 
خای از بل به پشادر چندي آی عزیمت فا مزا و پسیي نا روا 
مرقوف داشت - خان مذکور بعد از آ گپيي خلیل بیگت تهانه دار 
غور بنه و اسعق بیکگ بخشیی صوبةٌ کابل و علي بیگ و جمعی 
دیگر اژ ماصیداران و احدیان کومکیع آن و و فریددن و فرهاد 
غلامان خودرا با گروهی از تا بینار خویش بپست و یکم شعبان . 
بمالش تردي علي فرهداد - ايري اطال مضاي نگ بهرءمی 
شاهیی در هوای کلنگ ره نوردي نمود1 مبم جمعه بیصت ر ششنم 
"۳ بمعصکر ارزبکده رمیدند - تردي علي بمد اژ اندگ تا 

5 ۰ 


4« ۴ ر ۰۰ ) ههام مال. 
مناپ سر. فراژ گردیدند - تفصدل افاءگ منامب ایفان . 
بعپبی طول کام نگرش نیانت ۰و در ایام هشتکل اي بزم " 
وا فامت هزار کص بعذایمت خاعت مزین فففت . و شعراه بلاغمی 
شمار که از خت بیدار بعضور پیشگه توابم مربر جهاناني کمیاب 
اد اشعار نغرا بشرف اسنمام مسامع خافت رسانبدند - حاجی*عمد 
جان ندسی به‌مایت خلهت ر انعام در هزار ررپیه - دیگران در خور 
حالت بعات ورافراز گردیدند - باعل خان گی سمندر با پسران 
دوهزار زرپده - و برنگ خان هزار ررپبه - و بدیگر کاو ننان واهل طرب 
درازده هزار رویده انعام شد ۱ 
شب نوم شوال که پفچم | بن جشی :رخنده نال لبود بامرمعلیي 
بر کنار دربای جون چرافان , آکهبازي بآندنی شگرف مر انجام 
یاست * اعق بعد از خچمته بزم جلوی مقدس چنیی فرخنده 
جشفی که حباني از مذافع و مبرات آن بکام دل رسیدند دربن 
درلت واا رابت برری کر نداه‌ده - چه جاي دولاهای دیگر - 
امید که ماعلةً نشاط خیر اندیهان این دولت نزاینده - و مورشتگ 
انیسا هوا جویان این اطنت پاینده - روی انقصام مبیذاد - 
بالنبي رازه 0 ‌ » بت ه 
باه :۲ بر -پیر تا بدا هور » دونش #۳ زد لملهن کر 
دشمنانش چذانه بادل تنگ ه حنگن بر در زنند و موبرهنگ 


هنم مال ۳ لا منه ۱۶۵۴ 
بغامت رمنصب سه *زاري هزار و پانصد موار و علم - و زاهد 
خاری کوکه را بغلعت و جمدهر مرمع و مندب در هزاری ,هزارو 
پانصد موار - و حکذم #عمل داود ر| تخلعت خاهه و منصب دو 
هزاري دریسصت -وار و عنایت اسپ از طویلگ خامه:با زین طا 
و فیل ویک مپر پانصد توا و یک زوپیه ببمی وژن - و یله تاز 
خان را «خلعت و مذصب‌هزار و پاندي هزار و پانصد‌موار پانصد 
موار دو اسپه -ه ا-چه - ر مراد کم نیبر میرزا رمنم صفوي را به 
خلعت و مذصب هزار و پانصدی ذات و هزار موار - و حقدقت 
خان را #خلعت رفول - و حیات خان را بخامت ر منصب هزار و 
و پانصد‌يي پاذصد سور - و کرم الاه ولد علیمردار خان بیادر را 
+خلعت ر منهب هزاریی هزار موار - و روپ سنگه برادر زد! هري 
مثگه را خلت ر منصب هزاري هفاصد سوار و سچان سنگه 
میصودیه را #غلمت رمنصب هزاري ر پانصد سوار- و قافيعمد 
اسلم را خلعت و منصب هزاري باجاه -وار - ر فراست خان را 
ای ز ماص هزاري صد و !چاه موار نوازش ؛رمودند - جمدع 
اییی »فاصب از اصل ر انامه است حعیم مومذا که مي هزار رربیه 
عالنانه داشت #غلعت ر منصب هزاریی ذات ر صد صوار و انعام 
+مجزار ررپبه کام اندرز گذمت - حکیم سیم لزما اخلمت و انعام 
ده هزار روپبه و باضاف چارد: هزار ررپیه بسالیانةٌ بنجاه هزار ررپیه 

.و حتیم حاذق بافانة ده هزار رریده بهالبانگ چبل هزار 
ررپیه مر بلند گفتند - ر بسباري از بندگان که مره 


هزاري نرسیده اند دربیی مجلس. -امي بانعامات ری نزونیی 


مه ۱۰۵6 ( ۳۹۸ ) ههنم عال. 
ذوهروارید بیشببا که بر -ر می‌ندند و جمدهر مرصع باپهواکنارة 
۲ عاتا(لي و درلگ روپده - رسب الللماس آن ملک زمان گوهراکلبل 
خلانت بادشاهزاد! مد اورنگ زیب ببادر را که‌از خواهش‌هاي 
بي جا که باعث گرانمی خاطر . خورشید مأثر مرشد دین و دنبا 
و قبلهٌ مورت و معني گشنه بود جذالعه گذارش یادت با زآمده. 
پذیل ند؛#مت تشبت نه‌ودند - و بعطای خلعت خامه و نادریی طا 
درژی ر یک لعل ر در مررارید گران ارز 5ه بر سر بذدند و ماهعب 

سابق که پانزده هزاریی فذات ر ده هزار مور شش هزار مزار دار 
(حیه مه اسچه باه سر بلند گردانبدنه - و بپر گدام از پادشاهزاد۸ 
کلمار ععمد شاد شجاع ببادر که درصوبةٌ بناله بودند ر پاشاهزاد؟ 

7 هصسسسست ۱ 

گرامي گوهر مراد #خش که در صوهٌ ملنان بود خاعت" خاصه با 
نادریی طا درزي و «رببيم مرصع با !ماس و یانوت ارسال واشتند - 
و بصرو جویبار انبال سلطان سایمان شوه خلف مین پور خلانت 
خلعت ر جمدهر مرمع باپهولناره - و به صعمد سلطان لخمندن 
فرزند پادشاهزاد: معمد اورنگ زیب ببادر خلعت و سر پدچ مرمع 
مرهمت شد - ر به‌ید خاجپان و اعظم خان خلعت خاصه و اسپ 
طوبلگ خامه با زین ط1 - و باسام خا و ميد جلال و جمفر خان. 
خلعت خامه و اپ از طویلة خاصه با براق طلا عذایت شد - و 

راجه بین‌لدای را فلت ر باضامٌپانصد -وار بمنصب بلجپزاري 
مه هزاز و پانصد سوار و بمرحمت امپ از طویل خامه با زین 
مطا - و علامي سعد الله خان را #خلعت خامة وهانامٌ پانسسی 

مف سور بمفصب در هزارر پانصدي ششصد موار-ر فنروز خا را 


نم حال ( ۳۷ ) ماه ده ۰( 
دسی بنه که بنیم لک روپده فدمت داشت مرحمت فموبنك ,هو 
وژ دوم سر بندی که درآن یک تطعل الماس بزیگه :۲ آربزا گوطو . 
شاهوارمفنظم بید - و یک لک رویده می ارزید و در سایر اهام. فقذ 
مرمع آلثی که تبمت آن چبار لک روپبه دود - و وایستن سورب,را 
5 سه کرور دام جمع دارد ر دواژده ماه آن هفت اک , پلها: هراو: 
۳ میشود - - بابندر آن له جمعش یک کرور دام ست: و دوازده * 
هذاآن ذر اک ر پنجاه هزار ررپیه ر حاملش دریی ایام براسطل 
س_ شد تجار از اطراف زاکنان و براری اعارپنم اک 
ررپیه و #جمرع چارگرور دام باشد ذیز انعام فرمودند - و هربی‌هشت 
ررز بدیگر پادشاهزاد‌های عالي مقدارر بیگمان وال ثبار و امرای 
زامدار و خدست ادوزان درون ر بیرور جواهر ر مرصع آات و فقود 
ر خلعنپار اسپ ر فبل که ده اک روپبه ارزش داشت ءطا نمودند 
همگی ءطا بیمت اک روپیه شد و هر روز چه درتعل آندن رچه 
در مجلص درلذخ ان خاصر عام و دوللغانٌ خاص بسداري از ذکور 
و ایاث را باشانه منامب ر هاهیانه ر روزیانه کامیاب ه.گر؛انیدزد 
و از وجه تصدق هر ررژا آی ذات تادس سمات که هزار ررپنه قرار 
پانقه بوك جنالعة گذارده ]مد راز غرا ردیع لول تا .مال زباده بر 
دو اک ررپبه شده مبلغی با*عاب اهنياي میرسامیدند . و ررژ ارل 
پعد از تغدیم صراحم دذار و انسام از مشاوی, *ملی به دوخان خاس 
و عام تشریف دره‌ودند - و #جلوس مقدس : تست راآمماتن 
پایه گود‌انید: جپابي را امررای خواهشر. ساختند - - مین پادشا, 
اد بلند قدر خامت خامه با نادریی ددزي ر یک .لمل؛و 


هه ۰0۳ ۳۹۹ ) ههنمگی _ 
خدایکانی گشننه . این جهن دلکشا تا هدمی ررژ پیوسنه آراسنه 
رده - درا رز نشاط اررژ هماي منقیات نقاب عصمت 
عنهبان حجاب مفت از پنگمان وال مکان و حایل ر بنات اعیانن 
يشان در حریر‌خافت گرد آمده - مراسم تبنیت اي عطیظ کبرب . 
که آن ملک درران مالک زسان بعد از هشت ماه ر هشت ررز که دربن 
مت به نیرنگیمتقدی رآسماني بر بسثر ضهف رناتواني صاحب فرش 
بردنه - مغ عنایت بیفایت البی ر توجه »شئل کشای 
پادشاهي - بوای سعادت پیما چپت کوزنش آمدند- بزبار حال 
ر فال پنقدیم رساذبدند - پاد‌شاه ده باه بعد از ادای لوازم تضرع 
وتطشع بدرگاه گرساز حقیغی|تسام جواهر از لعل و :اقوت و مررارید 
و ژمرد و مرمع آات از اصذاف حلیی عورات و زر مرخ و سفید نذار 
آن فقاوا کون وصکلن کردند - آرزومندان جواهر بمراد زمددنت - و 
تبی دسنان زر کامیاب گشنند - و دربن ایام هشکا.» هر ررز؛ر نذار 
به همدی روش برریکر می آمد - رعجموع هغفناد هزار ررپیه شد -. 
سي هزار روبدء را جواهر و مرمع آات - و بدست و هشمت هزار 
ررپبه"را در هزار مبر هزار درست و هزار دیگر نصف که 
ده کوبلدر - و ربع که چرن خوانند - ر در هزار ررپبه را 
گلهای طا که براي نذار می سازند - ر ده هزر ررپده از درست و 
نیمه که درب نامه . و ربع که به نذار گزارزش دهند - با سبمچیی 
تما یل ۳ اثمار و بآن نلذة الکید خلادت هر ررز نوادر نیخفب 
راز جواهر پیش با ر مرمع آّت گرلن ارز عذايعي می فرمولخت- 
اهب ررز هد رحي واه الیی ناغنگ شاهوار امل. عبار اجتپي 


هفن مال ( ۳۰ ) مه ۱0۶ 
ِ هشمت سليماني و هزارار فر و نرهنگ بر آورنگت ِِ آهنگ 
جلیس میشت مانوی فرمود - و پادشاه‌زادهای واه گر "پاک 
عدصر را اجاي مقرر حکم نشستن شد - و نوئینا, نامدار ووزرای 
. شنوده آثار بموانف خود قیام نمودند - میر توزکار بهرام موات - 
ضرفام هورت - باعصاهای مرصع مراسم تسويهٌ صفوف ایستاد کان 
پیشگاه حضور بنقدیم میرسانیدند - مجامیر ابريزي بر کرامنیی زر:ن 
از بخار عفبر ر اخور مشگ اذفر غالیه مائي و نامه آشائي مبگرث - 
و مفنیان ن خوش آواز و رامشگران ساز نوز نوای سررد و رد از چذبر 
چرخ چذبري گذرانیدند - اصوات سازها از ادرات النفم و ذات‌االرتار 
نه طاق (فلاک را پرصوت و صدا گردانید - غلغلةٌ مدای کوش 
شادیانه سر بکابذ گرددن کشید - و لو [وای طبل ر نفیر پارم کرا 
ثبررسید - انبال کوه مانند را با یراتبای زرین و سیهین و جلال 
زربفت برابر ابوان مذکور (یستاده کردفت « بیت ه 
پطلف‌د بررزار آئین ه شد انجمن ! با آئٍِن 
شد :کت چو منز عقل هشیار * پرخامعت چجبان لد کت بیدار 
جنیید مبا بگل نشانی * بر خاست زمین باسمالی 
اولخر رمضان روز غصل تندر-نی آن ولا اختفر برچ جهانداري هزار 
مر و بنم هزار ررپده" بامل احنیاج ءطا «رمودند - ر ءارت خدمنار 
را بزر رژن نموده هفت هزار ررپی همه‌نگ ابا خلعت و امپ 
"و یل بار مرحمت نمودند - و از پم شوال که آی ملکی ظبنت 
قدمي سرشت از منزل دولتعفل خود که بمشکوی انبالپیسته 


ف 


امس به‌عاوت کورنش زه ید » محدرقت افزای خاطر خورشبد مآثر 


مه ۱۰۵۴ ر ۳۴ ) - هشتم جي 
مچات صفیهٌ ماني لام - شیة مرضي شم - مالكةٌ آیپان بیلم_ 
صماحب تانیی جمیع دوم گذشنه - وتدارلك همگي‌هموم رنه نموه 
مز دا کشودن ابواب جه‌عدت و شالهاد بي بروی ارلیای ملطات 
جاردااي - و نوید فراهم آمدن امباب رداهیت و کاسراني براي 
اصفیاه این دولت در جباني - - رحاید رو بارگاه عظمت " 
بمراسم ‏ [رانش ایبی_بزم را پرداخقه پیش ایوان نیع الشان 
رنیع البنبان وولفخانگ حاص و عام ا-پک مخمل زربفت بامایه بان 
آسمان برابر امرانند - و بر اطرات چار ان آن شامیامبای زر نگر 
بدعایم زربي و -دهدی بر کشبدند - ر مر,ای گوداگون و بداطياي 
رن رنگ گسترده پالغزنظرهای دور بین گردانیدت - و بالاي 
ناهن که بر ٍِ آن معجر زناب رنک ازی [فناب ات 
و در وسط آن ایو ن عرش بیان ساخده ده دخت مرصع را که [واز؟ 
ترمنع و تعبیرآر ذش جیت هفت افایم را هرد گروقه امت - 
دهسب نمودند - و در پیش آن شاه‌دانه لا ی نار دادره کر که دور آن 
بملسل در شاهوار [ زیدت دارد بسخونيات رصع پرافراخدند واژ : 
بب و راست چنرها مزین بجواه ر آبدارو تخنها و سندلیبای 
ی میناکر و ساده نگاه داشده زیب انزا کشتند و خرگاهپای 
میمدی با نغلابای مغمل طل دوزی در در طرف لخت مذکور 
برپا کردند - و پرد هی مصور بتصاویر بدایع طرازان نرنگ - رتمائیل 
منایج پردازان چین ۰ که هر یکی ازان دل د۵وار پسند را بلدي 
بود ر دید 0 را کمنشی - در اطراب آن ایوان بیشت نع 
داغنه زرنت امزگردانیدند - صریرآزاي جبانباني با دعوهآحمان 


مهن یال ( ۳۹۳ ) منع ,۱۰9۴ 
ازمر گرنته و گيني آرایش دیگر پذیرننه - ای غرایب (شیا که هرمه 
۱ پاد‌شاه عظیم الشان راا دمنکاه بر فرق فرندما پسته اند و در گردن 
کت آما انداخته بمراتب ازابچه بود بپذر گشته - 
کوناه ۲ چه از افراد کامل امناف جواهرو مرسع ات در عرفن 
مد علل در جواهر خانة خاصه راهم آمده #عقمل که #عسب 
قتفیت و کیت در جواهر خاده کل لاطیرن ردي زمدی , نباشد - 
قخمبی *جموع -وای ]یه بقدر دو کررر رد بده خیادشاهزادهای 
مار و غیر .ایذان مرحمت شده پني کرور روپیه است - جواهر 
دمرمع آات در کردر ررپیه که ملجیس خامه اصت ر از مر خرد 
پرور و گرد میمنمی کم د دست جود پیوست و کمر حق پیگر " 
آرایش می پذیرد در هل مقددص حول پرستارا, صعامد است 
و مقدار مه کرور ررپیهُ بیردن تعوبل چدلپا ات - حدله عبارت از 
عم امت - درب ماه مبارزی سي هزار ررپیُ مقرر بمحاسقهی 
ِ« پادت ه 
۶8 شوال بعددگاه رده بادای ماز پرداخنند - مدر*عمد 
7 صیر عید الله‌مشکیی تام را ب‌ثایت ماده فبل هرپلند گرد انددند ه 


آرایش گرامی جشر ست عنصرفدمی پیکر 
ملک دای السعاداری و مالک ملکی صفای 
صاحب 


«پاس تدحی ماس دادار آدوورن و چگوری ۰ و آفريذاربي شم شبه 
سوخموي - را که بزم نهیر ر دس عشرت آمای صعت ذات تدمي 


نورق راا  ..‏ "آقتم تال 
زار کاني وامنگینی - و ابن لدل خوش رنگ بهء رچبار مفت 
موف امت - بپثر و گانثر (اي وان است ارو دي هل که 
وزنش چپل رو هفت راي است و ارزش پفعاه هزاز ررویه 
تست این مرپیيم نظر بآنكه بواي لعل مذ‌کور درلکا روپیگ اسث 
.لموازده لک رریبه قرار یافه » 

آکنپون خاس حقایق نار بنقریب گزارش مربیع وا ان 

مپاس نامة ذعم ابزدي را بنارش مجملي از حقبقت 

جواهر خن معلی جواعر | گدن میگرد‌اند 

از جواهر خاصه گنس تسبخعی اعت شگفت انزا مشدمل بر پچ 
اعل و حي صروارید که قبمعت آن هفت لک ردپیه است - از جنس 
الي در کلان وژن و تمام عبار ات داخل سرویج مي شود - و آلچه 
آزان برم یآید دربن تسجیم منظوم میگردد - ورای آن در تسبخعي 
است از لالی آبدار شاهوار تغلطان مشامل بر مد وبلست و پخیرل آنه ۳ 
مابین هردر دانه یانوتی ات رنگدن - قیمت این در اسییی پیست 
للگ روییه مقرر گشده - وزن هر يکي از دانبای مدان ایس تسبيم 
صی ر در رتي است - وقیمت هر کدام چبل هزار ررییه - اگرچه 
جمیع این _نوادر ررزگار ترئیب داد حضرت عرش آشباني است 
[ما در ایام دولت حضصرت جدت مکانی و ءبد خلانت مید املی 
حضرت خاانیی ظنّ بهءانی هرچه از جنص مرواید گزیده #جواهر 
هانگ وا [مد: ر شایهنگیی اننظام داشت - درین اشیا داخل 
عده غایتاحبرزه‌ای حضرت جنت مکقی نمبت بهمابق‌ني اجمله 
۵ شد بود و امریز که پبرات اي درامت عالم آرا چپان ژبپ 


تنم سا ( ۷۹۸ .. یحو ۱4 
کذقیمت آن چبل هزار ررپیه شد پهندیده داخل مریم ثمیایی که 
روزهای جش بر مر خورشبد انصر می بندند گردانبه‌نف -.ايین 
بفرهيم گرانمایگ انجم افروژ که به بی مثلی رن فدفل آستت: 
مشئمل است بر بنج تطعم لعل بزرگ و ببمت, چار دانةٌ صروارین 
ستف - وژن لعل میانگی ددازد: انگ است هر ژانگی بیست و 
چبار رتیی جواهری از مثفال - رتی کمنر- چه مثقال پلست و 
هفت رتي امت - اگرچه قیمت. این گوهر بي؟همنا در سرار 
پاد‌شاهی لل رویده ات لیگ درین هنگام بجرومت اننظام 1 
بمیاس عطا و انضال ر بذل ر وال خدیو اقبال ببار مکنت و جاه 
و ردیع ثروت در ۵سنگاه است اگر بازرگاني چفی لعلي بیاورد پاد اه 
زاد‌های کامکار نامدار بل نوئینان والا مقدار #چپار اک روپیه هم‌خریده 
پدذکش مي ایند چه ژر بدرات خافان چا فراوان ۳ 
ییوگ بی مانند نایاب - هر چند در جواهر خانةٌ خاصه لعلی جند 
۵ زژن آزبن افزون است چذاچه اعلی که خدیو عالم بدو نگ ررپده 
|بنباع فرموده بازدهم ثوال سنه هزار و بیدمت و شش "جری #پي 
از نقعنبن فایم دکن سعادت اندوز ملازمت حضرت جفت کانی 
گشتند پیشکش آی حضرت نموده اند - و در وزی از همه لعل های 
سرکر وا ژاید است یک و نیم برا بر ای است - اما س يکي بای 
#مل ءياري نیست. - در جواهر چبار چیز مي باید يکي رنگن 
مق رنگ امل باید [چنان باغد که نه مرخیش مایل 
بمياهي بید رنه بال شفنالو که آن را سیر رنگ ذاشند - و ان 
وا گم رنگ - دوم شفافي ربي جرمي. عنوم خوش: اندامي - 


۰۵۴ ۱ ۳ ) جنشنم ناگ 
شلیمان شعوه نخمتین فرزند مبین پور خلادت و *عمد ملطان 
ارلبی خلف پادشاهزاه؟ ولا مقدار *عمد لورنگ زیب ببادر فبل 
۱ صرحهت فرسودند - حگیم معمد دارّد را بعنایی خلچر طلای مبناطر 
و امپ با زبیی مطا مفاغ رگردانیدند ۰ 
بیهت و یکم [ رمضان ] مدر ابراهیم صقدر غااي ۶ه یک له 
روپده از مرار وال برسم خبرات بهعناجان و محلعقان حرمدن 
کربدن رسانیده از راه بصره مراجعت نموده بود - بدوات آسنان . 
پوس رسید - و اخلعت و نزدای منصب و خدست داررفگیي 
قور خانه سر بلند گردید - چون سلوک نا شایسنه نذر *عمد خان 
با امام قلي خان مبین برادر خویش درحيني که ایالت توران 
به تفر معمد خان باز گذاشنه عزیمت دریانت _ سعادت زیارت 
هرمن منبغد ری دهوده بود ر گرففین | ان بي مررت خان دز 
صدت حکوست برای زاه ایس سفردور وخرچ این ره دراز اندوخده 
ر راهي گ#دن خان در کمال‌نا کامی ر بی سرانجامی بمسامع حفایق 
میرامع رسیده بود - چنابچه بنفصیل نکاشده آمد - خدیو الضال 
هنم «راهی شدن میر مسطور حکم فرموده بودند که یف لک ررپیه 
اغان مذدکور پرساند - ازاذجا که خان پبش از رید میر مزبور دز 
مدینگ مفوره ,در گذشت میر ازای مبلغ یکدانهٌ مردارید امرردی 
بوزن جبل و سه حرخ جواهر از ءلي پاشا حاکم سا 25 برهفه‌ونيي 
توفیتی. *جاورت حرمدن شریفین حعادت اندوز دیس ودیلی اعت 
بمبلغ سی هزاز روپیه و چند (سپ عربي خریده بود درهیی هنجام که 
ادرانب برلت زمیر پوس مود بنظر دس دوز - مرواریه ر[ 


جهمم حان ( ۳۸ )1 سا ۵+" 
گواهيي عولوه خخسنه طالع را به -چرر شکرد مو .وم گردانبدنة د و" 
برای ۳ اجام مواد جشسی دور للا روپیه بمپدس پور خلاه نجا 
عنایت شد ه 
شب پانز دهم [ شعهان ] ۵« هزار روپبةٌ مقرر به نیاز مند‌ان 
سید - چون بر ای (مص, ی مصالی ملاي حدم ؛, طلب خاندوران بپادر 
نصرت جنگ شرف صدور بانده بود ۳ دهم فرمان قغما تیوان بنام 
رمیدن خاندوران بپادر نصرت جنگ ب+عانظات آن ملک پپرداژد ه 
پیسم [ #عبان ] دولت خان ولد اف خان بعنایت خلعت 
و به تبولداری ناگور نوازش دافنه مرخص شد - مر مد امبی 
هروي*ع:د - توراني منشاه که در سفر حجاز از رنفای امام قلي 
خان دالیع لوزا ی یود - و دعل از رحلات خان در طببگٌ طیده اژ راه 
سورت بء برهانپور [مده ملازم گوهر اکلیل دولت پادشاهزانگ مهمد 
اورنگ یب پپادر سرد 5 شرف اسغلام تسد فده اندوخت ور در 


۲ 


سلکا بند کای در گاه مذنظم گدده بمردمت خلءعت و منصب 


پاده‌دیی ان ر‌ سور ال سوار / ایعام چار هرزار رو ود سرپلند کشبی ۰ 


با 


۰ سوم ین مش فدل که تن 4 ۹ 11 وای بردم 9 


۱ ون ۱ فان ) ببریگی اژ رد جریبار 6کاری ما 


مد ۱69 ۳۵۸ ) هنم مال 
پیناییت خلت ر اسپ با زین نقره سر بلند گشنه بوطن مرجمنب. 
گردیه - کلیان جباا را که پیش ازین بچند روز عرضه داشمت ولنا 
حدگت سنگه بدرگاه جپان بذاه آررده بود - و دقیقنش در رجب حال 
هفنم از درر اول نکاشده آمد - بعذایت خلعت مر سیر و شمشیر 
بررق طاي مددا کر و اسپ با زب نقره رفیل نوازش نموده 
رهد هت انصراف داداف - و برآدا خلعت خاصه و کر مرصع و دو : 
اسپ از طوباگ خامه با زین طلا و مطلا عنایت فرموده ۶ظحوب 
او فبره تشاد ند ۰ ۱ 
دهم [ غعبان ] گورلن راتهوز را که از رادهوتا قرزی کار 
کرد؟ راجه گوسقه است لخدمت هرادت قا.گٌ آمیر از تفیر 
مدو رام کوز و عدایت خلعت و اسپ سر بلند گرا د(دیله رخنعصت 
فرسودنبك - شبخ احمد شر‌بدی که دربن نزديگي داخل بغد کای 
آستان جاه و جلال‌گشنبود بانعام دو هزار ررببه هر ب رآثراخت ه 
ولادت با معادت فرژ باصرةٌ دولت سلطان 
سپم)ر شکوه 
ی رٍ ي عوض و منم بي غرض بعد انقضای نه ماعمت 
اجومي شب پاجشنبه بازدهم این ماه [ شعبان ] مبین گوهر 
بعر اثبال 7 دخدر + اک گرهر سلطان پرویز پسری نیک اخلر 
کرامت فرمود - آرای کوس شاده‌اني در ۷۳ زه طاق نلک بلبد 
و مدای ترغدت بدرر و نزیک رمدد - و بغت بددار 


رد ۳ ر گذبرانیده الذماح ص نام نمو‌ند ً تک حصرت. آیرن. 


«فعی‌هال ( ۳۸۷ ) ت۵۴ 
خن مذکور جدائي گزید: رری امید بایین مدا حنیه: نپاده بو 
-هعای‌دی ثقبیل نیک فلک رئبه درباننه بعلعت و انعام. _ زار 
ورچبه سریر انراخت - و داخل بند کان درگاه فلک چاه گردبه .. 

هفدهم [ زجب ] الله وبردي خان که مندب ر جاگیرفن 
پرطرف گشنه بود بخلعت ر منصب پلچپزاریی ذات و پفچپزار 
سوار که سابقا داشنه ر جاگیر دارعی ایلچپور 1 حاکم نشدری .برار 
استوو تبوداریی برخي از مضانات آد و مرهست اسپ با زین 
مطلا مفلذر گشده ۳ ی یافت - حقبقت خان از اسل و (شاذه 
پملصب هزار ر پانصدي مه صد سوار برنواخنه آمد * 

شب بیست و هفذم [ رجب ] د؛ هزار ررپیٌ مقرر لبِلة المعراج 
در حضور اقدس باهل اسلعتاق تقصیم یانت - سیام مننگه راد 
کرمسي راتهور باضا پانصدي مه سوار بمنصب هزار و پانصدي 
ششصد سوار مباهي گشت - نر سنگداس ولد درارا داس بقلعه 
داری کاویل که بیثربن فلع ولیت برار است و به بلندی ز (منعکام 
شهره ت تمام دارد - و ابوالبقا لد شربفک خان دی حرامت کالنه 
که بر قلهٌ کوهي در کمال رفعت و منانت است - و درین.دولمی 
خدا داد کشایش یاننه - سر بلند گشنند ه 

چبارم شعبان پیشکش اعظم‌خان از جواهر و مرصع آات راتمهگ 
نفیهه که تریب یک لک زوبده تیمت داشت از نظر اشرف گذشت 
عبات خان ماد فبل عنایت شد ۰ 

هشتم [ شعبان ] بمیهی پور خلانت فیل از حلقم خاصه وگن 
کی نام بابراق نقره و عاد8 نیل سرممست درمودند - زار منز 0 


۱:۵۳ ( ۳۸۹ ) ههنم سان 
زب بهاردهم [ جما دي اثانیه ] خاقان کیوان مک ازمنزلی 
هبدن پاد‌شاهزاد! بخ بیدار بدرلنخانة معلی تشربف ذرصودنك - 
ب‌نیار لدآمی خان خاهخانان -په ساثر از امل و اضامه بمفصب 
هزرر پانصد‌ي دزیست سوار و خواجه ابوالبقا برادر زاه] عبد الله 
ای ببادر فیروژ جنگ بغلعت و خطاب افلخار خان - و خدست 
توزلف بای میر خان و عهای مرمع - و رحمت خن از ال و 
اذااء بمنصب سزاري صد و پ#جاه دوارزمباه‌ي گشنند ٩‏ ,ره 

بیست ر-یوم [ جما دی اذنبه ] احمد ۳۹ نبازی باضاد 
پانصد موار بمثصب در هزار ر "نصدی در هزار و پانهد سواز 
و بعنابت فقاره بلند آوازه گردید - و بیر یکی از عمرآقای ررمي و 
خواجه . عبد الرهیم هزار روپیه مرحمت شد » 

پدصت ۲ چم [جمادی الشانده] از رعابع مانار بعرض دس 
رماد که بر مبارژ خان روهدله جاگیر دار دیبااپور ونواحیع آن خانه 
نرود آمد - و او زهگرای آخرت گشت 

دوم زجب میر شه‌ش فوجدار پدن گهرات بعطاء نقاره مفثغر 
گرزید - بعیی ولد سیف خان بمرحمت ماده نیل پلند پايگي 
باوث - به ابولوفا و لد تاتار خان که طنبور بررش نارمی وهندوحفاني 
تیک مي نوازه و بدین سپب بخدمت داررفگیی اهل نغمه سرامراز 
بصت دور هزار ررپیه العام شد ه 

چار دهم [ رجب ] عذایت آلله رد میرز عبصي صوبه دار 
کوزات پیذایت علم عز افدخار (ندوخت - جهن بیگ رذع منشیی 
نفر جمد خان. که بآرزری باهگیی. اجبی درلم: ]مان صولبت لژ 


آفاز عال 


خجسته فال هشنم از دور دوم جلوس مثدس 
اونگ آرای جم‌انبانی حضرت 
صاحبفران انی 


المنة لام که هفنم‌مال دوم دور که !عکم ه پیت ه 
ص لام ای جماک فاسنهف ۰ من شر آمیفیم پمیب واحد 
برای دنع چشم زخم روژگار دار بر بعضی مک که خائمه مکروهات بار 
مشلمل بود پاخننام رده - و روز ۹ خر جمادی | ذانیه ماه هزار 
و پلچاه و چار مطابق چاردهم امرداه هشنم سال این دور بیژزان 
فرخی ر شادمانی و نواران خجستگی و کمراني آناز شد - دربن 
تاریع امالنغان را بخلعت خامه بر راخ مبر آخشي ساخدند : ۲ 
خلیل ال خان‌را (مرههعت خلعت و باضانه پانصدیی ذات بپداصب 
آسه هزاری دو هزیر مواز سر بر انراخنه بخشیی دوم کرد یدنه - 
مرا کام نبیرگ مبرزا رسثم صفوی از تغیر خلیل ال» خان احدطت 
تیش بیگی -رانراز گردید - ارجن از امل ر اضانه بحخصب هزاری 
پالصه سوار نوازش یافت » 
دوم [ جمادی الثانده ] ملصب گوپال عنگه ولد راجه مذرزپ 
از امل ر اضانه هزاریی ذات و هزار سوار مقرر شد * 5 
۹ 


ساده ۰۵۲ | ر ۳۸۴ ) هغنم حال 
عدالت حکم میفرماثب رکه *مچعص مزاحم شما گرده . و نجاح خود 
است دربن که با ال رعیال و اباب و اموال بمساكري و مذازل خود 
بر گردید - و جون ظاهر شد که بر جپالت ر ضلالت استبد(ه دارند 
فرمان شد که مید خانچپان با مردم جلو و رشبد خان انصاري که 
نوبت کیشک ابذان بو آن مقاهیر را بسان سردار بي هنچار 
رگرای نيستي گردانند - چوی غزاة اسام جاني که کفرا فجرة 
فراهم [مده بوند رنتند آن گرره سنیزه پژوه آب ناگوار غمشیر را ماء 
العیوة دانمنه با رما ر سبوف !جنگ پیش آمدند - و نا اثري از 
تواناني رمعي از زندگانی داخناد تلاش ر پرخاش نموددط - 
چام ار همگي بابلو ربب" و سنگه بشعلة تیغ آبدار خاکستر گشنند - 
از مردم جلو سید عبدالرمول باره که جوان مردانه بود و از سایر 
همرهان پیش دسني ندوده با سدد علام عدد راد سیدهعی الدیس 
برادر خود ر بم دن دیگر از برادران پباده شده هنکامة 
آوپز گر ۱ گردابیده بوی - با رفقا ر دگرای شیادت کشت - پادشاه 
مر کسنر باز ماند‌های جان پاخنهان را بعنايی در خور اخنصاص 
بخشیدند - ر مد مراد ولد صلابت خأن را که چار ماله بود 
پمنصب پانصدی ذات و مت سور و پسر میر خان را که بغایت خرد 
پود بماصبي در خوزر سراهراز گرد انیدند - و جاز صدن ذات و مد 
موار منصنب ید عید الردول بر چار پسر کرنگ ار ر منصب 
غلام #عمد که فرزند ددانشت بر سید عای اکبر برادر خرد او مقرر 


فیرصود نف 


هتم الیو ( ۳۳ ) سنه ۱۰۵۴ 
طلبیدند تا او را بملزل برده مراسم ناگزیر بنقدیم وسانند - چور 
پانزده کص از خدمنارای ار رمیده بر حال ار واتف گشننه دمت 
بچمدهر و شمشیر کردند - ملولچند کشنه شد و میر خان خمی 
گردید - و شب دیگر در گذشت - درین اثنا احدیان گرز بردار که 
بشرون درداژه به کیشک قیام داشنند به تنغ خون آشام آن مخاذیل 
را ره گرای جینم گرد‌انیدند - و از گرز بردارار شش کص مقنول 
و شش تن مجریح گ شنند و چربپ اییی جسارت پر خهارت بهشتر 
باعسف گرانیی خاطر مبر ناظر گردید از مردم اسر سنگه هرکه في اخمله 
ءقلي داشت شباشب راه دطی پیش گرفت - و جمعی از 
نوکرار شورش کار شورید: ررزگار او ترار دادند که بر خان ارجري که 
بمعارطهٌ امر «ذگه نزدیک بود رفده او را بکشند - و ازان زرکه این 
گروه اجل پزوه برای پرخاش ببانه مبجوبند بلوی راتهور که نوکر 
معتبر امر سنگه بو و ببارسنگه راتمور که مازم پدر اد بود و اني 
ااعال هرد در ملک بندهای درگاه (ننظام یامنه بودند به همچی 
که خانگ اینان نزدیک [نجماعه بود دربن انديشةٌ دا پسندیده انیاز 
آن شقاوت منشان گشته دل بر مرک نادند - پص ازان که این 
معني معروض ملئزمان بساط تقرب گشت از عطونت جيلي 
ورانت نطری جانی که قیر بادشانه با يهني, کار نرمود . برناداني 
و گمرهیی_ این گروه ضالت پیشه بخشوده بيکي از درلث اندوزان 
حنمور فرمودند - که یی مفیا از رله نجعت پگوید که امرسنگه ز 
هركه دربیی جرم خطبر شریک ار بود اجزا رسید - شما که مصد رگناهي 
نگشته اید چرا بي باعت خان رمان خود را خراب میکنید بمقثف ای 


اضف 


مه ۱-۵۴ ( ۲۸۲ ) هفنم ال 
برای رقیع ایس ار ناباینه هرچند موجبي تغعص فرمودلد جز 
درام ارتکاب مسکرات مواد سودا و گشنیی بیماریی چند ررزه عارا 
آن اصری دیگر بظپور نه پدوست - د مي تواند بید که مبب ای 
مرگذشت آن باشد که جون حدود ناگور که تبول امر سئگه بود و 
بیکانیر رطن و جاگیر زار کرن ولد رار موز بیم پیومنه است - مین 
وا امر اه که دز داد ننگ جاه بو و مثعلقان راو گر ک 
در موب دکی "بوده بر حدرد_موافع د ارافی جاگیر ار از گفذار 
به پیار کشیده بید .و ازاسجا که مردم رار کرر تغنگ بصیار داشنند 
جمعی از راجپوتان کار آمدنیی امر سنگه را مقنول گردآنیدند - و امر 
سنگه یمد از 1 گبي بسا خول نکشنه بود وه باز جمعیت نموده 
جنگ ذوکران راو کرن بروند - ر ار پس ازشنفدن این معلي 
بمابت خان نوشته - که ثابینان امر مه بالمی جدال و تنال 
کشنند ر گذشمی مچه گذشت . اکنون باز مردم خنود راگفنه که فراهم 
آمده هورش افزا شوند - انقطاع این مخاممت بي آنکه بعرض 
اب عنبه نلگ زبه رسانیده اميني برای تشذیص حدرد 
بگبرنک صورت پذیر نیست - و مابت خان مطلب ار را بعرض 
. وسانیده امین گرننه بود- دور نیست که امر سنگه دریی رقت که -ر 
هوریده اش مسکی سودا بود - و دل رمیده اغ مک کین بي‌جا 
این معني بر ههایبت مابت خان معمول_نموده بربن کر نامز 
جراتکرده باشد - بعد از حفوح اي ساحعة داشایسنه بعکم اشرفا 
یر خان مبر توزگ ر ملوک چند مشرف درلثخانگ خاص جصد 
ار سُنگه را پیش دهلیز ببرون خلوت خانة ساهنه مرنمش را . 


هفتم‌سال ۱ ([ ۳۸۴ سذه ۰۵ | 
بیك ».ناه امر سفگه جمدهر کذیده دوید - ر هاکام غفلت او چذان 
بر طرف چپ سینه اش زد که تا تبضه فرورنت و چوی بدل وسیده 
بوه جرد زدی کر باجام گرائید - و از انرو که چذییی سود ادب که 
هی کص تصور آن ننواند نمود در حضور مونور السرور خدیو زمبن 
و زمان بروي کار اررث - خست خلیل االه خان د ارجن ولد راجه 
بینهلدای [ اه گشته برر حمله آیر دند - بعد ازان که اصوات بلندی 
گرای شد - خدایگان عرش منان درانفاء نارش ترجه فرموده دیدند 
25 امر سنگه با ارجن در افنادهة است - اگرده امر ساگة در سه بار 
جمدهر بار حواله نمود آما ار بسپر رد کرد - یکبار جمدهر لغزید - 
و اندگ زخمی بگردن ارجن رسید - درین اثنا ارل خلیل الله خان 

بر امر سنگه مشیر انداخت - پس ازان ارجن حلادت نموده در بار 
هشدر برد زد - وفربن ی ضرب ارجی سبد سالار از سادات بارهه رشش 
هقت کس از منهبداران گرژ بردار از یمب ویسار دوبده يكبارگي 
بشمشیر آبدار کر آن نابار تمام گردانیدند - از شعبده بازیی تضا که 
حعم و مصایم آنر جز دانای -رایر و بای بواطن نداند مادند 
صابت خان شایسنه بر نائی که از تربیت خاقان بنده پرور مستعد 
تقدیم خدمات برش ول - و جون امر ساگه جواني ۹1 در طابفگ 
راجپونهه با صالت بالات امنداز داشت ر پادشاه پرورده نواژ زا در 
حق ارگمان آر بود ‏ در هذجای بزف ررغای -نرك با گررهي 
از آقوام و ادارب جان -پار گشنه باعست بلاد ناميي خود خواهد گردید 
در یک آن ببي سببي ر باعلي در گذشنند - خدیو قدردان برحعن 


بخدت ور وخ ءقعدت حدادت هن صلایت خن تفت دموده 


سنه ۰۵ | ۱ ( ۳۶ ) هفنم مال : 
بیست و پاجم با آن نیپ حهاب رنعت بمنزل مبین کولب 
فلگ خلادت که بر ساحل دریای جون سر بر ادراخده است تشریف 
بر دند - و چندی دراجا "وتف نرسودند * 

سل ماه [ جمادي الولی ] ذو لفتار خان را از اصل راضانه: 
بنلصب در هزاریی ذات و هزار و پانصد سواز پانصد سوار در آ-چة 
مه امپی برنواخنفه - و پرئنة بهرچ پور از توابع موه ببار بر 


ل ارو مرهیتث دمود ه بل ابصوب رخصت درمونل ۰ 


از سوانم که در اواخر اد ر‌سال برو يکار|ءد 
کشنری راوامر سنگه دسر راحة مدسنگه است 


صلابت حان ی میرخشیی را اوکشنه شدن آن 
۹ هیده کر دار ۱ 


تفصیل ایری م‌جرای غربت اما آنکه امر سنگه که پعلت 
بیماری روزی جاد از دولت اسثلام عتبهٌ ولا *عروم شده بو آخر 
رز و پمي‌شنبه اج جمادي الولی بدرگا: فلگ ا۵ باه رسدد - صلابت 
خ ن او را در خلوت خاه مفزل مد بادشاهزاد بخت بیدار که 
اعلی حضرت بسببي که ذارش پانمت دراجا تذررف داشنند 
بهرف زمییی برس رهانید - زار درف دمت چپ بجای خود 
رنته استاه - صلبت,خان که در طرف رات اررنگ مدره آهنگ 
امناده جوك در اثنای آذکه بعد از ادای نماز شام پادذاه دی پذاه 
بأعریر مفشور بيکي از نوئیفان نامدار اشننال داشناد برای ميمي 
از راز ایو پابان آمد؟ نزد #معدان چار شاخه بايکي درگرءسغ 


هفنم مال ۲۷۹ ) له ۱۰۵ 
پالله ری خان ءذایمف شد - دلعه داری جر بهیم الپدرة 
فوض گردید » ۳ 
" بیسنم [ جمادي افرلی ] حاجي معمد زمای ر بو کص دیگر 
از نوگران امام قلي خان والیي توران که بعد از رحلت ار از حرمین 
منبفدی روی امد بدرگاه معلی فپاد» بودند باستام حریم جبانباني 
فایزشدند - ر هریک بعنایت خلعت رهر مه بانعام چپارهزار رووده 
نوازش یانتند » 

بدست و یکم [ جمادي الری ] سبد عبدالوهاب از تعیناتیان 
دکري بفوجداريي سرکار بکانه رمنصب هزار و پانصدي هزار و پانصد 
موار هشنصد موار در اسوه سه امه در بر افراخت ۰ 

بیسمت و یوم [ جمادي ااولی ] چون برض مقدس رمید 

که عریز الله خان قلعه دار بست رخت ه«حلی وت ۱ 
هکوست و حراست قلعةٌ بست و گر شک به پردل خان مرا که 
تلعه دار ژمیی‌داور بید مقرر -اخنه ضبط قلعة زمدنداور به خانه زاد 
خان راد سعید خان بپادر ظفر جنگ تفویض :رمودند - و لعه 
دارعی قلات و مقر از تغییر خانه زاه خان بعبد الله برادر از مفوض 
گشت - و از اصل و اضانة پردل خان رابمنصب در »زار و پانصدعی 
ذات و در هزار و پانصه صوار پانصد‌سوار در اسپه سه (-چه - رخانه زا 
خان را بملصب هزار و پانصدی ذات ور هزار و دریست سوار- و 
عبد لله را بمنصب هزاریی ذات وهشتصد سوار حربلند گردالبدند - 
چوی اژز نکص بيماريي صاحبا ژمان و تازه شدن جراجننبای آن سل " 
فرزان" خاطظر مصفای خدیو ضفوس ر صفا مکدار گشنه بو 


سثه ۱۰۵۴ ۳۷۸ ) هفام سال 
هایمنه خای دراهیة -۸ امپه مقرز نموه او را بمذصب #جپزاری 
پلیپزار زار سوار چبار هزارسوار در اسپه مه اسپه بر نواخنند - و بعلایت 
خلعت ر اپ از طوبله خامه با یراق طا سر امراز ساخننه دسفوریی 
معاودت به الاباد #خشیدند - #جلال لدب معمود بدخشي دررازي 
۱ 

چارم جمادي الولی سید جعفر خاف الصدق صدر الصدرر 
مید جال که پیش آزین بچند ررز از احمد آباه آمده شرف افدوژ 
مازست گشنه بد - بمرحمت خلعت ر فبل و انعام حه هزار ررپده 
مقلو گشنه رخصت گچرات یادت ۰ 

پاچم [جمادی الولی] سردار خان را بنظم صوگ مالود و عنایت 
خلعت ر جمدهر مرصع ر باضاذه؛ «زاری ات بمنهب چار هزاري 
مه هززر عوار سر بر افراختند » 

نیم [ جمادی الولی ] چون بمرض شرف رید که -هپدار 
ان حاری تلع جنیر ازجپان نانی رهلت نمود - سزاوار خان ولد 
آهکر خاتبولدار چفدبري را بمرممت خلعت نوازش نموده بنگربانیی 
جذیر رخصت نرمودند ۰ 

شانزد‌هم ز جمادي الولی ] الله وبر‌ی خان که بنغیر منمب 
و جاگیر تادیب یاننه برد جنالچه بکادنه شد بذریة درخواسی 
مبییی. پادهاهزاد! بغت بیدا تتمیر ار بعفو مقر گردید -ر 
خجص, اسهم از دار الماک دهاي بدرگاه کیوان جا: آمده شرف 
کورناش دربانت - پبشکش پردل خان شمت اپ - و پیش 
فرالهر خان هزد؛ امپ باظر اقدس در امد - ای لمپای «: اسپ 


مفیم مان ٩‏ ۳۷۷ ) سنه ۱۲۵۴ 
و پرلیغ شد شد که 1 ژ مالوه . بدکن رود - پرتهبرچ راتهوز را خد میت 
هلءه دارعی درلت اباد و سیورام ولد بلرام کوز را بقلءه داریت 7 ۳ 
هر بر افراخنند ۰ 

ششم ربیع لثاني که روز رنه ون نواب خورشیه | حانچاب 
گردون جذاب پیگم ماحب پود ۳ درا درج سلطنت را بطل که 
وژن بر مخصوص ذات مقدس ر #غص اتدس حضرت خاناني 
است «لچردزنی - و ج.عی کذد, ازان میلغ بکام دل رمید - ر چون 
الم جراحت آن ات ذات المعاد ات ! باخفیف گرائیده بود کم 
راا نقارة شادماني که آن نیز خامهٌ رزن مبارک اعلیی حضرت 
است نواخنند - دریی ررز راجه بیاهلداس !خلعت نوازش یانده 
بوطن سرخص شف - سر اراز خان دکني را بمردت خلعت ونقاره 
و رت با زین »طل بر نواخنه بدکن زخصت فره‌ودند » 

هفدم [ رببع الذاني ] در هزار ر پادصد سوار میرزا عیسی ثر 
خان ذاظم احمد آبال اجرت فیط دوبه در ادپه سم .یه مقرز 
نموده ار را بمنصب پاجيزاري باجپزار سوار در ا-چه مه ا-چه سر 
اسراز گردانیدند * 

هزدهم [ رببع اثاني ] رشيد خای انصاري بشرن مازمت 
فايز گت . و یک فیل برسم پیدکش باظر اندس در آورد » 

بیسی ر ششم [ ربیع الثاىي [ پاد‌شاهزاد! والا ثبار مراد اخشص 
را بعفایت خلعت خاه» و لغنی مرصع آات و در اپ از طوبلهٌ 
خامه یکی با یی طلای سیناار دیگری با زین طلای ساده مفلذر 
گردانید: رخصت مراجعت صلذایی دادند - هزاز -وار از ماهیب 

۴۸ 


مه ۰۵ ۱ ر ۳۷ ) هثم حال 
ژات ۳ رم «زار دوار سه هزار موار در موه م۸ ادده هر پر آفرا احمث -. 
و زاف خان را بعنایت یت وبامانگ پانصدی دربست حوار 
یمنهب در هزاری هزاز و دود ست »ور نوزش مهو" " قراول نف 
ماخنند _ مرین ناصر ملازم قطب تیلب لماک بمرحمت خلعت و امپ 
با زب نقرة و هش هزار روپبهٌ زون سر بلاد گشنده ردمتگانند 
یافت ۰ ه و برمرهان او هزار رویده ءط) فرمولدل - ویقطب لماک 
نرلمت خامه دکرامرصع‌بیش ربا عنایت نهوده مصیعرن اوفرساد‌ند 
هر يکي از مدر انضل روی و میر ابر اهدم رعنایت هزار روپده کام 
اندوژ گرد یلو - پارباب طب زر م3. بر (نعام مد » 
غر رببع الثاني پدشکش راجه حدهلگه یک ورل بنظر افدص 

در امد - چون از مااست برخي اي دایشان خرد ‏ "یاه و نا بخردان 
زظر کوئاه: پال‌شاهزا ۰و صیعمل آورنگ زد ب بپادر بران مدزدکه دصت 
از مواد رولت باژ کددده بگوشه دشدا ۱ ی درمازاه 

و نی امو رکه مرف مزاج انهی نبوه ار یاب نمودلد - اعلیی 
حضرت بفصد تثریب رادیب بل فرثع و تبذیب جندی اژان 
وا بر زار عاطفت از واشه رنغیبر مذعب "و جاگیر و عز از 
مدصت نیم کل دک » خدمني ات دظیم تنبده فرصودة خدمت ‏ 
سذکور از تغییرآن قرو باصرق ببادباي بخ ن دوران بپادر فص ۴ 
که به تفسیق مام مالود مي پردامی تغویض نمونك - رخان 
مذکود را بعنایت دلیت خاصه و از امن و اضاده براصب هفات 
هزاریی ذات وهفت هار مواربأیزار -وار در اه سه آمچه و ۳ 
یک کرور دام از " یال آن ع وبه بطرزی انعام سر راز از گرد|نودند - 


هفنم بیای: ( ۰۳۷۶ ) سنه ۰۵۴ 
بینمب .نپصدیی ان د موارو خطاب راري مر افراز ساختم پرکلة 
زام چور را که وطری اد بود ور تبول او مقرر فرمودند و . : 

بت و نشم پادشاهزا؛؛ والاتبار مراد ؛خش که حمب. 
دار اللانه رسید - اسلام خان و عبد الله خان ببادر فدروز جنگت 
نموده آن واا من را بشرف کورنش رمانیدند - و آن اخثر برچ 
حعادت هزار مپر نذر گذرانین - و بعنایت خلعت خامه صر عزت 
بر افراخت - شاددده خان از الپاباد آمده سعات احنلام سد منده 
در یات - عکیم دمن داد چار اسپ ثم تي وس حمت شده 

بیست ر هغنم [ربیع الول ] دزد امپ که امیرالمرا برمم 

پیشکش ارمال واشده بود بنظر اذرف در آمن ‌ 


گذارش جش فمری وزن اندس 

روز دو خنبدساخ رنیع الول سال هزار و پنجاه و چارم مطافق 
هفدهم خر داد کار پردازان پیشاه ات جشن قمری وزن +اتم6 
سال پفجاه و چارم و فاتیع باه و بفچم از سنین زنداني جارزه 
طراز بر ازند؟ اورنگ جبانداری آزایش دادند - ر آر پیکر اتبال به 
و دیگر اشیاه معپرده جنبده آمد - خانان جود گعتر مرمع خربر 
تجلوس اقدس مطلع آنتاب بر ونوال ساخته عالمیان را #میاب 
خواهش گردانیدند دی روز خجسنه پادشاهزاده عالي نصب_مران: 
خش پاضانةً زار مور در امچه مه امپه پمنصب دراژ ده هزاري . 


۳ 


باه ۱۵| ر ۳۷۶ ۰ ) هام سا" 
نهم | ربیح الول ] زبر دست خان ارو ببار آمده درلئعا 
گورنشض یانت - و یک نیل که از پرتاب زمیفدارپاموی گرفنه بود با 
در هزار اشرني و برخي جراهرو مرسعآات که پرتاپ مذکور مصعوب 
اربطریق پیشلش نرمناده از نظراندس گذرانید . از کومکیای 
مه گجرات سبل منگه ولد راجه سورجستگه باضامگ پانصدي 
دویجس حوار بمنصب هزار و پانصديي ذات ر هزار و دربست 
موار سر انراز گزدید - به مير نعمت اله ولد میر ظبیر الدین علني 
که دختر مراه کلم نبیرا میرزا رسنم صفوي را خطبه لموده بو ده 
هراز رربهه +جپت سرالجام کدخدائی انعام شد » 

شب دراز دهم [ربع‌الاول] برمم عنین ماضیه دوازده هزار ررپیه 
بامل اماعقاق رسید ه ۱ 

پانز دهم [ ربیع الول ] حکیم معمن داو۵ را بعنابت ماد 
فیل برنواخننه - مبد حسی ملزم عادل خان را که از "جاپور 
برسم حچابت آمده بود خلمت در اسپ با زین نقره و هاد؟ فیل 
ر هفت هزار ررپیه نقد ر پسر ار را خلعت و عزار ردپبه و همرهان . 
ار را ۵و هزار ررپبه عذایت نموده به لذجا پور رخصت دادند ۰ و 
بمادل خان,خلعت خاصه با مرمع طر گرانببا و برلمی پدر او نیز 
خلت وطرا مرمع معوب مید حص ارمال بادت - چوی راوهنهي ‏ 
سثگه ولد رار دردا بدرا راو چاند| در گذشت - و فرزندی نداشت- . 
پادشاه گام بخشي جاي او را به اببی العم پدرش ردپ -فگه وله . 
روپ مکلد.ب راو چاندا که پص ازفوت رارهنهي منله بامید 
نوازش ملکاده بدرگاه خلیق پناه آمده بون مرحمبت نمودنه ۰ و" 


هم صال ( ۳۷۳ ) سفه ۱۰۵۴ 
خاتان مپربان هر در پسر ار را بعنايفي در خور سر آنراژ ساخنند - 
و خدمت عرض وقایع صولجات و رمالةٌ انعام کة بموموي خان 
مثعلق بود بعائل خار تفویض یادت - بدومت بیگ که نازه از 
رلیت تورای آمده بود هزار ررپیه (نعام شد - به فیض الله پهرزاهد 
خان فیل مرحمت فرمودند ه» 

پیست و سبوم [ صفر ] بعرض اندس رسید که هریمنگه ولد 
کش منگه کیبن برادر حقبقیی راجه سورج «نگت پیمانة زندگي 
برآمود - ازانرو که او را نرزندي نبود خدیو تدر دان ررپ سنگه 
برادر زاد؛ اورا بعطاء خلعت واضانة منصب رمرحمت امپ با زین 
نقره سربلند گردانیدند - و کش گده روط عمش در تچول او 
مرحمت نمودند » 

پفنجم ربیع الول بعکم مقدص سرد جودبار دلطنت ملطان سلیمان 
شکوة و اسلام خان و ءبد الله خان برادر فیررژ جنگ ر صلابت خان 
و اصالمتا خاری به استقبال نپرست حرف سفاخر و معالی بادشاه 
زاده جمد ارگ زاب بپادر - که از خدفنی خبر عارضگ ملگ 
دوران مالك گیبان بیگم صاحب برخصت سریر آراي جبانباني 
از برهانپور لت تمام آمده بودند ردغه آن والا پر را بدرگاه [ممان 
جاه آوردند - آن اختر نلک خلانت با خلف الصدق خود ملطان 
ععمد بشرف کورنش رسیده هزار مبر نذر و طراً مرسع با یک 
تمبیم مررارید و ده اپ عربی پیشکش گدرانیدند - ر بعنایشد 
خلعت خاصه مقلغر گشننه - آتش خان دکني یک نبل 


پیشکش !ود ۰ 


ماه ۰۵۴ | ( ۳۷۲ ) ۱ هثم مال 
نعنرت جنگ صورت راذعه معروض داننده ۵ورتوپ کاان ر جمعی اژ 
بندهاي در کاد بردم کومک ال اس مود ۰ 1 از معروض شدن 
حقبقت نرمان شد که در دوپ برف از دار لخلنگ البرک نزد 
خان مذکور بفرسنند - و تعکم اتدس رشید خان انداري و جممی 
دیگر از بندهای دراه از برهانپور - و راجه پپاز -نگه بندیله از جاگیر 
و پرتمیراج راتموراز رام پور - ر جانسپار خان از منه سور - پسرعت 
هرجه تمامثر *هنگم کر بلومک رمبدند - و تس یکشنبه نوزدهم 
يا عبر دلیرار جانباز از ملچار پرابر دیواری که مقاهیران ربی 
خددق ساخنه عقب آن تفنگ می انداخنند بر دی ر بهپدش 
برلان خاک ریزو فزونوع ثرده رویز آردیواز از دسمت شقاوت منشان 
ادپار آثار بر [در ده طبقث پائدر را »فدوح گردانددند - پس از چندي 
آن درتوپ قلمه کوب رمید - و بصداء رعد آراي آن دوژعبان حصار 
ادبار رخنه در امس تواداني و 6 بانی این باطل سندزا ن افناه 
و از بر اروت دمدمبا در بربربریج و خالي شدن تالبهاي نراز 
قلمه از آب عنان تثبت د تصبر از دست دادند - و مارري گوند از 
کذرت یاس و بای فرابع برانگیخته زينپاري گشت - ر اواخر معرم 
۱ سنه ۱۶۵۴ ] بدیدن خان ددلان برادر نصرت جنگ امد - روز 
دیگر خان, نصرت جنگ با دیگر بندهاي دراه بالي دلعه که در 
زایت رذعت است ب رآمده برچ وبارا آنرا بنظر در آررد - و عمد 
وی برادر خود را با پادصد سور و هغنصد پیاد؟ تچ بپامباني 
گذاشنه کرفیت وافعه س داشت نمول ۰ 


هزدهم مفر-ودري خان رخت بر ی اژد, ۳ جپش پر مست - 


هفقیفال ۰ .۰ ۲( ۳۲ ) .. فد | 
و بستی راء داشته بودند - پکمتر دست بردی پراگند» گرد اند 
۱ درئوامی کذور براي گذرانیدن سومم بریدات و بربدی جنگل جوالیع 
تلعه خیم ماخت - و مساکن و مواطن آن ادبار رمیدکان بة نیب 

و فارت از بخ و بن بر انداخحت ‌ مارری گونث ژ ما دظگ سامان 
آات قلمه کشاني و فزرایع -واه و کذرت رددات و اصابت تدبیران 
خان نصرت جنگ ازخواب غورر درآمده به میرزا رالي رگوبفد داس 
راتهور منازم خا مزبور مفوصل گشت - د ببوپت پسر سفگرام را 
از قبد خود برآررد: با مردم معتبر سفگرام نزد خار نصرت جنگ 
فردتاد - درین اثنا بظبور پیوست که چندی می خواهند که 
بوپت را گریزانده جقلعه برند - زین رد خان مسطور [جممة 
تیره ررز را بزندار انداخت - و بپوپت را از ۳ قلعه باژ داشنه 
نظر بند گردانید - و چون مارر حصار نهپرد خان مزبور دداز دهم 

شعبار اي سال از افامنگاه کوچ کرد: و بکوه لگبره که قلعةٌ گذور جز 
آن مر کوب ندارد بر آمده ت سرکوب را که بسنگ ر آهمک 
بر[ورد: "عگم ساخده بودند جنگ از چنگ مقبوران‌گرنته منزلگزید 
و چو قلعةٌ مذکور بر کوهي مشذمل بر در مرتبهٌ پست و بلند که 
هییچیدام ازان بعصار احتیاج ندارد واقع شد: - و مرها دفگیست يكگ . 
اخت که از هجي سو عروج بران مورت ده بندد - ر درطرف مرتبة 
پائیی [ن که بدیوار احنياج داشت سذگرام امغوار جداری از منگ 
و آهکت بر آررد: برد - وخاذیل برچ و بارا دیوار را بتوپ و تفنگ 
و دیگرآات نبزد مسلعکم ماخنه بودند ۰- چنانچه تخیر آن به 
نیزری آویز و بازری * متبز میسر نبود -بفابران خان ددران بهادر 


جبه ۱99 ( ۳۷۰ ) مفیمعل 
کدایش قلمه کنور بشدینرات صائبة خان 
۱ الو ریا وه تا 

شاه / هي ۳ پذبري ۳ عذایات نی ی بو 
تلعه وی پسر ادرا ازتصنت باژ واغرة یط معاملاده 
مرزباني از پیش خود گردت . وقلیلی !خرچ آی پسر که هنوز 
مراهق نگشنه بو مي دال - و با -نظپار جمعي فساد کار شوریده 
روزگار و ا امنعکام معاقل و مساکن از مطارعت برتافنه راه فرمان 
برداري ر‌ مال‌گذاری حنابچه راید نمي پشدوثه ۳ رراياي بعصیي, 
" معال جاگیر صوبهداز که (عدرد کنور پیوسنه بو نیز به ۳9 
گرصيي آت مقاهیر ۰« [ی|ء مال واجب تعلل مي ورزیدند ‌ ّ 
خان نصرت هنگ اراخر رم جنه ماضده تا فان خود ۲ 
۳3 ما بو و اغني زمینداران ي از فلع رابهس که(فامت 

ي گردید - و در معال مرزبانیی آن الیل *۰ 
۱ تس نمود - و جمعي را بقطع جنگل 
بر صفرد داي تاک کرث 5 پول /۶ تفلامع را برگماشمت 
" مضوی تپانبا نهانده - و مردم کردیده رزم ولا 
راگبي معیی ماخته - بجمعبت خاطر روانك پید 


مفر سال گذشنه په کتل کنور رمیده نزدیکب 
۰ ۰ در پشت با 
و «فنصد هشنمد تغنلچم که مناکلب ۰ 
۲ سامت . 
۰ج 


اصآرو فرصوند 


۱ 


۴ 


هفتز مال ( )۰۳۹٩‏ خنه ۱۰۵۴ 


لو پآب کامفیی ی سیلو جوی ترمي ۳ مداوا ّ - و ای 
استماه 7 عنایت الله واله 3 #عمد دود بوث بفرمان طلب 
از دار السلطنهٌ اهور پاسنان معلی سین - و «حکم اندس باحکیم 
معمد درد که در حقدقت معالج ار بود انباز کشنه *جورن وردي 
ضمیمه گرد انید - وت سزد لژ نشاط بخشید - و حعس علاج »و لطفب 
تدبیر حکیم معید ود( ود در نداریی ایس مرض هایل بلعسدن 
پادشاه مفضال بیپمال مقررن گردید - اگرچه پس از چار ما: 
امراض دیگر رو به تفزل گذاشت اما تا پنم ماد دیگر سرهمياي 
جرا حان ي از [* الم حراحت سوای) نمي آکشید فا و ]رکه عارتب 
ِِ در دای علاما, ن درگاه منساکی 1 جون ن طالع او رو 


م لداري داشت و ررژکار رخ بسازگاری - مرهمي ساخت ‏ و در 


كِ /آخر بمرهم ار اخفی زخمبا بالال مندمل گشت - و بعضي 


بر[ور ناه - وتفصدل عناياتي ۹ در جلدری این خدمت 
کی / بظر م نزبوست - و جشریعت کهبنار بخ چم شول سال 
۱ هیی‌کدام آزان زبس عارضٌ شدیده بود منعقدگشت - ربدان ناصی 
| لشت که از میم -عت بددس حرکدي که در سوارله. سفر پفچاب 
ی 5 که بدیدژ دا - - و بمعالجة هامو نامي سائری حصار زایل 
کی بر آرد ب که نسبت بار بوتوع آمد رآنچه از زرسرخ 
در آلت ززر که * عت پانذه سل نمودنه بفقرا و مساعقان 
4 آویز د ۳۳۹ خواهد پذیرفت ه 
۴۷ 


مقام خرابیی ار ده ز ار برهفمونیی اخثر مسعود روزکار معمودد: 
بقهن تلثبم مدا سدره ررعت که مشعر کمبه اتبال است ر مثبل 
ول آمال از ایرلر برد بصره را گفه بو - بمنم روز ایس 

داهیه بفرف یبد ۳۷ مت ملازمت فایز 0 - و بمرحمت 
خیاعت و ار ۴ ات نهسزار روید* و ماصب هزار ر پانصد‌ی ذات 

و در صد ۳ ِ ۹ در ازاا۶ برخی امراف که در اثذاء 
الم | یرصان ات صایبه بنقدیم رساذده و اژ اچملگ 
امراض با بت جات رن چار ماه "وف بیم رسیده تپ 
دايمي ٍِِ ی باهد ید ادورکٌ بارد: از فسم کفور و ترشیها - 
رف نی وی دود ۱ م عاچ کرد - ناگیان لبنت طبع ر اندفاع 
خون که! 1 ن, وییی اندره خاطر مبرذاظر گردید روي نمود - 
«جیرمت توهم ‏ عررض مرض ۰ دیگر 
_- که يكبارگي تبض نیکو توت بط رتم 
علاج کرده خواهد عد ار حکیم مومنا پیسبله بعضي بعرض ملک 
[مان رمانید که مداوبیب این احیال بسپوانت می نوم نمود - 
و مالک دوران بعرض ردع رعایبدیه - و خر هش ایشا در عاج 
حکیم مدکوز بر خاط ,مور ناظر پرتو انگند - طول دضرت نظریضعف 
اففرابپیر مه دار گردانان ۰ اي بداج 
پرداخمت و آخر بر بگورددن زیره ءاج نطود - الغاذا" بجیت 
احنباش مار سوه له + و آتارورم پر اارااب چشم ر پشب پا 
که "۳ آنن با وجود اعت خاطر اتدس ر ذگرری تر -اخت 
دید مد - خدیو مناج آنرابعكيم معملددارد مقرزگرمووند 


م ال ( ۳۹۷۲ ) سنا ۶ ۳ 
3 یرای ح«علت کون و مان دخل واشمت ا: ۳ وی |ثدریه 


اغذبه د وفع و رنع مراهم بشخص تدیس و نف لفیس نف 


ه هر سانددنل - و از قات فرصت بوا-طهٌ شتفال ره بدمار داری و 


نغمگساریی آن " طاهرات و اسوً ارات ت خاصس 


اد 
ان صعویمت اد اون بد تب _ ۳ 


هه *"جون 
هفا خش حقبفي - وادوا پرداژ ۳ مکی 


حق ]۰6 - و میاس انفاس روشن وان من *یچ مر 


کم 2 ۳1 مان ی بایفان رسددة بوک یگی دیگر نف " بگر 
بعد از بیمست روز در گذاث - و در دیگر 0 7۹ کور 
کثر موفته بودند مت ند. 22آمی رقم مییه ‏ 
قریب چارماه که امیله مبست کر( یش و عفرت گورا بر 
خفیو گیپان نلخ گذنه بو - چون ت ایزدی مقلفيي آن 
بود که این‌بار گ رآن دل خداوند کون و مکان ۵ که امنیت تجپانیان و 
جمعیت زمانیان بذات ملاي ملکات اد از يرنه دست زیده برین 
آخفته ندا ره - پس از چار ما۱ از نضل اي [مید مانیت پدیدآمه 

و از و از ننام ترجه پادشاه معا نفس ار نیت نیک آی 
۱ مریم سمرشت [ن4- حکیم مومن ۵ ود ۳ 2 عبرم شا 
عباس فرسان داي ایران- بود و شاه مفي بعد" از رحلت شاه 
و کور باغراه ۱ بعضيي دوسنان دشمی خو وشمنان دوممت رو د 


ند 


. 


مخ 


۱ مزا اه 
"#ریدد بای 
۱ 1 معژا 
فرمووزی ‏ . 


ستنهه۶) ( ۳۶ ) هقدم سس 

منود در ماندنل . وا آگبت دیگر خدماگاران و رمپس آپ. قبر 
امنظبار خخاکترن و ۳۳ هر در طرف آن مفيي 
معاذات - و هر در دت جو پیوست آد معدن خیرات معررق 
و *جررح شده بود حون "عبت و مپربانیی افدس با رمحا جبگ 
جهان عصمت چه او گر نهابل جلیله و خصایل نبلیه 
و عادات پسندید و ملکات گزیده - و جه از فرما د.داری و شا 

.9 :9 : افزای ۱ 

جوی زیت بجمیع فرزندان یعادت تفر بفقرا و 
خدیو پر گستر ازهدرث این واقعمٌ غراذزا بر خلاف : 
فردای"[ن از مشکوری اتبال برنبامدنه - ردژ 4 ٍِِ ۱ 

آرقاب بود پس از در پپر بدوللتالة یاس و عام تشریف فرصود 

پیش از يک گر ی توف زه نموددد _ هر حند یمع؛صای بشرید 

دربن زار زگ هایاه اغني مغان (مطدار از دست یت لجگی داش 
آموز دبسنان ايزدي رفدض اندوز مکلت ه.مدي ره پدشوانی 
"هر ور بای 2 رها مانی راي مواب گزینن - دردن راهن هوش 
ئ پر رشن تیب وتصبر ۳ واشاه مت بر اجه بيماري 
و دلدهي ۲ دلداریی آت نور مدنه حرانداری ]اند - و خست 
پممالجات ر دانده, برداخنه از رزفاس مب که وب زند ه داران پیدار 
ول - و زاربه گزیفا پجود یل و ادعیه و عزايم اریاب طبارت د 
تقی (عاب نظامت و نقی و انففاح ابواب خدرات و مبرات - 


فا نمودند _ امه از زدز دخسندی تا مدوم رز هر روز بلجززر 


هقیم مال, ر ۳٩۴‏ ). . . ک مه ۱۳9۳ 
آاپت 1 اتمام اقىشه باظر اطهر درآمد - و مداع باگ لاک رییده شیب 
تبول رمید ۰ 

رسیدن چم نم بقدسی پیگر درا دریای, 

"جبانداري دری/ سمای فرمان گذاري بیگم 
صراحب ۲ حضول صیی بعنایت ربالی 
صرت خی صاحب قران افی 
ابر انضال خاقانی کشت امید جبانیار مرمبز 
ناگاه روژگاز غدار و ولک چ رثتار خوی نکوهید: 
و خامیت ناپسندیده بروی کار [درده شامعی جبان را بغم آمبضی 
ي‌ني حادثة عیی الکمال تب باصر] جبای باني غر ناه‌ی اسراني. 
روی نمود - اجمال این تضیهٌ نا مرضبه که تفصیل آن» زان را 
از گوبائی و گوش را ازشنوائي داز دارد آنست - که شب بیسبب 
و هفنم*عرم در اثنا ی[ نگة آن زرا نقاب نقدس ۳ اژ خدمییی 
خاقان گیبان اخواب که تشریف مي نرمودند - ناکاه میلطب 
داسان طبا... معي که درای علشافه روش برد رکید 2 
چون لباس پردتیار تنق عظمت ازنفای. سیم و درکمال 
تیوسک و نراکت صي باشد .- ر بروغنباي مسطر مرها عطر 
جهانگیری مدسم - آتش ازگوشة دامان. ژبانه کشیده تمام زین 
طبر را در گرفت - اگرچه از خولمقریبه چارترن که دران هفگام 
.حاضر بودند در فرر نشاندی اب نابر ضایرة ن‌ايي چماي و 
-چالکني نمودندٍ - اما چوی بالبحث اینان نیز درگرفت باطفاه آتش 


م۵ و۳ ) دنم ال 
و هنشت مه -وار بر امل رشان وبانعام هه هزاررییه ول 
پات - الله ديرد‌ي بیگ که از ایرای باراد؟ بندگیی درگاه عزش 
امتباه [مده بید بانعام چارهزار ررپیه.- و میرزا بیکس ج9" 
(تامی که ار نپز بقصه بندگی آمنان جبان داری_تازه از تورای 
ردیده پین بانعام -» هزّز ردب امیاب شدنف - پابان ایبی لائر 
حضرت خافاني باز وولت خانگ مموگر را رمک افزای خله برس 
گرد انیخاند - و ایام _ وهگانه ده هزاز ررزدگ مقر بفغزا و مصاکدن 
طا فرموذنك * ۱ 
وازد‌هم [ معرم ] ءبن الله پسر حعیك غأن پپادرانثس 
ارد 


رعذایت خافت و منصب هزاری خ‌ای ر حارم۵ه 
و اضافه مر بلنه گهنه - بقلدهار نزد پدر دستوري با 
گوزده, ز معرم ] از «موکر پرولت خانگ دار لخلارا 
ورود ارزاني داشندد - دل+ت . روز رسنم خان بعفاه 
و اسپ با -از طلا سر عزت راراخنه بصفببل مرخص دا 
فلي (واست در داررغگیی فیل. خانه مقاغر گشتا - بمقم 


علي دافهمندي مه هزار روپیه انعام شد ۰ 
, پیت ولرم که روژ دزن ان 
گهر را بطردتی مقرر در دولحت خالا خاس بعضور آشرت 
مرمع‌کمر خامه عنایت ترصود‌ند - حاجی عاشور خلعت 
_ کشمیر از تغیر مد فاصم قافي زاد آ کرهرردي. 
" اسیپ »واواز گشته رخصمی پانت » ۱ 
بمسع و پفییر [ مسرم ] پیکشیا-ام خان از 


متصال ( ۷ مد 0۴ 
اي حقیفت راقعه بدراه کیوان جاه معررض_داشتّه النماص مود 
که گر پرتاب بعنایت منصب -رافراز مود موجب (فأخاراو می 
گردف - خاقان مجرم نوز اورا بزمر؟ بندگان آستان معلی نلاب 
بفشیده بسنصب هزاریی ذات و هزار سوار نوازش ذرمودنه س 
و رلیت پاموی راک کررر دام جمع مقرر ماخنه درتیول ار 
مرحدت نمودند ه ۱ ۱ 
. هفنم جوم [ سنه ۱۰۵۴ ] شاعري امي تغلس که از ایران 
بعزم وادگیی درگاه آسمان اه آمده بو سادت اسنام سد؛ 
پم بهایت دربانت - و فه‌ید؟ ۶ه درسنایش پادشاه گردون 
رریارد بمسامع عظمت ر جلال رسانبد - و بعنایت خلعت 
از گر ررپیه مباهي گشت - ار چور بارجود نعري از 
در مواد شعر " گوید بای تخل شهرت پانثه * - 
ما . 
گذارش نو روز 
یکشنبه دهم معرم سال هزار و پلجاه و چازم آنتاب جپان 
از گذدن یک ماعت ر یازده دقبقه رسی ریک ثانبه 
حمل انثقال شود - درین روز آررنگ لذیری اقبال 
برمفینگ دولت نثسنه بدرلت خ ان ولا مراجعمت نرموند- 
۱ از «نبپل و مکرمت غان از دار المنگ دهاي و مدد 
ان از لکهذو ر-دده بذرب تقبیل. [منان خواندیی »کن 
- و هید مرتضي خان هزار مپر نذرر یک ۳ 
اب مفي تليمبا منموربصب هر 
۳۹ 


۹4 زا زا ات 
اهر علظریب مبرشد بگذفر گرا داز گرناز خواهی گردید- او پامن داقه 
که- هرچند شایسنه خان با لذگر بسیار بپاي تلعه آصده فراوان جفة 
و موش بکار برد ی آیکه اررا بهبیلم برعااعه و گرننی پیشکش 
درساخنه ماجعست نمود- اکنوی وم اطامت و بندگي بجا ره 
شمارا مي بیفم - اما جوی از نیاگان من مس هرکه بسری رسیده 
حههی مزبوز درتصرف وامت هگز به پننه نرنقه می برنلیا 
پذنه عپد نمی توانم نموه - (برست خای دیگرباره برگزاره که 
اگر سود کار خود مي خواي به پدذه ر روم اعنقاد خان را بهبیس 
39 هوک باش - پص از اردال‌سل و رمایل پرتاب برگزارد 
مر چه توابع من برتنی پننه راعی نیستند اما اگر بعپد 
یمان مرل‌مطمبن . گرداندد و در مقام وضرت می نداشید همراه 
شما به 9 رفده رعفقاد خان را مي پینم - زدرست خان مطابق 
تواهگرن: ار عرك نمول - - پرتاب نزد ار [مد و فیلی برلی او ورد و جدد| 
پا گرننه بر رفدن پدده » صمرگردید - زبردسمت خان اژ ء رال خان ‏ 
پد نامه طلبیده اررا رهگراعی طماندات ساخت - و بهبد الله تچ 
ك پرنکاشت که جون پرتاب باطاعت در[مد: هرجاپرمافه تک 


عناي باژ کید 11 درین نزدیای معاردت دموك؟ 27 مت که 


و هفدهم ره ضصان فً پرتاب ای و ن‌ وال 


درم در نواحیی دیوگ به مك الله ایهم فا ي ماعق آماده شد 


هردو باهم به‌پدفه رحیدند - برتاب 2 ۶ 


2 
ورن و ترارداه که یک لک ردپیه برسم پیش دارئك - تج 


| ماس وال ماژه اه م0 


ژان تما 


وفقم سال ( ۳۵٩‏ ) مت 
ی آرای با جمستی از دلعة پامین بهکار برمیین :و موز 
غیزن و عبل سل پمران مد مه تبكرائي وکبل تیم رايي 
و طایفهٌ دیگر کد در تلعه بودند به پرتاب ملفق کشنه ‏ رخن 
ار باي اد برمي گیرند وجماعةر! که ازجانب تیي راي 
بصیانت قلمء مي پرداخنند ایل ساخنه قلمه را بنصرف+پرتاب 
رف آرند - واز همرهان تدم رای رخي بقلعه دري ابلد 
ز بعفهي گرد فرار بر فرق خود بجعده منفرق. مي‌گردند - د تیم 
رای »قبور ازاجا رانده و ازجا مانده بجنگل آن نوامي درمیکزد. 
۲ مد سخگه ت#گراني و دو سه دیگر از اعبان آن مخذول ِ 
جمعی کذیر »عاذی لشگر منصور نشسته بودند نیم هپت . 
مي نمایند - زیر د.ت خان پس از اماماع این خیر چنهتا 
دیوکن را به دلارنیدهر اجینیه د +مبي از بوکرارل خول 

درل پاجم رمضان به پلاسون راهمی شد و اژ جنگلها مه 

اامردر و کثلیای عصیر العیور گنه و فساد پیثکان را ۸5 در مضا: 
۱ عبات سر ره گرانه بودند مالش داد: به مانکده رمید ۲ 
درد : اثفاپیتاپ که از -طوت مجاهدان دیین مفلوب یاس ۰ هر 

۱ مت خان ز ثت که چون بدلالت طا بلی 

هم ۲ نوی یی 
. .ء خداداد درمایگ مجان خید ۱ منه پذی | اطاعت 
س...برمفينة شاداد را و یی 
از كِ آکنون امدن رد دیدن باجازق باز بسده مت - 
ی از لیب !اری سه کررهیی قلمهٌ ؛ آون مفزل گزیع» بو . 

. بر ده ۷ پننه 1 + تسناد ی > 

انبد - صفي لذن ** هی پنه کفها جمعیرن دار وزنه 


1 ر م۳ ) مقنم چات 
عانیت گزيفيي را گرای خدصت گذاریی درگاه ولا شدد یدنق 
امتمالت مطمیلن ماخنه چند‌ي را که هراي تمرد در سرد اشنفه 
مقبد گردانید - و سردم را بقطع‌جتگل و تومیع طربق. پامون تمس 
نموده خود بنرمبم حصن دیوکن د رملعکام آن پرداخت ه 

بلزدهم [ شبان ] خان مزبور [گبی یانت که تدي: راعا 
مد سلگه تهكراني رکیل خود را با برخي از اعیان خویض 

و فریب فصن سوار و هفت هزار پیاده بموفع باولي چیون که 
بام کروهیی دیوکن جنوب رریه آن ت است ون 
دویگر در بسمت مورد: و کنده کسیل نموده در در , 

ر از مغذولنی که ببااي چبور شتانته اند جمعي دو از ال 
شبي‌خون پیش آمده اند - بنابران گروهي اژ دلیران 1 

ماش مقاهر شقارت گرا فرسثاه - مبارزای لشکر فیررزیدآلا 
ر-یده چند‌ي از نثله پژوهان ضلات ناه را مقنول در "جرج 

گرد انیدند - وباژ ماندگان تبغ خون ریز ره -پر نرار #شنند » 

هانزدهم این ماه [ شعبان ۲ اعتقاه خان ايری ماجری 


خنیده ءبد الله چم ثانی بخشیی موب بپبار وا که بالنماس حان 


مزبورحکم اتدس پنعدی‌اد صادر گشده بول با دربا راي براد ‏ تجم‌راعا 
۰ ۱ 


ر بسياري از تایدغان خوث مسعلان نمود ‌ و مقرر عاخست که ۱ 


وی غآي پیومته باثفاق در انداخن بفیان فماد 
معداعیی مونوره بنقدیم رساناد . و خود نیز آماده شد 
احئیاج از عقب راهي گرده - ر چون کرپردازان فقماو ۶ چا 
تمدیت |موز ابس دول رز له زرا پیش دارند - 1 ۱ 


منژه ۳:9۶ ۵۷.۰٩‏ )+ «غقبه سای 
خویرامت از دست. واهشته مرا قوم خود را آزردد خاطراساخت 
پیشنر. سران فوم ار بکن توزی برندمنه درمدد دنع ار گشتلن - 
دار آغاز زنذري (عنقاد خان بصونگ بهار دریا راي و نیم رای (عمام 
پرتاب به پدنه آمده خان را دیدن - ر پص از امنماله و تسلدةٌ 
ناظم موه قرار دادند که پرتاب را مقید ساخنه نزد او لفزاورند - 
و هردو به پامو برگشنه باتفاق جمعي دیگر اررا بقید در اوزدند - 
د سردارک آن قوم ۵ ام رای فرار یانت - صوله‌دار برننمعفي 
آگبی یانته درباب آوردن پرتاب به تیم راي نوشت- ار از غدر 
پيشلي و حئله مازي وکیل خود را فرمناده عذرهای غیر مسموع 
درمیان آررد - مدثي پرژاب دریب ارب - تا آکه دربا راي 
برادر کان ار و گردهی دیگر عرآمد طایف چیرو که تیم رای 
خسران گراي را بسرداری برگزیده بودند ازر انعررف ورزیدند * 
اعنقاد خان هرکدام زا دل دهي نموه رهگرای مطاوعت اولداء 
دوات روز افزور گردانید ‏ درب رای و دیگر اطاعت گزیفان پیفم _ 
دادند - که اگر فوجي با يکي از معنمدان بدین صوب فرسناده 
رد حصی دیوکي را که ثبان کان پاموی است حواله نمود _ 
بهرچه اشارة رود آن را بلقدیم مي‌رمانيم - ناظم صوبه زبردمت 
/ را با مرزبار شاه آباد روانه ماخت » ۳ 

"8 شمبایی خان مزئور بلواهیی دیوکن رمید - ر اراي با 
دیول واچایت تلم فان تیک ارا 4 حهار و 
/ او دریا راي را با برخي از همرهان خود + 1 اعاگان 
,۳ د. ء و از.صیدم. دیوش جمعي را که از ءاقبعی بيني و 


و وددچو۳ ) عفتم خاژن . 
ی وا مدرم ۲ رو ۱۴۵۴ ] میرژا عوف ارپاب ماه که , 
روز مید افععیی " در لح بوز از هجوم مردم آ-یبی بو رسیدا بوذ 
مرف مازمت دریافت . خدیومبربای لررا بانعام سع هزار روله* 
سراضراز ماخده بسمرتند زخصت وزدند - چون بعرض ملنمزمان 
پایك اینگ جپان عفانی ردیده بو" که مفدر خای به تنمیی 
مپمات صوبةٌ تندهار و تنظیم احول مایا ازفرار رانع نمي پردازده 
چپارم عکوست شندهار بسعید خان بپادر ظفر جنگ که بنظم مپماتن ِ 
موب پاچاب مي پر اخت مقوض گرد‌انید‌ند . ولطف الله 
پدر اور بمذایت خلعت و اسپ لوزش نبونه مصعوب لو 
فلعت غامه ر فرمان دوبه داري بذان ظفرجنگ قیال نله 
و بمب کدورني که میان معید خان و راجه جات سلله بوه - 
قلمه داي قلات که از مضایات صوبگ تادهار رست از تغبیر راجةٌ 
مذکور بخانه زاد خان سین در هعید خان بپادر تفویض 
نمودند - و راجه را از تمیذاتیان صوب رل گرد انیدند - و نظم صویگ 


۱ پلجاي ره فلیچ خان مقرر گشمت ۰ 


سیب کهایش ولا یث پلامون و اطاست 
پرتاب مرزبان آن ملک 

3 لغتی از چگونلي پلاموی و گردخن خارسنه خان موبه دا حتتها 

پیهکشن از پرتاب زمیندار آن دیار"ذارش یانت - آنچه اه 

مایب اتبال بدر مال‌معگ ظبو آخفید به نارزآه کب 

۳ ۳ رشنگ هه هلف که سیم خنوراند در زه ۳ 


1 


هنم نان ( ۰۳۵۵ )+ ۰ 120۲۵ . 
و بکربردی دیگر اهریك ایس مارض مضونه بعد از چار۵رژ طییني 
آی فروغ افزای گوهر سلطنمت !عسعت گرائید - و درنی ایام اورنگ 
انشین اقبال از فرط مپر باني و دل لگراني هشت مرتبه بملزل آن 

نیر ارچ جال برمم عیادت تشریف فرمودند * 

بیمنم [ ذبی ۱ عجه ] ازموکر کوج شد ۰ 
بیست و یکم [ ذی اجه ] ررپباس *عط افبال کردید - ررژ 
دیگر ذریی عنزل مقام فرمودنه . معمد ناصر ملازم قطب الملگ | " 
1 کلکنده بدرگه ملاطبی پناه آمده معادت اسفلام عنبهٌ علیه اندوشت 
و پیشکش قطب الملك فه ذبل شش نر ر مه ماده ازاتجمله یکی با 
یراق طا بانی با ماز نقره از نظر اتدس گذرانبه - جم فلی از بر 
ماکان سا ر خیق عی ان نی مرا 
و دیگر نوادر که در بندرزیور :جیخ سرکرراا خریده بود بنظر میض 
گستر در اورد - د ازان مبان یکاسپ کمیت عر بي مقبول طبع را( 
انناد - و به تمام عیار نامورگردید - و یک اسپ مر خنگ با زی‌طلا 
بمیدن پور خلافت عنایت شد - هريکي از مفي تلي‌میا:_ملصور 
مقصود بیگ علي دانشمندی- بغنایت پمپ مفلغر گردید ۰ 
بیست و مدوم [ نی اجه ] موکب جبان پیما از ررپبای 
نورد‌ی در امد » ۲ 
"پیست و شهم [ ني اجه ] بفرخي ر نیررزی داغل حصار 
خانه شده حریم حلطنت را بفرزغ خانت بر انروشنه . و 
"که درشپز آثار وبا باني برد همان ررز بمنزلي که درشکاراه 
+ مومونته 


را ۳ + ههام ج9: 
طرو ای جال پادشاهزادن صضنمن هاه شجاع بهادر نندأث" اتفاق:. 
ذقي را با در مادة فیل کف آب ار وتو ِ« 
هاهعش ارمال داشنه بیدند از نظر اکسیر اثرگذرانداها! 
"خلعت و اسپ نوازش یافته مرخص گردید - و یگا اسفلام عنبةٌ 
رپني امپ از طویلهٌ خامه "یکی با زین طلا عصی با ماه فیل 
النام خلانت عنایت نموده نرسنادند ه ت عادل خان 
چازدهم [ ني ۶۳۱ ] مقصود بیگ علی, آورده برد بنظر 
پرادران و خویدان باراد4 ندگیی درگاه خواتبری نقره و بک‌خشان 
امد بوث دولت کورنش یات ۳ و بعذایمت ۳4۹ و خنچر براق 
طا ر منصبي در خور و انعام #*جهزارررپبه سر افراز گردید * 
پانز دهم [ في اجه ] قربری درات جاوید!طراز از روپباس ررانه 
شدنه - و در موضع آ6اه پور دایره شد - روز دیگرسوک رصفيم اقبال گشت- 
وه روز بصید و "خچیر آر نواحي اشثفال نمردند و درازده فاده 
شیر ذر و ماده ۲ ۳ از چانداران «عرانی شکار دورود زد ۰ 
هم ۱ دی ۱ ارم 1 <ون در وضع سوکر ه زاج ۳ پوز 
خاافت لز مفبج اعددال سراف پذیرفت و ماد ؟ در گردن و سورت 
بپ در بدن ظاهر گردید و همگنان را بگمان نا ساز کارعی هوا که 
دران ایا , شابع گشاه ول از جان شکیبائی ردذت - خادان مپ رگستر 
اژ فرط عاطفت "ابواب خدرات و مبرات که معائعه ررداني اوحت. 
بر کشوتندد رباج جه‌ماني نیز که ناگزیر نار دملقاست پرداخا ‏ 
اطاء معمات شمار را بمدارا مامورگردانبدند - بیمی توجه مت 


ار ۳۵ 4 نومه 
نیب اژ طوبلة شامه ۵ پراق طل عذبایت. نوک راهب 
ریات جهانکشا بصوب موکر بقصد 


آن فروغ : سیر و شکار 


نت قر الخلانه از نساد هو [ثار طاعون و عاسات ربا شیوع. 
ادج چم حضرن که صعت ذات ذات البرکتش سرمایهٌ 
ای عادیت جپانیان است - هغنم دي | سوه 


ی پپر بصوب سوکرنرضت فرمودند - 4+ جاجي 
۲ ۳ 
بیگ ارغو هزار روبد» سرحمت شد » ۱ 
هشتم [ ذي اجه ] ورلنذانة نثعپور بلزول مقدس معط 
جلال و صعل اتبال گردید - و آن ررژر روز دیگر درتالب ناعپور 


صید مرفابي مسرت انزای طبیعت اندس گشنند هه , 


بعد از سور ۱ 


دهم [ دي اجه ]) ور مسچی جامع آن که از آثار عظیمه 
حفرت عرش ]شیانی امت - و ور فسعنت ر رنعت با آسمان 
همسر - بنماز عبد اصعی پرداخنند - و پس از اداء نماز و مراجعت 
پدرلتخانة معلی رسم قربان بنقدیم رسید - هنگام در[ مد جوم رکلزت 
بمرتبگ بید که جمعی از تزاحم و تصادم در درداز و مسین انتاوند . 
از انتادگای یکی بزخم جمدهر ديگري که از غاف بر امده بار رسید 

در گذشت - و چندی از لکد کوب خمنه گشنند ه ۱ 
یازدهم [ذی اجه ] از ففعپور نبضت نموده منازل ررپباس 
نزول فیض موصول شرف آگبین گردانیدند - .ر سه روز درا 
"بهار آهر ر دیگر جاندار نعاط اندوختند . خواجة. بررلس مازم 

۴0 


9۳ ( ۳۶۴ ) بنم ناد 
پلوزز ریب «یگر بعفایف " ارامل و مایر محلعقان: انفاق:, 
فرمودند * 

«ودهم [ فی لقعد؛ ] مظفر حهبی وله میر ابالمعالي که به 
بوجاپرر رننه بود با مبد حصن ملازم عادل خان بشرف اسنلام عثبةٌ 
جبانباني رمبد: يك نبل که عادل خان بار داده بو با مامه فیل 
بره‌بیل پیشلش گذ,انید - و مود حسن عرضه داشت عادل خان 
با لخنی نفایص" که از جانب ار بعفوار پیشکش آورده بود بنظر 
اگمیر اثردر[ور - و بعنایت خلعت ر امپ باژین نقره و یک مپر 
مد توثگی و یک ررپده بیان وزن مباهي گشت ه 

پیست ر چپارم [ ذي العده ] مفی قلی میاه ملصور حالم , 
اسفرائی کة فرمان ررای ایران او را بپایگ سلطاني رسانیده بود 
بعزم بندگیی آسنان جبانداري آمده دولت تقبدل مدا اقبال 


دریانت .و (کلعت و مذهب هزاري ذات ر پانصد موار و عفایت 


‌ 


اسب و فبل وانعام پانزوه هزار روپیة فقد فری مباهات بر [ثراخت 
یر خواجه بغاري از احفاه تانله ماار حقیفت *خدرمی اعظم 
که از ماوراه الثپر ررانگ درگاه معلی ند بود سعاذت .ماازمست 
آندوخت - خلت و منصب پانصهي ذات ر صد سوار و آفمام 
چبار موه عراز گشت ۰ 

ماه [ في القمده ] بعبد الله خان پبادر فیررز جنگ 
39 خامه با ماد نبل عفایت شذ - لمرسنکام ولد معا 
فان بعذایت خلعت و خدمت اخشیگرین احمد آباد عربر افرام. 
بد انصوب مرخاص گردید - رمتعوب او بمیر مین دم 


,ال ۰ (*۳۵ ) ۳ 
لابق بیصت ونیم دني ماه چش خنسته وژی هتم خال اج 
و ددم و انتثام سال چاه 2 وم اي از سنین درم قرین 
ژندگانمی جاوداني آرایش بانت - و وژی مقدس بط و ذیگر اشیاء 
مقرر بنقدیم رمید - خدیودین و دولت بر سرصع سریر آسمان نظیر 
که در هر انقي از [ناق چرار کانگ آ چندیی آنتاب زواهر جواشر 
تعیده نموده اند جلوس (تدی درموده جیب ر دامان چپانی بزز و 
سیم نثار که ملک دوران مالک گیبان بیگم صاحبٌ بدمتوز هر وژن 
فره‌ناد: بودند ب رآمودند - درب روز نرخنده پأج زار موار از منصب 
هریس پور خلافت در ا-ده سه امده گر انیده منصب آن والا مرثبت 
. بهست هزاریی ذات و بیست هزار سوار پنجزار عوار در امه ده 
امچه مقرر فرمودند - و از اصل و اضافه صدر الصدور مبد جلال 
پمثصب چار هزاری ذاث ر هزار سوار - و ژاهد خان پات هرزار 
و پانصدیی ذات و هزار صوار - وسچانسنگه سیسودیه ی هزاري 
ات و چار صد مواز نوازش یاننند - براجه بدنسنگه بپدوربه فیل 
عفایت شد - لعل خان گر سمدر و مایر تخمه طرازان جانعام مقرز 
کاضیاب گشنند » ۱ 
شب هفدهم [ ذی القعده ] مجلس عوس معمل آرای مفر 
تقدس حضرت مد علیا ممناز الزماني در روضة نودری آتن آن 
. متعفونة مخفرت و رضوان برمم سفی ماضیه منعقد گشت - خاتان 
دربا نال پآ انجم فیض موط تهریف فرموده مبلغ یی و 
چزار رربیه پارباب (منعقاق قسیت نمودند - ومپام" آن: با آن 
/تواهتت نشان بوززد اتدی» فرزغ آمید گردانید: بیمفب و 


ت۳۳( (۳۵۶۰۰ ) مفم جافی 
ممایر دار البقا شه ر پر براخمونی اجمت بیدار شرف جقبد دوریم 
اتبال که معیط انضال است ر معاط آمال دریافت ه .., . 
۱ بیست ویکم [ شوال ] دیانت خان دیوان دک باضانة پانصددیی 
ذات بملصب هزار و پانهدی شهصد -وار مفخر گشت - میرژ 
* جمل اریاب همریند ۳۹1 همراة امام تلی‌خان از نوران بطواف حرمین 
منیغدن رئنه بود و بعد از رحلت ار از راه دریا بسورت آمده دربن 
تا بیج بدرگاه خلایق پناه رمیده احراز معادت ملازست نمود و بانمام " 
در هزارررپیه کامیاب گردبد - به *عمد زمان ارلات هزارروپیه عنایی 
شد - چور هنگام بارعام گروها گوره انا درلت کورنش درمي یابند 
و از کذرت "جوم و رذور ازدحام خامه هذگام مواریی اقدص که‌سمادت 
- حضور و افرالسرور مانند مور ر ملخ فراهم آمده در مچریل . 
یکدیگر مبقث مي جویند یک مبر توژک از خدست 
سس برامد - خدیو دور بیر اجبت نگاهداشت سر رشن رعایت 
مراتب سل ماه [شوال /چباريرتوزک مقررنرمودند- تا در اثفاي 
نیضت مقدس یکی که از همه اینان کلاری منصب باشد بئوژکب 
جلنب پیش بپردازد - ووديگري که پايه منصبش فرو ترازان بوه 
ورف دست راست قیام نماید - و سیوم که از کنر باشه توگ 
دست چپ ؛جا آزد - و چارم که کمثر ازدن برد توزک بندهائي. 
که از عقب در قور مي آرند بنقديم رساند* . 


جشن ي مبارگ شمسی وزن د مهرسبپرج ی 


روز حه شنیه هشنم ذي الشعده حال هزار و 


ی مور 


مخت سال ( ۳۳ ) ساه. 0۳| 
+ دازدهم [ شول ] ازالجا نت نموده بروپبایی مترجه . 


۰ گشنند » 
درازدهم [ شوال ] اعظم خان از منهرا آمده سعاوت ملزمی 
ترشیت # 


چاردهم ۱ ول ] بسنان سر( مرکز رایات اقبال گردید » .. 
+ چانزدهم. [ شول ] در نواحیی باغ نور منزل نمیده خانجهاین:و 
الم اي ومد جال و مومفان و در هلا هه 
هرقف ماازست رسیدند - همان ررژ میملت افردز در ساعب مار 
دولنخانة رای داراخانه بفزول (شرنب آمداني پایه گد 9 ۰ > 
- خوزدهم [ شوال ] الله درست #شخريي بذرگاه آسمانی جاه رسیده 
+ قوب انتظام درسمط بلدهاي ایی حضرت وا رتبست بانست » و 
پمنرفمت خلعت و منصبی در خور حال ر انعام چار چزار وروبه 
هرهلند گردید - پدر ار *عمد دوست (تالیق اهمد خان والتن هر 
...ولا - چیوی عبد له خان پسرعم احمد خان که در چالش وثرنان سفصل. 
کشغرر خطا مي بو بني درزید: کاشفر را از تصرنی احمه خان 
سیر اورد - احمد خان پیش دالیی ی آوران رست - ر چلهمي درتنجا 
7 "وضر یره - و پص ازان که ایام قلي خا اور مردارخوجي ساخانه 
-لجُلگی تشر قزاق که بقضد تسخیر اند جان [معاه بود 9 - او 
کلزا: زد د خورد مقنول گشت - ر الله دوسی ولد از از نود آمام 
7 یْخانماندند - "و هنر دار در سغم سعادت ان از کمرله ان 


مره نله وج و7۳ وچ 
یه رن وان 


ین 
د کر ( من 
۱ و ۲ 
* با لهز ید س 
۳ ی ۳ 
9 ط ب و هر سّ 
- رم دم ف‌ ۳۹ ۳ ۱ 
بزدوریه ر تا که درکیشی , ۸ 
ِ ت_ 2 ۱ 0 تن ۳ 
وی انز 
/ منگه نییرا عم او ! ی 
بان اب و 
پمنسببه هزاري 


و تب 
۳۹9 باز پووو ۳ 

۱ ۳ ۱ امل و اضاءه بمد 
بهنات خان اژ 2 


«سفتزمال ( ۰۳۴۶ ) .۱:9۳ 


+بازدهم [ شول ] ازالجا نیضت نموده .برد پیاسمتبرجه 


گشتنند 
دوازدهم [ شوال ] اعظم خان از منهرا آمده سعاذت ماژمبی 
آندوخت ئ 


چاردهم [ وال ] بستای سرا مرکز لیات اقبال گردید ه 
انزدهم [ شول ] در نواحیی باغ نور منزل سید خبانجهان و 
اسلام خان و سید جلال و موسویخان و دیگر بندها از دار اخانه آمده 
پشرف ملازمت رسبدند - همان ررز میمذت افررز در ساعپی مننار 
دولنخانة والای دارااخانه بفزول (شرف آسماني پایه شد 
نوزدهم [ شوال ] الله ترست کشنري بدرگاه اسمان جاه زسبده 
شرف ابنظام درحمط بندهاي ای حضرت دا رتبت یانت - 
بمرهدمت خلعت و منصبی در خور حال و نا چار هزار ررپبه 
هر نند گردید - پدر ار *همد دوست (تالبق احمد خان رالبي کلشفر 
بوه - چون ءبدالله خان پسرعم احمد حان که در چالش رترنارمفصل 
شغر و خطا مي بود بغي درزیده #شغر را از تصرف احمد خان 
بر ایرد - اهمد خان پیش والعع تورار رممت - و چنصي درانیا 
پصر برد - و پص اژان که اسام قلي خا بٍ اورا سردار نوجی ساخه 
جنگ لهکر قزاق که بقصد تصغیر اند جان |مده اور - او 
دنران زد د خورد مقنول گشت - و (لله دوست ووالد ار نزد آمام 
دیهان مان - و هر در در سغر سعادت اثر حچاز همراه ان 
1 مقرنه رننند - چو خان در مین مکرمکع جد‌ماني از جان 
بانی: وا پرداخت هرردر از راد دربا +دورت آمدند -.پدر درآنیا 


ح 1 


اجه( ۰ (۱۳۵۸۹) کی 
دموا لهگر زایك ۲ و اردراژ راة راسخت بدارا ارالهزنه (کبر آاه پرود ۰ 


ماخ ماو [ رمقدان پء‌رض اقدس رسید که رلجه کشن سثگه 
بپدوربه رخحت همالي بربست - ازانجا که اورا نوزندي جز پهرلفیز 
نبود - - و برهمنان که ور کیش کفر مقتداي هنود ند پم کنیز ر 
در زگ عبید میدارند ۰ وپار طعام نمی ول , - حنسربت خانانی را 
بدن حنگه نبیر عم اورا بعنایت خلعت وباضانگ پانصدی پانصد موار 
پمنصو هزاری ذات د موار ربخطاب راجمي وا-پ سربلند 
گرهانیدند دریی ماه مبارک مبلغ سی هزار ررپیُ مقرر مفناجان 
۲ و ءطا فرمود‌ند ۰ ۱ 

شول عبد الله خان بپادر نیروز جنگ را که از منصب و 
#9 باز داشده یک لک ردپیه مالیا ارمقرر فرموده بودند از 
مراحر‌ملکنه باز بمنصب شش هزاری فذات و سوار مباهی‌گردانیدند . 
.حیات خان از امل و اضانه بعنصب هزاري چار صد سوار نرازش 
پاست - تعبی ولد یف خان به خلعت و خدست بکارلمی نعممث 
خاصه از تغییر عمد فاحم واد هاشم خا - و مجارک. رری برادر 
بعیی بغلست و خدست توزک -و نور أعسس به خلعت و خدمت 
. داررشگيي فبل خانه سر بلاد گرد‌یدند - ناهر سوانگي یک فیل برمم 
۰ پیهکعش گذرانیه - چون از رایع صوبگ کابل بسمع اندس رید که 
میا ملك صندرد و مبر بعیی دیوان بل جنلی شد - و ملک 
براي زه و ورد مقنول گغت - میررا معزرل ساخنه خدمت 
دیوانی بمیر ممعام الشوله تقویض فرمووند * 

. هنم [ وال ] تصبهٌ باري مورد موکب فدررزي شد » 


جفدم سنال ( ۳۷ ) مفهع۱۲۵۴ 
ي‌شدطار و مر براق طاي میناكار و اسپ و فیل.و لخفی. .لین 
مرصع که پوئش فرنهٌ راجپوتبه است و در راجهوت کلان :پدز 
اورا خلعت و امپ - و هشت کح دیگر را خلعت عفایت نموده 
دستوریی معاردت دادند - و عصعوب او مالی سواریه و شمشیر 
سپر برأق طاي مینکار ر در اسپ يکي عربي. با زب طا دبگري 
عرافی با زدری مس تست اتید فرستادند ه 

هزدهم [ رمضان ] علامی معد الله خان بمنایتت خلمت 
خاضه و باضانة پانصدي دربست موار بمنصب در هزاري پانصه 
سوار و خدست مير ماماني که در رنب تلو پابه گرانماية وزارض 
اصت مر اعنبار بر اثراخت - و چون مدکفل اي خدمت از 
نزرنیی مهدات مرجوعه فرصت پرداخت خدسات دیگر چنالهه. 


باید ندارد داررفگیی درللانة خاص که بعامي متعلق برد 


بباقي خان که ازغاسار معتبر است تفویض نمودند - و عرض 
مکرر که آن_ نیز باو تعلق داشت ببیرک شین مفوض 
کشت » ۱ 

بیصت و چپارم [ رمضان ] رایات جبان پیما بنووحیی پرگنة 
مالپور که جاگیر راجة بیتهل دای‌امت. رسید - راجة در نیل يکي 
نرو ديگري ماده بعنوان پیشاش گذرانید - ماده نیل. درجةٌ 
پذیرائی یانت ۰ 


بیمت ر هشنم [ رمضان.] بامییی پور خلادست و جممي 
خامان و عملگ شر از مقام رام پور بسزی باري متوجه گشنفد. 


ام‌خاي را به خلعت خامه پرنواخنه: رخسمت نرمشند - 


۱ تا 
| ماچقبهه ) ۰ 1 ۳ /) نی ۱ 
یه روز ی چا ازو به تیک ی وی ۱ 
3 . ههنم [ مان ] دولمت خانگ اجمبر که بر حاحل ثلاب ۱ ۳ 
اسك شرف نزول یافت - ولعئم - الخیر ایوخر زبارت شرا 
ملیط- اموة العرنا خواجه معیبی الدین نموده و مبلغ ‏ ده هنزار 
ررپبه اخدام آر مکلن نزاهت نشان ودیگر اهل احننیاج تفسیم نرموده 
پدرلت خانگ معای مراجعت نمودند - راجه جسونت دنگه 
از وطن آمده دولت کورنش اندوخت - دربن تاریخ راجه جلستگه 
شا خود نموده - پم هزار -وار بهمار درآه‌د * 
چباردهم [ رمضان ] عبد الله خان ببادر فیررز جنگ 
زا بعلایت اس از طوبلهٌ خامء با یراق طا سر بلند گزد‌انیدنض - 
و آغوین ریز ایزبآن مره ذور تغریف برده فرما اند - که 
۱ در مصدن درگ بزرف ۹1 حضصرت خلت مکانتی ود آن مقام 
رسعادت التظام کرده اند نبله اران شکار خاصه و برنج ع. نموده 
بغقرا مسمت نمایند - یک صد رعپل دج پاد‌شاهي از 
۰ گوشت: د برف و روغن د دیگر مصالم یکبار دران دیک بخثه شد ه 
پامزد هم ز رمضان ] رایات جال از دارلبرکه اجمیر بصوب 
داز الغلانگ اکبر اباد منثیض گردید - راجه جهونت سلنگه و راجه 
بح دسنگه بعلعت خاهه نوازش یافنه با وطان خویش مرخص شدث - 
وم" سلگ4 و کیرت سفده پحران راجه حدصلله #علعت ۳ 
سرجر افراخنه همراه پدر رخصت یاننند » 
.هانزدهم [ رمضان ] رای کنوز پصر اف جه مقر خاتتا 


مهف س ( ۳۴۰ منعوهتقو 
مراتنهت شکار ری داد در ملگ بندهاي آمنان مملویمنملیج 
گود‌انید: بعنایت ‏ خلعست. وخدمت دارونگيي قراون . مر بلنه 
ساخنلد » 

بیست وچبارم [ معبان ] آزررپباس کویچ ۵۵ - درائفاء راه در قاد: 
شیر به تفاگی خامه شکارگردید - و نواي سرلی خواجه جهال 
مضرب خبام گذمت - دریی مغزل اسلام خان و دیگر اران درلت 

" باره‌وی کلان آمده |حراز شرف ملازمت نمودند ه ۱ 

. رگ رمفان حواليع پرگنهٌ جارسو راجه جی سنگه با پسران 
وطن خود رسیده درلمت کورنش دریافت » 
سیوم [رمضان)] راجة مزیور چون رطنش نزدیک 3 نه امپ 

مر ویلی فیل برهم پیهکش گذرانیه ۰ 

5 هفنم [ رمضان ] که کنار تااب جوی میم دولت گشهه بید 
راچ کنور پسر کلان رانا جکت سثگه به تقبیل مدا سنیه مرمزت 
برااراخت - و رلک فیل پیشش نمود - و بعنایت خلعت فاخر 

وعربيي مرمع و جمدهر مرسع دامپ تفچاق با زین طا نوازش 
یانت - رانا جات سلگه در سیر کشمیر که خدیو اتبال را در اهام 
خجسنه [غاز نرخنده انچا م پاد‌شاهزاد گی بعد از انصرام مهم رانا 
امر سنگه در خدمت حضرت جفت مكابي اتفاق انتاه - و ملنزم ‏ 
رکاب نصرت بود - ودر هر یحاق دک که خدیو اتبال با عماکر 
جپان کشا تذریف فرموده بیدند با هزار سوار دز راب فيروژيي .: 
نصاب بو - دربی نبضت پدر کار را که درگرره راجپوئیه غبر 
از راتبوران چذانیه نارش پافت - /چانفیقمی پدر فنص د معیریز 

۴۴ 


سل ( ۰ ۳۰۳۴۴.) هغتح حلل»: 
بن - حالیقی [لهن - ,رایسی مب - کراصت نصاب - خواج.. 

معین العق والدی سجزي چهني قدس الله مره امزیز اعفقادی: 
خاص و اخلامی خصرص دارند - بذابران +جپت زبارت ۳ 

مورد آنقدر؟ ربا دمص وتقی‌ که سنت سنیگ ما ف گرا م - وط و2 

انیقة آباء عظام‌خد این جبان ا-مت و پص از اورنگت آرائي جزیکیار 
۹1 درمال ( تن مراجهت (علام ظفر چام اژ درلغابال دی 5 
۱ هرا لشوانه وانع شد درنبادده بودند - عزیمت مجر در ژه‌خین اجمیر 
تممیم ترمودیه - و بعد از -چري شدن درگری از شب دوشنبه 
«زدهم [ شه‌بان ] موادی نیم آبان بماعني که مخنار دقیقه 
شنامان انجم و اناک بو ازدار ااخافه نرضت درموده باغ نور منزل 
را بنزرل معادت موصول نضارت تازه «خشیدند - ر دید خای 
جپا ره اخلعت خامه مرافراز حاخده اجم.ت معارمت دارااخلانه 
دران‌جا گذ‌اشنند - شیخ البدیه و له کشور خان بافانة پانصدي 
دریست موار بمنصب هزار و پانصدیی دات و هزار سوار «ر 
برافراخت ۰ 

۶ پیستم [ شعبان ] از باغ نورمذزل کوج نمود دربسدان سرای 
" نزرل اجال فرمودند - فرداي آن دولت خانه رر پباس ثرف 
آمل گشت - و املام خان و دیگر اعیان «لطنت باردری گلان 
رخصسی پانناه - که تانشاط اندرزي ذکار رویباس در نثیم پور 
اتامت گزبننه - دربي تاریج صابت خان بعنایت علم و نقارهة 
مرصباهات بر افراخت - ابرامپ غان را اخلست برنواخنه 
توربدگی گوه‌انبدند - مبر مالم مازم مبی پور خلت را که 


هفتم جال ۳ 0 

شب پانزدهم [ شعبان ] ۳ جوب و مفاژل بات 
آبروی آب چراغان بفبجی که حبرت افزاي تماغائیا, ۳ 
انروخنه شد - و آنشبازی که مضمار آتشیرن سدایش آی بها 
خامه نوردید: نباید برری کار ]مد - پس اژ آماهای آن 
برهم هر سال ده هزار ررپیه بارباب امأعفاق عطا نرمودند » 

شانزدهم [نعبان ]*عمد بافر مازم‌نپرست عیفهٌ مکارم ر معالي 
پادشاهزي: «عمد اوررگ زیب بیادر از دکن [مده عرضه داشمت 
آن بٍخت بددار مشنمل بر خبر ولادت پر نگ اخثر بداربیم ماخ 
رجپ ([ -عه ۱۰۵۴ ] و النماس نام پا هزار مپر نذر گذرانید - 
اعلی دضرت بمیمن معظم نامور گردانیددد - ر »عمد پاقر را 
بخلعت ر انعام یک هزار ررپیه نوازش فرمود: رخصت دردند - و 
مصعوب ار خلعت خاصه بپادشاهزاد! ولا مقدار عنایث نمود؛ 
فر دا ثدد - و صبیگ پا گوهر شب پلچذببه غر شعبان مذکور ؟:از 
دخثر شاه دواژ خان صفوی بوجود آمد: ۱ از دیگر عرضه داشت 
آن بخت بیدار بمسامع حقایق مجامع رمید بزبات الفسا پیگم 
موسوم گردید ه 

توجه خدیو هفت اقلیم خداوند تخت وذیپيم از 

دار |لخلافه کنر اباد بدار السعادت اجمیر 

چور از طبارت طینت - و نظادت نطرت - *عبت برازیدتل 
«رگاه احدیت - نطرین این برازند؟ مرپر فرمان گزاري امت : و 
جبلیی ايي فرارندا انسر جبانداري - و به 9 ذات لبرکات: حق 


ب 7 ی رم 9 


۱*۵ ۱ ) ۳۳۴ ( ۱ غفم مال 
#ز دهم [رجب ] ءغضنفرالدوله لاه وبرد؛خان را لخاعت و تفییض 
خدمت داررشگیی یل فانه سر پلندی !خشیدند ه 

بیهسی دیکم [ رمب ] ارام خان ولد اعلام غان نعپيري 7 
بانعام هفت هزار ررپبه - ر ژر القدر خان بمرحمت فیل مباهي 
گشاند ۰ ۱ 

بیست و چبارم [ رجب ] برار بر پسال نیل از حلقه خامه 
و بملا ۶12 (لماگ ماد دیل عطا فرصودند ‏ خوشعال بیگ کشنري 
پانعام دوهزار روینه کامدان کشت * 

شب بیست و هفنم [ رجب ] برمم سنیی ماضیه ده هبزار 
روپبه دمهخت‌قان و معناجان تقسیم بات » 

سیوم شعبان شیم مدد المد عمودی بعنایث خلعت و #مشدر 
و -پربراق طلای مبنار و انعام چار هزار رید« امیاب مرزت و 
معني گشنه بمکژٌ مکرسة مرخص شه - از زمان ملازمت نا آژان 
معاردت مبلغ بیست هزار ررپیه از نقود و اوانیی عا و نقره د ج زآن 
از مرکار علي - و همیی مقدار #عکم اتدس از پادشاهزادهامی ‏ ااگوهر 
7 نوئینان عالي قدر بهیم مذکور ردیده دام امید ار بر [مود * 

هشنم [ شبان ] راي رایان فدلی پدشکش مود - ر چون اژ 
دیر باز آرژری انزرا در معمورا بنارس که از معابد عظیمة هدید 
(ممت داشت دربن تاریج تففتتت بادنت 3 ۱ 

دوازدهم [ شمبان ] خواجه ابوابقا برادر زاد! عبد الله خایي 
بادر ذیروز جنگ بمنهب هزاریی ذات ر پانصد سوار از امل و 
از ّ اذراز گردید ۰ ۱ 


2 م مال ( ۳۴۶۱ ) مه 69۳ | 
عرش [ شباني است بامر معلی سید جلال صدر |لصدور ر عافلخان 
میر سامان بروشگ مقدمن آن غفران دستگه رننه به آئین سفن 
سالفه ده هزار رویبه بگررهی رز صلعا ر فضلا و حفاظ قسمت نمودند 
و بسیاری از ذیاز مندان از اطعه» ر حااوی بیره برگرننند » 
بیست و چم [ جمادی اثاذیه ] ادلی حضرت برای ریت 
هلال برچ اقبال ملطان با!: شکوه بمنزل یر پور خانت تشریف 
فرمودند - آن راا گیر بمراسم پا انداز و نثار پرداخنه اسنان جواهر 
و اتسام نفایص پیشکش گذ رانبدند ۳ سید یک اک رریده شرف 
پذيرائي یافت - و در وجه رو نمای آن فرخنده (ق) تسبیم الي که 
لملي چند نیز داشت مرحمت شد - و اعکم مندس مبین گوهر 
دریای ءظمت بسید خان جپان و عبد اللة خان ببادر نیریز جنگ 
و اسلام خان و اعظم خان خلعت فاخر با چار قب مفمل طلا دوزی 
و جددهر مرصع - و بصدر لصدور سید جال و موموی خان و 
جعقر خان و راجه بانهلداس و صلابب خان خلت با نرجی.. 
بچرل کسص دیگر خلعت دادند - ایذان تخت در خدمت اقدی 
و بعد آزان پیش پادشاهزاد! نامدار تسلامات عنایمی !جا [وردند : 
خدیو نفاتیی شب‌هنگام بعد از تماشای جراغان که در نبایت زیم و 
ضیا بر کنار آب جور ترئیب یافنه بود بدولنخانة ولا مراببسی 
فرمودند - خواجه معیری میر سامان آن گوهر معیط انضال چوی 
چزانغان نیک مرانجام داده بود بعنایت ماد! فیل مر بلند گردید ه 
بلجم رمب مرشد تلي مبرآتش نیزبمایت مادة نهل" 
وازش بانت » 


3 ۱ 
7 
و ۲ مب 


ِ "۳ / ژه ۱۳ 


ی برعدد گريباي 
پیز رن - جنانیعه چه نبار اطول در دارااخانة اکبر [باد می و هش 
گري . - و در دارالمگ دهلی می و اش و نبم‌گری - و درداراله لطنگ 
[هورمی و هفت گری و در دار الملک بل «ی رهفت ونیم گری 
ردر خطهٌ که ی و هشت گری - و دربلد درلناباد مي ر بلي 
کش : و تدر لیل اتصر در هریگی ازین بااد تنم شت که عدن 
گرپباي شباررژي ات قرار یات » 


۳ فرخنده سال هفتم 
اردوم دورجلیس سربراراي جپانبانی حضرت 
صاحب + قر 0 نی 


(امفة له که بپزارارن میمئت و مصرت ۳ شمه غر؟ جمادی 
اثانده سنه هزار ولأجاه و سه مطابق دلست و پلچر امرداد و انتناج 
هفنم سال خجسنه فال درم ددر رری نمود - نشاط را روز بازار دبگر 
۵ - و انبساط را با دلبا سروکار دیگر - درب تاربیخ سبد خانچپاي با 
پسرای. از تیول خود گولیار آمده درلت اندوژ کونش گردید - و 
هزار مپر نذر گذرانید ً لر بعنایت خلعت خامه - و هر کدام از 
پسرانش سید شدر زه ان اخسید مذور بعطا: فیل سر بلتّد گردیدنه ۰ 
بمیر جعفر مو-وی مش,دی هزارر پانصد ررپده عنایت شد و .. 

هشتم [ جمادی الثانبه ] اجمیری مازم سور جویبار انبال 
پاد‌شازاد: معمد شاه معمد شاه شجاع بپادر که پدذکش آن تاد ز آورده بود 
قلعت و اهمي هر بر افراخنه به بنگاله ۳ یادمت - و پآن 
کامگار بخت بیدار خلعث خاصه ر جواهر ر مرصع آات یک لک 
ررببه همراه مومی البه فرمتادند - و در لک روپیه نقد از 
خزانگ بناله مرهمت مرمودند - چومر خا بعفایت فیل جنر 
بر افراخت » 

هب درازدهم (جمادي الانیه] که تارج شنقار دس جضپو. 


م۱۳ ۳۸ ) عمل 


۱ نا 7 » یه‎ ِ ٩ 


مساوات هم می رسد همار؟ گربپای وز ر شب منساوي اعنبار 
آموده اند - و در دم ایس نه مقدار روز و شب مدفاوت می گرد 

عدد گربهاي هباروز بفزرني د تمی مقدار لبل و نپار می #هند و 
می انزانید - چنانچه در عرض دارالسلطنة اهور عدد گرب‌ای نبار 
اطول بسی ر پني و ایل (تصر به پیست د بلج می رس - و برطبق 
این ضابطه عددگریبای روز وشب بعمل. می آمد تا>ه جمعی از 
مبرگ اب فس دقیق کم بب لد اعمعفیعلی بورند برای ضبط هنگمنماز 
فچر و مغرب آناز ردز پدش اژ طلو آنتاب به پاك ونبم گری و |بند|ء 
شب بعد از غووب (ءنیم گری مقرر داشنه مامت نگدن آن گجر 
گردانیدند - و اییی ددگري را از اجزاء شب کاسنه بر اجزاء روژبه ود 
[وزود‌ند - و پدمانه گری ر بنجی دزرست فمودند که در عرض (اهور 

موافق اعد تجوصی نبار اطول از ی رپنی‌گری و لبل اقصر از بت 
د بنج منجاوز گت - و ازی ره‌گذر گریبای روز و شب در مقدار 
منفاوت گردید - و چو درین وفت ضابطهٌ مذکوره بر پیشگاه خاطرصواب 
ناظر خاهان جپان که در جمبع شون عداامی و عویت که قسطاس 
نظاخ عالم و اساس موام بدی آدم است منظوز و صلبی.ظ رود ‌ 
پرتو ززگند - و تفاوت گربها بر فراز ظرور برآمد - از القاء ربای و الوم 
آممالی قانونی‌دیگر که باعم ارتذاع تفارت مقدار گرببا راخلاف 

بیمنه موجب تشغیص رقت. صلوً فجر و مفرب بر وی سلت 
سنیهگردید ‏ فررنرمودند. - رآی این امت. که رقت فواختمن 
۱ گهر صبی و شام را بدستوري وه گزارش یافت بعال داشقه پیماة 

۱ گريباي لیل ر نار ماصاون المةدار گرد دیدش ویک ر ددم گري 


تم ول ( ۳۷..) را 
ریبه - م و باممعیل خواج* هزار ررپیه مرحمت فرصونه .و اهلي, 


ِ_ِ 


طربا بانعام مقرر سرنرازگشنند « 
دوم جمادي اادلی خواجه "مد جوره ۳ بعطاء هزار ریید 
کامیاب کردید » ۱ ۱ 
دهم [ جمادی ب الاولیی ] سید صدده پبمرحمت ماد فیل سّ 
برافراخت - - بدلاور دکنی دویست مپر و بمیر ماه ده از موز الذپر 
بآسنان معلي ي رسیده بود دو «زار روپده انعام شد » 
ولادت باسعادت ساطان ممتازشکرو 
لیخ ما جمادی الادلیی سذه هزار و پ#جاا و ده *جری 
مطابق بت و چپارم امرداد بعه از پری شدر هفت ساعت 
و هفات دفندةه ار بت مداد مهد گوهر اعد ر خلافت را اژ دخذر 
نیک اخد رساطان پرویز گراه‌ي سري بوجود آمد ِ اخثربرج جانباني 
هزار عپر بعنوان نذر از نظر خورشید اثر خديوگيتي پرور 
القماس نام نمودند - حضصرت خاقاني ب» منازشکوه ذامور گروانیدند 
و از سررواا برلی تبی مواد جش مبلغ در لک ررپیه انعم 
فرمودند ۰ 


گذارش قانون *جدد درئعین گریپای شم ۷ روزی 


بر بای دتبق ی واللال ۳ نماد که اکن ای 
تسمی را گري ۲ نق: اند - و آغاز لیل و ار ازطلوم و غروب 
که قرار داد هنکام اعتدال رببعي «تقریفی که در روز وشب. 
۳ .. 


رها دقرم 
افتبار برآزامه بوطی دسئوزي یافت ‏ پیهکش تقد عان 3 
بل بنظر اند در آمد - خلیل الله خر از کوهمار هرا . 
درا ها پیت و » فبل خرد ر بزرف از نر وصادة مد در بوذ 
پدرگاه معلی آمده شرب ادرز مازهستی کشت - مبر رجب 
مازم عادل خان بعنایت خلست ر اسپ با زین نغرهة و هفت 
مزار رویدگ نقد نوزش یاه به ا#جا پور مرخض گردید . 
و فدل»| حلاگ خاصه با یماق نقره و جل مخمل زرباغعت ۲ 
ماد فیل و پاندان مرمع. گران ببا مدعوب مظفر حس:س 
داررغة مات که ۵ریغول خدمت مزپور از تغدم ار بفاد علي 
مبداني مفرض ؟شت بعادل خان مرحمت فرموده فرستال‌ند - 
و ببست اسپ آ,یادشاهزاد؟ راا گپر معمد اورنگ زیب ببادر یز 
همراه اد ارمال داشدند - و مظفر حسدن ب هلگ 9 بعنایت 
خلعت و اعپ «باهي شد - دربن جش درخنده نظر بهادر 
خوبشگی باضایه پانصد سور بمنصب .ه هزاری دو هزار ار موار - 
و سمد الله-خان بافافگ پادصدی صد "۳ بفصب هزار و پادصدی 
مق مد سوار و بمرهمت ذیل ازحلةهٌ خاص ‏ و سیادت خان براور 
امأم خان باضانة پانصدمی ذات پماصب هزار و پانصدی جارصد 
سوار - و حقیقات خان .اضایهٌ پااصدیی ات بمنصب هزار 
و پانصدي در صد م باه موار- و حاجی معمد یار اوژ بک اژ 
اسل و امانه بمنصب هزاری ذات رپانصد سور عزااخار اندرخنند . 
بر عبد (لصمد عمودي پمرحمت اپ با زین ي نقره و ۲ ماد ندل 
مق بمیر جعفرخویش میر فذم له شيرازي بم هزار 


شش سال ( ۰۳۶۵ ) سلجر ۱۳9۳ 

۳ بع اثرل ]::شکش ذواقدر خار حارس غزنوي چارد: 
اسب از نظر ادص گذشت ۰ 

شب دوازدهم [ ربیع الول ] مجلس میاه رهنماي گ,گشنکل 

بوادعی ضلالت - خاذم و فاتم باب نوت - علده افقمل( خعران والصلوات 
مذعقد گردید - و دوازده هزار روپیه مزر پارباب اعقاق رسدد ۰ 

بیسعت و پلچم [ ربیع الول ] به نونهال چم افبال سلطان 
سایدان شکوه فدل خردی با یراق ذقره عذایت , شد - سود لطف 
علي #عراست فلع کانگره نوازش پات ۰ 

خجسته جش فسری وزن 

۰ روژ مدارک درخنبه درازدهم ربیع الثانی سذه هزار و پنی, 
و ۸۰ مطابق هشتم تیر بزم [رایار ریم سلطفت معفل مدمنت 
انرای تمري دزی اننباء سال باه و میوم و ابقد ۰ -ال پأیا, وچارم 
از من زد کدی جاردا.ي آرایش دادند - خادان بعر انضال 
بعد از ورزر مبارف بطلا و دیگر (شیاء یو * بر «ربر صرصع جلوس 
فرصودة اپواب جود وا برکشادند - دردن روز محرت ادروژ پیشش 
گوهر اکلیل خلافت پادهزاده معمد دار «شجاع ببادر -ي فیل 
با یرق نقره بیست و چپارنر و ثش ماده زر اصذات افشه و 
‌ دیگر فیس پداله که زانیا ۵۳ عوپ اجمبری و عدزه ملازمان 
خود ارسال ده بود‌د - ۳ مجموم سه لک و بیست هزار 
ردید؛ شد بنظر اقدس درامد - بکسان آی بعذت بیدار دوهزار روپده. 
انعام شد - راجه جسونبت سگه بعنایت خلعبت خاصه قام ي 


تلا ۳۴ ) ده نال 
پانصهی چارمد سوار بلند پایه گردیدند - و حكیم حاذق باضانة 
ده هزار روپد» ُسالبانة مي هزار روپیه کام اندوز گشت - وباهل 
طرب انعام مق رز رید 6 .۰۰ 
نوزرهم [ کهرم ] اعظم‌خان و خلیل الله خار بعنایت خاعت پلند 
پایکی یاننند - ر اعظم خان بم‌نهرا و خلیل الله خان بصوب کمانون 
۲ هردواز یا از امیال ذر وحاداً ]لبعدول صند دمایاد سرخص گشنند ۰ 
بیست در حپارم (معمم ] مبرژا ملطان ولد مدرژا حیدر مفوي 
را برای هی مواد ازدراچ که بصبیه اسلام‌خار مقر رگشته بود بانعام ۰ 
"ده هزار ررپده کامیاب گردان‌دند - به دادرد بیگ ملازمٌ سیارش 
پنجپزار روپفه - ر بسید صدده چار هزار - و به عمد مبرک هزار و 
عاشور هار ررپیه . مش نمود.د ۰ 
أ : 
شاذز دهم صفر بمپد پور خلادت دبل از حلقهٌ خاصه دل‌مردن 
نام با پراق فقره و ماله فدل عذایت ند - جاتوار خان بعنایت 
خاعمت رد نوجداری سرکار مد سور از دعبیر ۳ الفقار خان فرق 
میاهات بر افراخت ه ۱ 
خاه» با با زین مطا بر نواخدند - ود شش عاداضان تاش مرمع 
آات )۲ ره مدل که عوب ملر زب هزم خود بد گاه خوادیی" جده 
۳ ارسال داجنه بود بنظر اندس در امد ه 
ما رببع اارل معز الملک تخلمت ر خدمت دیواایی " 
گهرات و مادا وال تا دسلوري یافت ه 


ال ۰۱ )/ ۳۵۳۸ , 
به پرتو وزول بر آذروخی - فردای آن خاقان مفضال ابر توال #ز 
اررنگ خلافت جلوص. فرموده جبانیار را بکام دل رمانبدنه - و سم 
آز ازاجبان بر گرننند « 
میوم محرم [ سنه ۱۶۵۳ ] بمنزل مییی گوهر نی 
منصل حعار ولگ رفعت دار ااخلاده بر ماحل دربای جون دز کمال ۱ 
فرمودند - پادشاهزاد! بلند اخنر بافامت مراسم پا انداز و نثار 
۱ پرداخه اصمدای جواهر و مرصع آ وت" و ۵ دگر رعقایب #جلربات 
ان لموددد عفد یک لک ررپده پذ یرنه آمد ۰ 
هعدم خم [ متعرم ۱ ۲ پیه‌کش. اعظم خار, ن آنواع نفایس»باظر اکسدر 
اثر در آمد -وه‌ناع در اک روبیه «» پذیرائی رمید - ده هزار روپیگ 
مقرر ءشر؟ اولیی ایری ماه بمستعقبی عطا فرمودند ۰ 
باز‌هم [ *عرم ] پیشاش شایسنه "خان هفت ذیل ثر و ماده 
با هی دیگر اشبا از نظر اندس گذمت - بشیم عبد الصمد عمودي 
پان با پاندان طا و ارنچه با پباله و صر پوش زرین دچبار هزار روپبه 
بقل ءنایت شد ه 
هزدهم [ ععرم ] کهررزشت بود پاشعش املام خان از بظر 
فدص وی رن یک لک زویده بدرجل ری 
پديرائي وافت ی زه وت زوپده تفه - علاباخان میر «خهي 
باضانگ هزاریی ذات پ‌نه یب ار هزاري در «زار سوار ‌ و مراك 
کم فبیرا میرزا وسنم صفوی بافانگ پانصدی ذات بننصب:هزازو 


۱ جذه ۱+۵4 ۱ ۲۳۴ ) هشم ال 
فراغ نماز پدرلفیانة ر لا مراحعت نمودة بذات اندس بت تربان 
پنادیم ره‌انبدند - و درذهاب ومچی دم نثار بفعل آمد ه 
بازدهم [ ذیاجه] شایدنه خان ناظم صوٌ ببار بصوه داری 
لپاباد از تغییر عبدالله خار ببادر ندررژ جنگ نرق عزت برانراخت 
و اعنغاه خان 4۶ جونپور زر تغیر فرموده بشاه نواز خار مرحمت 
دموده بودند - چذانپ, در ال پانردهم گذارش یافت - بنظم موب 
پبار از تفیدر شایمنه خان مقلخر گردبد - و باضافه هزار سوار 
پمنصب فچپزاري باجیزار سور نوازش یامت - چون از عبد. الل 
خاري که عفیع احهان این دوات خدا داد ازل بنیادست نا-هامی 
و حق نشفاي ررز بررز ب,رظور می پبوست - درینوا اورا از 
منصب و جگیر باز داثه یک لک روپیه حالدانة ار مقرر 
فصو ند * 
شانز دهم [ ذی اجه ] شیر خارلربن را که چندی منصب 
و جاگیر ازر باز گرنغه بودند مشمول عذایت گردانیده بمفصب 
مایق که در هزاري هزارموار بود مر امراز ساخنفد ‏ 
"بادمی و شم [ دی اون [ خایل بیگی تهاده دار غور بند و 


وال از امل و اصانه بمخصمب هزاری هفدصد سوار سباه 


ک 
کت ه 


گذارش نوروز 


۱ ۳ ۱ ۱ 
۱ عمپب عنبه ملیخ دي| چه دنه هرار و چاه ودر بعد از گفشعی 
هقت ماه ر یکدقیقه خورشیه جیان انریز بیت "هرگ حمل . 


شم شال .۰ [ ۳۳۱ ) شته ۳9 
مبلغی پقفر حاجت بر ترمبم آیی بقاع من نمایاه و پافی وا 
درمضارف مع‌وده از علونگ سالیانه داران و ماهواره خواران و آش 
و نانی که بجیت سدنه و خدمه و عواکف و خوادم ايني مکلن 
ولا شان و دیگر معناجان و بی نوایا مقرر امت خرج کند - و 
هرچه زباده [ید در باب آن خایفةٌ وقت که تولیت این بقع فیض 
بویي تعلق دارد [ اه مذاسب داند تفعل ار 

بیست و سیم [ ذي القعده ] راجه بینهلداس بعنایت فیل 
ژ حلقم خاصه سر افراژ گشت - مرشد فلي بخدست داررفگیی 
توبخافه و کوتوالعی مسگر نصرت لوا از تغیبر غضنغر ولد الله وبردي 
خان مباهي گردید ه 

پیسث و نم [ في القعده] به عمد مود حدابدی در هزار 
روپبه عذایت شد ه 

غر شبر ذی اعجه پادشاه حق [گاه بروضة خلد آندی حضرت 
عرش آشياني تشریف برده بعد از ۳7 زیارت ده هزار روپیه 
پاصعاب رساعقاق انفاق فره ند * 

هشنم [ ي [عجه! شین عبد | صمد عمود ی 35 شرب مد او 
را بعنوان سفارت با کلید بیت الله بشگوی کشایش افالیم هنفنانه 
رواد آستان خواقدی مکن ساحثه بو : سعادت مازست اتدس 
اندوخته کلید گذرانید - بعنایت خات و العام چبار هزار روپیه 
کامداب گردید » 

دهم [ ذي رلعهه ] حضرت خاناني باانر ايزدي برنبل 
[ضمان ضار نصرت نشان نام بعیدگاه تشریف _فرمودند - ر بعد از 


اه ۱9۵ (۲ ۰۳۲۸ عم ما۴ 
بت بطول نه فراع و عرض بثم + بیش ایرانن چبوره بطول: 
ل ر شش ذراع رءرض ده - جفوبی فلع باغ سرامر آیوان" دز 
و ات . وبا پدرش درزدهکز- دردرک يلع هر 
پُرج است قربنة برجباي کرسیی منگ سرخ - در وسط ضلع 
مسطور دروازا ررضه سربر آسمان بر انزاخنه - عطر شام گنیف 
دازا ) که مس بنداد‌ی ات شانزده فراع است و ۲۳۹ 
شرتی و نغرلیع گنبن در نشیس است بشئل نیم مثس - هریگ 
بطول هفت گز و عرض چپار که مقفش نیم کاسه است , هزار 
زاریگ عمارت درراز؟ چار خانه مر بع در طبقه راتع امتبیمعجر 
بطول و عرض شش فراع مشتمل برچارنشیهن نیم مقمن - داره سور 
شمالی و جنوبیی این عمارت در پشطاقي است هريکي بطون 
شانزدد گز و عرض نه ر ارتفاع ببست و پذی - و در سمت شرني ۳ 
غربی در پیطاق است . هرکدام بطول درازده گز ر عرض هفت 
و ارتفاع نوزد: - برنراز روی کار دررازه جانب دررن و بیردن هقت 
چوک‌نتی است که کلاه آن از سنگ مرمر اسصت - درهار کم 
ایس ممارت جبار منار درامال تکلف و زیدائی است -جدران باغ 
و عمارات و دورآن از دردن و بیردن ونرش عهارات و شرعات حیطار باغ 
که #چابر چرخ رمیده و دران هنگ مرمر و-نگ ماه پرچیی شده 
همه از ذنگ مرم درانجام پذیرناه اس - پیش دردژه چیتر 
اس بطول هدناد ذراع و عرض سي و چار - و جلوغانه باول 
دویجت و چار فراع ر مرض هد ر بلجاه - در اضلاع چارکانة جلوخانه 
مد و بیسپ و هشت<+جره امت - منصل دیوار باغ دو خواض 


3۳ ۰ مه 7۶1 
وخرش مصجن از ماگ سرخ:؛ مرب ساخنه - و سنگ زره و سننکت 
میاه درلی پرچدن نموده أمل جای نماز نمیا" گردانده ان 
.پاش آن چبوتر؟ امت بطول هفناد ذراع و عرض بیست - پین 
بجیوتر ه حوفي بطول چارد؛ ذراع.و عرض د- یی روج انزایش 
پادنگاه اراد - و فضای دل‌فایش "جده جای عباد.- شرقیی 
وت مطیره مهمان خانة است فریدگٌ *«جن که درحمیع جزئدان 
تیه ماثند انست - مگرانکة دیوارشمعراب ندارد ر ترش ۱ 
۲ ماي نماز نیت - درچپار انیم کرمیی سنگ سرخ چهار برج . 
جپ له واف‌شده - و طبةه میومآن گنبهي ستف است. که 
آر درون از عنگ مرخ است - واز بیرون از سنگ مرصر - و 
پبلوی هر برجی ایوانی امت بطول درازده گز ررض شش - 
که در در چانب در حجره دارد - پایان کرسیی هنگ سرخ بافی 
است فردوس آئین بطول وعرض‌سه صد وشصت رهشت گزعشتون 
پاتسام رباحین و انواع اجار - درچار خیابار وسط باغ که بعرضی 
چبل فراع است - نبری است بعرض شش گز - و دران 
خوارها از آب دربای جون جوشان - در ملنقای انبار چبوترا است ۰ 
بطول و عرض بیست و هت گز- که نهر مذکور. اطراف ی" 
کشته - ر دروسط چبوتره حوضي است بطول و عرض شانزده گز. و 
دران پذم فواره نصب شده - فرش خیابانبای اي نموذارجنت 
از منگ سرخ است که [ر را بطراحیی تمام گره بندي ننودهاند. 
درهربکی از فلع شرفي ر غربی باغ ايواني بطرل یازده گزرو . 
عرش هقی با بر هجو پنا پانثه - و عقب ایوای طبام 


سفع ۱*۵۲ ( ۳۲۹۰ ) شهي عالن. 
نقاران چادو ار و صذعت گران ماني آار دز پرداخت آن بدبیها 
نمودة اند - پا قلام اجار ر مداد !عار اسچام نگیرد - ر صورت اخفنام 
نپذیرد -سایقا درین مکی *-جري بود از طلبی مینا کار که چبل 
هزارئوله وژر داغمت وضایی اک روپدة تدم - جناعه چه درتضاعیف 
سوالع مال شهم از دور اول زکاخنه امد - - شدیو ءاثبت اندیش مال 
سل ازدور اي و حزم گزياي بمتصدیان مپمات عمارت ررض منور 
هکم فرموده بودند که هر از سنگ صرمر بکیفینی که گزارشن 
یانت آماده ماز ند - ز جوی ۵رء.ض ده دال بصرت .۱« هزار 
۲ بده صورت اسجام گردت - درینوا بموجدجب حی‌اندس /جای**جر 
ژر ذاب نهمب نه‌وده اف - کناب درون و ِ" روف مقدس که سور 
قرآنی رآیات رحماني و ا-ماه حسفی و ادبب ماثوره امستلفهجي 
پرچدر؛ اري ده که حدرت ا«زای ساکفان »,مه خاک بل معنگفان 
خطه افلاك اعت - و نگارش توه‌یف منهت این بنای راسزالبفبان 
ژابعت اارکل و کرهیم آذرا نامه جداگانه باید - غربی ررضة منوره 
بر کرسی سنگ سرخ مسجدي است مه چشده از سدگ مزیور 
بطول هفناد ذراع و عرض سی مشامل بر سه گنین که آن: هر سه 
از دروری از منگ سرخ است و از بیروي از سنگس مرمر -گنبك میانه 
بقطر چارده ذراع است . و هرياي . از در گنبذ دیگر بةر بازده - 
گنبف میانه پنقطاتي دارد بعاول چارده ذراع ر عرض ده و ارتفاع 
بهست و نک - پیش هربکي از دو گنبذ ظرفیی خانه است بطول 
یازدهر گز و عرضني نه - حاشیگ ازارا محچد را از درون و ببررن بهنگ 
موصرر ساب زا ر -نک میاه بطرح موج پرچیی "ي آمود:انل 


جح بال. ۱ ۲.۳۲) دقع هم 
فیک میای سصفی هم ازین -نگ که رشگرفاري پرچین,آن 
گزارشن خزاهن بات 7 درراز؟ "جرا منگ بهم(ممن بطرم بندووني 
که مفاملش اب تقعهای آهفییی گرفته آثر زر لها کزبه نهپ 
رده هزاز روپیه بران خر شده - دروب ای عرش آسا کوکيه 
و ففادیل از طلای مینا کار تابان - «رچار طاق ای گنبذ مینو 
مثال بمرایای حلبي گرنته - در یکی راه آمد شد گذاشنه اند - 
در هر ژاوبه کرمیی سنگ مرمرکه از زوی‌زمین بیست و مه‌گزعرتفع 
است مناري‌ست زینه داراز سنگ مذکور بقطر هفت ذراع و ارتفاع 
پنجا: د د- از رری سطم کرسیی مزبور تا کلص که فرد بان پاية 
آناکگ امت و بر فرق آن چار طاقي از هملن سنگ-فرش کرسي 
ین ررض ببشت آئيي از سنگ مرمر است - و فرش روضه وا 
بهنگ مرمر و سنگ سیاه که ایام و لياليي ازان رنف پدپرد گره 
بندی نموه در کمال ز ببائي ر خوش نماني مرن ماخنه اند - 
در تحامی عمارات ای روضه از ردنر بیرین_صناع امجوبه پرداز 
. سر طراز عقیق و دیگر اتسام سنگهای رنگین و احمچار تمبیی که 
موهرآرمامش در شرف بیان نگند - رالیی نموتش میزا زب 
سفچد - از ذررنش خورشید. جپاندان "«راي - و از امعانش صبم 
گني الردز رشن پيشاني - [بچذان پرچیی نموده اد که دید 
پاریک بیی بدفائق آن ترد - و فکر دقیقه ری در ادراک بدایع 
آن. «ر اند - و گزارش کیفیت و کمیت صنايمي که در پرچدن 
کار جرا مرئد و "جر دورش که از انکلس_نقرش بدیی ی 
جیدا .بر لاربیی استم و دامای رین - بکر رفنم 


بخاعت و هدزو ۰ ( ۳۳۴۰ ) 
از سعام عمارت «لي و درگز مرتفع است لها 
بکایی تراشیده./کربرد: اند - و پوفراز ای گنبذ 
ققسیان مثور افمت گنبدی " دیگر آممان گرای امرردی شکل که 
میدس نلک در اد .و رجات دنایق آن سرگردان امعت بی 
رامراخته اند - و بر فرق ایری گنبن کردون پایه که دور مطعَةٌ آن صب 
ودده گز است كلسي به بلفدعی بازده گز از زر ناب که چُوی خورشید 
تاپاریناست نصب ساخنه - از رري زمدر تا مر کلص مدار هت 


"گز ات ۰ درون گذبف ذر اضلاع هشنکانه [ن هشت نشیسی دو 
طبقه هریک بطول با و فیم ذراع ءرض مه وانع شده 5 در 
" جنبات اربعه چبار خانه مربع در مرتبه ات - هی‌کدام بطیل و 
عرض شش ذراع *عتوی بر چاز دشیمن که درازی هریکت چار و 
فم ثیراع اسمت - و پپفا ده - پاش هرخانه مرب پیهطاتی است 
بطول غافزاده ذراع - و عرض نه - و ار تفاع بیست و پم - و در 
زو ایای اربعه چپار خادگ ملمری مت - سه درجه هر خانه بقطر ۵ 
فراع مشامل بر هشت نشیمی - د درجة سیوم آین خاا ايواني 

راست مفهی ,, گلبد‌ی ستف.- - در سه ضلع این بیوت ۳ 
.. رون سه پيشطامي اسممیا - - هر يکي پ بطول هفت و عرض چارو 
»ارتفاع ۵ - مبانهٌ گندن مصبچع َِ" سرتع ۳1 ندرا صطیرات - 
امو ,مقدسات - ممند گزین نردری بردن مدر نشی منازل 
پهلییی --صفونة زدمت و نغران - ملفونةٌ مغفرت و رضوان است- 
چو بای ترست جلت مذزات چیوترا است از سنگ مرصر که فراژ 
آن ‏ طورض قیر فمایان. ساخثه اند - و بر دوز آن «جري منچن 


0۳ ۱ 1۲۲ احنوممن ‏ 
دزي حتذ بر دربای جون و دوبان مزژور شمالی: سپ ۱ 
منصل آ جا ز حفر نموده آمد.. و پس زان یلاو 
"آهفي دست توی ۸ بچد کرک تمام پآب رسانیدند - بناپای بدیغ 
کرو معماران شگرف آژاز ماس را بسلگي لب اررم در کمال منائنی 
ز رصان بر آورد: بطم زمین برامزماخنند - و بر نررز اساس کرسیی . 
ردق مملی که از ریاف رفولر حکایت کند و از حظایر تن 
نشان دهد - - باجرو هی چپوتر* ]سا بطول سق مد ر هفتالمر چار 
و عرض صد و چل یک ات نموده , شانزده ذراع مرتفع گردانیدند 
د گروها گروه مردم از سنگفراش ساده کر و پم ۳ اژ 
اطراف واکذاف ممالکگه حروسة دراهم آمد:بون: اد و هرکدام در صنست 
خویشز. ید طو! یی داذمت با دیگر ءمله بکار پرد اخ نند یس ی 
بسنگ سرخ تراشیده که اقعمام صذایع بدیعه از منیت اري د برچهن 
کاری دران بردي کار آمده و چا ن هم پیوند یانته 5 نظر دتدق 
بدرز آن بي نبرد - بر آراستاد - و فرش آذرا از دنگ سرخ گره 
یفدی نموده مرتب ساختند 7 دز و۳۰ این کرسیی عرش مرتیمی 
ره ی کرش از دک مرمراست وک لغت مميريع 
بطول ر ءرض صد و بیادمت ذراع و ارتفاع هقمت بر انراشنه نشده .. 
دز وط کرسیع دوم ممارت روم نلک مای خد آسا بقطرهفتاه 
۳ بطرح مذمی بعدادی بگرسيي یک کز بنایاننه - کین مرقد 
فیض مورد که در حاق اي عماراسی و سراپا از رون و بژردن 
مرصر چام پذیرنته از سطیم تا ژه مثمی است - بقطر 
پیت ر در ذراغ و ژا را مقرزس ساخته‌ند - و از زه تا شقث گنج 


هه ۱۰۵۳ / ۳ هل 
دام وا "بر وزن نموده ۵هی فزاز و پانصد روپیه هممنگشن بل 5 
را" فرمودند - . بمراه باگ مگریمت هزار ررپدء مرحمت شه * .۰ 
>" للم | ذی اهعده] خدیو عبر گعیر منزل امبر الصا »لمات 
ان را که خانق یف خان بود و بطریق عاروت: بان وا مه 
مرحمت شده بفدض قدرم میمدت زرم مررد برکات ]ساني 
گرد اندش‌ند - ۳ بعد, از تتّدیم مرا-م با ابداز و نثار اصنای,امنعه 
پیفهش :۱ پر مناع بک : بک اک رربده :شرف پذيواني رید - 
دربن روز حوبلمی اناد خا, که پاهانش افدس نموده بود بامیر 
ااصرا عنایت شد ‏ روز درگرار را نمرهمت خلعت خامه ر خلهر ‏ 
مرصم باپهولکناره و در اسپ از طوبلگ خامه با زیی طل و مط و 
فیل از حلق خاصه با یراق نقره و حل مخمل زردفت و ماد ,فبل 
بر نواخنه رخص انصراف بصوبگ کابل دادند و ۱ ۱ 
شب هفدهم ز ی القعده ] *جلس »رس حفرت مپد علبا 
منناز الزمابي در روم ماورا آر معفونة مغفرت و بضوان که 
درینو! بانمام رسرد و چگودایی 1 نکارش هی و و" ۵ مذهقد گردید - 
و لرداب تقی از نضا و صلب ) و دفاظ و دیگر خدارندان احنیاچ و 
۱-۱عقاق پدلارة قرارن و فراة و 6 پرك آذکدد - خادان دریا توال پآن 
م ن فدض نشان تشریف درموده از !مجاه هزار رریده مقرر نصف 
بربیی *عفل مذکور ءطا فرمودند ۰ وعداح آن باز تشریف برده 
نیمه دیگز باداث بذل نمودند * 
شرج عمارات ریفط طبر آنه 


ور اونداء سال چم جلوس راا اجبت ناسیص اي له" ری 


۱ ۲۲۱ .)؛ . ست وی 
دورن : روز بمپگن. پور خلانت فبل دیپ سندر از افبال خامه: ید . 
پلهار هزار زرپبه تبمت دارد بابراق طلا و ماد تیل که قدمی رن 
#جموم نیز پلها: هرار رزیده ای عذایمت شین ‌ و علیمردان خان 
"بعنایت خلعت خاصه و نادری و حدقهٌ رصع و و شمشیر «رصع و 
خطاب امیر (امر ۱ و انعام دک کرور ۵ام مباهي گشت - و "جموع 
تفخولاش با یازد؟ کرور دام طلب مذصب وفت ه« هزاری ات و 
هعفقت هزار وار چم هزار سوار دو او سم امه 1 رین دوای 
ادن مد ری دعول از ی ۷ الدرل 9۰ خان گرا خانان ۵۵ 


جش دزن مبارک شمسی 

ررز پاي‌شننه ز ) را دی القعده سال هزار و پنیا و دوم ظ 
موانق مدوم بههن کار پردازان بار که حشمت و اقبال ی شسی 
وژن اختنام سال پنیار دیگم و افتقام سال پایار د دوم از سزبن 
درام فرب خاقان ان د مس ارا-خخن و آن پبکر درلت بط و 
در آشهد موه رنه آمد . رگررهي از ه رملی. 
شعرا و ندما و ال تم جیب خواهش به میم وزرا بر من 
"و ارباب نهاط بانام مقرر نوازش انتند - راجه بینهلدای پافازة 
هزاری ذات بمنصب بنجيزاري ۰" هزار موار - و #ختیار خای 
بفوجداریی رک رثرهمت - و حیان خان ا[ اصمل ر ضاده بیخصب 
*زاری ذات و مه مد و ناه نوار مفنذر گشتنن - قافظض معمن 

۴۱ ۱ 


۳۳۰ ( ۳ 


۴ نهد 


اب و وا هه 


۱ تراژان بنهاط اندوژبی شکار پالم مفوجه گشنند -وحکم شه شه که رن ۱ 


معلی از راه راسی بدارالماک ههلي ررد * 
۹ ار دهم [ ۵ ال 1 ظاهر دار امک مرجر را بفروغ مااهو 
رایات لصرت بات منور گرد‌انیده متصل فاعگ که اعلي حصرری ‏ 
برساحل درپاي جون ا-اس نباده اند نزال حعادثت موصرل 
فرصوداث - و بعل از تماشای لیس فلیه و مذازل ن ۳۹1 هنوژ بنمامیت 


: فرمیده ۳ ات را" که بتذاطر در بین_ پر تو انگند ب.کرمت 


خان که هم ن دار دار الملک دهلي استا و هم کار نرمای آن 
عمارات ارناد نمودند » 
پادزدام ٍ وال ۱ دار ت روف مقده که دصرت 2 ي حنابي 


هت آشياني درد اخاه و بوسم م پود جلغ باج, زار رریده دم ۲ 
مسنیقر ن آن مکان خلد نشان داله بفربد آبان نزرل احلا ل فرصودند ‌# 


و مک ‌ملخان بات سر بر افراخاه د-غوريي راجعت دار الملک 
یات ۰ 

هغدهم [(غوال] درهوایی »وضع چاند پور در اثناي ره سر دي 
در ماه قلاده شبرنر و ماده بنفنگ شکار خامه قد » 

حقم [شوال ] نواحیی -نهم! محسف رآقبال گردید « 

بیست ر چبارم [ شوال ) ( ع ) «ساعني‌که تولی‌کند بدر تقویم» 
دار الچلاده بوررد مسعون فیض آمون گشت - و راجء بینهلدای 
ارس مگ دار الینانه و دیگر بندگای درگاه والا چاه اسثلام عنیةٌ 
غلگی رتیه لمونه - تلیمردانخای ناظم بل کب اعاياقدسي از 
پشاوو [عد» برد شرن ژمین بوس درباهبت - و هزار منیم نذرگذرانید 


شطسبان ۰ ( ۳۱8 ) . سله ۳49 
رش این ایوان حوضی امت چارگز در ده بطرح [!چوش 7 وت 
فیک نی ایوار سرپوشیده گذننه بطرف شمال بباغ میوه که در طول 
و مرض مساری باغ فرح بخش است برمی آید - و سوای ایْی؛ 
سذازل !جپت امل *عل خواس پوره! ست- عمارات او ی باغ فیض 
الما آنقدر امت که هرگه خدیو زمان با پردگیار مشکوی تیال که 
در دار لسلطنة (هور شرف اندوز حضور حراسرنور می اند ۱ 
باد ن شرت کده تای بت صی فره مادذد - احنیاج بخنمه نمی ی شوا 
" طغانیی آسمانیع ین باغ بصرف شش لک ررپیه انجام بات 
متصل این 1 دلنشیی پساتیی اهل معل (ست - و چون آب 
نهری که باهتمام م رم علیمردان خان بصرف یک اک روپبه |نجام 
پذیرفنه بود چاه عه باید نمي آد صد هزار روپد دیگر بدذمات 
حول تدای جد کر شد تا آب شاط مر خواة برسد - کار پردازان 
از بي وقونی و عدم مبارت ازیی جمله باجاه هزار ررپبه بر موست 
سابق بی جا خر چ نمودند - آخر کار بصوابدید ما علاء مگ 
که در آب ؟ ۳1 شداساد ی تمام دارد بل کرره راه از نبیر آوردة 
علیمردان خان ؛عال داشنه سي و دو کروه را نو بر نموده "شد . 
آمررژ آب وافر بي ندور بیاغ وی ی "۰ ۱ 
هشتم شعبان فلييم خار و راو عثر سال دوات ؟ورنش اندوختند 
نچون خصایل حمیده و شمایل پمندید؟ سلالهٌ دودمان نبوت ذهاوا 
خاندار نتوت سید جلال بخاري گجر آتي که لباس نسب آو بطر ۱ 
شب مطرز است برفمیر مواب پذیرحضرت. خاتانی چناني 
بید پرتوظیور انگنه - هم ای ماد آن حسیب نیب را دوه 


جفب ۱۵ ۱ ۶۴ ) شدم سا 
تیبیه نموده اند - و سربری از -نکب مرمرپیش آن صنصوب ساجنه۰ 
مبریزه - و ازان اعوضي که در ومط این طبقبه است و طولشن ههنال 
و در گزر عرشش هناد ر در مت و یکصه و پاچاه و دو فواره دارد 
در م ۳ رو ترا میرن خی است بطول باز ده ۱ 
هشت - و در ودط گذارشرقی ور غربیی این حوص در ایوان از سنگ ‏ 
سرخ غ وانع شده- ودر در جانب و-طضلع شمالی یز در ایوان ازمنگ 
مرمر ست - آب از حوض میان این در ایوان سر پوشیده گذشده و 
مه آبشار چادری شده در جوض طبقةٌ سیوم که طولش مواتق 
عرض یک آیشار ده گز امت و عرضش مطابق عرض هریکی از دو. 
آبشار دیگر هشت گز میردزد - ر چنيي خانبای ای آبشارها بسان 
چینی خانیای آبشارمای با فرح بخش است -و در ضلع شرقیی 
یی طبّه حمامي است پرچدی کاری در غایت نظافت و لطافت 
مشئمل بر گرم ان و مرد خانه که آب روان دار - و رخت کن 
رسبع طبةه سبوم که مرب ثانیهٌ نیض #خش است درطول و عرف 
و خیابانها و نیرار و حوض مریع ومط باغ مثل باغ مرح بخش 
۱ امش - و تفاوتي ندصت - الا | نکه در ذيري که از جنوب سو بشمال رو 
میروث سه فهلار فواره نشانده اند و جملگي" فوارهای ای طبقه که 
هه رچل و مه است بارنفاع پاچ گز از آب نير مي جبد - در 
ومط ضلع شماليي اي طبقه رر #جنوب عمارت دوأخانةً خاص اسی 
و آن ايژاني است پایه دار بطول بیست و پنی گز مشتمل بر مه 
چشمه و ءرشض عشت و نیم ذراع عنوی بر یک چشمه - ازارا این 
نیز از منک مر اعت و بنقاشي حبرت اننزای بوبان نوردلي ‏ در 


هپال ۳۱۳ ۰) سنم ۲ یا 
میانگین ایوای درم سه آبشار هررگدام بمرض هفبت فراع له در. 
حوفن طبقة درم که هفیت گزمربع امت و در ومط آن نوارةً انشان 
هیریزد در زیرهر آبشاری چبني خانة از سنگ مرمر درکمال 
زیمانی ساخنه ند - که روز بگذ‌اشنی اوانیی زربی سملوبگلهای ریگ 
و ی ِِ کذوری نظر فریب تماشائیان میگرد۵ - 
و ۵ر وسط ضلع ۵ نزلی است که مطلع | آفتاب -پهر خلانت 
است يعني ۰ ۵ و لخاد خاص و عام پیش چپررکه درجانب 
بیرون ایوان دیو خانة مذکور است *ع.ط اچار دیوار جصص و در 
ومط ضلع غربیعمارني است فرینگٌ آن که نشیم ملک زمان مالک 
: "۳ بیگم صاحب ست - مابین این هردو ٍِ نپبري اسب 
برض هفت گز در خياباني بعرض بیست 0 و در وط باغ در 
ملثفای رین دوهی امت مربع بطول و عرض بیسمت وه گیز 
و همگي وارهای ای باغ که مد و هفت (-مت «غده در حوض 
مدکور و نود درنیر ها . درهر نبری تطاری ارتفأم چار گز از آب 
. چاه ملجوند -ودر هر کم اي باغ برجی ! ست »شذمل برمثاري 
خانة گنبدی و بالای آن چوکرنذدی هشت پرلو از سنگ سرخ ۰ 
پیش آن ايواني است سه چشمه یم منم - طبقَهُ درم که مرتبة 
اولیی باغ فیض !خش است طواش «ه مد و -ي گزو مرش نو . 
و شش امت - آب از حوض هفت گز مربع که ناشته شد بپلییق 
[بهار بر آمده به نیری که در سر اغاز ای طبقه بطول.ددازد: و 
عرض هشت اهمت و هبان آن ؟ لرسیي سنگ صِ بِ 4 هی چبارطرب 
آچدني خانپا دارد وآپ از رسط آن جوشید: بیر جانبي ترارش : میعاد 
۴۰ 


که ۱۳۵ ۳ ) ۲ ۳ ام ۱ ۱ ۱ هفر -اق. 
حال رقال 1 *۵ولت مسالت اه ی گزوه وت 
سعروض داشنلد که جند : ۳۳4 ی امررژ مرب نشفه وکسی ندید8 
. وانشان نداده - این باغ دلنشیی دشاط افزا مشنملاعت بر مه طبقا 
طبقه علیا را بفرح بخش و وسطي را باستبةٌ پایان که حکم یک 
درجه_دارد بعیضص «خشس موسوم ساخناذه - طریو بالا ۳۹1 مق صد و سی 
گز مربع اسمتا مشنمل|«ت پر هشت دست عمارت جپازدر اوماط 
اضاع چپار گانه و چبار دبگر در چبار کیم- عمارت شمالي که آرام۱ 
خانگ است نش ول ۵ گز و ءرض هکت و دز 1 داي 
بت ری آن و <جره ۳ هت ۳ پم و پیشی 
آن سراهر ایوانی است پایه دار به 4 چم بطول بوسمت و نف 
و عرض هشت و نیم - و پص آن شاه نشيفي بعطول ششگزد عرض 
دو ونیم - آب نیر از جلوبي حو بایری عمارت در آمد: و تا حد آین 
عمارت سر پوشیده گذشنه بباع در بر مي آر۵ - و »6 ۳ ده 
مرتب صاخنه اد در امده تجانب عمارت ضلع شمالیی این باع که 
زازلآ نیز از منگ مرمر امت و به نقاشی فرح #خش بینندگان 
و آن ایُوای در ایوانی است پایه دار از هر چارطرف باز بطول 
بیست و پم ذُراع و عرض هزد: - ر در درازا مه چشمه دارد ر دز 
پینبا دو بر ود - راز ضمقبن ابوان مر برشید: جريلی نموده- درچهمة 


شش سال ۱۰ "( ۳۱۱ ) سنه ۱۰۵۲ 
بیست و چبارم [ رجب ] رستم خان بسنییل دمنوري یافت - 
اعل خان کاونت ملق به گر سمندر بمرحمت فیل سر بلنه 
گردید پیفکش مرگرره وافدیزیک فیل بنظر انور در امه . 
شب مت و هقلم [ رجب ] که بلیلة المعراچ موسوم اسی 
رتم هر سال ده هزار زره باععاب احفياي و ارباب انعقاق بذل 
فرصودند +« ۱ 
و بقدم بندگيي ای درگه خوافیی پناه ر خدست عدالت عسک رذیروزی 
مر افرازی داشت از دار الغنا بدا البقا شنادت - رخواجه (بوالخیر ‏ 
از نبایر پیشوای اهل طریتت موانا :قوب چرخي به تغویض 
خدمت عدالت بر دواخثه آمد - رمیلغ پانزده هرار ررپبه مالنانگ 
او قرار یانت - دربلو! چون معررض معلی کشت که عمارت باخ 
فیض 1 گین فردوس آندین- ۲ تاریخ اماس آن ر حفر نبر در مطاویی 
سال چارم این دور نارش باوزع" - و اهنمام آن بعیدا خلبل الله 
ار بود - حص الجام گرفنه - با خثر شذاسان حکم شد که خجررنی ۱ 
ماعنی برای ذشریف اشرف اختیار نمایند ‏ ر هقنم این ماه که 
امساب تأجیم بر گزیده بودند - و از رز :۲ ۲ لین تاریج یکصال و 
اي ماه و چبار ریز منقضی شده بود - بقدوم نیضی لزرم ودک 
لزای بهشت بریی گردانیدند - طبع اقدص اژ سیر ای گذهی 
"میشه بهار ر تفرح حیاض و انپار و تماناي سر و چذار که پهان 
تاهداٍن کلعذار تد بر کشیده بودند نشاط آمود گردید - شرف 
فوئران حضور مراهم نپندت بنقدیم زمانیدند - و همکنان پزهان 


ماع ۱۰۵۲ [ ۱۳۱ ۱0 شعم مال- 
ممامع جپازباني رسدد ۹1 اکرچه احوال فقرا.د رمایلی ایس . خطدٌ 
دایذبر پوت یک لیا و پنیای هرار ررپیه ۳۹ ودش1 ر اژ سس :ارگ 
تب عثایت شد بود رر ۰ تال - ر ملک بای 
و ند کشاررزن :ی ای ین مر ر زمین 
مرت شود معموریی ملک به دعشی ارلدن باز خراهد کشت . 
از مکمس الطاف پاد‌شاهانه. بمتکفای‌معاملات [ نصوبه یرلیغ تضانفان 
بشرفی صدرر ددوست ۹1 پدان هزار روپبةٌ دیگر از خزانه ,وال به 
بذرگران بی | اسیطاعت بطریی خدرات قسمت نمایند - میر ابراهیم 
مغفدر خازي بکار ل دعمت خاه> :مد ی مکره مد مرخص شد . 
و مقاع یک لک روپیه باب بر عرب بقیه 2 پم لک ررپية که هنم 
از رنگ آز اني نذر هرمن شریفد نموده بودنه جبت فقرای 
آن در مکلن مثیف مصعون او ارسال یافت ۱ و خدمت بارلي 
بمعبی تام میت یوب 

77 پدفئر ۷۹ تن ی ی 

یازدهم ۷ زجب 1 بسااله دودمان هدایت صعاو؟ خاندان 

۱ زیت سشث جلال 1۹ همٌار ررپبه انعام شه 6 

پیمت و یکم [ رجب ] خاندوران ببادر نصرت جنگت 

. و راجه جیمثله و ببادر خان و راو امرسنگه ولد راجه گجسنگه 
و اضالنغان و نظر بپادر و بر اینان اژ تندهار آمده دولت مامت 
اندوخنند . و خان نصعرت جنگ هزار ذب- بزقم نذر گذرانید ۰ 


هم هشال ( ۷۹ ۱ و 
#قالفی ] ات نیک خوار گی ۳ فدوبت مر برزدة هادبی سل رشاه 

او را بنغییر مذصب وتدول دادیی ز دمود1 بي آنکه معات کورنشن 

در این به دار الملگ دهلی فرسنادنن. که در انیا اناسس ند ِ 


د 3 انس مورت کرم اليي برخاف دیکزماهيي کد تنل 
هباني ن‌ارزن بطع مواد معیشت و اسیان ب روژعی هیي یکی از 
بد کان «رحاد از نظر ادخاوه داشن راضي نیست " رگن سا 
دام جمع ۵ارد دط مبی صدد ماخ ش وی ۳ گردند ۳ نو 
۹1 دز مس شرا و ماب و ۳ ودي ود باعظم ان مردمت شذ . 
دربن "ربیخ جامع معقول و مندّو ي صل عری سکیم یمد + لگويي / ۶ 
سفیرنی شششضس «رْاز روپدگٌ ‌ م وزنش دد و ۶ات فرمودزد ۰ 

ددحسست و یم 0 ز حمال ی اآذانده ] سرد خالج, ۱ ن" بخامتی خاصه 
بر تواخنه گ والبار ۹1 جاگیر آوست صرخص ساخنند ‏ رامسنگه 
وان ۳ اصل و اصاوه بءذصس ی و ِِ «خدصی سوار سر 
ٍسعادت ‌ ن (وسص سدع بول بعنایمت خشاعت و انعام در هرار 
رده بلند پایه گشت , 

دلست و هشنم ۱ جمادي الذانده 1 تراق خان بغوجداریي برود 
و منصب در هزارمی ذات و موار از اصل و اضانه مفلغر گردید ‏ 
مر مور ندش ي (عفایت خلاعت ۲ ان دوبست پر سر بلند 


‌ 


چون ۳ عرضه ه داشست ظفر ای نظ ت‌ تسیر یشرب اسفاء 


یه .| ( ۳۸ ) ششم سال 
, دواز دهم [ جمادي اثانیه ] ماده‌و دنه هادا باضانهٌ پانعند 

عوار نع مه هزاري مه هزر سوا مربر قراخت و . " 

بو [ جمادبي الذانیه *] نظم صویة برار به شاه بیک خان 
ففوض شد ۱ 

پانزدهم [ جه‌ادي الثانیه ] سبیس دس را تهیر را باضانة 

هزاری هزار -وار بمنصب در هزاري در هزار سوار سر بر ادراخنه 

پرگن جالور بطریق رطن جاگبرش عذایت نمودند ه 

هفدهم [ جماد‌ی اذاند» ] جوی من پادشاه زاد؟ +خمت بیدار 
نواحي دار السلطنهٌ ور رسیددد . گم مقدس اسلام خان ر چندی 
دیگر از نوئینان وا شان باسذ:بال شنانته آن معیفه مکارم و معالی 
را به پیشگه حضصور سراسر نور آوردند ‌ 51 فرو باصر؟ اتبال شرن 
ملازمت سراسر سعاوت دریاهذه *زار مپر نذر گذر انبدئد - و از پیشگه 
طاقن بعذادت خلعت خاصه -ر بر امراختند - و ازانجا که واقعُ 
هک رالعی سفاک بي باکگ ایران بي وتوع جدال و ننال از آثار 
ا«بال 1 گوار یز خلافحت بروي کار آمده برد خدیو اقبال از 
"الطای ررز آدزورن و اعطاف گوذاگزن #خطاب م-تطاب - بلند انبال - 
۳ در ایام میینت اتسام پادشازادگی از القاب *خصوهه اعلیی 
هرت بود *-دذاطیب گردانددند - ۳ درلت که در خدمت 
فیر دک آن مت بددار آمده بودند بدقبدل آحذان خوافب ی کنر 
انلخار بز افراخانه - اژان میان مید خان جهای هزار مپر نذر 
گذر انید - و چور بر ملئزمان بساط قرب ظاهر شد که الله ویرد؛خان 
که زبانش باخنبار ار نیست دربیی یم‌اق. برخیی کلمات نکوهیده 


11 زمال شم 
از دوم دور سنین جلوس اندس 


لله العمد که ررژ پنجهنبه فرة جمادي اثانیه سال هزارد 
پفجاه و دوم هجري مولفق پلجم شبر یور آغاز شم سال معادب 
اتصال از درم دررجلوس مقدس که صبیع ایام کامراني و غر شهور 
شادمانی امت در امعد ساعات و ایمن اوقات روی نمود - و انوار 
توت ءشرث فررغ افزاي دلبا و فراغ آرای خاطر ها گشت - 
دربن تاریخءبد الله خای بیادر فیروز جنگ را بجاي سید شجاعت 
خان بصوبه داریی اله آباد - و سید مذکور را اجایگیرداریی پرکنه 
ایرج و بهاندیر و پنواري و دیگر معال سرکار اسلام آباد ازتغیر خان 
مذکور سر افراز گرد انددند - بسیادت مذقبت سید جال بخاري 
پاجپزار ررییه انعام شد ۰ 

هشنم [ جمادي الذانبه ] پادشاهزاد؟ وا تبار مررد بخش را 
بعنایت خلعت خامه و برخی مرصع آلات و در اسپ از طویل 
خامه یکی با زین طلاي میناار دیگری با زبی طلا و آنتاب گیر 
نوازش نموده بصویهُ ملنار که در تبول آن عالي نصب مرحمت 
شده بود رخصت درمودند - به شایصنه خان ناظم صوبهٌ پذفه خلعمت 
خامه ر اس از طویلةٌ خامه با پرزقن طلا مصعوب معمد طالب 


رش عذایت نمیده فرحنادند ه 


شوه ۰9 ۰ ۰ ف 
مفه ۱۰۵۴ ( و۳۰ ) پفج,‌مال 


چبارم جمادي الرلی بصادق بیگ خال زاد) امام قلي خان 
هزار ررپیه - ر یازدهم بسلطان حسبن و *عمد عحكري خویشان سازو 
خواجه هزار ر پانصد ررپبه مرحمت شد ۰ 

پیست ونیم [ جما‌ي الرلی ] حراست تلع زمیی داور 
به پردل خان مقرر نرموده عال منعلقه آن در تیول ار عفایت 
نمودند - فوالفقار خاری #خلعت و فوجداری مرار »فد مور و منصب 
در هزاري هزار ر دریست موار ازامل و افانه لیر گفنه 
دمنوری پات » 


۷ چمسال, ً ) ۶۸ . . مر 
.و چبار دهم رییع الثاني درساعت مبازلب مبلغ یک لک و 
چبل هلر ررپیه ازانجمله یک لک ررپیة امنان جواهر ثمینج و . 
رمرمع آلت ‏ اتمثهٌ نفیسه ر چبل هزار روپیه نقد برس ماچق . 
واژ خان اومال داشنند - و بدستم ايی ماه از جانب خان مزیوز , 
این په‌ندیده حنا آرردند - ر بعکم معلی پیشکاران بارک: خلانت 
در دولت خانه معفل حنا بندان بغراران تکلف بر [راسته ۱ 
صلاي ءشرت در دادند - و مراسم معبودء آن بتقدیم رسید - و چون 
شاه دواز خان در آردیسه بنظم ۳۹11 وبه می پرداخ و صبدگ عفیفهٌ 
او با والد: آمده بوه - روژ دیگر آن یی مقبه را از رفور رافدت 
بمذکوی سلطفت طلبردند - و*چاص عقد در وواخخانه والا تر تیه 
۱ یافت - و پادناهز۱ از وا ۳۹ را بمرحمت خلعت خاصه پا جارثب 
زر درژي و جواهر و مرصع آلات و اس از طویله خاصه با زیي طل 
و فدل از حلقَهٌ خاصه با یراق نقره و ماده فیل که قیمت آن یک 
لک روپیه بود نوازش فر‌مودند - و مب مبارک دو شنبه بیست و 
دوم مطابق حدم تیر بعد انقضاء مه گري در ساعني که مذذار انجم 
شناسان بود بامر خاقانی قافی *عمد اسلم خطبٌ دکاح پر خواند - 
و مبلغ چ,ار لک زرپیه کبدری مقرر گردید - فولي کوس ۳ 
آراي تبنیت از کر حاک بزرر؟ اداک رمید - و زمزمهٌ راه‌شگران 
معر پرداز دباي جمانیان با هنزاز در آورد - پرئو شمزع کنوری 
فرو غ افزاي دید! کواکب گشنه بود - و اررزش: [ ات آتشبازي 
یم زمدن را چون ساحت آممان ماور گردانید: ۰ 
۳۹ 


رم بفیرنیی؟ 
وژن مدش بط و دیگر آشیا برو یک رآمد - و جپانبان بزرنثاربمراه. 
دا رسیدنها - ببريگي از میر ظبیر الدین ود خراجه خان ق#ست.: 
اشرفي و بقصیی‌غان هزار رویده - ءخایمت نمود‌ند - درب روژ نشاط:" 
افروز پادشاهزاد8 وال تبار مراد بخش که بفرسان قدر نفاذ از 
حسی ابدال روانة درگاه معلی شده بود باحئلام عنیهٌ خوافد »کان: 
ند گشنه هزار مر نذ, گذرانید ه ۱ 

بلجم [ ربیع اژاني ] روف اندس کشت که چون راجه 
پپاز سنگه بسر زمیس اسلا آپاه رسید حایت فئذه سرشت را 
صجال تمرد ن‌اند - ر کم و ناکام نزد او |مد - حکم شد که همعنان 

که سایق نوکر پدر و برادر کلان راجه بود العال نوکر ار باشد - چنیت 
چندی نوگر راجء بود پس ازان بمبین پور خاانت منودل گشت - 
و با سبعاني و دیگ رم برادران در سلکا مازمار ان" بت پبدار 
ماسلك گردید ِ 


گزارش ازدواج پادشاهر ادة ي نسب مراد-خش 
چور‌بیش همت ]مان ردبت خدیه #وت ادلدم و خدایگان 
تس ۶ ددم بو که خاطر مدکوت راظ ر از ازدوا 3 باه شاهزادا 
گرامي شرا مراد عش بدخثر ندک اخدر له نواژ خان صقوی کة 
سابقا"ار را برای آن واا دردمان خطبه نموده بودند نیز وا پرداخنه 
آیه - دربئوا که آن عالي ذسب بفرمان عاطفت عنوان از حسی 
ابدال باأمنان اتبال ردید مبلغ پچ لک ررپیه برای سرانجام این 
جهن خومنه بأن اخثر برج دولت عنایت نزه دق ۰ 
و 8 با 


پایچم ان ۱ ( ۳۰۳ ) ۱0۳۳ 
خلعمعه وصوبه داریی تنه از تغیر شاد خان که نظم سیوستنان بدز مفوض 
شه نوش یافت - چوتنبیه و تادیب چنیت در همرمان ای رائه او 
از ءبد الله خان بیادر فیررز جنگ جنایه پاین بوقوع یامد - 
ششم [ ربیع الول ] راجه پباز -فگه که مرزبان آن سرزهدنی اسنت 
و ,۵ تنبیه جذفوت و برادران او نمود از تغیر خان بدین خدمت 
سرفرازی یافت ‏ و باضانم هزار سواردر اسپه سه اسپه بمنصب 
»+ هزاری» هرار سوار هزار سوار در ادپه مه ا-هه -ر برافرلخت » 

شب دوازدهم ۱ رببع ااول ] مجلش مبلاد طبارت ناد خلامٌ 
کنات - زد موجودات - علوه می الصلوات (کملپا - والعیات انضلیا. - 
پرسم هر سال انعتاد پذدیرفت - و بلغ درازده هزار روپبه مقرر بفضا 
و حفاظ و دیگر ارباب صلاح و اسا «عقاق که دران "عفل خلد آئذٍن 
فراام آمده بیدند ءعطا شد ۰ ۱ 

چباردعم [ ربیع اارل ] بمومن بیگ خویش منصور حاجي 
که از بخ بدر که کیوان جاه آمده بود و ظریف بیگ رنیق او سه ‏ 
هزار ررپیه - و به *عمد (مبن ارلات از خویشان نذر داي هزار 
روپد» انمام و, مود ند : 


حجسته بزم قمري وزن 
روز بلچشنبه چبارم رببع اثانی سال هزار و پلجاه. و دوم 
مطابق درازدهم تیر نرخنده جشی فمری وز اخننام ال پلهام: 
و دوم و امتناح سال چاه و میوم از لیس جاوید طراز شنيهاه ابر 
فست دریا مل جهاني را گوناگور مسرت ر شادمانی بخهید - و 


جوم ۱:۴۲ ( ۳۲ ) بای مبال 
چارم 7 مفر ] شاه بیگ خان بعنایت نقاره ر لوزنک خان 
پمرهمت علم : فرق عزت برافراخنند ۰ هِ‌ ۵ #۵ 
هزدهم [ صفر ] هزار سوار اختر برچ اتبال پاشاهزاده 
معمد شاه 8 بپادر در ادچه سه ا-چه مقرر فرسود: آن ولا گیر ۱ 
را بمنصب پانزده هزاري ده هزار سوار هت هزار موار در اسپه 
مدش [-۵ه بر نو آخزدن ه ۱ ۱ 
پدخصب هزاری پانصد سوار ر خدمت لبخشیگری و وفعه نويه‌يي 
دکن - و است و نم الله تلی ولد ٍلنگنوش دعزایت اس و 
انعام 3 هزار رویدة مباهي کشنند + 
پسرش فیل از حلةه خاصه عدایت نموده ذرسنادند » 
غرو ربیع ااول حون از وقایع دارالغلانه اکبر اباه بعرضص ملنزمان 
در نور, دید - مراحم پادشاهانه بباز ماندهای او مبذول فرمود: هر 
کد ام ر بعناييي در خور شری اخنهاص(خشنو‌ند - مبرزا در درم 
مال هزار ر در بمازست حضرت عرش آشیینی ر-ید ‏ و تا تاریخ 
وفات مدت لجاه سال در ظل عاطفت یی دولت +ینده بو - 
اوضام میر زا به تعابت مارزا منامبنی نداشت ‏ غالبا مذشاه آن 
عدم تچاپت رالد ؛ او امت ه 


جر مال ( ۳۰۱ 6 32 
: فده منعرض وایت او نباید گردید - که در چنبی هفگام اطغال: اور 
که هئوز نام. بر نیاورده اند چه جاي ارتکاب امري مشعر بر نفنه 
پژوهي در خلل انداختر و باخذ ملک و مال پرداخننن اژ ضروت 
و فنوت ددر است - و لا نظر بر عدت و -پاه و مکنت ر دسبگاهی 
که از حضرت اه ینت پما ارزانی کشنه تسذیر این رلایمت در کمال 
آمانی ست - باید که آن نرزند کامگار بعد از ورود فومان قضا نفان 
عصاک رگینی کشا / اژ تندهار طلب نماید - و بصرعت هرحه تمامثر 
خوث را بدرکاه معلیي برساند - که مغارقت ار بی ضرررت زباد: بربس 
نمینوانيم بخود فرار داد - غروٌ ناصبه دولت و جبانباني پس اژ 
وصول منثور معادت جنود ظفر آمود را که از شرت و انبوهبي‌کوه 
و عراي آن دیار فرو گرنثه بود و خاندوران ببادر نصرت جنگ را 
که با پیست هزار سوار در فندهار بود و سعدد خان ببادر ظفرهنگ 
را که با ده هزار سوار تا فلع بست ر-دده طلی داشنند - و خود 
بفرخی و ببررزی روانه | سنا جلال گشنند » 
اکنو خامهٌ حقایق نگر به تعربر وفایع حضور می پرد ازد 
بیست و پاجممعرم [ سنه۱۰۵۲] خایل بیگ بمنصب.هزاری 
ذات و شش صد سوار از ال و اضامه و تهاذه دارجی,غور ند و قلعة 
داری ف#عاب نوازشيی یانت » ۱ 
دوم عفر راجه پهرتهي چند مرزنان چنبه بعفایت نیل فرق 
عزت بر افراخت - گردهر داس‌کور بمفصب هزاریی ذات د جارمد 
سوار از اصل و اضافه مقلخ شت - سالیانی حکیم مومنا از امل د 
اضمانه مي هزار رویبه مقرر شد ۰. 


اجه ۱۰۵۴ ,( ۳۳۶۰ ) پاچ مال 
«بسیر و غچبر بسر برده باز مرتکب شرب گردید - ر عارضة مذکور 
از فزونین آی از الچه بوه سخمت تر گشت - چناچه از منزلي که . 


روت ۰ درس مد تب بعیر حکدم همه و مپثر داود مبدر رکابخانه 


۳ از مردام درون و بلوون ديگري آمد ند دد‌اشت - رز درد حال و 


حالت پیش ۹۹ در صهاهان ر ۳( بو پاخون 2 بریی هزار آن بیگناه 


هزدهم ررژ بیماری مطابق دوازدهم صفر سال حال [ سنه ۰۵۲ ۱) جون 
ازر خبر گرندند و دیعت حبوةً سپرده بود - هیچکس ندانست که 
شب حه وت سر یگشزه ۳ پانزدهم‌ماه مذکور ارکان سلطشت صقویه 
سلطان #عمد میرزا نذسندی پسرس را هر حند خر ۵ سال بود دشاه 
عباس موسوم ساخنه خطبة بذامشر خواندند - و اورا از کاشان بغزوبن 
رده -هوم نیع اثرل اب سال که ساعت جلوس ار بود بر تاه 
که از بزرگان اینها مانده نشانیدند - و بعد ازان که وافعةٌ عبرت افزاي 
مرگم "آن سزاوار نیمنی بروی روز انناد - گوهر اکلبل خلافت 
پادشآهزاد8 پیدار ات در ا:[سمان جاه معروض داشتند - که جون 
نچرنگیی اقبالعدو مال‌آن سفاک بی باکپوا بکیفر اعمال نگوهیده 


(.. وسانیده - وسی‌هزار موار خواخوار با سرداران نبرد گذار در تندهار 


كت 


و هراة تعیل نموده آند - از پیشاه مراحم پاد‌شاهانه رلیغ شد که 


چنون آن نساد کبش +جزاء کردار خرد رمبده بعهراث این عطبة 


نمی سالی ( ۲۲ م ۰ ماه 1۵۵ - 
بویا - و انتظام امور جمپور والیام جمبور امور- و بر نی ایغ 
دیی‌مبیی - و بر انداختی ابنیهٌ کفر بدآئی نبست -و له العند: که 
فحن نیح فرازند8 مربر جپانباني حضرت خاقاني اعلیه ایس اخلاق 
صفیه و ارساف رضبه ارامده است - ر شباررزی جلیل و حقهر 
غزاة دی بمرامم سپامداري و شکرگذاري - و صغبر و کیبر رعیست 
بوظایف دعاء: طول عمر ر طیب عیش رت سمتا - دارای 
ایران باضداد اي نعوت مرضیه منعوت بود - یام و لياليي صاليم 
و فاجر و مقیم و مپاچر قلمرو ار بنفربن آن سئم‌گزین و دعای 
بد آن بد آئن ر مسالث مرف آن دشن مردم ر عردمي بصر 
می.رنت - مایم صفاتش پایان ندارد - همان به ک این معامه 
نار مدایم طراز خاقان سراسر انضال و(حسان کبقیت هاکت 
آی مفاک بی باک برنکلاته بمطلب گرایه - ۱ومی چل 
رز پیش ازان که از صفاهان بموی خراسان بر آید بباغ کرمة 
که درنواحیی موضع خراسان یکفرخیی صعاهان ترتبب داد شاه 
عبای است - بهعار مرفابي رننه از فزنیی باده پیمائی چذان 
شراب زده شد که تا پانزده روز با فلت مسامت بشپر مراجعت 
نپارست تمود - و جان دارو از کثرت. زهر جان گزل گشنه" ماد) 
صرمي که داشت قهی گردانید - و اشتهای طعام که قوام 
پایندگیی این کلخ اخشبچي ر درام بالندگیی این بنیةٌ عنممري 
بان باز بمته است چنان معلوم شد که با معالجاتد پزشگن 
درمه شبا ررز بیش از یک زرد؟ نخم مرخ ننوانست خورد 
و چوی بمد! رای اطبا اندکی رز ست نهاد از صفاهان + پميي 


۱ سرا ۱ ۲۲۶ ) چلجم جال 
او اندازه درگذرانبه و از ردادت فطرت ودنادت طینتب سر از متابعت. 
"هل که در تدبیر دنزل ناچار اسی چة جای سیاست باه و ریامسی 
مهاد باز کهیده باطاعبت غول نفس ر انقیاد دیوطبیستب که 
سرمایة فساد کار دیس و دولت و پیزایٌ کساد بازار ملک ات 
امف تن درداد - راز انراط شراب مادا صرع‌دیربی که اثر آن 
درماهی مرا ظبور مي کرد - قوت گرننه باعث اخنلال دماغ گشی 
و اژ اسنیلاء ار هام رده خویشان و اعدا ن نیک اندیش جد خود را 
بفهچی که درنخستیی ملد. اییی صعیفة اتبأل مرتوم گردید بققل 
رسانید - درهیی باده نوشي از خوف بدم‌منیی ار هراس و وسواس 
بر همگي حضار *جلس از اشرات و نوئینان و همفشیفان چذان 
غلیه مي کرد که مالم بخانه برتشدن فوز ءظیم میداد ۰*2 با ایب 
سلوک بد و نامپربانی و نامردهیی!عد از عدالت جنلا سنجزد ین ۱ 

که هرگز بد ۵ سنم رمیدگان و مریاد جور کشیدکان ۲ برس 
هواري بر «ر راه از ظلمه |ظبارظلم می نمودند نمی له 

آچه در سلطفت چارده ساله ازه‌صامیی جمیله در گرنتن و 
داشتی‌سنک بردی کر ]ورده کشادن قلءک از دست رده ایرژانست . 
پس از رحایت حارس آن و بقتل رسیدر" بیست هزار تزلباشی 
بای دادن ملک بفداد که بجد و کد شاه عپاس مفتوح گشته بود و 
سپرذبن گروهی انبود به تیغ ررمبان چنالچه هرکدام پیش ازبس ارس 
پافنه - برد انشوران ن حوقت بذن پونیده ددست - که دادار کارساز - 
وپردرد کار ام رد از - و٩‏ ععت‌کاي ر دکمت اولي دراسنباء خوامین 
پادگرد امنمااي حاطین جود پررر جز رداهبمععیرهایا. وجممیبت 


پاپالت. ‏ . ( ۷۲۹۷ ) مندهپین 
اعتداق گردند و اگر آن گرنتار خواب پندار خی #موشن.. مه 
صرفگ" کار" درآمدان اد ن دیاز :0 بیخد - و برهخم‌ونمی ادبار سا 9 
داپور ۳ نگ افواج : دصرن امدزاج : فرسخد ر جح ۲ درسردار نیررزی» 

عاجرا جرات _ و یا ۰ رت ناپسنددده فرار زوژگاز سهش: 
روا س_ رفنزه ۳۱ دو نونج سس دی ۳ هم 
حول نیز نی از <نخدی به‌شیل 0 هی _ وف درکلشان ۰ 

۳ تفس ی بل ژماتي خلایی از کش مکش او - #- 

۱ پیش ب | نی ماجرای عهرت نز ر ازنگراني بر می ره . 

خفن تاعناشس :۶ رمان رای ایران ۸5 از اولاد و افربا هرکه یا اوهننة 
رشددید ٍ با مظنه فساد داشت بکشدن و کورکرد دس او خاط رف راهم ساخفه, 
بود - ربایی‌نییره هم از فقدان‌گمان سرکنی سردابی تجهت بی رشدیي. 
از ۳ ین ادفال ایالت دعد عا دی نو 
یی - و در اعقاب ار دیگری چشم حعومت بدرشمت ف 
ی دوامت مفوبه اگزر ار #عکوست یرای زد - نان 
درائفای نکارش وقایع مال درم جلوس اندس نفاشته آمدد- او پش: 
8 ستقال ر اسیپدای" خود مري و نود :پرسنی این گساریزا. 

۳ 
۳۸ 


ماه ۱۰۵۲ ( ۲۹۱ ) باچم سالن 
با مبین پور جلالت معد گشنه اد در خدمت آن .کامبار بفرسند - 
خان دوران بپادر نصرت جنگ که پیشتر یرلیغ قضا نفاة بطلب. ار 
صادر شده بود از مالوه آمده دوات ملازمت اندوخت - وهزار بو 
پرسم نذر و دو هزار پارجة دردامي و غیره از نفایس نمایم ] آن منک 
بطریق پیهکش گذرانید - ر بعطای خلعت خامه و شمقیر مرصم 
و مد امپ ازان میا در اسپ از طوبلهٌ خاصه با زبري طا و 
مطا و یل از حلقهٌ خاصه با ساز نقره رجل مخمل زر بفت 
و ساده فیل کامیاب گشنه بمازمت میس جلف خلانت دمذوری 
یافت .- ازا) که ۳ ايري دولت پاینده با افبال در پیکر 
امت - و بد خواه این سلطنت فزاینده با بخت در کرزار - بعد از 
مبور پادشاه زاد] عالی قدر رنیع مقدار بدسنیاری تونیق رباني 
وپامرژیی تائید «+عامي از آب یلاب خبرنناء آن اجل سنیز رسیل - 
پص ازان که ی از رضداشت آن بخت بیدار معررض 
اشرف گشت - خدیو ديريم و اررنگ خدارند در و فرهنگ که خاطر 
نپفته ناظرش جلاي عوانب امور و مراة خوانم شوون است - 
از دیر بيني و حزم گزه پفي حکم فرمودند که پادشاه زادة معادت 
پژره "بغزنین رنده چندی تونف گزیننه - و خاندورای-۰ ادر 
نصرت جنگ و سعید خان بپادر ظفر جنگ را باس 3 
نهردکار بقندهار ررانه سازند - اگر خبر قَضیهٌ ناگریز شاه مفي ی ( 
یگرش :حجاب باراه نلک جاه رسید رتوعی نداشنه باشد - و 
بقصد پیکر رر بقندهار نید - آن فروغ دودمان قبال با لشکر ظفر 
اثری که در خدسصت آن مود اخنیار است منوچة تنال آن نی 


#چم جال ۳۹9 )ٌ" +0 و 
خلت و پذصب_ هزری دات او در صد حوار از امیل .و.اشانه.و 
: امپ. مر افرازی .خشدند - ر بسپاری از فدریان بعفی ی باسپ و 
يرفي به خلعت سر انراز گشتند - و حکم اتدس قنون پبوصت 
که پيمگي امرا و منصب دازان ی عسکرظفر پیکر که بیهتری 
تیول دارند و خني نقد از خرانة ولا مي یابند سرهر صد سوار 
موانق ضابطهٌ منصب ۵ هزار روپیه که سر هزار موار بك لک ررپده 
پاشم. ورای تلخواه منامس برسم مساعدت پدهند - و باحدیان و 
تن توچی و تفن چي و باندار سه ماه پيدگي تر نماینه 
نا از ممر خرچ وا پرداخنه در کر و خدست پاشاهی سرگرم باشاد 

و طراز کسوت مفاخر ومعالی مپبن پادشاهزاده بقاوژی میانت 
ايزدي بقصد نبرد دارای ایران ره نورد گشتند - ر همدریس روژ 
پادغاهراد8 والا نسب مراد ؛خش را نیز بمرهمت خلعت خامه 
با ناداری و جمدهر مرصع با پیولعتاره ر شمشیرمرمع و دو اپ از 
طویلٌ‌خامه با زین طلاي میذاار وطلای ساده و فیل از حلقهٌ خامه 
با پرآن سیمی و جل مخمل زربفت و ماد نیل بر نواخته -و 
مبرزا حس مفوی د برخی دیگر بندها را همرا: داد: مرخص 
ساخنند - و مقرر فرمودند ۳ ! دربن طرت آب نیلاب هرچا مذان 
باشن اتامست گزیند ‏ و وقت کار نزد برادر خت بیدار برسن - 
و بعلي مردان خأن فرسان قضا جریان عز صدور یادت - که بر 
کابل باسنعداد تمام ]ماد پیگار باشد که اگر از طرف نذره‌هید ۳ 
خان و و العی بلج ر بدخشان شورشي بظیور [" اید پمدانعه او بپردازه - 
۲ تمامي منصب داران تعینات آنصوبه را که از پیشگاه عظمت 


ده ۱۰۵۴ ( ۲۹۴ ) ....._._ ام مال: 
ز راجه جسونت عنگه و راجه جیدنگه را بخلعت امه و نجمکهر 
ضرع با پهولکناره و اسپ از طویلهٌ خاصه بایراق طلا و فبل از حلقگٌ- 
خامه مر بلند ماخننه - و رسنم خان را به غلعث خامهو اپ 
از طوبل خاصه با یراق طا مباهی گردانیده هزار سوار از منصب و 
که پچپزاری پاچپزار موار بود در اسپه سه ا-چه مقرر نمودند بو . 
تلم خان و بپادر خان و الله ويرد‌ي خان را به خلعت خامه واضپ : 
از طویلهٌ خاصه با زیی مطا - و رار امر دنله را بخلعت خاصه و 
باضانة هزاری ذات بمنصب چار هزاری مه هزار سوارو با حپ 
با زبس مطلا - و مبارز خان و فدائی خان و سردار خان را تخلمت 
و ا-مپ با زیی مطلا - و اصالت خان را خلعت و اممپ با زد مطلا 
و.نقاره - و خلبل یت مطلا ز علیوه 
نقاره - و راجه رایسذگه را به خلعت و باضاده هزاریی ذات (منصب 
چار هزاري در هزارسوار و باسپ با زیر مطلا - و رار مثر سال را 
به خلعت وااسپ با زین نقره - و نظر بهادر را به خلعت و باضاد 
پانصدیی ذات بمنهب سة هزاری هزار و پانصد موار ر امس با 
زب نقره ر نقاره - و شیج فرید و راجه جگت سنگه و جاندپارخان 
و م رادار خای را #خلعت و اپ - ر هریْناه و مپیص داس را 
تخلعست و اپ و علم - و رامسنگه راتبور را اخلعت و اسي - و " 
چذدر مس بفدیله را #غلعت و اسمپ و علم - و راجه امر منگه نروري 
و گوکل داس سبه ودیه و رایهنگه جپالا و مید نور العیان را اغلعت . 
و اه - و«میر خان را #خلعت و ملصب هزاري دات و پانصه : 
مراز از امل و اضانه و (مپ - و سید منصوزء بسرهید خانجهان را 


ام مال (۰ ۲۹۳ ) مفه ۱۶۵۷ 
مرسع ديگري با زیی طالي مبناکرز نیل از حلقٌ خامه باساز نفرد 
و جل *خمل زر بقت و ماد نبل و انعام درازده اک رویده نی 
بر نواخفنه < و بیستم معرم گوش وش آن درة الناج خلانمت را 
"چواهر نایم بر آزاسه و در امعد ساعات و ایمر اوقات انیم فایجه 
فم. و نصرت خوانده و بکمال عطوفست دربر سپر پرور کشیده رخصت 
فرمودند - و مید خان جبان و راجه جسوفت سنگه و راجه جبسنگه 
و رهم خان و فلع خان و ببادر خان و الله ویردیان د راد میز 
سنگه و مبارز خان و فدائی خان و سردارخار و اصالت خان و 
خلیل الله خان و راجه رایهنگه دراو سذره‌ال ر نظر بهادر خویشگی 
با پسران و شین فرید ولد قطب (لدین خان و راجه جکت ملگه و 
جانه‌پار خان و مر انداز خان ویکه از خان ز هربسنگه و مبیس 
داس و رامسنگه راتهوران و جندر م ری بندیله و راجه اسر سنگه" نروري) 
و گوکل داس سیسودیه و رایدخگه ج‌ال ز سید دور |لعبان ولد سدد 
دیف خان ببارهه و میدب معمد رلد سید انضل و خلیل پیگ و 
ترکذازخان و میر خان و سید منصور ولد سید خانچپان و دیگر 
بفدهای‌درکه از پیدک: حصور و سیف خان ببادر با پسران وکبه‌گیان 
از موب ملنان و از تحبناتیان سوب کابل سعادت خاري ر البرتلی 
ملطان ککپر و شاد‌مان پکپلیوال و دیگر منصبداران و اجب زر سوار 
احدیی برق انداز و کماندار و پنجپزار پیادع تفلگیی ۳ باندار با 
جمعي توپ انداز درخدصت آن‌نیر برچ جلالت تعیی نربودند - 24 
وتت رذصت مید خا جهای را خلت خامه و شیر مرمع ر 
در ام از طویلهٌ خاصه با زین طلا ر مطا و نیل ازجلمه خاماد. 


۷ 


۱۳۵۲ (( ۰۲۲۲ ) بایچم ما 
واپاین تنبیه [سماني مننبه نگفته همی که از ملطلر خاطرش: 
بآهني فراهم آمد براي آنکه قزلباش بقبة القفل رومیان در رژم 
قندهار طعمة تدغ [بدار مبارزار خوأخوار کردند نزدیک هو مال 
تب لهکر و تعبیةٌ اسباب سفرنمود - و دربن مال‌بعزم تسغیر تندهارن 
ردام خان گرجي سپپساارخود را با -پاه گران پیش فرمناده مقر 
نموه - که تا رمیدن او درنیشاپور تونف نماید - چوی این خبر بنواتر 
رتوالي از عرزیض صفدر خان صوبه دار فندهار و عزیر الله خان 

ارس بست ببسامع حقایق مجامع رهدید * حکم شد که رابات. 
چبان کشا ر الوب نصرت گرا بانتهاضف درآید - فرازند؟ لوای 
فيررژي مببی پادشا: زاد؟ رال تدر از خلوس ءقیدت ر رسین ارادت 

پمرش اقدس رمانیدئد - که اعلی حضرت بنفص نفیص در دار 
السا هه بر آورگ جبانياني و مریر گمراني متمکن باشند - 
2 اجام اییی میم را بای فرزنه ارادت پیوند باز گذاند - 

حضری خاتانی چون آن واا گیر را دریی خواهش راسخ 

پافغنه . تعصیی فرموده در پذیرننند - و پاجاه هزار سوار نبرد کار 
ی فیلان کوه پیکر باه رننار با توبخانگ فراوان و خزانة بیکران 

و دیگر اسبرب رزم در راب نصرت تصاب آن گوهر افروژ 
شچامسب معبی گردانیدند - و بمردمت خلت خامه با نادریی 

طلا.دبرزی حاشيهٌ مررارید و جِدقَه پر هماي مرسع باله‌اس قیمفی 
1 لمل و ۰ روارید گرانبیا و جمدهر مرضع با پهولگذاره و شمشیر 
مرهغ و بافان. فجپزار خوار بمنصب: بیست هزاري بیسی هزار 
موار و ۵و یجبت اب ازانجمله در اسپ از طوبله نغامه یکی با زین 


ت۱۱ ۱۳ سه ۳20۲ 
بوذ باذعام پذچهزار + -ریلفد گردید . ملع نغور فطنتی و 
این ماه بفقرا ر ینامي رسید ه با 26 
۱ هزدهم [ عرم -] ببادر خان و اصالت خان که بقلع قلاخ 
کوهسدان معیی ‏ شده بودند پاسئلام ۳9 مدره رنعت مستنعنا 
۰ 

نوزدهم [ رم ] منصب راجه جگت سئگه , راجردپ پسر 
او که از نایر8 صذط پادشاهي چات یاننه بودند از ردی کرم بد‌سئور 
پیشدن مقرر فرمودند ۰ ۱ 

تست آختربرج دولت واقبال کودر درج 

حشمت و جلال - پادشاه زاده "عون دارا شکوه 

بصوب قندهار وظهور نهرنگی اقبال دشن 

مال مریرآرای جمانبانی حضرت خالی 

اژان باز که صوبٌ تندهار و مضانات آن که ملک موررث این 
پادشاه ملیمار جاه ا.مث و در عبد حضرن جلت مکانی از ذست 
اولياي سلطامت برآمد: بود - چنانچه در منین سال ۳ 
درر گرامي بتفصیل نکاشنه شد - بتصرفت هوا خواهان درامی 
بلند موّت درآمد - داراي ایران از نکر تباه و ندیه کوتاز 
در آرزوی تخیر ايري ماگ ردژ بي تاب و شب #غواب یو .. 
ليکن ازانجا که فرمان ررای روم ملطان مراد خان بقصن تسفیر 
بغدان نیغضت نمود - ار یک چندي بدان جانپ مشعول مائد - 
بانکه قیصر پنذاد را محفر ساخته معصنان را بقل رمانید - 


چنع,۱() ( ۲۶۰ .) . باجم ما 
هاخنه دسئوری مراجعیت دی دادند - ر به معمد ملطان 
نقسنین پسر آن بلند اختر تحبیی مررارید عنایت شد - و بالنماس 
آن غرا نامیه دولت از کومکیار دکن قزلباش خار بمرحمت نقاره 
و امان پیگ بعذایت علم . و لطف الله پسرلشکرخان بخشي 
و وانعه نویص بااگیات بمنصب هزاري ذات ر هزار موار از امل 
و اضانة مفاخر گشنند » ۱ 

۱ هشتم [ معرم ] مطابق نوز دهم فروردین که آنتاب دراوچ 
شرف بود پیشکش مبین بور خانت و پادشاه زاد؛ راا تبار مراد 
بخش مشئمل برامناف جواهر و مرصع آلات و اتمشم نفیسه بنظر 
اکمیر اثر درآمد - قیمت آلچه درب ایام ممنیت اتمام ازپیشکش 
پادشاه ژادهاي رالامقدار و امراي نامدار بعز تبول رسید شش لک 
زرپده شد - دربن "رخ میرزا عیصی ترخان را که بنظم مرار سورته 
مي پرداخمت . از تغبیر اعظم خا که بعال رعابای صوبه کج ات نیک 
له پرداخنة هرچند ضبط متمردان آنجا از فرارواتع نموك: بود 
آن صوبه مرافراز ماخنند - و از جماه سواران مذصب او هزا 
پانصد موار در |سهه مه ا-چه مقرر فرمود: آورا بمنصب ب پل ت 
فات وبأجیزار موار در هزار ر پانصد سوار در امپة سء ا-چه سربلند 
گردانیدند - وضبط رکار سورنه بعنایت له واه موسی الیه مفرض 
گشت- و ازاصل ٍ اضافه اورا بمنصب دوهزاري و هزارو پانصد موار- 
و معی الم دیگر پسر اورا بمنصب هزاري هزار موار بر نواختند 
ماه _خاندان تجابت - صفاوا دودمان ولایت - سدد جال که سم 
را از از گجراه بدر6ه جبای پناه آمده معادیت مازمت دریانته 


وت 


پاجم ال ۰ ۱( ۲۸ ) جفی ۷( 


نف براي: رابای بسپارند ر خود بدرگه راا بشتابند ؛جاري (اپی 


یب پابنه - پس از ورود مذشور امان پبست و پاجم في ااعچه 


بنال هزارو بیست و نیم «جريتمطابق غرة آذر هزبسنگه ولد تلو 


جند سرگروه قلعه نشینار که درازده مال عمرداشت قلعهرا براي 
رایان حوااه مود 5 ی سکندر نامی که عم و مدار علده میمات او یود 

و ساپر مد ّ او آمد - مر ۳ نت جمعی معئمد ۷ 
همراه گرفده دوسنحام / مقضی ام با بقرگ نز ۰ ۳۷ 


]سمان جاه گشت - و در ارایل دیما | ین سال روزي که رایات جنهان 


کشا از کشمیر مراجعت نموده بدارال‌طنهٌ اهور نزرل اجال مود 
درلت ملازمت دریافت - و چوی بیمی ارشاد و تربیت خاتان کشور 
نان مصدر چنین قلعي نمایان شده بوذ بالنماس ادلی عنضرت 
از پیشگه عذایت حضرت جنت مکانی بخطاب راجه بکرماچیت 
بلئدپايگي یافت ۰ ۱ 3 ۷ 

چارم معرم [ دذه ۵۲ ۱۰ ] پادشاه زادا وا کین معمد 
ارنگ زیب ببادر پیشکشی مشئمل برانواع جواهررمرمع آلات 
۳ نفایس | ده کین و فان ی کوة هرکل از نظر کمبا اثر گذرانبدنه 
زان میان جنس يك اک ر بیست هزار ررپیه شرت پذيرائي 
یافت -و آن درة الناج سلطفت را بعطای خلسي خاصة ر‌ بجمذهر 
مرمع با پپولگناره ر مد اسپ ازانجمله در اسپ از طوبلة خامه 
یکی با زین طلي مینا کار ديگري با زبس طاي ساده و نیل 


از حلقه خامه یا یراق نقره وجل #خمل زریفت و ماد ذبل جرانراز 


۶ ب بل 


۳۷ 


له ]6 ۱ ۱۳۸۸ ) .چم سال 
محضرت سول تبة راجلي ر جانشدنیی پدر پاننه بود لبریز ذه - اعاهال 
بر نکلشات که سلامت او و رهائی مرژ و بومشش وابسنه بآنست که 
نقد و جنص ندوخا سورجه‌لج را با توقف بغرم‌تد - را علفری 
عرفة تلف خواهد گشت - ار آز مشاهد؟ حال سورجمل مال و 
مذالش را از نقد و جنس با مادهو سنکه *عوب پسر و برادر 
آخود نزد رای رایان فرسناه - و زان رایان همه را خدمب اعلیی 
حصرت ارسال داشت - و جون پرسات نزدیک رسیده بود و آذرقه 
چنانیه بایده سر انیا م نباندع بمصلیی درل 4 دولنخواهان بفور پور 
معاودت نمود - و بیست و چپارم شوال منه هزار و ببست و هشت 
۱ جري مطابق غر؟ مپر انگره را حاصره نمود - و بفقسیم صلچارو . 
پیش بردن کوج سلاست و درانیدن نقب پرداخت - ادبار پیشکان 
باستظبار دژ اسفوار را خرد گم کر" برج و باره مک ساخنثد - و 
هنکامة پدکر گرم گردانددند - رای رایار در ضبط مداخل و مخاري 
و سد طرق [ذوفه اهثمام آمام بکر برد - و چون مدت *عاصره بچارده 
ماه کشید - و از نایابهی غله کر بر قلعه نشینان آنچنان تنگ شد 
که پست درخت را در آب جوشانده سد رمق مینمودند - نا چار 
از ربي افطوار زينپاري شدند - رعرضه دای مشتمل بر التماس 
آمان در خدست خافان کشور سثان ارسال داشتند ازاچا که 
جان اخشي "چيه این دودمان والا ثان مت - و رم پوشی شيمة 
این خائدان عرش مکلن اعلی حضرت بکرم جبلی ملتمص را 
پذیرنته اشتعفاه تقصیر اینار درخدمت حضرت جلت مکني 
نمودند - و فرصان بذایش عنوان شرف صدور دانعي که اگر نلمه با 


۱ جم سال, ۱ (. ۲۸۷ ) منه ۰۵ 

وهی عدم فر-تا -سورجمل دراالی گیر ودار طری نار 
دار عایت منانت در مکانی و دز باهنانی ره دهمببري 

ژبان ژد بود بغا نپاده پاسم سامیی حضرت جذت ۳ موسوم ماخله 
موطی و مدگری خویش گردانید: بود پذاه برد - و از سدسات افواج 
قاهرة درآن قلعة ندز فرار نگرفذه روی ضلال یب اسرال که با 
حنیبال ره ده و ۷ مذراکمه دارد ۳ -رای ریا پس از اطلاع 
برحقیتت حال با دلورار نبردارا باستجال تمام بآ دصار استوار 
. رمیده +عامره نمود - آنمغذول ازیری قلعه نیز بر آمده و بها مردین 
فرار از جنگ شیران بيشة پیکار رهائي یاننه بزمیندار چنبه 
ژیذ,اری 6 : سرگروه لشکر مظعر بذور پور معادوت نموده معال 
حوالیی آنرا از هارا و تهاری و نبسه و نکروته سور و حواليي‌که هریگی 
۱ مقنوج ساخ> تسذیر قاعه کوئله را | که مبان کانگر: 5 و تور #ر امسست 
راز سه جانب بدریا پبوسنه ویک طرفش راهي ای سم المروز 
عسیر العبور و مادهو سنگه برادر مورجمل دران محتعصی بود - 
وجه همت گرد اند - و آن را قبل نموده در عرض سه روز برکشود - 
نت گراخنه ده برادر خود دی زا 5 .جملی 
»زیمت ت ۳0 - و جچون نت ر‌ نوردی خبر رسید ۲ 


مد اه | ( ۲۸۷ ) پاجم مال . 
تعدي به پرگنات دام کود پلجاب دراز کرد - حضرت جنت ماني 
بعد از امتماع اي خبر در احمد [بادگجرات امتیصال اي بد مال 
و کهایش دژ دشواركشاي عنگرذ را که در کوهستبان شمالیی چا 
بر فراز کوهی بلنه راقع شده و از دیر باز کمند تدبیر هیچ فرمان 
روانی از فرمان روابان هندوستان بکنگرا تخدر آن نرمیده - 
حني حضرت عرش آذیانی جنالچه در عبد دولت مپد آن 
حضرت حسمدی قلي خان ترکمان مخاطب خاچیان صوبهدار 
پاچاب مدتي و ایی تلعدرا در قبل داشته نا کم مراجمت 
دمود - بعهد خانان کشور کشا مفرض :,رمودند- ر ازین زر که کاردانی 
وکار طلبي و مرداري و -پاهیگری راي رایان که بنازگيم نثیم جام 
و ببار مرزبانان کچهة نموده آمد* بود و پیشکش‌گرفته آنبارا باسنا 
ای آورده بآزموی رسید: بود - پادشاه ماگ سفان بدست 
و سیوم رمضار منه هزار و بیست و هفث اورا با نوجی عظیم از 
دالوران معرکة وغا دلیران عرص هیجا رز |حمد اباد روانگ آنصوب 
عاخنند - و مقرر نمودند که تخمت مبم مورجمل را انجام دهد - 
پص ازان بکشابش حصار کانگره بپردازد.- سردار لشکر بان مرزمین 
رمید: مطابق حکم ارنع ار دربي آذاره ساخگنن مور جمل شد - او 
پص ا زآگبي بربعني بقلم مر که پناه جای راجه بامو و نباکل 
ار یود - و اطراف آن جنگلی است منشابک الغصان ‏ چنانیه 
گزارش یانت رذنه تعصین جست - رای رایان با ببادران فيررزي 
نفان بپای"نلعه رمید: رین حصن حصین را مر سواري محر 
گردانید - و بدرن درشده دمت قنل وامر پکشاهه - رگرره انبوا 


چم نمال (۰ ۰۲۸۵ ) مه :۱۰۵ 
بر تواخته بدان مومرخص ساخنند - بآقا اضل دیوانیی صوبك 
بنگاله و سرکار پادشاهزاد] والا مقدار *عمدشاه شجاع بهادر- و به راي 
کامید‌ای دیوانیی دار الخلانة ابر آباد مفوض گردید اباب طری 
تم مفرز مرجیتت ۵ 
بیست ر پفجم [ذي ۳ ] بادشاهزاد]گرامي نزاد مرادهخش 
با مد خان جپان و راجه جبسنگه و رمنم خأن و راو امر «نگه و راچه 
رایهگذه ر میرژ! حسی صفوي و نظر ببادر خویشکی و دیگر اهرا و 
منصبداران که با | آن اخثر بر ج سعادت بودند باسئلام سدژمنیه شرت 
اندرز گشت - و هزار سر نذرگذرانید - و ومیل آ گوهر اعرخلانت 
جکت سئگه و پصران ار فوطه درگردن انداخنه عرق خجالت برجبین 
و چشم ندامت برزمین دولت تقببل آسنان معلی دریانتنه - 
شنشاه خطا پوش عطا پاش تباییع اعمال او را بذیل بخشایشن 
پادشاهانه باز پوشیده از زات ار در گذشتند - ر پادشاهزاد رالا تبار 
را تخلعت خاصه مر بر اثراخثه منصب آن عالی نسب را که ۵ 
هزاریی ذات ر هشت هزار سوار بود درازده هزاریی ذات ر هشت 
هزار موار در هزار موار در آ-په مه اسچه مفرر فرمودند * ۰ 
اکنون بگزارش دامنان سور جمل که در ائناه نکارزش احوال 
جگت سنگه اشاره به تلمیق آن رننه برد می پردازه 
شرحش آه چون سورجمل پسر راجه بامو که پس از دو 
هت پدر :اي ار سر انراز شده بود از کفران نعمت"راه بغی 
که طریق؛ آباي نثفه گراي او بود پیمود - و تمامیی: زمینداران 
گوهستای. شمالیی جاب را بفمور و فصانه بخود مثفق ماخنه دمت 


اوه ۱ ۲۸۴ ) پاجم مال 


گذارش نوروز جهان افرو 

۰ . درین ایام معادت اتعام که دلبای جیانیان بمیامی انعام 
پادشاه منعام و برکات |نضال شرنشاه مفضال نشاط آگیس بود - فروغ 
نزاي هفت طارم شب نجمعه نوزدهم فني اجه بعد ازانقضاي 
یکساعت جومی رایات اعندال بدارالشرف بر انراخت - فرداي 
آن هرز جویبار خلانت پادشاه زادع مد آوررگ زیب ببادر که 
بغرسان والا از دک ررانٌ درک خلایق پناه شده بودند باستلام سد؛ 
اتبال هسنه‌عد گشته هزار مپر نذر گذر انیدند - و فلذة الکبه ملطنت 
سلطان "عمد خای خود را نیز بدرلت زمین برس رسانیدند - 
پأن والا گیر خلعت خاصه و در لگ رویده نشد بطریق انعام علادت 
شه - زار مثر مال و راجه پپاز منگه بندیله و سزارار خان و زاهد 
خان که از منوبهٌ دکن در ملازمت آن باند مقدار بدرگاه جهان پذاه 
آمده بودند بنايم عنبهٌ گردور مرتبه فایز گشنند - و رارستر سال 
در فیل بعنوان پیهعش گذر انیه - خلیل الله خان باضانم پانصد 
موار جمنصب در هزار و پانصد‌ي دو هزار موار - ومنام سنگه ولد 
کرمهي راتبور مسب اللتماس پادشاهزاده معمد اورنگی زیبب 
,ببادر از اصل و اضافه بمنصب هزاري پانصد سوار سر برافراختند » 

: ,پیست ویکم [ فی احبيه ۲ علی مردان خان را بعنایمی 
خلعت امه و "۰ اسمیب ازان میار ۳ از طویلٌ خاصه با زین 
طلا سر بلنله ماخنة رذصت مرأجعت به وب کابل فرموذند - سعبه 
خان بپادر ظفر جنگ را بمنایت خلعت خامه , طوبه داريي ملتان 


۳۵ 


پم ال ( ۲۸۳ ) حنه 01 ۳ 
بعرض بار یافنگان درگاه خلایق پذاه رمید - صوله ۵|ریی کشمیر از تغییر 

او بظفر خان ولد خواج: اپوالعسی . 9 پیش ازب ذیز ناط م ]یا بول 
رس ملوک سکن آن ملک ازر رافي بودند - مقرر شد - و 
ب‌رهمست خلمت رامپ با زین نقره اوانوازش نمود؛ رخصی 
فوسوو‌ند - و ند رفت که در رعایت سکنة ستما رفاهیت رعیت 
بیش از بیش مساعیی جمدله بنقدیم زساند -و مبلغ بیمت هزار رربیه 
دیگر براي نیازمندان ومعناجانآن مر زسییی همراه او ارسال داشنند ه 

دهم [ ذی اجه ] بعید 5« ذشریف نرموده نماز عبد افعیي 
اد| نمودند - و درمجی و ذهاب نیازمندان به زر نذار داسی امین 
برآمودنه - و بعد معاردت بات اتدس که جانبای گرامي قربان. 
آن سزد بافامت صنت قردان پرداخدند - ده اي عرافي و دیگر 
اشیاء که صفدر خان ناظم قند‌هار بردم پیشکش ارسال داهذه و ‌ 
بنظر خورشید اثر درآمد ۰ ۱ 

پانزدهم [ ذي اجه ] منزل علي مردان خان بیمی مقدم 
فیض توام رشک انزای سنازل قمر گردید - و ار بلوازم پا انداز و نثار 
پرداخنه اصناف جواهرو انواع نفایص اقمشه بعنوار پیشاش‌گذ, انید. 
و مناع یک لک وسی هزار ررید بیه بش پدیرائی ۱ سید م صوبة اوذیمه 
پپاد‌شاهزاد8 بیدارخت معمد شاه شا ۷ مرحسی نموده 
فرمان دادند که آن والاگپر "عمد زمان طهرانی را بضجط و ربط [نجا 
پفرسند - و بهاه نوازخان ناظم معزول آن صوبه برایخ شد که پس از 
زمیدن: "عمد زمان ء اجودپوز [ امده بفظم و نعق آن سرکار که ۶ درل 
او مرحمت شدهة بپردازد + 


سنو ۱۱ ۱ ,۲۸۲ ) چم سال 
زد ۳ املع بو بعنایت خلعت و ادعام بیمت هار رریده 
کامیاب گنه رخصت انصران یانت - جپار م برخم بیگ ترکمان 
مه هزّر روییه و اخواجه ناضل هزار ررپیه عنایت شد ه 


فرمتادین غفر خان بة تنظیم صوبه کشمیر 


هون در فصل خریف این ال درکشمیر از کثرت امطار بي6 
و فرط طنیان میاه بمباری اژ مزارع خراب گردید - و ملات فراوان آب 
ثرث - و رعایای‌آن ود ار ببلا ي ار صعوبت فعط مدثل کشننن - ور خلقی 
غزبر ر جمعي کذیر از ضعفا و مساکد ری با جایلر ذراری پدارالسلطذه 
آمدند - و حقبقت پرائندگي رای نوااي اینان معلوم اتدی 
شد - پادشاه گپدان 6 بمقنضاي خلانت البي کافل ارزاق جبانبار 
۳ ناظم" اهوال عالمیای اند مبلع یک لک ررپیه از خزانهٌ مبرات 
باایی ر ذکور و مغیر و کپیر این حماءة بلک زده که زیاده اژ می 
هزار کی درپای چپررکة درص دراهم آمده پوث‌دد مرحمش دمودة 
هکم فر سول نی - - کم یا 7 ری جعماعه در دار السلدخه باشند هر ررژ ۵ جا 
ای دویست رویده 4 ی ۳ بایغان مبداده باهزه 
ی بگروه بی نی ی که نبرری ۳ و س نداشنه باشژن 
میت ند - و نیز حعم شد که ررزی طعام صد ررپیه در موافع 
پفجانه ضرف ارزی جماع پربشان ورزر نماید - وچورتربیت خای 
باهوال عولیدکن یی رآتمه و خعفت رسیدکی این نله چنانیه 
بایست نیارمت پرذاخب - و نارفامندیی آه سب آدکان ايیي حادثه 


بلج مال ( ۲۸۱ ) مله ۱۰۵۱ 
جباني بوجوه نثار #میاب گشت - دربن بزم مبارگ .منمنب 
صبیی پور خلاذمی داضانهٌ بم هزار موار بیست هزارعی ذات و پانزد: 
هزار موار - و ملصب هریکی از اختر برچ جالث پاد‌شاهزاه1 عمد 
شاه شچاع بپادر و گودر درج سلطنت پادشاهزاده معمد (ورنگ 
ژیب بپادر بادزایش هزار سوار پانزد: هزاریی ذات و د» هزار موار 
شش هزار موار دو ادده سه آسپه - و منصب پادشاه زاد؛ وا نزاه 
مراد خش باضانهٌ هزار سوار ده هزاریی ذات : و هشت هزار رن 

مقرر شد - پانصد سوار از منصب مکرصت خان در امه مه آ-چه مقرر 
نموده ار را بنهب سه هزاري ذات و حء هزار موار پانصد موار 
دو سوه سه اسچء - و از اصل و اضاذه ائله تلي ولد پلنگنوش را 
بملصب هزار ر پانصدی ذات و شقصد سوار - و مبیص داس 
راتپور را بمنصب هزاری ذات و هزار سوار - و سید فور الفیان را 
بمنصبه هزاریی ات و پانصد موار- و حیات خان را بمنصب 
هزاري در صد و چاه موار سرافراز گردانبدند ه 

چپارم ذي‌القعد: بشکار که نلوند‌ی نبضت نمودند - و بیست 
ونر نشاط اندرژ شکار ندله کو و | هو گشنه بیست و ششم بدار 
الصلطنه معاودت فرمودند » 

پیست و هفنم [ دی لقعده ] سعید خان بپادر »۳ 
بدرگاه راا رسیده سعادت کورنش اندرهت-و هزار مر نذر گذرانبه » 

ملخ ماه [ ذي الفعده ] فلذٍم چ خان از اشکر ظفر پدکر آمد: 
بامثلام عنب خواقیر پناه بعان ی طالع بر افروخت و 

غرة فی اعچه خان عالم که بعکم معلی از دار الخانة 

۳۹ 


۱ ۳92+ (ا۱۳))- 1 ۱ 
۰ غر شوال از شکار 6اه کانو و آهر بد ازالسا طنه مرانجفت فرمودند- 
"صبر برکه +خدمت عدالت اردری معلی سر بر انراشت م :. ۰۰ 

پفچم [ثول] فدائي خان از جاگیر آمده احراز دولت ۳ 
مود - ريگ فیل برمم پیفاش گذرانید » 

دهم [ رمضان ] متصل باغ ثبض ؛خش و فرح اخششس ال 
اتبال شد ه 

بازدهم [ ۳ ] دار لملطذت #رامي قدوم کشور خدایو 
مورد برکات جاود‌انی کشت.- و علیمردان خان که از ابل [مدله 

. بود اسئلام مد سنیه نموه - و هزار مر نذر گذرانید - و از پیشاه 

نوازش بمرحمت خلعت خامه با نادری طا دوزي ر در امپ 
.از طویلٌ خاصه با ره ن طل و مطلا سرافراز گردید و 

درآزدهم [ شوال ۲ بیمنیار واد یمییی الدوله باضمانة پانصدءی 
ذات بمنصبی هزاری دریست سور مباهي گشت و ۰ 

پانزدهم [ شوال ] از اسل و اقنامة ذرالقدر خان بمنصب در 
حزایی ذات ِِ و شذصن * سوار- و حیات وله ۳ خان ترین 


۳۹ فرخنده جشی شمسی وزن 
دز بت شفرعه" سا ّ ۳ ۳" / پلها: و بک *جري 
۷ یم (وژن دات این ۳ پر "۳ ۳" - و 


۳ سال ) ۳۷۹ ( "۳ ِِ 
که افیال پدشکش بدرگه آ-مان جاه ورد ه بود . »ءفایت نموه 
فبرسنادند - وق فدل که ید شجاعت ان ء لط ریق پدشکشی نامر 


معلیی نموده بود نیز از نظرانور گذات ۰ 

" سیوم [ره‌ضصان ] رای»کند داس دیوان یمیری اادول را بءاصب 
پا:عدیی 3ات وصد سوار و خدمت دنغر دارگ ذری از تذجیر سس 
۲ ای سربلند ساخنند - و دفثر داری خااصه شر یفه از تغیدر بپار یمل 
که او خدمت دیوانمی صوبگ #تجاب_ سر انزاژ شد - بج‌سونت رای 
و گت - بهید عجد الرزاق- 1 درد مان رینس الاولدا رائهن 
الاصفبا شد شبن *عي الدیی عبد القادر جياني ندس سره - و دیگر 
سادات چارهزار روپده - ولفرخ بیگ غرامانی 1 درینوا بعزم بند یی 
آسنان معليي |مده بول ماهزار ررپبه مرحهمت نمودند - شاه *عمد 
میر شکر نذرععمد خان که طیور شکاري از جانب خان مذکور 
به پیدگاه حضور آورد: خلعت ر در هزار ردیده انعام خرموده 


مرخص ماخنند ۰ 

دوازدهم [ رمضان ] لطف الله پسر سعید خان ببادر ظفرجنگی 
از نزد پدر ] مده دولمت ملازمت اندوخت - چون او در راه زپر در (خم 
پرداشنه بودچفانچه‌گزارش پذیرفب به خلمت ر هشیر یراق طای 
میناکر ر منصب هزاری فات ر پادهه »وار از اصل واضاذه زمرجمت 
آنیب بلند پايکي یانت ۰ ۱ 

بیست ونیم [ رمضان ] مرضع کانو رآهی عضرب خیام آسمان ‏ 
احفشام شد - درین ماه مبارک مباغ «ي هزار ررپی مقرر باه‌عاب 


ادنياي سید ۰ 


۱ 9 ‌ ِِ > نی سل 
زا بر ت س_ بیرون ار بنیاد ب رکندند -مید فیروژ غود 
یا یه ٍِ ‌- ۳ همعع نوز .۲ م دی اعیر باجلس مگ 
نچابت خان ی ند - و حون حکمن 3 ان ۸ ۳ 
#۳ نور ( ور ۹1 ِِ طرف ]ر ان حری ات ۹1 اژ پایان آن ۳ بای 
قلعه عمارات او و مردم ار امبت و قریب هزارگز مرتفع و بدین 
جبربت ازٍن اطرات بر شدان ممگن ودست امنواز جداری کش ده 
بغاملگ جاد گز ز در پیش آن شیر داجی ساخاه برج و باره ترئیب 
۵۵ بود - یرلدغ نتضا نفاذ صادر شد که پادشاهزاد؟ عا! م بپادر 
خان و اصالت خان را در دور پوز بگذارد - وا ۳1 دیوار را با شیر 

حاجی از مخ پر کنند - و منازل دردن "عال دارزد ‌ و خو۵ 
گرفنه پدرکاه معلی بیاید 8 

اکنون گلگون باد خرام خامه بشاه 

شجام بیاد ت زب آن‌مو رنف منل ‏ رت يمي بابران لا و 
+چپار با بای ای نقر 1 بدرگاه خواقیس پذاه ارسال داشده بودبنظر کیمااثر در 
آمن - نخد یو اتبال آبیی مردارید بیش با که "را چند طعة لعل 
نيمني برد رچار اسمپٍ ازطوبلة خامهمهعوب مازم آن واا مقدار 


پم مال. ( ۲۷۷ ) ۹۳۹ 
پلدشاهزاد؟ ولا تبار النماس, نمود - که از درگاه خالیق هداد 
خشایش جرایم و آثام در خواست نموده ایس بیم زد 
گر برهم خورده را بصدور فیرمان جان اخشي و عفو معامي ‏ 
مطشی گردانند - پس ازان که آن واا نژاه برای (ستمفاء 
ژات ای زیا نکار صورت و معنی عرضه دلت نمود و حقیفت 
بکرامت اسنماع رسد - از جذاب کرم فرمان عالیشان صادر شذ - 
که از اثرر که آن سر گردان عراه غوایت بذیل پشيماني و 
ندامت ممنمسک گشنه امید رار مشیم تةصیرات است - از جرایم 
نا گذشایع‌آن خائب خامر در گذشندم - دیگر آن ربود؟ غیل ضلالت 
و فاود؟ خواب جهالت پیرامور چنین عصیان که باعث اخراج او 
از موطی مالوف است نگرده - و حدار تاراکده را که با عنضاه 
آن ره -هر اغی و تمرد گذنه امت بء بندهای درگه معلی باز 
گذارد - تا اماس آنرا با دیگر عمارات بر اندازند - و چوی اوامر 
پاد‌غاهی را به‌مع و طاعت تلاي , موق - بالنماس پادشاهزاد؟ واا 
. تبار حکم شد که بعضی منازل مبان آن *عکمه را که بر قلاع سه‌کانه . 
اشنمال دارد برای بودن منسوبان و !باب او وا گذاشنه باتی را 
با هر مه دصار وبران گردانند - و فلعةٌ مو را که چار دیواری میعکم 
باشبوار اطراف برش نیست با حصار قلعطٌ نور پور بیندازند - تادیگر 
ژمهند اران کوتاه بون‌ماسن زوژ بد طاعت و فرمان پذیریی ایر. دراو 
خواقی پناه دانند - نه رمانت حیطان گلین - و مقانمت جدرام 
سنگیی- جکت سنگه بعد از وزود اییی حکم مطاع بسید خان جیان 
پیغام کرد که شما خود زسیده بپر ررغي که خواهید قاع تارگت 7 


له ۳ ( ۳۷ ۱ چم مان 
هیش: بگذارنه - دیگیران بر گهنند - خسرو برگت پا‌یم داد که در 
ژسیفی که می نررد آمده ام شب میتواگذرانیه 3 که ژیاد: 
راز مه صد چار صد.سوار پا او نیود - سر کردهای عم‌اگر فیروزی 
۱ بار دیگر کس فرسناده طلب نمودند - ۱ و بمعهگربر گشت - - درون 
انا مخاذیل فلت همرهان او دريانته برو راخنند - ار از اصالت و 
بساامث پای ثبات از شبی نداد: بعد از حیقلشرای گر دنه چارد ة 
زخم درجم نیع شهادت دریانت - و تریب صد کص از همرهانش 
کشنه و خسنه گشنند - و چوی بپادر خان و اصالت خان و دیگر 
فببویان جد کار ازیس طرف - و راجه پردهي حجند زمیندار چنبه و 
راجه مانسنگه گوالباري با جمعدت خود اژ عثشب همت بر کشایش 
آن حصار استوار و"قلع اساس آن نا -پاس ماه دراوان سعی 
می فمودند ع آشفده کر بد ست آویز ندامت از گرداب غرور -ر 
بر کرده با خود اندیشید - که گرفنم - اسخیر ایری *عکمه بغنبه و 
(منیلا دشوار است - اما باعتماد |سنعکام ۳1 با داي نعمت که تائید 
یزدانی و تیسیرات آسمانی درار سازي د-نیار و پیشکار درلت اید 
پیوند ۲ است - بعی و عصیان نمودن راه هلاک خود پیمودن اسمت 
و بعد از رنشرم نمام *عال تاکی دپین قلهه توان بود - نا گزبر ازروی 
اسنکایت و ابلبال که درین حضرت [-مان رتبت برنرین و عایل 
اس بسید خان جهان لنچ ي گردید - و به درخوات او پادشاهزادغ 
مالی نشب امیدرار عفو پاد‌شاهی حاخت - وازانجا که بیقین 
میدانست که بر ای بندکان ایس دراه غبار نقض عبد رخاف 
وعدا که, تکو هیده .تری خصالست .هي بسیند 7 ری 


پم ما 6۲۷۵۰ سا ۰٩۳۰۵‏ 
حل‌ملین - و عودمت ممر و فیق مداخل و مخازچ[ن نهچنزتیگ 
بود ۰ که مند تدبیر خداوند ان افکار مایبه پر شر نات 3سغیرتان:وخد: 
اما مبارزان.اخلاصس آئن و گنداورار نبرد گزبن بئونیق رباني ۱ 
و تائید اقبال حضرت 7 نی کمر جباد بر میان اجنپاد وگن بز 
بسنند - و دز شین ,۳ ۳ آسمانی ارتفاع بقدر قدرت و مکشست: 
خوش ده ی مدنه‌ودند - *خاذیل در |منتعکام *عال دشوار گذار 
کوشیده بر |معنه مرتفمٌ جبال گاه مرورعسکر نيررژي در انگندی تیر 
و نگ جد جدید بنقدیم میرسانیدند - ر بعضي ازین اشرار فجار 
باب شمفیر مهاهدای دین ردگرای آتش_جینم میگردیدند- از 
حماة الم نیز برخی بدرجه رالی شبادت مي رسیدند - ازانجمله 
است خسرو بیگ !خذیع یمین الدوله آمف خان حانخادان که 
خان مزپور مت اععم ار را با هزار سوار از تابینان خود دز 
ملازمت پاد‌شاهزاد؟ عالی نس فرسناده بود - و بعد ازان که یمدزي 
الدوله رخت هسنی برپست پادشاه نلک مکان ازرا که جوا مرد‌انه 
کار طاب بود و از ۳ زادهای‌گرجستای بعنایت منصب مربلنه _ 
گرث‌اندده بودند - و شرح شهادت ار آنکه « : ۱ 
چ,باردهم [ شوال ] بهادر خن و اصالت خان او را با جمعي: 
پیشفر فرسنادنه - که لعقبقت آن سر زمین را رسیده. مکاني 
برای خیام و بر انراخئی علچارها مقرر سازد - تا مرا 
لشکر ملصور بامداد کوج نمود: روانث پیش شوند - ذر ستادهف 
پراگنده شده هر یکی ضلعي اختیار نمود *- سرداران. مزبور 
کس فرتاهن که آی جمی را رده پارد- نار که تم 


0ص ( ۲۷۴+ ) , پاچ مال. 
#ذابری و دنو اسمپ اژ طویلة خامه یکی با زین طلای.مینا کار 
ديگري با زببی طای ساده و (نعام دبر اک ررپیه نقد مر بر افراخه 
با همرهان رخصت نمیدند - و فرما شد که ۳ بادیه پیمای 
شورش را امیریا تثیل ساخنه کوههنان را بقلع و قطع بیج و شاخ 
آن خار بر فساد پاکگردانند - پر ثبی چند زمیندار جذبه بعنایت 
خامت ر جمده رز مرف و عنهب هزاریی ذت و چار صد «وار و 
خطاب راجي و مرحمت اپ مربلند گردید - و چون کرهی که 
جگت سنگه فلءة تاررگده برای بنا نباده از مصانات جلبه است . ۰ 
و جگت هه پلعدی متصرف شده بود - و عقب قلعه بوایت 
صذکوز پنومنه امت - و دران سمت مرکوبی است که بدست 
آوودن آي در کشایش‌حصا رد راگذه دخبل است - او بوط د-نوری 
یافتر 3 هرانجام فروزبات نمودة با حمعدمت شایسته از عقب 
فلع تارا که در اید - و سرکوب را بدست آوردهکار بر قلعه نشیذان 
تنگیی گرداند » 
چم [ شوال ] پادشاهزاد! راا تدار به ارشاد اقدس با -دد. 

اجان و دیگرهمرهان به نور پور ردبده فررکش کرد - اعکم 
معلی »عید چان را با چسران او جمو فرمناد * و بپاد, خان و اصالت 
ای را با قربب درازد: هزارسوار روانه ماخت - تا تارائده را درمیان 
گرفقه (ستیصال ارباب فال نمایند - و راجه ماندنگه گوالیاری را 
که.دشمی جانیی جلت منگة است من نمود - که با جه‌عیت 


خوم براجه پرتبی چند پیومنه و باتفاق از عقب تارادقه در آمده 
بپلدم :بلیال عصورای به پردازند - هرمند رس و رصانت ایی؛ 


؟#فچب ال ۰ ) لا ۱۹۵۲ 
سم امچه گر دانیده.-. خسنیی را بمنصب شش هزارن.هش,هزار 
مواردر اسپه مه زمپه - و دو یمیی‌را بمنصب پفچپزاری بچبزازنبوار 
بر امه مه (مپه - مرانراز ماخنند - و بر منصب بپادیر خان هزارنی 
۰ ات افزونه ۲ هزار سواز از سواران او دو امده مه امده مقرر فرموده 
ار را بمنصب پ«چپزاری جار هزار سوار ٩‏ در امچه مه اسچه ‏ و راجه 
مانسنگه گوالياري را که درب مبم خدمت گزاری و جانسپاری 
نمود؛ بود بعذایت خلعت و جمدهر مرمع ر مرهست اسي و فیل 
نوزش فرمودند - و هرکه دربن میم دسنش بکاری رمیده بود ور 
بفوازشی خاص و عذايني خصوص مر بلند گردانبدند ه 
پیست ر میوم [ رمضان ] پاداهزاد! ولا تبار بعکم حعلی 
پرئبی چند زمیندار چنبه را که جلت سنگه مطررد پدر اورا بقلل 
ره‌انیده بود - و ار درب هنم بذريعة ارلباي ملطنت داخل دولت 
خواهان گشته بالله ویرد؛خان و میر بزرگ که باوردن او رنته بود . 
- باستان خوافیس مکی فرسناد - و عاذطت موّ براجة جیسنگه و 
ثباری بقلم خان‌ود‌منال بکو5لداس«بسودبه و پینبان بمبرزاحص 
صفوی باز گذاثنه ‏ و جمعی دیگر از بندهای پاد‌شاهي را با 
بسباری از بیلدار و تبردار به بریدن جنگل نواحیی مو و تومیع 
طرق آن ر دبگر *عال کوهستان گماشنه خرد بموجب هگ ۳ 
با بپا‌رخان و امالت خان رانٌ دراه خایق پناه شد 
و پیستر نیم [ رمضان ] احراز درلت مازمت نمو3 ۰. 
هزارمپر . برممنفرگذرتید ۰ 
غرف شوال پادشاهزاه8عالی نع را |مرهست عکستا خانیه 
۳۵ 


۱ 


له ۱ ۱۶۵ | ۷۷۲ ) ۰ پاچم سال 
که امکان برامدن بود بغراز کود بر شدند - چون سید خانچران و 
بپادر خان به پیکارهای منوالی و کرزارهای منواثر که در عرض 
این پم ررز بونوع آمد کر برار غنوده #خت تنگ ماخنه بودند - 
ر آن تبره اخامر با اکثر اعوان دابکار و انصار [ذغنهکار خورنش بمداذمة 
این شیرای شیر انگن در مانده - چنانچه جمعی را از جمامة که 
بر ردی دیگر انواج بعر امواج گذاشه بود ندز طامب داثشت - راجه 
جیمنگه و لبم خان و الله وبرد بخان و دیگر جان سپاران اجرت 
]که بقلم مو نزدیک بودند - و راد در امد شان آسان بو۵ - و 
جمعیت بی حمیت آن پربشان خاطر که بر بارهای معاذیی آنبا 
بای ماند: بوه - از راه فلت مقاوست نئوانست نمود - پیش از 
رمیدن عید خالجپهان و ببادرخان بقلعة مر درآمدند - آن داژن 
طالع؛ که پیش ازس عبال و اموال خود را بناراگذه فرسناده تنها در 
مو مانده بود پس از دید نبرنگیی (تبال و اسنبلا و غلبم لشکر ظفر 
اثر مرامیدء با پسران و منسوبانی که از شمشیر خون ریز 
و خلچر مل اگیز *جاهدان دین جات یانته بودند - بپای 
ادبار ره نورد فرار گردید - بعد از در روز اصالت خان بیادشاهزاد؟ 
ولا گپر عرضه داشت نموه - که حارمان حصار نور پور 
از امثماع خبر کذایش قلعم مر که معقل رمین. این غنیده 
اخت بود ببراس و باس انناده نیم شب راه‌گریز پیم‌ودند - وباقبال " 
روز افزون خافانی چنین موبل منبن بزرهی و آحانی مفنوح گردید 
عون بای 
سثان هزار موار از منصب مید خالچپان. و راجه جیسنگه در امپو : 


باجم مال ( ۲۷۱ ) سئه ۱۰۵۱ 
بندها مقئول و »جروج ؟شنند - و جمعي کثیر از کفار بدوژخ 
شنانننه - اگرجه اکثر بندهای پادشاه ي درانصرا م ای میکوشیدند 
اما عمده در پیش برد این کر دشوار ترددات سید خالچپان و 
رمثم خان و بپادر خان بود - خصوصا بپادر خان هراول سیه 
خانچپان - و چون ای مبم بدرازی کشید از پبشگاه سطوت و جلال 
فرمان شد که همین که دید خانجیان و بیادر خان که ماش 
مقاهیر داد: سبل وار مبروند به پایان فلع مو رسند - دیگر افواچ 
نیز بقبر و جبر جنگل از مناکیب گرنده خود را برمانند - و بر قلعة 
یورش نه‌ابند - و کشش و کوش نموده آنرا مدخر سازند - 
پادشاهزاد؟ والا نسب بعد از رمیدن یرلبغ قضا نفاف بر آلچه ماموز 
شد همت بر گماشت - و بامداد بیسنم رمضان بکربوةً مشرف 
بر اکثر *چارها برامده سران افواج فيروزي را با :خشياي ر تابینان 
شود بیورش امر نمود - و کس نزد مید خانجبان وسعید خان 
فرمتاه - تا اینای نیز از طرف خود بورش نمایند - از معید 
خان درنگي رانع شد - و سید خانچپان از اخاص منشی و کر طلبی 
سرعت نموده معیهای مردانه برری کار آورد - د رمنم خان و بهادز 
خان وجمعی دیگر از مبارژان که همراه ار بودند بچبتلشهاي نمایان 
جوهر مرداگی ظاهر ساخنند - و دابران مذکور ازان جانب و راجه 
حیداگه و فلیم خان و الله ویرد؛خان ازبذطرف - نسغیر قلمگ 
مو پیش نپاده ءزیمت ساخته همگی همت برکذایش آن 
گماشناد - و راجه جیسنگه و الله و پرد؛خان از راه درد ر لیم خان 
از چانب چم و دیگران از دست راست ؛جنگل در شده از هرمو. 


سنه ۱۰۵۱ ( ۲۷۶  )‏ چم سال 
فرسود - و بر گذارد که مراه از اطاعت آنست که از مطلب خوه 
گذشننه بپرچه مامور شود قبول [نرا حرمایه نچات خود داند - آن 
سدبر بوطی معاودت نموده باز گرد ادبار بر فرق روژگار خود "جخنه 
ره گرای ملک ناقویم فساد و مذبچ نا مسقیم عناد گردید - حید 
خانجپان و بپادر خان پا همر هان از پانشاهزاد؟ ولا نصب دحنوزی 
یاننه براه گنگ تول به مو راهی شدند - و هر روز به بریدن جنگل 
و ماختی راه پرداخنه و غفیم را مالش داده بآهستگی قدم بد 
می زرادند - و هرجا مقاهیر امنوار دیواری بر آورد: راد مسدوده 
ماخنه بودند - مبارزان لشگر فیررزی دای آن ملچاری و 
اف اخفه رق نیرری <مدت سرثاده و بازری حمامکت گردانه منیدام 
ین ساخیاد: - و ِِ" ر که باعنماه مذانت آن ی پای ادبار پیما 
فشرد؟ بمقاتات و مزاحمت می پرداخناد ره گرای نبستی می 
گرد اندد نف - بعد زان که بمو نزیکا رسددزد ۳۳ دنله شقاوت 
آئبن بذم ررژ مفواتر با تبور پیشگان قبیله ذلبلة خود وجمعی دیگر 
از دلیران کوه نشدن رربروی عساکر فيررزي شده «نکامهٌ ضرب و 
مرب ,گرم گاید . دایرای همه دل خصوما مید خانجبان و ببادر 
خان بد-نیاری تائده ایزدی و مددکاریی [تبال مرمدی از تدر 
زه ر [لود و تفنگ آن گروه شقارت اموك حسابی بر نگرثنه در 
موادت و مقائلت مساعيي جمیله بنقدیم میرسانیدند - جناموه 
ی ۳ بهادر خان از فرط شجاعت به نردبان پایةٌ پشتهلی 
کشنگان بر آمده بر ملچار مقاهیر می دریدند - و دببن پچ رز 
قریب هغنهه کس از تابینان بپادز خان و عمین قدر از دیگر 


پاجم سال ۱ ۲۹۹ ) مذه | ۱۰۵ 
سنگهه جلالت کیش از اصغاء ررانه شدن ای افواج وتوجه پادشا: 
زاد؟ جبانیان خابف گشنه از مسنیی غغلت و پندار اخني بیوش 
آمد - و راجروپ پسر تیره اخثر خود را بوساطت الله و بردخان 
بملازمت پادشاه ژاد8 عالمیان فرسناد: النماس نمود - که از صدارو 
اییی عصیان که از ربودگی خرد و غنودگیی طالع برري کار آمده 
فروان خبوالت و ندامت دارد - چون برخی بندکان والا درگاه از کین 
هم چشمي رهمسري درب یصاق جز اهاگک قوم و تببله و الاف 
جان و مال بنده پیش‌نهاد خواهش نداشنند - برای اظبار حمیت 
راچ پوئي ر ابراز غدرت سپاهيگري بسپولت تن بمرگ در نداد: 
در خور میصور و مقدور سر هم نرد و تاض باقدیم رسانده - اکذون 
که انصرام این میم بأن نور حدفة جبان داری منوط گشته امت 
جز پیمودن شاه راد منابعث و مطاوعت این دولت بلند صولت 
جاره ندارد - (مبدرار است که ای ناهکار شرصه‌ار را اژ باس 
ر هراس براررده ‏ اجازت مازمت نرمایند - و بدرخواسی 
هوا خواهان درگاه ؛جان ایمری گشنه باجم رهضان برسم"جرمان 
عقو پزوه بی یراق فوطه در گردن (خدست پاد‌شاهزاد ٩‏ والا 
تبار رسید - آن گرامی دود‌مان خاطر هم زد بورا اطمینان 
بخشیده قرار داد - که عفو تقصدرات و صفع زات ار از حفرت 
خلافت مسالت نماید - ازانجا که #خت رمیدا ار از گرار خواب 
غفات در ندامده بوه - ر خرد شورید اژ تیه شالت بر نیامده ۹ 
بعضی مارب که نه در خور حال آن بد-ال بود التماس نمود - 
ر چون به پذیرائی نرمید پادشاهزاد؟ عالی گپر اورا رخصت 


سفه ۱۰۵۱ ( ۷۹۸ ) ۰ پلجم مال 
کوش دادند . لغنی شربت شپادت چشیدند - و برخی‌بللگونة 
جراحت رخسار همت برآرامنذه ِ ازاچمله سید لاف علی ژخم 
تفنگ بدت برداشت - و چون شب پرد. انظلام بروي روزاند اخت 
ر با رجود مصاعیی موفوره عزاة دیس دیوار از بیج برکنده نیامد . 
و خاکریز نیز بلند بوه - دربن رفت کشایش قامه صورت 
نت ۰ 

اراخر شعبا ی بپآدر خان که بامر خاتان ممالک سنان از اسلام[باد 
رواله شده بود در پدخمان "خدرهث پادشاهزادو جباندان رسدده شان 
لذگر خود نمود - فرب ب سه هزارسوار وهمدی متدار پداده بشمارآمد 1 

سل این ماه شعبان دمتال بمعی ببادر خان و تهاری 
به جد الله و پر دمي خان معذوح گشت - جون از جناب عظمت 
فرمان شد که اصالمت خان بفور پور هتانته بم ام ر؟ آن پردازد - 
و شید خااجیان و رسنم خان و دیگر همرهان با بپادر خان که 
هراولی این فوج برر مترر فرموده ایم از راه گنگ تبل بر سر 
قلعةٌ مو رزنه در تخیر آن بکوشند - که بعد از کشودن آن نور پور 
بآسانی مقئوح خواهد گر دید - پادشاهراد؟ رالا ثجار را و امر سنگه 
‌ میرز حسن صفوي را در پینیان گذاننه خود ددز بصوب مو 
روانه گردد - و برکریود که ساپقا عبد الله خان ببادر فبررز جنگ 
فروه آمده بود نزول نموده عصاکر منصورة را که از اطراف متوجه 
تسخیر مو گشنه اند تدغی نمایند که در تا و کفار 
شقاوت شعاز مرامم جد و جید بنقدیم رماندد ۰ 

غرا رمضان آن را گر ازپینبان /جانب .و راهی شد - جکت 


سا ( ۲۹۸۷ ) سئه ۱*۵۱ 
برچ رسیدة بور و دوسه گز دیگر بایسنی برد تاپه‌فنهای نه بر چ رسد 
[گاه نشدند - پمر سید خان جبان ومردم او باندیشه آئکه مبادا 
حصی گزیذان بربن نقب نيزاگبي پابنه (ضطراب نموده بباروت 
]نهاشتند - و بخان گفنه فرمنادند که نب بانجام رمیدهة هرگاه 
اشاره رود آتش داد: ید - خان مزیور به ار خود ده مردام 
۱ دبگر ملچارها را تاکده نمود که آماده و مانظر ۱ باشند - همدی که 
بعد از پربدس برج ازبی راه پورش نمایند بپادران ي دیگر ملیهارها 
از اطراف و جوانب رد بانها گذاشنه در حصار بریزند + و بدی 
ترار داد اول وت عصر ]نش زدنه - از ناتمامیی نقب برچ از 
یک جانب پرید - و از جانب دیگر بزمیر فرونشمت - و ازالجا که 
آن حیلة ساز مکر پرداز پصس هر برجی دیوازی کشید: از در سو 
بجدار عصار رسانیده بود و از فراز آی راه درآمد برچ مقرر گرد انیده 
و برهیدن صدمه اگرچة نصف بالای آن نبزانناد اما از رسوخ بنیان 
نصف پائیر ثابت ماند - مبارزان فیررزی نشانب؛قلعه در نلوانسنند 
شه - و سید لطف عءلی و جلال الدین معمود که با مردم 
هد خان جپان دویده بودنن ۰ از مسدود پاننن راه بیلداران را 
بانگندن آن گماشنند - و مجاهدان دیگر ملچارها از اطراف و 
جوانب یورش نموده بموختن دررا:ها و بر [مدن بدیوارها 
پرداختند- دربن انا مقپوران که بگمار مفنوح شدن راه و درادن 
کند‌اوراری ظغر دسنگاه گردخته بقلعةٌ درون پناه برده بودند برااعکام 
دیوار آگبی یاننه بپای ادبار برگشننه - ر به برچ وباره تا شب 
هفام ‏ در ریزش یر ر تفنگ ؟وشیدند - دلوران جان نثار داد 


هله ۱*۵۱ ( ۲۷۹۹ ) . ۰ چم مال 
قرارداد که هر روز غنی از جنگل : بریده بأهسنگي رنته شود ۰ . 

پیست و یکم شعبان فجابت خان با تابینان سعبد خان 
ببادر بکربوة مشرف بربازي که مقاهیر نردیگ باغ راجه باسو بسته 
بیدند برامد - و از یلگ جانب ذر الفقار خان با مردم توب خانة 
مرکاروالا و از جانب دیگرنظر بپادر خويشگي و شبیخ فرید و اکبر 
قلي سلطا ککهر و «رانداز خان و راجه مای سف آراگشنه 
3 مق‌وران آی باربه تبر و تفنگ در [وتخنند - و گررهي از مردم 
ابچابت خان ود راجه مان ؛جیای «پر نخنها ۳ سرکدیده پیش 
دویدند - و اجلادت تمام ۵,واری‌از جوب و خنه مقابل بارمخذرس 
ترتیب داده بریزش تفنگ ایرا جنگ ملنیب گردانیدنه ‏ 
دربن زد د خورد کفاز (شرار جمعي جینم 0 - و از لشگر 
املام نیز چندي کشته و خسته گردیدند » 

شب پیست ر نهم [ شعبان ] راجه مار قریب هزار پیاد؟ وطن 
خود برس رفلء» چبت فرسناد - ایذان بپای‌ذلءء رسیده - جمعی‌کثیر از 
ضلالت گزینان واژون آتار را که بدرون بر آمده بوددد چروح ر مقنول 
ساخات - رحارس‌حصار باچندی از خویشان خود بقثل آمد - جوقی از 
ظفر یانتکان پجیت هراست قلعه ماندند - و گروهی باسرهای 
کشنگان برگذنند - و درهمین ثارایخ برج له نورپور که سید خاجبان 
]نراد رعاصره داشمت - پرید - بیاد آنكه زلف ی آهون زن و آنا خن 
رومی از اطراف و جوانب ای حصار هفت نقب درانیده بودند - 
مقبوان بنجمس و تفعص برهش نقب ملع گفته آب 
انداخنند - چو برنقب هفنم که از ملچارمرد. مید خانچهان پایان 


پلچم .ال ( ۲۹۵ ) مه ۱۶۰۵۱ 
از جيلي که مشرف بریر کودبود آمده آتش پیگر بر افروخنند - و 
از ثراکم |ثجار و تشابک اغصان که مانع اجذماع ببادران نيروزي 
نشان بود هرجاچندي از جنگ آوران ناموس‌جوبا جوقي از کوهیان 
ضلالت خورو برو شده بنبرد پرداخنند - سعید خان ببادر بعد 
از آکبی لطف الل» پسر خود را باجمعی و از عقب ار شییج فرید و 
سر انداز خان را برای مدد راهی نمود - (تفاقا اطف الله پیش 
ازانکه به برادران برد مبان جنگل بگروه مقاهیر ۸6 مانند مور و مار 
دران درخت زار پراگنده شده بودند در چارگشت - مناکیب هنکامة 
زد و خورد گرم گردانیدند - ار پاي ثبات فشرده زخم شمشیربرکنف 
رامت ر زخم نیزه بر بازري چپ برداشت - و چون اسمپ او را 
پی کردند خواجه ءبد |ای حمس راد عبد ااعزی زان نتشبندی ٍسرعت 
تمام در ره‌یده از میان کفر؟ بد فرجام که از اطراف او را گرد .گرفنه 
بودند بر [ورد - و ذر الفقار خان و رفقاء او بر غلیم خود غالب آمده 
و چندی را ره پر نیستی گرداندد: بذان ظفر جنگ پیومنند - و 
معد الله ر عبد الله نیز نزد خان آمدند - ررژدیگر خان ظفرجنگ 
و همرهان او به رپر شنامنه برای و سعت معسکر بقعاع چنگل اشنغال 
زمود‌ند - و از حزم گزینی دور آثرا «خندق و خاربست |سنعام 5۵(۵ 
از شبیشون مقاهیر خاطر وا پرداخنند - ادبار پفوهان از ببم دخول 
عمکر منصوز این راه که بسرکوب مو می رسد - دربن ضلع انزون. 
از اضلاع دیگر فراهم آمده درمد ممرکوشیدند - و بارهای منین 
بر بهنه ر برجپای امئوار مرتب گردانیده جاها برلی انداخفی 
تفنگ صبیا ساخنند - خا, ظفر جنگ در اسنعیهال مصاعری زدیده 
۳۴ 


خقّه ۱۰۰۱ ( ۲۶ ) ۰ فج,‌سال 
براین هیمه رملف جاگل در مي آمدند از دیو مبرتي آسیب 
مي رماذیدند - هفدهم رجب قایم خان و رستم خان" در پینهان 
بهلازمت پادشاهزاد] جپانیان مسنسعد گشنه بموجب حکم خدیو " 
دوران و خداوند گیپان فلیم خان بمو و رستم خان بکمک میهد 
خان چپان دمتوري یادنذد - د چون مرزبااني کة غاشبه 
اطاعت اولباي این دولت اب مدت بر دوش ۵ارند 

بر گزردند - که ار فوجي براه ربر که ع کوب مو است معی گرذد 
تا آن سر کوب گردنه آید ار بر مقاهیر به ننگي خواهد . 
گرائید - و اينمعني از عرضه داشت پادشاهزد؟ والا تبار بمه امع 
حقایق *جامع رسید - از پیشگاه خلافت برلدغ شد که سعید خان 
بهادر ظفر جنگ بدالصوب بشنابد - و از لشگري که در نور پور بوث 
نجابت خار و نظر ببادر خويشگي و اکبر قلي سلطان ککپر و راجه 
مان گوالیاری ببمراهمی او معی گشنند - ر هراولیی ای فوج به 
بیابسک خان باز گردید - خان ظفر جنگ پص از وررد فرمان وا 
ررژ سه شنبه پانزدهم شه‌بان از پاي کنل نور پور رراله شده نزدیک 
بکوه موٌ مر راه رپر دایرة کرد - و ۵و پسر خود «عد الله و عبد الله را 
با گروهي از ابینان خود از یمیبی - و ذو الفتار خان را با برق.اندازان 
سرکار گرد ون [ثار از یدار - براي تعیییی لشکرگاه بفرژ کود فرسنان - 
اینان با ببم پبوسنه چوی در باننند ده اجبت نزرل عسکر نصرت 
اثر تا لني از جنگل بریده نیاید جا نمي شود - آغان ظفرجنگ 
خبر نرستاهه تا رسیدن پاستم همانجا توقف نمودند - درین وقت 
میداذیل فرست یاننه قریب چار پنی‌هبزار, ادل هي وکداندار 


پنچم مال) ( ۲۳ ) نو اهب 
حجون دریافت ۳۹1 حدگت سدگه تکوهیده آثاردر حصانت حصار کوشیده 
توپ و تفن و آذرنه و سایر ناگزیر قلعه داری آساده ساخنه امست 
و قریب درهزار کوهیی-نگدل که دران بیشنر تقلگچي‌بودند بپاسپائمی 
آن گماشته ‏ و بسرانجام مواد معاصره پر دلخنه - اععاء حصار را 
بشیران بيشةٌ پیکار قسمت نمود تا *مچارها بر امراخته قلعه را 
مسر ساززد # 
اکفون بنارش احوال دیگر ادواج ظفر مال مي پردازد 

معید خان‌بپادر ظفر جنگ از راه دام کره هاره و راجه جیسنگه 
و اصالت خان از کنار آب چکی پراة ال رواده ده در نواحيي مو 
بیعدیگر پیوسنند - و نزدیک باغ راجه باسو که میان دره در زمین 
همواز رامع است و از یک حانب بکوة مو اتصال داره معسکر 
ترار داده مرود آمدند - و از انبوهیی جنگل اطراف تلع مژ که 
بغزرنهی اشچار منراکمه مرغ واند درا بال کشود - ر مسدرد 
پاش طرق ارتفا - چه آن حدله ساز مگر پرد از میان در هرجا راهي 
و رخنة یاینه بود باز بسنه ونچوب و سنگ سدهای سدید بر (دراخنه 
بر ردری) ۳ برج ۶ بارة مردبی ساخده بود - و کروهي زتفالچی 
وکماندار بصیادت آن باز گداشنه مقرر گردانیدنه که پرابر س‌های 
مخاذیل ملع رها تردیب دهدن - و بآهستگی آن یناء فسان ر اژ 
پیشر, بر د|شده راز صعول پررکشایند ۳ د(وران عرص ناورد بساپخشی 
ملچار ر انداخدن اماس توانائی ضلال مسامیی جمیله بنقدیم مي 
رمانیدند - ر مقیوزان بربزش تبرر تعنگ و اسنعمال" ذیگ رآلات 
و ادرات جنگ در مدنعه میکوشیدند - ر هذکام نرست اجمقي گ" 


1 


سله ۱۰۵۱ ( ۷۹۲  )‏ ۰ باجم مال 
که راجروپ پهر کلان آن مقبور با بسیاری. بر سر کثل راه 
بسده در کمین دشسه اسمست لدرصت) و یکم این ماو به‌دد کاریی 
اتبال عدو مال بقصد مالش او روانه شه - و نچاپت خان 
هراول این لشکر با فثنه پژوهان در آربخنه بضرب تبغ و سنا 
ره مپر هزیمت داد - ودیگر مبارزار نبره آرا با مردی 
مت سدی حند را ۹ کوه نشیذان ضلالت اننما در درا 
کتل بهنه بودند درهم شکسنند ‏ و حماعگ ر که در پناه آن لممانعت 
و مدازعت حی پردآخنند پراه فرار اند اخنه "کتل با وجود کمال 
صعوبت پدست آرردند - سید خان جران بسرعت هرچه تمامتر 
خود را بکنل *چبي بهون رمانید - اگرچه مخاذیل ذلبل ازیی مکان 
۳ تور پوز دز مضایوع شعاب حادجا سدهای (سنوار کشنده پیاد‌های 
کوه گرث کریوه نورد را از تاکچی و کماددار بعارست و معاربت 
اولباي ايري دولت فاهره است ۳ ی از کوه نشینان تین 
معررفت که ۳۹1 را مسدود نساختنه ۱ پودند نشان دا . عسکر منصوز 
بهمارر مسلک در آمده چپاردهم رجب بر فراژ جباي 1 نیم کروهیيی 
تیور پوز مشرف بر حصی آن رادع ات فرود :| مد - درینولا سبدخان 
چیانن فوج هراول را تعدن نمود کف بداراچ معمور ببررن حصار 
به پردازد - چون مفاهیر از اسنبلاء امواج نصرت, امنزاج پدشنر بقلعه 
در آمده +ملعصی کشنه بود ند *جاهدان آشکر اسلام هرچه پاننند 
غارت نمود«هجمعي را که دل بم رهاک نپاده سا ادبار فشرده بودند 
بعید اسر در [ [وردند » مخ خان جپان میام ۳ 7 بپاي له آمده , 


بلیم عال ( ۷۹۱ ) طله. ۱94 
۳1 قضیه فرب تامف و تاثر و تلبف و تعصر گردید - لیگ 

ازاتجا که مالکار مسالك تعقیق را درب قصم تضایا غیر از طریق 
مستقیم رضا ر تسلیم مسلگي نیست - خاطر حق پمند را بقضا 
رافي ماخنه بصبر و خورسندي گرائيديم - ن خانه زاد شایسته 
نیزبه‌قنضای عبودیت از منبي‌قویم صبر و شليبائی نجاوز ننموده 
خود را بحلاسمت ذات اشرف اقدس ما خرسند گرداند - و عنایمت 


بیغایت پادشاهانه را دربارا خود روز آفزوی شناسد 9 


کشایش پذیرنشض حصی موونوروبانی حصون 
متعلقا حگت سگه فنودع بت 


نی نی گرامي تبار مراد بخش بموجب برلبغ قضانفاذ 
۱ کابل نبضت نموده و و بر مباکوت !معال جکت سنگه رراله شده 
با جنود نیررزی داخل پدذپان گردید - معید خان بیادر ظفر جنگ 
که تا اننهای ایام بارش ر وصول پادشاهزاد؟ ولا نزاد در موضج بهرام 
پور فروکش کرده بید - و اصالت خان پاهمرهان که برای گرد آوری 
مرزبانان +جمو رفتهبود #خدمت‌پادشاهزاد؟ وا گهررمیدند -آن, عالي 
فسب هعید خان و زاجه جیمنگه و امالت خان را حصبا العکم 
مرت بنمذیر حصار مر که دزکمال‌متانت و اسنواریمت مرخص 
گردانید ‏ ر خود درپبپان که مهکررهیکودموٌ رتع است براي‌رسانیدس 
آذوقه و دیگر ضروریات لشعر توتف گزید - و مید خانجپان که 
بغرمان.واا دوم جمادی الثانبه از رای پور براه کنل بابوان بصمت 
لور پور پاهي گشنه بود چون بهای کذل مزبور رسیده دربانت 


,سفه ۱۰۵۱ .۰ ۱ ۲ ) بلجم مال : 
گشتند - سواه درمان عالی شان براي اأخار و اعتبار آن منظور 
اانظار خانانی درب صعینه مارم ر معالي ناشنه آمد » 


نفل فرمان عنابت عنوان 

عمدة الملکگ رک السلطنة العلیه - موتم الدرلة البهبه - 
لهج امرای عظام - سلالگ خوانبر کرام - معفقد صادق العقیده - 
خانهزاد رام العُودیه - لیق عنایات خفیه - تابل مراحم جلیه - 
مرید فدومی سعادت نشان - شایسده خان - بعواطف پادشانه مرافراژ 
گشنه بداند - که چون پایٌ تک و منزلنی انساري_ که ژبان حکمت 
پبان اهل عرنان زان بعالم مفیرتعبیر نموده - رفیع تر ازانست 
که عرص خاک همواره منزل و معکن ار باشد - بنابرار غص خاتم 
شجائت ور بخنباری - آب گودر جادت و کاماری - طراز آمتین 
اببت ر جال - گوهر درج درلت و اقبال - مخز اسرار خليفة 
اللبي - »جمع اطوار سواداري و خیر شواهي - دثیقه یات 
صرایر ملطاني - رمز شناس عالم مزاجداني - ندرا خوافین 
بلنم مکل - عمد امرای رنیع الشان - الذار پر دلار جانسپار - 
خلامةٌ مخلعای ونادار - مبارز المله یمین الدرله امف خان 
خانشانان -پهماار - اواخرروز پأجشنبه هفدهم شیر شبعان المعظم 

ای ور هت ی اد بسن ی مر ای 

۵اعبی - یاینها اثفص لمطمثْنة ارجعی الی ربف رافية مرضیه 
را بلبیکت اجابت تلقي نموده به نزهنگاه جاوداني و آرام جلی 
دايه‌مي شقانت - دل حق شفاس - و خاطر حقیقق امای . 
که بآ دانای رموز سلطنت توجه و انس تمام داشبت - از وتوع 


باچرمال ( ۲۵۹ ) مذه | ۱۰۵ 
بمیاس آپن دولت (ید مقارن پالچام رمدذده اهمحت ۰ و ارزونی 
جز آن نمانده که درحضور اعلی حضر ت و هگرا یآخره شش شوم - تمامي 
نقود و اچناسی که به بر کات عبودیت ابن درگاه خواتب پناه فراهم 
آمده است بصرر واا تعانی دارد - چه سطمیم نظر در اندوخنی 
اسوال جر رفاهدت و حمدعت فرژنهان و منذهبان امری دیگر 
نبست ۳ خود لمراحم پاد‌شاهازه چنابچه بایه بروی کار آمده 

بعد از ارتعال ار سوای حوبلیی که در دار السلطنه اهور بذا نمود: 
بود و بیست لک ررپیه بران خري کرده و بمیین پور خانت 
باز ماند - ازادچماه جواهر مي لک ررپده - اشرفي سء لک که چپل 
ال - طلا آلات 


و دولگ روپیه باشد - ررپیه یک کرور بیست وئذ 


ررپیه - از اعنماد الدواه پدر آن نوئنی ولا قدر نف یه 
گذ‌ارش یات ن‌انده بو - و با اکه هب لدوله وصبت نموده 
بود که همگي اندرخنباش بخزانهٌ عامره عاید گرد - شرنشاه فتوت 
0 


ی مبلغ بیست لك روپده نقد و جنص بسه پمرو پنی حبية 
ار مرحت فرصودند - از منعلقانش هرکه شایسنگ منصب بود 
پیلصب - و هرکه سزارار مشاهره بود بمشاهره نوازش یافت ‏ 
و بشایسنه خاْ خلف الصدق آن مرحوم که بنظم صوب بپار 
مي پردازد منشوز سعادن تفنجور که حرژ بازوي هوشفند‌ی 
و هیکل گردن داذشوریست با خلعت خاصه برای تسلیه:دل شوریدة 
و دهکیی خاطرغم دید اورا ارسال داشنه رهنمای شاه راه شعیبانی 


تفه ۱۵ ( ۲۵۸ ) #جم سال 
پادشاه زادهای کار غم آگین شد - اءایی حضرت که جبان مبر 
و" رضا اند بسلامت ذات اندس که متضصمی سلامت هه ]فاق 
امت - تسلیه #خش اليي !«ر خلافت - دراریی سماء جالي - کشنه 
طلال عاطفت که مرمیای دل شکنگان و مرهم عم خمنتان امت 
بر باز ماندگان او گه‌نردند - و هریک از اعقاب اورا بعطاء خاعمت 
.۰ 
بر نواخنئك - و پمراحم باد‌شاهانه ردگرای صبر و شکيباني ساخثثه - _ 
ار #عسی بندگیی این سلطنت خدا داد در ارتقاه مراتب عز وهاه- 
و اجذماع اسباب درلت و ابیت - بمرتبهٌ رسیده بود که هیچ يکي 
از نوئینان رالا اقتدارایی حضرت همان رتبت بدان درجه مرزقي 
نگشنه بل در عبد هم پاد‌شاه باحتقالي هام نوکری بای پایهٌ 
مذه‌ مب و نسبث و عزن نرمیده - چنالچه بیمن نوازش خافان 
فدردآن مه مب به «زاروی ات 2 د4 هزار سوار در افه سم اسده 
که تفخواه آن شانزده کرور بیست لک دام(ست سرافرازی داشت - 
و ازاثرو که تیول جدد سدر حاصل تفه اه پادنه بود هردال باجاه 
باجام رسانید - و اخلاف و تارب ار که در ایام زندگیش بمناصب 
کام أندرژ اند - هرگاه شرنشاه بنده پرور بعیادت آن نوئیی اخاصس 
گستر پرداخته از خواهشی که بررائي نرمید: باشد باز پرمبمی 
ار معررض داشتي که لله اأعمه همگي آمال ر امانيي این ندوی 


بسال ( ۲۵۷ ) منه ۱۶۵۱ 
لطافت هوای هندرمنان وزمان سیراین بومنان است در رمید - خاطر 
نقاط گرا بشکار انو و آهری ؟ که بکوهستای ژاد بوم جگت سنگه ,مطروه 
نزدیک مت رغبت فرمود - و پانزذهم شعبان بعد اژ انقضاء یک 
ر نیم پیر از روز سه شنبه بفراوا خجستگي بر نیل نلک هیعل 
ابر خرام از بارگاه خافت رکضت نموده مثدل باغ فردیس آئین 
دیف بخش ونر بخش که از مخترعات طبع رتاد موسص 
ارکان جباباني است و شرح عمارات و تاریخ اجأم بجایش نارش 
خواهد یانت نزرل اجال فرمودند - و ببریک از خواجه خارند 
معمود و ملا عبد اعکیم میال كوئي دربست مر و بمیر ظپیر 
الدین علي در هزار ررپیه - ر *عمد آقاي ررمي هزار ررپبه 
عطا نمودند - مباح آن مقام شه - ررژ دیگر سرلی خواجه 
شمص الدیی معسکر اتبال گردید - ردرانجا پنم ررزتوتف گزدد- 
فربدون مازم علی مردان خان بانعام پثیم هزار ردپیه کامیاب 
گشت - دربن منزل بعرض مفدس ردید که اراخر ررز پاجشنبه 
هفدهم شعبان یمین الدرله آصمف خان خالغانان حپة سالر بحاط 
حيوة در نوردید - خاتان مپر گستر را نظربر فزئيي عواطفي که بران 
مکس اسرار پادشاهي بود رو حقوق خدماتی که آر, سراصد اراس 
سلطنت بربی درلت جاوید طراز داشت از امغای این خبر مشرب 
عبش سني #درگردید - و دل مبر آمود منفص - و فرمان رنمت که 
غوبي رو حضرت جفت مكاني در زمیی متصل اچک‌جلو خانة 
روضه مدنون سازند - و بر ترننش گنبذی عالی بنا نمایند - چون 
خاطر خطیر نواب خورفید احنجاب بیلم ماحپ - و دیگر 
۳۳ 


سئّه ۱۳۵۱ ( ۲۵۹ ) ۰ #جم مال 
قدرژ ارلباد کرام خواجه نقشبنه قدس سره که یک فرسخي بخارا 
وانع شده در ملزل ۳ خواجه شبیخ اسلام بارا فرود امد - و عجد 
الرحمن را پیثر بشپر فرسناده بر گذارد - که امام قلی خان هرحه 
از امنعگٌ خویش پدش از بر امد خود بیرون فرسناده باشد باو 
باز گذاشنه نگد ارد که بعد از بر امدنش جدزی از حصار بر آررند ‏ 
و پس از در روز که ار بصوب چار جو ر مرر راهی گردید - به بخارا 
در آمد: ندغس نمود ۸5عکدام از امل حرم آو و ۵دریر, «فر همراهی 
ذذماید - حني 41 نی خانم که ورحه معبورگ ۳ بود ز ارزر داشت که 
در قطع مراحل و طي منازل رنیق بوده بزیارت حرمدن 
سعادت اندرزد » » نظم » 
غرض در ضمبری که اشرد پلی ه ا-اس ونا را نماند #جای 
و از نزرنیی آژ و شره لعل مرمع کمری را که از دیاکان ارژا بامام 
نلي خان رسبده بوه - و ازین ره‌گذر نزد ار گراءي بود طلب گر۵ - 
هرچند گرانببا نبود ار بگوش قبول نهذفت - وبا دلی آزردة و 
خاطری برهم خورده از اخارا ررانغ خجاز گت - و ابراهیم خواجه 
نیب و نذربیگ طفائی و رحیم بیگ پرراچی ر خواجه میرک 
دیوان اخارا رفزدیک پانه‌د کس از ارزیک ر غلام د جزان ره نوردی 


اخذدار دمود‌ند 0 
ارفاع رایات نیرز ازدار السلطنه بنشاط 
اندوری ۳ نوواهن .. . 


ی 


دریذولا آیام بارش ری درك د - و موسم "آمستان: که اوآن 


پلغدحل ۰ ۰۰ ۰( ۲۲۰۵ ) سل ۵*] 
اوزرکده مطمثین و مضاظبر گشنه جلت بممرتند" راهی" گردیك ‏ 
پش ازان که بایوار و شبکیر بموفع ناکبان که از مغناداث شبر نجل 
است رحید - بیرام پسر ار که نزد اسام قلی‌خان‌می بود ر از جالب 
خان مزیور اعکوست ثبر *بزمی پرداخت آمده پدر را دریانمشا- 
و در شبر سبز ببگ ارغلی کنکص ر باتی بوز با گروهی از شمرهان 
پدر ملتی گشنند - و میان فاقلیق و ممرتنه نذر طفائی و نظر بی 
بررتی و خی دیگر از سرا اوزکیه بار پیوسنند * 

چبارم شعبای اي مال مطایق سنه مزاربر باه ریک 
جری بمرقد ملور کلف (مرار خواجه احرار روج ررحه رسبده 
ءبد العزیز را با عبد الرحس بی نزه (مام تلي خان فرسنال - 
و خود پایان آن ررز بعهار حمرتند در آ‌د: خان را در یافت - 
و در ارک قلعه نزرل نمود - روژ جمعه ششم شعبان ۷ لد 
خطبه بنامش خوانده شد - وهمان ررژ عبد المزیز را بهای 
تلعغانی که در ارزیکیه عبارت از ولی عبدیست رسانیده #خطاب 
خانی ۱ مغاطب ساخت - امام فلی خان خواهش نمود 
که از .راد هندوهتان بزیارت اماکی ذرینه بفتابد - از باینی* 
راضی نشد - و چون بیقبن دانست که کین برادر دیرب حقرق 
او را در ناه فرامی گذاشنه است در ماندن خود صلیی 
فدیده ناگزیر راه عراق بر گزید - و هشتم ماه مذکور از ممرقند !شرا 
رامی گردید - نذر عمد خان از بیم [نکه مبادا گروه اوزیکیه دیگر 
باره نثنغفق گشنه ار را نز رفترن مکه باز دارند - عبد العزیز خان را 
دز خمرقند گذاهنه بر ائز برادر ررلنه شد - و بعف از ول بمزاز 


سفه )۱۶۵ ( ۲۵۴ ) ۰ پنجم. مال. 
پیشی بدر تفویض نموده رخمت. دهد - عبداعزیز ر عبد الرهمن: 
بي را دید - نذر معمد خان بعد از اماماع این خبر یکی از 
معنمد‌ان خویش بء نگاه‌بانیی حصار فرمناد - عبد العزبز قلعه را 
بار باز گذاشنه و درلت بی را همراه برداشنه نزد پدر رسید - ار از 
ده نو کوج کرن: براه دربند و بایمور بسمرتند راهي گشت - اما 
از ررانه شدن امام قلي خان بسمرتند عنان جرات باژ کشیده ره من 
نوردید - دربن اثنا بیگ ارغلي کناس و باني یوز که هم نزد امام 
قلی خان و هم در الوس خود اعتبار تمام داشنند مکنوبی منبی 
از مطارعت ر منابمت #عوب پسر باني یوز بمي نادند - 
او را از رمیدی اي نوشذه قوت و جمعیت برمرمید - و ازانرو 
که اوزپکیه دریانتند که امام قلي خان جا نشيني را منعصر در 
نذرجمد خان دانسنه کام و ناکام به ایالت ار راضي است - ارزیک 
خواجه را فرمناده گذارش نمودند - کة مارا مانعمی از انقباد جز 
ادای لوازم پناداریی خاکلان نبود - ال آن بود کهچندی شكيبائي 
نمودة فرصت میدادند تا بمداراي این مرض دذوار درا بقدر مقدرر 
. پرداخفه خود را از مر‌زنش جیانبان می رهانيديم - اکنور جز 

فرمای پذیری چاره نیست - بهرچه اشر؟ ررذ بنقدیم رسانيده آید - 
در خال این حال عمد زمان خواجه رئیص خارا نوشنه امام 
قلي خان رسانبا - که چون آن برادر عنان تعمل از دمت داده 
ررانگ ایب صوب گفنه است بسرعت هرچه تمامتر برس - تاهکوسی 
تمامی این" ولبت بدر مفوض ماخنه خود ره گرای مغر حمهاز 
گرده. - اد ازآمدي اپنان. و رسول ناشن : امام قلي خان و بیفام, 


*#جم نال ( ۲۰۳ ) سله ۱*۵۱ 
گیرا ازیی فعر بی جا و آرزري ناسزا باز آرد - و در پادخ 
مکنوب او نوشت - که دربن هنم وضع روزکار مقتضیی آمدن 
آن برادر بای دیار نیست - بپن رآنبت که ازین اندیشه باز 
مل 5 ی طلب باشد - نذر معمد خان بیطاتنی نموده 
پیش از رسبدن جواب نوشنه در ظاهر بارادةٌ صید و شکار و در باطی 
بقصد سل ملک و غقصب حکوست برادر از بخ پر آمد - و چوی 
پس از رملان حدونج بي و رسانیدر نوشن امام قلي خان و 
گزارش ع در؛ بادمت - که درین وقت که ارزبکیه دل ناد ایالت 
از دیسننن رفشی بخارا مصلین ردنت بر نمي دارن - بمشورت خیر 
آندیشان بران شد که بااغعل حصار را که سمرتند رربه رافع (سمت 
بدست آرد - که بعد از تصرف آن سمرقاه بزردی ر آساني مسذر 
خو اهد گشت ‏ - ر شرگاه آن در ملکا باصرف در آرد او زبکده و امام 
فلي خان را جز سپردن بقیة ماک رگذاشتی خکوست چاره نخواهد 
بوله - و ار پامان ررشي مفنوم خواهذ گردید - و بایی اندبشه 
سیویخ بي را از رننس بخارا باز دزشت - و عبد لعزیز پسر کلان خود 
را با عبد الردهن ی لایوای بیگی بقصد کشایش حصار پیشتر راهي 
ساخت - وخوث بآهمتی‌منماتب ایذان زر براه تال - عران ارزبکده 
" از توجه ار بصمرقند آگبی یامنه امام قاي خان را از اخارا بسمرتنن 
آوردند - و ذر معمد خان به ده بوچفانپان رمیده عنان باز کشید - 
تا از لشکری که بنسخیر حصار نرسناده بود خبر آمد ه دولمت 
بي تنکس قلء» دار حصار پص از [مد د شد رحل بدیی عپد ر پیمان 

که هرگاة نذر*عمد خان را درباید خان حراست قلعة مزبوره بنِن 


شنم ۱۰۵۱ ۰۳۵۲ ) ۰ چم ال 
اکنون لغنی از احوال امام قلي خان ر ملق ناشایسنةٌ 
نذر عم خان به طریق اجه‌ال بر مبنارد 

ازانجا که امام قلي خان بسلمت نفس ر-ماحت طبع 
میاه را از خود رضامند دالامت - و حمایه ارزیکیه را که بشورش 
منشي و نناه گرانی ضرب امثل اند بای در صفت ثایسنه 
خردذد - اتیان آن گروه متفق لکلمه و منعد العزیمه گفنند - که 
باوجود نابينائي تا او ژنده بادد سر به‌طاوعت و متابعت ديگري 
خصوما ندر معمد خان فر ود, خواهیم آورد - نذر *عمد خان بردن 
معني آکبي ٍانده از راد مکرو خدیعت که نگوهیده خرد درربین 
و ناپسندید ] خرد‌مند صواب ب است - بامام , علي خان نوشت ‏ 
که چون مرضي چنین عارژ ارمنصر شریف شده اگر اجازت رود 

بسببل عیادت بملازمت بیا براووزن از فقدان قوه باصره و فرة :العيفي 
که پر مسند ایالت مثر و #سردد ب‌لک دارعی برادر آن لر داد 
خواست که ار را نزد خود طاجد - سران دوات (تفاق نموده گفنند که 
طلب چفدن برادر جز شورش‌ملک و تفرقهة لشکر تدم تخواهد دال - 
لله امن کء اگر بصارت خان مفقود کشنه بصبرت موجود است - 
۱ و معلوم ایشای است که پیش از منوج این عارضه ,میام ملکي و 
مالي پندپیرات صاينة این مخلصان دیرین رو براه شده است - 
اکپوی نیز بخاطر جمع و دل فراهم مسند آرای ایالمت باشند که 

آن شا له بمساعیی جمیلة این خیر اندیشان امور ملكي و مالي 
بدسنور سابق مننفام و منلمق خواهه بود - خايي ای مقدمات را 
پذیرننه سيرنم بي را نزد برادر فرسناد - تا اورا بنبصایم 


پأچم مال - ( ۲۵۱۰ ) سفه ۱۵۱ 


برکشتن میر برکة ازعا بل وگذارش نبذی از 
برگندگی احوال امام تلی ۳۹ ن خاکم نوران 


. چون در مال موم از ددم دور جلون سعادت اسان امام 
قلی خان والیی تورای اوژدک خواجه را که نوگر معتمد او بود 
ر ٍمزت ر اعنبار اتصاف داشت از بخارا با زامة مین پر ممج و 
وداه ر معقوات ادعاد و ارمغاني (طریق حچاپت فرسئادة بود - 
خدیو اتبال بمد معاردت ازمیر گلشی هميشه بپار کشمبر مر 
رکه را با نام عبت انگیز و امنعکٌ نفدسگٌ مواد اعظم هندوستان 
پپشت نشان بعنوان سفارت نزه خان مذکور ررانه گردانیده بودند - 
درینوا 5» دید رمد دید امام قلی گیا فامر بشدت " ]شوب و رد دیرین 
از بیذائی بي ببره گردید - و م ملگ اف داري و حکم تذاري 
۳ بي دید بدذا چنانییه بادد لس گذاد باخنلال ین - و نذر 
یر خان کید برادر ار از ناپامی و کثرت ] از چشم از حقوق 
تریبت و شفقت برادرانه در هنامی که بایسشی بمدد کاري و 
خدمت گزاري پرداخت باز پوشید - ۱ در نکر انتزام ملب او ۹ 
ر امام علی خان دریافت که ملطاذ ی دید بانی ست .و [ن بی‌قوت _ 
باصره صورت نء پذیرد - خصوصا با خاممت ومذازمت برادري که 
از حق گذاري و وناداري بي ببرة است د از سعادت منشي و 
حمی خائمت بمزم زبارت حرمبن‌منیفین راهي کشت - مبر برکه 
که اي ماجرعل معروض داشنه پِ« معلی از بل معاودت نمود - 
ر بأستان مقدس آمن ه 


سنذ ۱۰۵۱ ( ۲۵۰ ) " چم مال 
تابقطع اشجار جای خیمه آماده مازند - ایذای در بافی که قرب 
قلعه بود دایره کرده به بریدن درخت زار پزداخناه - ثبه کاران آشفاه 
روزکار از هر مو درآمده بجنگ آفنگ هذکامهٌ نبرد گرم گرداندد‌ند - 
حماة دیی بدسنباریی نصرآماني غاب آمده‌گروهی را بگوی نیسئی 
فرمنادند - شایهنه خانر بربن آگبی پافنه "خنی از بندهای درگه 
بر جمعي از تابیناپ خود بکومک فرسناه .و خود با زبردهست خان 
و دیگر همرهان بر کذار ررد‌ی که پائین قاعةٌ پلامون جاریست 
ایقاد - رچور, مقاهبر در پفاه منازل خارج قلعه به پیار تفنگ 
پرذاخنند - ر جمعي از *جاهدان اسلام شربت گورای شبادت 
درکشبدند پیرگزیذار ظفر آئیی پا گذاشته برتلاً کوهی که 
عرکوب قصبهٌ پلامون بود بر آمدند - رتا شام نبرد آرا برده بسياري 
ر به #یر و تفاگ مجروح ساخنند - پرتاب از ۱ صریمت 
مراد مبارزان فيررزي دذار راه مامت و ر-نگری جزپیمودن 
جاد؟ اطاعت و خدمنگذاری ندیده بوماطت جمعی استدعا نمود 
که اگر رقم عفو بر جرید! تفمیرات و زات ار کشیده آید هشتاد 
هزارپریده برمم پیشکش بدهد - و مر بعد مر رشتث بندگی از 
دست نیلده- وچوی مغلوب وسواس و هراص بود التماس نمود 
۶ خاطر از رعب ر باس را پرداخنه به پثنه خواهم رسید - خان 
ازشبت گرما", قرب ایام برمات باحتصواب دیگر درلت خواهان 
ورگاه ساطین حچده گاه ملنمص او تبول نموده پیهعش گرفت - 
و بت و درم ذی‌القعده ده پننه برگردید ه 


بچم مال ( ۰ ۷۶۹ ) سثه ۰۵۱ : 
تیم و ای توب ‌ نت و سدد ح (رالیر 
راه یل ازای ۹1 ۷۳ گدا که 9 سردثف پخنه و 
مضافات پلامو است زسیده روانة پیش شد - در هر منرل خندفي 
بر درر لذکر کنده و خاک آثرا حصار ان گررهی از از تفلچدان 
ر در ملچارهای اط رف بکدشک 4۴ ز میداشت ۳ سد(ی روز کاران, 
شبخون ننوانند آورد یز د2 بریدان درخمت زار برگماذت 
و بقطع حنگل راة را رسیع سب‌اخزه پیش مپرفت - و موضع معمور؟ 
۱ در سوی را ۳ ی سچر داخت و تاراج زین - مخاذیل در 
مذبیمی کی تمودزد ۳ ترخی باب ذیغ 7۳ ۷ 1 گرای 
آتش <مط۸ نم می گشنند 4 باز مارد کان ببزاران چ ن کفدان ددم 
جاني بدر مي درل لت از عراز دیس بیز بعفي رحمی مي شدند 

و اخني بپایِهٌ والای شبات برمی آمد اد - و هذگام عبوز افواچ بر 
اماکن ۳ این ملک سجن 1 دا بای له پدمای برار مي اند 
وجمعي که از حماست بر جا و حهیت ناسزا سنیز و آویز *ي 
نمودند ب,زاران خواري مقتول و ماسور میگردیدند ۰ 

چم دی العد 5 کدداوران ظف, ر آندر ن از مزل آرر بسمت شمال 
لیگ پلامون زر نپ‌ادین - مقاهیر ! بر سر دو راهه راهم آممده آخني 
به پیکار پرداخنه راه گریز پیش گوفنند - د چون بی‌دور فلعغ جنگل 
در هم بافنه دشوار گزار بو " شایسنه خان جمء‌ی کذدر از بیلدار و 
تهرد ار باجوقفی ازتخهگچي ر کماندارهمراه یکی از تابینان خوّد فرمناه 
۳۲ 


مل ,۱۰۵1 ( :۸ص چم سا 
لشک وکشیدن شایسنه خان ناطم 
صول پثنه بر مرزبان بلامون . 

پلامور جنوب روبُ پثنه واقع شده - از پننه تا سرحد آر وایت 
بیمت ر پذیکرره است ۰ و از سر آغاز آن ملک :ا تلع که مهگن 
و مامی زمیفدار آنجا است پانزده - ازااجا که مرزنانان کوتاه بهن 
۲1 مر من #عبال مرتفعٌ مسب المرور ر غیاض متراکمةٌ عمیر 
الىبوز مستظیر گشده باطاعت حکام ۳۱ صوبه" حناایه باید نمي 
پرد‌اخناد - پرتاب ولد بلبیدر چبرر که پدر بر پدر مرزبان آن ملک 
اي و نیز مذبي نا مسنقدم آباي ضلالت انثما پنموده بعبد الله 
خان بپادر نیررز جنگ موبه دارسابق که از اشتفال باستیصال 
پرژاب آجینبه فرصت به تذدیه ار ننامده برد پيهشي نفرسناد - و 
اظهار انقباد تنمود - و بددن صعني مغرور گشنه بشایمنه خای نیز 
چنالچه باید ناررید - و چون کیفیت حال از عرضه داشت شایسنه 
خان پعرض (قدس رحید - فرمانن شد که خان مذکور با کوسکیانن آن 
صوبه همت برانتیصال ار گماننه آن سرزمین را از لوث وجود 
تس مود ار پاکي گرداند - شایسنه خان مدا طالب پسر خود را با 
پانصه حوارر هزار پیاد: بعراست پننه گذاشده هغدهم رجب با فرب 
زار موار ازجادهای درگه رتابینا خویش ر پانزده هزارپیاده 
اژ نوگر و "زمیندار ماژم تادیب و تنییه آن مدهوش باد؟ فلت 
گردیه .و خوه باجممی از بندهلی پادشاهي درقول قرار‌گرفت - 
و ژر ذمت خان. را هراول - وآتش خان دکفی وچندي دیگو را 


بای .ضال ( ۲۶۷ ) مه ۱۶8۱ 
اضعافه.نوازشن: نمود: بخدمت پادشاهزاد؟ "ی اسب مراد خش 
رخصت دادنه - رای تودر مل نوجدار و مب چکله مرن چون 
خالصات آن ضلع چنانیم باید آباد ماخنه بود بعذایت خلعت و 
امپ ر فیل مباهي کشت - دوست *عمد ولد مید تلي اتالنق 
از ماوراه الیر رمیده بسعادت تقیدل سدة سنیه فایز گروید - و در 
زمر لها منملگ شده به خاست ر انغام چار هزر ره مر 
بلندي یانت ه ۲ ۱ 
چباردهم [ شعبان ] عبد الله خان بهادر فیروز جاگت و اصالت 
خار اجپبت عرض برخي مطالب از لشکر نبروزي ]مده درلت 
ملازمت |ندرخنند - (صالت خان #واب مقاصد. #مپاب گردیده و 
#خلعت فرق عزت بر افراخنه مرخص شد - وخان ان جون 
رض آمود بود دستوری انصرات نیانت - به بپادر خان فرشان ۵ 
که از (سلام [باد بزردي در خدصت پادشاهزاد؟ رالا تبار مراد بخش 
رمیده در استیصال جلت حنگه بکوشد - و بط مرار اسام [باف و 
فرو نشانسی غبار دساد باز ماندکان بندیله بد نزاد بفیررژ جنگه 
تفای فرصود ند - و !4 خلعت خامه بر نواخنه زخصت نمودند - 
4 وزدي خان "خاعت ر اپ با زین مطل و فیل, - و ظفر خان 
«خلعت و امپ با زیری فقره بلند پايگي یانئه خدست پادهامزاده 
مراد بخش رخصت یانتند ۰ ۳ 
شب پانزدهم [ شعبان ] ده هزار ررپیة مقرر بامعاب احنیاج 
عط؟ فرمودند ۰ 


نع ۱ ۱۶۵ ( ۸۷۱ ) .۰ #يم مال 
مقر نموده که بکبسان خود برنگرند - که در عرپسبانی هرجا اسیپ خوب 
بخرید بدست آید بخرند - آن جماعه درین سال هفناه ريككاسپ 
عربي از معال مذکورهپمباغ یاک لك ررپبه ابنیاع نموده به‌بندر صزیور 
آرر دند - آزان میان -رخنگ آسپي بود از اسپان علی پاشا حاکم 
بصره از نسل غفزنام که ظریف بعد معاردت از «فارت زوم چنانعه 
گذارش یافت سخارش هش دهوده پکرامت امنماع رادید 1 بوك که آانرا 
بله هزار روبیه خربذاري میکردم - علی پاشا راضي نشد - و درینوا 
کهان علي اکبر سوداگر که اینان را باشارا معوالملگ فرمناده بود 
بموجب رانمود ار بدرازده هزار ررپیه که حي رش هزار اري 
اصت خریدند - و چون معز املکا اسچان مذکور را بد رکه والا فرسناد 
۱ وهشنم ردپ از نظر, انور "وین ‌ خادان زمان اژ جوهر شناعي 
ایین اسمپت را پادشا: پسند موسوم ساخنه مر طوبلهٌ ا-هار خاصه 
گردانردنه - و چل و پلجیزار لري که پانزده هزار ررپیه باشد در 
و هه فلمت آن فرمودزد ۰ ازیری حمله حمله یک امپ وا یر طلا 
براجه حسودت سنگه عفایت تنل ۵ 
شیب بیست ر ۰غذم [رجب] ده هزار ردیدگ مقرربنضل و صلیا 
رمید - #بد الرحیم ببگ اوزيك را بعطاء اسمپ سر برادراخنند » 
هشم [ شعبان ] پلي امپ تماق بخان دورار بیادر نصریي 
نها عفایت "7 فرسناد‌ند ۰ " حص ٍِِ ر 
مت از وءلمردمعت ات ین نقره و ۶یل تتیات مکی 
پسر ار را بغلعت و منعب هزاری ذرت و چار سد موار از ال و 


0 ( ۲۳۵۰ . ) مه ۶۵۱ 
میونات از تفیر عافل خان سرفراز گردید - .. داروفگیی داغ بمیایبت 
خان و امیفیی آن بور العسی مفوض کشت ه ۱ 

شالزدهم [ رجب ] عبدالله خار بیادر فیررژ جنگ را بغلعت 
خاصه ر ور اسپ از طویلٌ خام‌يكي با زسی طا ديگري با زبي مطا 
و فدل اژ حلقَهٌ خاصه - و هر کدام اژ قلیيم خان و رم را که از عنیپل 
[مده ادراک دولت ملازمت نمود بخلعت و اسپ مربلند گرث‌افیده ‏ 
دستوری درون - که پیادشاه زاد8 الا نبا مراد بخش پدوسنه 
باستیصال جکت -ذکه مییردازند ه 

چوی بیمت و نهم جمادی اارلی مبیی کوکب ذلک اتبال 
را از بط دخنر سلطان پرویز صببهٌ بوجود آمده بود بوک نپاد 
بانو بیلم موسوم شده دربن ریخ خافان .گردون سربر بمنزل . 
آن والا گیر تشریف فرمودند - آن نرة العی خلانت بعد از اداي 
صراحم پا ادداز و نثار پیثکش شایسنه از جواه‌ر و غبر آن بفظر انور 
در آورد - روز دیگر باد‌شاه جود گسنر دو لت روبده بآن رفبع مقدار 
دم رن .اجه وه انس برد ری اراس نی 
نو مذظر لطیف پیکر مبذول ممز الملگ حاکم پندر 
سورت که ورد سغاین و وال ای امت و اجناس رغایب مجلوبة: 
و امذاف غرایب صغوبه دران از همه جا می آرند - کم اشرف 
آندس جمعي را که بشناسائی این جاندار شگرف کردار مومرف 
بودند د سفان مرکار وا ببصره ولعسار دیگ اماکنی که منشاء خبیل 
جواد برق نباه است فرسداده بود - و نیز بلچار تروده‌ند کهدرهورت 
افامت دارند و بگماشنپای_آنها که باطرات و اکنات هد شدمینمایند 


۳" 


مه ۱۰۵ ( م۲ ) ۷ پلج,‌مال 
پیشا: حضور شده بود - شرف ماازمت دریافنه بمرحمت فیل 
مربلله‌ي یانت ه 

پانزد‌هم [ جمادی لثانیه ] معثقد خان بمنایت خلعت و 
هرامت حصی رهقاس مرافراز گردید ۰ 

بیست و موم [ جماهی!ژانیه ] بپادشاه زاد! ولا تبار صراد بخشن 
در اعمپ از زطوه خامه يگي با زین طلاي میناکر دیگری با ژین 
طای تال ارسال داشتند ِ ات خار لخلعت و بافانة پانصد‌ی 
هزار موار بیاصب سه هزاري مه هزار سوار و بعثایت نقاره و 
اعپ با زر نقره و صوده داریی دار لملکگ دهاي مقنخ گدئه 
دسنوری یات - هریکی از شادخان ناظم تنه و *عمد زه‌ان 
طبراني از اصل وافانه بمنصب در هزاري در هزار موارنرق 
ارات بر ادراخت ه : 

جبارم رجب عبد ال خان ب,ادر فدررز جنگ بامر معلیي از 
اسلام ابا - و قلد ی شا آن از ملذان آعده ناصیة طالع باستلام مدامنیه 
برافروختند - و هربگی هزار عبر نذر گذرانید - و خسنین ده فیل 
و دویمیی هزده اسپ ثبعاق پیذعش نمود ه 

هفنم [ رجب ) بمبیی پور خانت دو اسپ از طوبلهٌ خاصه 
که یکی ازان طرق امپي ات سر مد خیولی 4۶ ظریف از بصره 
آزرده بود با زب طني میناار ر زب طللي ماده مرحمت شد ۰ 

پانزهم [ رجب ] عاتل خار بعفایت خلمت ر بافانك پانسمي 
مه موار بعفصب در هزاري پاندد حوار و اخدمیت ميرماماني 
باند پایگی یافت -, رای زایان بمرحست خلعت رخدست ديوانيي 


ابتدای سال مجم 
" آزدوم دور جلوس مندس سرب آراي جهانبانی 


هزاران -پاس مرکار ساز عالم - و کلمپرد‌از بني آدم را که ردز 
یکشنبه غراً جمادی الذانبه منه هزار و پأنچاه ریک موانق عفدهم 
شیر یور ماه سال سعادت اشتمال پنجم از دوم درر اندس بفرخي 
و فبررزی آغاز شد - و طایر امید چپانیان ببال ردائی درپرراز ه 
درین تاریخ پادشاهزاد؟ باند قدر *عم شاه شهام برآذر را 
بعنایت خلعت خاصه و انعام اليي یک لک ررپده نوازش فرصودزد 
اجابخان را بعذایت خلعت و اسپ با زین مطلا ونیل سر برافراخته 
بیمراهیی پادشاه ز ادا و الا تبار مراد خش معین ساخنند - بمیر 
عبد له صفوي چار صد مبر اذعام شد - پدر او مبر »ارف بی:سام 
میرزا برادر زاد؟ شاه طبماسپ صفوي درزي درريشي د جهان‌گردي 
در دارالسلطان اهور بسعادت مازست حضرت مر آشياني نایز 
گشته از غریب پروری آر پادشاه درربش نواز دل از گلش همیشه 
ببار هفدومنان ببشت نشان بر نگرنت - ر بلبای خدا پرمنی و 
آزادي مدتی بسر بردة در دار الصلطله رخت مساذرت بدار آخرت 
بررست - مرشد قلي دیوان »لنان که بعکم جپان مطاع روانه 


مله ۱۰۵۱ ( ۲۳ ) چارم ال 
علیا بلقاب ممات رر در پوشیده بود . بیست ر نمم حضرت خافاني 
بىفزل یمین الدرله تشریف نرموده آر نویر بلند مقداز را بمراحم 
پا‌شاهانه تسلیه بخهیدند - دربن تاریخ الله وردی خان از 
دارالنگ دهلي و نجابت خان ولد مبرزا شاه رخ از ملنان آمده 
معادت تقبیل عنة والا درباننند » 


چام.بال. ( ۲۴۱ ) :۹۵۱( 
کدام. از امالت خان در راجه رای سنگه ر التغات غان و نظر بپاثر 
مويشگي و فرالفقار خان وشمس الدین رلد نظر ببادر و راجه. 
اسر منگه نرو , ی ۲ کوکاداس سدسودیه و رایسنگه جپالا را بعذایبی 
خلعت و ام - و بعضي را بء‌طایاسپ سر افاخار برافراختفند. 
و وافعة نویسیی فوج مید خاجپان به -لطان نظر - و راقعة نويمع 
فوچ سید خان ببادر ظفر جنگ بقاضی نظاما مقر شه - تنم این 
ماجرای عبرت انز بمکانش باز گذاشته بارش رقابع حضور پرنور 
می پر‌ازد » ۱ 
بیست و یکم [ جمادی الولی ] از و اعةٌ دارالخلانهٌ اکبر [باد 


بمرض اقدس رسید - که وزیر خان ناظم آی ضوبه بغونم ره‌گرای 
آخرت کشت - چون بدولت خواهی ر قدم خدمت در خاطر خدیو 
بنده پررر جا داشت پادشاه مر گستر آمرزش این دیرب بنده 
از درکاه ايزدي مسالت نمودند - و فرزندان اورا طلب داشده 
مشمول عواطف گردانددند - و حرامت قلعه ر عانظات صوهٌ 
دار الخلافهة براجه بیثیل دای تفویض نموده اورا بطايی خلعت 
خاصه نوازش فرمودند - ظفر خان که قربب درسال بی منحدب 
ر جاگیر گوشه نشیی بو دوات ملازمت اندرخنه بمیهب سابق 
کلم (ندوز گشت » ۱ 

بیست و پفچم [ جمادی|لوای ] بء اغستبر‌پور خلانت خلعت 

باراني عفایت شد - و یمین الدوله خااخانان و دیگر نوئجذان واا 
,مکی نیزیمرهمست خلعت باراني سربرافرآخنند - چوي بیسب و 
,يهام بملمه یانو دجتی.یمیین. الدوله . مپبسن هه‌شیرا حضرت. مد 
 . |‏ . 


۱۹:۸ ( ۲ ) -. . . . . ۲( چباررعال 
امنالمی خان با عبه الکافی برادرش ر مد امین و مهمد مومن 
پهران شاه قلی خان و دیگر بندهای منصبدار ر امدی و خمر؟ 
«پیگ ملژم یمیری الدوله با هزار موار از تابینار ار و پانصد . 
سوار املام خان با بخشین خان مذکور - کر شرمانی افواج 
سکانه بیاد‌شاهراد8 را نزاد مراد بخش صقر -اخذه فرمان واجب 
الفعان ارمال داشتنند که آ‌واا ذسب با راجه جیسنگه وراوامر منگه 
رجشن »پار خان ر اکبر قلي ساطان کگبر و هری سنگه راتبور و . 
چندر ص بندیله و درامت خان تیام خاني و راي کامیداس و خضر 
هلطان ککپر وخلدل پیگ. با هفت صد احدیر داهر مولنکي و بابیی 
خوبدگی و دیگر منصبداران از وه کابل براه مبالکنتگ منوجه 
پیذای گرده - و هفدهم جمادی اارلی افواج ثلثة را مرخص ساخنة 
غرسودژد که ذا رمیدی باد‌شاعزاد8 ءااي تبار ود خافجپان و سعید 
خاری ببادر ظفر جنک در رای پور ر ببرام پور تونف گزینند - 
ر اصالت خان ؛جمو نامه زمینداران آن نواحیی را فراهم آزد - 
و بسن از آمدن پادشاهزاد! رنیع تبار تعوالی پیقیان هر حه 
بخیمت آن گرامی ذسب رمیده در هدم بذاء فصاد این بد بنیاد 
مساعیی جثبله بتقديم ر-انفد - ر هنکام رخصث سبد خان 
جپان را بعذایت خلمت خاصة ر در امپ از طویلة خاصه 
باازین طا ومطا و نیل از حلةهٌ خامه با ماده نیل ر یک لک 
رپیه ند بطربق مساعدت مربلند گردانیدند - و خی ظفررجنک 
را پمرهمت خلعت خاصه و دو امپ از طویلشر خاصه يکي با زاسی 
آطاه زیگری با زین مطا ر نیل از حلف: خاصة با مادة فیل :-وطر 


جبز مال ( ۰ ۰۲۳۹ ) . ۱۳ 
ار آد مره نامه سیاه از چبالت و ضلالت داندیثم تباه عصیان افتاره 
#باشد بروجامسی عاتبمت نک حراه‌ي که هرمایهٌ نا کامی (ممت.- 
1 که گرداند ُ و ءفشوز و۱( مکرر در باب طلب آن نثنه [گیی.شفاوت 
گزین "وف ار مادر شد - سندر بعد از ماقات او بدرگاه [سمان 
جاه معروض داشت که اگرچه در ظاهر خود را مقلوب هراس 
را نموده النماس مي نماید که یکسال ار را در دطی باز گذارنه, 
و راجررپ را می فرسند که استععاه جرایم پدر و خود نموده ملنزم 
مدا سنی جپانبانی باد - ۱ از شاهراه (طاعت (اعرافب ورزیده 
است - و در تعبیةٌ اسب اب هلاب خونشنن می کوشد - اانجا که 
که بعد از رسیدن عرفدا مت سندر گمانی که در بارا آن رگرای 
نادابی !خاطر اراباي دوامت راه پاننه بود بیقی پبرست . حه‌قشوی 
از ابطال رجال رو مساعیر تتال براي استبصال آر بادیه پیمای 
پريشامي بسرداری سه بخدا جدکار اخاص شمار از پیدگه جاال‌ملزر 
گومت - بای «د خااجپان با.ظر بپادر خوبه‌گی در ثمص الدین 
راد او فوالفقار خان و راجه امرسنگه نروری و سدد اف علی رجلال 
ابدییی * مود وراودن -ذکه بهد وریه و بر بزرک و مرصدمت واداء مان 
رای و جمهی از مذهبد آران و احدیان تیر اندازر نی زمبنداران 
ثوم سمید خان ببادر ظغر جاگ با پهران و خویشان خود ر راجه‌راي ۰ 
سنگد و النقات‌خان ه فوي و گونلداس سیه ودیه ورای که خبالا 
‌ ی ی وه سل و جمعي دیگر از منعبداران: 
و اجديلي .تفناچی و تهر انداز و مذگی بیگ اخشین مبیی بزز 
خ#نبت. جوا دوز ار تانینان -آی را باصرف- جهانبانی- نموم" 


خلا ۱۹9۱ را چام مال 
دستوزي یامده بود - سال حیوم این درز که موکب جال درنزهتاد_ 
کشمیر اقامنت داغت از سازش پلبانی که آن نا خلف زا با پدربو 
سلف بود آدار عصیان برري ریز - و چون اي معنی برملا انتاه 
جات ملگه شوریده بخت بدریعه بعضي از ملنمزمان بساط حضوز 
بعزضاشرفت رمانید - که | گر فوجداری داسس کود به‌بنده مفوض‌گردد 
بمید می نماید که هم آنبی‌هوش باطن‌کوش‌را بد-متآررده بمکامات 
کردار ناشایهده رساند و عمچار اک روپبه از مرژبانان ایس هنرژم‌یی 
برمم پیشکش تعصیل نماید - پس ازان کهملنمص ار بهرف پذيراني 
رسید - آن تنک حوماه :عد از ,میدن و طن برنشن بارثفاع جبال 
و ضیق سبل و اشتباک غیاض مذغررر گشنه در ظاهر اطاعت اوامر 
و نواهیع بادشهی باز مینمود - و در باط بامباب تمرد و سرکشی 
پرد‌اخنه در احکام نلاع خصوصا ةَلعهٌ تارا گذه که بر فلف کود سمان 
سا پذا نپاده بالات ر ادرات قلعه داری بر آمودة بود - و باعنقادبی 
سداد خود براي روز بد مامنی آماده ساخنه مُی کوشید - تا انگه آن 
دراز امل کوْتاه خرد فدرا بندگیی این درگاه کیوان مرتیمد بسا-ورجمل 
برادژ خود که بکیفر اعمال نا پسندیده ببزارا خواری ره گرای 
جپلم گشت چنابوه گزارده خواهد شد - نشداخنه اباب زوال و 
نکای خود مرانیام داد - بعد ازان که این ماجریی بکرامت احنماع 
ایمتژدکان قوایم سربر خلافت رسید فرمان قضا جربان بطلب ار شرفت 
مدور ٍ پاست - وجون عرضه ۵ نی مشعر بر عذری چند با سنان‌معليي ؛ 
ذرسنال ان خاب حکم معلی بیضوح فم , پیومت عریر آرای ۸ 
جپانبانی یرب رای را فعض حوال: ارذره ده برمودند > که 


رم ال ( ۰۲۳۷۲ ) له ۱٩۵۱‏ 


عصیان ورزیدن جکت سکه ولد راجه 
باسو و رسیدن او بباداش افعال نکودیدو 


بفد کان ی ۵5 نه در خور ۳ عم باهن بارش سب ریاف ین و 


وی ی ی 


آمال ۳ _ِِ ِ دادن #9 مش ۶ را اتعمنا ی 
0۳ ۱ چذان تره کند که ۲۳ درستاری اژ برژن تاریک گ رفناری‌پاز 
ددانصده والیي نحم ولي نعمت حقهیقی را باعنف سرکشی رناسپامی 
ساژد - حچان «واحس شیطانی دید و افجام بدن ۳ چذان با پوشد 
که ژیان اژ سول باز دشغاخده تواثر ىم مذء م تعقيقي / میجب 
فلت و دی ناشدذ اس ی ۰ (جرم ه فد م قدیر بمعوای مکرمةٌ ۰ و اذا 
رد 1 ن نبلک َرية ۲ 7 مرنا سر نیبا فقسقوا ذیها ها فعق علیا 
نذ‌مرناها تسیر - تارتین اسیان عزت ی اررا سواد مدلت 
۲ کت سا« باعث اعنبار دیگران ر انثبا: خود سران گراند. 

۹ چوراژون شود مرد را روز کر » همه آن ي‌گدد کش :یایه بار 
مصداق ای مقاا ل حال بد مال جگت دنه است - راجررپ پر کلان 
آنی تیره اختر که درظاهر برای بعض مصاليم فاسده و مارب کامد 

پدر ازه اظوار ببزاری رفاساز کاري مي‌نمود درسال درازدهم جلیس 
اقمس. که دارالماطن اهور پنیرماهچة رایات اقبال فروغ آمود پید 
بفوجداری داصی کوه گرد رگرننیی پیهش از مرزءانار آی نوی 


رم 


مالس ۱۱ ۰۴۳۹ ) چبارم حال 
با پراق طلا - و راجه رای -غله را بعنایت‌نقاره کلمیاب گرد انیدند - 
و رام سلگه ولد کرمسي راتبور را از اصل و اضافه بملعنب هزاریی 
ذات و هفتصه سوار «رافراز ساخنند - وغصنفر ولد الله وبردی 
خان را بعثایت خلعت و خدمت توزک برنواخنند ه 

دهم [ ربیع اقاني ] به رای تودرمل فوجدار و امین < چئلةً 
سپرزد خدمت نوجداری لکبی‌جنال نبزتفویض نمودند وک 

.ما .هفدهم [ بیع لثانی ] خابل الله خا ی بعناینت نیل مفاغر 

گشت ه 

غر شهر جمادی ارلی بواد‌شاهز ۵ کامکار *همد اورنگ زیب 
بپادر -عوب کاظم ملازم آن غرً ذاصیم سلطنت اسب دپیهاق 
عفایبت نموده فرمنادند » 

یاز دهم [ جمادی الولی | معنقد خان اژ مرب اودیسه مده 
بفوات ملازست رمید ‏ و هزار مپر نذرو خني جواهر و مرصع آات 
ر شصت فیل‌نر و ماده از اتچمله پانزده با براق نقره که قیمت مجموع 
پار اک روینه شد پیشکشر, گذرانید - خواجه روز بیان که از خوانمه 
سرایای معلمد درگه رالا اعت بعنایت فیل سربر انراخت » 

پانزدهم ۳( جمادي الوی ] سمید خان بپادر ظفر جنگ 
اخلعت خاصه قامت 7 بر ار امده بعکوست میب پنیای 
غوانواژ گردیث - و خانه زاد ان خلف او را بعفایت خلعبی 
و. منصب هزار و پانه‌هبي ذات و هزار موار از, اصل ز افبافه:و 
نیجداریی اس گوه کذگره اجای راجه جکت دنگه و نوجداری: 
جدو اژ تذبیر سوانداز خان مچاهي ساختنذ» 


ادن  (‏ ۲۳۵ ) سله !۱۰۵ 
هن کفراتید ۰ اجه اسر مذگه نبیر راجه رام هس نروري 1 
تن آخان مزیور آمد: بود نیز باسنام ءنبهٌ نلک رتبه جهلی بینت 
پر افزوخنه یک فیل پیشکش نمود ه: 

هزدهم [ ریع الرل ] توچک بیگد کنلس که از بلم بارذ؟ 
بندگیی درکه وا آمده بود دولت کورنش دردافت - و بعنایت خلعت 
و انعام در هزار روپبه کمباب شد » 

نوزدهم [ رببع الول ] راجه بینهلدای بعذایت فیل ازحلقةً 
خامه سرلبر ادراخت ۰ ۱ 

بیست و هام[ ریبع الول ] پادشاه مبر پان عفو تقصیر جعغر 
خان نمود: ار ر| بمنصب سایق سربلند گرد‌انیدند ه 


نگارش جش ثمری ورن 

روز منابه +,اره ربع اذاني منه هزار و باجاه ریک مطابق 
پیست و دوم تیرجش فمري رزن اخننام سال چام و یکم و اشتام 
سال پلهاه ر درم از عمر ابد طراژ ببزاران زیب و زینت آرایش 
پذیرنت - و آن ذات ذات السعادات برمم هر مال بط و دیگر: 
اشیاء معبوده وزر نموده آمد - خافان جپانیان سر یر خافت را 
#ملوس مقدی مطلع انوار لبي حاخنه بزر نذار دام امید جباني ۱ 
برآهودند - و سید خارن جبایی را باضانة هزاري هزار موار بمنصب 
شاض هزاری شش هزار موار پلیم هزار سوار در (-چه -ه (سهد وبمطاد 
امنهی: از طوبلغامة با زینی طا" و اسام خان را نعفایبت دهوپ 
صرفدخ< و اجه جسونحط ؛منگه نت اس از طونلل اه 


منم 9۱ ۱ ۳ ۱ . وت 


۱ 


۱ 


۱ زرد لور ۷ ۸ 92 بسچ اهاتي و سیب 1 ند 
. ۸ و نوت بیدانه دارم و کو» ور دیگر فواکه - و رس سرو چناز 


ونبال امناب گل و ریاحبی نمود‌ند ‌ 
چپارم ربیع ان "تلیم خان ۳۹1 از مندهار مدوجه در کاد 
سل م مطاف شد»" بود بصوبه ۳ یت ملدان تغدد ر تچاپت خان 


,و خدصت شبط سیوسنان از تغییر فزاتخان سر بر افراخت - سالیانه 
۱ حکبم موصنا از اصل ۳ اضاده (دصست و هشت هزار رز پده مقرر شل - 


به اضصبل برادر زاد «قرب خان هرار ر وندم عنادت فرصود ند ۰ 
هنم 1 ربیع اون [ راجه دبدهلد اس از جاگیر خود رسدده 

تابم آسنان اببال نموت - و جم علی ار تعیدر معز الملکگ اعکوصمت 

بندر سورث رین ‌ 

دید معک انعام نمودند * ۱ 


پاب دجوت تن الله و تسلیمانه علمه ۲ ۳۹0 و اجایه بای 
مقرر آراسته گذامت . ر دوازده #زار روپية محپول بمخمقیی 


عمطا کردندد ه 


.. هفدهم م ربیع لول -جد خاي جپان ز جاکیر خود کوال از 


آمدم اجراز جرف تقبیل مد -ذبه ٍِِ ‌ هزار مهر نی ر پکی‌نیل 


,نچنبازم ما ۰ ۱ ۲۳۳ ) ...۰" .صله اوه 
۱ پیصت و دوم [ صفغر  ]‏ دوستکام ولد معتمد خار. اخبصت 
خشیگری و راقعه نواعیع موبة بفاله سر برافرلخله مرخصگهت 
۲ و #عوب او برخهی سرصع آلات ز صد اسني ازاتجمله در از طویلعٌ 
شاصه با زین , طلای مبناکر د زین طلای ساده بفپرست جرید؟ . 
مقاخر پادشاهزاد: عمد شاه شجاع ببادر ارسال نمودند ‏ .سم 
ای ی 

بیست ر اجم [ صفر) چارده اسپ ر هزد: شنر پیشکشه 
اممعیل موت زمیندار ملنار از نظر اقدس گذشت ۰ 

بیست و شهم [ عفر ] مجلع عرس حضرت جنت ماني در 
روضگٌ منیعةٌ آن خلد نشیی انه‌قاه یافت - و بامر اقدس مین پور 
خافت با جمعی از اسرا بان مک نبض نشان رننه [داب زیارت !چا 
آ ردند - و مبلغ ده هزار روپیه باهل (سلعقاق تسمی نمودنه ۰ 

یت و نیم [ صفر] *علدار خار از تعیناتیار بنگاله باللماس 
اغثر برچ خافت پادشاهزاد: معمد شاء شجاع بهادر بعنایت نقاره ۶ 
مفلخر گردید ‏ چون نيري 6 اهنه‌ام حفرآن باب رالنعاس علی 
مردان خان برد مقره شده بود ویک لک رربیه از سرکرراا موانتق 
برآرن !خان مذکور حواله گشنه بنواحيي شپر رمید - بخلیل الاء 
خار حکم شد که باتفان دیگر بندهائي .که دربن کار روف دارند 
و معماران دز حوالعی شیر بر کدار نیر اجیت باغ مکني که مراتب 
نقیب وفغراز داشده باشد تا حیاض و انهار ر [بهارها و فوارهاي 
و تخواه مقدس ترتیب یابه بر گزیند - پس ازان که مک ي بدیٍن 
کیفیت باننه آمد بموجب حکم اتدس مطابق طرحي ل که پسندید5 
طبع دغوار پسند بود موم ریبع ول اما مرت نبدند و بیصبی 

تست 


" رنه و و عصیان . گذشده اعنراث نمود: بقصد ۵ دی صوبه دار- ازنو نگر 


منزل گزید - اغظم 
ررنلها زد و دار الضرب نوا نگر 
ر ۳۹1 وسط ولایمت اوممت و دزآن معمودی سدکق می ژدد در طرف 
۹4 رسنکاریی او صورت ذواهد دعهحت - وامیندار مربوزر ۹1 اژ (طاعت 
گزبرندادت دادری‌صد اسب پ کچهی و سوک "حمودی بردم پیشهش 
#1 انضرب تیول تسوت و ۳ داد که اش 


ناه ۵۱ ۱ ۲۳۲ ) ۲ . هتهارم حال 


روانه گردید -پس ازان که دو کردهیع 
۰ خان بدو گفنه فرسناد که تا پیشاش مدة 


بر ۷ ئ تتفین مقام ۵ خود روند د و ه اه ۳ احمد (باد به تذیده 
: و تادبب کراس مواس [ جا بپرف‌ازد پسرخود را با جمعیفی نزه 
صوده دار بفرسند - و بعد از پذ اي پهشکش رجز آن‌نزد اعظم خان 
بدا خذ» بشاه پوز ی تمول و 
مذگه بعذایت نبل از حلقَمٌ خامه 


ر 
آمد - و خان خاطر از سبم او 


درم صفر راجه حصو 
پانزد هم ۱ صغر ] ت خادم بعاعءعت و منصب هزارمی ات 
و پانشد سوار از اصل و افامه ر فوجداری ز جاگیر داریی منق سور 
ی 0 ۱ 
از تغییر شمس الدین_ پر نظرببادر خویشگی ر مرحمت اسپ 
و فیل سر افراز گشذه دسلاوریی [تصوب یانت - بدید *عمدنوجدار 


میا در آب ددل »اد شّد ه 


هفذهم [ مفر] [پیشش مبر شمس تیولدار بررد: یک فیل 


و له اپ بنظر اند در امد - ذریف خواجگده ببدی بغنایمت 
رز امپ - چو مر ن بعطای ماده فیل مر بلئد گردندتد:ء 


۹ و 
چپارم سال7 ) ۳ ( یمد ۱0۱ 
گهرات ۹1 13 ن شورید1 هرأن وساي . فا ادحت - و کان | وه گران 
شورش نراد باعظم خاان عفایمک شد - ار استبهال شقاوت پیشکان 
کلهي 2 توي 1 اژ 


غ 


لت و ,۱ دي ثرا زني و دزد عی هموارة ۱ 


۳ ۳۹ 
رعار! و هرا دیس آن ك‌ ر ایذا میرسانودند 2 در و 


و دبای ولیت ی 
داخل شدن احمد [باه با 


ی 3 
۱ کوثدد ند ود دممتا يب اخله باس از 


بمب کوي وارة ودیگر «رتابان ]باب 


3 ِا 

پرداخنه این گروة دساد ت را از قرار واقع ذاجده تارتین 
۹ ! مارا زلی معیی بدا دموده د 

پرگنة ببیل از بدال اوطان گوایان در « کم ۵ ی 


1 ایح زرا آرال لمناسیت دام دصر خی 


بکا ‌ بچ 
میر خلیل موسوم گردانید _ و و۳ کتهی واره درموفع چورارد #رري 
ت قلعة منینی و دیگر عمارات 


امند ۳ و اکثر ایام بارش در حد واه 


۱ 
که میان اوط ن کتهیان واقع ام 


هراب گرد اندده آن مشام ۳ شاه پوز ۳ 


۱ | مااش دس - و از ابذدل؛ 
نا رامش سر ۱۳۱۳۵ 


۰ ۱ 1۳۹ 
گواي واره سمیت جالوز تا اددهای ی وازه که بذ چام ر بهارا 
سدی را * نه‌اند 
ب- دریای شور پیوسنه است ۰ مفسدی را *جال نه 
: کرد - و مها 9 
بطمانینت خاطر ره نوردی فرا پر ي 9 , گرننند - و آزای رر که 
در مدت حکومت او از «رزدآن ۹ اط ء ت‌ که زمیذفاران ۳ بایل 
۱ 
تموك پفعل دنامده بو خان مزیور پمزیمد اتا فان او برع 
ای ای ین یوت 
زیانده برهلماد 
"عفل عانیت گزیق ۳۳4 مار پثيريابية ۱ سر بر ویزات 1 


جنم ۱*۵۱ ۱ م۲۳ ) چام سای 

عرا ای ماد در هزار رربیة مقرربه نیازمند" 
یازدهم [ *عرم ] هزار سوار از منصب اجه جسونت -نگه که 
۱ پلجزاری پاجیزار موار بود در ادچه تق آسده غرر نمود‌ند 9 اژ اصمل 
۲ اقافه ]فا ادضلکه پدیوادیی م ی دار[ : 


اکبرآباد سر برافراخت 
بمنصب آهزارر پانصد‌ی شش صد ۳ و میدس داسمبایت 
خااي پمثصب هزاری «شنصد سواز َ» هریکی از الله نلي ولد 
پلنگنوش ر راي 0 حپالا پمفصب ۱ هزاری ۳9 سوار نوازش 
یاونند » : 


هژدهم ۱ *عرم ] هر کدام از املالت خان ر بهمنیار رلدیمدی 
الدرله بعذایت فیل سرافراز شد و ! 

ره تا ر‌ درم ۷ *عرم [ ۱ امام خان از دکن آمده بدرلت 
ی ی کبوان سکان يرسید - وسله فبل پبشکش نمود - و بمرحمت 
رلند پایگی بای ۰ ۱ 


بیعت ر #جم [ ۳ ابراهیم بکرل نذر سود خان ۳ 


+ ات و اسب و ذعا 
۰ 


م‌ هزار زریده و #مرهان آورا بانعام دو 
هزار روپده سیمایهٌ افبذار خشیده رخصت انصرام دادند - مرشد 


قلي خان بخدمت دیوالیی ملنان سرافراز گردید » 


نان صوبه دارگجرات فتنه پزوهان 
آبافرا وکرنشن پیشگه ش آزرمیندار چا ۰ 


یه 


لین با آ زا عخسی نز لقن صویهٌ 


چون در سال 


چهارم سال) ۱ ۲۲۱ ) نمنه] ۱۶۵ 
گذشت - ومناع پاش لک.ررپیة بقبول موصول 


مار و امراي نامدار به پذیرائی 
که بعفایت خلعت ر دهوپ مرمع نوازی 
یافمت - سیادت خار بمنگسب هزاری ذات و چارسه سوار از اصل 
و اضافه عز افاخار اندوخت ۰ ۰ 

عر؟ "عرم [ سذه ۱۰۵۱ ۰ پمدر بر که فیل - و لمل عبند سکیم 
سيالكونيي دربست مپر - انعا ام فرمودند - مبیس داس راتهور را 
پص از در گذشني راجسنله ب شلعت و امپ سرافراژ ساخانه حل 
و عقد هراس ك جسونت من بدر "غویض فرمودند  »‏ 

اجم [ محرم تیه بان ببادر ظفر جنگ از کبل 
آمد: مت تفبیل عنبة (تبال ۰ دریانت - و هزار مبر نذر 
گذر ایند ۰ 3 / 

هقام [ "عرم ] بزپارت مرقد نر‌گورانعی حضرت جنت مکني 
اداب زبارت مبلغ ده هزار 
معناجان عطا وه . 


اثار الله برهاده پرداخنه بعد از ادا : 
روپیه بسدنه آنجا و دیگر مسنعقان ور 
دو هزار ررپیه بمیر شکاران نذر حمد خان 

شكاري آدرده بودند عنایت شد ‏ 9 ۳ و ادخ چون محروض آذدس 
گشت که ظریب *خاطب بغداني . س , در پندر اهری رخت 
هي بربهت - حعيم خوشعال ؛جای ار » مین 
خایی ؛خطاب سابق خود نداني خان. نامور باگردید تلور "ذضلجیی 


که با ابراهچم بکارل جانوران 


افن ع 


مثه ۱۰۵۰ ( ۲۲ ) .۰ چچٌبارم مال 
بمنصس به ۵ هزاریی ان و دو #زار و پانصد موار ب و صلابت خان 
باضانه پانصد سوار بمنصب سه هزاري در هزار موار - ر مکرمی 
خان بامادگ پانصدیی ای ر پانصن «وار بمنهسی در هار 
بمنه پا هزار ر پانصدی هزار ر دویست سوار - .وسدد صعمد 


در آب مر برانراخت بمنصب هراهي پانصد موار - و سید 


نور العیان بمذصب هزاری 0 مد | سوار - موازش دافدند ِ 
وسمت و کم ۱ دي اه [ فراجه رای نگ فبل ر بر 

انداز خان شمان فجداری چا جمو یتفن للع >رو 

۳۹ *هزار روید» عفایت شد » 

سر بر آدر|خده - کد‌مت پا 

مرخ گشتند ۰ 


داهزد؟ عالی نسب مراد بخش 


اُ 
۱ _ خلنسن الله خان بعنایت 


تست و چیارم [ ذ 
خلعت و, باضایةٌ وانصن 
هزار و پادصد «واز ر‌ عد‌مت موش بيگي و آخنه نش 
سرنراز گودید ۰ 

مت سل 1 ٍِ 

بیست م هغنم [ ی اجه ] که ررز شرف بود یمیی الدرلة 
امناتب شیاه نفیمه انواع تنموقات که قیست.اٍن سه لک روپده 


۱ 


چبام بالنم ۰ ۲۷۱ ) منه ها 
(حذص.ص هر ری هرا ر‌ سواز سر بر افر! خده بدکی معا شد - ابراهدم 
بکاول نذر عمد خان که خان مزبور 2+ ع وب او یک شنقار و ۷۹ 
(دعام ۵ هزار رز ده دود رز افراخمت ‌ِ ۱ 
دهم ۱ دي ای ۱ دیوحق] ۳ بمرادم مع ود عدد ای 

پر داخنند - دزی داریخ سود جاون بعنادت خلعت ۲ اس و 
نظم سرکار بپگر مباهي گشتل - و شریف خواجه پسر صایم خواجه 
که او در بل سدگذر اند و بر الرغر , هاش خواحه در ده دید ۸5 از مضافاد 

او در بارمینذراند وبرادرش/ هاشم‌خواجه در ده بین ده از مصافات 
سمرقند ات بسر مي درك - از بلخ | مده پيشانوي طالع خاک 
[سنان خوافیی *جده اه بر افروخات - و ذه اپ ر ده شدر پیشکش 


دمودة فرسنادند ‌ 
یازدهم [ دیا جه ] پیهکش ججان‌نذار خان: سروب بغدائي 
خان درفبل کة از اقطاع خود فرسناده بود بنظر (کسیر اثر درآمد ۳ 
پانزدهم [ في اجه ] موموي .فان مدر بعذایت ماد؟ میل 
بلذدپایکی یافت » ۲ 

شانزدهم [ ذي اجه ] راجه جسودنت سنگه از وطبن بدرگه 

گيني پثاه امه دولت ملازمی اددرخس ب * 

۰ ۸ ۰ ۸ ۹ ٍ ۰ ۰ 


و ( ۲۲۲ ) هبپارن سال- 
نوروز جهآن افروز 

مالک مان داباي جمانیان فمودار فردردین بود - و از صوت جود 
پردریی خد ایکان جبوان خواطر ءالمیان مسرت کی ۰ آنتاب گيفي 
افردژ پس از انقضای هفت ساعت و درازد: دعبةه و پاچاه و ده 
ثانیه از بوز چپار شنبه نیم ماه ذی | لحجه سال هزار و #جاهم 
«جری لور ادزاي برج دمل گردید اد شاه گردون حاه بر سریر 
#مراني و *مررانی جلوس فرموده کشت (مید اهل روز گار ,ابر 
(ذضال و ادرار هر -بزد شاداب گرد انبدند*- و پادشاهزاد؟ ولا تبار 
.مراد /عذش را بعذایت خلعت خاه؛ و چبِقَهُ مرعع و جمدهر خامه 
زیی طلاي ساده و فیل از حلقهٌ خاه۴ بایرق نفره ر ماده فیل سر 
بلند گرد‌انیده باز بکابل رخصت فرمودند - و راج؛ جیسناة و جان 
مهار خان و هریسنگه رائپور و راحه یرام و نورالدراه واد مبردسام 
یر آجر وزاي کاسیداس و ثاهرو الدرسال هادا و خلیل بیگ و چندر 
بهان واه و گردهی دیگر از صذصید! رآن در خدصت ۳ عالی 
دسرب مرخص گد ون "۳ اجه حجدساگه (مدست ۳۹ و جمدهر,. 
م:ذ کار با پیواکداره و امپ یا زد مطلا ۳ بر افراخت - و اخشگرین 
رانده بود ژ بخشیگری اخدیان #خلیل بگ مفوضف گر دید - زاهد 
خان کرکه که فرجداریی طیان راب دز منوط ود از ال و اضافه 


چام ال ۸ ۲ ( ۲۲۰ ) ۱ ۱ 
جمال الدیی حسین]"جو بانعام مد مبرکام اندوز گشتند - به بافی 
بیگ که بخدمت گذاري مهد پادشاهزاد! ات بیدار مج 
کشزه فیل - و به 7 ولد سپس داس شمشیر یراق طلا عنایث , 
شد * ۱ 
غرا ذی اجه چون بنسامع حقایق جامع رمید که 
پیمان زندگیی شاه فلي‌خان که از پیشگه خادت بنظم صوبهٌ کشمیر 
معیی گشنه بود در ین حس ابدال لب ربز گردید - تربیت 
خان ر ا فقوت و باصافگ پانصدی مه صد سوار بمئصب در هزار 
و پانصه‌ي هزار و پانصد ,موار و بعکومت صوبهٌ مذکور و اسپ ر 
نیل بر نواخننده ۱ 
پلجم [ ی 1 جوم ] آمالت خان و صلابت خان بعذایت امپ. 
با زبري نقره سر افراز گشنذی -به کنور رام 8 پچ برکان راجه جندلگه 
یل مرحعت شد * .۰ 
هغنم [ ذدي / یه ] به #ذار بي طغائي امام قلی خان خلعت 
و خلجر مرمع و شمشیر و سبر هر دو با براق طللی مبذاکرر بیست 
هزار روپیه نقد عنایت نموده "دوب ندر بنگ که سابقا چهار 
هزار روپیه باه عنایت شده بود #خلعت و اسپ و هزار ررپیه نوازش 
یانمتا - دربن تاریخ چون: معررض اندس گردید که صوبه دار تنه 
غیرت‌خان برادر زاد؟ عبد الله خاررب لا فیروز جنگ مراحل زندگی 
" درنوردید شاد خان را به خلت و شمهبز و بافانگ پانصدی پانصد 
حور هنصب در هزابی هزار ر هفنصد؛ »ور و بصوبه دار موبة 
موشو و مرحمت اس حرنراز گردانیدنش ۰ 
۳۹ 


,مه ۱۰۵۶ ۱ ۲۳۴ ) چارم مال 
طوبلگ خامه با زبس مطلا و فبل از حلقةٌ خاسة و صوبه دارمی تندهار 
از تغیبر تلم خان بلند پایه گردید - و به قلیي جان حلم شد که وعب 
از رمیدن صفدر خان‌قلعه قندهار با ولایت باومهرده بدرگاه وا بیاید. 
سید حسی مازم قطب الملک که افیال پدز#کش ار آورده بود به 
خلعت و اسپ و انعام چپار هزار روپیه بر بر افراخنه مرخص 
گت » 
حشوز و تن دعردان نون خاعت ماني عفایت شد » 

چبارم ۱ دی الوعده [ (خنیار رلد رز خان از اصل و اصافه 
به‌خصب هزاری بش هد هوار مباهی گت ۰ ۱ 

نهم [ ذی القعده ) مادهو سنگه ود راو رت باضاند پانصد 
مور "بمنصب سه هزاري در «زار ی پانصد سور مر بلندي 
یات ۰ ۱ 

دهم ۱ ذي | شعده ً مریص *داس رانپور و جذدر بهان / 


بعدارت فدل س افراز آذیدند ۰ ۱ 


۱ 


شواز دهم [ ني القعده ] ر اجه جیمنگه از رطي بدرگاه کیوان 

7 آمده ناصیهٌ ط لع باسنلام [حننان جپانداری بر افراخت - چون 

از جعفرخان تقصيري برقوع آمد او را باغییر منصب و جاگیر 

تلایپ نمود: چنسي از در یانت معادت کورنش که خو.کردکان 
دوام حشور را امعب آلام و اشد 4عس ات باز داشتند ه 

چباردهم [ دي مد ] میر .مه له وف یر عارف نبیرا 

سام ميرزاي هفوي به ۳ مه صد میر- و احصی رلله نبیر میر 


۷ 


۴ م, ۳۹۹ ۳ ) مله ۱۶۵۶ _ 
وه شب ارو 4 بازیی طلا ومطلا و فیل یر با براق 
نقره و ماده فیل عطا فرموذند - و بعبد الله خان ۳ علن میور 
نیز فیل عذایت شد - و از کومکیان صوبهٌ کبل ۰بارز خان اشلعمف. ۱ 
ز اس با ژیی مطلا و فیل - و سردارخان #خلعت و امپ‌با زبس 
نقره و ضبط هر در بنگش - و جار-پار خان و چندر مس بادیله 
بمرحمت اسپ ۰ در راز کشدند - عرزت غان حارس فلیةٌ ۳۳ 
و گرنگ باضان پانصد | عوار بمنصب سه هزاری دو هزارو پانصد " 
هوار و خطاب عریز ال خمان - ر شاه فلی خان اخلعت و شه‌شهر یراق 
طلای میذاکر و باضانهٌ ۸ زاریی ذات بمنصیب مه هزاری در هزار 
سوار و بانعام چاه هزار ررچد نقد و نظم صوبةٌ کشمیر - و فرالفقار 


۳۹ ونان اوق پا:صدعی ۵ات ت و +صب در هراری هشزعن سوار- و *عمد 


فدل و حکیم ضداء الدیی دم 


ر هر یکی از تیاده ولد شجاع بلی و یو.ی علام معزمن علیمردآن 


اب رحمث خان مفلغر گرد‌یدزد ‌ 


پر کدام از خواجه خاوند "عمود» و مر ظپدر الدین ءلی دریصت ۰ 
۰ ‌ ‌ 


سه هزاررویبه و بیمراهان او دررهزار زوییه - مرحمت نموده -_ 
۲ اهل نعمه بادعام , مقرز کامیاب گشدبنه » ۰ 


سل ای ماه ۱ شوال 1 صفدر؛ خان . بخلعت و بافانة دوهزار 
دوار مه ب جم زاری ذات و ار _ بمرعست امپ از , 


امه ( ۲ ) . . . ۰ چارم.مال 


شکار فرموده پانزدهم ماه مذکور خردم ملطفت را بر نزرلِ ل نیض 
مومول نروغ آمون ساخنند » ۱ 

شانزدهم [ شوال ] صفدر خان از داراخلافة اکبر باه بأمنان 
کیوان مکار آمده شرف اندوز ملازست کشت - از وقایع صوبهٌ کابل 


معروض اندس گردید س دادر خان تهاده دار نو و5 در نبرد 


[فاغنگ پوه‌ف زي 1 هت تمام پرو ۵ جوم آررده بودند پابرادران 


حعمن پسر سدن بلی بوالا پایکٌ شرادوت مرذقی وت ‌ 


گذارش حجست جشس شمی ولا 


۱ ردز پلوخنبه نوزدهم وال ۳ «زار و پدی او مطابق دواز دهم 
بهمی شمسي رزن .قضای مال چل ونیم د ‏ غاز سال اجاهم از 
عمر اب طراز مسرت انزای روزکار گردید - و پیکر انور بط و دیگر 
اشیاء معپوده بر سخته آمد - و جهانیان بکام دل رسیدند - دربن 
روز نشاط افروز که دیداچه *عبفةٌ ایام کلمرانی - ر حر لوح صفییم 
اعوام شاد‌مانی است - پادشاهزاد عالي نس والا تبار مراد #خش ۱ 
باضافگ در هزارسوار بملصب ده هراری فات و هت هزار سوار 
سر افراز 9 - ءلی مردان خان را #خلعت خامه با چارقب طلا ‏ 
درزی.ر خاجر مرصع با پی‌ولکثاره مر بر افراخه و از منصب او که وه 
هفت هزاری ذات و هفت هزار سوار مه هزار سوار درامچه سه 
اسده بود دو هزار سوار دیگر در امذه حه امه مقوو -اخنه او را ال 
تغییر سنقیذ خی ببادر ظفر جنگ بصاحب موی کأبل پرواکتنه 


چارم مال ( ۲۲۱ ) سله. ۱۰۵۰ 
تغییر شاه ثلی خان و مرحمتا امپ بلشد پایلی بادله 
مرخص کشت ۰ 
بیمت ر بچم [ رمضان ] نظر بیک *خاطب پاوزیک خان را 
ده سا االنماس پاد‌شاهزاد ] وال ددر #عمل اورنگ ژرب بپادر 
بان هزاري هزار سوار بمنصب دوهزاری بر هزار سوارو بقلعه: 
داریی ارسه از تغددر مبارک خان نیازی کامیاب‌گردانبدند » 
ملخ ما ۱ رمصان 1 از عر۵ه اشت بپادر خان ۹1 از پدشگاه 
خات به ثنبیه حذیت د دیگر مفسدان بندیله من گشنه بو - 
و وثایع نگاری که با او ود بمسامع حقایقی»جامع رمیل - #5خان موز 
جنگل بری و رود |ندوه ازان مقاهیر بتدل رسانید ۰ و حلیتا 
و سچانی با اعذز یی همرهان ادبار "1 سپر فراز کشتنه - ۳ ماو 
۱ مبارف ی زار روپیگ مقر پارباب اساعقاق مرحمت شد ه 
غرا شوال عید دطر نوید شادماني رسازدد ‌ شپاشاهة .این بناه 
فرٍن ءعظمت و جلال د فبٍل آسمان تمثال مین که نشریی بردة 
ود از آه‌ای نماز ین ولاخانة وا مراجعت درصمول ده - و جبانی از 
۱ زر نثار اهاپ گردید بقاف‌ی #ومن اسلم دو هزر ررب:ه صدثة 
قهایر حواله نمودند تا به‌سلعقیی .مت نماید « 
چیارم [ شول ] میر کار توض بیگی امام تلي خار.ر 
پاچم [ شول ] رایات جپانکشا بمصطاد جباگیر [باد و 
تلوندی بر امراخنه آمه و بمیاری از تبله کار و آهو و دیگر جانوران 


منایه*0 ۰0 | ۱ ۲۲۰ ) چارم-سال 
هقدهم ايیی ماد [ رمضان ) ادرا باییی دولت عظمی فایز 
گردالید - پادشاه دوربین صواب گزی از خطوط پیشانیی او امتعندا 
کارگزاري و کار دانی دربانده دردلف زمر بندگان منسلک گردانیدند 
و فامت افنخار ش‌ خلت خامه زین ساخده پایٌ اعنبار او ر 
بمفایت امپ اژ طویلُ خاصه و خدمت عرض مکرر که جز معتمدان 
,بار گا» تقد او‌مایند بر افراخنند - و از امدا بخت موانق و 
اءات ررزکار مماعد در عرض یک سال پیثصب هزار ی ات و 
دویصت حوار و خطاب خانی و خدمت راا رتیت داروفگيي 
د ونان خاص که بغدر از مر یدار راس الاخلاص تفویض نمي یابد 
نوازش یافت - دولخادة خاص که بدسنکاری هنردران شگرف [ثار 
و صناع بدیع کر حیرت انزای دیده ورار است - میا مشکوی 
رات و دولنخانم خاص و عم بایوان کیوان مر بر کشیده خاقان 
جپاندار از بار عام بآن مکان نزاهت نثان تشریف برده بر اورنگ 
جبانباني جلوس میفرمایند - و دریگ برخی از معاملات که جز 
معرمان پیشگاه تقرب بران | گپی نیابنه بنوجه مشکل‌کهای شرنشا: 
نلگا,سکلن ملک معنت فیصل می پیت - ایس منزل اقبال چی 
تعمام منصل می باشد از ء,بد حضرت عرش آشیانی بخمل‌ازر 
مشپور گشنه بوه - درین آوان مصعود بدولاخانة خاص موسوم شده - * 
چابالچه در جله اول این نارین نامه بتفصیل گذارده آمد ه 
نوز دهم [ رمضان ] قزاق خان حاکم سیوسنان بعنصب د, * 
هزازی ذابی ر هشنص -وار از امل و اضانه سر بلند گردید: و 
شاد جمان بعذایت خلعي ر پاضانه پانصدی ذات و چار صد سوار 


ی #4" 


چارم مال. " ۲( ۲۱ 4 .سنه ۰۵۶ 


چبار دهم 1 رمصان ] پادشاهزا دهاي کمکار و نوئینان اخلاس 


شمار بعنایت خاعت زمسناني عرُ اختصاص باخدن ‌ اطف اه 


واد سعلی خان / بپادر ظفر جنگ از نزه پدر آمده پرشانیی طالع 


هانر دهم [ ۳ ] ببریک از نوم سماء +عظمت پاد‌شاهراد و 


*عمد آررنگ یب بپادر و پادشاهزاد! مراد کش یک قطعهٌ لعل 
و دو ی‌از مروارید عذادمت مرج ۳۳9 پیشعش عرث خان ده اسب و 
لغنی از اقمشةٌ نفیسه بنظر مقدس در امد - اژااجمله چپار اسپ 
به الاع نلي ولد یلنگنوش مرحمعت کشت ه 
گذارش رسیدن ملا سعد الله بسعادی 
تقبیل آسنان شل و انضال که مسیط 
برو نوال است ومعاط فر و اقبال 
جون گوامی 5 توجه کشور خديو گيني حد! پاحنشاد فصلاء از 
و ارتباط فصیاو بلاعت دثار مصروت است - و بمصامع مقدس ۹1 
همواره شاه راه بهایر باد رسید - ۸5 ملا معل الله که موطن و مذشا: او 
داراله‌لطن اهور مت بعلیگ فضایل ‏ و کمالات عقلي و نقلي و حفظ 
قرآر قرآن مجیِذ و حس تقربر رلطف * تعربر *معلیی اصت - و در هی 
وقاد ۹ ۳ نقاد و کذرت _ِ رخ بسطت و مارب 
بسعادت ورین ۳ نت " خان مر روژ 2 


ِ کدران زدعت ون |ذروخت ‌ ۶ زد ای و ۲ 


ت‌ 


سذه ۱۰۵ ( ۲۱۸ ) , چارم سا 
گرایه - سردار خان را خلعت عفاشش درمود: از تغید مف فیی 
توپیگی ساخنند - خادل برگی ام خلعت ور عصای مرمع 
وخدمت میرتوژکی از تفیرمیرخان مققطر کته 7 
۰ .ییستت و دوم [شعبان ]یک قطعه اعل؟ انیب با در دائهٌ مروارین" 

و جه‌دهر مرصع با پرولگناره و کمر مرسع و برخی دیگر روج 
آات و نراوان البمٌ نفیده و در امپ ازطوبلگخاه» یکی بازیر طای 
میا ار دیگری با" ژ 1 ی طلای ساده بسرو جویبار خلانت پاناهزاد:ه 
معمد شاه شجاع بهادر فرسنادزن - چلال واه دللار خان کاکررا بخلعت 
و ملصب هزار و بادعدی ذات و هزار سوار از اصل و اضانه 
و #لایت ا.دمي بر نواخنه بدکی نعیر نمودند » 

مخ ماه [ شعجلن ] پادشا: زاد؟ عالی نسب مراد خش 
دردسمف ِ ترکي برمم پدشعش باظر انور در اور - ارسلای آفا 
۱ ۳9 ی زرم (+رحمت خلعت و امشیر وه‌هریراق طلا و یک بر صد 

تولکی وبلگ روبیه بیمان دزن ربدهت اس - و عمر چلهي ملازم 

۱ *عمد پاشا حا؟ مسا بعنایت خلعت و نامه زار روبد فرق‌مباهات 
بر آنراخنه دسئوریی مه‌اردت یاننند - ر #صعوب عمر ده هزار روپده 
بمعمف پاشا و پم هزار روپبه بعمر بیگ بردر ار فرستادند ه 

قر؟ رمضان الله وردي خان را اخلعت , اسپ بازین مداد 
مر بلند ماخنه رخه ت دارالم‌للی دها ی فره ودند - به نظر ببادر - ۱ 
خويظلي (سپ عایت شد ه 

دنرآزدهم [ رمضان ] پیش شش خاآن دوزان ببادر نصرت جنی * 
چاز هزار پارچه دردامی از نظرو گذات م 


چام‌بای ۰ ۱۰ ۲۷ ) سس 
پناه داد - بنظر اکسر اثر در [م۵ - موم لب قرابل_امام 
فلي خان. را بمرهمت خلعث ور انعام دو زار رریده مر آفرازي 
بخهیده مرخص ساذنند - پیشکش اعظم خان جواهر و ان , 
۱ و مي .چپ که از گجرات فرستابه بود از نظر مقدص گذشت م 
مکرست خان شصت اسپ ترکي پیشکش نمود - و دیانت خان را 
بشرحمت خلعت و اسپ و خدمت دیوالیي موه 4 دکس ر تانانه 
و بااگبات برار از 3 تغیر ]تا الضل بر نواخنه رخصت فرمووند ۳ 
مصون ار خلعت خامه و اسپ از طوبلگ خاصه با زین طل بء نیال 
چمس اتبال پاد‌شاهزان: مدمد اورنگت ز زیب بهادر ارسال داشنند- 
و *عمد قی تفرژی دییوان آن بخت بیدار را از تغیبر امبر بیگ 
پرادر آنا انضل دیوان خاندیس و پایان گم.ات برار گرد انیدند « 
نوزدهم ز شعبان ۲ پاد‌شاه ژادة وااثبار مراد نس با مرداز 
ان و مادهو سنله ولد رار رذن و دیگر بندها از ابل [مده به تلقیم 
عنبهٌ درلت مستسعد گهت - و هزار مپر نذر گذرانبد - شاه قلی 
خان از ببکرآمده دولت کورنش دریانت - دربن "ریخ بمنزل 
یمین الدوله تشریف نرموده آن نوئدین با امکان را مشمول عواطف 
گرد(نبدفد - و یهمیی اادرله ردم پا انداز و نذار :چا آررد: اتصام زراهر 
چواهر و دیگر نفایی رماعه پیشکش نمود - ومناع سه لک ررپیه شرف 
پفيرائي یادت - نظر ببادر خويشلي هتریب دومال پینوله نفینٍ 
هن بدمای روز افزونیی دولت ۲-مان مومت اشنغال داشمت" 
1 پیش و زش پادشاهي بعنایت غلعت و ماب ساب که 
4 هزار پالسدیی ذاب 7 هزارپانهد سور بو 7 امي مر الیاز 
۳۸ 


ی 


19۰ ( ۲ ) چارم مال 
شرت . اندرز غلازمت گزدید ‏ 

پلچم [ شعبان ] سه نیل يکي بایراق طاو دو با یراق نقره 
که تطب الملگ مصعوب سید حسس مازم خود بظریق پبهکش 
ارسال دنه بود از نظر اتدس گذشت - وسید حس بمرحمت 
خلعت تامت افلخار بر |رامت - به الله فلي ولد یلنگنوش ماده 
یل عنایت شد ه 
۱ هشنم [ اه امالت خان و سید نو لیا و نا 


4 


۳ 


خوجه ۱ اس نققبندی 7 7۳ آمده بود هزار روپیه 
مطا شد ۰ 

درازدهم [ شعیان ] مذزل علي مرد‌آن خار بر میملت 
لزرم رشک انزای منازل آسمانی گردید - خان مزپور" مرحم پا انداز 
و نذار و شکر عواطف خاقان جپاندار بنقدیم رسانیده جواهر ثمینه 
ر مرمع ات و نفایص اتمشه پیهکش نمود ۳ 

چپاردهم [ شعبان ] ارمان آقا سفیر روم ببرهمت خلعت و 
انعام پانزده هزار رویده نوازش یافت ۰« 

شب پانزدهم [ شعبان | که موهوم بهليلة البراة است بتماهاي 
چراغان که جانپ در سص بر کنار دریای راوی ترتیب یاننه برد 
پر هر اخنند - درب شب منبرک ده هزار ررپیگ مقرر بارباب املعقاق 
پذل فرمود نف - فردای آن #ش فیل مه بر و سه ماده که عایل‌خان 
"و قطب المللی بیادشاهراد؟ مار عم اورنگسي زیمب بادر اردال 
*داشة بچدند - و آن را گپر بعنوار پرشکش آرانگ درگاه خواتین 


چایم مال . ( ۲۸۶۰ ) نله ۱۰۵۶ 


۹ «لخ این ماه[ رب ] دو کروهی دار ال-لطنه نیم 


ذذارش وصول موکب جهان پیما بدارالساطنة 
و دبگر وقأیع 

خر شعبان خاقان جبانبان قربی دولت و اقبال بر فیل نلگٍ _ 
خرام بدولت خانهٌ ,دارالسطلنه نیضت فرمودند - فرائناه راه 
یمیس الدوله خانخانان -چه ساار که بواطهُ رنجوری دردار(لسلطنه 
مانده بود پذبره نموده سعادت مامت اندوفت - و هزار مپر 
نذر گذرانبد - پادشاه هلیمان دخناه شان -هاه اکثر نوئیغان 
وال اتندار مثل مپه سالرو علي مردان خان و جعفر خان د برخی 
دیگر امرا که دوحانب را رده بسنه در کمال آراسنگی ارتاده 
بودند - و پیاد‌های غنگچي ر باندار را با بیرقبا و نشانبای زر 
نکار و جنیبنپا با ساززرین و حیمبی و انبال باجلها و برگسئوالبا 
و علم‌اي رنگارنگ به ترتدب پیش رو باز داشنه ملاحظه مرموده 
بمد از یک پیر ر چارئزی از ررز درلت خانٌ معلی را به پرتو 
دروه نبض مود فور غ ]گین گردانیدند - و وزیر شان را بعدایت 
خلغت خامه رواپ از طوبلهٌ خامه با پراق طا و فیل از حلقهٌ 
حاصه بر نوخنه (صوبه داری دارا نگ اکبر آباد از تخیر صغدر خان . 
د-نوری دل۵ .۵ - مر آلان فرش بيکي امام نلي خان. منک ۱ 
خلمت و انعام در هزار ررپبه -رنراز گشت 

چپارم [ ذمدان ] (لله وردی خان آز دار الدرک دهلي "آمدد ۱ 


یه ۱۰۵۲ ۲۱۴ ) ۱ م چارز مان 
پس‌طوت اواج مم دار « پدیراي اطاءعت دذعه (ود‌نك - باچ گوسفندانی 
که در مذی سابقه باو زیکف مید اند (مسال (خانه ژاد یا تشولد از 
" خود آد| نمودنن » ۰ 

, چباردهم [ زجب ] ساحل دربای ببت "خیم عظمت گردید - 
صباح آن از پلی که بعشتی بسته بردند عبره فرمودند .شاد خان 
پپست وهفت اسپ پیشش نمرد - و میر خلیل که از ایران 
آمده ه‌عاد ت بندگیی عنبهٌ گردون م مرئبه دریاننه بو‌بعنایت خلعت ‏ 
و هزار ررپیه سر انراز گردید ۰, 

هغدهم [ رجب ] بموضع مکپیاله که بفرصان واا جانسپارخان 
فوجدار بپیهره دراها هیر از اطرف رانده بدام کشیده بود 
تقریف فرمودند - هشت مار خوار و شش قوج کوهی بنعنک و در 
مار خوار به تیر شکر خامه شد - و مد ور هشت جانور از جنس 
مذکور مپین پور خلافت و امرا و فرارلن حسب. کم شکار 
نمود‌زد ت ۱ ۰ 

پیست ر درم [ رجب ] خیام [نمان رفعت بر کنارآ ب چناب 
بر انراخذه مد » ۱ 

بیست ر یوم [ رجب ] از چذاب گذننه منازل حا.ظ آباد ‏ 
بفزیل اقدس آممانی پایه کردانیدند - و جعفر خان ردیگرپندها, - 
از دار اسلطنة (هور آمده کامیاب مازمت گشنند - بءلیمردان خا 
چار اسپن مردمت شد » 


آشصی داست و هفنم [ رجب ] 8۵ زار د؟ مقرر پارباپ 
احنیلج عطاف رموبند ۰ 


چارم مال, ۴ ...موم 
,ههرواي او مراد برگ و نذر بیگ و موس بیگ بجنایجر برهزار 
وپانصد روبده نوازش یاننه در ساک‌بندکان درگاه کیوای‌جاه منسلک 
گردیدند « 
چپارم ۱ رجب ] شادخان پمرحمت خلعت و خدمت آخنه 
ٍِ فرق مباهات بر انراخت ۰ 
#جم [رجب] الوٌ نصرت پیکربقصبة :مره رمید : مارم 
خای که از قندهار و راجه رایسنگه و دیگر بندها: که برخی از کشییر 
پیش از اعلام ظفر چام ر بعضی از دار ال لطفة (دور | (مده بودند 
شرف (ندوز ملازست گشتند - ردز دیگر وزیر خار که بموجمبت پرلیخ 
الم مطیع از اتک بر گردیده در دزبر آبادتوقف نموه بود ان 
رمیده سعادت تلذیم عقبهٌ جال دریافت - و هنزار مهر نذرگذرالیه - 
*رتن اریخ پشکار تمرف کوهستان حوالیی بهیهره توجه فرمودند - 
ر هفناه ر یک قوج شکار شد - هفت قوج تغچبر تفنگ خامه 
" گر دید - تشمه را مبیی پادشاهزاده و (مرا وقرارای حسب الم 
صرلل دید ه ۱ 
هفنم [ رجب ] رایات اتبال از بهیبره رتضت نمود » 
ثم [ رجب ] الله قلی ولد پلنگنوش بمرحسب شمفیر یراق 
طلای. میذا کر و اپ رو نبل - - و حاجي #«عمد پار بلایت اهب 
مفثخر و مباهی گشنند . میر کل توش بیکی امام قلي خان 
, پمرجمت 9 [نعا م دوهزار روپیه هر افرازي یانت.ه  .‏ 
.یاز دهم . [ رمب ] از عرضه داشت پادیشاهزاد! واا با ره 
هی بمرش مقدس: زسید که هزار جات سوب ابل به مال گنه 


۱۹۵ ۱ ۰۳۴۱۲ ): + جازم بان 
زان 4* هیره پور تهریغت نزرل ارزاني داشنند- و در ائفاء ره نورهتي 
فناهانی آبذار ادهر که بارتفاع شانزده ذراع امت راز دیهان آن ۱ 
, نورلندگان رنبع «صگوی حیرت مي انفرزند پرداخنند م ‏ * ۱ 
بیست ر ششم [ جماد‌ی الثانیه ] از هبره پور نبغبت فرمودزد 
پرلیغ شه که سبین گوهردرج خاذت یکمنزل عقب مرب اقبال 
و املام خان عقب آن وا قدر طي معافت نمایند - و لدهیمعمد 
قلنی بنزول آتدس مخط جلال گردید - درب منزل‌تایک پپر شب 
برف بی هم می بارید - در از برابر دانك برئي - ودرافجام بقدر 
تخود - بامدادان حوالیی دولتخانك معلی_دو انگفت - و ازانا تا 
مرقنل پیر باجال که یلگ رنیمکزوه اسع پفیم انگشت - ودرجنال 
۱ یک رجب حجم داشت - ر یبا یج بمنه بود « ۱ 
پیست و هفنم [ جمادمي اثانیه ] در پوشانه و فرداي آن در 
ابرم کله د|نره شد » 
بیست و نبم [ جماي الثانیه ] از کنل ری پنجال عبور 
نموده موضع ثبندرا بلزرل اقدس مفادت آمود گردانیدند ه 
شوم رجب بمنزل نوشیره 5 اهقمام لدهیی آن بی‌داعلی 
مردان خان مبذوط بود تشریف فرمودند - و خان مذذکور بنقبیل بة 
خوافییی مکلن »ر بر افراخت - ورین منزل الله قلی واه یلنکتو 
ده ,به آرزوی بندگیی [منای جپانداري رران پیشاه حضور شذه برد 
۱ پا-ثام 1۵ مااطیی مطاف عز افلخار اندرخته انه اسپ پیه‌کش 
"ندود- و رسفا خلعت و خنجر مرمع و مذوسب هزاری ذای 
"و چاررمنت خوارو انغام پالزده هزار رربیه نقه_سزآنرازي یانمج.» و 


‌ 


تیان تغال , ۲۱ ) مه 1205 
۱ ان بعد از شنفان این خبر در قاد‌مار ند خوذ طلبف ز مفزته 
ماخته پیش شاه سفي فرمناه - شاه این ژبانگر شوربد: هر را 
قابل بذه و زندان ندانسته را گذاشیتن - تا هرجا خواهد برو۵  :‏ 
و از ابران *رژی ثاندران بمارراه اه رآمد - و از خوی گرننگی خود 
را میزرا "۳ می‌گفت - ر #عکم المماء تفزل می الهماء به بنن 
والیع بخ انخال - جون حقبقت برش مقدس رسید هرن مد 
کشیدزد - تا هجم وخدم سبشه گلبم (درامون ۵ءوعی کب انذسای 
اماندان سلطت نگردد ۰ ۱ 

هفدهم [ جمامي اثانیه ] چشمة له بپون که درتییل 
پاداهزاد؟ رالگپر حمد آورنگ زیب بیادر استبلزرل رایات سورد 
برکت شد ه 1 ت 

هزدهم [ جمادی الژانبه ۲ شاه راد مشپور به ربراک 
مضرب خیام عظصت گشت ‏ منازل رحیاض و انبار و آبشار و بساتیی 
آن مکان نزه که در مال هفنم جلوی اتدس پذرئیب آن برلیغ 
رفنه بود و درینوا مرب بنظر اطبر در آمد" - خاطر مقدس را 
مسرت کی ساخی - چار روز دران مغانیی دلکشا پنشاط و انیصاط 
گذرازیدنن: - وجشاباي رنگین و تنضید چراغان #جی انزای 
پینندگای گردید ه 

" یت و درم [ جمادی ثانیه علیمردان خان را #خلعت: 

خاه» نوازش نرموده دسنيري دادن ۰5 بد نو شهرا ومیده تا ورون : 
لوابي آسمان گرا دراعجا توتف نماید - و قریی شاد‌ماني !4 لکه بهون" 
ارات ,فرموده ازلی فزهنگاه به گلکم و بزانجا .به هوشسال پیر و 


اي ۱۰۵5 ۱, ۲۱۶ ) چارربل 
عهر آن برد طنیار میکرد -. پینای آیشار بیهت گز 2 قراردا۵؛ 
چگ دود ذد 11 هر ر ندز مواای آن بساژنن - و از اخذاات و دگر 
کونعي آب سم اچپول رلمی و مزونیي آن بر پیشگاه: خاطر خوردید 
ماثرپرتو ارگزد ۳۹ منبع این آب جشمگ دیگر راشد - و جون (عست 
دزد نذر رن خار وی ۳ *کچابت روذه ِ در ۳ 
شرف ملاژه ت اندوخت ‌ د دون , گرفنه / از نظر اثرفت گذرانیده 
9 دب یف رل ۳۹۹ رش " زدن ,ی ب۵ ۳ این ود 
نت بو - و قذ ره *عمد خا راز رو اطوا نت یی دربانته *عبوس 
هاخزه در حدلی ۹1 ص‌ ازر رده مت ی شدم مقدن و مسلحل هن 
-پرد - اژانچاکه شیمهٌ کريمةٌ شبنشاه عدالت. دمنگه اصت که بر اجراه 
سیاهان. «بی تعمقر تدبر ائدم نمی خرم ایند بصابا غان‌حکم فرصود‌رد 
که تعقیق قوم و قبیلٌ ای زیان کاربی هنجار نموده بعرض آشرفت 
1 اند - صاابنی ن باس‌دکشاف حقدقت ار پرداخت - ظاهر شد که 
وداگرپه‌ري اصت روش الفذ ی نام هون والدی او در برهان پور 
رخت هسئی ازین جیان بر بهدند مادراندز اورا دو ساله "کجاز برد». 
لیر نحر زه‌ون بززگ: مامت . پسی اژ درگذشنی مادوراندر از مرپمنان 
بق هفدوستقان امن و ازینه بهوشني نت‌نوگر شیر خان‌تربس شمه - و از 
طالییخولیا له خانه بمیار از مودرئبار آشفنه بخت خراب نموده دعوعی 
مر خنسرو که اش شلعمسی «مای اپزهددی کر ِ ءای رد تن 


چارم مال . ۱ ۲۶۹ ) مه 

از دهم ۱ جمادای الثانیه ] بموذع اه که. در جاگچر الم 
ان است و اوبر مرچش کوثر مثال آن نشیمنها و رباص : 
ِ جیاف و آبشارها ساخنه تشر یف فرم ودند ه. 

درازدهم [ جماه‌ي الذاذبه ] آصف آباد معروف به مچهي بهون 
که یمین الدوله دران منازل روح آفزا برافراخده بقدرم ممیفت لزوم 
زیت نازه ژه گرفت - دران منزل دلکشا یکروز تور فرمودند ۰ 

چاردهم [ جما‌ي الثانبه ] صاحب بان " مشپور به اجبیل 

که قطعةٌ امت ازببشت بربری وبه ثواب گردون حذاب ملک دوران 
بیگم صاحب تعلق: دارد بگرامي ورود سه‌ادت آمود گردید - و 
مان زمان بلوازم نثار و پیشکش پرداختنه - مال هفتم جلیی 
اندس که خطدٌ کشمیر را بمقدم فیض توام ررنق تازه بخهوید: 
بودند. - حکم شده بود که عمارت سه درسه که در زمان حضرت 
جنت مکانی میا حوض حاخنه شده بر داشته بجای آر بنگله 
پسازند - و دیگر مفازن ر حباف ر آبشارها و یت طرح انگنده 
انچام آثرا بعپد؟ منصدیان. مرمات مرکار نواب قدسی القاب 
مقرر فرموده بودند - دربنن هنم آنچه بدان نرمان رنه بید 
درکمال دل کشانی و زرح تزا بنظر (فور در [ امد - ر پصذدیر و 
طبع دشوار پسند افناد - و در ور زوز درن »هن بنشاط و انبساط 
"مریفم داتنند - و شب هفدهم چراعغان بر افروخنه ]مد - چون 
آنب اچیول که از جشمه جوشند: تعوضی که میا ی س4 عماری 
امب مي آید و ازااجا ررار گشنه آبهاری بعرض نه‌گز و ارتفاع 


چار یز شده #عوض پائدن م ی رب ۰ از بسیاری برنبري که 
۳۷ 


2 ر 6۲۰۸۸ «چاوم ال" 
وم 3 عماد‌ی الثاننه ] (عرض اندمرا رشدن که فلخدار خان 
حارضی حصارآمیر رخت «سنی بردست » 


بگذارش قدسی نوجه بتماثای سیر؛#ههای 

ررز در شنده هفنم *جمانی الثانبه مطابق درم مبر ماه 
خاقان جیار از دولت خانة معلی بر کشني نبضت نموده در ادهي 
پاهرو ررز دیگردر لدهیی ونفي پور نزول افبال فرمودند تا بنماغای 
مپر گاهپای آن فلع مثل آصف آباد و صاحب آباد و شاه آباد 
معروف به ویر ناک پرد|خده مدوجهء دار الملطنهةٌ لاهور شون - 
بیگ قبلی - و فرهادبیک بلوج را بعنایت خلعت وامپ - و عمد 
زاهد بدخشی ر (جم حومت اپ رکفایت خا ن یواری - ر کاظم مير 
عمارت و فامی *کمند داسم خی ر وافعة نویس #شمیرا مه 
سر بلند گردانیده رخصت نمود‌ند ‌ 

یز وان (لقادره 1 موضع توا بر ۳۹1 راون مپدین ور 
دیباجهٌ *عبفهٌ سکره ۲ نوا به رن و 

و هر در کذار پیت حب بفدي کر 5 شب هنگم در کشنيهاي. .1 

۱ آرامقه که از در طرف برپيناي درباي مذکور بقطار باز دشنه. ؛ 
بودنه چراغان بر امررخنند - و خدیو عالم 1 را با با مللزمان بساط : 
۱ تقرب بشني -وار: ماجا نمودذذ + روز دیگر مچم. ید ۰ 


اغاز چارم سال 
خجسته مال ازدوم ددر جلوس آندس خدیو 
برونوال و خداوند فروافبال 


للء (آعمد که سبوم سال از درم درر جلوس عالم آرا بفراوان 
خجمتگي و نشاط -پری گردید - روز سه شنبه غرا جماديي اثانبه 
سفه هزار و پنچاه موانق بیست و «شنم شبربور چارم سال این 
دور باهزاران فرخندگ ی [غاز شد - در تاربیخ مذٍکور مواص اجه توجید 
ملا شاه بدخشي 5 مپیی خليفةٌ مصباح سبل هدایت ه مقنام 
ابواب وایت - میان میر قادری «ت - و درنزهت گه کشمیر برسم 
انزرا بمر می برد - حسب لطاب بادشاه درریش فواژ بشرت حور 
معفل نیض منزل که ردیل دریامت مارب دینی ر ذریعاٌ ادراکف 
مطالب معنوی (ست رسید - ر بها نکات بلند درا عبت بیضص 
منقبت گزارش یانت - پادشاه حق [4ه باقسام تلطف و مپربانی 
آن ایزد پرهت رامنبسط ماخنه مرخص گردانیدند - خدمبت 
داررنگیی_کرکیرافخانه از تغیبر میر خان ؛ععیم فیا ء الدهن 
تفویض یاسمت - اثم واد عاي رای تهئی را که حفظ وایت 
تبت وفع آن بدومفوض شده بود پعنایبی خلعت و اسپ. سر بر 


1 


ز 1 
کب رز و مد ۰ مب« 


نراخنه دستوري تبت.دابند » 


له ۱۰۵۰ ( ۲۶۹ ) سوم خال 
عبل بعرض مقدسص رسید که الله قلی ولد یلنگنوش بقلارزیی خی 
بیدار باراد بندگيي آمنان گردون مان بکابل آمذه -و سعید خان 
بپادر ظفر جنگ جپزار ررپده بر مساعدت از خزانگ کابل داده 
روانگ درگاه ملاطییی پفاه گردانیده اسث بمتصدیان تک فرمان شد 
که از غزانگ زتلگ پلچپزار ررپیه ؛طریق انعام بدهند و بنجهزار 
ررید» که ازمذزانة کایل یانده بوه نبز بصیغه انعام ار مقر گردید ه 
شهم [جمادی ااولی ] بالتماس پادشاهزاد؟ رالتدر معمد. 
ارزگ زیب بادر اهنمام خان #عراست تپانه ۳۴ ۸ مر برافراخت 
و قلعه داریی اوسه از تغیبر او بمبارک خان نبازی مقررشد - چو 
راجه جلت منه برض اقدس رسانید - که اگر خدمت فوجداریی " 
1 داسی کوه#نرهبهبنده مفوض شود درحال مبلغ چار اک ررپیه 
۱ از ژمیگداران ايیی کوهستان گرفته بخزانه عامره برماند ۰ 

هشنم [ جمادی الولی ] او را بعفایمت خلعت واسپ باژین 
ره و هویش خدمت م زژور «ر بر آفراخنه رخصت نم‌ودند - تودرمل 
افصل خانی (مرحه‌مت خلعت و خطاب راني ر خدست دیوانی 
و امینی و فوجداریی «رکار سبرند فرق مباهات بر افراخت - ارسلان 
1 ایلچیی روم را #خلعت راميب و عمد- پسر او را #خلعت 
سرانراز ژ نموقه کم فرمود‌ند که بدار الساطنه ررد - و تا رسید رایات 
ظفر پیهر توقف گزیند ِ 

بیسی و هشنم [جماد‌ي الاولی ] جعفرخان را با راجه رای منگه 
جمعي دیکر از بندها اد کارخانجات مربارخاهیه شریغه بصوب 
+هنبره‌سثوری دادند - بخواجه خاوند *عمود صد مر مرحمی شه ‏ ۱ 


موم عال ۰ ۲ یت ۳ اد ۱۰ 
برد و بفصل خریف ثتصان عظیم رسید - پیرار حوادث دید کشمیر 
چنین طغیان نشان نميدادند - و از عرایض نارندگان وقایع چنان 
بظهور پیوست » این میل باعث خرابیی بسیاری از معال کنار. 
دریای بت گشت - چنانعه بعد از چندی عرفه داشت جان 
»پار خا فوجدار بهی ره رسیدکه نوز دهم رببع اثانی آب بت رو 
بغزرني نهاد - و بیست و درم ماه مذگور جاني رمید که از چار 
صد و می ر هشت ده پرگنةٌ بپخیره و چار مد موضع درته آب ش۵ - 
ر از پرگنه جو شاب جز در معل دامین کوا از آنت نرست - و 
همچنیی دهات پرگنةٌ کرجباک رنندن پور و شمس [باد و غیر آن 
که در پني هش کروهیی بیت بودند خراب گشاند - العق جوش 
آب و دورش میاب نمودار از طونان نیح بود - اگرچه آخر روز 
بدست و دوم‌رربکمی ناد و شهر کشمیر از اب خاای ی شد ام تا مه 
ررژ دیگر مواضع اکناف درئه آب بود » 

بیست و هشئم [رببع الثاني]سزار ار خان پسر لشکرخان باضانهٌ 
" پانصدیی ذات منهج مه هزاري در هزار و پااصد سوار مربر 
انراخت ه 5 ۱ 

غرا جما‌ی للرلی اوزرگ خواجه زا خلعت و جیقة مرمع و 
شمذیر یراق طلای میناکار ر اسپ ابلق عرافي ر برخی دیگر اشیا 
مرحمت نموده ۳ ار فرمودند - و اژ همرهان ار بوف 
خواجه را خلعت و انعام در هزار ررپبه ر سه کس دیگر ر | بانمام 
مه هزار روپبه کامباب گردانبد‌ند - بونذر بیگ مازم نهر بي‌نانی 
تفت نلي خان در هزار ررپیه عطا مود چون از بقایع وة ۱ 


له » ۵۵| ر ۲۴) سوم نما 
مقدس در عرض چارگری ازچوببای بزگ که دران, جنگل 
آنناده بود دو جا_جسر بر بسندد - رپس از عبور اعلی حضرت با 
پردگیان مشکوی دولت دیگر مردم بگذار در آمدند - خافان جبان 
که بامدادان زران شده بودند. در لش پیر کمتر لژ چارکروه بسعي 
تمام نور دیده بعد از دو پپر شب بمنزل تشریف آوردند - و پیشثر 
سردم از ار خانه دار و غبر آن بالا و پائین کنل در با ذراندند ‏ 
اعلی حضرت در ررز درآن مذزل برای رسیدن مردم واسباب.مقام 
نمودنه - دربن حه شبانه روز بارار متصل مي بارید - روز چبارم 
ازبارش باز ماند - درین منزل مراد ام را بعفایت خلعت و 
ملصب هزاری ذ آت و چار صد -وار از اشل و اضانه و خدسمت قراول 
بگی از تغیر خلبل الله خا بر نواختند » 
بیست زچبارم [ ریبع اثانی ] نیم کروهیی هفت چفاربر 
ماحل آب - چه از طغیان بیت آب از «فت چاار گذشته تا آنوا 
زمین فرد گرفنه بود - نزرل اجلال فرمودند - درااجا امام خان و 
دیگربندکان که بر-م پذیره از شبر آمده بودند شرف ملازصت دربانتند 
آخر پوز دریا بار افضال بر سفينهٌ قبال بدولاخانه کشمبر که یک و 
یم کروهیی مضرب خیام گردون احنشام بودمنوجه گشنند - با[نکه 
آب رو بکمی نهاده بود کشقیی اکثر از فراز درختان میوه دار بساتهن 
کبارببت ول میگذشت - ارتفاع آب در نخسنین سال جلوی 
مقس که از ام سیل آب تل ر ببت ببیم پیومده بود سه گزو 
یمین شدا - و رن مرتبه چبار گزر رب شید - ر قریب چنهار 
هار ار خانة بر کنار تل وبیّت انهدام : یافت - و ده بضیاری را آب 


و ال (۲۳۰ ) و۱ 
واولیت احمال ژاید گذاشنه سپکبار برکئل ب برایله اگثری 6 بگمان آناه 
"پاایش از بک روژ که درسابهٌ (شجاز هم می توان گذرانین" ترئف 
نخواهد هد عیام گذاشنه زباد: بر ناگزیر بکروژه بر نداشنند- پصس 
که تنل برآمده باق اه نودیده شه رای نم آماز بارش کرد - 
و رفنه رننه رر بصغنی نهاه - گيني خدیو به رللغانة معلی که بر 
۱ رف زار بر پا بود و از منزل دو ٍِ" پزديك ار کروة 
سس قرٍن ی دولمت و اقبال رسید: ماحت پیش درگاه را با مهد 
پادشاه ژا» یردان نا ن و چندی دیگر از ملنزمان بساط قرب 
۱ میر نموند - از کثرت باران پیشتر رننی میسر نشد بل کار اجاني 
رمید که هیهم کس از جای خود حرکت نبارست کرد تا بمیر چه 
رمد - و چون آثار انقطام بارار ظاهر نبوه ر مردم از فقدان آذوقه 
و پناه منوه آمدند - بیست و یگم‌مراجعت فرمودند - راهی که رنت 
رنشن در کمال آساني بود در معاردت از شدت باران چنان پراي 
شده بون که ا-پان تا زانوو بغل درگل فرر میراذند - و عررق درهم 
پاننگ در خنان که بشدت باران از ه خاک بر ]مد پوث نویر پا 
گنه از درکت باز مبداشت - و کارسردم از دشوارگذاریی زمی ومیل 
بارث [سمان و تری رخسمت ر مودیی هوا بجان رسید: بود - وهرکس 
از اشمطرار و افطراب فکری غیرآن نداشت که خید را به پناه جانی 
زسائه. درین اثنا عسبق جوئی که رنت رننن آب کمي داشت 
و دربن هنگام از فرط سیل چنان مملو می رفت که جز بغیل مبور 
۱ ازان معال بود - پیفن آمد - مظپر مراهم رمماني پذاس مللي 
رف نومودند تاپل بزردی بعله" - معادت 4 زیذان راب 


سللو ۱۵ ( ۱۲ " سوم بال 
مرعمت خان / فردتادذه تا زه‌ان شگفشر ن گلبا و لران تماشاي آن 
نزهنعده دریانته بعرض اتدص رساند - پس ازا که ار معررض ۱ 
داشت که ریاحبن شگغنه ر هنم تفرج است از روی دوز بيني ر‌ 
هزم گزيني که در جمیع امور مرعی و ملعوظ است به خلیل الله 
خان فرارل +يگي حکم ذد که بدالچا شتافته و بعقیقت راه دا رنیدد . 
بیاید - چرس ار نظر بر همواري و آسان گذاریی کنل دری هنگام که 
اثري از ابر و باراه نبون نموده و معوبت آنرا پس از بارش که در 
پبلافات اکثر مد ود اخ طر نیاورده در-نایش ممر و مپ‌ولمت مروز 
رال ۹ ّ 
هندعم [ ر«ع اذفي ] بقصد میر آن پیاق د.ضت د,موده 
در موضع جاروره و فرداي آی نزدیک بپاي کنل نزرل نمودند - 
همادا گیپان خدیو که خاطر نفنه بینش مجلای حقایق اشدا امت 
مب و نه‌بي که دربن مرزمین تصیب ملازمان راب معادت 
بود دریانده درین سیر ترثف داشنند - لرد| باوجود این همه 
احتیاط ازین منزل باز مپیر پادشاهزاد؟ #خت بیدار را فرستادند 
45 بار دیگر آن مقام نضارت اتسام را بنظر امعان دیده کیفغیت 
ریاحین و چگونگیی راه اد سرزمین معروض دارند - آن کاه‌گار وا 
مقدار آخر روز برگشنه حقیقت آن عرص نظر نریم داکشا | پممامع. 
مهه رمانیدند - ابر تومیف بیفتر بامه رئبت خاطر خورشیه 
ری 
نوزدهم [ ریع بع الثاني ) آزان منزل کریهرفرمودند - و نطریر 
یی عرص ییان ر فبق راه آن هم شد که سمادبت اندرزای اپ ۱ 


۳ 


موم مال (. ۲۰۱ ) ملد ۱۶۵۰ 
۳ بیزجرام وژد رایعال درباري بماصي‌هزاري اضف موار _ نوازش 
پاننه - معمد زاهد کوگه بهایت خلعت و فوجداریی میان در" 
آب از تغییر تور الدواه فرق مباهات بر اذراخت - پیکش عنایت 
خان شانزد؛ اممپ - و پیکش رای رایاد یک فیل بنظر مقدی 
در مد - راجه رایسنگه (مر حمت ام با زین مطلا »ربا انراختی ۰ 
به ارملان آقا ابلچیی زرم خلعمت و جیقةٌ مرمع و بادرنگ خواجة, 
خلس و ببست هزار روپدء ند عنایت شد ه 

پنچم ربیع الثاني پانصه سوار از منصب سید شچاعت 
خان ناظم صوبّ العباددو ادچه سه اس مقرر فرموده ار را بمذصب 
چار هزاري ذات و چار هزار سوار در اسپه مه اسچه مر افراز 
گرد انبدند ۳ ۱ ۱ ۱ 
شانزدهم [ ربیع لثافي ] ظریف مخاطب. بغدائي خان زا به 


خاعسی بر تواخنه ؛کدمت صدط (هری بندر مرخص ساخذاند » 


توجه شهنش و کیهان بسیر یبلاق بینظیر منک سفید 


چون در سال هفتم جلوی اتدس که داراخلد کهمیر بقدرم 
فیض زرم خدیو دین و دولت مورد سعادات ر مرج پریانت گشته 
بود اکثر منفزهات آر باظر انور درآمده ر سیر پیاق منگ سفید 
در پردا وتف مانده یود - درینوا که میدن پور عظمت برخصت 
معلی بنماشاي آن مان نزاهت آ بر رنه معاودت نمودانه - و 
فزوئی املافت ریاحهین و (قدام مبزهاي [ن سر زمیر, باآعه گر 
چفانچه باید زکفنه بید بعرض مقدسش رنانیند . گيني خداوند 


. ۷ 


سنه :۱۲۵ [ ۳9 ۸ ٩‏ مم سل 

جراغان نمودهبر دور عمارت باز داشنه - پادشاه عرش باه پُرمفینة 
دولت سوارشده با ملنزمان رکاب معادت و سفیرای مسطور پنماشای 
آن پرد‌اخنان » ۰ 

دوم ربیع الثابی پر دل خان بضبط قلات ر مقر از ژغییر عوض 
خان انشال که بعروض عارضه ضعف و نا تنومندیی ار روژ بروز 
مي اذزود مر افراژ گردید - ذرالقدر خان را بمرحمت خلعت و 
حرامت غزنی و پاضانهٌ پانصدی فذات ر چار صد سوار بمئصب 
هزار و پانصدی ات و هزار سوار و عثایت اسپ نوازش 
فرمودند » 


اکارش جشن فمری وزن 


روز در شنبه میوم ماه مذکور حال هزارو پفجأهم مطابق فرة 
امرداد گرامی جشن دژن تمری اختنام ,سال پجاهم و ابندای 
سال پنجاه ریکم از منی دوام قرب آراسنه گشت - ر ذات اندی 
بطلا و دیگر رشیا که درین رزن خجسته معبود است بر سفته آمد - 
و جلْیب و دامان روژار بزرر میم نثار بر آمود - بمپی پور خلادت 
مت نام اسپیی که قیصر زرم سلطان مرك خان فرستاده بود با همان 
زیر مرصع . رءباي مررارید دوز مرحمت فرمودند - علیمردان خای 
پهثایت خلت خاصه و کمر مرمع هر افراز گردید - خلیللله خان 
باضانگ پانصد -وار بمنصب در هزاری هزار و پانصد موار - و عاتل 
ان باشاء پادصدیی ات بمئصب هزار ‌ یانمهه‌ی چار صد سوار - 
و اژ امل واضانه هید عید‌الوهاب بمنصب‌هزا اري‌ثات و هزار سوار -: 


هر مان ۱ ۰۱۹۹ ) له ۱۰۵٩‏ 
ین دوازدهم 1 بیع الول ۲ معغل میلاد مررر موجود اث علده 
7 ,شرایفت الصلوة و گرایم انعیات منعقد گردید - و مبلغ دوازد: هزار 
۳ و4 بردم هر سال بارباب ب احقياج ءطا فرمودند ه 
«زدهم 1 رببع اارل ) سبد عالم بارهه ۲ اصل و (شضانه 
#مامب درهزاری هزار موار - و جپان خان 9 تخطاب کاکر خان 
سم افراز گشنند » ۱ ۱ 
ثحب بیسث وچپارم [ ربیع ااول ] پیکاران حریم دولمت بغرمان 
خافان جهان تمامی باغ : فرح اخش و فیض بخش را که تفصیل 
درزاهت و نضارت [ن دار جلد اول این ۶ رامي نامه گذدارش یافنه 
از خیابان تامر دیوارها رکنار بامپامنازل دلكها هر دوباغ ودو جانب 
شاه دپر و اطرافت تاش جرآغان نمودئث - و عقب آن باندکگ 
فاصلة چوب بندی کرده فانوسهای رنگ رنگ آوخ‌زند. - و ن 
آپشارهای چلاری در چراغدانبای هگ مرصر پذرتدب جراغان 
چیده حیرن ادزاي ثوابت و سمیارات گرد ود: - شهنشاه خورشدد 
01 بدان صکان نزاهت ابئما تشربیف فرسود و از #مول مه رگستری 
و ریب فوازی «غیران روم ر اخارا را نیز برای تماشای چراغان 
1 دردغ #خش دید نظارگیان بود طلب دشاند - و تیک پپرشب 
درا عشرتکده بکام #خهي و کمراني گذرانیدهدولنخازم والا را بمعاودت 
سجادت آمود گردانیدنو - د چون شب بیهت و نیم علیمردانغای 
در اطراب عمارت میان قل که به ای شپرت دارد چراغان" #جی 
که دید خورشید و م* آزان زوشني پذیرننی بر مررخه بوث - و 
کشنی بحیار گرد آورده آنر! نیز مزال زيماني دپ ) افزانی 


٩ ) 4۹۸ ۱( ۳۳‏ موم مال - 
با ساز طا و برخیدیگر (شیا از نفایجن‌هندوستان ببشت‌نشان بارزیک 
خواجه عنایت فرمودند - از امل و اضانه سید شپاب به ملصبن, 
هزاری ب#شصد سواو - و حقدقت‌خان بمنصب هزاری دوصد و پنچاه ۱ 
موار بلند پایگی باننند- !معمد تاسم ولد هاشم خان و رای 
رایان رده کس دیگر از بندها اسپ مرحمت شد » 
چون بیست ور هشگم مغر از رنایع شرني ممالاگ بعرض 
مقدی رسید ه بو 3 سیف خان رخت هسنی بربست - غرو 
ربیع الول پادشاه بنده فواز بمنزل ملکه بانو ژوجگ او که همشیرق 
حقيقیی حضرت مد علبا ممناز الزمانی است تشریفب فرموده 
آن پرده گزیی رنعت را بئونا گون عاطفت بر نواشتند - و به بعیی ‏ 
و شافی و ابو القاسم-پسران ار خلعت عذایت فرمودند ه 
چبارم [ رببع الول ] غبرت خان که حراست لفق دارالسلطنة 
اهور بٍدو مغوض شده بود باضانه پانصدعی ذات برنصب مد 
هزاریی ذات ر دو هزار سوار و بصوبه داریی تنه ازتفیبر خواه‌خان 
مباهي گشت - و حراست ارک دار السلطذه بذر الفقار خای که 
با پادشادهزاه] رالا تبار مراد :خش معد شده بود مقر کردند - 
و یرلیغ, ردت یه بسرعت هرحه تمام تر روانگ ان صوب گرد ‌ 
یازدهم [ رببع الول ] رام سنگهه واد کرصصی رانبور که همشیره 
ژا4 رانا جکت منگه است و بپترتن_نوکران ار بود باراد؟ بندگیی 
آمنان جپانداري از پیش رانا ]ه‌ده بامنلام صد؟ سنده تارکن: 
مفاخرت بر افراخت - و بعنایت خلعت و مذصیب هزاری. فا 
و ششصد. موار نوازش بانت » 


وال ( ۱۹۷ ) سفه +۰۵ 
فایفن گردیه - و هزار مپر نذر گذرانید 
۰" بیستم [ ضفر] ارساان آنا مفیر سلطان مراد خان . کة #عمد 
حسيیي ملدرژ حدب العکم ار را اژدار السلطنه پکشمیر رسانیده . 
,بو و باسر خاقانی‌فدائی‌خان ر ءخایت‌خان پذیره شده بدرگاه گردون 
جاه آورده بودند بومیلگ بخهیان مظام‌سعادت استام [عنان خواقین 
آشکان. بآدابی که معهود این دولت ابد میماد امت دربانده نام 
تصر و اس خامه منت نام که با زین تنج دعباني مررارین 
دوز بطریق ارسناني ارسال داشنه بود گذرانید - و بعنایت خلعت 
ناخر و کم خاجر مرمع و انعام پانزده هزارررپیه #میاب گشت » 
بیست ویکم [ صفر ] چون از عرضه داشت پادشاه زادژ مار 
بلند مقدار معمد آررنگ زیب ببادر که بعه از رمیدس برمانپور 
ارسال داشنه بودند بعرض اقدس رمید - که بالچی پسر چاندا 
زمیندار گوندرانه که بعد از مپري شدن پدر ؛جا نشيني مر افراز 
گشنه بود درینو! پبرهان پور آمد: مبلغ چارلک ررپبه بشکرانُ این 
نوازش پیشکس نموه - فرها آندس بصدور پیوست که مبلغ 
مذکوز بان باخت بیدار عنایت فرمودیم » ۷ 
ملع ماه[صفر] نغازي بیک بمرهمت خلعت و خدمت دیوایی 
پاد‌شاه زا وااتبار مراداخش زتغییر حاجي عاشورگام اندوز گردید - 
و عصعوب او خلعت خاصه و در امپ ازطوبلة خاصه با زب طايي 
مبنکار و طلی ساده بآن وال تبار ارسال داشنند - و پرلبغ شد که آن 
عالي ندب زیر بل راهی‌شود و جان-پرخای رچزیفوجدارن 
"جهیمره است دراجا و وزبر خان راز اتاشگذارد - یک امپ تفچاق 


ب 


طاه: ۱۰۵۶ (۰ 99 ) : ۰ سوم ال 
و انعام بیست ر پنیم هزار رربٍه مفلذر گردید - بکوچک بیگ و 
رحیم ببگ و ملطان قلي فوش بيگي و شبر علی مبر آخور و تا 
خواجه که با ار آمداه بودند پنیم خلعت و دوازده هزار روپدهعنایت 
شد - نذر یساول سلازم نذر طغائی بذغبیل عنبةٌ جلال نامب باخت 
بر آذررخنه پدشکش ار بیست ر شش اسپ وبیست ر هت شفر 
و دیگر |شیا که همراه اوزنف خواجه آورد: بود اژ نظر انور گذرانید ۳ 
و بمرهمت کت و بکده کاره با بازر بفد طلا و (ذعام دو هزار 
ررپبه مرنرازگشت مه . . ۱ 

پانزدهم صفر ظریف مخاطب بغدائي خان ازهار الملطنه 
امده بشرف ملازمت رسید - و در اسپ عربی که از ءمدهاي ردم 
حلم دار پاا مهمالدارش بار تعلف نموده بود با پنجاه و دو 
(سپ که در روم و عردستان براي عرکر ولا خریده بنظر سیر اثر 
دراوره - روژ دیگر نه اسپ عربي پیشکش معمد پاشا حاکم اعصا 
که مصعوب مر چاپي مازم خود همراه فدائی خان بدرگاه آهمان 
جاه ارمالداشنه بود از نظر اقدی گذشت - وعمر بعفایت خلعت 
و هزاژروپیه سربر انراخت - خواجه زین الدین چار صد مر 
و بملا ابو -عدنو و خواجة باىي سع هزار روربه عنایت شد ۰ 

هفدهم [ صفر] از شمول رانت و نزرنیی عاطفت طر؟ مرمع 
و جرباي مرمع و تسبیالی و زمرد که مبلغ شصت هزار رربیه ارزش 
داهت لالغنی ازاتمهةٌ نفیسه بگوهر اکلیل سلطفت پادشاه زاد: 
مد شاه شچّام بیادر عنایت نموده به بنکاله فرصفادند » 
نوژبهم [ صفر ]. علي مردان خا از اعورآمدة بناشیم مد یه 


ى‌ 


موم حل ۰ ( ۱۱۰ ) ملداه :- 
کوتقديم ای . خدست به بنده مفوض رده - هه هار -هوار از 
ملصبي ار که چار هزري چار هزار موار بود در اءپه سه امهد مقر 
فرمودهي قلع قمع بندیلبا بعید؟ ار باز گذاشتفد - و فرمان قدو 
توان بصدرر که عبد اللع خان بهادر دیروز جنگ بعد اژ: 
(نصران لوب طفر طراز بدارالسلطنه اهور وان آسنان معلی گردد ه 

> سست د شم [ سحرم ] خاقان گردزر (تقدار بسیر باغ صفا" 
پور که از درلت خانةٌ پادشاهي جراة دریا هشت کروه و .نیم 
ربع است - منکفلان ممات مرکار بیج ثمر؟ شجرو جبانبانی بیگم 
ماب دی عمارتي بر راز زمینی مرتفع مفرف پرتالب بانجام 
رساندده بودند - نبری‌دارد بغایت خوش نما و زمبن اي حدیق" 
خلد آئین را از "عی عمارت تا ساحل تالاب سه مرتبه ساخته در هر 
مرتبه آبهاری عالی ر حوضي بافوارها مرتب گرد|نیده اند - و هرپایة 
آزان بسبزه و ریاحیری و نشیمنهای دل شیر ررح انزای تماشایان 
است - بر-فینة هلال مثال تشربف فرمودند - ملکهٌ قدمي ماکلی 
مرامم فثار و پیشکش بنفدیم رسانددند - و شب هنم کوهز صفا 
پور را که آن رري تااب مساذیی باغ مزبور راقع اصت با بسياري 
ازمفاین که در کمال آرا-نگي برابر عمارت بر روي آب پیب 
باز داشنه بودنه چراغان نموه روزگر را فررغ آمود گردانیدند - 
خدیو دزن مه ررز دار نهنکده بام #خهي رعامرني گنرانید 
ززژ چهارم بدرلخانة راا مراجعت فرمودند ه َ" 
" ملخ ماه زرم ] ارزبک خواجه بیست و هفت امي‌باغني 
یگ انیا پیشکش نمود -.و بمرحه‌نک یک اسپ عنرافي با زین مطا 


ملو 8۴ . ( ٩۴‏ ) ؛ .۰ سوم. سل 
پنه گذاشنه خو با فوجی مد پیکار به تنبیه ایناي: رود - بانی: 
خان از فزدنیی کار طلبي بای صعنی راضي نشده فیروژ جنک را 

۱ بمءبالغةٌ تمام از رننی باز داشت - ر متکفل مالش آن گرره ادبار 

زد : گشنه بر گذارد ۰ که اگر همدن فوج راباس بغرسنید تده کارا 
تهره ررژگار راچنار بسزا می رسانم که دیگر هیم نقذه گر شوریده مر 
گرد چندی جسارت. نگ.دد - فیروژ جنگ فوج خود را همراه دا۵ه 
اررا رخصت نود - بانی خار ازافجا یلغار کرده شب هنگم عنان. 
باز کشید.- رجندی را بزبا ن‌گیری فرهناد9 حوری ریادت که مقاهیر 
از توجةٌ دلدران صفدر و بارژان نصرت اثر آگاه نیهنند ب‌ پهر از 
شمیی ماند ه باز براه «وردی در آمد - و در -یید؟ معري مایذن 
تضاي ناگیان بفتة بر سر کفار.نابکر ربخنه معرکه آرای نبرد 
گفت - اگر چه (شرار نکوهیده آثار بسنیزو آریز پرذاحنه آتش 
حرب ملئهب گردانبدنه - م۱ ازانرو که فیروزی همعنان 
بپادرار لشکر مثصور است - غزاة اسلام بر کفرةٌ بد مرجام استبلا 
یادثه پرت,دراج را زنده گردنند - و گروهی از خاذیل را به تبیغ خون 
آشام از هم گذرانیدند - و چاه ت از میدان کار زار براه فرار اناد - 
باقن خای از تنبیه و تادیب غقاوت منشای وا پرداخته نزد عبدالله 
نخان آمد - و چون حقیقت واهعه از عرضه داشت فبروز جنگ 
پیمامع حفایق مجامع رسید - حعم شد که پرتهبراج را بسید 
ان جرای بسپاره تا در حصار گوالیار معبوس دارد - و اژانها که 
عبد ایام _خان‌بپادر نیریز جنگ اسنیصال چذیت پهایر نثئه گرایان 
یندیله چنانچه باید تتوانبی نمود -. و ببارخان معررض داشمي 


سوم مال . ۱ ) ۳( ۵( مهو( 
ژاده *عمد دار اشکوه بعنوان عغارت فرسناده بود بومیلةٌ آن وا کبر 
. شرف تعبیل آسنان جهانداري اندوخنه چل و پنم اسپ وسی 
‌ ۷ شدر از خود پدشش نمود - و بعنایث خلعت و انعام 5۵ هزار 
ررپیه مفلخر ر مباهی گردید - پیشکش میرزا پعیسی ترخان 
چل امّپ کچبی که از جوناگته ارسال داشنه بود بنظر انور 
درآمده 2 7 . 
هفت‌هم [ معرم ] شین مومی‌گیانی پامینیی خالصات صوبةٌ مالود.. 
سر برافراخت * 
نوزدهم | معرم ] چون اوززک خواجه باغازي بیگ حواليي شهر 
رمید اصاامت خان ر تربیت خان بعکم ارنع تا کذار شپر رثفه و بدرگاه 
گیوان جاء [ررد: بملازمت (تدس فایض گرد اذیدند - او نامه (مام 
قلي خان را بارمفاني که شست امپ و مد هتر ونه باز علویشون 
علام تلماق و ی دیگر اشبا بود از نظر ائدس گذرانیه - 
و بمرهمت خاعت ر خفچر مرمع مرافراگردید » 
درین تاریم بمسامع بشایر مجامع رسید - که برنجیراي ولد 
جچپار منگه بندیله بقید اسار گرنتار آمد - تفصیل ای واقعه انکه 
چون بیست ر ششم ذی احجه [ چنه ۱۰۴۹ ] عبد له خان ببأدر 
فیروزجنگ درامام آباد آگبی یانت که پرتهیراج مطررد و چنیت 
منکوب بابعیاری از *خاذیل بندیله میان ارند چب» و جپانسی نشسته 
ء جنگلی را 5 سه کررهی ارندجمه وانع ات انامت که شوت 
ساخنه به نیب رغارت موافع جيانسي می پردازند - بنابران 
اخواست که باقی خان را که مصدر ترددات گشثه بود ب+عانظات 


۳۵ 


سره ۱۰۵۰ ر ۱٩۲‏ ) موم مال 
فوازش یافش . 
4 ۱ ۱ 
بدست ریم [ دي اجه ] اسلام خان از دار السلطنه رحیده 

کام اندرز ملازست کشت ‌ دود بعرص) مقدس سید ۹1 اوزیکا 
خواجه مفیر »اسام قلی خان از بل ررانگ درگاه معلی شده - 
حکم شد که غازي بیگ پیشنر رنده اورا از راه پهبلی باغان 
عرش مکان بیاورد - و با هزار روپیه از خزانة انک در انعام او 
بد‌هاند ه , 
پرد‌اخنند - و (مام لغنی عمارات آن باصالت خان مقرر شد - 
درائفاء سیر فرح بخش بوته گل مرخ بنظر اددسص در مد که چار 
هزارو پانصد ل و ایو واشت روز دیگر در با دولت خانه 
بوتهٌ سومئی وردید ۳۹1 گل‌هاي شگفنه و ناهگفنه ان دو صد و دوازده 
ٍشمار رسدن ۰ تفاوت آب و هوار فوت نشو ر رماء ان سرزمبن 
فردوس ئین از دیگربلاه بربن قیاص باید نمود - رحمان یار برادر 
اللء پار خان از اصل و افافه بمنصب هزاری هفتصد و چاه 
سوارو خدمت‌تهانه داری جسر سر بر ادراخت - به بیرام ولد علي 
ردان بهادر هزار روپده انعام شد» 

, درتخصفین عشر؟ معرم [ منه ۱۰۵۰] ده هزار روپية مغرر 
بغقرا و بی نوایان کشمیر عطا نرمودند ه 

. بازدهم [ معرم ] مالع دمنار خوانیی کف:نذر معمد خان 
اررا با برخی ارسعانیی آی ولیت نزد درة الناچ خانت پادشاه 


سوم مال ۱ ۱ ) آمذه ۹۴٩‏ 
یازد» ونیم کرژه بر ماحل دریای یمتا دایرو شم - ۳ عرص روح 
مزای نزفت آباه کذمیر فردرس نظیر نظارگیا, را بعیرت 
انداخت ‌- دراٍن مرک ن من ور ِِ باردری معلییي پدوسنه 
معا ت ملازمت دربانننه ء و فوالقدر 2 ن و ورن چددد.ط س دیوان 
و لاقي *عمنل فاسم خشوی کشمیر و سایر تعیناتیان آیا بنلشیم 
عنبُ جلال پيشانيي طالع بر افروختند - و نوار؟ پادشاهی مزیی بانواع 
تعالف رمیده نهاط هزاي بینندگان گشت - روز دیگر,خاان جهان 
یا ۵ چاو رن ِ_ اي وان ابستتات گخ مد ۳ ماد 
یادنه است بفیض مقدم مبارفی منبع سعادت گرد‌انیدند - شگونة 
بوث - شوفیای دیگر بدظر اددس درآمد » ۱ 

دهم دی اعع پادشاه دی ناه برای (دای نماز بعیدگاه 
دشردف فرعم ول 5 بعءل از مر اجع‌مت دسدمت فربا ن پرد‌آخذند ۰ 

۵و دهم ۱ دی ۱ کج جعفر خان و *وموی خان و عائل خان 
و گررهی دیگر از بندهای درگاه خوانیری پذاه ۳ رسیده باسئلام 
بعد ؟ هنیه مغدخ, گشنند "» 

پانزدهم [ ذي اجه ) مطایق نوزدهم فروردین که روز شرف 
بود بعلي مرد‌ان خان خلعت خامه صعوب علي ببگ فره سئاده 
حکم فرمودند که علی بیگ را در دار السلطنه گذاشنه خود بکشمبر 
راهي گرد۵ - لاف !۸ ولد لشگرخان که در دکی بود ندمت 
#خشيگري و وافعه نویمی باا کیت بز تخیبر حعیم خوش حال 


مه 9۸۶۸ | ۳ ۰ " موم تمال 
مي پرداخت - و پردهای خیمه برد‌اشنه تماشای‌کشنان مي‌کرد 
حاشاچنین غلبه ر استیا که از ببین نعم ايزدی و گزبی عطاياي 
مرمدي است جلي شکر است نه سکر - سلطان پص از تصذبر 
بغداد ايلچي نرد صفي میرزا رناده طلب همدان و درتنگ نمود - 
او اچی را عزت نموده دادن درتنگ تبول کرد - ر مارو خان را 
بمفارت ررانه ساخت - سلطا " اگرچه بگرنتن درتنگ تنبا رافي 
نمیشد - اما رزیر اعظم رافضي نمود - بص از مراحجعت سارر خان 
صفي میرزا ایلچی ملطان را , باءزاز تمام مرخص گردانبه - و 
سلطا خاطر اژ کشایش قلع» و قدل و اسر فلعة نشیذان واپرد|خه 
مصطفی پاشا وزیر اعظم را با حشری از دلوران نبرن آر ورانجا 
نگاه د(؛ت که تا ترصدم قلعة و اهدقرار فلعه دار و فراظم [مدن آذوثه 
و دیلر ناگزیر حصار بغداد را ازمدمات لشکر قزباش میانت 
۱ نماین - ر خود اجانب ررم برگشت - بکناش خان در حوالیی بغداه 
رهگرای عدم شد - و خلف خان و میر فقاح تغلگچی انامي و 
111 صادق پسر او در اسغنیول بقئل رسیدند » 
تپبارم ذي | جه اعلیی حضرت از کنل برف عبور فرمودند 
و راجه جگت مذگه که براي ساختی راه دسنوری یادنه بو مر 
کنل درلمت زسبی بوی اندوخت - و حبدر آباه معسکر اقبال 
گروید - دربن منزل علي بیگ که از جانب علیمردان خار بضبط 
موب کهمیر مي پرداخت شرف اندوژ سلازمت گشت *. 
هفتم [ ذي.لعجه ] در تصبٌ باره موله که مننمای جبال 
اجنت و ازفجا کشمیر برلا گففي پانزده کروه امت وبرله خشكي 


طوم مال ( ۱۸۱ ) ماه و | 
بلریی معاربه جمعي اژ طرفدری کشنه شدند و فلعه مغئوم نگکشی.. 
مرتبهُ دوم معمد_پاشا وزیر اعظم جانب همان برچ نبرب آرا گودید 
و اژ هر در طرف گررهی بقنل هدند - اذغافا وژیر اعظم دریی‌جنگ 
بزخم تفنگ درگذشت - سلطان ازيري وافعه بیذنر غضب نا گشنه 


۰ 


حکم نمود که توپ و "غاگی مر داده پورش نمایند - دریی ائنا 
جمعی قزلباش مازم بکناش خان که درحله بدمت رومي گرننار 

بت بودند به بکناش خان ۲ گهمی دادند که فردا قهد یورش دارند 
اغلب هه حصار ر ی بگبرنه - رهائي تو در رمیدن 
بازدر ودیدر سلطان است - بکناش خان دیگر نلعه نشینان را بربی 
اراد که ماخنه بر تسلیم قلعه تعریض تموث - جون رافي نشدفد 
بقاش .خان شب از برچ سمت شط بنداد" بیررن آمده خود را 
بمصطفی باشا ك بعد از کشنه شدن *عمد پاشا ویر اعظم شده 

بود رمانید - و بوماطتث او سلطان را دید - صباح ۳1 عکم ملطان " 
توپ بسياري بر فلعه زدند ر برچ و باره ب! زسین هموار شد - خلف 

خان و دیگر قلعه نشینان ازکرده پشیمان گشنه ناگزیرامان خو(ستننه - 
«کچربان سلطان !عکم ار براق جنگ از قزلباش گرننه خلقي عظبم 
بقتل رمانیدند - و جمعي را که بمزار فیض آثار ۰(سام المسلمبی 
ابو حذیفه کوفي ر مرند منور تادله سار ارباب یقیر ید عبدالقادر 

جيلي نورالله فراعبما پذاه برده بودند - نظر به بي ادبی که زان 

طایفه نسبت بای در مضصجعم منيزگک رقوع پاننه بید نیز طی8 

اضرنام شمشیر گرد انبدند - و صاطان درب وقت که هنگام عهرت بود 

در خیم که بر در آن مقتولن لاله بردند نهسته بباده گماری 


بیرغ ۲ 9۶ | ( ۱۸۸ ) موم مال 
بمرحهمت . خامث و ااعام دو هزار رویده ۰فلخر گشنه بم‌مانداریی 
ارماان آتا دمتوری یانت - که اورا از داراللطنه بنزهت آباه 
کهمیر بیارد - و مصعوب مد حمین بابلچسی مزبور خلعت 
ارسال یات ۰ 
برتلباش " تمدیر بنداد که از تقریر 
فدائي خان برضوح پیوسنه برمی ناره 
شرح این دامتان آنكه فرمان رای ایران بر اراد؟ لطان مراه 
خان[گبي یادنه با لشکر خود از صفاهان بصوب بنداد راهی گردید - 
و از فزرنیی عدکر ررم و غاب مبارزان آر مرز و بوم تاب مقارمت 
در خود نیانته درطان بستان نشست - ومبر فتاح هفاهاني سرآمد 
تفنگیچیار ر با تغنگچیان ر جونی از مبر و سلطان - و یوژ باشي را 
با اکثر لشکر خود بسر کردگیی خاف. خان بکومک بکناش خان 
بودند داخل بغداد شده بگرد آررعی آذوته وسنعکام قلعه پرد‌اخنند 
سلطال مرا خان ا[ اصفاء 1 ٍن خبر دوم زجب مال کلشنه با لشکر 
۱ گران و "وپ هجاوآن بدای ولعهٌ بعداد آمده ببکلاش خان و خلف 
خان سفرچي و نقدخان شاملو پدر زر جاني خان فورچي باشي 
پیغام کرد - که مفي مبرزاي شبن ارغلي را چه نيربي *عاربة پاص- 
سشضا - و ازانرو که ایغان دی معني رامي نهشند تا مره 
جان دار غضمب‌شده نرمول که در طرف برچ فرآتالي جذکپ بر بیندازنه 


موم ال ۱ ۱۸۷ ) مله ۱۹۶۸ 


ازملای یا را که از معنمدان او بود بسفارت هعیر گردائبد و یک 
امپ عربی کون هبکل بان رنذار از اسیان موارهی ي حول پا زین ی منرویع 
بالمای ر عباي مرواربد درز بطرج روم بطریق ارمغانی"بدر حواله 
4۷ 
تمول5 ام دیگر از ا-یان سوازیی خلف خا که در فثم دعدان 
بدسصت رده بود نت بخشید - و اورا با ارسلان آا روانگ آنعتان 
معلی ماخت - ظربف با سفینر مذکور از ث بلعسا و ازانا 
پبصره آمده براه درب به نزه رسید - و ون این مع ي از عرضه 
واشت او بموتت عرض ارنع در آمد بر يکي منشوز ۳ با 
خلعت ارسال باوت - و خواص خان صوله دار" ییا فرمان شد ۸5٩‏ 
ده هزار ردیده از سرکار خاصه ۵ر وجه انعام ارسلان [ فا برماند - و 


‌ 


لجابت خان صوده ی ۳۷ شش هزار ررچده - و ود از نراق 
خان سرکر دار مدوسنان - وشاه قلي خان ضابط ب,کر چپار هزار 
ررپهه - برمم ضیافت ب-غیر بدهند - پحی ازان که ایذان بدارالسلطنهٌ 
اهور رهیدند ظریف ارصلان آثا را گذ اه جرید: از عقب اردری 
گیپان نورد راهي گذت - و ببدمت ونیم ذي القعده ناصی طالع 
پاسئلام عنبةٌ عرش مردبه بر اذررخت - و از پدشگاه ءدایت بخلعت 
و ار اصل ر اضافه بمنصب هزاریی ذات و دریسصت سوار فرق عزت 
بر افراخنه خطاب فداثي خان - که هدایت الله پیش از خطاب 
مان نثار خانی با بان مخاطب بوب - و بخدست [خنه بيگي از تغییر 

تربیت خان مر افراز گردید - وحکم شد که باهور رفنه امیان ده 
ود را خوید داد بدر گاه کیوان جاه‌بیاورد - مهد حسین سلدوز. 


سه ٩۴9‏ | ( ۱۸۷ ) : , سوم حال. 
نوردیدن ی امه راه دراز چبست - او بعد از گذارش عبب صفدوة 
طل د ي که درر کمر مرصع بود بنظر ساطان در [درد - چون برکشادند 
سلطان از دیدن کمر منشرح گشته بر زبان راند - که درین رقت که 
اجنین ی صيهي منوجپدم ژصول نامه و کمر از جانب پادشاهي که 
آسمان را بکام ار میگرد‌انند - و سناره را بأرام او سر میفرمایند 
از امارات ددم و فیررزی و علاسات دصرت و کام اندوژوی ما است - 
ررز درم ظریفک هزار پارجه از نی زسایج «ندوستان بپشت 
نشان از خود پیشکش هو - سلطا پرسدد که در هندوسنان کدام 
سح بیشتر می پودند - او پاحیخم واه که اهلیه پسیار ات - پکثر - 
صادفي - هزار *دع ی ی - فلءانی - زره - حل‌قد - ازین مبان ۲ ,اس 
هرجه خوش کند می پوشد - و پکثری را که برای خوت همراه گرنده 
بید طنبیده گذرانید - تیصر نسبت بار ادسام تلطف بظپور رسانيده 
لخنی از شگرنيی این دولت جاوید طراز اسنکشاف نمود - و ده هزار 
قروش که بیست هزار ررپده باشد بدر داده گفت که بعد از انصرام 
سیم پندال ترا دسنوری معاودت داد« سغیر خود را ندز همراه خواهیم 
فرستاث - تا قوءد درمني اساعکام گرد - و مبانیي يانگي رسوخ 
پذیرد د و چوی خبر رسید ک» اشکری که فرمان رراي ایران بمدد 
بکناش خان حاکم بعداه فرسناده بود بقلعه در آمد - فدصر توئف 
نلموده بسرعت مرچه تمامنرروانا آر صوب گردید - و بظریف 
امرن‌ود که تا مراجت مس در موصل بود: بابنیام ]لچه مامور است 
هرازه - پض ازانکه ملطان مراه خا بفداد را ازیقلباش انغزاع 
نمود: بموصل برگشت جواب نامه والای خانان گینی پیرا نکاشته 


جوم جلِ, ۵ ) اسله ۰6٩‏ ) 
آریز ررائی کار خر مازد - و ازان رد که ارمال ناسه تنبا از چلین 
دشاه گردون چاه ؛چنان ولا دسنگاه در خورشان کبیر دولت نبو۵ - 
کر مرصع گرانجا با نامه فرسناده آمد - و بامر رخافاني انضل خان _ 
نیز خطي بوزیر اعظم نارش نمود - و من حجمادی لثانیسال " 
*م از جلوس عالم آراظریف بدان صموب‌مرخص شد - وبه بندر الهری . 

که از توابع صوبه ثذه امت رمیده براه داریا رانگ بر عرب گردید . 
زبارت حرمین *عترمی نموده بمصر مد - پائاي مصرکه پیش 
از آدن او آگبی یائنه بید پذیره شده او را بشپر آورد - بو بمراصم 
ضیانت پرداخنه حقیقت بقبصر معررض داشت - , چون عریضة 
و منگمي که قیصر منوجه "خی بنداد بود رسید - حکم فرمود که 
ظریف را باهتمام تمام راهي سازد - و در بلب ثهچیل ار به لظام 
باه ]عدود پناکین نوشده شخصي همراه کند - تاهرشبری که 
خواهش سبر آز ن داشده باشد بة او نمرده ار را بموصل که سر راه 
ما اسمت برماند - پاشای میور بموجب حعم تیص راو را رخصت نمود - 
او بقدس خلیل و شام و برخی دیگر بلاه 9 بموسل رنت - 
درین اثنا سلطان مراد خان نبز به‌وصل آمد - ظریف *عمد پاشا 
وژیر اعظم قیصر را دیده مراملةٌ علامی انضل خان رسانیه - رزز دیگر 
سلطان مراد خان بوزرای خود گفت که او را بیاررند - پص ازانکه 
ظریف ببارگاه تیصر در شد وزرا 5 درون تانی بر کرمیپا نشسنه 
کودند بآئین ثیق دربافته پنخ کص ازبنان ار را عضوز بردند - 
ملطان مراد خان اد را پیش طلبیده نامع خاقان جپان" را که پرهر 


ثر دمست ظریف بون بعظیم ثمام گرنته بثرکی برگزازد - که بای 
۳ 


تبقة ۱:۳ ر جه؛ » ...موم مال 
هزاریی ذات و هزار و دوبست عوار مقر شد - میرزا حص صفوي 
بعذایت علم مر بر افراخمت - مسالبانگ حادم مومنا از اصل و اضافة 
بیست دچبار هزان ررپیه مقرر گشت ه 

پیست و هشنم [ ذی القعده ] از منزل تبنه کوج شه - و ندم 
کروهیی آن گلبای مرخ بر فراز کنل در کال شگفنگي ورياني بفظر 
اتهس در آمد 9 یاثجارش درا کوه مانند شچرطور قد براذراخنه 
اند - یا از شادعی دوم پاد‌شاه مشتري دیدار جرانغان بر افروخلة - 
چون اعلیی حضرت پیش ازيري آنرا ندیده بودند ازتماشاي آن 


رنترن ظریی بملک روم وه‌راجعت او 
با سفیر فرمان روای آن مرز و بوم 


چون در خن تعین میر برکه بسفارت ایران ظریف را که در 
شناسائیی اپ ممارت تام دارد برای ابنباع خیول عرافی همراه 
زموده بودند - و ار هرچه خریده آورد پهندیده نیفناد - و ای معفی 
موجب شرمساري و خهالنش گردیه - ار بص از چندی بوساطت 
پار پاننکان بساط قرب معررض داثت - که اگر بصوب بر عرب و 
روم دمنوری یابه ازای مملکت ا-پی چند قابل سوارعی خاصه 
نیام نمودهبیاره تا از خجلت گذغته رتقصیر رنته خر ر 
وارمانه + ملقمص ار به پذیرائی رمید - و بعلامی انضل خان حکم 
شب که نامةً مشعر بر ابراز مودت و مواات بسلطان مراد خان قیصر 
ررم نکلشنه پدر حوله یه که رح ومومي آنند آنرا دمت 


منز‌مال ۰ ( ۱۸۳ ) شاه ۹٩‏ | 
موم و انیال ارخانجات برف بریده کرچه ماخت - و براي عبور 
پاد‌شاه چم مداه برف کوفنه برفراز آن ره گذار گرد اندد ‌ 

پبست در دوم 1 دی القعد» ] با گررهي که مهمواره ملنزم رکاب ۱ 
فیروژی اند از کذل بهنبر عبور فرمودند - و لدهی جوكي هنی 
بنزول مبارک «عادت آمود گردید - اگرچه از دار السلطنه تا 
ای مکان .نزه اکثر جاها شگونه د مرفزار ررح انزاي همگنان 
گشته بود اما بعد از در آمد کوهسار بیشتر و ببنر بنظر 
در [مد ۰ 


گذارش نوروز 
درینول ۳۹ طریعت دشاط گراي اف ن یی پیرا ی بنماشای 
رنگت آمپزی و ناش انگیزی‌صنعت گربهار که صفعات 7 ببزّاران 
دوش بدیعه بر آرامنه بوه چون رباددن و ازهار کمال شفتگي 
داشت آنتاب جپان‌تاب‌بعد از (نقضاء ایک ساعت و میر در دقیقه 
اژ ررژ سه‌شدیه (مت و شم دي | اعد 5 6 «رارد حلو ده از خلوت 
بمراي حوت ببارگاه حمل انتقال نمود - و جهانیان ازجود شبنشا:دریا 
دل ابر نو ال یک م دل رسید ند - دران روز عشرت انررز شاه نواز خان 
لم رحمت خلت و جه‌دذشر مرصع ۳ باضادهٌ هزار ۲ یانصد سوار 
بمنصب چار هزاری چارهزار سوارر اپ از طوبلة خامه بازیس 
مطلا نبا" بافنه بضیط به اردیسه از نعدد معنتد ا 
دوازش موه ارت از .مر ن مرخص ‏ 
گردید - و توزیتٍ خان از نغیر شاه نوا خان اعخدمت نوش بیگی 
بلئد ند پايئي پافت - - ملصبی فیروز < خان باضانگ پانه‌دي ذات ی 


۱۲۴۱۵ ( ۱۸۲ ) + م موم مال" 
خاعمت و اسپ نرق ءعزت بر [ذراخت - و حکم‌شد که مکرصت خان 
از اهور برای سرانجام آذوتةٌ کابل و قندهار وتنظیم و تمیق دیگر 
, امور بدان صوب رالاي گرده - درازده هزار مر از زر وژن بذر حوالة 
هه که بمستی‌هیی بلد8 عبل که از نایابیی غله منوزع البال ومنشنت 
(لحوال گشنه‌اند تقسیم نماید - عبد الرحدم برگ | رز بک بمرحمت 
خلعت واژ اصل ۰ (شافه سمذصب دو هزاریذ ات و هزار موار تاری 
افقخار برافراخننه دسنوری یانت که تا مراجعت رایات جبان‌کشا 
ور دارالملطنه تورتف نماید - مللفت خان را بعنایت خلعت 
و خدست دیوانی صوبةً بناله از تغییر صالم اشهری بر نواخنه 
رخصت نمودند _ و مصیعوب او بگوهر اکلیل خلانت پادشاه زاده 
معمد شا: شجاع ببااز خلعت خاصه و مناع یک لکت روپية از جواهر 
و مروع ات و پارچپای‌زردفت و غیره فرسنادنه - « مایم اشهري 
اخدمت دیونیی مار آی بخت بیدار وال اقنلبار سر بر |فراخت - 
پرسنم خان که درمنببل بود فیل از حلقه خاهه از رری عاطفت ‏ 
ارمال داشنند - در روزدر بونبر مقام شد ‏ ر حکم |ندس بلغا پیوست 
که مبغن پور خلادت یک منزل ۶ب اردری گپیان‌پوی و جعغره 
خان عقب آن فرا ناصیه ملطنت - و داير بندهاءقب جمفرخان 
براد نوردي درآیند تا عبور عسعر منصور از مضایق و مزالق ایی‌اه 
بآماني وانع شود - و راحه جلت منله اجبة توسیع را" بثوج 
و برداشنی برف از مرکنل دسئوزي یانت - او بدانجا شنافنه 
بدمتباریی زمینداران کشمیر ومردم آن نواحيمکه,حارس خطة 
. متکور جمع نموده بواحطهٌ ماخشی‌راه درسنادة بون * براي گذشتین 


هوم سال . ۱ ۱۸۱ ) ۱9 
.چا .یی طلای ناد و ثیل از حلةع خاصع با براق نقره. و ماده فدل 
بر مواخثه حفم فرمودند که به بییهره رنه توقف گزیند. ر هرگه 
فرمان والا بهدرر پیوندد روانه کبل شود - و دزیر خان و مردار, 
خان و ظفر خان ز مادهو سنگهه ر جانه‌پار خان فوجدار بهیهره و 
هریسنگه رانهور و ذر الفقار خان د جلال کاکر و راجه جبرام و توک. 
ناز خان و بابیی خوبشلي ر خلیل بیگت بخشیی احدیان با گردهي 
از احدیان و جوتی دیگر بندها در خدمت ی واا تبار عالي تسب 
معیین گشتنه - و وزر خان بمرحمت خلعت ور اممپ از طوبله 
خاصه با یراق طلا و دیگرار بمنایت خلعمت نوزش یانتنه - دربن 
تاریخ دو #فرثر و ماده دربيهة کذار درياي مزیور بنفاگ ادها 
پدکر شکار فرمودند » ۱ 
نم [ في القعده ] راجه جمونت مه را خلست و سیب 
از وله خامع با یمطا عذایت نمود" بوط مرخص گردانیدنن 
و راجسنگه بمرحمت خلعت و جمدهر مرمع مقلذر کشده همراه او 
دمنوري یانت - مدائي خان #جاگیر مرخص گشت ۰ 
دهم [ دي القعده ] (الو دیرد؛خان از دار الملکگ دهلی؛" بد رکاه 
کیوان جاه آمد شرف اندوز مازمت گر دید - , بواجة منگی 
ده بیدی که برخي اشبا از بخ بعنوان +#شعش ارمال داشنه بود 
سء هزار روید» عذایت نمود: درسنادند ۰ ِ 
+ نوزدهم [ في الغعد: ] ظال رایات (تبال برفصبةٌ بهذبر مبموط 
گره‌انیدهالله و پرد‌خان را رخصت معاردت دهلي ر مکرمت 
.«خنان را رخصت دار السلطن اهورنرمودند ‏ و هر کدام بعنابنی 


نله وم ۱ ( ۱۸۰ ) سوم سال 
خفجر مرمع با پپولکثاره سربلند گردانید: باهور که صاحب صولگیی 
۳1 برو مقرر بود: رخصت نمودند - و باسلام خان خلعت مرحدمتث 
نموده حکم فرمودنت که در دار ااسلطنه چندی بمربراهیی ارهای 
شروری پرداخنة روانه کشمیر گرد - آتش خان دکای ر بعنایت 
< خلعت ر امب و انعام در هزار ررپبه ر خدست فوجداری بباگلپور 
و نواحيي آد سر افراز مٌاخنند - بعکیم ننم الله دو هزار ررپده - 
و اعاجی ذار که از جا پور آمده بود دریصت مبر - و به 
پسران میرحسام الدیی صدر پفجاه مبر - و ببربگي از شبع صادق 
پادشاهراد! وا گپر مد اررنگت ژیب بپادر را بعنایي خلعت 
خامّه با ذرجي رسربلچي از لعل رمرداریه - که یک لک 
۳1 پدجا: هزار ( سل قامست داشمت . و نمبایم مرراریف - که دران سة 
قطعهٌ لعل و چپار فطع زمرد منتظ بود - و قبمنش چاه عزار 
رریده* و جمدهر خامه و شمشیر خاصه و ترکش خاهه و کمر مرصع 
و ب‌تعی مرصع آات و دویصت آدپ ازان مبان یکی از طوبلگ 
خامه با زین طلاء میاار و فیل از حلقشٌ خاصه با یراق نقرة و ماده 
دیل کمپاب گردانیده رخهت درلناباد فرمودند - و هزار مهر از 
از زد دزن حواله شف که بامل سدعقاق پرهان پوز و دولناباد قدمت 
نماینه - و پاد‌شاهزاده مراد بخش را بعنایت خلعت خاصه و 
جیقةً مرفع د جمدهر مرهع با پپواکناره ر شمشیر مرمع گرلن با 
و در ام از طویل خامه پکي با زب . طای ..سینکار دیگری 


سوم تمال [ ۱۷٩‏ ۸ شلذ 1*۴1 


درب سال فرخنده میر کشمیر جفت آئبن و تماهای [ماکن 
مسننزه ايیی مرزمین که باطباق نوردندگان کوة ر هامون و اجماع 
گردندکان ربع معکوی در کثرت «بزه - و بسیاری گل - و فزوني آبهای ۰ 
روان - و دیگر غرایب - عدیل و نظیر ندارق - - در مر خاطر نزاوت 
داظر منثطبع‌گشت‌چون پدش ناد خاطرخورشید ما تماشایر پاحبی 
۱ رنگرزگ و ازهار گوناکون آن نزهناه بود - و این بي آنکه اوایل 
فروردیر که درا هنگم‌را: پیر پخعال که ببثرین‌طرق است مسدرد مي 
باشد - رننه شود صورت پذیر نبود - مقرر شد که الوبه ظفر طراژ 
اژ راه پنوج بان خعاه دلیذیر در آید بذابران بعث از تماشای بعلونة 
شقنالو و قٍ ر دگوفهاي بسائد ی دار ااه لطنةٌ اهور بیست و 3 و پم " 
شوال مطابق غر8 امفتدیار بساعت خچسته منوجهکشذند - ونواحمع 
سراي قاحم خا‌معط رایات اتبال گردبه - و یمین الدول؛ را بسبب 
عارفگ مذکور: در دار السلطنه گذ‌اشننه - و غیرت‌خان را بقلعه‌داریی 
اهور - و خلیلال(* خان را اخدست فراول با ی از تغیدر مراد کم - و 
دوسنکام و ای معذمف خان را بهبخذیگری ۲ و نویبدهي دارالسلطنه 
مر بر افراخثنه - بمیر عبدالله ولد مبر عارف صفوی مد اشرفی 
عنایت شد ۰ ۱ ۱ 
بیست و هشنم [ شوال ] ؛خواجة احمد ولد خواجه خاوه 
مغدود هش هزار ررپیه مرحمت نرمودند » " 
غر دي القعدهة علي مردان خایی را بعذایت خلعت امه در 


وله ۱۹۶۱ ( ۱۷۸ ) ؛ , موم سل . 
مخنسرمپانی به بنگاپائی_ که در معل پادثاهزاد؟ بیدار بخت 
برد رسبد - و ازان بهامپانبا ر پردهای اراوبی و حجرات عمارات 
نشیم درگرننه بسقون عمارات که چوب پوش برد آنقا . غرة ناصية 
اتبال پادذاهراد؟ ولا مقدار برای تدبیر جات عفادف مشکو از 
خلوت خانه برخاسنه #عل رزنند - اتفاقا دروازژ مبای خلوت خانه 
و *عل را.نبز آزش در گوزنه را آمد شد مسدود گرد‌انید - و بیکا ۰ 
چشم زدن شرارات بعمارات اظراف خلوت خانه منتشر شده فضای 
آثرا نمودار گرا اثیر ساخت - ناگزبر آن وا( گبر ببام جبروکه 
پرامده نردپان طلیددید - ۹ که در خلوت خانه بودندِ بر يذه‌عني 
گشنه پاپ طرت دویدند . و بعد از رسیدن نردبان مردم را 
یکمو کرده با اهل معل ر هرکه از خدمت گاران آوانست 
* وسوه از راه نردبان بزیر آمدند - بعد ازاکه[نش با نگل جهروکه 
و ثرابان درگردمت جمعی 5 مانده بودند ازااجیله جوفی خود را از 
بام |دگندند اعضاه پرخی مکسور و *جردم کشت - و لغنی (سلامت 
برآمدند - و هغذاه و پم کس از خوادم *عل موخذند و از جواهر 
خانه و کرکیراثخانه و توشک خانه و بسباری از کار خانجات 
دیگر جز خاکستر اثري دماند - و چچی بیست و سدوم شوال اژ 
نودنگ منپیان صوبهٌ باگله این حادئهٌ موهشه بمسامع حقایق مب 
رید نرماني ۳ راهم دشاهان ور #واطفی فَ 
چواهنر و امش درلک رریده و دراک ررپده نقد برای فرژ باصرغ 
دولت و اعفباري حلی ر حلال یک لك ررپیه براي فرزندان آن 
درة اج کامکاري ارسال نم‌اند 


بازدهم [ شوال ] مرشه قلی علیمردان .خانی:,را بعذایمت 

لعت و خدمت دیوانیی سوب پلجاب سرافراز ساختذه - موش 
بیگ نوگر عادل خار را که پیشکش خان مزپیر آورد: بود اخلعیب 
رریده ارزش دمت مصعوب ار بعادل خان 9 نموله 
خرسشاد‌ند ۰ 
سداهة و جک از اطراتف رانده ات در ون بود تشریف بردند - 
و سه مه را | زنده گرفنه بافی ۱ آزاد فرصودند - حمین بیگت خویش 
علیمرد آن خان / بعنایت فیل ِ و گر شامپ برآدر لبرامپ خای 
ر بانعام درهزار ررپدبه مفلذر گردانیدند ‌ 

پانزدهم [ شول ] هرناتبه مباپاتر بعنایت اس و نیل و 
یک لک دام نقد نوازش یافت « 


آنش افتادن درارگ آگبرنگرو موخ بسیاری 
از عار خانجات پادشاهزاد؟ وال کر 
محرن #سو نو بهادر 


۳ این هه هایله که 1 ساللن # دید" ر حال 
کمثر نشان مهند ۳3 ششم این ِ در ررزی که طوفان بان دال 


از سرجر عاد میداد دریس اه رتش در گرنیت ‏ چنلایه دور 
۳ ۱ 


۰۶۷ (۱۷/۷ ) . سورسان 
تیه سه (.چه. مقرر فرموذند - و پادشاهزاد؟ 4 اطوار "عمد 
.آوزنگ زیب بپادر را بانعام د: لک ردپبه نوازش نمودند - و پاد‌شاه 
زاد؟ وال تبار مر اد خش را باضانة هزار سوار بمنصب ده هزازري 
پچبزار موار سرافراز گرد انیدند - علی‌مردان خارابعنایبت خلعت 


خاصه بر نواخنند - و مه هزا ار سوار اژ منصب او که هفت هزاري 


/ 
هفعت هزار سوار بود دو اهد» ده امه مقرر نمود نك » ی رز مرحمثت 


حلقَهُ خاصه پا پراق نقره و ماده فیل ضمیمةٌ ای شد *« 
مرن بقر ندرم اندس فروغ | ین گردید - آن سنوده ویر مراهم 
پااند‌از و نذار بنقدیم رسانیده افسام جواهر و مرصع آّت و دیگر 
نغایحی و پلیا: فبل,و ماده فدل با یراق نقره که قبمت هد ٍ شش 
لک ووپد پده شد فبلان پبایراق سه‌لک و شصت هزار ررپبة پدة و م بر |منعه 
درلک ر دل هزار پیدکش نمود‌ند - و باشار؟ منده پعلدمرد شرگی- 
خلعت فا پا حا وب حمل‌ه ‌ خا 

ر + جرب ر ر مرمع - و بوزیر د م مقرر 
خان خلعت با فرجي - و پصلابت خان و اصالمت خان دزن 


عذایبت کردند » ار 


ششم [ شوال ] فزلباش خان را باضانهٌ هزار سوار بمنه نیا 


هر ی سه هار موارسربلند گرد‌انیده بعراست قلعکٌ |حمد نز 

تغییر سید مرتضنیی خان پمنوری دادند - «معمد تقي دیوان زد 
جویماز خاانت پاد‌شاهراد: "عمد اورنگ ژیب بپادر اسپ - و بهرن 
عرب مه عد مپر - و عمد تقي چلپی که از ایرار تازه ۳ 
معادت (ندرز مازستکشنه بود مه هزار ررپوه - مرحمت ی ۱ 


موم ماب ( ۱۷۰ ) ۱ سله ۱۵۴۹ 
آینده بعکم انس در ووللخان خاس و مام براي تماشايي ,فهرستت 
خر ید8 دولت معمد آورنگ ژیب بپادر جراغان بر افروخنه مد - 
خدیو اقبال با کواکب فلک خلافت ؛چپرو کم دولدخانه مذکور تشریفب 
فرمود: اخني بنماشا پرد‌اخنند « 

ل ] براي ءبادت یمی الدوله که ماد مالچ دمت 
نیروی گيراثي باز داشنه بگ بركة منزل آن 
نث را بفر قدوم میمفت لزوم موره برکات و مپبط 
انددند "سید صدر خان بعثایت خلعت سر بر [دراخنه 


7 ِ 
رگ رکین 
مدهالات 
داریی کگره از تذییر دولت خان پسر الف خان 
۱ مرخص گ رد ۰ ۱ 
۱ گذارش فرخنده جشن شمسی وزن 
۱ 1 دوشنبه 1 ً ۳ سله هزر ور حل و نه مطابو و 
ورخند؟ نوتاد حل و دوم اژ 0۳ حصرت صاحبقران 
که بطراز جارداني مطرز باه آراسنه شد - خدیو صورت و 
و خداوند دی و دنیا بعد از وژن مقدس بطل و دیگر اشیاه 
ال بر نت مرمع جلوس نموفة نصل و صلی) و شعر| ر| که 
یزم کامررانی بسعادت حضوز مستهعد بود‌ند برر نذار دامی 
پد ب رآمودند - دربن روز مسرت افروز از وازان مفصب هريگي. 
اخثر برچ خلافت معمد شاه شهاع بواداز و معمد اوزنگب زیب 
ً, ۳ 2 ۷ 


سر ۱ ۴ب ) سوم سای 
رف - وء‌جدالله دیگر مرخان مدپور عفظبنگش پایان‌نوازش بانتته ء 
پانز دهم رمضان بعکم ستدی پادشاهزاد8 عالی نب 
مراد #خش و علیشردان خان و اسام خان و جعفرخان ر بخشیار 
عظام صلابت خن ر اصالت خان مرو جویبار خافت پادشاهزان) 
#عمد اررنگ ژیب بیادر را استقبال نموده بدرکالز خواقبی پا 
آوردنک - پادشاهزاد] ولا پر سعادت مازمت ندرج هزار ۳ 
برمبیل نذر - و یک بل که فیممت آی پفجاه هزار یره شد بایراق 
طا - و مه ماد: ل برمم پیشهش گذرانیدند - و بعتگیت اس 
عربي تمام میا نام از ول خامه بازیی طا از جملفیولی که 
حهیم مسلم الزمان از عرب آزرده بود با نه اس رای و ترکي 
سر افراز گشتند - چون بمرضس مقدس رمید که راجه رامد اسل نروزي ‏ . 
رضه هستی بر بست امر سذگه نبیر ار را از اصل ر اغانه لمنصتی 


هزاری ذات و شیصن دوار و خطاب راجگی مباهی گردال لد . 
و میالت حصی نرورونواهیی آن بدسنوري که در عبد؟ جدش| مقرر 
بود بدر تفویض تمودة آن نواحي ر در انطاع از رحمت درمروننق - 
#عمن. خواجه‌تاشکند‌ي که تازه از وایت ]مده‌هزار وبانصد ررپیز انعام 
شلف - درب ماترمتبرک مي‌هزر ررپيه برمم هر مال باهل اجلقیاج 

و [سلسقاق رسید » 
غر؟ شوال نوید عید شادمانی رساندث - پادشاه حق [ 6اه , 
مزال بربل کو: هیال گردون, خرا مید 96 تغریف بره ‏ 
از نماز بد ولاز وا مراجءعت فرمودند - و در "جون و9 
یه آئین مقرر بپشیدن زر نثار دامان تماشائیان". برآمو ۳ 

ی ۱ 


شوم مال ( ۱۷۲ ) -ساه 9۶۹ | 
عثار تمامک از دست دادند - و قلمةٌ خذشي را گذانه #جانب 
" پند سیمنار گراخنند - قلبم خان پض از اطلاع بر حقیقت حال 
هزار و پانصه سوار از کوسکیان تندمار و تابینان خوه با خأهر خان 
همر اه ساخمت - تا بلطدف بدرگ بدوسنه بنعاتب مداپیر بیردازنه - 
۱ تاراج ماک سبستان و تا دیب وتنببه سیمنانیان چذان 


و تاخت و 
نمایند که دار ۳ بي الب شررش طلب پیر(مون چنین جرأت 
۳ خاجر خان باطرف برگی پیومنه باتفاق تا بذه 
سدهیان تعائب میتاذیل نمودند -.و بسياري از مواضع آن نواحمي 
ر عرضگ بپ غارت گرتانیده رذن مذکوز را که بندوبست نی 
ملك سیمانان بان باز بسنه بوه شکسنند - چنانه همگي آب باراضیع 
. نشیب اناد - و ازین رو سیصنان و توابع آن خراب و بي آب 
ی و حمزه با هزاران باس و هراس در قلعةٌ نیم که مقر او 
بود خزید - مبارزار لشکر اتبال بعد از مالش ماهر رشکستیی بفد 
قرب فيررزي مراجعمت نمودند - و چون نیم رمضان حقدقت اس 
وافعه از عرضه داشت قلیم خان بمسامع حقایق مجامع رحید - 
فرما: قضا جربان از پیشگاه مطوات و سیاست شرف مدوریافت - 
که تنبدل بخت رمیده روزکار بر گردیده را که م شیر ای فحاد 
اصمعگ و بدست عءزت خان گرفتار کشته بیاسا رسانند » 


* بازد‌هم رمضان بپادشا هزادهاي ولا مقدار و امرای نامد‌از 
+ لعت زمسداني مرحمت شه - موض خا ن حارص قلات از تغیرخانه 
خان بهراست زنب نبز- و همت خار بمبعانظت تهابهُ غور بنث 
پا و ۱ فک واسعدالاه ولد معید خان بادر ظفرجنگ. بنظم بدکض 
بر خه ۳ 


که از ۳ ۳۳ بر 3 5 


با و۱۰۸ ۱۷۳ ) نوم مال 
-عبذال مخذول ایذان را بعصار در آورده مردم عزت خان را یقن 
, زمانید - قلیم‌خان پریر‌سعنی آگبی پانته لطدف بیگ اندجاني را 
با جمعی از احدیان و تابینان خود ررانه نمود - تا قلعه از تصرف 
یی (شرار نابکر بر آوده به تنبیه مخاذیل میسنان بپردازد - عزت 
لطبک بدگت پا همدا تا بپای دلعه رسید ی از صرد حمرده ت 
پانصد کی از تلعه بر امدة دست جسارت بمیعاریه کودند - اتجام 
کار جمعی بکشدی واد5۵ بیای فرار #عصار ٍ آمدنه - ۵اییران عرص 
و قلعة را گرد گرفنه ملییارها بر |غراخدند - حمزه رمک از اگبي 
پر صعاصره جمعیی کذیر بکومک عصوران روانه کرد - اطف بیگ 
مها بله و بار خود [نجا گذاشنه بخاطر فراهم بمقاتاه ‏ معاربه 
پرد از ند دریانده از گرد و وله پر خاست - و اي رری آب 
بموضع بیاور که پم فروهیی خنشي امت آمد - و احمال 
خود و همرهان انجا گذاشنه مستمد قئال شد ‏ مان 


پگمان هراس این ابطال ندرد سکال غادل ازان که شیر ازرم: 
بعیار باشخد نرصد لیکنی برای بو کاهمی پیش آید 2 کامي 


پیگ رونوادند شیران غیضهٌ وغا پذیره شده هلامةٌ پیکارگرمگرد از 
و از غذیم لدم دبک مه صد تی‌مقتول وبمياري مجردح مهم 
ادهاز پژنهان باوجود فزرني از هرب ر ضرب #جهدان ظا 


موم سا [ 1۷ ) ۱ و 


1 دفاق سل پوذ - - فریب خور۵: باعتمال او درلي مکنه رقم ۱ 


قلبلي گذاشته بود - آی مکر پردر مگرر بسو پمر ال لین 
ملك میدنان - که داراي ایران حلوست آن ملکابمد از پدتر او 
داده بید - بالي به پیام و نامه ظهار می نمود - که اگر جمام 

را بفرمنبد مد ر بشما با میرم - اانیا که حمزه از عثل 
دور بیس بپر درشت مخالفت اولباي ايي درلت خدادا۵ - 
که با ضا شتین نمولان امت - وراه ادبار پیموس - ها شا 
مدبر کوتا؛ ناه آنان نگرننه بتنانل مي گذرانید - آن ژد 
ظالع رکنفا ننموده هنگامی که فلام خان بادللام مدا ملده 
بکابل آمله بعمزه نوشت _ که نندهار از صوبه داز خالي سبتا 
چنااچه باید منعکام ندافده - ذابو از دست نداده 


این قلاه را متصرف باید شد - حمزه از ملاحظهٌ انجام از که 
ناگزیز خردمند آگاه است درینی مرتبه نیز باغواه او از راه نشت 
تا آنک! فرین آمدن تلیم خان از کاپل پفنده‌ار یکی از دوسنان 
حمزو! که نزد داراي ایران بو نوشت - که ۵ ر مجلص شاه مذکور 
مد۵ 1 ۵ که تو باناظم صوبهٌ ثندهار راه درسني وساز کاري باز,کشوده 
ال رنتن هندرستان در سر داري - ازیی رهگذر برئو ای 
ام اد شده در فگر آنند له ترا از میانه بردارند -ر بی آنکه 
بعذرد بست ز ثندهار تاخت رتاراج نماني رسناري صورت 
پا رنیست - حمزه ازروی اضطرارپیله نام ام معنمد خود ‏ 
اي |زان مسرع فنرمنال" عبدل مقپور را ال گرذانبد پاج‌مي 
ختشی فرناد -پباله چون باهمرهان بغنة خافي رمو 


و را ویر 
نیبب . , درینوا خاطر نیض مظاهر بمیر آن رقبت فرمو ۶ 
نقدي بیک علي مردان خاني اجره اصلاح ر توسفع راه مرخصٍ 
۰ گشی - تربیت خای بعناپت خلعت و خدمت آخاه بيگي از تغبر 
امالست خان سر افراگردید ۰ 
نیم [ رمضان ] مرضه داشت گوهر اکلیل خانززی پادهاهزاده 
معمن اررنگ زیب بهادر: - که از دولت ابا فاصد زر استلام [حنان 
فلک نها شده بودند - مشتمل بر کرامت ترموان ی‌ادار کریم 
ب««ري خچسنه اخنر در نواحی ی مپ‌نرا روز ۱ ز پنچشنبه 8۸ رمضان 
۱ سال هزار ر چل و نه هلالی ۷ از ایک گری و پانزد روبك از 
طلوع نیر اعفم- و (لنماس نام که با هار مهر نذر مع" قر 
پدگب از مازمان خود فرستاد: بودند بنظر مقدس ممای دز رم 2 
حضرت +اتانی آن ثمرة الفواد ر| بمعمد سلطان موحوم گرقانیدند 2 
و نظر بیک را بغلمت و اپ ر انعام هزار ررپیه نواخنه زفاست 
خاصه و امپ از طوبلةٌ خاصه با زیری طلا مصحوب ار بغرأ ناصية 
جهپانباني ارمال فرمردند ۰ 

آمدن ماو سبستان بسرزمی قندهارو درگذاشرل 


ر‌ 


نلعً خنشی بعر لسخیر 


: .چون عبدل که ریامت نیم «رزمین صوبٌ تندهار بدو 
کشت ۰ جراحبت تلع خففي که مسکن ار ر مفصل ول 
یمق و میسئان است - بر خود گرفنه بود - ر عزت خايو تد 


موم مال.. ۱ ۱۹٩‏ ) 7 م4 ,. 
آو پراورد نمودند+خان حواله فرمودند - ان بموجب چگم مملوی. 
بمي از معنمدان خود را باهتمام آن برگماشت - لرپصن از 
مرافجام ضروربات از موفع راجپور که اجانب نور پور وانع امس - 
و ازانجا تا دار لنلطنه مسانت ژميني که دران نبررجریان ملد . 
چل و هشت انیم کرر: جریبی شروع درحفر نمی - تلم حقیشت 
لیر در سال انزدهم گزارش خواهد پات ۰ ۰ , ۱ 
دوم و اسان المبارب عبد الرحیم بیگ ارزیک از پتله .ده 
معات ۱۰ ورنش دریانت - و زار بیست هزار ردپیه کم 


اندوز 6 ه ۱ 

سل موایع 111 ازدرشت خوئی عبدالله خان بپاد رفیروز 
جنگ او دار بپار میا ار ر خان مزبور ناماز کاري ه 
مبد الرمیم بیگ [نرا موجب مضرت خویشتی الکشنه..پس از 


تمارخ 


حند ردژة خود را |بکم ظاهر ساخت . وتا يك سال در خل 
و ما زوان ازگوبانی بربست - چنانچه هیچ یکی حنی تصولی اد 
بریه ۳ مطلع نگردید - تا (ذکه ای ماجرا از وفایغ آن صوبه بعرض 
مقدی رسید - و حکم معلی در باب طلب او صادر شد پش آژان 
پدرعا رمبد و درلت بار یانت - عرف در ]مده مدب کنکي 
درشت و همگنان را تعیرت انداخت » 
چوی گذار عسیر منصور را رله کثمپر که تنگ ر ثاهموار امت 
و هلرمال از کفرت برف ر باران و فورنیی آبهای ردالی درل فثور ز؛ 
و یاب باه ببشنری از سعادت (ندرژان راب (تدس در پایان. 
"زرف لیلی .در جدمت. مي برند.بی املج. مه 
۳۲ 


ما ر ۱۹۸ ) مموم "مان" 
پر انزوخننه - خدیو اتبال ازیی تماشا عشرت گرا ۱ ند - مبلغ 
ده هزار ررپبة معهود این شب متبرک به نیازمندان ومعناجان عطا 

شد - ر هريکي از ما فاضل و ما عبد اعکیم سیال کوتی پانعام 
دوبصت اشرفي از زر وزن کامیاب گردید * 

شانزدهم [ شعبان ] غیرت» خان ازدا رالملگ دهلی آمذ: شرت 
زمین بوس دریانت - تخواجه روز بای پس از فوت‌خواجه یک دل 
خان باعوبل داریی جواهر خاذه ر فزیدیی منصپ - و میم بیگ 
بهرامت قلعگ کلأجر از تفیر عبد (لله نیم ثاني مقلخر شدند - 
به خواجه عبد الغفار واد خواجه صالیم وه بيدي مه هزار ررپده 
عفایت نموده ببلخ فرحنادند » 

بیست ر ششم [ شعبان ] معنمد خان از -#جي . | رخضت 


هسني بریست ‌ بادشاه رخد؟ نواز بازم‌اندکان اور جات و 


ملصب فراخور حال نوازش فرمودند * 
(حداتث شاه نهر لاهورباهتمام علی مرد آن خان 


چون علی مرد‌ان خان بعرض اشرف رسانود که يکي ازهمرهان 
ايری ندوي که که در حفر قلوات کمال مپارت دارث مثعید میشو 
که از جائي که آب زدي از کوهستان بر آمده بر زمین هموار 
میردنبری بآ به‌سزارع و بحاطدن بنمیند جدا کرده تا هوالیی 
دار الملطن اهور بیارد ی - ازانعجا که تیجه ملک پيراني عماوت افزا 
بر ثبیگ اسیاب آبادیی بلاد و تعبیگ مصالع رناهیت عباد مضررفنا 
. #منها. میلغ یک اکروپبه که کر[ کاهان اس بر ان 


سوز سال ( ۱۱۷ مه ٩‏ ]. 
را یمک نيصني ررانه سازد - او آن فثذه سرشت را بلس یار 
"راززی. "خواریی تمام بقدل رسانید ۰ : ۱ 

فهم [ شعجان ] عوض بیگ ملازم عادلغان عرضه داشت از 
با جواهر و سرصع] ات و فنل که برسم پیهعش فرسذاد: بود و مجموع 
دولک رویده قدمت داشت بنظر شید اذر در اورد - و عوض 

بیگ بعذایت خلعت و انعام شش هزار پِ کامباب کشت - و 
هزار روپده بیمرهیان او مرحمت شد - احلام خان بیسی د نم فیل 
با یرق قره و پلجا: تانگیري و دیگر [منعةٌ بنگاله که سه لکاو شست 
هزار رریده ارزش داشت بعئوان پبشکش گذر اند و بدایگ تبول 
رسید - چون شب برات نزدیک رسیده بود علیمردان خان بعرض 
مقدس ان ک اعلیی حضرت مکرر تماهای چرغان 5 دربن 
شب برش منعارن این یار اسمت ذرموده اند امسال تلضیه 
آن بأثیینایرای بنظر اقدس انور در آید - ملنمص غای بر فراز 
بذيرائي بر آمد - و پیشکارانش باعلیم او اطراف دولنخانٌ خاص و 

عام را که بس طوبل و عریف ابت تا لب بام بطرز تازه چوب 
بندی کرده و از نیزی مشبکبای *خنلفه |اشکال پرداخنه و بر 

کنار های بام طاق بندي نمودة حیرت |دزای تماشا بان کهنند ه 

شب پادزدهم [ شعبان ] که لبلة ابراة بود اورنگ آزای جبان 
ياني قرین درلت جارداني ؛جپررکة دولفخانة خاص ر عام برامد 
پنشر خوردید اثر هنكامث روشنائي را گرمیی تازه و فروغ بی انذاز 
بخفیدند - و بعکم اقدص ات آتش بازي برفی در نیز . 
درایجت خانه. خام و و جام راخ درنهاي پیش. دوض ,چیه بردتت 0 


یو ر ۱۹۴,.) , موم عل 
ام ایند - و مسعود مدکوز را بمردمحت خلست و انعام هزار 
روپبه بر نواخنند - و صبی صفیه که روز چپار شنبه پاجم ره 
سل مزور مفواد شده بود و از عرضه واشت دیگر ۱ آن ات بعرضض 


تمبناندآن مک 2 کشمدر اس ۳ " ن‌ بمنصب هزازه 


ار و رسیدن کهیلوجی است 
بجردای گردارنگوهیده 
آن نامپاس حی نعناس که در نوکریی بي نظام بای اعلبار 
و اعتماه رسیده بوه ازر جداني گزیده باین دولت اب مدت 
ملاجي گذدت - و در جرک بندگان این درهه [حمان جاه اثلظام 
پاففه رمنصب بزگ و تدول حید سر امراز گردید ازرنچا که آن 
خر شمید؟ بخت برگردیده در (خلاص ناسره بود- و از وفا بي بر" 
بپوا چس نفساني د ر وساوس ديطابي داصی دو لت هار بد از 
سك داده ازین حضرت سدره رفعت گرد یه نزد عاداخان به ۱ 
بیجاپور ردت -,چوی از -عادات بندگیم این دراه حرمان گزیده 
پو وارلغان لاه نداشت - آن واژدت» طالع رزرنجا بنواحيي دولت 
زیادء رسیده در داگیر برخی از بندگلن رگا معلی که باو قرابفی 
داشناد پم زاراري نا می رگم نامي مي گذرانید _ شر8 ناصیگ ۶۱ 


پادشاهزاده مورن . اررنگب ژیب پرادر بریقمعاً ر, #گبي 
ملکب حسیی مازم وه را با باجمعي تعبن نمودند که آن 


بنر. سای. 1۹۵ /): مس رل 
. .دهم [رجب ] عبد الرهمی ررهیله را بالنماسن بادشاجراد؟ 
وا قدر معمد اورنگ زیب بهادر بمنصب هزاري ذات و هزارسوار . 
از اصل و اضانه سر بلاد گرداذددند - مکرعلضان کة بامرعالم 
مطیع برای چام بعضی میام در کبل مانده بود سعادت اندوژ 
ملازمت گشنه صد اسپ ترکی پیشکش نمود » 
هفدهم [ رجب ] منزل علیمرهان بخان بمقدم فیض نوام 
معادت آمون گردید - خان قاعده دار بعد انامت صراسم پا انداژ و 
نثار گزین بيشكشي از جواهر و دیگر نفایس امنعه که قیمت آن 
قریب یک لک ررپیه شد از نظر اکسیر اثر گذرانید -ر بعنایت خلعت 
و خاجرمرمع باپپولگناره ردو اسپ عربي از جملٌ اسپار پیش 
امام یمس با زب طلا و مطلا و فیل از حلقَمٌ خاصه با براق نقرهة و 
ماده فیل مباهي گشت ه ۱ 
شب بیست و هفنم [ رجب ] ده هزار روپ مقرر بارپاب . 
(سنعقاق مرحمت شد ه ۱ 
بیست و نبم [ رجب ] راجه جیسنگه بعنایت خلعت خامه 
عربر افراخنع:بوطن دسنوري یانت » ۱ 
حون اراخر شب یکشنبه درم رجب ده هزار ر چل و نه بطالع 
خچسنه و ساعت مصعود دز اکبر بگر مش,ور بر اجمعل پادشاهراد؟ 
الاگپم معمد شاه شهاع بهادر را پسر مهنري آمیر کرام شد* 
می - غراً شعبان عرضه داشت مش شغمل بر نوید نشاط افزا" و اللمای 
باهزار مپر نذر ۲عوب مسعود نامي از مازمار خود 
رز دنه بنطر یمه اثر در آمد.- آن نلذة الکبد را بزیی عم" 


اوه ومدو ز ۳۴ , موم سال 
مار ر پانصدیی ذات ر هزار و چار مد سوار از ال و آضافه 
و تبول پرگنة جلبسر سربلند گردیه - نور الدوله ولد میر حمام‌الدین 
انجو پمنصب هزاری ذات و چارصد موار از اصل و اضانه و نوجداي 
"میای در اب از تغیبر میرزا حسی سر مباهات براراخت - چار 
اپ ءربی که امام یمس *صعوب حاجي فریدون برمم پیشکش . 
ارسال داشنه بود از نظر مقدس گذشت - و حاجي بمرحمت 
خلعمت و انعام هزار زریده کامیاب شد ۰ 
شدم ماه رجب ادلم خان که بفرمان طلب از بناله روانه شده 
بچلت راه نوردیده بود بنقبیل سد8 سنیه سعادت نشاتیی اندرخنه 
هزار صپر نذر گذرانید - و بء‌نایت خدست دیوانی کل و خلعت 
۰ خامع با چارئب طل درزی و قلمدان مرمع و انطاع صویهٌ اوده 
مفلذر گشت - و هکم ؛ ۱ که سیادت خان برادر او نراد بضبط 
ر حکومت صوبهٌ مذکور بپرد ازد » 
هشنم رجب علی مردان خان بعذایت دو اصمپ از طوبلةً 
خامه با زب طلا و مطل نوازش یات ۰ به اءظم خان در اسب . 
از طویله ,خاصه با زین طلا و مطلا ر فیل. از حلقه ناه مصعوب 
میر خلیل پسرش که او نیز بعنایت اپ بر نواخنه آمد 
اومال فرمودند * ۱ 
چون وااد ماجد] حضرت مید علی!ممتاز الزم‌اني درهمین 
یام مفر گزبن ملک بقا گفته بود نیم ماه مذکور اجهت پرمش( 
بملزل یمیي اثواه تغریف فرموده بازماندهاي آی منفور* 
پمراجم پا‌شاهانه تملیه اخشیدند « 


رکم‌ال. ۶ ۰ ( ۱۳ ) طونم 
بموکب مللی بدار السلطده شرف اندوز -انستامنسططا یه گرهن 
گور ده راتبور که سابقا نوگر راجه گچسنگه برد بمئصب ففسنی 
مویمت موار سر افرازي یافت - بذرالقرنیی باجیزار - روزبه راک 
نائهه مبائب رای در هزار روپبه انعام ند » 

بستم [ جمادی اذانبه ] حوالیی اهور میبط برکات ر صورد 
سعادات گشت و معنمد خان با دیوان و خشي و -ایر تمیناتیان 


1 نی احراژ دوات صلازست تمول ۰ 


بیست و یکم [ جما‌ي |ثانبه ] برازندً نخت و دیبدم در 
اس اوقات و اسعد عاعات در دارالسلطنگ لاهور نزل اجلال فرمودنه - 
۵ری زو درخفده فبرست هعیفة مفاخر ر معالي پاد‌شاهر اوه 
معید دارا شوه از عقب رسیده بذرف مازست فایز کشنند ۹ 
و هرزار مر نذر گذر انددند - راجه جدسنگه و دیگر بندهای پادشاهي 
. که در خدمت مبین پور خلامت آمده بودند نیز دولت اسنام 
عنبهُ جباندامی اندوخنند - علیمردان خان از کشمیر آمده سعادت 
ملازمت دریافت - و هزار مبر نذر گذرانید - و بعنایی خلعت 
خامه با نادری وجیقث مرمع گرانبا و باضانة هزاریی ذات و هزار 
سار بمنصب هفت هزاري ذات ر هفت هزار سنوار و میرم 
پنیاب با رجود خدست نظم کشمیر مفأخرگردید - حهیم مسیم 

مان از بندر مورت رمیدة دولت مازصت دریافت ۰ 

زنیم [ جماهي الثانه] میژا حمی مفوي بنصیت 


) ۱۹۲۰ ( ۹۹ 

خی تعواله نمودند ۰ میرزا عهمی تر خان حاکم راینت ۳ 
بایغ هزار سوار بمنصب بأجي‌زاري پفجبزار سوار هزاز موار دواهم. 
سد. اچه مقذغر گردید - رعذایت الله پهرکلن او بمنهنبه 


عم 


۰ 


هزاری ذاب و پانصد -وار از اصل ر افانه مرانراژگشت ه 
, . . هفلم [ جمادی الثانبه ] راجه جسونمت ستله بعفایت اصمي از 
طویل خاصه با زیی مطلا حد بلندي یانت - بمرشد تلي علیمردان 
خانی یکعدد مر مد تولگی عنایت شد ۰ ۱ 
موم [ جماد‌یااغانیه :کذار دریای حذاب معهکگر جنود فبر‌زي 
گروبه - روز دیگر از راه پل بو فرمودند ۰ 
یازدهم [جمادی الماند4 ] ءمارت حافظ آباد را بنزرل آندهی فروغ 
[مود گرد|نددند - و مچون تا ساعت دخول رایات جلال ندارالعهلطند 
روزی چند درصد ان بوه چار روز دران مکان مقام نموده بشکار [هو 
نشاط امزا گشنند - از جمل سوارای منصب مید شجاعت: خار 
ناظم. صوبةٌ الء [باد هزار سوار دیگر دو ا-په سه ادچه گره‌انبده ۱ 
پمنصب چار هزاري ذات و چار هزار حوار مه هزار و پانصد 0 
در |-وه هه امه دلند پايکي بخش‌ددند - منصب شمص ااددری واد 
نظر ببادر خويدگي از اصل و افانه هزاري ذات و هشنصد سوار 
مقرر فرمودند » 
شذانزدهم ۱ جمادي الفانیه ] " کذار [ااب جنداله مرکز اعام 
,اگردیید - و ازالجا خلعت: خامه و چار امپ مصعوب مرشد فليي 
پملیردا چان که بعکم مقد از کشمیر احرام تقبیل اسفان. 
تا با بود ارسال نمود» نرمودند که دزلم‌اعت دخول 


آفار سوم سال 
فرخند فال دوم دور جلوس متدس 


روز بنجفنبه غر؟ جما‌ي الثانبه مال هزار وچل و نیم 
موانق شم مبر آغاز عال سبوم از دور دوم نوی عشرت 
پعالمیان رحانید - و جهانیان ذشاط نازه از سر گرذنند » 

درم [ جمادی الناني ] صلابث خان را بمرحمت خلعت 
خامة و باضانهٌ پانصد سوار بمنصب مه هزاری ذات و هزار 
و پانصد موار بلند پایه گردانید: از تغیبر معامد خا مبربخشی 
ساخنند - ر |صالت خان بعذایت خلعت و خدمت بذشیگریی 
"دوم مر پر ۷ - جانسپار خان باضانة پانصدی هفصد سوار 
بمنصب در هزاری هزار و پانصد -وار ر بقوجداری بهیهره 
نوازش یانت » 

سیوم [ جمادی الذادده ] ساحل دریای بت مضصرب خیای 
گردون احنشام گشت - فردای آن از راه پل که در گذربهیهره بسته 
بودند عبور مرمودند * 

پاچم [ جمادی الذانبه ] کنار تااب حضرنه نردرس مکاني 
که در موضع گقه از مضانات پرگنه بیبهر: واقع است مازل شد 
میال و هزر مپر براي ترمیم شکست د رتخت آن که اثري است 
ز آثار آن پابشا: ر (1 (تندار و موجب منفعت بهیار ؛چاندهار 


۳ 


م۱ ( ۱۶ ) دوم‌عال 
گریز پیشر. گردت - در بهره کرپور پناه بدا - په چور دانست که 
تا رمیدی ماس که راهوش. دور ودشراز اسمت مقنول یا مامور 
خواهد گشت از راه انکسار زینبار جو گفنه لس نزد حمیی‌بیگ 
فرسناد و پیغام دال - که اگر بایمان و پیه‌ان مطمدن گرده بملک 
خود رمیده پیشکشی شایمنه سرانجام داده عوب یکی ازخویشان 
نزدیک خود بدر5 وا جاه بفرهژد - حسین بیگ امان داده د 

پیشکش مقرر نموده پبست درم جماد‌ي اارلی با همرهان 


به کشمیر بر گردید » 


مرن ال ( ۱۵9۰ ۲) »+ 
پیست و چبارم [جمدي الرای] -احل درباي نباب دایر ٩‏ 
گردید - روز دیگر از 9 ريشي براه پل ءبور فرمودند - ببريکي از 
هید خادم بارمه و حسيني نبدر؟ اشف خان مبر مذشي هزار » 
روپیه الام شد ۰ ۱ 
در جخسندن دنثر اییی *عبفهٌ مکارم و معالي در تضاعیف 
سوانع سال دهم شر ح اسخبر تبت؟خره و گرنذاری ابدال پسر 
کلان علی راي مرزبان ن آن ملک و تفویض حرا.مت [ ن هر زان 
بادم برادر خرد ابدال نکاذنه آمد - درب هنگام که علي صردان 
خان که از پیشگه خلادت بنظم صوبهٌ کشمیر سر افرازی پاننه 
بود . پانجا رسبد - آدم حارس تبت خرد ؛خان مذکور 
نوشت که -نگی بمخل زمیندار تبت کلان از ربودگیی خرف و 
غنودگیی بخمت با حشري گران از سوار و پیاده آسده بورگ ۳( که 
از مضادات ثبت خرد است بدصرف در اوردة و اراد تعرض دبگر 
عال دارد - و خان مزبور <سین بیگ خویش خود را با فوجی 
از سور و پداده تقنگهی و کماندار چه از بندهای پادشاهی 
که تعددات تشد بودند رج> از مرزیادانن »ر زمدن مدکوز بیتنبیه 
۳1 تیره |خذر فرسناد ۰ 
چپاردهم صفر حسین بیگ براه دچبن پاره روانةً مقصد گشت ۰ 
ر پر از چندی [م با جمی از پیاده تبنی بار پبوت ه 
بیست و پمجم ربیع لثاني در نواحیی کرپو به عنگی بفل 
رردرر شدند - ار بغرور فزونیی جمعیت رده ارانی نبرد گردید -الجام 
کار گروه انبوه از کر نکرمت اثر خویش بکشنی و خنسین دا" را 


جفوجم» ۱ ( ۱9۲ ) ۰ ۰ دوم عال:؛ 
۱ 5 : 
هرتگب بعض امور ناپهندیده شده اورا تمیدر نموده معنمد خان 
انسام #عراست شیر دار السلطنه بپردازه - خانه زاد خان را 
بعااییی خلعت /۴ اسيب و دهاده دارعی غزدیی بر نواخنه 
دمنوری وآدند ۹ 
نیم [ جماي الولی ] انررده پسر کان راجه بیتهلداس 
6 
از اصل ر اضاقق بمنصب هزاري هرار ‏ بیج اه شد - مرشد 
ماي ملازم عمد؟ علي صرد ان خان کر و پرای س خني ۳ 
خان مزبور چند‌ی در قندهار توثف نمود: بود باسنلام سد؟ سنبه 
فایز گردید "۳ و بعنایت خلعوت و ااعام باجپزار رو و۵2 مباهی 
گشت ه 
بازدهم [ جمادي الولی ] ال» وبرد؛غان را باسام هزاریی 


ذات و هزار سوار بماصب پم هزاري ذات, پنیم هزار سوار و از 
تخددر غیرت خان بص.وله داریی دار امک دملی سرافرازي ‏ 


(خشصی رخصت درصود‌ند ‌ 

بیسنم [ جهادی الاوی [ موضع کوهات منزل رایات حلال 
گردیه - راجه جگت -نگه تبانه داربنگش باا و بتکش پایان 
که درانجا اقامسی داشت دق اسپ #بدعش نمود و شکار قم غٌد 
نیا لعاط انز ي طبیعت ای گضی و با شش 
" ابر تفنگ خامه ۰ 


دوم حال ( ۱۵۷ ) ماه: ۱۰۶۹ 


مپری شدن_ یک پهر ان ری جمعء را بات جهای کشا بزاه بنقش 
3 با و بنکش پایان منوجه دار الصلطنهٌ («ور گردید - عون راز 
بنکش نیزکنل و تذگنا بمبار دارد بلو هردرج فزمان روائی پاشاهزاده : 
مرول ۵ر شکوة فرمان شد که بعد اژ رواده شدن اردوی کدبان 
پوی چندی درابل بوده با راجه جیهنگه ر ديگر بندهاي پادشاهي 
اژ ءقب دیاین 
بیمت و ثم [ ربیع الثانی ] ور مفام جشمهٌ خواجه خضر 
پم شاه خان بهادر ظفر جنگ را | خلعت امه نارهت زه ولا بکابل 
5 حکومت آن بد‌هنور مایق برو مقرر بو رخصت مراجعت 
مرمع و شمشیر با یراق طلای مینا کار و اسپ با زیر نقرة سر بر 
آفراخده ببلخ فرسناد‌ند - و جواب نامگ زر معمد خان با نفایس 
امتعگٌ سواد اعظم هندوه‌تان برشت نشان که تیمت آن بلشلک 
روپدة شه مورب او ارسال داشناد » 
فرة جمادی الولی میرزا نوذر ولد مبرزا حیدر صغوي را 
بعنایت خلعت و عم و فیل و خدصت فوجداریع‌کول از تغییر مچابت 
خاری نوازش فرمودند - و چور اجپت ذبط آجا جمعیت ناگزیر 
و هزار و چا رصد حوار بر نوانند ه 
شم [ جمادی الولی ] النفات خان باضاد پانصدمی ذات 
هشن [ جمادیاالی ] ۳ کردیز «زار روپیه عفایعت ده - 


را مر 0 ۱ ۰ دزم حال 
کون د-ذجری بلج پامت - و 44 چهران او #جپزار زورب ر برففاي 
او در هزار ردپیه مرهمت نند- راچ سنگهه رثهور بملصب هزارعی ذات 
۰ "و ششصد سوار و رایمنگه جیاا بمنصب هزاري چارصد عوار از 
امل و نفد نوازش پادنند - به دیندار خان حراست حصس 
بل مقروض فرصمودند - اسعن بیگ خویش یاد‌گار حهیری خان را 
از تخیر رای کلسیداس بخشي ررادعه نوی صوبهٌ کابل گرد‌انیدژد - 
۱ به حیدر سيستاني هزار ررپیه مرحمت شد ۰ 
پانزدهم* [ ربیع الذاني ) راجه بیغ‌لداس بعنایت خلعت ۱ 
خاصه نوازش یانده با ارجن پسر خود به تیول مرخص #شت - 
میرزا *جمد خواهر زاد؟ طیج خان بخطاب خن م خان درانرازی 
یانت - پیه شکش ليم خان بیست ای ر غنی (منعگ اران 
پنظر السیر اثر در آمد ه 
پیست و چپارم [ ربیع اثاني ] خار مزبور را #خاست خامه 
و عذایت اعپ با یراق طلا و فیل از حلهٌ خاصه بر نواخنه بعندهار 
مرخص ماخذزد - مبر صمصام الدرله بضلعت ر خدمت دیوانیع 
صولا مفندهار از تعییر کفایت خان کام اندرز کشنه همراه قا 
خان دمتوری هانت - عزت خان بعذایت نتاره بلند آرازه گردید" 1 


۷۷۳ افضل ملچم هزار روبده یقن درمو‌ند ‌ 
روانه شدن اعلام ذر اجام ازابل 
بدار السلطن؟ لاهور 


ببست دجم ربع الثاني مطابق سچوم یور بعد از 


نان ۰ ...۰ ۳ ۱۳۵ ) سق 1۳۴4" 
پازفه جال بفرمان خاقان گیبان درباغ جهان آزا که بسرسبزي 
ونزاهت سانلد ررض جنت دلکشا و نشاط. انزا امت اسباب طرب 
[فاده ماخنه هر در جائب نبر کلان را به آفررزش چراغان جون 
ساعت آسمان مثور گرد انیدن - یی مکل نزه تفریف 
فرموده از شمول عاطفت سفیر نذرتمدخان را براي تماهای این 
جشی روخ گس طلبیدند - ر پماایت خلعت مر انراژ ساخنند ۰ 


گذارش خچسته جش فهري وزب 
روژ دوشنبه چباردهم ربیع اذانی مال هزار و چل و ثهم 

موانق بیست وسیوم امرداد جشن فرخند؟ فمري دزی اخننام 
سال چبل ونیم و انتنام سال بنجاهم از منین عمر ابد فران 

اررزگن نشب اتبال انعقاد یامت - و آن پیکر خلادت بطلاار دیگر 
(شباه مع‌وده بر «خته آمد - دربن روز نشاط زفروز قلبیم خان که 
دب اعکم از مذدهار روانه شده بود بادراك شرب مازمت مر 
بلنه گشت - بسالةٌ ساسلهٌ سذیه رضویه سید جلل #جبزار روپده 
عنایت نموده رخصت گجرات نرمودند - چون بمسامع جاه و تال 
رمید که پوسف *عمد خان تاشکند‌ی ناظم موب ملنان مراحل 
زندگی در نوردید لجایت خان را بمرحمت خلعت و باانة 
هزاریی ذّات و هزار سوار باصن چار هزاریی ذرت و چار هزار سوار و 

بععیست موب مذکور بلند پايگي بخهیدند ۰ منصوز خاجي 
پعفایت خلعت و شمشیر با ساز طل تب خوان نقره و پیالةً 
طا پر از ارگجه با واه نقره و بیست مر اجپزار ررپیه مر افراز 


سب , ۱۰۴۹ ( ۱۵۴ ) ۰ . . شوم .سال 
زار ررپیه ام اندرز گفنند - - دربری تازیخ از عرایض خاندورای بهادتر 
نصرن جنگ ر معدد خان ببادر ظفر جنگ بوضوح پیوسی که‌تنبیه 
و تادیب دنه گرلیان هزار جات د لیب ر غارن مواي ر غلات 
و هایر اموال ایغان دلذواه صوزت یانته هرکه سر از منیم اطاعت 
و انقداد برتانت بکیفر اعمال گرفتار [مد - و هرکه بمسلک منایمت 
و صوافقت در امد ِ ن تافمف - رهمکی هران این 23 احرام امغلام 
آمنان حریم جلال سك اند - - کم جپان مطاع صادر شد که خُان دوران 
ببادر نصرت جنگ از هم‌انجا براه پنکش بالاو بنگش بایان بصوب 
مالوة که ضبط آن بدو متعلق است راهی‌گرده - و سعید خان بپادر 
ظفر جنگ ی جمامء را بدرگاه [ره - مبارز خان و شیخ فربد و نظر 
ببادر خو يکي و گررهی ددگرد مذوری باننند - که تا دار الساطنة 
همراه خلن نصرت جنگ بوده ازالجا هر کدام به تبول خود ررد ه 

ماخ این ماه [ ربیع! ول ] یمیری اادرله بمرحمت خلعت خامه 
مز اختصاص یافت - و الله ویرد؛خان که بااماس ار درمان طلب 
مادر گ۵ نیون از مذیرا آمده اهراز دولت مازمت مود و بعذایت 
ام با زین مطلا تارک فاخار بر افراخمت - ذو الفقار خا را 
#مرههت خلعت و خدست د اروعگوی ی تو#خانه‌از تفه تغییر خلیل الله خان 
بر ناخنند « 

رو ربدع آثاني معید خان هبلار ظفر جنگ بغله خلذیم دود 
سخثه مبلهي گردید - و بیست و هقات مت کص از روساء مزارجات که 
همراء خان ظفر جنگ [مده بودند دولت تقبیل عنبة عرش مرتبه 
(زدرخنه همه ۶ به‌فایمت خلعت . ر افراز گشتنه ج دب ماه پدشکرایی 


درم حالز 9 ۰ ) ۱9۳ ۱ سلد۴9 : 
مدارج مودت و اظبار مرانب نیک مکالي با تنموقات مصعوب 
منصور حاجي 1 پکنه کار سخنه ردزکار است ارمال نموث - 2 جون 
حاجي رح کاپل رسید ء رش" خان فاتشال بامر خافاني اژ 
غور بفد با او همراه شده ررانٌ حضو رگره‌ید » 
نوزدهم زببع الول که اعواايی شپر[مد باصالفخان و مکرمت‌ضان . 
حکم شدکه تأستان ملاطین مطال رسا:نل - حاجي 2عوب اینای 
دسعات (متلام عنیگ وال فایز : گشنه نامه نذرعمد خان ۳ 
"گر ازید - و بعنایت تضلعت و کمرد خذجر مرمع سرافراز گشت ی 
پیت وسدوم [ ربیع ااول ] ۳۹ هدر عمد خان هشناا 
امپ و پنجاه شتر و دیگر اشیا از فسم پوست ممور و وشق و جزآنکه 
قببت همه قریب چبل هزار ور پیه شد بنظر اکسیر اثر در آورد - 
و از خودنبز آسپ و شفرو دیگر (شبا ۹1 پادرده هزار رویده ارزش دا(شمت 
پیشکش نمود و بمرحمت خلءت و اسب با زیی مطلار انعام‌بدصت 
رپني هزار رپیه مربر افراخت - و#عصی د عبد له پسرار مشار 
(لدء نیز بعذایت خلت و بگدهای طلای مدناکار و ؟ پاچپزار رویده 
مباهی گشننه ‏ به نذر میر شکار نذر *عمد خان که حپار دسبی باز 
طویعون از جانب خان [ررده بوک خلت و حپاز هرز روپده عنایت. 
فوصود‌ده عاجي معمن حا 3 سي صد مپر صرحمت شد 6 
پفست و چپارم (ربیع ال | در سوضع بدرگ‌نوت وه شمال زویگ 
کال احمسته بقمرغه پود‌اخندد ۰ و پا: رصرل و پانزدة رنگت شکار شدا ۳ 
مراد کام قراول‌بيگي‌چون قمرفه نیک‌فراهم آورده بود بانعام خلت 
و چپ مرنرازگردید - د رعاياي کعجیت تمرف‌گرهآمدهبودند بان 
۳۰ 


سقه ۱۰0۰ ( ۱۵۲ ) وم حال . 
رمیدن متصور حاجی مفیر " 
نذر مسمد خان بدرگاه کیوان مگان 


پوشید: نماند که خبر «اننباض رایات جپانکشا بصوب کابل 
بارادا نسغیر تذدهار رمب افزای ماطیین ررزار خصوما خوانبن 
توران زمین گشنه بود - چوم پص از کشایش وایت مذکور بدبب 
بعضي دراعي که مابقا گزارش پذیرنت افواج قاهره باز #عرکمت 
در آمد با آنکه بعد از معد گشنن پادشاهژاد! کاهکار معمد شاد 
#جاع ببادر سال گذشنه از پاشاه حال بکابل امام قلی خان 
باندیهة [نکه میادا تفنیم ایس وابت نیز پیش نباه همت و ۱ 
باشد به نذر بیک طغاني خود اشاره نموده بود که اخاندوران بپاذر 
نصرن جنگ و سعید خان ببادر ظفر جنگ نویسد که فاوراء الثبر 
۳ مملکت و میعة لددوسنان واینی است معقر اگر اراد؛ 
"#خیر ای رایت مرکوز خاطر آنورشده و تعییری ءساکر منصوره که 
۰ موجه (/عدود است بدیس جپمت باشد- ءرضه داشت نمابند که 
از -زمان بگذرند - هرگاه افواج فاهره بغام خرسان و عراق به پردازد 
در تقدیم مرا سر يكانگي ۲ دجپني ر وفاق و اتفاق بقدر تب 
کوشید: خواهد آمد - و بعد ازانکه نوشن نذر بیگ به سران ! 
نصرت. پیکر رمبد و حقیقت را بدی9ه خواقدری پناه عرضه فاسع 
فمود ند - - فرمای ندر توار شرف صدور یانثه که «بب نیضت افوام 
فیررزی اعلم نموده خاطر ایشای مطمش گردانند - - معمد خان 
که در بلج بود مغلرب پاس « هراس گهته نام هثل بر لزاز 


رقم ماله ‏ . ۰ ۱ ۱ ) جهن هه | 
والمیدی: ی سور بماصیی: در هزازی هزار و شش‌خوار 
بو بغلم مر رالخار در افراخته بضبط سیومنان از تنجیریکه: تا نان 
,مرخصبا رید - چون بعرض مقدس: رسید کد" میر فورائلع" ۶وتجذاار 
که چ هاجو بساط حیات درنوردید اللا ارخای ولد افلخار خان ‏ 
که از کومکیان شرقي ممالک بود فوجدار [ن رلایت ساخننه » 
غر شبر ربیع اثرل فیررزخان و بیص داس رانبورپرد‌هنان 
ارجه جسونت سنگه ر حاجی *عمد یار اوزیلگ بمرحمت (مپ 
بلئد پا يکي یانئند ه ,م 
سیوم [ ربیع الول ] ماک مغدود رمرزبان حوالیع قلدهار با دو 
وهرر برادر خود کامران از قفدهار بدرگه آسمان جا: آمده شرفت 
اندوز ملازهت گشت - و نه امپی پیشاش گذرانیه - و بعنایت 
خلعت و خاجرمرصع سرانرازی یانت » 
دهم [ رببع الول ] یمییی الدرله را در اسپ از طوبلهٌ خاصه زبس 
مرمع و زیس طلای +بداعر مرجمخت شد ۰ 
شب درازدهم [ ربیع ااول ] جلس میاه مدر اراي باراد ۰ 
نبوت قدو انزايي مصند فتوت علیه سی الصوات (تمیار ازکیها بای 
هر مال منعقد گردید - و مبلغ درازده_هزار روپ مقر ایی شب 
متبرک بارپاب افعفاق رسید -"ر بصاالة السادات سید جال اخاری 
سه هرا ر رریبه عنایت شد ه ۶ 
... #جدهم [رییع الول ] مپین کرکب نلک جپار دام 
داي از غزنین معاودت نموده شرف ملازست که ااسیز حه 
زود در جباني امتم در بادنند ٩‏ . 


شلد هند ( هه ) «فوم هدال 
امرصویزی بش" و اژان رو که از گلزت هگ و- بخزاریق "کاراب علف 
بل رثا نمی کرد هفدهم امر راجیب اقذعان بصدور پیوشف که 
. .گوهر اکلبل خلانت» پادشا, ژاده #دمد دارا شوه با آشکری که همراه 
آر مار معیری گشته بفزنبی رنته ررزي چنذ اقامت نمابلده 

. «ژدهم [ صفر ] پادشاه مپبر 1 زبغ آهو خانه بمزل مفُند 
سس ببادر ظفر جنگ ک برخی منازل آن مطابق حئم اندن 
. چنانیوه گذارش ب پانی پددکران سس سلطنت درب رقت بانجام 
رمانید» بودند تشربف فرمودنه - هزار سوار منصب یوم ف معمد 
. همان تاشکندی که سه هزاریی ذات و سه هزار موار بود در ادچه 
مه امپه مقررگردید - ءلطاي نظر برادر میف خان به‌نایمت خلعس 
.و خدمت اخشيگري و وافعه نوبسیی صوبة بنگاله مقلضر گدنء 
بدا صوب دستوری یافت » 

بیست و یکم [ صفر ] میر اممعبل پیر هزارجات بمرهمت 

بلده ره مرصع ‏ انعام دو هزار ررپیه فرق مباهات بر انراغت - 
7 بیعت ر چبارم [صفر ] بعشرت اخچیر مضع چنارتو که ترارلن 
پراعا سرانجام لوازم قمرفه پیشتر بدان‌صوب رمنه بودنقپرداکتهرذات 
دس پسیاری ,از زیگ و مار خوار که درجدال آی نواحي: 
مي رسد طعمةً نینگ تهنگ گرد‌انیدند -جموع | له دریی 
شکار شد یکصد ر شصت جاندار 1 - بجمال خان قراول ت 
4 بگروهي | ازرهیا که بچیست قمرفه فراهم آمده بودفد #بزار ردپیه 
تخب 


۱ 1 ۲ 2 3 ۱ ۱ ۳ 
بودبست و شهم ۱ مر ] اریخا .تمرحصی لمحت و بانتی" . 
4 


واوم تخل * ( ۱ ) " سفه 0+ 
را بجان ربا لمان هه - و طایفة که ره گرای مخالفت و عصیان 
باشند ]نبا ر بمعرض تثل در اورد ‏ ودر نیب و غارت دقیقه مپمل 
نگذاره - و ردز وصول الویث فيروزي پکابل معید خان بپادر ظفر 
جنگ را با ب‌باري از وندها مرخص گرذانیدند * 

ررز جمعه غرة ماه صفر خاقان دین پرور برِفهٌ خلث آثن 

معاد"آرای ارایک جنانی حضرت فردوس مکاني نار له برهانه 

و مرقد. نیض‌مورد مسفرنگمنفرت ورضولن رتبه-لطان بیگم تهریف 

" برده بعد از ادای اداب ژیارت باندزده هزار روپده از ضرکار وا و بنج 

هزار ررپبه که دراریی مماء عظمت بطربق نذر آورده بودنه بمدثه 
و دیگر اعاب احنیاج عطا فرصودند » 

۱ هفئم [ صفر ] بخان دوران ببادر نصرت جنک نبز که از مقب 
آمده ملازمت نموده بود حکم شد که با بسياري از بندها به : 
تثببه هزارجات بشتابه - و از یکطرف ار ر از جانب دیگر 
سعید‌خان بپادر بهر ژمین اینان در آمده و گرره نثنه پزره را درمیان 
گردقه بانمالت مطیع و اسنیاحت عاصي بپردازند - ظفر غان 

, که از کشمیر فیراد پعبلی [مده سعادت مازت اندوخفة بوه 

. پمرهمت خلعت و اسپ با ژیی نقره . وجانه‌پارخان اخشیی احدیان 
بعنایت اپ و علم مباهي گفته همراه خان نصرت جنگ 
| دمنوري یاننند - چوی از رقايم موگچرات بمصاهع حفایق مجامع 
.ومید که مرافراز خان فوجدار پذن تا 

رخت هصلی ازین جبان برپست. . . ۶ . 

: پهران. لررا باغامگ :نامب و فزگر واافت بادهاهی نوازش ۱ 


مخه-* ۲۵9 ۱ ۱۴۸ ) دوم سا . 
جک بمالش هرارجات‌حوالی کابل ‏ 
چور حضرت‌جنی مکاني کر دشوارپا‌شاهي‌را که ودیعة نیمه 
البي مت آمان گرنته دل بر عشرت گرائي نهاده بودند - و میام 
حصور را به پیدکاران و معاملات درر دعت را به نظام صواجات 
پا زگذرشنه قراعة جهانه‌اري د قوانین فرمان گذاری که ررنق ار 
ملک و ملت ورراج بازار دین و درلت *باجراي آی باز بسننه 
امت باخنال انناده بود - ر یلنتنوش باطل کوش فرست یاننه 
بعضی از اربماقات هزارجات ثغور کابل را که همواره مطیع حکام آن 
,,ولیت بوده بمرامم مال گذاري ر خدست گاری تیام می نمودند 
پزبر دسني و امثیلا ماقاد خود ماخنه از اطاعمت. ناظم صوبهٌ ابل 
باز داشنه بوه - بعد از جلوس انبال مانوس اورنگ اراي جبانبانی 
صزیمت ملکنه مصم گشنه بود که هرگاه سرزمیر کابل مورد رایات 
جپان کشا گرده به تنیبه آن گرره فساد پژوه که از شوریده !خني 
.و شویش پژرهي درین عبد معادت مبد نبز دل غاد اطاعت و 
انقباد نگفنه اند چنار پردلفته آید که دیگر هیم نننه گر زیاده 
هر پیرامون چنین حرکات نا پسندیده‌نگرده بنابران درینوا که غبار 
روا کواکب شمارهوای | سر ژمیی را عذبر آمیز گودانید 
ء جلم آشن که معید خان بپادر ظفر جای بملش آن کروه پرذاخنه 
از متابسی ینلدنیش ۳ - هرکه از عاتیت بيني پذیرای 
بطایمت ین بدنوز جابق#ونداي خراج تعلل ر نپاد نورزدء لو 


ز هه مه 
سور فال ۰ ۳ ۱ ۳ ِ( ۹ 7 


2 ۰ ده ششدا ی : 
شک ‌ زین مراحم جمفر خان آسپ. از طوبلة امه 
ژین مایت عه و ون تا 

هفنم [ رم ] یمیری الدوله معادت ملازست ۳9 
2 تیم [ عرم ] باغ صفا بنزرل اتدی خضارت نازه فیرشت 
و 5۵ هزارروپدگ مقرر آیری صاز باصعاب (منعقاق رسید 1 "2 
«زدهم [ #خرم ] خرد بل بورود توکب مععرد مننذت آمود 
گردید - در؛فجا بقدر باراني شد و بر کود چتارتو که نزدیگ آاست 
یرف باریه - با انکه غر؟ خرداد بود از کثرت برردت بي پوسنیی 
و آتش. لبارننه گذرانیه - باختر برچ درلت پادشاه. زانه 
مراه خش امپ از طویل خاصه با زیر طا - و براجه بیتهلدامن 
اسپ از طوبلٌ خاصه با زیر مطلا - مرحست غخرمودند - مگرشت. 
هان که حمب السکم پیفتر ال رنه به به ليم مدا 
منیه ایض گشت ه 
بیهمی و سلم ز معرم ] در موضع برامي معید خان بپادر 
ظفر جنگ بفرمان خاقان کیپان از عمقب آمده ۳ عنبگ تب 
صرتبه شرف انذوز گردید « : 
بیهت و پلجم [ رم ] در گزید: تربن ماعات رببتربن , اوفادی" 
نزعت آباد بل بمبة اعلام فیروزي قرو غ آگین شد - ر چوی حلم 
شده بود که ددر سفزل معید خایٌ بهادر ظفرجنگ که بپتردن مازل: 
کایل آممق جپررکه درات خانةً خامن و ام و ۵رلتت خان ام 
بمازند -۶ هفوژبالمام فرمیق"بید در بان آهو : خانه که له ملصل با" 
مینست نززل نزمدنه ۰ 


۳ ۹ 


ماه ۱۶۵۰ ( ۱۴۵ ).. ۰ پم حا 


رای مه مار فلایت ۵ - خانه [ ی بان آنهدي . چار مد 
موار بمنصب‌هزار [پانهدی هشتمد وا 9 آمل مانه اجه 
جيرام بملصب هزاري هزارموار - و گوئل داس میصودیه بنصب 
هزاري *هصد دوار - کلمیاب گشنند - جبد الرهمي ولد مادق خان 
اخطاب مرحمت ان نوازش یانته 
بیمتر سس [ ذی اجه ] بکوهر انروز سلطذت 9 اد 
مهمد دارا شوه حکز شد - که با نوئینان بللد مکان و مایر بندها 
۶ در خدمت آن اختر برج اتبال معییی گشنه اند - درحه 


مفزل عقب لشکر نصرت اثر مي آمده باشند ذا عبور. عساکر 
فيررزي از تنل از دیگر تدگناها باماني وانع شود - و 
خود با درلمت روز آنزین پیهتر نبضت لموده بیصت و هشنم ببزاون 
خجستگي داخل پیدارر گشنند - و باغ ظفرخان به نزرل اتدس 
نضارت فردرمي یافت ه 

مایم ماه مذکور ؛جت تنگهي راه یمبری الدوله و راجه 
جمونت دنله و چعفر خار و چندی دیگز را در پیشاور گذاشنه 
بملزل جمرو تشریف فرمودند - و باینار حکم شد - که از عقب 
بپایند ۰ 

غرا رم [ ۱۰۵۰ ] موفع علي مسجد معط راياسجمای.کبا 
گر بد - راجه بینهلد‌ای که پامر شاناني خزانه از دار اسنانة 
ابر ابا بدار الماطنگ لور رمانیده بدرکله خواتبی پناه رنه شد 

۰ - بتقبیل آمنان ي مره مکل نامیة,بخیت بر آدروخیوت ده 

میوم [ "رم ] اجه جم نت منگه و جهفیخان باودری. سغامید 


۵ یمان مانب ۰ ۳ ) له ۹ 
تعبرت. ممات گردید - و تمبمةٌ گردن اتبالی پاد‌شاهزاد: "وید 
داراشکوه با همگی نوئینان بعرف مازست نایز گهنند. - خاندرآي.. 
بهادر فصرت جنگ و سعید خان ببادر ظفر جنگ بمرهمت نیل 
از حلقگ خامه - ر راجه جدسنگه و مبارژ خان و راو امر منگه. 
- و موز خان بمنایت اسپ بلند پايلي یانتند - ازنجا که 
ملحظهٌ عساکر و دیدن شان میاه ظفر دستاه از بواعش 
ازدیاد نیروی دلبای ابطال فیروزی ماأل است - و درامیع فزولیع 
بای وهراس گروه بد -کال - از پیشگاه خلامت برلبغ شد - که مواکب 
کواکب شمار در عرص پنیاور نوشیره فراهم آیند - و بیست وبفچم : 
برازند؟ اوررگ جهان کشاني حدضرت شاهنشا‌ي با فر خورشید‌ی 
و شکوه آعماني بر تگاور ماه سیر مشنري منظ بهآر صعوای ومبع 
توجه فرمودند - و بگریوه که در وسط آن وانع شده - و کر گزاران . 
باراد حشدمت ور اقبال بر فراز آن "مت گاه ساخنه بسایه بانم‌اس 
ژر نگار و سرادق آسمان مار آراسته بودند بر آمده بر آرنگ گيني 
سنانی جلوص نره‌ودن و لختي بتماشای‌آنواج که در اطراف رده 
بسثه بودنه - بنظر اجمال پرد|خنند- و چون امنبعاب آن از فزوني 
۰" و کثرت جزدر مواري مبسر نبود - برنیل ناک هیثت موار شده 
تمامی عصاکر منصوزه را مفصلة مشاهده نموذند - عدد اپ لشکر ‏ 
ظفر اثر پایچاه هزار موار بقلم ننرآمد - دربن ررز راجه جي ماه 
5 پدر جدش راجه مان منگه بیم بندگیی حضرت عرش آشياني 
تخطاب میرزا راجه مر آنراژ برد - بمبب جانشینیی ار از پیشگه 
نوازی خطاب مزیور مفاخر گردید -ابراو اهر سنگه. فیل : و براجه 
۹ 


م۷ ۰ (: ۴( ) . دوم سای : 
جات در ببادر خان و ندائي خان و جابمد خان. و اجه جگسسنگه 
نیز له در رکاب آن گوهر اکلیل جيانداني بدرگاه معلی آمقته بودند ۰ 
به تقبیل مد؟ منیم مقلغر گشتند - ر هرکدام از خاندورار بپادر و . 
سعید خان بپادر هزار مچربر سبیل نذر بنظر خدیو بنده پربر در 
آررد - راجه جی ساگه بمرهمت ملاي مروارید سر بلند گردید - 
صپاح | آن خاندرران بپادر و معید خان بپادر رخصت معاودت به 
نو شیره یاننند .اجه جکت سنگه بمرحمت خلعت ر ضبط بنگش 
4 و بالش پایان مر افراز گشنه دسنوري بامات - و نرمان شد - که 
تا ومول رایات جهان افررز یک بل آذوقه فراهم آرد - رمع دماپد 
که بمد از رسیدن موکب منصور بآنجا از هردر بدگش غله پي هم 
نت بای 1 9 

1۳۳ دي | جه ] عید #عی نوید مسرت رسانید - و رمم فربان 
بنقدیم رمید - درین ررز مبارک ثمر؟ شجر؟ نبوت‌مید جال بغاری 
بانعام ده هزار ررپیه عکسیاب گشمت ‏ براجه جسونت منگه وراجه 
جی -نگة نیل از حلقه خامه‌ءذایت شد ه 

۱ بوواز دهم [ دی اعجه ] درة الفاج خلادت پادشاهزاده معمد 
دارا شکوه را به نوشره رخصت ذرمودند - فیروز خان باضانهٌ پانصدیی_. 
ذاب و ادیست موار بمنصب درهزارم پانصدی ذات و هزارر دریعت 
موار مر براذراخت - ٩‏ زدز درباغ جهمی ابدال مقام شد 

پانز ههم [ زی [" "جه ] ازاجا بفرخي و نبررژی نیضی 
فرموده - هدعم از جسر دریای اک عبرة نمودند ه 

پیست ریم [ نی ای ] مامت ذوشبره بهورد . رایات 


دوم سال ‏ ۰ ( ۱۴۳ ) سبیم ۱۳۴ 
رل بيگي از تغبر یل الهخاربمردم نیزا رم مرف 
کشت - مف شک ولد مبرزاحصی صفوی از اصل ر اضانء پمنعب 
هزاریی ذات ردو صد ر اه سوارو خدست قور برگي از تخیر مرادکام 
سر انراز گردید - جمال خار قرال بمرخمت ذیل نوازش یافت - 
رای سبم! چند بخدمت دیوانیی دار السلطنه از تغییر بهاریمل 
5» اورا بجای معمد رشید خاندوراني دیوان موب ملتان گرد‌انبدند 
فرق مباهات بر ام اخت ۰ ۱ 

بیست و میوم [ ي‌الفعده ] ب رکذار درياي ببت دایره شد ‏ روز 
دیگر از راه پلی که بشفی بسنه بودند گذار « فرم‌ودند - میر فخرالدیی 
که از ام بدرگاه کدوان جا: آمده بود بافعام هزار روپده #میاب 
کشت - بیسمت و هشدم در نواحیی سرای بشکار نمرفو پرداخنند - 
ست فوج کوهی و سی چ,بکاره شکار شد - زار میاری شانزده قوي 
بنه‌نگ خاصه » 

دوم ماه دي که 5 رارل پدد ی معسگر اتبال بود -حسب لعگم 
راجه جی عنگه از نو شهرة آصده اهراز درات ملازمت نمود * 

چپارم ماه مدکور مطایی نوز دهم فروردین ردژ شرب دیر 
اعظم منازل و باغ حسی ابدال که بداکشانی و سر سبزی 
چون نضاي آسمان ن رح افزا اعت بنزول آمتاب سهپر جال شرفت 
آمود گردید - دربن ررژ فرفنده سرر جویبار خلانت پادشاهزاده 
معمد دارا شلد - ک_ از نوشیره برمپذیرهختانته. بودند -بتلیم 
قوایم -ربر عرش نظیر معادت اندوز گردیده هزار مپر نذر 


گذرانیدند - خاندولی بهادر نصیت,بجنگ رسعید خان بپادر تفر 


ملم ۲:۴ ۱ ۰۱۴۲ ) "دوم عال 
0 مرا بلدکار درگاه محلي ملضرط گشنه نود بساط هدأن 
8 نوزد‌ید - حسب االلماس پادشاهزاد؟ مار »عمد اورنگ زیب 
بهادر پرمجي پسر ادا که اني ااعال‌شرف !هام دریافت و بدولتمند 
موموم گردید بمنصب هزار و پانیهبی ذهت و هزارحوار برنواختند * 
بازدهم [ ی القعد: ] عنایت الله برادر زادگ انضل خان " 
بمرههت ان عاتق خان و خدمت دیوانری ببوتات از تخیر 
سلثفت خان د امعق بیکگ يزدی. دیوان - ار نواب گردون تباب 
پادشاه ادا جپانیان بیگم صاحپ بخطاب و خان و خده‌می 
عرض مکرر از تغیر عفایت الله مزبور کامیاب گردیدند - و داررفگیی 
داغ و تصعرع مذصب داران از #ذییر عذایت الله بدبانت خان 


مقوض گشت ه 


کذارش نورور 

دربن هنکام که چم آمال جبانیا به ابر انضال پاد‌شا: 
جپاندانن سومبز ر شاداب بود - خورشید عالم آرا بعد از -چری‌شدن 
هفت "ساعت ور چل و هت دذبةه از شب مباری دو ۳ 
پانزدهم ذی القحده: ملنه هزارر چل و هشت کاثانة حمل را بشمع 
اعقدال بر انروخت - پیشکاران باراد" خافت بر مادل درياي چذاب 
۹1 از راک صفا و گوارائیش دجله وف ات اذكث دحرت راخاه 
ادمت سای باذهای آسه‌آن -ا بر افرانند - آوردگ نشین اقبال 
بر -ربرعامت و جال جلوسٍ فره‌وه ,بواب جود و فا بر کشاد - 
بالگ لگ مر تضوی»ه‌ید جاال:دراسپ راهوارءژاٍ .ت شدا خد مت 


#وم.سال " ۱۶۸۰ ) : مه ۱۳۴ 
؛حاقه خاضه با یراق نفرتو »ادانیل- و هردو پسرش: بخاخنت زاسپ 
سنر برافراخفند - و فدائی خان و راجه رابسنگه و راجه جگبف..سنگه 
و سعادت خان و فوالفقار خان خی ایسي لشکر ظفر طراژ .و مچد 
۱ الرهمی وقایع نگار ای عسفربمرحمت خلعت ر اسپ - و گررهی 
دیگربخلعت نوازش پاننند - و براجه را یسنگه نبل نیز عذایمت شد ء 
در خجمنه ساعنی اژ دار السطلنه اهور بپضت فرموده سرادق. 
عنامت و حلال ۳ که ] نروی درياي راری بر افراخنة یودنه معتارت 
مود گرد انیدلد - دریس منزل علی مردان خان بعنایت خلست 
خاصه و حبقگ مرصع و کمر مرصع و فیل از حلثه خاصة , با پراق 
نقرة و ما۵ فدل مفنخ, گشنه رحصت کشمدز یادت - و به در پر 
خا مذکور عبد الله پیگ و اسمعیل پگ در فیل ره مایت 
شذ - ویر خان را حلعت خاصة ر جمدهر مرصع باپپولگنازه مرحمت 
دسنوریی سٍِ_ِ_ دااذل - رز خازند ان اجان خلعت 
بل کونی پلیاه مپر- مرحمت شد ه 1 
۱ پنجم ۱ دي القعده ] جپانگیر آداد معررف +ه هرن مناره به 
پرتو ماهچفرایات فبروزي بر آمروخت - میرزا مراد خاطب بالتفان 
خان بمرحمت فبل بلند پایم/ گردید » ۱ 
هفتم ( نی القعده ] از جبانگیر آید او 0ب 
]ذرنة پیشار بکابل فرسنادند - جر بپردی ۳۹ بکانه و 


تساه پرهه ۱ ۱۴۶۰۱ ) ذوم‌صال 
.جوش آنض خررش ر نوببای رعد آراز ضامقه انداز مستدد: کارزار 
دو.آماد؟ پیکار باذند - که اگر از دارای ایران اي نبضت بی جا و 
عرکمت نامزا سر برژند براي معاربه و مدافعگ او ررانگ قند‌هاز" شوند 
وذات اقدس بنهاط سیر وفشرت غچیر نزهتگه ابل توجه نرماین 
و نا .که گزار چنین عم گرار از دریها و تگفاهای رام کابل 
ایکبار دشوار بو - از پیشگاه خلانت برلیغ شد که پادشاه زاد] بلند 
مقدار با لهکری که ببمراهیی آی وا قدر مقرر گفنه پیشتر از آب 
یلاب بگذرند - و در نوشبره که زمبنش رسیع لمت وآب و علف 
فاوای داد تا رسیدیامملفر افجامبانجاتوقف گزینند- و چباردهم 
این ماه.مطابق سیم بیمی مبیی کولب نلک اتبال را بمنایت 
خلعت خامه با نادریی خامه که بر درر آن لایی ثمینه تعبیه نموده 
بودند و جیقةٌ مرسع و تدبیم مررارید و لعل و زمرد که حضرت 
جذت مکانی در خسنین رخعت اعلي حهرن بمیم دک 
عذایت نره‌ود: بودند ر قیمت آن یک لك ردپیه بود - و جمدهر 
مرمع با پیولگناره و ۵مشیر خامه ر پر خاصه و دریست دنت 
آزان سمله دو اسپ از طوبلة خاصه يکي با زین مرصع ديگري‌با زین 
طلای میناار و پا فدل يکي ازان از حلقة خاصه سنرسال‌نام با یراق 
نقره و انعام ده لک ررپیه نقد م امئیاز بخشیده صرخص گردانیدزد ‏ : 
واژ وفور عاطفت بده نوکر پیش علونه آري بلند اختر نیز خلعت 
عنایمی شل ‏ و از بند‌های پادشاهي خان ددران بپادر نصرت جنگ 
0 خلت خامه زخجر مرمع با پیونگار: هشیر مرصع و دو 
امیپ از طوبلةٌ خامه يکي بازبي طلا دیگری پا:سس#مطا ر نیل از 


وم حال * (. ۱۳٩‏ ) مذجا #۴ 
آ#گس بای پروبال‌همایچتر*مابون فال مظلل گزده : و بهال: نعال 
مراکب غزال رفثار غزاله دیدار سبلل - تاهم سکذگ ] نجا کهدزاخوب 
الرعاية اند ر هموارة چشم شان درراه حصول دولت وروذ موکسیعا 
معلی باز (مت - و دل آرزومند شان برای رصل ابن سعادش 
در پرواز . بسان همگي سکان سواد اعظم هذذوستارن بپشت نشان 
از ءطایای پادشاهی بیره بر گیرنه "و هم زیارت جع مقدن 
حضرت نردورس مكاني انار الله برهانه و صرقد سذر سعلی حذر 
معظم سلالةٌ دودسان جرانباني - رقبه سلطان بیگم بذبب حندال 
میرزا ابر حضرت نردری مکانی که خدیو اقبال را در حجر تربیت 
پربرش نموده اند - چنانچه درمر آغاز جلد اول به تفصیل نشته 
شد دریانته شود - و هم حقیقت ولة بلیخ و !غارا و مداخل 
و مخارچ و مضایق و مزالق آن ملک از قرار وانع آگبي حاصل 
گرد؛ - تا هرگاه وت متدضی باثد به راید تونیق و فاید تائیه 
همت آممان ما و عزیمت جبان کشا بر سخیر ایيی ملک موزوث 
گماشته [ید - بنابران عم پیش خانه بغرمان ولا شب یکشفبه ذیم 
شوال پیش خانه برادردند - و ازان‌ررکه از وقابع صوب نندهاربگرامت 
اممام مسامع حمیه رمیده بود که والیی ایرای از قصور دانائی - 
و غرور برفائی - و مجالست همنشغار, بد - و مکالمت خوش آشد 
گویان بی خرد - که کشدایدد ؟ ابوب ئا کامي اذذ . و آزایفد اسپای - 
به نامي - ببوس تخیر تندهار اراد8 آمدن [ن: حدود دارد - مقر ر 
فرمودند که ۵ردریای جلالت - جوهر شمشیرپصالت - پاد‌شازاد: معمد 
دارا شود با "شکر عظیم ازدلیران جالبت دثار خون خوار رفیااصر. 


تفه ۱" نج ( ۱۳۸ "7 دوم مال 
مر نورترر اه زج مامت مج بري کید - چنایه 
در ازدهم رمضان المبارگ سال آینده میر (عقآر! بعفایت امپ 
پر نواخته با والده و همشیره اش د-فوریی باگله فرمودند - و جکم 
شد که بعد ازدراج خجسته میر اسعق با رالده نز؛ پدر بگجرات رود * 

بیست و چهارم [ شوال ]ذر القرنین فرنگي‌را بمنایت خلمت ‏ 
و انعام پنیم هزارررپبه دوبایز؟ تمنيفي 7 بنام نامي ساخنه 
پود و پهند امدس انناد نوازش درمودند ه 

سلخ ماه ( دوال آپیشلش پاد‌شاهزاد؟ وال قدر *عمد شاه شجاع 
پرادر از جواهر و ائمشه و اسب بنظر اندی درامد - و [ن کاسکار 
وااتبار رل بعنایت خلعت خاصه ر مرصع آلأت و بانافه سء هزاریی 
ذات بماصب پافزته هرزار ی ات و ده زار سوار و بمرحت دو 
(م. از طویله خاصه یکی با زین طالای میناار - دیگر ی با زین 
طاي ساده سر بلند ساخته د-آنوریي بنکله دادنه - درین رو ز گوهر 
صدف جبانداری غرً باصبهٌ کامکاری پادشاه زاده هد اورنگ ژزیب 
بیادر را نیز باضانگ مه هزاریی ذات بمنصب پازده هزاری 
ذات ,و نه هزار -وار سر افراز گردانیدند - و بآن وال گر خلعت 
خامه ر در آ-مي از طویلگ خاصه با زین طلاي میناار و طای 
ساده عفایت نموده بدرلتیا باه ازسال فرمودند ه 


ابتهاض له نیروزی ازدار اسلطنه بصوب کابل 


, چون تزهةگه ابل بهعد از جلوس: مقدس»ورد موکب اقبال‌نشده 
رب بر پیدگه ضمیر فیض پذیر پرتو امگنه که آرسر زمییی نزهبي 


زا( 
و جمدهر مرمع با پپولکتاره ر اپ از طوبُ خامه باپرق طا .و 
حکوست صوبة پقنه. سرب رافراخته موخص گروافیدذ- و فرغان ‏ 
نوازش بجبد الله خان بیادر نیروز جنک شرف مدور آیانست 
۹1 هملي همت بر قلع ادن این مقپوران بر گمارد - ر باتش 
تیغ خص و خاشاک دجود بی -ود ایری مشني خوار زیان کار 
را خاگمتر ساخته بباه نفا بر دهد تا اثری ازنام و نشان این 
سهنام و نشانی چاه نماند - وتبول خان باپسران و خویشان در حمرازه 
ا-لام آباه تس شد چون دخنر مبرزا رسنم صفوی حلیل جلبله طراز 
کموت فان باموناتا اد] عمد شاه شجاع بیادر بیمت و میوم. ۱ 
ذی اجه مال هفتم جلوس عالم آرا در گذشنه بود - و صبیكٌ سنوده " 
میر اعظم خان رز برلی آن کمکار خطبه نموده بودند - و خان 
سزبور او را مه-عوب والده و برادرانش میر خلیل و »یر اعق 
بدرگاه معلي نرسناده بود » 

بیستم [ شوال ] ه مصرع ‏ بماعنی که سعادت دهد به بر 
رمپبر » یک لك ررپیه نصف نقد ر نیم نصف دیگر جواهر: 
و مرصع آات و تمه آلی اعشه د گر اشبا برس ساچق با معنمد 
خان و مکرمنخان از بندگان ببررنی ر سنی النصا خاتم از خدست 
گزاران درینی اخانگ اعظم خار ارسال نمودند - و چوی فرخنده: 
نات رخسیی دراو سای اهب 0۳ زیر 
و هنگام. میمنت اجام عقد بعبد بود مقر ترفوده که آن. 
معنچبٌ حپاب عصمبت را با والده و پرادرش میر امعق ۱ 
ررا ُ بنکاله نماینه - تا هراجا خهمنه رتني که در پیدا: حف.ور 


۸ 


۰ 


سه ۶۸ ۰.۱ (. پب؛ . ) »۳ ۱ 


سس خان ۳ جنک 


بعه از امتباحت مر امد (شرار جچپار بندیله و اولاد بد نزاه 
او چنانچه گزاش یانسی لغنی از هوا خواهانش پرتیهراج نام ۰ 
کودکي / از فرزندان آن مولردود بزینبار غیاض مترامعه که پناه 
جای ررز بد این ! بد کردار ای اهت گرپزانیده بودند - چفیت نامي 
از مضاذیل اس گروه آن طفل . خرد شمید! تخت برگردیده را 
دست اویز جسارت‌بل خسار ت ساخزه -و طایفثوریده سر ننفه گر را 
فراهم اهم آورده بعال رعایای بعضی معال املام آباد و دیگر پرگنات 
آن نواحعي مزاحمت*می رمانیه - اگرچه باني خان فوجدارآن . 
سرکار مراسم جف و کد در تاخت و تاراچ اي نغنودگان غفلك حصب 
المقدور بروری کار ی آزرد اما ازاتجا که آ فیة باغیه در بيشهاي 
ژاه و بوم مانند مور و مار در ميآمدند - و پست و بلند اي حر 
زین مي پیمودند - باقی خان که بمضایق جنگل و مسالک آن 
هر زشصی چذاعه باید راد نمي برد از عپد8 برکند عرق فساد 
ای جماعهٌ ننذه فباد بر نمی آمد : در بری هذگام که رایات نذررژی 
از دار الخلانة اکبر ابا نرضمت نمود و آن گروه فرصت" پزوه قابو 
یافته درب نگیختی گرد نساد زیاده بر سابق ساعي گشنند - بر پیشگاه 
ننیر خورفین تفوبر پر تو اگفد که بیدم بنیان نساد ايیی مخازیل 
مب هخا ببادرفیروز جنگ معین گردد - بفبان انم در 
مایا ای خنان خلفت یمین المواه رامع یت" خلیت خامها 


هزم ال" ( 1۲0 ) رنه ۳۷۴۸ 
مي تهنی بر تواخنه رة ِ وشصسفه - مدنگ" و 


0 [ شول ۲ مغائیس یمبری الدوله آصفدا عان خالان : 


ور نیش اه رفعت تيب یافت .- دم ی اهرل؟ مراخم 


" و اسذاف مرمع آلت و انواعاقه‌شه و دیگر امتعث نفیسه بنظر اقدسن " 


داراورد- و ماع چار لک روپیه‌در معرض تبول اناد - درب معفل 
گرامي درة الفاج اقبال غر؟ ناصبهٌ جال پادشاه اه معمد شاءشجاغ 
فاد که اژ کبلیي رسید: بود‌ند (درک دولت ‏ ملازمت نموذد 
و هزار مپر نذر گذرانیدند - صلابت خان را از تغبر تربیت خان 
بخشی دوم گرد انیده بعنایت خلعت خامه و باضانه «پانصدی 
ذات بمنصب سه هزاري‌ذات و هزارسوار مر بلند ساختند - مرادکام 
نبیر؟ میرزا رتم صغوي بمرهمت خلعت و ملصب هزاري ات 
و,دویست و پفجاه سوار از اسل و اضانه و #خدسمت قور بيگي که 
بصلابی خال منعلق بود مباهي گشت ها ۱ 

دهم [ شوال ] راجه جگت سئه از کبل آمده بشرت زمدی 
پوس رسدد - و بعنایت خلعت و ملاي صروار: بد لوازش ماوت - 

بازدهم [ شول ] منزل خان دورار ببادر نصرت جنگ بقداوم 
والا فریغ آگیی گردید - او برسم نثانر پا انداز پزد اخنه ده اسمپت 
ز برخي جواهر و دیگر اشباه ُفیمه که قیست همه سه لک روبیه شد 
پنهعش نمی ۰ ۱ 


ات 


: بقد ۱۳۴۸ ۱ ) ۳ ۱ ,دب سالم 
ان پمنصب هزاری ذات.و دویست سواز - و عفایت ك پمرش : 
که بخدست عرض | مگرر فرق‌مباهات بر افراخت - ر‌ مبد الرهه‌ن ولد 
صادق خان - ه رکدلم . بنذصب هزاریی ذات و چارسه سوار مرافراز 
گردیدند - دیانت رای ؛خظاب رای رایان مياهي‌گشت - حاجی 
. عاشور را بديوانيي ی پادشاه زاد؟ عالی نسب مرال بخش - - و رشیدای 
خوش نونس را "خدمت مت داپونگيی کناب خانه از تغیرعبد الرهمن 
مذکور بر نواخنند - - بسلالگ دودمان نبوت صفارا خاندان وایت هید 
ِ بخاري پانصد مر- ر بسله نور العیان هر هزار روزنه مرعمت 
بطالب کلبم هزار روپیه علایتگردند * 

1 سلخ ماه [ رمضان ] شاه نواز خا قوش بیگی که براي در 
زاست نمودن طبور شکاری ؛والیی مپرند صرخص شده بود بنلفیم 
عنبة علیه نایز گردید - دربن ماه مي هزار رورپده بآئین هر سال 
پاصعاب |حنباج رسید * 

فرةٌ ماه شوال عبد نطر نوید مصرت داه - از اواي قهفیت و دعا 
وصد اي‌کوی وکرنا ولواه در زمیی و غلغله در آسمان بیچید - اورنگ 
رای" جپانبانی با شکوة آممانی به عیدگا: تفریف فرموده باداي 
نماژ پرذاخنند -م بائین مقرردر رففرن و آمدن به (فشاندن زز و ‌ 
عالمیان را پکام دل,رسانیدند - هزده (سپ و حي شنر پیشش 
ماجی خان باوج با پیست تانگیر) ابلق از مرکار دا د برثي 
صرسع ع [لت ر طل لت بعلي مردان ان انعام فرمودند - سعادتخان 
بعنایت فیل مربر افراخت - قافي عمر میر شکار نفر معمد خان 

را بمرهست خلت و ابعأم در هزار رربه ۶ يك عدد پر 


دزم سسالی» رجا امامقان 


اوسنایت:الله که غلن مغغوربء نرزنه‌ي ب رگزفتة بوددزنضی "له و 
بمثایت خلعت مرافراژ ماخنند ۰ 


نگارش جشن ور شمسی 

روز یکشنبه هودهم [ زمضان ] مطابق چارم ببهم فرخنده بزغ 
شمسی وژن اخننام مال چل و هغنم ء افثناح مال چل ر هشنم اژ 
سنیس ابد تریی زندگانیی جاودانیی حضرت خاقانی در شاه برج دار 
السلطنگ (هور که مد منعت و رنست پیناره گزار بریج آممانی امست 
آرایش یات - خورشیه ادج جلال پص ازان که برمم هرماله بطا. 
و دیگر اجناس ممپود: بر سیذته آسد از مطلع تخت مرمع طلوع 
فرموده جیب وداسن روزکرکان زر و سیم‌گردانید- دربن روز میمامت 
انروز منصب فپرست صعیفة معالي پادشاهزاد: *عمد دارا شوه 


بافانة پلجبزاریی ذات بدٍست هزاریی ذات و ده هزار عوار مقرر: 


شد - و پاشاهزاد! ولا تبار صراد بخش را که پانسد ررپیه ررزیاه 


داشت بمثصب 1 هزاری ات و ار هزار سوار ر‌ عفادست عنم و 


نقاره وطومان طوغ مربلند گرد انیدند - علیه‌ردان خان بعنایستذرجی . 


خامه ز پاندان مرصع و خوان طلی میناار بانه پیلٌ اج خامه 
و خان دوزابهادر نصرت جنک بعدایت جيقة رمع مر برآفراخنند 
راجه چسرنست منگه باضانه هزاري هزار سوار بمنصب پجبزاری 
پفچپزار موار - و راجه رایمنگة باضانة پانسد موار پمنصب .مه 
هزاری در هزار حور . و سعات خان باضانهٌ پانصدیی ذات بهء‌نصببٌ 
می‌هزاریهزار و پانصد سوار نوازش‌پانتند - و ازاصلو (ضازه (جانتا 


ت 


بزاود مها [ ۱۳۲ | . ۰ , طم‌حال 
اسنانب تجواهرر اقسام مرمع لت وانواع اتمه گذرانید م- 
درازدهم | رمضان ] ار از کدورت آپاه دنبا به نز هت |خرت 
انقال نمود - پادشاه مپربار و شپنشاه قدر شنای برنوت آن وزبر 
دانا فراران تاسف نمودند * و باز ماندگان اورا بمراحم پادشاهانه که 
فاریری رقبمة مفاخرگذاش خواهد راد تهصلیه ونسکیی (خشیدند - 
تاریخ رنعای آن نیک مال » » مصرع ۰ 
۱ زخوبي برد گوی نيكك امي ) 
ر(عامی از دهر رذت ) یانه‌اند - او بمیاصی تربیت پادشاه ارشاد 
دسنگاه به‌رنیگ تبذیب اخلاق نموده بود که ازر بارجود مکنت وفدرت 
4 هدي بپ‌اندیش حسد کیش ضرري ثرمید - چنایچه مکرر بر زبان 
اصافی ترجهان رنذهه که از انضل خان درباراً هیچ یکی "خن بد 
شنیده لشد - باسلام خان صوبه دار بنگاله ک» بیه‌ی تردیم خافان 
فیض گستر اداب دان و ار گزر اصت خلت خامه ارسال یانت 
وافیرمان قضا حریان صادر شد که بعداز رسیدن دیف خان بسرعت 
یام خود را ببارا: ءظمت ر جاال برساد ‏ که خجدست رال مرابت 
وزارت جدو تغویض خواهدیادت - و مقر شدکه تا رسید او اسورکلية 
ديوفي در حضوو [ندس به ان و شوون جزبه سر ۰ 
زاي که خدمت دفدر خالصه و تس لدر مفرض بود حرانچام. 
وجیفزغان مياهة تلغواه ررباب ملاصب را بهرامت نت 
ششرف رناید: بر رفق هکم معلي *رسخط زماید - و اسناه تیول 
آخطز مپر و رمالك لو دز دغاتر ثبت شود م ِِ 
بت انهانوههم [ رسقبان ] انم ان براوز ای خان و دونچسر 


وم..ساليه »0 ۴ 8 9 
:..قیم زد رمقبای ] معید خلن بپادر ظفر چنگپ :م۷2 
,خايبب و .جیقٌ مرمع ر در اسپ از ولا خاصه یکی بووین " 
طا دیگری با ژیی مطا و نیل احلقةٌ خامه و پضرای آدر بمرجمیت 
غلسی د اسپ مربلند گردانیده ۰ پشارر رخصت دادنه ,وا 
کومکیان صوبةٌ کابل سبد دلیرخان و مید معمد ومید بلي برادرای له 
رحیات و عاول تربن وشبع عذمان که با شای ظفرنجنک ابر شرب 
ملازست نمود: بودند بخلعت و اس مربلند گشنه رخصت سعاودت 
یانقنه - چون بمرض مقدس رسید که پیمانه زندگیی جابینذار خان 
که نظم بپکر از تغبر یوسف معمد خان تا شکند‌ی بدر مفوض ده 
بوه در اثناي ره نوري لبریزگشت - حکومت ۲ جا بشاه فلي خان 
مقر نمودنه - و بعنایت خلعت و اسپ مربلندی ؛خشیده مرخب 
ساخنند - دربن ایام چوی وزیر عطارد تدبیر انضل خان را که از جدن 
رخلق و «لامث نفس مطمی . انظار پاشاهي گردیده بانمی بای 
اعثبار و درجه اعنماد مرنقي کشنه بود و از سخذن عمرش. که 
برفناد رسیده بیعبت و هشت سال در بندگیی ایب درگاه گردون چاه 
که مبتنای کامرانی ر مندباي امانی ست و خدمت گزاریی ایس 
بارگاه خواتبی پذاه که منعاي (نضال و منبع آمال است بحربرده 
از اماب کاماري و مواد بزرگواري اننغاع پانت - چذانه تفصپل 
(حوال او درنخستنیی دنتر ال ميفة مارم وسعالي گزاش پذپرزه 
,مارگ جسمانی طاری کهت."و ده مرف _ضعفب میای. رد 
:بفزونني نیاده خاقان تردای این دیرب ینده رل پمیادیت نوش 
عرمودنه.- نی دسقور هانهور مرام نذار نام رانیده بیش 


4 ۱۵ ) . »۰ فونسان 
نيب نظربدنهشان عتي پرفانت باراد1 آبفدگیی درگاه[ممان 
رتیت .از بدخشان آمد* شرفت مرا زمت دریادت - بعلایت خاغت 
۳۹ ملصب پانصد) ات و صث سوار و ۵دصت دبوانيي صوبگ کیبل 

۱ بجای شیح عبه الکریم و انعام چباز هزار ررپیه مباهات اندوخشا.- 
ّ هم عیه الکریم بد.یوانیی سرکار گوه درج خلافت پادشاه زا1۵ 
یمن واراهکوه سر [ذراز گید - علي بیگ خويش علي صردارر ان 
را #خلعت و انعام چپار هزار روبده بر نواخده بذفویض خد ست ۷ 
۳ نسق صوبگٌ کشمد, به تدایت خان مومی آلده دسصا الالنماس 
"و خر برافر اخنند - ایسر وا ما م و رانا جگت سذگه را که عرضء ۵ اشت 
بو با برخي مرصع ۳ ب " ِ اخاعت ل. ۳ 
فرستادند ه 

۱ چم [ رمضان ] بعلی رد آن خان شه‌شیر درا خاصه که بجاي 
ءصا در دمت مبدارند - و دردکی به دهوپ زبان ژد اعت - و بخْان 
دوران اببادر تصرت جنگ اسپ اژ طویلهٌ خاصه با زین طلا عذایت 
فرصو(فد - به پمران میرژا والي صفه مر انعام شد - درین تاریج به 
سیف خارر ن دارس اکبر اباد فرمان رت که بمرعتثا هرحه تمام ثر 
اب انیا بء بنگاله که در ۴ ۳ ٍِ__ بت ۳ معرن شاه 0 
ییوت 
مش خجوار باه - - صفدز ۳ بعغایی خلعت خاصه و جمدذهر 
تفع ب یلو نت "آکبر ابایٍ مر ادراژ گشنه از 
مب خقتور آامتوزی ی یات ۰ 


ال ( ۱ ) تینهم ۱۱۴ 
شوژد هم 7 شعبای ] بگوهر عر خلات پادشاهزا ده . معمد. شاه ۱ 
شاع ب ببادر خلعت خاصهر (مپ از طویلةٌ خاصه با :ی طلای‌مبناکار 
ارمال با پافث » ۱ 
- . بیهت و ششم [ شعبان ] مفزل علیمردان خان بقدرم خدیو 
جپاندار بدت الشرف اقبال گردید - خان اخلاص نشان پس از آداي 
رمم پا انداز و نثار و نیایش الطاف پادشاهی پيشكشي از امپان 
۱ و انمشة عراق که قیمت آن فر؛ 5 یک لک # ۳ ی بنظر فیض 
گمنر در آرره - و بای قبول‌ردید ‏ و بمنایت امپ از طوبلة خاصد 
موسوبه لعل بی‌بها با داز طلاي میفا ارمرافراژزي بانت - جانیاژ 
ای بمفایت خلعت ر ازامل و اضانه بمنصب هزاری‌ذات و هشمی 
صد شوار و حرامت حصارچااد»رنوجد اریی مضافات [ن‌سر برافراخت - 
قلءه دارنی نلعگ کالخجر بعبد (لله چم اني مفوض گردید ۰ 
بدعت و چهار[ شعبان ] اسپ پیشکش بهوج و له ببارا زمیندار 
که بنظر اتدس در آمد - از عرضه داشت منکفلان عمارت حهن 
اپدال معروض اقدص گشت - که دربن حدود برخالت : سنین 
مایه برف چندان بارش نموه - که تمامي دشت و را و.گردوة 
و ماگ بر [مود ۰ 


دوم [ رمضان ] پیشکش رزير خان انسام اف ر مرشع آات 
و نفایس اقمشه و ا-هان "عرافي ر تركي ور شذران نرر مایه 
از نظر انور گذشت -و قیست آلچه به پذيرائي رمید مباخ پنم 
لک رویده شد - کفایت خان بمر حمت خلعت و خدمت دیوانیی 
موه تندهار مقلخرگردید - میر اعیی کبلي نوگر معذمد والي‌بلج 


1 


ملد ۲۹۴۸ ۱ ۱ ر ۱۲۸۰ 4 ۰ درم سا 
معلیي ننادهبی - باپسران خودثرف اندرژ ملازمت گشنه هزار سبر . 
نذرگذرانیه - ریمرحمت خلعت خام ی چارتب طلا دزی ور جمدهر 
مرمح با پپواعثاره وشه‌شیر مرمع عز |فاخار اندوخت جال پسر 
دلاور خان کاکر تخاجت رو خدامت فوجداریی جمو از تغیر شانلي خان 
فرقعزت پر افراخت - تفت ماج و هس خواجه بخار ی‌هشت 
هزار رربیه و به تاک بیگ #شفري که تاز از ساوراء الثبر |سده بود - 
در هزار روپده انعام شد ۰ 

دهم [ شعبان ۲ سلال ملسلهٌ رضویه سبد جلال گیرانی 
بطلب خدیو انضال از گچرات روانگٌ پایگ سریر سدرو نظیر شده 
بین - اچراز سعادت ملازمت نمود - یوسف *عمد خان باضانة 
پانصد موار بمنصب ء هزاري سه هزار سوار و بصوبه داریی 
ملتان بعد از تغیر حکومست بیکر - و جان نثار خان باضانة پانصد 
سوار بمنسب در هزار ر پانصدي دو هزار سوار و بفظم بیگر - ونکه 
تاز خان باضان نبصد حوار بمنص هزار و پانه‌د‌ی هزار و پانصد 
مواز و بعکومت سیومتان سراذرازگشنند ۰ 

.پازد هم [ شعبان ] علیمردان حان را بعنایت پنیم لک ررپیه 
نقه و ۵ تفوز , پارچه از پچ تفت مز امتداز بخشبدد * 

شب پانزدهم [ شعبان ] مبلغ ۵« هزار روپیه مقرره بارباب احدیاج 
عطا درمودند - و عبادت صفصوص آن شب منبرک بتقدیم رمید ۰ 

پانزگهم [ شعیان ] بمبین پور خانت و بادشاهزاد! مراد بخش 
پومنیی خ خاصهعذایت شد - جهن برادر ظعفرح جنگ وراجهج سونت 
مه نیز بمرهمت پونبین سمور ابر) ریت فوازش یانتند .«. 


درم سل ۰ ۳ ۱۷ ) له ۱۰۶۸ 

آن دواحت [ رجا بسیار ببریقی موادت فرستا . - چذالییه 
بمبعمد معسین که از جانب شاه بمهمان داری او مقرر بید - درهزار 
تومان از نقد و جنس رسید - بنازم پادشاه نیش گسنر را که يکي 
از بندگانش که هنوز باتصای مراآمب جا: و مفنهای مدارچ دسنگه 
درسدفه اژ فزونیی [سیاب دولت و فراوانین موال مگذمت با این همه 

اخراجااي 11 در جلد دی سقر دور سستا کشیده - شایسنه پيشكشي که 

شرفب پذيرائي دار از نظرد‌شوار پسشد خدیو حول پررز بگذ راند # 

است ‏ هبلغ ده هزار ربب" مقرر بصلی) و حفاظ دار السلطاهٌ اهور 
مردمت ند و 

غرة [ شعبان المعظم ] بعلامي ادضل خان. و شایسنه خان و رژیر 

خان ۲ صقدر خان و عفر خان و چندي دیگر از ژوندفان وا کان 

خلعت زمسدانبی . علاات در صو‌دف - شاه علی خان پادعام تده سس 

و بلجپزار روپیه نقد نوازش یامت - آتش خان دكني یک نیل 

پیشکشی تمول - راجررت ولد راجه حکت سنگه بمرهمت خلعت 

و فزونوی مخصب ۴ عذایت ام يب .و خدمت دوجداریی کوهمنان 

کادگرة مباهي گذات *کود اداي ردمي که علیه‌رد ان خان او ر 

پا حذد رز*یی دیگر بدرگاه معلیی: فرسفاد5 دول - حون از دل بسنگیی 
ژاد و بوم که پدهةٌ کهل منشای ات - تدر خدمت کذ اريي ايري 

آ-تان جا: و جلال‌ندانصنه آرژوی رخصت نمود - اررا بعفایت خلعت 

و بو هزار سس نقد بر وله مرخص و9 ۰ 


و وی وا . 


سذه ۱۰۴۶۸ 1 1 / ۱ دزم ال 
شقررفرمودند .تا طبیعت ار که از دبر با بآب گوارا رز هولي داکشا 
خوگر امست - ازدن "سر زمیی نز زدهت | گذن نشاط نازه اندوژه . ِ 
و بمرحمت خلعت خامه پا ناد‌ری و خلذر مرصع با پپوکتاره و 

برخی ي اقمفةٌ نفیمةً دندوسنان بیشت نشان از زر تار گچرات و 
اخني پشنبنه ۱ - و از وفور رامت پاندان مَیناکار 


۹ پان خاصه باخوان و , سفلدان طلاي ستاث؟ . عنایت نموكة 


درمودند که #خوردن پان که از گزین نعماي مواد اعظم هندرسنان 


ی اعقیان نماید - خان ۵ررآن بپادر بصرت جنگ که بعکم ۱ 


والا - در خدمت گوهر اکلیل سلطنت پاد‌شاهزاد: معمد شاه شجاع 
۰ ی 
بپادر- | بل باتک آسده بو - و بموجب فرمان قضاجریان ازاجا 
پلغار تموث 5 ‌ و با خرف سامت در ده پبر این مساوت دعدث 
نوردیده بدرگاه کیوان جاه رسید - و درب ررز مپارک سعادت 
با چارتب طلا درژی مر برانراخت - پیذکش صفدر خان پانصد 
امعب عرافي - که اژ اجه جار صث (4 پدیرانی رسد - و صله باو 
مرحمّت گشت - و امنات افمشه و امنعة نفیسة ایران از نظر 
اکسیر اثر گذشت وپنم اکه رربیه مت شد - صفدر خان 
بیس درلیت و دوازش خدایو دریا رنوال خدست سقارت بائیی 
شارسنه بنقدیم رساندد - از [ اداب ب دابي و قاعده حلچيي او ۳ 
مفي بان وي آمد - و اتصام تاطف نمود - شاه نه هزار تومان 
له و 2۵2 اسي پا نبذیي دیگر اشیا بدفعات ۷ا و ۵ا۵ - و او مناغ 
قریب یی لک ررپده از نفاپس‌هندرهنان پیدکص کرد - و باعدان 
ر 
۱ 


دوم سال ( ۱۲۶ ) یز 
تا روژ رغصت در اک ررپیه ذقد و جاض باه هزار روپیه باو 
"0 شد - و مصعوب ار جبت شاه صفی صراحي و پیالهٌ مرصع 
با قابی . که قیست همه ناه جزار روپ بید ارمال 
نمودند ۰ 

نو زدهم [ رجب ] بروضة ببشت ثب حضرت جلت ماني 
انار الله برهانه تشریف برده پصس از تقدیم آداب ژ یارت 
مبلغ پنم هزار روپیم بساکنان آن. مکان منیف و جپزار بدیگر 
ضعفا و اهل اسنعقاق عطا فرمودئد ه 

بیستم [ رجب ] حسبنی که درذی اجه دهم سال میملت 


اغغمال از جلوس اتبال ك ایران زرم دسنوري وافزة برد پامثلام 
۳ تا جر 8 طالع بر اذروخت - و بعنایت خلعستب 


تونینان رفیع الشان علیی مردان‌خان 

درینوا عاطفت باشاهی (قنضای آن نمود که چدانچه علیمردان 
خان بمنصب عالي و بر عنایات بنواتر ٍ توالي مباهي گشنه 
است عکوست صوبةٌ که در لطافت آب و هوا از دیگرصونجات امیاژ 
داشنه باشد مرپلندی یابد - بنابران روز مذارت درتنبه بیس ردرم 
رجب خطه دلپذیر کشمیر را که م رآمد مننزهات رري زمر امت - 
بل روضة از دردوس بربن- و بغزونیی ریاض ر افبار و فراوانیی ریاحیری ز 
(ثما نم البدل وایت قاد هار - از تغیرطلفرخان در(نطاع خان مزتور 


منه ۱۰۴۸ ( ۱۲۶ ) "درم عال 
مراتی : با زیس طل 2 ۳9 فدل ازااچمله ف‌ فدل ام ۳ هد ۲ 
ودد آن دار با یراق نشره ۴ جل مخمل زربفت عز |دمغار اندوخت - 
و انعام مثرل اعذماد (ادوله که بسرکار فیض اثار تعلق داشت 
و از منازل بنکاک دارالس‌لطنه است ضمدمگ عذایات » گرد‌ید - اژ تاریخ 
روانه شدن خای مزبور از نندهار باراد؟ بندگمی درگاه «پپر 
اشغباه تا هام ملازمت جنس مباخ رل ای روپد4 بمرات برای 
دب 4 ندز یک ۹۹ رویبه قدمت داشت - و عفایات دیگر ۹1 رد‌فعانن 
بروی کارآمد : در معل خول #ذازش خواعد یافت - و۷۵ کس ازنوکران 
معدمن خان مشار الده بعنایت مصتت درخوز حال و انعام رده مک 
هزار زویده کم اندوژ گزددده - و از ای جمله حدسدی گت ‌ علی 
بدگ که بان مذکور فراباي 2 بعلعمت ه و جر مرصع و هشت 
دیگر لعلاعت توا زش وازددد » 

هر م [ زجب [ :جواده> خاوند مود 1 |حوال او در آخر 
حجله ۳ گذارش بات و اژ کشمدر پاستان معلی و دولت 
ملازست |ندوخت؟ فرجیي شال و دویست سم عدایت شد - باد گاز 
بیگی مغیر ایران که در داو ااخلافةً کبر اباه د-تنوری مراجمت 
یاننه بود "و بوامطةٌ سراچام ناگز یر دراهور جندی توذف نمودة 
دربس تاریخ یاز بشرفنب تقیدل حد!؟ هئلة دایز گردید - و بعنایت 
خاعت. و جبِقةً مر و خاجر مرمع و :-ام بِیّست هزار روپده 
از کشنه دیگ, بارد رذصمتر ابصرافت یانت از ررز ملازمت 


دوم سال ) ۰۵۸۳۳( منز ۷۴۸ 
و معنبر دولت صفویه که احرا م استلام سد) حرم احشرام اي 
برآمده بود بطوف عنبه ملیک مطاف درلت اندرژ گفت - 
و بملایت خلعت و انعام سه هزار روپیه سربلند گردید - تکه بیک 
خویش یلنکنوش از بخ آمده دولبت کورنش دریافت - و نه امپ 
پیههش نموه - ر بعذایت خلعت و انعام‌سه هزار ردپده بر لواخنه 
آمد - پانصدکص از گر بردار و بصاول و قور جردار بقدر مرئبه از 
پیشاه مراحم خلمت فنوحیی مخمل کابلور درزی پانتند م ‏ 
پانزدهم ماه مذکور روز مبارک در شنبنه مطابق غرژ ار ماد 
خاقان سلیمان مکان با شوکت فلکی و شان ملکی بدولت خانةٌ 
والای دار (لحلطنه اهور منوجه گشنند - و به ژر و سیم نثار 
جهانبان را کامیاب ساخته بعد از -پری, شدن یک پیر و در گزي 
بآن مکان اقبال آشیان رسبده جبروکه درلت خانمٌ خاص و با 
را بانوار جبیی عبر [ئیی بر امروختاد - و بعکم را معتمد خان 
میر بخشی و ترببت.خان (خذشیع درم علي مردان خان را تا بدرون 
درواز درلت خانگ خاص وعام استقبال نموده ارب سامت 
فرخنده که برای ملازمت او *خدار سداره شنامان بود بشت 
اسثلام عنبةٌ دلگ مرتبه رمانددند - ار بعد از اذای اداب کورنش 
, و تسلیم و ادراک دولت ملازست هزار مپرنذر گذراجد - و بعذاینت 
خلعت خامه با چاررقب طل درزدی و جيقة مرصع و خأجر 
مرمع با پهراکثاره ر شمشیر خاصةٌ سرصع و ناضانة هزاریی ذات و هزار 
نوار بمنصب مشش هزاري ذات و مش هزار سا 
دز اشپ یلی عربی که علي پاشا حاکم بعنره برنم پیهکالز 


بیع . ۳۶۸ | ۱۳۲ ) دوم سا . 
نت سوار سرافراز ۳ 2 ف راا دعید خار اباب 
میمات آن حدود حصس چام یادنه یوه‌ف صعمد خان را به 7۹ 
و جان نثارخان را به «یومتنان نرستاده و کلامت قلعه و موب تندهار 
بغليم کار ن باز کد ۸۸ خود 8 ۳ اشگر بکابل پیارد - و دعف ازان 
که ۵|رالس‌لطنهٌ ریب گوه ظفر اددما ضیاء نازه رابن بتعیچیل 
خودرا بد‌رگاه مر پرساند ۰ ۰ 

5 ۱ تست از آب با ود ۲ 
بماصب پاچ تین ات و سر 6 هزار سواز مباهمی ش مپبسی 
دا راتپور که سابق "توکر راجه گجذسنگه بو و پچ اژان ملازم 
راجه‌جسونت سفگه در ماک یددهای در کاه ادسلً کل رااده بی(یت 
و ملصب هشت صدی ات وه صد عوار مرعزت بر افراخت » 

نش ۱ رجب ۳ راجه 6 معط بت ردعت 
مشاب بشاه تلي خان فوجدار دام ری کوة کنگرة - و #کنیار خن 
فوجدار لمبی حنگل و دیگوبندهای تعینات پاجاب نیزشرف _ 
هرز 2 هنن - شاه دلي خان مرج اي وفیل " 


کوم ما ( ۱۲۱ ) سه 1۰۴۸ 


0 
که چار کروهیع شپرمتث برآمد - و درالجا برهر دو ری آني 
یه مپانة خضریور مشپور است - و ۳ مک مقهور - در در ره ررژ 
چپار حدصن پرافراخنه بنوپ ر تفگ ردیگر آلات جنک دک 
ماخت - پص از یام این نلاع با انکه نوارژ قلیلی همراه د آشمی 
خواست که به پیکار این جماعه نابکار بپردازه - (رنی که نصرت 
ه,‌عنان اولبای ایس دولت ابد مدعاد است از |سنماع |سنیکام مانه 
.ودهاپه و اراد پیش رفن مچاهدان اسلام باس هراس بران 
جماعهٌ خنای مستولی شه - و سر رشنه تماسك از دست. داده 
براهی که آمد؛ بودند باز گشتند - املام خان بشپرمعاودت نمود * 

ات ر چپارم [ جما‌ي الذانبه ] ریات ظغبر از ۳۳ 
بره نوردي درامد * 

تسه و هفذم [جماه‌ی اانانیه] ماحل آب سنج مضرب خبام 
گشت - روزدیگر براه جصري که از سفن برین دریا ٍسنه بودند عجور 
فرهودند - مبل سنگه واد راجه سورج سنگه از تعیناتیان احمد اباد 
بمنصب هزاری هزار موار از اصل و اضانه مرفراز گردید ۰ . 

عر زحب ب بقلییم خان وتان ۵ که چون ولایت بست:! با توابع 
در تبول عز ت خان‌ولد یوسف خارد تکریه مردمت شده - میازات 
حصون آن بدر مفوض گشنه و ژلایمث مه ی‌داوز در جاگیر میرزاعمد 
وحرامت قلعهٌ آ آن بمومي یه مقر فرموده‌ایم - ایفار را بقلاع‌مستور 

فرمناده نوگران خود را که در برن دو قلعه گذاشنه طلبٍ نمایه - 

وعزت خان را باضانژ پانصد‌ي چار ده موار بننصب . سه هزاري 
در هزار سوار- و میرزا معمد را از امل و ماه پمنه‌ب ب هزاری 


فیس ۲ 


‌ 


۳4 و ۱۳ دزم مل 
این حانس مد بعضی ازان بسعادت اسلام مسنهعد گردیدند - 2 
مانتفرلی با منعلقان رجمعی که «مرا: او و بعد ازر ب رآمد: بودن 
رچبارد؛ نبل و نزدیک نء هزار کس از مک رثلنگ که دران 
مر زمین نپئلگ دربای جنگ ان به جپانگیر نگر رمیده اسلام خان 
ر دید - و سه بل بوی داد ۱ خان او را بمراحم پادشاهانه مسنظیر 
گردانیده پاچ هزاو رریُیه از جانب خود رسانید - و منزلی ؛جیت 
ار معبی ساخنه و مبلفی بوامطه ارقات گذار ام همرهانش تا رسیدن 
"پرلدخ واا در باب منب و جاگیزمقرر گردانبده کیفبت ابی‌ماجرین " 
پدرگاه آسمان جاه معرزض داشت - ومقاهیر مگ که بعزیمت پیکار 
مانکترای [مده بودند بءداز رمیدن‌چانکام چوردانسنندکه اوبارلیای 
دولمت ملنچی شده هلو در |مده ات - در جانگام باعدرد (درات 
کرزار امنعداد پیکار نموده بدرياي مبان سری پور ر ببلود که کشني 
دران آژین رو بآن ۹ ررزی پکبار ببش نئواند رنت باین اندیشه 
" که هرگاه مانکسرای از بهلوه ررانگ جپانگیرنگر شده خواهد که ازبن 
آب بگذرد بیلگ ناگاه رسیده کر ار بالجام رسنانند- در و - اژآن زو 
[ مانکثر ی پاش از رمیدس "خاذیل بقابوگاه دسث انداز پاسنظهار 
اولباي دولت از آب گذشنه چپ نگیر نگر آمده یود بر دسني 
نیاننند - و چون اکثر لشکرباکاه بغتم6[شام اشذغال داشت کوتاد. 
پیلای بغزونیی توب خانه ر کثرت سفایی نبرد که زیاده از پانصه 
جلبه ر مد و چاه غراب و پفيم ملزل جماز خرد پررساز بود قدم 
جرات پیش نادند - املام خان بربن‌جمارت کي یانته با معلدار 
آخای و دیگر کومبان و تابینان که بار همراه بودند بانهازنبرد به دهانگ 


دومسال ر ۱۱ » ,مرج 
» نزدیکممت پیغام کرد که مرا جز زعنبه بادشاه گی ی پناه ملجانیستب 
بهرجه اشاره ررد بعمل آزم - چون این ماجری ی «لجرباسلام ۱ 
خان رمید «آچر و میه حسن مکونه تهانه دار ببلوه نوشت که ۱ 
یاستعجال تمام بهرحدد مگ رده اررا پیاورند سلچر بموجب 
فوشنه‌باجمعیت خود و سوار و پیاد؟ ناظم صوبه که برمم کمک نزد او 
ی بود ند بگنارآب پهدای که سرحدل بنگااه و هگ است ۱ رده چندی 
را با نوشن اسام خار, که برای استمالت و اطمینای سانكتراي نگاشقه 
. بود از آب گذرانیده نزد او فرستاد - و خود باهمرهان نزدیک دونست 
جلیةءگت را که بقصد گرنتن مرراه برمانكفراي رسیده بودزن 
بضرب تیر و تفنگ برگردانیده مانکنرای را که برکذار آب آمده 
بود از آب گذر انیده اچکدیه اررد - درینول مدد حس مکوئه " نیز 
با جمعیی که درتبانه ۵۵ مت باینار پیوسی ‏ و چندي از راد احنیاط 
باتفاق در جکدیه تولف نمودند که اگر لشکري ازان زمیندار نابکار 
از راه خشکی تعانپ کند تنبیه ر تادیب نموده نگذارند که ؛چماعق" 
که از چات کام بر آمد: پي‌هم می آمدند آسیبی تواننه رمانید 
" و بمیاه‌ی حصن‌ندت او ولدا ی درات مردم پنگانه نزدیکا ۵ دراژده 
هزار تن از مرد دزن که در چانگام و آن نواحي دربند ارماد فرنگ 
جان میکندند - بعد از چلن,مال رمتثاري یاننند. و پص از روژاز 
درا باوطان مالونه رمیدند - و فرنگیان چاتگام که بموالفت مانكتراي 
با موزبان رخنگ و مردم ]نجا مخالفت داغنلدم ازانجا برآمد: 
برخي بطرف نرنگمتا, رنتله و چلدی بابک غراب و یک پنایل 
پدسی مرلم سید حمی گرفتار گقلند واختی اشوامش جر 


سنهم۴* | ( ۰۱۸ ) دوم‌سال 
آزتوگزان سرزبان مذکور با زن ناموسص دشمی او ساز کاری نمود: پسز 
/ از میان برگرفت - و خود بجای او بر نشمنه خداوند: گیرو دار 
ملک ردنگ کشت - وچوی آن فروسایه از مانکنرای برادر حقبقیع 
زمیندار پیشیی که در زندگهی ار باستقلال تمام بع؛وست چانگم 


مي پرداخت دل نگرانی نذا مت - جمعي را فرسغاد تا اورا بدام و 
-وانگ مس احئله بددت آررده رهگرای نيماي گرد‌انفد - اینان 
به جانکام رمدده مانکثرای را به تزویر و تلبیس ازجا برآورد‌ند 
[اجام ار ار پس از قطع لخنی مسانت باعام يکي ازان جماعه 
بر واز و انداز ایثای مطلعگشت - و اکثر ای گروة را از خود ساخنه 
وه رکه جر در نيامد اورا کشنه باتفاق آن مردم و جمعی از مار و 
فرنگیان بجانگام مراجعت نمودء جانشبن برادر گردید - و پواجان 
نام‌مگی را که برادرش نوارگ چاثام و دیگر کرهای انسجا باو باز گذ‌اشنه 
بود باخود منقق گردانیه - و جماعةٌ که از اصالت ور حمیت 
به مری و سرذاری آن بای بی‌مایه مرذرود نمی آوردند از اطراف 
[مده به ار پیوسنند - او کهتیبای جات گام را بالات جنگ ساژ و 
۱ سامان ,نمود: باسفاین فرنگیان ]نجا و "شکری که فراهي آررده بود 
همراه پوانجان به نبره لشکر رخنگ روانه ساخت - اتفانا پوانجار از 
بسباریی نواره و لشگر رخنگ در خودم‌تاب مقاوست نیاذنه بانوارة 
۳ اه داغت‌بسیاه رخنگت ۲۳۲ - دو لشکر پیشیر پسجی 
تفای نموه رر اچانام می نید ««انگنرای از دیدن این جدائی 
۳ پا عبال و ادیال و جمعي از همرهاهاز را: خهکي بموی 
بهلورزان هي و بفانچرتر ان تبانه دار جکدیه.که بحره مت 


بل , (: ۲۱۷ ) ۰" ۴4+ 
غلی. بر گزوري "آلجا تفویض. فرمودند - یادگار باگت برادز اد؟ 
"نذز برکت:طفائی امام قلي خان والیی ثورار که بآرژوین بادگیی 
این درگاه علاطدین ناه از بخارا آمد» بود امتلام صد8 سئدم نموذه 
آفر ملک بندگار مخماگ گهمت - و بتایت خلت وخلیزهو 
شمفیر براق طلا ومنصب هفتصدعی ذات و دربصت سوار و اسپ 
و انعام: پفچبزار ررپیه مربلند گردیب ه : 
بیست ر درم [ جمادي اثانبه ] مفدر خان که اژ ایزی 
راجت نموده بود وجریدهرمید: - شرف مازست دربانت - و هزار 
مر بطریی نذر ونه اپ عراقي که همراه آورل» بو برمبیل 
پدشکش گذرانید » ۳ 
بدست رسیوم [ جمادي الثاذبه ) بیادشهازاد! کسکار وال مقدار 
مد اررنگ زیب بهادر ده اپ پنیم "مچاق و با راهواز همرا: 
*عمد صادق ملازم آن را گپر درسنادند - باي »ردان خان پوملدس 
مور خامه * عون عمد مراد عادوژ ارسال یادت - پرثنه بنبنده 
که چل ویک لک دام جمع داره از راه عنایت بانعام عامي 


انضل خاري مرحمت فرسووزد ۰ 


زینباری شدن مانكثراي برادر زمیدا رمک باولیای 

۰ دولث بلند صولتا و حدوث حوادث دیکر. 
ازعرضه داشت اسلام خان ناظم ملک بنگاله بمسامع حقایق 
مچامع رسبه که پس از نوت زمیندار رخنگت پسرار اپٍسني. 
جممي از ارباب رتق و نت آن مر ژمبن جانشبر شوه بود :يکي 


لفیا 


۱۱٩ ۱( ۱۰۴‏ )" .. . دوم‌مالن 
بیرلنضانگ خاس و جبر وئث مبارک و خواباه ژاا و معل مقدس را 
در حضور اتدس مقرر ساخنه به‌پر علی اکبر کردری سبرند حواله 
نموده بودند - که ای منازل دلگشا.را بر اطرف تااب و مینابی 
چبوتره درمیان آن موانق طرح‌بانجام رساند - و در حی مراجعت 
الوبهٌ ظفر طراز از دارالسلطنه تصرني چند درب عمارات نیم کارة 
فرموده - دریلوا آن تْصور + تصور بنزرل سعادت موصول زیب و 
ژینت یات - و همگیی ۳1 مغاني 1/۳۹ ی خهصوص عمارت آرامکاه 
مقدس که رر #جانب [ب است- و ورلنخانة هاص که رو بجانب باغ 
پسندید؟ خاطر مشکل پدند نتاد-وبيم روژ‌ران ابِيةٌ میام اعکنه 
بعشرن گذرانبدند ۰ 
نوزدهم [ جمادي الثانیه ] عبد الغفور ابلچی بلنم بعنایت 
خلعت و اپ و انعام پاجهزار روبیه کامروا گردیده ببلم مرخص 
کشت - و بیمرهان او هزار زوپیه مرعمت شد » 
بیست و د؟ م [ جمادي آژادیه ] یمد ی الدوله آصتخان با پسر 
خود بیمنچارر نوا خودعبد الكافي پسر مير میران و کر خانجات 
ب ار خامگٌ شریفه از عقب رسیدر احراز سعادت ملازمت 
مود - و بعنایت خلعت خامصه 0 پر اذراخت - 
ری ردز معز الملک بمرحمت خلعت و حکوست سوت / 
تخیر حعیم مسیی الزمایی و امینا رنه کرکیراق خال گچرا 
مایت . خلعت و فزونیی منصب و مرحمت اسپ ین معز 
الیلک. بخدمت ديواني .و (مینیی مرار سبرند سر افراز گشنند ‏ 
و فوجداریی مرکار مپرند که [یر نبزیمعزاامس تملق داشت پمیر 


دوم‌سال , ( ۱۱۵ , سفق ۰۴۸ [. 
از طوبل خاسه با زبر‌مطا بلند پايگي بخه‌یدند - غیرث خان 
بعنایت خلعت مفلخر گشنه دسنوریق مراجعت دار (لماکی دهلی 
یافت ‏ بانی خان را 45 در ثنییه مفسدان (سلام آباد مصدر بت 
شده بود بارمال خلعت " و نقاره نوازش فرمودند- ببرام واه مادق 
خان خدمت بكولي از تغیر غارن بیگ ولد تاتار خان و 
مرحهث خلعت هر افراز کشت - بکوگب وه قمرخان وو پست 
مپر انعام شد « 

درازدهم [ جمادی الثانبه ] باغ انباله که درای عمارتي بمرری 
متکفلان مپمات ملک جهان مالک زسان بیگم صاحب ترئیب یانتد 
به نزول اقدس طرارت و نضارت تازه یانت - و پاشاهزاد؟ جپانیان 
بمرامم ضیافنت پرداختنه - شب چاردهم بعکم عالم آرا مجلی 
مپذابی آرایش پذیرفت - و صفائي جا و ید8 خنبا گران ناهیه 
نوا دیده را ور ر دل را سرور اخشید - و سه ررزدران چم فیض 
اتجمی سقام شد ۰ 

شانزدهم [ جماد‌ی الذانیه ] از انباله کو یچ نمودند « 

هزدهم [ جماد‌ی (ذاذیه ] بورللخانة سریند که پیوست 
باغ حافوظ رخنه پناشده تشریفی ۳ دضرت جلتا 
مکنی متصل [د باغ تالابی بدرازیی صد و بیست گز رپپنای 
صد و ده احداث یانثه برد چون از تراوش آب چنانچه باید. 
لریزنمی گشت - مال هفتم جلیس اقدس در اناء توجه 
رایات ظفر مات بدارالساطنة اهور حعم شده برد که بعد از نبضسف 
رایأت جال تالب از [ب پرداخنه تزارش را جاز نماپذه:- و طرح 


کف 


فازدوم مال 

ذوردوم از جلوس »بارک 
روز شنده غرو جمادی اخانبه سنه هزار و جل و هشت هچری 
مطابق هغدهم هرک سر از دوم سال دور دوم امت جپر:کشای ‏ 
مسرت گشت - جپافیار عهرت از س رگرننند - و فیض جود شمفشاه 
,مفضال در بر - دربن تارب *عاذی تصبهٌ کنانه ترضاخلن درباي 
چون خیام فلکی ارتغفاح بر افراخته آمد - دربن روز خاندار قلي ملازم 
علیمردان خان عرضه داشت ار را با درازده رومي کة والیی ایران 
مد اژ فا ایروان بقندهار فرسناده بود جنالیعه گذارش پدیرفدت 
پدراه آممان جا: آورد: بوه‌اطت ملنزسان پایهُ اورنگ جپانستانی 
گذرانید - او بعنایت خلعت و انعام هزار ررپية و رومیان بمرحمت 

خلعت وانعام چار هزار روپیه -ر ذرازگر‌یدند ‏ 
هفنم [ جمادی الثانیه ] موضع (خنیار پور از توابع پرئنة 
اندری منزل اقبال شد.و از ؛زرنیی عاطفت خلعت خاهه و پالایی 
عاج با براق طة بعلیمردان خان که تاحال از سواری آن راحعت 
|ندوز نگشنه بود عنایت نه‌وده *سرب خاندان قلی ماازم او ارال 
دراشتند ۰ صپام نيلي پا یرای که که پادشاهزان) بیدار بضی 
#عمب آورنگ زیب. بیادر نرمناده بودند از نظرمقدس گذشت - 


۰ بزن. ثاریم ر(جه چسونت سنگه را بمرحمعت خاعت خامه ر اپ 


اون ال ([ ۱۱۳ )1 8 ۱ ۰ 
پدست و چم [ جمادی الولی ] میضع بکرراله از مشاناف پرگنة .. 
پالم مشیم بارگاه جلال گشت - و علامی افضاخان و راجه جسونت منگف. 
و دیگر بندگان که حسب العکم دردهلی مانده بودند بعصعر منمیوو.: 
پیوستند - بقر باسرق ملطنت ملطان ملیمان شوه نخسئین خلف 
مبیشس پور خلانت ذیل از حلقهٌ خامه عنایت شد شد - (زانسیا که 
گذارش تفصیل انعام و ادضال پادشاه ار دست باعت اطناب اپن: 
کناب میمنت نضاب میگردد ناگزیر خامةٌ صدق نار برمبیل اجمال. 
می نگره که دربن سال فرخ نال مبلغ نوزده لک روپبه بیادشاد. 
زادهای والا مقدار و دیگر مردم العام شد-(مبد که مفضل بي همال 
ایواب احصان ر افضال ایس پاد‌شاه دریا نوال بر اعاب امانی و 
آمال مقنوح داراد « ۱ 


ملم ۱۱۸ ( ۲ 4 ال مال, : 
پایق2 - دربن ی ثاریخ درازده فیل "پپکش معنقدمان. ناظم 
لوقینمه از نظر انور گذشت رنه پرد‌هان راجه چسونت مه . 
يکي نیل پیشکش مود « 
چاردهم [ جمادي الولی ] بروضهٌ خلد آثدری حضرت جنبتا . 
]شياني تشریف برده بعد از اداي ]داب ژیارت پم هزار روپیه 
بسدنة آن مکان نیضب نشان وجمعي دیگر از ال املعتقاق عطا 
فرمودند - راز همانجا بزیارت مرقد سلطان المشایخ تدی الله جرد 
پرث اخانه در هزار ررپیه اخدمٌ آن مضیع شرف عنایت نمودند ۰ 
پانزدهم [ جمادی الولیی ] ءذان گلگونی فلک خرام از دار 
لملك وهلی بصوب‌پا لم مفعطف ساختند - و کنار بند آب کرنال 
را که اصالت خان در ایام صوبه دار دار المک مذکور بسنه بود 
منزل اتبال گردانیده ررز دیگرمقام فرمودند -و عمد حسیر برادر 
همت خان را باضان پانصدی پانصد حواربمنصب هزار و پانصد‌ی 
هزار و پانصه موار برنواختند ۰ ۱ 
هفد‌هم [ جماد‌ی اولی ] ظال رابات جلال بر قصبهٌ پالم 
مبسوط گشت ۰ 
نوزدهم [ جماه الولیی ] ازاجا کوج شه - در ایام عشرت 
: اندوزيی صید و تخچیر یک ررزبنجلو ر در آهو که تا حال دریک 
روژ این قدر شکار ذشده بود و از نوادر اتغافائست بنفنگی خاص بان 
کاخامهگردید اي غا‌نویی مداولت مقبا ینت - 
جمال ان قراول و قاضي عمر میر شکار ونذر معمک خأن بمرحمت 
امپ مر اشراژ کشنند « 


رل مان, 1۱ ) موم 
. ..یبسته. و.دوم [ بیع الثاني ] »عمد. .یوسف :که؟ بدئیوانیی 
میس پور خلادت منصوب ول ره مس مر مد ی ۵سنوري: 
پانت ِ ومداع یک اک را از جملة پاعز ء !2 رویدهة که عیام ۱ 
اورنگت ارائی نذر حرمدٍ شریغدن فرصود 5 بود‌ند »ضعوب او به 
یز مدا اما داد ۱ 

بیست و چبارم [ ربع الثاني ] موب گینی نورد ازانجا : 
گوج نمود * تِ_ِ_ 
بیست و ششم [ بیع الذالي ] سوالیی مینرا بر مالمل درباي. 
تدس نایز گردید - فرمان شد که ثا پالم در رکپ درلبت باهد ۰ 
وجعثر پمرکان ار را (سپ عنایت نموده دستوري دردند که 
بجاگیر پدر برود » 
دهلي ی معسکر ی ۳ - و غیرت فك صوبه دار ۳ 
وم پذیره آمده اهراز عان ملازمت نمود - - حون ددم ي مسامع . 
دید ۹1 در ِِ" موضع بلي و فرید آیاد شذری حدل و راهم " مد 
آرد‌وی بزفت ر همراة عامي رفصاخان از راه زاست روانٌ دفلي 
ماخده ب‌صطاد منوجه گشنند :»و در مه روژ ح فلاده شیر سه نر _. 
و سک مان و بنغفنگ شکار نموا 1 هفنم گهات خواجه خضر را موو ٍ 
_ عظمسی 9 + 
۳ مود تن .و دو از زره یت آسمانیی : 


مر ۱ نید وق .۰ 
#2« . ۱ ۱۱ ) «ارلعال 
چنبانها مدت چباز سال" مپزي گنه بود - نیضت اندمن بدان 
صوب مقرر شد * ۲ 
.بو شانزدهم این ماه [ ربیع الثاني ] سیف خان "را بمرحمت 
خلعت و حراسمت شبر گنربآ و راجه پنبلداس را که درونوتنت " 
اعکم رال از دهندیره بدرگا: خواقیی پذاه رسیده برد بعفایت خلست 
و جمدهر مرمع ر اپ با زبنی مطلا و خجدمت قامه داریی قلعهٌ اکبر 
آباد بر نواخنه - و خدصت فوجداریی هر در رری آب بدسئتور مایق 
مق نم نموده 
۱ ۳ رببع الثانی ] در ساعت خجسنه از دراه رکضت 
فومود: درلفخاری گهات سامي را ۳ نزول اشرفت سعادت آمود 
۱ گرد انیدژه - و یمس الدرله را را بعدایت خلعت خامه مز اختصاس 
«کشیده پواسط شعفی ۶ ۵(شبی بارااخلافه مرخص ساخنند - 
و .حکم شد که بعد از ایام بارش کار خانجات پادشاهی را همراه 
0 روانةٌ حضور شود - میرزا رستنم و خان عالم و لشکر خان تعلعت ۱ 
سر بر اثراخثه رخصت داراخلانه - و جدد| لا خار, ن !بلار نیررزجاگ 
بات ۲ آسمپ: از طوبلة خاصه با ژین طا رفبل اژ حلقگ خاصه 
سر [فراژ گشنه دمنوریی پنذه- و سیدفان جیار بخلست خاصه و 
آسنپ از طوبلگخاهه با یراق طا مباهی گردیده اجازت تبول یاننند. 
شایهنه خان ئد پفرمان تدر توان از در اخایاد روا درگاد. عرش ۲ 
(عفیا.شهه بود سعادت تقبیل تب گردون مرتبه ِ پات - براج اجه 
جمونیت یه سپ از طرولغ معا ۳ مق" مرگنمنب فرموذند 6" 


ایل:بجال ر ۱۶9 ) ۱ سفهمع*۱ 
.چامبلش بذصف رسید جع آن یک گردر و شست لکب دام که 
مطابق درازده ماه چپار لک روپیه هدشود ٍِ" گردیه - لله(لعمد 
.که همگی ولیت ببانه باتبال جیان پیرای_پادشاه انجم‌صپاه 
" کشایش یافت . و , علامات کفر که اژ و ر باز دران دیار شایع بود 
یات (سلام مبدل گشت - دربن فتع گزین مد و بیست توپ خرد 
۲ برف اژ حصون مسطور:, بنصرف ‏ آولیای دوامت قاهره در آمد ‌ 
اکنونٍ بذکارش نم رامنگر که از 
مضافات بکلانه است می پردازد ۱ 
ولایت مذکور | سوم دیو داماد يبرجي که مرزبانیی آر دیار از 
ذباکان خود بارت باننه بود در تصرب داشمث -, چول ببرجی 
برهشم‌ونیی طالع رهبر عبودیت و هوا جوي اولیای درلت ابد 
مدت شد و نبرگین اتبال جپانکشا معلوم همگنان گردید نزو 
هگیم مصبم الزمان بحورت روده ۳ کشت - و بوصاطت او 
ء,د طلبیده بملازست پادشاهزاد! بلند اخثر شنادتِ - ازجا که 
خر یج رامنگر از دخلش افزری بو آن وااگپر این ولایت / بمرژبان 
مزپور باز گذاشبه مقرر ساختند - که هر سال ده هزار روبیه بطربق 
پیفهش میداده باشد - و حقدقت بدرگاه آسمان جاه معررض 
دافنند - و برطبق قرار اه آن *سنوده سبر فرمان اندس 


(صدرر پیوست ر 


نها الوم غفرطرار بصنوب دارلسلطن لاهوز 


چون از فروغ بح هه ی ۹۹۹ دارال لطنه (اهوره پرئو تو رایات ۱ 


سر 


رس( ۱ ؟) "اول‌سال 
مناینت ود توبع و لواحگن را با بنه و بار درار‌جاگذاشنه بمازمت 
رضم ك امید‌زارم که پدرلت بندگیی درگاه کبوان جاه مر برافراژم- 
اخفربرچ جها دای مللمسات اورا پا سربر عرش نظیرهمعروض 
"دابننه - و مادراررا بعطایا پر نواخنه مرخص‌گردانیدند - چون 
ببرجی الثری طریق مطاوعت ر فرمان پذیریی اولبای‌دوات‌تاهره 
سك . پیشکش مهغرسناد *- و هنگم کر بطلب سردار عسکر ددکن 
حاضر می شد - خافان ممالک سنان بعد از رسیدن ۰ عرضه داشت 
.,پادشاهزاد؟ جپانیان حسب الالیماس آن وا گهر اورا پمنصب سه 
هزاریی ذات و در هزار وپا نصد سوار و عایت پرگنة سلطان پور اجپت 
, توطن نوازش فرمودند -ببرجي پر از ورودیرلبخ قضا نفاه مطمیی 
گنه غرا ماه صفر ز (۱۰۴] از حصارب رآمد- و سران لشکر نصرت‌طراژ 
را دریاننه بخدست پادشاهزاد؟ کامگار رهید 1 خلت و جددر 
مرمع و اصپ و فیل سر بر افراخت - و چون ولیت سذکور در انعام 
پاد‌شاهزاد] والا قدر مرحمت شده بود ۳1 بت ببدار از قبل خود 
مخمد طاهر را عر است مول‌بر و حکوت آن رلایث و هفت 
, مهد دیگر را به پاسبانیی هفت فلع دیگر معیی ساخنند - و قلهٌ 
,پیپول که از جملم قلاع لهگانه‌است و آنرا رودبای زمینداراز قومببرجی 
مقصرف بود نیز بسعي آن اخت ببگرشایش بافت - وچهارم ربیع 
الول [۸ ۴ ۱ ] رودبا بهلازمت آن درو جوببار کشور سغاني رسید بات 
0 پکانه نه درزمان آباي ببرجي آنچه ازگفنار مرزبانان ی آن‌صرژ 
وق یمه بیست اکاتنک/ضمول آن‌ملک که تذکة نه تلکذرا ی باشد 


» 
توف وی زاو که برطنزقت بندکای آیری دولت : ءِ مت در آمل - دون 
وه دی ۰ مر و : ۱ 


اژن مال ( ۱۱۷ ) | 
بدا خنچنة[سقه۱*۴۷] آی کم رسه هزار وا جات آمارردر هار ۱ 
پیائ1" تفنگهر پ از بندهای پادشاهی بسر دازی مالوج رم دكلي : ۲ 2 
هزازسوار از مردم خود بسرکردگییعمد طاه رکه از نوگران ممنند ْ 
زا( انندار امت بدانصوب نعد ی نمودند - سران لشگر نیرز ۱ 
سرانجام اذرقه نموده برة نوردی در | مدند - و بضیط سبل پرداخت" 
اي تلع مولبیر رسیدند - و دهم رمضال سه قشو ترئیب داده لا 
سه جانب حصار باري پورش نمودنب - مبارزان عرصة رنا جمعی 
کثیر از طایفهٌ ضاله خصما گروهی که بردرواز؟ قلعة نراهم آمد« ِ 
بودند طعمه نبنگ شمشیر گردانیده حصار بر کشادند - از لشگر 
املام نیز چند‌ی بدرجهٌ شوادت رسیدند - ر طای ف مجریح گربٍبدبة - 
پبرجی سراسیه» وار با قریب پابصب رشصبا کس از اعوان اشزا راعصاز . 
موهیر در [مده تعصگزید -وغذیمت‌فراوا / نصيي *چاهدان دین " 
گشت - سرداران مدکور بعداز : فق حصان ۳ داحاطهٌ فامگٌ مولبیر 
پرداخنند - و صلبوارهامقرر ساخنه بدستیاری‌تائیدایزدی و مددگاری 
اقبال سرمدي‌ب‌هایش این درهای استوار کدبارجود نرایت ارتفاع و 
۱ و ۳۱*عگام دآلان ,و ادوات قلعه داري | موده بود مار ن بر بستند ۳ 
هر چند حصی گزدذان بربزش توپ ور تفنگ بطدادعه ر مار له 
۳ - بیادران فيريزي مان رز رز »چارها پیش بردد" 
۰( ست ابواب وصول غله محمولثر در تنگذا ی افظراب انداخنند ۳ 
ناچار ببرجی ار مطوت دلیرای ْصرت شماره دهم هوال ماذر ور 
پاکشلاجی رکیل ر مقالید باع هشاگ» بخ ست پانتشاهزاد؛ پلددندر 
بیمقاده انناس‌نمودکه اکرپرگنقملطان ور کددز زار باقع سط: 


فا( 2 * | / او عابع 
1 اف ْعلة دابا - وفربی ‏ به بندر «ورب . ۳ 
شور - و در مرس باقن صوش بسلطان پور وندربار- و جفولی 
بنپیت رترینف پیوسنه امت - حهون تسعگٌ قذکور سالپی ز و 
ون مورا و هرگذه و سالوده و باونه ز هانگده و پاپول ر چرریل. 
امت - و *عکم تریآن سالپیر و مولپبر- مالبیر بر جبلی طولني 
(ماس پذیرفنه - و بعصانسه و امنواری ر مغویت راه معروف ز 
نمشپور است - لیر کود ذرفلهه دارد یکی برفرق که آنراسالپیر خوانند 
دبگری بر کم هرکدام از یک اخت سنگ بد‌متکاری منعتگران 
تقدیر (نجام یامه - «گر درراژها ز بعضي زخنبا که بسنگ 
و امک جاخلهاند - از پائین جنبل تا حضار ارل راهیست هار پچ 
و با بسیازی زیله دشوارگذار - میار هر در حصار راهی صعب‌المریز 
واقع شده - برای بندگردن پا در ساگ رخذپ! کرده‌الد - و بیدسنباری 
و مددکاریی دیگزی گام نقوا ناد - در هر حصار ثالبي است که 
آب ازان می جوشد - مول,یر بر کوهي بنا یاننه که از بالا در شعبه 
داره - برشبهٌ پست فلع مولیراست و بر بلنه حصی مورا - 
وهعمت مواپیر آنزرن ثر از مور است - بر کمر این کود حصاریست 
که[ اب زا باري 2 معمور؟ درون آنرا شپ باری که خانة مبرجي 
و هتعلقان ار دراعجا بود - رمیگویندرر چون در مان دهم جلوس 
میمثت پیادشاه ژاد که‌کار *بومت اورگ زیب ببادز 
هگا رت معاودت اژ پیش حضور به دولناباد . بکانه پا. 
مفانابی ۳9 نموده خجم زنزمتول < بورند که ه بدک رههدة عسگیی. 
منصوره. ولگ تمخیرآن وایمی ی «شام ۳۷ "رید 


۱ مبچوج بة 3 


ار شان رفن ] مفارمه- 
یادکاربیک ایلچی را بخلعت ناخرر عهنهبر "یزاق: تفرعم 

هزار ررپده نقد بر نواخنه رخصت معاودت داذنه - راخسنلگه " 
وائپور ر| که مدار معاملاب راجه گجسنگه برو. بود و بزبا" ب 
چنین کسی را پردهان نامند در زمر؟ بندگان آسنان ع 7 

در اورد: بمرحست خلعت و مذصب هزاری ذات و چارصد سوار 
و مایت امپ نوازش فرمودند - و چون راجه جسونت سنگه را کة 
در [غاز برنائی بدوات عظیم رسید: بود ارداني معلمد پایسنی 
از وفور عذایت حکم تشد که راجسنگه بائيني که پیش پدر ۳ 
مثکفل معاملات بود بنظم میمأت راجه به پردازه - دیااتی راي 
بعنایت ماده فیل مرافراژگردید - مذر صاب رکه سابقا بخشي و وائعه 
نویس صوبة گجرات بود اغدهت دیوانیی+صوهٌ مزبور .از تفیر 


مل خواجه جان و فزودیی ملصب مفلخر گشت ۰ 
کشایش پاش ۲ لایت : بکلانه بس‌طوت انبال ۱ 


حصرت خافانی حسی مب ی بادشاهزادة صرت 
مئد *حمد اونگ زیب بهادر 


نخست لختی از چگونگیی بکلانه نکاشنه _بشاه راد مقصود 
برمبگردد - رلایمث مدکور که مهنمل|ست بر قلاع نبکانه و مي دجهاز 
پرگنه ر هزار و یک قریه و مرژبافيي آن مدت هزار و چار صدا مال 
و کسری در سلسلة بپرجی زءلندار حال بود - بلطانت آب . ر هوا 
و فززنیی انهار و فراوانیی اشبجار و مار ز بان ژد روژگارسنت.- ون 
مه کزره رسمنی ست ز رضشنهغتاد : درطول شرتی سننکآی #جاندرز 


جذاب ۹9 ۱ ۱۹۶ ) .او مال, 
یرب مزیوز هزار و پازصد روپیه .. (بعام شد * . 
.نیم. [ ربیع اقاني ] سلطان سوچ اون اکلیل 

۳ خلانت پادشاه زاده عمد دارا شکوه پص از زندگیی چبل.. درز 
بمالم تس انثقال نمود » ۱ ۱ 

_درازدهم [ ربیع الثاني ]" سعق بیک دیوان مرکار نواب 
مپپر نقاب ملک روزگار بیگی ما حب بمنصب هزاري ذات و دویصت. 
سوار اژ امل و اشانه نوازش یانت ۳ 

نکارش جشری: فمری ورن 
روز باجشنبه پانزدهم ربیع الثاني سال هزار و چل و هشام 

مطابق سیم شیر پورجشی قمري دزی اثثهلی سال چل و هشنم 
و ابادای چل و نیم از سفین ابد قرین بادشاه ملک احتشام 
جبانیان را نشاط آمود ساخت - ووزن مقدس نطلا و دیگر اجناس 
بنغدیم رمید - دربس‌تاریخ منصب هر کدام از کوکب برچ جلال‌باد‌شاه 

ژاد حه ۰ جع بپادر- و گوهر درچ اقبال معمد اورنگ زیب 
پیادر,را باضام هزار موار دوازده هزاریی ذات و نه هزار موار مقرر 
گردانیدند - و دو امپ ازطوبلة خامه‌يکي با ی‌طلای مینااردیگرسه 
بازب ی طلای ساد: مصعرب *عمد ززهدکوکة که بورانابان دسئوري 

یانت پیادشاه زاد:ة عمد اور زگ ژیب بپادر فرمنادند - سید 

۳ جیار از .اتطاع خود [مده ستزادت. اندوز ملازمت! گردید 1 

هزا مر نذر گذرانبه - ملاپت خان بافانةٌ پانصدی ذاٍت 
میم تدبهنار وپانممی ذات وهزار سود مرب [نراهت - 


۳ ۳ هت 
ی نزاهت نشان ملغچاغسب ساختم ری رت ب داب انم 


بیس عاب چ تیلم ان 


اکبر زان بر هد تریغ اه هید ‌ ,| حمد بیگ ‏ و عسکری 


ی ۳ ن ِ ۳ ۳ 


خویلهان سل خار ن که ازایران بدرگاه خواقس پناه ِ ۳ 
بانمام هشب هزار ررپیه دامی امیه بر امودند - خلیل بیگ 
مبفیره اد داش را هو یی اه بو اي بر 
۱ گرفنه بمرحمت خلعت و بمصب پانصدی ذات هه و پا 
موار و عفاپت امپ خفست: یگریت زان مقلیر 
ماخنند ‌ ۱ 
غرو رببع الثاني بگوهر اع ر اقبال بادشازاد: صعمد دار وه 
اي اژ طویلة خاصه دا زین ر . طلا عفاسی شد - پیادگار ببگ ايلچي 
فیل مرحمت فره‌ودند - باسلام خان فاظم پنگاله ۷ از 40 


۰ 


خاصه با یراق طلا ارسال یافت - ۳7 خان دیوان بیوتات ده 
که از تدین د کرداني مهمول اعطاف خدیو بنده پررر است بعنایت 
خاعت و خدمت ولا رتدت ميرساماني _ و مللفت خان واد اعظم 
خای بمرحمت خلعت و دیوانیی بیوتات ِ ‌ میر عبد الکریم داررغ 
عمارات دار اخان اکبر آباد بمنصب هزار و پانصدی ٍ» ‌ 
دوریست سوار از اصل ر اضانه عز نانز اندر خدند ۳ 

۱ پلچم [ رببع الذانی) هه فیل پبشکش راجة جمونست مه 
از نظور میض کر گنت - بیادگار بیگ ایلچی بیخی امتمظ 
هنبرمنان بیهت نشای از هم مندیل و غدره که . ده هزار زره 
قییت داشت - ر بما عبد الغفور. چیی نذر مجمد خی یزار 


ررپیه..و پمیرزا جای خواجه بر هزار ریییه .مر دعبکی عبرميم 


ی (۱ ۲۸۲ )۰ ۰ . ون م۳۴ 
فا تور ارام امه تفت بیج از 
3 نسبش پامام همام ابو حنبفة کوني آمی رما هزار ره 
نما شد 
دهم [ربیع الول ] شبذهاه گردور حشمت بمنول گوهر ال 
ملطئت باد‌شاه زاده *عمد دار| شکوه تشریف فرمودژد - بادشاءزان؟ 
مار پس از اقامت مرا-م پاانداز ونذار اقسام جواهرر مرمع [ات 
۲ و نفایس انمشه پیشکش نمود: اعکم اندس بر خي از اعیان‌ملطفنا 
وله بسعادت حضور فایز بودند خلعت دار - بعلامی انضل 
خار و عبد الله خان بپادر فیروز جنگ خلعت با فرب (جعفر 
خان و راجه جسونت .نگه و سیف خان ز شاء‌نواز خان و موسوي 


خان و معنمد خان ‏ خلعت با فرجي - - و باصالت خان و مگرصت خان 
وتر بیمت خان و صلابت و۳ الله خان و فیررز خان رجمعي 
دیگر خلعت »ه 


شب درآزدهم ۱ رببع اثدل ] برسم معبود هرمال مجلس 
مدلا خلامگ کیفات علیه ی الصلوات الزکیات منعقد ین ح 
سس از نضلا و «حفاظ در اعاب دم و ارباب ت 
ر گام رو گرد ادیدند 7 ۰ ۸ 0 
چبازدهم زٌ ربیع ااول ] معمد اصر ملازم تطب تطي الملکت 
[ هنت خلست ولسپ بر نولقثه رخصت دنت دارزن ۵" 
هیزمتم [ اربیع الول ۰ ],بنشاظ اندوژی سیر و خییر بموب 
وان موه گشننه : وچمنن از ام ررژ عغان مراجسسی "اون 


,ول ما (۰ ۱۰۱ ) ,صفم ۱2۴ 
پینصب هشت مدی چار مد سوار بر نواخقه مد .ریک از 
خواجه . اه الینا , خداحه عید الغثء , نقمیندی هزار روییه 
۱ |نجام شد ۰ 
چاردهم [ صفر ] بیادگار بیگ ايلچي خاعت ریک مبرچارصد 
توله و یک ررپیه بوزن مذکور - و محمد ناسر مازم قطب الملک 
که پشکش ار آورد: برد هشت هز اردوپیه انجام فرمودند ه 
نوزدهم [ صفر] عبدالله خان بیادر فیروز جنگ از صویٌبیار 
آمد: مولت کورنش دربانت - و هزار مپرنذر گذرانید - و یک فبل 
با ماد: فیل پشکش لهود ۰ ۱ 
ییسنم [ صفر ] بزم عیه گابی ترئیب یانت؛- دراری 
نصماء عظمت و نوئینان اخلاص [ئبس صراحيباي مرمع. و میذاکار 
و طاي ساده گذ رانددند » 
ررژ چبار عنبه دوم شبر ربیع الرل منه هزارو چل و ههمت 
مطابق بیست و سدوم تیر ماه دادار جپان پرداز بمبییی باد‌شاه زاد8 
واگ قدرگرامي پسری عطا فرمود - آی درة الناچ خافت هزار مبر 
پعنوان نذر گذرانیده التماس نام نمودند - حضرت خانانی آن 
ذمر؟ شجر8 دولت.را به مهر شکوه نامور گردانبده مبلغ دراک ردپیه 
برای جش ن آراثي که‌تا ره نشور نصیب ولیاء ای سلطنت 
روز آنز, اد انعام آمرمودنك - درب ررز مسرت آفرز بادکاز یگ 
ايچي بمرحمت مرمع کمرده #جپزار ررپده ارزش داشمش و انعام 
چل هزار ررپیه نقد مباهی گردید * 


م۱۳ ( ۶۱" ( اول_نال 
جونط با پم یل بقرف پنیزئی رید - تدگری ولد فقع خان 
"وذرئنی بخطاب جذ خود-.حاجدخارن نوازش یانت » 
. * هانزدهم [ مخرم ] عبد الغغور ایلچیی بلخ برخي از احپ 
قرو دیگر اشیا پیش نموه - ر بانعامبیست هزار روپیه سربلند 
دید عم راهان خواجه که از بل بدرگاه گردون اشتجاه آسذه 
ید خلست : و جر هلزار روپده - - و بای عمر میر شکارورنقای او 1 
نذر معمد خان مصعوب اینار‌چند چرغ کلنگ گیر و آهو گیرذرسناد: 
جیوه نیز چار هزار ررپبه عنایته فرمودند ۰ ۱ 
نوزدهم [ معرم ] بایندر ببک مازم علي مردان خان ر 
- اخلعت پر نواخنه کر مرمع بجواهر ثمینه بعلي مردان خان 


4 


۰ پدسبی او فرسنادند * 
بدست در دوم [ *عرم ] دیگر بار بعبادت یمد (لدرله پرد|خنه 
پدرلغانه مراجعت فرمودند - مکرمت خان بمرحمت فیل وهعمد 
بقا رلد میر بودف کوابی اخدمت نوجداریی مانکپور و فزونیت 
منصب مقلخ گشنند » ۱ 
۱ بیست و هذتم [ معرم ] علی بیگ نوکر علي مرثان خان 
عره داشت خان مز بور بدرگاه وا( ] اور ده ناصبه سعادت بتقدبل آسنای 
۱ عرش مکان بر آنررخت * ر بعنایگب خلست و اپ و هزار روپیه 
1 تب اشخار بر ارات ۱ : ِ 
" را هپر منفر خواجه رو ببان تعویل دار ی اه 
بعناپت ماده یل و ۰ ‌ 


۷ ٩ چسشت‎ 


تم ًٍ- ۱ 
دِ پم [ مقر ]؛ 1 تیموز یک در هزار ررییه ات جها( 


بل (1۱ ) رنه 
اش و تیار هزار مواز :و از امن ر (مانه هائنی دای" ض و 
. بمب منزاري ذات و هزار موار بر ناد دس 
" چباردهم [ رم ] نوذر ولد میرز حیثار بمرمیل مر ۱ 
مفوي پنصب هزاري" ذات و چار‌صد موار از امل وان مز 
تیار آیانت - یادار بری ابلچیی ایران چبار اسپ پیش 
نمود و بمرحمت امپ از طویلٌ خناصه و انعام, سصی هزار زب 
ام اندوز گردید - بصهي نلی برادر او چپار هزار رواده اخواجه 
شاه میر باخی چبار هزار رویمه عنایت فرمودند ۲ موه 
پانز دهم [ معرم ] پیشران باگاه جال بامر خدیو قبال در 
باغ حپان [را که اعلی حضرت در ایام خوسنه آغاز فرخاده ۱ ام 
پادشاهزادگي (حداث فرموده بودنك و پص از جلورس مقدس 
بحضرت مبد علیا ممناز الزمانی سرهمت نموده - و بعد از آننقال 
آن میفونة رحمت 1ب از شورشکد؟ دنیا بعالم قدس بنواب 
خورشید حنجاب ملک دوران پیگم صاحب عنایت هد - و بة 
نزاهت و نضارت نموذجي است از بوشت برس - بزم آراي 
مسرت گشنند - مو جراغان ترئدب واده لات ]تشبازی میعال‌ یی 
عمارت ایس باغ ولکش بر ساحل درد ياي جون نصمب نمول‌ئد - ابا 
رز پادشاد خورشید مریر با ری اژ بار پاننان بساطر نرب و 
یادگاز بیک سفیر ایران بیاغ تهریف یف فرموده بگلگشت پرداخنانه 
۳ موم عالم امروز ازان نور پعارنت گرّنی هي 
ر آتهبازي تهاط اندوختنلد - پاذکار یک آپمرحمت 
مود و2 قاصت ات برآرأحمتا" پیز تلف خی 


رود ) ال مس 
راز گرانیده مقر فرمودلد ‏ 1 ی ازین هرکة که ازیب تیه بجابي 
۱ بای بر ندیند براچگي. مخابلب گرده - دار برد خره مال 
ٍ بدپري پایه سس کانثر ٍ براري وت شود - - حال این فرفه. بعلاف 
سایر فرن راجپوئیه است چه در دیگر اقوام از اخاب هرکه برف 
ماي بید جا نش نشدر بزرگان‌گردد. - ۵ربین طایفه هرگ که مادرش بخواهشي 
و معبت شوهر *خاص باهد ار را بجانشيني بر گزیننه - چنانچه 
پعد ند ازگذشاسي راچه دی راچه موزجسنگه را با آنکه از . سه پرآذر 
رخیه سال بود بسبب تعلقي که راجه اودیسنگه "بوالد؟ او داشت 
بررجکي گزیدند - و سکت سگفه را که در ال کلنتر بود براوي - 
آدم ولد , علي راي تبني که در زندگیی پدر از اخت بیدار در 
زس. بندگان اسنان چعلیي در آمده بود و داخل تمیناتیا " صوبگٌ 
کهمیرگهته - وب ظفر خان در گرنشی ابدال برادر کلان خویش 
‌ نسغیر تبت سساعيي جمیله بنقدبم رسانید: - همراه خان سردوز 
پاملام مد عفیه (-خسعان پادنه بود - پمئصب هزار س ذات و جار 
صد مواز از امل و اضاده سر افراژ گردند - و حکم شد که بده تور 
مابق از تعتینانیان صویهٌ مذکور باد - و تبت به تیول ار مردشت 
فرمودنه - - چار فیل پیهکش راو چاند| مرژبان گودرانه 1 زر 
۱ آنر گذشت - - به بعیی ون سبخا دم هزار روپبه عنایت شد شد - 
مپلغاده هزار ررپبهُ مقرز ماه معرم پاصعاب احنياچ بدل فرمودند- 
مه بیمامع حقای مچامع رسید کذ رحممت خای کار داز 
ییا کته بوگذفت فبط _آن ,سرکار نیز برشید اس صوبه دار 
برانویرتفوشي فده رز یگ هلر ما یام بر هزاري 


مان : ۰:۷ ما0 : 
بیسی ویلجم "3 ني جه ] بیدگربیک. لچت ان 
پنجاه هزار رویده و پپمرهان او قه هزار ررپیة اذعام فر موق - : جذولمو 
شریفت و مي بیک نت بعیی که ِِ یر ابید 
در هزار ار ع و # پایگذر بیگ ملاژم تفت ۳۹ 
که گرد ضه داشت خان مومی الده [ورده بود پازعا م در هزار روپیه 
نوازش بات ه ۱ 
دوم ماه رم 7 دنه ۱*۴۸ ] راجه گچسنگه که بدولمت قرابمت.- 
و ترب مخز ات و مزونوي دسنگان و فراوانی ی حیاة از دیگر راجبای 
هندرمنان (مذیاز د|شمت رخت هسني پر سست - پادشاه و1 
نواژ حسودت سنگه خلف او را بءنایت خلعت و جمداشر میی _ 
و ملصسب چار هزاری ذات و چار هزار موار و خطاب راجکی 
موب رصدت پدر و صرحمست علم و ذقاره و اس سب زیر مطلا 
و فیل از حلقه خاصه پر نواخده مشمول تربیت گرد‌انیدند - وراجه 
۱ . هزار »بر بصینة نذر و ۵وازد؟ فیل و برخی مر آلات. . پوحم 
" پیهش از نظر اطبر گر ایبل - و آمر-خگه پرادر کل راچه چسونت . 
سنگه را که حسب احکمقهچدمت در الناچ ساطلت پاد‌شاو 
وژاده ومد هاهشهاع و هبل رفنه بود باضافگ هزار مواز 
0 


بمنصب مه هزاري ذات رد هزار سوار و خطاب راوي سربفه 
گردنیدنه - درایل بزرت خانواد؟ رات‌ورپه گنها ز براوی؛ دای 
چجي راجه اردیصاده پدر راجه سورجسفگم به بندگیی جفرت میتی 
آمياني جهن هت بر افروخت تخضرت :ار را خطامید واجکیی: 
وا : 


ار رن نب 


را ر :۲۹۹۵ : اولخاسالت 
ای رت په دتپالعام پل مزر« زویفه. کانروا گنت و ایو پیگنم 
41 ی ون ماد عا‌لشان بغلعت نوازش پافنت و ان خاعستا 


قاغیرو جمد‌هر مرعنعم گران بپا با پهولکتاره بخان مزیورنرسنادنت,ه 
چاردهم 7 ذی اعي," 1 ۱ فیل و بیست ای این 
۲ لجنی دیگر هیا که عبد سس خان ببادر فیررز جنگ از مرزبای 
مورنگ گرذنه پرسبیل پبهکش ررانه دراه. [سمای جاه ساخنه 
بود.- و پیشکش قليم خان سی و شش اسپ عرافی بنظرالسیر 
ر زار ور [مد - ملا عبد الغفور حاچب نذر *عمد حان دالعی بلخ 
به تقبیل [-نآن معلی جوا دوامت اندوخت . . و نامه خان از 
نظردیض گستر گذرانیده بمرهست خلعت تاک اختمندي 
پر اقراخت ۰ ۱ 
. هودهم [ ذدي (اعچه ) از فزونیی رامت بعبادت بمدی (لدرله 
7 که عارضة اسنسقا برو طاری شده بود پرداخنه #جوارش گوارلي 
صراحم کی بخشیدنه - مبر صمصام الدوله (اجو را #خلعت ۱ 
فزونیی منهج نواخده ۹ بذشیگری و وافءه نویشهع تندهار 
بدر "مفوض و رصول ند - گوکل داس سبه‌ودیه پمثصب هزري . 
ذات و پانصد مور از امل ر نضانه مفنخر گردید - #خواجه حعیل 
۷ رربیه ر ب* صوی باب هزار رژییه انعام ش ه 
" پیست و دوم [ ذي اجه ] غیرت خان موبه دار داران‌اگ 
تفلي بمزایی نقاره بلئد آوازه گردید - - ملا عبد الغفور سفیر 
رنه خان بانعام پلجپزار رربیه - ر عاذور بیک بانغام چاز 
جوز ود اي کهانه ب" 


ول ال زر هه 1 م۴ 
بر چهازم [ذبي| ججه ] جلمت ر علم ونقرة بر دراسمپ ازرطريلث 
نغافمه يکي با زیس طلا ديگري با زیی مطلا ر فبل " از حلقَهٌ خاجه 
بابراق فقره وجل مخمل زربفت و ماده نیل مصجوب . ذوالقدر 
خاین و نفدي بیگ بعلدمردان خان عکایت مود" فرسخادند -"و ۳ 
بیگ ملازم علیمردان خای که.عرضه داشت خان مومی البه پدرگاهة 
کیوان جا: آورد: بود بعنایت خلعت. و آمپیا زین نقره و انعام دو 
هزار ردپیه مرنراز گرد ید ه ۱ 
مهتم [ في اجه ]منزل یمین الدولء بقدوم خافار سهرگستر 
مربط ععادت و معط میمفت گردید - یمیس الدواه با قاست رموم 
پا انداز و نذار پرداخه اتسام جواهر ثمدفه و انمشگ نفیسه وارالهع 
ژرین وسیمبن که قیمت مجموع چار اک,ررپیه شد از نظرانور - 
گذرانده - بخواجه صفای نقشبندي بلجپزار روپیه بصیغ انعام 
مرحمت فرصودند * ۱ ۱ 
دهم ذي ۱ اج و عید اععی مزدةٌ نشاط رسانید - و پاد‌شاهراده 
های کامگر و اصرای ناسدار رسم ترنیت (جا آرردند - شنیشاه دس 
پناه بعبد اه تذریف برده بعد از ادای دهاز بن, نخان والا مزلجعت 
نمودند - و درمجی و ذهاب بأئيي مقرر جهاني به ززنثار دای 
وان رد نی ای و 
درین روز مسرت ای یادکار ببک حغیر ابرالر بیست و در 
اس عراقی وده ام با برخی از تنموقات آ‌دیار از خود پیشعش 
نمود - و پعنایت خأجر مرسع که تیمبت. آن چپار هزار روبدب شد 
جرافراز گردید - عطاه (بله که.از تبل محادل خان فیل مو-وم بمقوولیر 


«#6 


٩۴ [‏ ) 
نات بیمبت فا رییه بسعمد زسان‌شازم از 6 پیعاش آرزا 
حواله شد -کهبار پرساند -.ر سه هزار روپیه بمعمد زمان انعام فرمط 

۱ ۳ عراني که سعید خان بپادر ظهر جنگ درسناده بود .شرب 
پذیرانی پات - مذصب غبارزخا ن باللءاس پادثاهزان؟ راا گوهر 
معمرل شجام بپادر باضامهٌ پانصد سوار چار هزاریي فلت و چار 
هزار سوار مقر رگردید ,هیر نووا!(» هروی‌تهاذه دار کوج هاجو بامانگ 
هزاری ذات و هزار ومه صد سوار بمن.ب عه‌هزاري‌دوهزارو پانصه 
حوار سرفرازي یامت - اشکر شک ولد شاه نوازخان بن. عجد الرهیم 
خان خانان پالعام پار هزار روپیه سر بر انراخته به بن6اه 
مزخص گت » ۱ 
بدست ر سبوم [ ذدي القعد: ] فرمان عذایت عنوار با خلت 
شامه و جمدهر با پپلگناره و شمشبر مرصع و سیر خاصه 
مصعوب نور بیگ گرز بردار بعلیمردان غان ارمال یابت ه 
"بیست رشسم [ دي القعده ] نقدی بیگ و احمد پگ 
فوستادهاي علیمردان خان با عرضه داشت او و زر ممکوکی که 
ارسال»۵|۵ه بود همراه دِ القدر خان "بدرگاه کبون مکلن 0 
. دولنت کورنش درپادنند - و هر کدام بخلعت و ِ" با یراق نقره 
و انعام مه هزار رربیه تاه گووزم: و در القدر عخان اژ امل و 
آقنانه بمنصب هزارتی ذات و پانصه سوار فرق مباهات برانراخت » 
7 مر ميزدی | عم بگوهر اکلیل خلانت پادشاهزاد والا قدر 
مد داراشعوه فیل از له خامه با یرق نقره عناییت شد - 


کر یقت نی داراي ابر بافام مي هزار ررپده توافت 0 


۳7 سال؛ ( ٩۰‏ »6 . پسفم #۲ 
+فطریات بیرة ور گفنند - صربر آراي جبانبانی بمزند نیض نمورد 
عفونگ رحمت آلبی تشربف فرموده بفانسة زایعه پرداخنند 
وپائیی مقرر ببست هزار روپبه دردن میلس بمدخعقیی.و پیت , 
رجنم دیگی فر داي [نبمساعقات ءطا نمودند - از چارم ذی‌القعده 
۷1 روزنو روز بود تا بدست و دوم این ماه که روز رف است از 
پبشکش پاد‌شاهزاد‌های کامکار وال مقدار و اسرای نامدار میلغ 
لک روپبه شرت پذیرائی یانت - ظفر خان ولد خواجه ابولعسن 
ناظم کشمیر که بعد از تیم توت حسب العکم با ابدال مرزبای ثبت 
" روانةٌ بارگاه جلال شده بود - درب تاریج با زسیندار مزیور تثبیل 
سدو سئدة نمود - ابدال را بمکرت خان حواله فرموهند - چون 

پادکار بیگ که شاه صفي فرعان. رراي ایوان پیش اژ در [مدان : 
تندهار پنصرف اولیای درلمی نامدار اور پعلوان سفارت روانه 
درگاه خوقی پناه ساخنه . بود حوالیی دارالغافه رسید - بمیر خان 
میر توزگ حکم شد که تا ببشت آباه (سنقبال نموده بأسنان معلوی 
رصادث - از بعد از ادراکگ شرف ف اسنلامعذبه والا نامه شاء / کمنبي 
از اخبار ر حقایق ایران در کیفبت تخیر قلعةّ ایرران "جون یا 
۳ اسپ و سه تفنگ کلان فرمان رداي ایرانی دران _ 

فم از رومیان بدست آورد: بوه و مصعوب سفیر مزپوز فرمناله 
از نظر. نو گذرانیه . و بعنایت خلعت با تاج نزباشي و جیقگ 
مرمع قامت اعتبار و فرق افثخار برانراخت  -‏ پیهلش 
بپلتکنوش اتالیق رالیی بلج از اسپ و اسباب مخصوهه آی دیارکه 
ده.هزار ررییه ارزشی, باشت بنظر امقدی, در آمبرد. ازیی۳۵ه. 


۰ 
خوحنیروگه از باخ و بخار! آمده سعادت تقبیل [سنان خلادمت اند,وخنه 
-پنوند: جارده هزار روپبه انعام ش جه مر عابه چار فزار بخواجه 
اي ده یی سء هزار - بمعین علي م2 هزار ‏ #غواجه عارت 
" در هزار - ببریکی از حاجي بیگ خویش شاه قلي ر قلببگ 
هزار - صبیس داس رائهور از اصل و اضانه بمنمب هزاري 
"ات ر دهد سوارمبا‌ي گذات . چون عبد الاطیف شاطب 


رقو ۱۰۳۷ ۰ ۱ ٩۳‏ ) ۰ ۰ اون جال 


! بعقبدت خان که مربراهیی دفترتن بار متعلق بود از امئبلای 
ِ بدماري #خدمت مر جویه نمدغوانست پرداخمی - دیانت راي 
,.دفثر دار خالصه را بعنایت خلعت ر منصب هزاري ذات و صد 
و پفچاه عوار از امل و اضامه رنواخنه خدمت پفترتن نیزباو 
تفویض فرمودند «» ۰ 

۱ هفتم [ مي (لقمده [ ]یا افضل حه فیل وهفت اسب بطریق 
پیهداش گذرانید - سرد الهداه بخدمت قلعه داریی فلع -ورت 
ن ۱ ند [ دي ب- علیمردان خان را که در ملک فوامت 
خواهان منساگ گشته بمنصب ! باجبزاري وات و : پأجی‌زار سوار و 
اوسال علم و نقاریرنواختاد.- و مفشور ماطفت گاچور مشقمل بر 

غلایات شرف صدرر بانت 4 

ور 1 دي القعدة ]که تاریخ رحات حضرن مد علیا (سی 
«ز ز روا مهد مگ آن مغر گزین ملک تقدس برسم هر سال مجلس ‏ 
"مین متعغن: گفنت - حضاو آن معقل نیض منزل از,مادات 
۳ وملقا و تقفاط باتمام اطعمز" دوع اریز و اتغافی 


ال فاق. [ ٩۲‏ | رس 
فا <-بهپرخیرشیه جال - برازند؟ غربر خپانجالي اج فزنداه 
اکلول کشور سنانی - تخت مرمع را جلون متبنت: قانوین 
پا امنلا بر انزرده رنعت آماني بخشید - دربن رو تزچنتار 
.مرو جویبار خلافت پادشاهزاد؟ وا گبتر معمد دارا شکوه را باضانك . 
هزار موار بمنصب پانزده هزاري ذات و ده هزار مواز - و اجترنرج: 
جمانداری پاد‌شاهزاده عم اررنگ ه ژیب بهادر ر بافانهٌ هزار 
موار بمفب درازده هزاري ذات ر هشت هزار .سور سرافراز 
فرمودنه - عامي انضل خان باضانة هزاریی ذات بمنصب هفث. 
هزاري ذات و چار هزار سوار بلنه پايکي یانت * ۱ 
بجر [ في القعده ] بالله وبزد‌ي خار نیل عذاپت شد - 
میرزا حسی ولد میرزا رسنم صفوي را بعثایت خلعت و اضانة 
پانصدی ذات بمنصب دو هزار و پانه‌دی ذاتٍ و هزار سوار 
و مرحمت اسپ و فوجداریی میار‌دو آب سربلند ساخنند - آگادخان 
فوجدار ای رری آب چون که بمنصب هزاري ذات و هزار 
سوار سرادراز بود بغوجداری آن رري آب نیز نوازش یافت - وچار 
صه عوار در اعچه سه اسپه مقرر شد - انور پسر سلاح خان. را که 
داروعهٌ کور خانه ات #کدمت دارومگی فبل خانه 2 الا ندز و مرحم 
خلعت و اذان#منصب و خشاب ذلیت خاني سر برافراخناد - 
میرک حمدن خوانی که نزي نذر معمد خان رالیع بلخ: بای 
.سفارت‌رفنه ود پدلثیم عنبکٌ علده سعادت آندوخد» اخني اس ز شنر 
تیففنش گذ‌رانید - جاجی عاشور پمرهمت خلعست و خدهنتت 
اههیگری .هاگرد پیهه اضر بلند گرد + #عیدر بیگ هیزژ! باه : 


"ومام ۱99۷ ۱ ) 

یاوزیانان آن مر ژمین را منقاد. گرد انبدند - و با چند مودار اینان 
بگود هند. آمده داخل لشعر اقبال گهنند و چون ابر ماجرمی 
»از #رایض یف ام خاین و منیدان ولایمت بنگ له بمسامع چاه و جال 
زسید - از سواران منصب "اما خان که اجيزاري بمجهزار موار 
سم هزار سوار دو ادچه سه |-چه بود هزار عوار دیگر در امپه سة اسهه 

مقرر شد - و بالثماي ار اامهارخان باضانهٌ پانهد‌ی دریسی حواز 

پماصب سه هزاري در هزار سوار - و از اصل و اضانة معمب زمان 
طبراني بمنصب *ر گزاري هزار ر مشصد شوار - و میر زین‌الدین 

۱ علي پیذعب هزاری دریست 9 و بخطاب میادت خان - عز 

افنغار اندوختند - و رجمان یار و عبد الوهاب نیز باضانه منصب 

نوازش پادنند - 

اکفون عذان ی مهد برقکام براق خرام خامه بشاه 


را گزارش ۲ بایع حصور منععایی مبگرداذد 


گذارش نو رور 


بزین هنگام که بنو ,ار فیض اضال حضرت خاقاني از چم 
لپا گرد فم رنه یبود - و در باغ خطرها ریاحیی شادي گفنه 
نوروژ ءالم افروژ رایت زینهت کرخانة دنبا برانواخت - و طلدعةٌ 
,واه ریبع اشکر دی را ءفبزم ساخت - نرازید پایکٌ -ریر چام - 
خروه! مق نهطار - بمد از اققضاه نم ساست و چل ول 
«تیقة_ میب یکشنده .چام وی القعده سنه هزار ۲ چله هفت 
دبس تیوه ری ب ي ا4دال | پر افریخت . مدای آله میرسپر 


بل خال. ) ٩۱‏ ( که ۷ 
۱ ی ب ۳ ِ مریر مان + ۳ 
به |ءدلا بر افزود: زنعت آمماني بشید مب ۵ردری روژ رم 
مرو جویباز خلانت پاد‌شاهراد 8 د گپر صمعمن ِ ٍ را بان" 
جمانداری پاه‌شاهزاد: مرن ی بر 1 #7 هزار 
سواز دمشصب دوازد» ه زاري ذات و هشمت هزار -موار سرافراژ 
فرمودند - علامی افضل خان باضادةٌ هزاریی ذات بینصب هفتث 
هزاري فات و چار هزار سوار بلند پايکي یانت * 

بجم [ ذی القعده ] بائله ویزدی خان دبل عذادت شد - 
میرزا جسي ولد میرزا رمدم صفوی بعثایت خلعت ‌ اصَافة 
۰ پانصد ی ذات بمندب دو هزار و پانمدی داب و هزار سواز 

و مرحمت اس وفوجداروی مبان‌در آب سربلند ساختند - آکلاخان 
فوجدار اي رری آب چون که بمنصب هزاري ذات ر هزار 
سوار سراراز بو بفوجداریی آن رري آب نیز نوازش یافت - وچار 
مه موار دو 2 سم (سیة مقرر شدا - انور پسر لاح خان را ۳۹1 
داروعة مور خاده است بعدمست داروفگی فبل خانة وا ددز و مرحم 
خلعت ر فان منصب و خطاب ءفایت خاني سربرافراختنه - 
میرک حضین خوانی که نزد نذر *عمد خان رالیي بخ بائین 
سغارت‌رفنه چود بنائیم نیک علده سعادت اندرشاه خني اس ز در 

رشاد گذرانید 7 جاجمی عاشور . پم حمت کلمت و شدهنست 

9 ۲ ۱ ۱ 
#غهیگری .هاگرد پیهه نز بلند گرذید - بعیدر بیگ-خیزژا بافی 


رس ( چه ) ۲ ِ اول مان 
مزیانا, ۳1 مر زمبن را منقان, گرد انیدنه - و با چند مردار ایذاین 
۱ ك هن 2 داخل لشکر اقبال گفتند - و چون آپری: ماجریی 

.از را یض احلام خایی و منهیان ولایت بدم 1 بمسامع چاه و جال 


,(سند . ‌" از سوار ان ملصب ۱ منصب"امام خان ۹1 پاجپزا ‌ مجیزار مواز 
مه هزار سوار در ادچه سه .ده بود هزار صوار دیگر در اسیه سه |سیه 
مقر ده - و بالنماي او ا1 ون باضانهٌ پانصدي در بحدت سور 


طبرني بمخصب دو وی هزار و هعشصن سوار - + 
علي پینهصی هزاري دویست 9 ۴ بخطاب عبات خان - مز 
افنخار اندوخنند - و رحمان پار و ءبجد الوهاب نیز باضایهٌ مذصب 
نوازش پاننند ‏ 


اکفون فان دادن برق کم براق رام خامه بشاه 
زا گزار ش‌ و مایع حضور صذععافی سیگرداند 
گذارش تو رور 
لژ «نکام که بنو را ز‌ «بض ا«صال بٍ_ِ_ خاذاز ي از چم 
لیا گرد عم ردزه ول 2 در باع ۳۹ طر ها ریادیی ی شادي شگفیی 
نوروز عالم افروژ رایمت زیفهت کر خوازی ۵یا بر انواخت - و طلدیکٌ 
های تبع اشکر دی / *خپزم ساختت بت نرازید ژ پایکٌ «ریر .جازم ت 
۳ ۳ ده طارم . بعد از (ذةترا سا 
رو - ی ده طارم - بعد اژ 0( ت و چل دپلع 
دیق شیب یکشنجه. چپازم نري القمدو 6 هزار و حل و هشت 
یت آنشرفی بهپرتواواي امقدال ‏ رافریضی فرد ای آن مر پر 
۱ َ# 


ظ ۸ ) ۱۰/۷ 
۵ ۲۸۱ 1 اقفر 


رت اقب ان ی نود یبن دس .- مر 


اس 7و / 


عظهم از وبط آن که یه چرم پملی بگرده ‏ ۲ 1 رر کددهن؟ 
ولایت آشام اسمت آتاهیه ی «سپار همراة سردار یت ۳ مي بود . 


۳ 


راو جدمي ر از ٍ_ بداد» _ بلدیو میور موب 


سای ۱ رف ۳9 ۳4 تردد ۳۹ آن : 3 
را شکست داده بوادعی گریز اند|خنند. - پی اژان از دریا عبر 
نموده حصون *خاذیل را که از دیر باز بنا نهاد: بودنه خراب 
گردانیدند - و دو جانب آب گجلي دو قلعةٌ اسنوار برافراخته فزار 
۱ سوار و سه هزار پیای! تفلگچی و دور مه «زار پایک راخني زمیندار 
پپاسبانیی آن گذاشنند - و نردیکگ سة ماه برای تیم ر تاسیق 
میام آن حدرد و ایل ساختی - مر زبانان و تمرد پیشان توتف. 
نموده ازانجا بکود هه که در سمت اوترکول مبان سريگرات وگجلی 
وادع است و پدشنر شپری بود بغایت معمور وزمدفی دارد مرتفع ۰ 
آمده برای انقضاي ایام بارش رحل افامت اعگند نف ۰ ۳ 
فوجی‌که به ثنبیه بلدیو رنته بود بدرنگ رسید - آی مذکوب بله شعاب 
جبال و درهای نگ درخزید - و از بیم آنگه دلرزان نیرد خودستب 
از تعاقب باز نمی دارند از راب‌کود. داهن گرب ده بموضع سيلگري 
اژ مضافات آتام که میان کوه و دريباي بره‌پدر وامع شده درآمه ِ 
و هرانک رقنی ۳ دو پسر خود بعلل شاته رهگراي جبفم گردید - 
غزاة مک مذعیرر بعد از رشن ار سر از مبط درزک ۳ توابع 
آن فراهم [ آررد: بامتیضا لخلي نع پسیجان دی وا پرداخا -, 
او 


ات ( ۸ ) ول حال 


و ۳ ۳ / رد هم ماخدلد و الله بازدای و 
__ 
۱00۳ ۷ آن عرص شهامت از ه اه قلعه هارا احاطة نموه 


معي کثیر را برهمونیی تاغ رسنای بادیه نورد عدم تن 
ر‌ ۳9 مذبور: ندز بر کشاده رقدة (لسفب 7 (ر 1 فرار اندا خنند 4 
ز جنون مسر ۳ سغایره همگي «غراب ر. کومه بصوب پاندو دوانبده 
بامخدران آن ردی آب که تعصاذت حصی پاندر و کثرت نوار9 
دم اسذجداه فشرده پود‌زد نایر؟ تدال بر ورن ‌ ایس گروه 
خسارت ‏ پژوه ندز تاب نبرد پدگر گزینان ظفر آئبن نباررده 
زمیندار (سرعت هرحه نمام‌ثر تشدیهای خود را برده راة پرآمد 
مفاین 1 دامیان بردست - [ن ی اجل سنیزان ۳ از ببم سطوت 
افواچ فاهره خود ۳ در دربا ادد| ده بگرداب ممات ۵ شددد ‌ 
و برهی سفاین ر بساحل رساننده خاکت دراو ر برفرق روزگار دازدن 
آثار 39 ر#خنفد و فردب +9 سعدنه از قسم ما ری ۴ کشنیی 
کلان " و کوس جنگي و بیه 8 ف دوب ندمت هن دی و کماة 
ذصرن ترین شده ازییی دسخبردهای پی‌در پٍي مایر مر ژبانان 
۱ ی ی ۱ 
و گردن کشان آن تواحي عجرت برگرفخه بمشج مسدقیم اطاعت 
۳ 11 فلذه ۸۹ آدامي 1 پرا اد خنه ان مابق باصرفی 

تن 
دز[وردنف - و بعزم تسغیر گجلی که مکانی مت فوساعل ذربانی 


7 .ال مان ۰ [ ۷ 1 ام ۳۹ 
ق مرزی بلح و پانفو: آفراهم نشده پودن اسلخ رف و دید بصن 
۳ راهی گفتنن - و بیاجو رسیده پسبب آمدن ون از لدب 
فوجي که دز بشی پور بوذ درنگت نموذند - و بعد از وی ین 
تضماعه دشایش سری گهانی و پایدز پیهن ان همت گرذانینانن 
یست ز چبازم رجب لشکر نضرت اثر حوالیی یه چباری نزرل 
نمود رز دیگر فا ظبقر تباشیر ضبع اقبال سزدار, لشگر منصوز مه 
قشون ترتیب رال بر قله کوه فرستان تا (سرکوب حصار بر شذل 
بانداختی تیزو تفنگ غلوذه بخنان رآ منلیب گرداآنند - ز ممن" 
بیگ ابا کش ومیره‌عمد قاه‌ممناني و سید معمد بخاري ز چندی 
دیگر را از بندهاي پادشاهي از نقبب کوه معافذیی قاعی که سر 
زاه بود روائه نموه - و خرد باالله پار خان ز 4عسد ژمان و جمعی 
دیگر از ءقب ایفان راهي گشت - ذ چون وج پیش نزدیک رسیه 
گرره فلالت گزبن بعردادن توپ و تفنگ آتش کار زار بر افروخنة 
بعوغا و غلفله رحلخیزی بر انگیتززی - ازاجا که حراست کاز سا 
حقيقي ۱ مایت نصرت پر از 2 عقیقی هموارد عامل حال پلياي. 
۳ دولت بلغ صوات است ببذم یکی از مجاهدان ذین آزاري ۱ 
آسيبي نرسید - و و افواچج حکانه بر زر راز کر برامده کوب را بسا 
آوردنف - در ن مین نوا مزا" رژان ۷ نشان رفیده پا سفابی 
بد "اذدیشان که مر راا بر لشکر اسلام گردقه بوثند هنامة ز 3 
گرفاژید - - و جمعي کثیر بهلالت تیر و تفن گراي جپنم . 
نارگ" اشامنیان حذفرق ۲ ملنشر گهنت - دلیران ۲ نصرن ۳ 
پیز انهنام قاع مذکوو با جوقیز ود" زا #مخكنهاي ی" 


لِ 


۱۴ 0 کِ ۹ ِ ۰ ابل سل 


# 
رماخننند, که نولره ژ طرف آب آمیر راد آن گروه گمراه ( ور و ای + 


۸ 
( مه .۰ ره 


یه از یگب نیم بر روز در ثومي ازافواج مانه از راهی که رن 


ذرت چممیت پاي ترا نهزدهنا؛ پیر گم رید - در ای 


آآنکه بمساعیی مبارزان ظفر آئیی نطاق طاقت مجاندان سیم گلیم تاک 


شده بود «رخي از چدکاران نهرد گزین از چادب چنگل و طايفةٌ اژ 
جوانب دیگر "عصار در آمدء اکاهپانان را به تیغ ]دار امروزینة جپنم 
خدفد -وجمعي کذر از آشامبا مققول گشتند - و گررهی از 
غلیة یاس و فزونیی باس ادوات نبرث |نداخه از دیوار بزبر نادند _ 
د رر:وی غیاض و دیگر امکذه که مارب ۳ ده ضالع بود نادند 
چون آن اماکی را *جاهدان اسلام گرد گرفنه یود ببر جانبي که رو 
آوردند به نیران تبغ خاکستره شلد - و جمع غزیر تاب ايرر آتش 
نیاورده خود را بدربا ژدند - و از راه آب باتش دوزج ثخافذخن - و دامال 
مرژبا, آشام که پيشواي آن گرره ضلالت تین بود با جمعي ماسور 
گت - ۵لوران نبری آزا این گرفناران را نیز به تبغ خوی ریز از هم 
گذر اندنی - و تا آخر روژ در آجام گشنه ض کر یی یادنند کار او 

اما میرسادیدید - باچجاه از کشنه و خدنه ۰ *عرا و دریا 
مرغ دماهي را دزاي بنواژ مایدة بسزا پدید مد _ مناکیب ازبی 
دستیردهایپي دز بي هراسان شده هرجا پودند -.فراز نموده خودو 
بحريگهاري و پاندو که سودار و بنه و پارو توارگ اینان ] نها بید . 
رسانیدند. - و باد یو مقبور ازنجایی ته پود بدرزی رامب ...یعدم از 

ی ۳ ت‌ 
اي اي پر لیا نیچمه 


اب ۷ ید ٍ 


لول سا (. ۷۵۰ . ) فلا 20 1 
فسکیاریی ۰ #پاضت خود را درون انداخداد - و بهباری"ز .حضاو 
گزینان را بعققیرآبدار رهنمايي دار البوار گشنند - بتهفشی از 
گرزه ضلالت پژو: که ساعفی چاه اژ سرگردانیی ایفار باقی بود چ و 
تلا ماهر رباهم پدوسنه بود بٍاضطپوار و اشط راب تمام بقلعة.هیگرداز 
آمدند - مبارژان دییی دست از تعاقب باز نکشیده همراه آن آن گمرهان 
بعصار در شدند - وجماو کثبر را ره رای جپفم گردانذند - ازادچتا ۱ 
که مغاذیل را دل از دست‌رننه بود دریمجا نیزثبات نورزیده بمبی»,8 
میوم در آمدند - و همچنین *چاعدان نصرت آئین آی سرگشنگی. 
بار ی ادیار را از ولعء» بقلده می دراذددانه - ر جه‌عی را علف نیغ 
بیدریغ مدگردانیدند - حذالیده چ» در عرض دو بر پانزد: حصار برکشادند 
۲ از جار هزار ]شام ی شوم نبا مقفوا ‏ گشنزد - درین میان 
ي از معنبران کة هرکدام فریب . بای شش شش هزار کی همراه 
ات بعدل رسبدند - و سه سردار داموز ماه‌ور گردیدند - توپ و 
نقاگ ودیگر لیم پسیار غنیمت کنداوران جد کار شد - و جمعی 
دیگر را که برخه‌بای مذکر ودیعت حبات بخازنان درز سدرده 
یورند درمیان غباض و کار میاه یانننه - مقاهیر اژ مشاهد] تائید: 
رباني و دید نیرذگیی اقبال ۳ خافاني سایر قاع ای رویآب 
رابا حصوی آنروی [ب سوخنه و ببزیست در ساخته به بلدیو شوریده. 
:خت‌پیوسنند - دوخواهان فدخ عزیمت بشی‌پور نموده و (سنباهت: 
ای جمع واجب القمع را بر مبام دیگر مقدم داشنه, بصریسب 
مردانه بآ صوب راهي گشتند - و درازدهم رجب المرچمب ای‌حالي» 
اهر توت ساخنه سه. نوم ازموار و پباده براه خهکي. فزنناده مقزرن 


یی ( صه 4 یل +ال 
جهصوی حصینه بر آفراخته . پلهینند -ر خود با سایر سوار و پرادب " 
هکت کروه عقب درمنی ناهمور برئنلر آبی عمیر العبورو 
جلیْلي مسب المروو نام ماخته رمل ااست امکند - وفرمنادهایی 
آد مقبور در ثاردکیی شب که برري د راي شان مناسبت تمام 
دارد از آب گذهنند . ر معاذیی "عكمياي لشکر نبررزی تلم 
چند ماخنه نسنند + و فی لجمله کار برييي گروه اخاص پزوه تنگ 
گردید - بید از چندی رت دیو هرکرد؟ آننامیان که در پاندر بود 
بفوشنة بلدیو داماد پسر خود را با قریمب بیست هزار آشاه‌ي 
فرسناد - آن مردود صورت و معني حصاری ساخذه نشسصت - وجمعی 
را فرمتادر زا چندن کوله بربست - و چو از کمیی میاه هنم تردن 
»چاه اسلام رسمبد - لشگر یردزی که در چندن کوئه بود ررانة بشی 
پور گردید - بلدیور رفقاي مرد؛ ار باندیشم نکه هرگة درب فرصت 
کاری از پدرش نرود از می هم رمیدن کومک تشکر اقبال عنان 
تدبیر از مت خواهد رت - شب بکذنده بیسنم جمادی ااخانده 
این سال که بازدهم مال جلوی میمنت مانوس است جمعی را 
که درزی ردي کالپاني بردند تعر یض بمودند - تا از قاع بر آمده 
" پر حصون کنداوران,‌ظفر اور خخون آوردند - ر پس از دمت ریا 
ژد بسیار وو قلعه را که هفوز اخننام و ام چذانچه باید گرنته 
بو متصرف گشنند ‏ نیام دمیدن سیم معمه زما و دیگر بند‌ها 
از ماجرای ناسزا آگاه گردیده قصد مالش آن گروه عنوده بت 
نمودنو .و جمعی زا به نگاهبانهی‌حصون خود گذاشید بر قلاع مخاذيل . 
ره .و از کر و دیوار نله که پزدیکتر بود اپامرديي شجاعمت ر : 


ارل‌سان. ۸۳ ) ری ۱ 
بنار آب پومازه رسید» حصاري را که خاذیل برماجل آیب شزیر 


ف 


جا به بدبونگر- که بودنن یالیو 
6 ات بادیگر اون اندوزان دران ضلعگمار داشزند. ‏ ]مد 
چودربانلند که آر براشنه روزگار از استمام نوج !یر فبررزي با وجود 
بحصون حصیذه که در بدنگر ساخاه بود به چوتبرني که زمینداری 
۳ نیز به سردابر منعلیی بود ردنه در داصی کول که درضت ژاز 
دزهم پیوسنه داره فلا بر افراخنه نششنه است - رو اجنللن 


ماخده ‏ بودند مقذوح گر دانیدند - وازا 


که آن گمراه را درا" نهان میدادند نبادند - و دربهی پور که 
زمینش ارتفا‌ي داامت و نزدیک بآن جنگل بود بزای انقضای 
پام برمات و (عداد اسیاب اهاک آن مجلرود توقف گزیداد - و چون 
بلدیوو خیم الغائمه دریافت که گروه نبرد خو دست از کشش کوش 
باز خواهند کشید - ناگزیر چارا کار دربن *اعصر دید که به از اوه 
جوثی افبار و شورش *عار اطراف و ناف آرا فروگیرد و راه آمذوید: 
مردم و رسیدن غله و کبیع عساکر ظف ر مار ازاحوال یکدیگربسته شون : 
و "وه لشکر مناره حشر بقلت گرایق شرچه از تردد رناش ممگن 


هد پتقديم مان ری شوری!رمیده طالح بای اندیهة ازور 
نامام با دیگر مفاذیل دركپردن راد خصرلن,بار همراه بودند از" 
حثال کو دیمی چقهري تدم جمارت پیقر. نبا - و جممهنخد 
بر گنج زگ بعه از رید کومهیکه مرکرن همان 
مات رپارفمقنه بو بل هزارومید و آن نقابر با 
چنه «ردار را بانجمع کثیر رزنه گزذانید - تا برنناحل آپی" ون" 


۳ 


۱۳ 
بکجز نج کروهنني هی" پورولقع "هده و باپاني (فتباز بل 


لو ,۵۳ ( ۱,۸۳ "یل سا 
گرای وبان کد؟ جپفم فیگرذانه « نچلدر نراین تغرامه خنادکیهان 
بگرن کول بجدري ووانگ نان ال ز نيسقي گر بف - بعد ازانه‌آی: رون 
تیزم از ه برترکول مومزم است بعبوز اهفر منضورودگس کون 
جه مپري کشت چنهرنرایی از مفاحث و مکاره مصفا گردیه- اولداء 
فولت.قاهره چنان مصلست دیدند که جوتی از ذلیران گزیده و 
۵اوران پیکار دیده بآن رری آب فر-تاده آید تا هرکه از مرزبانان 
کین کول بقارژیی ات و ره‌فموفیی درات بحعادت فرمان پذیری 
نع گرددسنمال ساخنه لزد سرا لشگر بیاورند و هرکه سر از 
انقیان.برتّابد عرمٌ هسلي از اوث رجودنصاد [مود از با ک‌گرذانلد 
۱ پذابزان میرن زماری زا باهزار سوار و بارهزار پداده آن روی آب 
فرمفادند - او در اندکت رتني‌تمره گزینان*عال دکی‌کول را ردگرای 
* مت گرد اژجده (معسگر اتبال آورد - بعد اژ معاردت 4عمد ژمان 
سپاه قلعه کشا از نی ررانه چذدن کوله‌ ذشمي - در راه نکاشنهاوتم فرایی 
پهر مردایر زمدن‌دار بده‌نگر رسید - که بادیو ب رگشنه بخت با سي 
هزاركوچي و آشامي ببدهنگرآمده ر این هوا خواه بقدر مکنك _ 
ز مقدرس نکادز نموده - چم دروی مقاومت دز خود ندیه ازآبا. 
پداي گذشژه بکپونا نهه ۶ بات رواذه شب - یا بصرعت هرجه تمامتر ۱ 
خود را بشما برماند - سرکردالشکر من زمان وجمعی دیگر ۲ . 
بلدهاي درگ را بانوجی از موار و پیاده کي ز کماندار بدفع 
آی ول ساره خود در چفس کوده تو قفت گزین - درب لنا. 
ی نراييي نیز رسیده آمد چون برمهاخل و مضارج آن مرونیی.. 
یک ۷ هنراهيي آینان ی گردید.- داب هیر موز 


ال ال نی ( ۰.۸۱۰) سامه 
۵ علي که به هیرو پور مشنبر است فلع معکم بنا فیودلد .وس 
گروه مقاهبز سه هزار ٍ پیاده بپاسيانيی جولی کچه: چاژ: آشنه. بقیهتزا: 
همراه خویشن ب هیرهپور برد - و خودبا پيادها درو سا ۱ 
فواره را برابرآ/ی حصار در کنار باز داشت - و چوی عساکر فیر 

با -پاهی که پیشتر دردهوپري بودند موجه ب ۲ س 
درباي خانپور که از تیوه پات گذشته :* برمپنر" عق میهود 
زسدده آغاز جرا نمودئد - بمبی که با زمیذداران : و پیادهای بخنیاو:: 
برای قطع جذگل و وا گران راه پیش پیش لشگر مبرفیت : - خنر 
نمودار گشت . جمعی از مخالفان رسانید - زین الدین علي و الله : 
پارغان اورا باهمرهان و مه هزارپیاد؛ تقلکچیر دیر اند از رواذه کرد‌ند 
5 #جبال و غباض 1 ان حدره درشد: مقاهیر را تخدبه زه‌اینن - ار بعملگ 
لسن ي مقببوران رابگریز |" ند‌اخفه قریب ده شش کرده تعانبس نمود - 
ر گردهی را از هم گذرانیده سرهای ایفان بمهمکر ‏ ادرد - روز دیگر. 
5 ءسکر نصرت گرا اجوکي که نررد آمد چون نگهبانای فلعه او . 
دسمت برد روز گذشنه دل بای داده بودند - همیری که کنداورار ظفز 
طراز بقلعه نزدیک رسبدند از حصار برآمده بکود و جلگل پناة بردند -. 
درلت خواهار معصوم زمیندار دجمعي را با نورد بخاینهفاهی رآ 
رو آب فره‌خاد‌نله - ایذان بسرعت شرللوه وود یی 
به نبرد نوارة اشنغال نمودند - واخنی ازسفن بر آمده برقلمه تاخ 
مقاهبرنهای فرار ازحصارییرینآمده بنیاض وجیال نيع 
"هه ظغرثراز آب پذاس مجوز نموه بر ازانجا که ثیرنگیعاقبال دشمن 
مال_قنواره بداندیهار: ای درمت هی زد را یی رای رم 


1 ۱ 
رجت 


0و ۰ (/ ول ال 
یجببی کی ید از دیما الط رن به ويه داری بناله. معبی‌گشتنی 
هزاه طلب مینمودند بارمال پیشکش ور اظوار مقدمات اطاسی 
آمیز دفع الیقت میکود " د چون دریس مد معادن‌مید (سلام خان 
ناظم بنگله گردید - آن ناپکارچی هبار را اد نمام طلب نمود - 
ار راه کر پردازی و حیله گذاری مسدوه دانعنه پسر خود را که 

در جهانگیر دگر می بود طلبیدع بجای خود گذاشت - د کام و نا کام 

نزد خارر مذکور آمد "م4 شخ ی الیو لشکری که بباجو نامزه 

گشنهبود مرخص گردیه - و از نفاق کیشی با زمینداران آشام ووبلدیو 
برار چر هت بمازش پرد اخده ان اخ بار ا:*عدون مدلمود - 
رهمت بر‌اغوای اععاب فساد دراغرای ارباب عناد مصروف 
ه وت وبرب انديشة ناپسندیده تفا ننموده زمیندار آن دیگر را از راه 
زشاد و جاد) سداد باز مي داشت - امجام کراین بر گشته ررزکار در 
جپانگبرنگر زنداني شد #بمزاران ناكامي رهگرا ای نیمنی گثبی - و چون 
بمقنضای حکم البی که هر عقل بان بپی نبرد - در هاجو تضبهٌ 
نامرضيهٌ گرننار شدس ثیخ عبد الحلام و برادر ار پاهمراهان صورت 
لت گنت - مخافیل کرم راهام منررر کته غانل از 
هرگاه موزرا پر براين بسر درآید - يکي از سوداران را با دوازده 
هزار پیاده و بنی: تفنیی جنگی وکوس بمیارروانه گردانيدخد 
تادرجوکي کچه که دراز کوهیست و این ردی آب پناس درباني که آب 
مذکور بدرباي برم پثرپیوسته رانع شده - و غباض متراکمه 5ارد - 
راد بر لشگر ظفر (ثر به بندنه ۳ مدهوشان باده ناداني درجوکي کوه 
متوار جهناویع .پر اراخنند < رای سوي برم پترمزیز مقابل آي 


,وان عنایی ([ ٩پ‏ ). هرا ۱ 
و جال خوبش معصوم زفیآداررا باچارسد تغلمهی وپایک #سبارسپی 
1 آر گن‌اشنه باز از آب گذشنند - و برابر پرگنهٌ مردنگی از ضانات 
, ذکن کول مد 1 مرزیان ار ن هر مین را که او نیز پراشومی نم دار 

, برای آنکه .مباد! دره‌ده چلدز نرايي که داماد او بو سم ی نماین 
به بو و امدد نزد خود طابددند - پراعت ده سر گروهة عمکر زا 
ذریانت - دربنوا زمیندار پرگنث ول ماری نیز که از خوف چندر . 
نراین بکپوننیه گرات دراري شده بو - عدگر فيررزي ازانسها 
بدهوپر ی شنانته جماءم را که بط کمک لشکر هاجو آمد: بودنف 
رپس از غنفتی تقل رامراینان همانجا ماند: - و مثرجیت مقبیر 
با مفایر غله و دیگر کشنیبا بطایفه مذکور پیوسنه بود (متظهار 
بخشید . و چون ظاهر شد که منرجیت خمران گرای. ارنفان 
کیشی و ضلالت انديشي باراده‌ای دداه شب هذگام بر کشني 
نشسنه از میان غایب مبگرده - و اسلام خان نیز در باب‌گرنشن 
از مبالغه نموذه بود - غزاة دیس آن نگوهیده (ثار را دمنگدی. 
ماخته بجبانگیر نگر ردانه نمودند - ار پسر معندر زمینداز 
بسذه (مت که از جپاگیر نگر سه منزل ا؛مجالب راقع شده شب 
فلاءالدیی اورا بالشکری که به‌هایش کوچ‌ه جوا فرسناله بود - همراة 
کود: بود - جون ازر ترددان نمايان برري کر امد بعد از تخیر 
بملگه و مراجعت اواج ظفرامنزاي تبانه داریی پاندر و کوا منی 
برو مقرر گردید - ز او ذرانجا بومبل تبع و انباع ابر باغامبایي 
آفنائی بپمرسا نیدهر باجود «رژانی‌پسنه با زمینداررر کوج اختلاط 
یم مد - و رل, میلمهی نیز جاگیم کرد طر قمبت ناب 


ادوس ۱۳۲ ۷۸ ول جل 
-خرتیون میت فقهآما مقرز گدید-آن نک ماز دفغ پا 
۳ نااهه برادر ژاد4 خود ر ۱ بشپانه داریو عدل گذاریی پر نی 7 
" پاریه - که حصاري استنوار داره و تهانمقرریت - نرستاد - نی 
ِ رمایای دري باری از بی نجاری د "مواریی گوبی ناتیه مره 
آمده بودنه چندر نراین را بگري‌باری طلبیدند - کوپي‌ناتيه تاب 
ملاومت درخود نیافقه ت,انه 9 خالی گذاشت - و دراندگ رقفي 
قریب شش هفت هزار )یادا کوچي ر آشامي برسر چندربراین که 
*رمونع مثله از لواحق ثري باري انامت گزیده بود راهم [مدزن ۰ 
و ارشعریک جهعي فساداندیش بر ساحل درباي برمپذر در زميني 
که اشچار عتراکمه داس قلعه ماخنه باراد؟ خورش و فساد نس 
*چاهد آن دبس بسرعت هرچدتم‌امثر بدا صوب شناذته دهم شه‌بان 
مال دهم از جلوس میمنت مانوسی از سممت اوترکول که جانب . 
چپ در باي برمیذر باشد»معاذمی دري بار ی آمده خواسنند وه گررهی 
۱ اادلوران نبرد آزا از دربا گذرانید, برای‌تنببه چندر نرای بفرستند. 
و بماحظةٌ آنکه در پایان ررژرسید: بودند - این +وزش را بررژ دیگر 
هوقون ۵|شنزد - دربن فا چفدر نرییی که منود غفلت بود از رسیدن 
پیارگزیذان جدکر باضطراب و (ضطرار انناده اه ملاست جرکوچة فرار 
لیانت و ازبیم اسار #عصارگری باري‌درنيامد, #پرگمة ول مازئي 
ل پیشتر نیز درا جا اقامت داشت رئمی - مجارزان اشکر اسلام‌هنگام 
ظلوعنیر ال اژ آب‌هجور مود -ران این پرگنه از پایک و رعیمب 
زر در رد دزی رنه رجا را 
ره رفاک مین حضازمزو وله رین تا 


ارل‌مال. . ( ۷۰ ) نله ۱۴9 
چیره ندشني - ربلدیومةبور با حشري آشامي و كوچني دلیرا از 
مری گبات وپاندو #عدود هاجوزر نواد - وبرسم ون ری رل 
قلعلً ساخنه پیش می [مد - و به هاجورسیده آنر| آن چنارمعادنزو 
تمول ۳۹1 از هاچ راو ۲« هار نشنیار آذرته نمی رسید - ناجاز شخ 
عجدالهلام و شخ *عیالبن و سید » زان العلبديري ببرون آمده مگرر 
ماخنه و جمعی بقثل آورده اعصار درآمدند - د چون از کمین آذوته 
رنا رمیدن کومک و فزونیی ارباب ضلالت امید ژندکی ملقطع گردیب 
پرسانیه - شیم عبد السلام و برادر او به اص؛پژوهی د حیات سکالی 
. باتجعه )۳ لعقه از هاجو برآمده ‏ نز مب ذیل رزنند ۳۳ گروه عذر 
پژوه عررا رنقای عبد وپیمان از دست واهشنه طایفةٌ مذکور را باشام 
کسیل نمودند - و سید زین العابدین مقالات مزرره ر کلمات مزخرنهةٌ 
شقاوت منشان از نظر اعتبار انداخنه با همرمان !مجادله و مقائله 
. پرداخمت - و در>رصشهامت لوای‌شهادت برادراخت - و زین الديي 
عاي و الاه بار خان رز *عمد زمان طبراني و دیگر ملصب داران که 
برةي مالش اهبار گزینان راژر. آثار زاهی شده بودند - چنانچه 
گزارش‌یانت - ازراه ساحل دریای برم‌پذر روانه شده تخت اسئیمنال 
ر .چاهرنراین پسر پراچیت زمیندارکوجهاجو را وجه همت گرد بدند 
- او سالعا دز پر گنه دول ماریی اژ مصاوای دکرن کول ک #باررت!همت 
ازجانب.راضت آم‌برمپفر مي‌بن نز چور اللزمهال عرگر دیزی 


۱ ملهوهمو ([ ۷٩‏ )ه ۲ ۰ اول سبال 
* ری کوشد-به کومگ لشکر هاجورزاهی کردد- اتغاقا پیش از رسیدی 


۳ 


زا که دراأجا اقاممت, داشت و بوامطهُ آنکه اب از پای حصار هاجو 
در "7 کررن دوز ردنه بول کوک شخ ءبن (اسلام با در مدو ار تشدیم 
مذکور بح ولت میسر نبود با «مرهان بیاجو آورده [ نچم رای یکدیگر 
تغاضا کند بعمل آرند ار گرچهدرآغاز از تبول ای معني سربرتانسن. 
اما (خر کر بمباللةٌ شب عبد الصلام ذگي‌جانی نواره برس دمن سالم 


کنبوو صدرجیت تدره درری ر *جاس با :زب مرزبان هرکار نتم آباه 


که در بواحهی جی‌انگبرنگر رایع ات ر جمعی دیگرباز کد انتاع *عوب 


سس عدد |لسلام بهاجو آمد 7 حذدی دگن ۵ بود که مقاهدر ۳۹1 تریب 


پانصد دی بساز ر-امان «مراه آورده بود:د از را؛ درا ر خشیی 
برنوار؟ پادغاهي شجخون آوردند - و طرفیین نایره افروز جدال گشته 
| ظهور تبایر میم هنکامة کفش رکوشش گرم گردانیدند- دربن انا 


. سفرجیت شقاوت نها که ماد این دورش و فساد بود يا نوارآخود 


"عمبصام پسران خود را فرسناده در باب معاودت ار کرشید قبول ننموده 


برگمت - واز مشاهد1 آن‌طاینهٌدیگر ندز مازلزل شته برگردیدندیا آنکه 


راه فرارپیمود - وفية باغیه معمد صالم و جلس بابزین را با شر ذمه 


قاوله دیدة از فرجانپ راهتند - 9عمی 2 درف ات مردانه فموده 


فاد جیات درباخت و*چاص پا ورد اسر 2و - ر باره نوار6 داي 
.هرن مق اهیر درامد - و مترجیت بداختر به جماعهٌ کد کفنیهای 


ت‌ 


۱ آذرته یلدکر میبردند در راه ور چار هده آنپارا بمگر رتزویر برکرد‌انید ‏ 


:هط که پس ازوسول گرد موی جوقه برد و که 


ول جاگ _ ۶ ۷۶۰ ) ار ۱ 
ازکومکیای باکله ز ثایبلان خود زبمیاری از زمینهارای. نی صوبه 
۰ جمع ماخته خواهت که براي دفع نقفه پژوهان خود راهیق. نك - 
: بماحظه آنکه کوج هاجو از جپانگیر نگر که حاکم نشیی ی بلگاله ات 
شور تر واقع: شده در برامدی خود و خال ي گذاثثر صونه مصباعیری 
ندیده - مير ژین الدین علي برادر خود را با اللعپار خان و معمه 
بیک باکش و عجد الوهاب و میر فاعم مم‌فاني (میره ساسان و 
سید معمد بخاری و جوقی دیگر منصبدار و ۳# کوسکیی بذگاله 
و هزار و پانصد موار و چبار هزارپباد؛ تفلگچي ر کماندار از توکراه . 
خود تعییی نمود ‏ نا باطل کبشان بطالی اندیش را بچزاء انعال 
تبیی و اعمال شنیعه برسانند - و معمن ژمان طبراني هوجدار و 
تبولدار حیلت را نیز طلبیده همراه ای مردم ررانه ماخت - و مقرر ۱ 
مود که موایدید او را بدمل مي آورده باشاد - وچون آگبي یافت 
که تمامي پایکن و کشاورزار آن سرزه‌ین با مغذرلن یکرر شده 
پلشکر هاجو و مری گهات آذوقه نمیرهالند - بنابران غله پسیار 
بر کشنیپا انداخنه شست و نم کومدٌ جاگي آموده برعدانداز و 
کماندار از سغایر, ي صعصوم زمیندار همراه نموگ - تا آذرقه رابا خزانه 
ر سرب و باروت واختیاسایه باجو برسانند - و اخواجه شیر وفوجدار 
بو گهادت که فوجداریی ک,یلهلِز بدو تقویض یاننه بود نوشت -که 
باجمعیت شایصنه باتفاق میر حسدني ملازم خان مزبور .که بادویدت 
موار د مه صد پیادهبرای؛ صمنیل پیهکش ند زمیندار کوج ببازرنته 
بود بنهانه دهوپری رسیده با بشبنی زمیندار پاتکا ر دیگر معال که از 
تغویهان پراجیعت اسنت - و در هوایاژزی ارلیاه این تایه مدیچ . 


قل یربا ۷۴ | ثِ اول سا 
مبارزای عضکر ظفر پیکر وژید - و بیادران عرص دلیری ببازوی 
شپاست و بیروی شچاءعت جمعیت »حالف را بارجود فزونيي | 
لازهم شکساه ر جمي کذیر به تیغ [آب -ان و فان آتش ها 


‌ 


از هم گذ رانید: هردو حصار را یر انداختند وپنیم توب بدمت آوردند. 
"و سید زين العابدیی با رنقابصوب مري گیالی که مخاذیل درار 
مگان بعزیهت نبردیا طایفگرشمت دیده گرد امده بودند, برة نوردی 
ذرامد - عوهت 3 وباد بد|ها زسیده ۳ آب و ی خاک 
۱ آت‌کارزارم‌شاعل گردانید - وخرصی زندگیی‌گررهي‌بباد نذا بر داد - 
ژ انجمله پهوکی کء بزباآن طایغه-پٍ سافر را گویند و پیشوای‌د: دوازده 
هر رتتامي بوذ - با جمعیی فلاات گراتی شتمارت ید را افروزیلة جپفم 
شد - از لشعر اعلام‌نیز اخني! بسعادت شپادت نایز گشنند - و طایفٌ 
جروج کزدیدن - و بل کشابی کلانکه آن را بچپاری نامند باچند 
"گوس که لّ یک چوبه است باصرفن دلوران ظفر آنثما درامد - 
و مقیورای اي گشتيهاي خود را گربزانیده روز دیگر باز مانند مرغ 
وماه ي *جوم آوردند - دچون جاگ درپیوهمت ر مجاهدان 
فیروژی 2 ریب سه صد آشامیی رل فرجام را با مه مردار ادبار 
آفاربرآي و خاک ما تیخ ماخنند - و جماءظ کثیر را بزخميهاي 
گران آماد؛ دارالبوار گر دایدند - قبة ادف وهائيي خود دووگریز 
-دانسله با نواره گر؛نخدند - «دوازده /چپاری ر چبل کوص بدست 
مر دورن انداه -و ازانرو که نوثتچات جماءٌ که بوچ هاجو شتانته 
. بودنه. ۰شعر بر کثوت مقاهیر که دوران وثت از چبل هزار افزورر پول 
و بدی کوک مرژبا شام چیی هم موزید براسام خان گررهیی انبوط . 


بر 


آرل سال ۱ ۷۳ ) سره نک 
رت مفرجیمت مکرپردازعمه ما برگاد تن خبری: 
از تهانه بکیرم تو ریفها تولف ن‌اي - ر تا مبام او را معطلداهنع: 
خبر نفرستان - معمد مالم درآمازطلوعنیر اسظم بصوب تیان 
حیله ور نفاق پردر ررانه ثه - در ائناء.قطع طریق دید که با نوار؟ خیق . 
مي آید - برسده چر[ درنگ کردي - مترجیت ادبار گراي که از" 
در ررئي تهانه گذ اشنه بود پاخ داد .۰ که مقپوران بکثرت و استیا . 
تهانه از ی گرفنه اند - از بیم آنکه مجاد| برنوره نیز دمت تصرف . 
دراز گرد‌اننه کشخیبا را گر یزانیده |ورده ام - وگ شبانروز دران س ۱ 
رز دیگر خبر آمدن سید زین العابدیی. وغبره شلفته بل 
بر گشاند - و رایبا بران قرار گرفت که شوج عبد السام از هاجو برنیاین. - 
۲ شوخ "ی این برادر او و نضیل بگ ملاژم اسلا*خان که بامه 
معوب شین عجد السلام بیاجو رننه بود - هرکدام بعراستی یکی از 
نهالجان حوالهی هاح اچردازد - و سید زین العابدین با همرهان نوارة 
گرنته به مري گهاری که سر راه آشام است برود و سعی نماید که 
مقاهیر تدم پیش نگذ ارند - پص ازادکه خاطر از فبط و امنسیام هاجر 
و مضانات آي فراهم گودید ‏ سید زیر العا بديی و هید عم کنپو . 
رمايوبندهاي پادشاهي و تابیلان اسلم خان و بسياري از زمینداران 
با نواره بقصد مالش غفیم عاقبت رخیم راهی گهنند - گرره مقبور 
که از تهانگ پاندر دو کرده پیش آمد: در قلعه ساغنه بودد و #عصانبی . 
آن پرداخته "مچرد وه‌ول_لذظر ماصور از قاع بیردر آشده ممرکه . 
آزای جنگ و پذارگرد یدند - آخر کل نسیم فيررزي بربهرچمرایان:» 


مد سوار ر #مدی ندر یداد ۱۳ اژ تابینان خان موه‌ي الجه 


۳0 ( ۷ اولالی 
آپفيهاي را دراد و تاببنان خود و ده غراب ونزدکب دبس 
کوسه:و جلیه پاتواچییبهیار و سایر ادراند پیکر نز ارنرسناد . ريكي 
را بر کمادت 5 بدزهمی هرچه:مامنز بگپوژه گهاری شناننه کشنین 
بمپار فراهم آرد - تا هرقدركهتي که ضردم لهعر ظفر اثربرای 
سواز ی ز باربردازی درکاررد[ش ده باشند آماده باشد - و اژانجا که ۵ر 
آنماز بارش اي سال .بر جبال‌ساحل رردهائي که ازان صوبه بنگاه 
مي آید معاب دربا بارگفنه نود و چیش اژ رسیدن مومم طنبان 
زردها لبریزگردیده- چندانه تمامیی زميلبا اطراف نجا و آب 
فرو گرنته‌ظق و -یل بر مترددینر مسدره گردانید - و نیز اژین ممر 
که پالا رریگآي بايسني شنافت - و کشفنیی بزرگ را که اسپ و آدم 
وان برد‌اشت بوا-طة دی و تبزج ی آب ررانه نمدهاخنند - حهاع؟ 
مذکور امهار خود را با بنه و باردر گهوزه گهامت گذاشته بر کشتیبای 
کومک راهي‌گشننند - و «#ررشد که اپ و اسداب اینان بعد از 
قرو نقصگنی طفیان آب از عقج بر - دربئوا معمد مالم کنبو 
كه‌کوسهاي تجز رو ژردرعی یاننه بود - در ررز بیش از دیگران بهاجو 
تمي رسد - و همان روز سفرجیت تبره ایام [مده بیع عبد الم 
وا مینماید که ازگفنار جواسیس چنان ظاهرشد که اسب مخاذیل 
پرتهانة من میرنزد - جممی یرهم کمک با موی باید .داد هگا 
بممانشی تهانه و دنع مقامیر پرداخنه آید - شبی . موبور معمد 
مالس را پا همرهان ار بمدد سدرجیمت راژرن آثار تعیبی نمود -چوی . 
اباب روز راهی شده بودند همییی كه‌اختي ازراه نوردیدند ‏ نتاب 
بای انیوژین نبا خانة خوبای_درامدم و تن ظلام ررزکر را برچ. . 


«-مال ۱ ۷۱ ) ۱۳۳ 
آ‌اي ژر ابا مي ررزیدند . د چون فامز خان: دز ایام سویههازیی 
خود چند سردار عمده ۵: درازده هزار پیاد, شمشیر دار "وسچرذ رکه 
ذران دیار اییی طایفه را بایک خوانند - و پیش ازبن در لو هایو 
د آن حدود بود: - ؛چاابر ی که حکام بنکاله وان بودند. -.روزگل , 
میگذرانردنن - 9 بزراعست نیز می پرداخزند - ر«رگاه کپدده که مبن 
فیل پا۵د درمیار می آمد - مرأمم خدست با می آوردند - براي: 
آنههگهیده از قرار واقع ذقد اجپانگیر نگرطلبیده در زندار انراخی 
و خي هزار رويیه جرمانه‌گرنته خلاص نموه < ستلوس لشکروحیرم. 
لشکر که هران اي طایفه بودند با گر زهی از همراهان 6 یعنه نزی 
سف دیو زمیندار آشام رنزنه - ار این جماءه را مستمال ماخته 
پیش خود جاداد - پص از آن کهنظم بنگله باسام‌خان مفو‌گشت - 
فا چیی ساد کیش نیانه دار پالدو که از لوت باطر پنبانی 
با مخالفان موادق بود ب» بادیو گفنه فرمنال - کو دربن هذکام ۲ 
محاکم جدید رسیده اگر ترددي بروي کر آري مطلب بعصول مي 
التجامی - بلدیو مردره بگفنار نگو هید آن مطرود پاگرزه آخاميي ۲ 
کجي از درنگ پیش س, ماه که شین عبدالسلام مارس 
کوج‌هاجو براي کیده فر-ناله بول در آو اخبت #جم ء«پرن الصلام این 
شوورد: سري وسفیرگیی از را اباسلام سفان نوثنه کمک خوامستد. 
و در مال‌نهم از جلوض مدمشت مانوش شبيم معي الدیی برادر: 
زا با محمد صالم کذبوده از دلیرایی جان -پار در خراقیی پنادبیه 
نیرز "خاري و گررهي دیگرمزصب دار -ومیب زیی العابدیی 
ماز ۳ خود طباقی هزار -واروهمبین مقهار پیاده تفنگوني 


یگ ۱ ب ) دول سال 
افو می‌برند - تاگذ را آن برخصم منعذرگردد - رچهی بلدیومذکور 
:هکم غلبه لشکر منصور بر پراجیت ووایت او پانام گرتخنه پود - 
چنانچه گزارده آمدب و [ د *خذول مرزیار ]شام را بر تخیر کوچ 
هاچوتعریض‌نموده برگزرد .که اگر مرا باموجي‌برار رایمت بفرستی 
از تصرن ادهاي هادشاهی بر می آزم - بشرطي که حعوست آن 
ملک پم مفوض مازي - آن نود نهاد دیونزاد پنسویلات بلدیو پرمگرو 
بومنرورگشته ار را باگررهي بصوب‌کوی‌هاجو فرسناد - و مقررگردانید 
که وفت کار و هنگام پیکار پسر اجام لوازم مات پرداخته هر تدر 
, اشکر خوهد بی تونفب بغرداند - و بلدیو شرک بذیاد در هرچ ومرج 
عزل حاکم -ابق و نصب ناظ م احق فرصت .مت انداز یادن به 
و دریگ 1 در تصرف ۰ میندارآن آن نوامي بو و ده ده کروهيي 
.هاجو در دامن کوغ جذوبیع ۳ برم پثر وانع شده ۳ - و در اندک 
«دني ثرا بیط فببط در [ورده بمعال دیگر دست اندازي از 
,مها - و ژمینداران پر فذات ر پفسانهو فسوی باخود همداسنان ساخنه 
تریمی‌ده دوازده هزارپیاد[شامي ربذگی‌گرد آورد - و تهاده آشاه‌یان 
بواکه دار ایام مرزبانی پرنچبت بسانت بمیده می بوه نزريک 
بزسانید - و در حعوست خان زسان که بنیاببت پدرخویش مپابت 
خان حاکم بنگله برد از سمل و تمادل او بیش از پیش اسنقال 
هانت - رپرگنة لو «لي و ببارمنني را نیز پتمرفن . ۰ آورث - و 
ین رهگذبر اکثر ال رر بوبرامی ناد - و خثل عظیم در ماک ۲ 
یافنت. . حه چه رعایای فرمستر جوی هن نوامي هناتطلب یغرم 


مه ایهاپدرضی آمدند - نم آخقی زهرزناني دیگر نبزآنيز دید 


لری.ال, ٩٩‏ .) توت 
پودند - بوضموج. پیوسئه -. که [شام واینی. است وسیع.. و .فیل وءود 
که آزان ایندوستافی نان پاگر گذارش دهند ر میاه و حیافنی نرارل 
داره - و نیز دران مرژعجن طلاي کم عياري که قیست. آي قریب 
بفصف قیمی + عبار اسبت از ریک شوئیی بیرمیرمد . (تجافی 
آف بثغور ولیت خطا منصل است - شمالی کوهستلی دارد که از 
کهمیرر تبت گرفته بخطا پیوته 7 3 #رلاي و ترهت و مورنگب 
د "ی #بار و کوج هاجو نزدیک‌بآن اسمت - مرژیان‌این ملک مرلب 
. یو نام کافریدمت له هزار نیل و زباد: #رهد مزر پیاده دارد ‏ سنة 
۳13 بو سر مبي نرانفد- ر ریش د بروث بماغاش می‌چینند - و از ء 
جلفداراد بري د ببري هرچه -ي بابند "بخورند پر صورت یا 
قراقاچٍ ق مشاب یی دارند - .يا همي‌رري شان‌ظلممت آرای شب‌د؛جور ۳ 
نیاهی خوی شان نفرت افزاي نزدیک د ددر - جرآنن‌اییی خود مران 
دازون آثار بر فیل و اسجي تانگری .ملکت خود «وار میشوند - لما 
«هاهی در کل پداده اسمت - و سفاین آمادا حبرب مود آ اي 
ضرب بسیار دار ۰ در روز تال بیشتر ساح ایذای‌تبر وکمانی وتفنکی 
اسف اگرچه دز جنگ مان حربف ببا؛ ران صفدر رمبارزان.مقدبار 
نیستند - اما.در حرب کهنی پفایت ماهر و مردانه اند - در (ثناي 
ز؟ فوردي بنصد جنگ ر پیار درمل شون و در رایت بیکانه هر ما 
میره‌لد - بعمتر وتنی . نله مذییي از گل د نی د ۳۶ بر 
بینن. امرازنه - و شریات آنر ۵ "خنياي, عریی مرنب ساچه 
ار .هر لدبم توپ . و تغنک دراین رخنیا می/ذارند م,ربر دور آي 


4 ۷ 


2 تفه بريي بخلیق هیا مرتیززمین 


دنه | ( ۸ )6 ۱ لول" ماقن. ۱ 
"هرید پرلیغ طلسب براچیت را زرا در« معلی گردانیدنه - دیون 
بوصم بنگاله پهیج قامم برادر شبیع عله آلدیی که بخطلب تشم 
خارر نامور بو و بلظمءسرار منگيرمي پرداخت - تفویض پایت: 
باه #جهانگیرنگر شنانته مکرم خار را معانظی کوچ‌هاجو فرسئان ‏ 
مهارا.الیه یعمال درانیی اقاسمت نمود - (نجام عن. از بسلوکیی شین 
خاسم. که از مراسم مردلري بل پوازم ساز اري به بهرة بود - رنجید: 
از راه گبوزا گپادت روانٌ حضورگردید - یج قاس دید حگهم را کم 
از بندهای مسامد پاششاهی برد - ومد ابا برملزم خودرا پاقریب 
» ۵ درازده هزر «واز و پیاد: ر چار صد سماري بيكاري رراذه ماخت 
‌ ولت کرج‌هاجو بفیط دراورد: باصخیر ملکآشام بپردازند -+یفان 
چا جورذنه ب.د از سهري شد ایام بشکال بسمت آشام موجه گشنند _ 
۱ «ذنر "که جه چباز «فزل نور دیده‌آمد ِ آ 2 میان‌شام فاد شبی خون 
آورد8 بیشتر اهکر پا‌شاهي را هاگ گردانیدند - وچون این شان 
فیع از خرد نمی ربی تدیفری شیم دام بو ده برد مه 
دارنی باهاله ازر تغیر یانت ه 


حفیفت آشام وآشاهیان تکوهبده فرجام 


۳ ولیت مذکور ازیک انب بلوی‌هاجو پیودله است ون 
شالت پیهان آن:ماگ بیکنتان زا بمرژوبوم خود راه نمی ده + 
#۴ بر هل و مفاري کما هی حامل نشده - از گفتار اخقتی 


مکان: آن عززتان که براي جاح حژزا زندگي بکوي هاجز [سن 
جهت اراد ۰ و طایخ با اسار لها #وتی .پایدار یرف 


۳ ( .۷۷ ) ۷ 
راهيي گشنند و پس اززرسید ابناي بأبي کهآ برا:مومانگ کماپجر 
نامند پرنچبت با کشنیی بسیا رآماد؟ .کرزاراز پیش نمابای گنه 
با سفاپن پادشاهي برمطم آب [نش جدال پر افروخت - اجاء ۳ 
تاب شمشیر بپادران ظفر لوا نیاورد: و +غایس خود را بنصرفب دلمرای 
مرس شهاست داده ازراه خشعي گراخت - و چون آن خائب 
خاسر بکپیله شذاننه آگيي یافت - که لچيمي نرابی با -هاه منصور 
یکره شده از جانب دیگربر سر او مي آید ناچار از انا ب رآمدهبه 
یدانگر که بر ساحل دژیای پناس اباد اس - رنت . مپارزان اواج 
قاهره بدو ردزه ره نوردی داخل کپبله شدند - و صبام ۳ باز تعاتی 
نموده خودرا بکنار پداس رهانیدت - دربن نذا وکیل پراچمت آمده 
برگزارد - که ار از کرداز نکوهید؟ خود باز آمدد اراد؟ دیدن دران ن کر 
دارد - شبخ کمال براي تسکین خاطر او خود زنده اور با همگي 
نیال و امول نزد مکرم خان آورد - و بلیو برادر پرنچیت بوسیله 
وملني که با سرک دیو مرزبان|شام داشت - درد ی گبر و دار فرايي 
شده زد او رذست - آزبری رهگذر بیثثر وایت کوج هاجو پنصرب 
اراي دولت ماهر در آمد - مکر خانباشار عبر لا دی ید السلام 
برادر خود را با جوقی در کپبله گذاشت - - و با میم کمال و طایفهٌ 
دیگر پر ؛چپترا با اموال «راه گرناله #جانگیرگر راهی گردین- 
تفافا رسیدن مکرم‌خان اجوالیی‌جهانگیرنگر و اراعالی شبن مله (لدبن 
کب مرتبه مست بیم میدهد - و ازان رو که حائم ادا وان 
"نهود هوفنگن خلف. شیم عاد.الدیی دمکرم خان چگونگیی::امور 
. زیت ری چفیت: ماني. عزفه درشب نمودند :و پخس ال 

ف‌ ۶ 


۱۷ ۰۹۹۰( لزل ال . 
زر طایة فزبر شاذیل مقنول ومجريج گردید - و چلدي تلپ 
آتض تغ آندار نیاررده ره سپ فرار گهنند - ناگزیرپرنچیت بومیل 
مجز واسنکاننک وکیل خود را از موضع کپیله که قرارهاو بود نزد سران 
دمقر قفر وتان - و بدا مد نیل مد اسپ تا نگهی و بیست 
امری "> ود برهجدل پیشکشن رو ۳ عبال رگپفاتهه بارلياي درلمی 
"کاهره ابراز مصااسه ,قمود - چکرم خان و شاخ کمال ملتمسات اور 
یداه به شبیخ ۳ الدیی نودغند - هنوز 0 آن درسدده بو۵ 
۱ که پراچ. .مت موعود بوصول (هانی - دربن ائن؟ نوشن ناظم بلگالهر ید 
. ک تا رات کوج ر پرتچ.ت را بدست نیارید دمت از قنال و اساو 
باز ندازز ند - پنابران لشکر وی درحصی دهوپری :ا انقضا ی ایام 
۱ پارش‌توتف گزید - ز همدری که آنبا رر بکمي‌فباد پر؛چیت با بیمت 
فبل زتریب چارمد موار ر ده هزار پباد: دیوصورت دهد سیرت بعصار 
دهوپری ررانه شد - و از نیرگ ازیق ان درامت روز افزون تما 
نب پیراهه نوردیده روژاده بِقلعه رمند - ازااسچا که مردم قلعه ۳ 
ءزیممی نازرا ر همت نامزای ار [ گمی ند|ننند - از ناگپان رسیدن 
او بافظراب امنادند - و نزد یک شد که کذار بردصار مسئولی گردند .* 
مکی خان و شبیم کمال ار طلبي ربیکاربژوهي برفراز خاک زیر حصار 
قدم اساجداد فشرده مپاه نفردزي ژ بجنگ و پیکاو گرم گررانییزد - 
. نجاهدان. لشکر اسلام از قلعه بر [مده نخست نیل مست مخاذیل 
وی که‌بقلم دوانیده نزدیک بدیوار وسانوده بیدند بضرب-یوف وطفن: 
وساح پر گردانيداد - و فوچ مخالک وا دزهم شکهنه بصوب کپیلا 
۱ 4 گتاوانء بدلن صو گر 4جُنه بودنه مر از تهوبري بقمد. سالی 


بزال: ۱۱ )/) م۳4( 
مذالدیی فقم پزري لب باسام خای مفوض‌بود -رگپذاه زمی وا 
پرکنگ موننگب نزد او آمده بر پرضچیمت فربادی‌شد- که به تهرد واستیا 
زنان و فرژنددان درا رام حبص و زندان انداخنهاحمت- لا 
از گفنار و کردار رگبنانهه جزرامتي ظاهر نمي‌شد - ر دران هام 
آچهمي نرابی نبزبفواترو توالي ظبار نرمان پذیری و ابر جرصي 
| ری ارابای دول قاهرة نموده - شیی علاهلد با بونخیرکوج‌هاجو 
تعریض مي کرد - ار مکرم خارر خلف معظم خای خویش خود 
وا که از معنمدان پاراه" سلطفت بود باندبیم کمال سره‌دنوگران خود_ 
و جوتی دیگر از منصب داران با تبینان ینار هزار موار کومفی . 
صوبغبپار که همگی شش هزار موار بوددد- ر ده ددازده هزار پیاد؛ 

و نزداك پانصد سماري پياري که برباه -بقت جدنی ۱ بماش ‏ 
پرنچپت ولخیر ولیت او تعبنن تمود - چون دلبرار عرص #رزاز از 
موضع هفسله از مفه‌ادات پرئنة کري باری که سراغاز رایت کوی 
هاجو حت گدشننه - شیج کمال که سرالجام لوازم ای بساق 
بدر رابسنه بود مراتب حزم و آْبي در حلی رترجان مرمي دنه 
"دو کروه مي‌نوردید -ر هرجا منزل‌میشد - بدمنورسهاه آن سرزه‌ييي 
پارا ازنی خاک بر دور لشگر براورد: در عانظت مي کونید,- 
و بدیهن‌کوده طي منازل ر مطع مراحل دمود: #عصبار دهوپري . که بر 
ماحل درباي برم پتراساس یاننه ست - و پراچیست مواد اعنجکم 
]را صرانجام داده -قربب پانصد موار و ده هزار پپاده..بپاسبانین. 
آی گذاشنه بود - رچیده مجابس نمود- ونابکها نگیم توپ وتیل 
یداه :آخ ربق انیا حصار از دبعم اشرار برار:.. و جمای . 
4 


ما ام ۳ ) ٩‏ . .اول ال 
میککفت باشي آند از پنی, تاشهضست - یوز باضي از پانزد«تا سني 
ذیگران چار ربنم غلاسان یوز باشي از پانزده تاسي - ازنجمامه نیز 
چنوهي چل جاه تومان مواجب دارند - المنة لله که دریین نمرلنت 
پاداز حامل جاگیر هريکي از بندهائی که بمنصب هفت هزاری 
هفت هزار موار پنیم هزار سوار در ا-چه مه ا-چه سراذراز اند و ابلگ 
گرور دام انعام دارند - که بهموع طلب درازد» کرور دام باشد ساليي 
مي لك ررپیه است که صد هزار توسان عراق است. و معصول تیول 
دیباجة عيفة مکارم رمعالی یمین ادوله آمفخان خانشگانان سیه 
سااز پلیا: لک روپیه » 


بافواء اشامیان بد فرجام و فتوحانی که بنائید ربانیو 
ونیسیر آسمانی جلوٌ ظهور نموده 

برخوانند کار اخبار - و پزرهندکان آثار- - پوشیده نماند - که شمالي 

۳ ۵وولایت واقع‌شدة يكي کوج هاجوو آن پرساحل دریای 
برم «چثر که رید خا است پس عظیم بمرض در کرده و از رسط 
ولایت آنمام بصوپ بنگاله مي آید - آباه اصی- و ارانا تا جپانگیر 
نگر با ماه ره - دهاز بهایت دور است - رازییهملگ 
به بیست ررزداخل جپانگیرنگر میگردند - ان دووایت را مرزبانا رآن 
۱ لاب درتصرنبد اشنند - چنانیه در او ایل‌ملطنت‌حضشر ت‌جفت‌مکانی 
کوی‌هاجو به پرنچبت - رکرج بهار بعلچپمي نر فرای برادر جد لوصفعلتق 
بود + درمای هنم جلوی آن عضرصیکه نظم مپیات اه به شم 


۳۹۹ ۶ ۳ ). ملیف ۱9۴۷ 
گزین باه 0[ 
آکا: گرانمایه - بمنةو کرمه ‏ . ۲ و 
فلميم خاي از سرانجام ناگزیر تلمع داری بعبت و توابع آن خاطر 
راپوداخنه ناهبانيی بسی وگرشکرا بید 6 يکي از نوکران سداخویش 
باز گذ‌اشت -و پانصدتقاگچي وتیر انداز بااومعیی ساخت - و هشنم 
جمادي الولی خود با همرهای بقندهار برگردید. - هي لشکرعلوذه 
خوار ایرار سطابتق آنم از حقیقت دانان آنجا بظبور پییسته می 
هزار ضوار است - بیست هزار سوار مازم داراي آنجا - هفت هزار 
ثورچي > مه هزار غلام - ده هزار تفنگیهی - و۵*هزار دیگر جمعیت: 
امراست - و موای آری هنگام باق قریب پنيم‌هزارکس بامید اینمه‌اگر . 
جمعی از رظیفه خواران بکشذر رو ند ایذان #جای] نپامعی گردزد "راهم 
آیند - وآرگرودرا نکر ارادت نامند - حامل کل ایران‌هفمت لک تومان 
است که دوکرررو چپل لک روپبه بان - د هریکی از دارآلضلانغاکیر 
اباد و دارالملگ دهلي ودار ی لهور کهقر ی‌صد کرور دام چمع 
داردنزدیک به دو کرور وپفاء لک روپبه حامل آنست یانعت وزیر 
ایران که اررا دراننچا (عتماد الدوله خوانند مالي بطریق علونه بلذاگ 
(وند* مت - ر بارم الوزارد که آثراوزرا پیشش ۸ مي نه‌ایند در 
لك جهه سافر - ملگ تورچی باشي - پنیا ای تیکلر بیگیی خرامان, 
که از همه زیاد: می یبد قریت د:لك.- اوله دازان دایگر اژیسی کمایز 
«رخورحال هر ارلهه هریکی از قلر آتامی گچي [نامي پنك اک م 
مالیانك قپرچبان بوز بافي ازدتامی تومان < چاه ازیی.._جمله 
چل پلهار واه نوزم یاب مایواز هغت نا یچ ی چنمی * 


#۷ 


۱ 0 


و و 5 ( ٩۲‏ / اون سال 
اي -نمدگوقه - فی انا - شال - مصناگ - قات - نیارد - تل- 
قلعةٌ زمبی‌داور باچارد:تلعه - وابسنان- درفتی- مومي . بندژیرگ - 
, شبوک.- مارنان - ملبون - ذوزاه - برژاد ‏ دهنه - لرغر - سیاه [آب - 
فولد - دلخک - قلعگ تبربن با لاع‌دهانه - و ژرکن - ارلنگ - درنشان- 
چارشابه نوم - تمران - ته‌زان - گزبو- شیر قلعثده راوت . قلعهٌ بت 
پا هشب قلعه - خلي - هزار اهپ - هزار جفت - شمان - ملشان - 
صفار - للي - خنشي - نلع گردک 9 - مالگیر- 
هیرمفداب - تيزي بابا -.حاجي - سنگیی - دژ غوري - دز سفدد - 
که سابقا داخل دراه بود ر اخر برای اخنصار قلعهٌ بزگ را باضانگ 
لفظ ذلعه ر قلاع متعلقة آنرا بعض نام نوشنه شد ‏ لله العمد که 
بکر مازیی تقدیر ایزیمی ر کام پردازيي اتبال‌مرمدي همگي وایت 
تندهارکهدر اپامخالبه و اعوامبالبه بارلبای این دود‌مان‌مقدس منعلق 
بود اعکم قدر جع ااعق الی مکانهمسضر امفیای این درلت ابد بقا 
کشت - از عذایات بیکران دادار کرساز - و عواطف بی بایان کرد کار 
بی انباز - که همواره پیشکار این درلت ابد بنیاد اممت - و کار 
گزار این ملطلت دوام نیاه - امید آنست که همگي مدالک اقالیم 
میعه که درءید دولت خایان کببر حضرت صاحب تران مالك گیر 
قطب الدنیا ر الدیر انارالله برهانه #سشر و مقذو ح‌گشاه بود - دمک 
صمالک *عررهع و تنم باه معمورگ این مکندر زمان شپذشاه دوران 
که نا هنیا مزاوار رنب نیمه جهانداریهت. و املعدادا و استقلا 
هایننه داوج ملع نرمان گذاری - گره‌انبد؛ مورد عدل و[مان - 
۱ و نناقابنضیل‌زهضان -صاوه -ثر مناب رآنز!:." طوگاین تخت نهجنن هن 


رل‌؛یل» ( ۷ دق 2 
بلیزر. پیوس - که تلع فواد که از گرشک ذهظرسنگت فرو: 
دلخک که از بست درازد: درخ فراه رربه رانع شده - و میا هنردو 
حصازچار نرمج راه است - ارچه از مدت مداد تبلق بفراه ها 
امن درسوالف اوقات از مضانات ,قندهار ود-- تلم خای احهام" 
ملکي و باخثري و ذلخعي را که از توابع آی در تلع امقوار اند و 
فریب پانصه خانه وار- بمقالت دل نشور "مستمال و مطمیی ‏ 
حاخته نزه خود طلبید - و خلعنیا پوشانبده بآبباری امیدراریی 
عثایت و نوازش خدیو زمان ریاف آمال و امانيی اینار مرمپزو, . 
شاداب گرد انید - پیشوایان قبایل مذکور جمعي از تابینان قلیم‌خان 
همراه گرنئند و هر در #عکمه را از تصرف مردم خاندان قلي‌حائم . 
فراه که سبارش‌بیبوش او را به‌کومک‌صفي تليي معانظ تلعگرفگ 
فرمناده بود بر آورده باینان باز گذاشننه - و چون خبر تخیر ایس 

در معقل منیع و خذان "عراب خان فلعه دار بست و آراي ملک 
كفاي توجه اواج نصرت گرا بناخت فراه اخاندان قلی رسید - " 
حراست تلع گرشک بارجود کشایش زمی دارر وبصحت از حیز 
قدرت و دازا مکنت خویش بيری دیده چهارهنبه پیسث ژ یک 
ربیع اثاني آر موبل را واگذاشنه با مفي قلي ر دیگر همرهان رو 
بغره نیاد - وجمطی که ازتبل تلبم خان در مالگیر بردند بلق 
گرگ در آمدند - و تمامی رایت تندهار با قام سنانه مفتوم 
گردید - تفصیل اسامیی قاع مذکوره ایلمست - قلملً تندهار. با تلا .. 
کوثات نخیه که میا تندهار ز بت ات - قاس قلت باه قلعة 
مقر شپ رمفا- هولءرباط طعا. فوهاق بانه تا < دوکی- چنيالي :3 


۳ ( ع ). #ولتسال 
تهبت نبرد باز چهادند ازتفنگ ضامقءبارآی‌گرزه تباه ار حمابی: 
بي‌نگرننه +دیوار چوب بست رمیدند- ربعد ازلی که .به نيرزي 
دليري و بازري دارري درهم شکستند - برخي از مخاذیل بدالبی 
تیغ . و مدا بادیه پيماي بوار گشنند - و بازماندان فرار نموده 
به پناه ارب در آمدنن - و چون گرره نصرت پژوه شروع در کندي 
اساس اف نمووند معراب خای قلعه دار راد رهائي محدرد دیده 
و چارة ربنگري مفقود دانسنه از رري تضرع زینبار جو گهت - 
مر اعد از زسیدن امان نامه بیست و سیوم ربیع الثانی ارت را 
باولياي دولبت دا مواعت مپرده با همرهای نزد تليم خن آمد -. 
ازانجا که ازشمول رافت رعموم عطوفت بسعید خار ببادر ظفرجنگ 
ودیگر مرای شکر فيروزي حم شده بود کههره‌از غنیم بومیلهٌ انکسار 
که در حضرت آحمان زنبت از مبیی ذرایع جرم پوشی رعذر نيوشي 
است بزیلهار در آید امان ۵ا۵ه او را مطمین خاطر گردادند - (گو 
بر هلمونیی اخت اراد* بندگيع اي رال [سنان نماید روانهٌ درکاه 
خواقیی پناه سازند - والباز گذارند که بر مولی که خواهد سفرگزی 
گرله و دم تیغ>جاهدان امللم و ن‌کمي‌که در نز کارزار گرنتار 
اسار شود الوده نگربید - فاییم خان #عرابتان را که ازغامان ارمني . 
متتعه دیع ایران است با مینگ باهیان ر یوزباشیان که هه 
اد بود‌ند یکروز مهمانی داشت - و روژ دیگر خلءعت داده روانة عراق 
که اقلپار خولهش آن نمودند گردانید مه . 1 
اقرتی ین خقم تلم گرگ نیزگهایش یانت- تفمیاش . 
آی چوی دراد +عامرة قلم بت گر کشک ی مرمیی .- 


۳ : سای ( 8٩‏ ) سئذ اه 
۱ اضردین جاذت پیش از دیگران بقلءه در شدند - هر بر وف قزارشاها 
دم مهار ذیگر علی الخضوصس ملهار راجه جگت سنگه بشنیدی 
آراي کرذا از راه نردبانهائي که تریب‌داده بودند/عصار در آمندنف . ِ 
و بحیاری ازجبال کوتاه ببی که پای حمیت به پد پیز امقوا 
برنپاد: ودست‌حماست بکارزار بازکشاده هنکامة تال ر معرکهٌ جدال 
گرم گردانیدند - به تیغ خونبار کشنه شدند - از معاضدان اسلام نی 
نزدیک مد تین در کرولی" نست جان فانی, در باخنه بدارالیک 
جاوداني شنافننه - ۲ سه صد کس زخممپا درداشنه جوهر بسالت و 
(سالت بریی روژ انداخنند - بقیهٌ گرره فالت پژوه بعد از تکادو 
بسیار خاک‌هزیمت برفرق ررزار خوه رتخته بارک درشدند - فزاة 
دیین !مساعیی جمیله قلعةً بیرون را با چارهد اسپ عرافي ر دبگر 
غنیمت بنهرف درآورددد -عراب خان قلعدار از تنگیع ارگ رکميي 
آب که بیش از یک چاه نبود با جماع؛ از سپاهیا حصاری شد - 
دلاوران: نصرتمند شیر حاجي را که |ساحعکام ارک دران تب بوك 
گرد گرننه از هرسو نقبپادرانیده - حصار گزینان درو شیر حاجي 
خندق کدده دران طرت خندق از "خانه ر چوب ر سبد‌هاي خاک ۲ 
| گنده ديواري پر امراخنند - وبرای تذنگ انداخش رخنباگذاشنند 
ته بعد از پریدن دیوار شیر حاجي در پذاه آن مجال تردد داشنه " 
پاشند - شب پاجشنبه پیست ردوم ربیع الثاني جد گزینان ظفرآندن 
به نقب را يکي از راجه جات سلگه درم از ءرض جأن سوم اژ 
میرزا معمد [تش:دادند -*بنقب اجه یک بري با درراز؟ غلعه و 
بو لغب دیگرهر برح پریو ۰ مهاززان نلمه کنبا «پرچا پررر کرپده 


مفه۳09) (۱ 04 ) لراول سا 
. الق مقرر گردانبد - گردان شجاعت آئین بنقبی ی ر ملهار 
پیش بردن همت بسته-و بيداري ازخواب باز ندانصنه لعظ دمصت 
از کار از نمی کشیدند.- و حصار نشینان در مقارست و مد |نعت 

جد حدیه بنقدیم رمانیده «رثقبی را که مبارزان (تبال به ی بت 
و بخ دیوار میرسانیدنه پی برده نمی گذ‌اشنند ۳ بانتچام رس - 
اگرچه چند بار بروج د جدرانی که ته آنر! کاننه بودند فرر رخت - 
اما چوی بیخ بر جا می بود - و راه دخول چنااچه بابد رانمي شد - 
حراس حصن بانداخنن سدگی و تفنگ داستعمال آلت آنهبازی و 
دیگر ادوات جنگ طربق درامد مسدره میگردانیدند - اتجام کار 
در نقب بکی از طرف مپار تايم خان دیگری از جانب ملبچار 
پوهف *عمد خان د جلن‌نژار خان بزبر دیوار رمبد - اتفاقا نقب 
#بهار یومف عمد خان و جان «ثار خان را هم مقبوران یانتند - 
و نقب ملچار قلبیم خان بباروت انپاشته شد - و چون مبم چبار 
شذبه هفنم ربیع اثاني باشار؟ خار مذار البه بنقب آتش دادذه 
خاطر خو اه بکار در امد - ر راهي وسبع را شد - پدکر پرمغان هر دو 
ملچار که +عسب قرار داد پایار شب روز مطور سح پوفیده مستعد 
بیورش بودند - با آنکه از ار ۷ 
7تهبازی در بارش بود ازیس راه دویدئد - معمد یا رهفویش بوسنی 
بعمد خان نیز بانابدنانخان‌مومی یه خودر اجان نثار خان که بقلمه 
دویشبود ریانیه- میرزز معمد خویش قلیم خان باتابینان خان 
مذکورن:هاه معمداوزیک رفقفر بیک گرادر زد یلکترش ر خواجه 


یل سل ( ۵۷ مد و 
قلمةٌ هميب رآورده رهنم‌اي صسراء يمن يگرنه. - چوپ دور 
وف ود که هران لشیر چنانوه باید درمقام مازکاري نیسننه نیستن 
معیه خان ببادر ظف رجاگب خواست که به انوپ بشناید - تغل 7 
۱ برگذارد که ازانجا که صوبه داري 5 نظم در نسق این ولیت بمي ۱ 
مفوض گهنهءجممي ازتابینان خود بعراصت قلعه‌گذ!شنه روانه میهور. 
۳ سعید خان ببادر ظفر جنگ - معثٍ الاه و عبد الله پضران 
خان موصیي البه نت نکاهدشنه هرزدهم صفر رو بزمبی داور 
رال - و بسرعت" هرچه تمام تر رمیده مبب نزرنیی نبروی دباي 
ارطلدان کشت - پیشوایان الوی ررزببانی و دیگر احشام حشود 
خراسان که درب*عکمه بودند از غلبه »بچاهد آن اسلام بنصایم صواب 
نما پنبه غفلت از گوش و پرد؟ خون آزهوش ررش ملطان برگرته 
رهنمای شا: راه اطاعت و انقیادگشنند - و یی از معامد ان فرستناده 
آلنمایي ژینهار نمودند - دلب خان بصواب دید دیگر بند کان را 
درا اما نامه :مر خود رمپر دیگر صرانلشکر ارسال داشئه تملیة 
دلبای رحشت دید؟ تلعه گزینان نموق - شم رپیع ااول بعد از 
معامرا بجصست روز ررن سلطان با کدخدایان تبائل مذکوز از حصار 
برآمده قلیم خان د دیگر اعذان لشکر را دید - - روز دیگرقلیم خان 
بارمران یاه قلعی را مر نموده فواد بٍد نوکر عمدو خود را ر| باپانصد . 
0 و تیر انداز به نهبانی آ آن گذباشت - و خاطراز ضبط مداخ لب: 
*خارج آن. موئل منن و دیگر حصون مضانات 1 را پرداخنه رر 

بة و بست نباد د چباردهم ددع الیل های آب سار , 7 
تور رمیده هو ما بر هر ] آی جمس جمین پلهر ماقيي 


نله اوه مس 
* رن ٩‏ قبد نونود؛ بوائ تندقار نماوه - - ین" ظاهر‌شد کی 

ماع بدسیرت ددریرک‌تدر جان اخم ۲ ذانصته اند یهه ؛ 
۱ #مذیر خون رب ازهم گذترانید - - خیرخواهان دولت ابه میعاد هنت 
بزفام قاع دیگر بسننند - و شانزذهم صفر برسرقلعهٌ زسین داورکد قلمةٌ 
معكمي اس رنه دایرة رار دور آنرافرد گرنننه - تین روز گروهی ازان 
معکمه برآمده درپناه عمارات حواعي حصار بانگندر تفنگ‌پرداختند 
و مبارزان فيررزي آثار از رری جادت گاخنه ۰ کیشانر! درون 
جهنار دراوردند-و خبرص چندی را از اجل رهید ان که پای‌ثبات‌نشردند 
صاعتگ تیغ خاکهنر گردانید ند - مقاهیر از دید ای جراتث دیگز 
رز چار دیواریه‌صار مربرنیارردند -و راجه جکت سنگه برگرد قلمه درازده 
ملییارمقرر ساخده اتمام کي را بعید؟ مردم خود و سراجام یازده 
رابهس عي بندگان درگ خوافیی پناه‌باز گذاشت -قلعه گز بان بغرور 
رنوز آات قلعه داري بسردادی توپ و تفنگ و انداختن حقه و سنگ 
راه مدانعت می پیمودند - و فدویان اخلاص آئین همت بر تقدیم 
خداصت و حقبقی بسده و اوقات ثم بساعات رز پدو-نه 
پکلشن تقب و افراخش سرکوب روز ! بررز کار را بانجام نزدیک اي 
رشانیدند - و چو پاجه جلبت سنگه درپانت که دی تب و 
بدرازی مي کشه - از طرف مار خود برای بر آررکي آب جری) 
کلف - و اانرو که آب ازین راه کم بر مي آمد قرار داد که از چوب 
و اطع" آقواز جری ساخته براي کوحة سامت ترئیب دهد و "و جوا 
دون روش خامن کفیده لهلر از[ بکننه فا دیواز خشار* ‏ 
پرابد دا تنکاان-» تضهن ذرایله. < وضصیگلزیلان را ازتمنن۱ 


اولس ال ۱ ۱۰ ) ۲ 
, از هم گذْرانیدند ِ و نزدیگما مد دچل [مپ: عراقتي با دز ای 
که دران حصار بو بدسمث آوردند چوی ضدایٌ: تفلک قنته 
نشیغان از دور بلشکر منصوررمید» بود راجه, جکت هلگدو وف 
۱ خان و مبرزا *عمد بسرعت تمام هنگام در امد بنادران جانباز 
بعضار رسیدند - و ۵سنبرد های مرد‌انه ونلاشای‌گرن از این جماءه 
" دیده باعسین و آفرین که حمیت گزیفان غیرت آثیی زا جزان 
مطم نظر اواخ ژیان کشودند - د چور دران هنکامةٌ جانبازی ۱ 
راجهوتان راجه جگت سنگه کمال دلیری و داووي: برری کر آورد: 
بودنه - و نزدیک مي تن مقلول ,چندي مجروم شده . و اژیذال 
امپ بسیار بزخم تفنگ از ار باز مانده بود - و راجه امپ 
و اباب قلعه را بای جماءه باز گذا۵مت دربن "ضمن آگهي ۱ 
یاذنند که جماعةٌ از زمین دادر باومک جارسان ساربان قلیه 
رسددهة اند - راجه با جمعي از همرهان جلو ریز بر آن مقاهیر 
۰ داخت - باطل کوشان بي ثبات برخي را دکشد داده پداصت 
نامردي عنان از میدار نبرد بر تاننند ‏ و بپای مردیی هیونان بان 
صرعنت جا بسلامت بدر برد 0 

ز ری (قبال کمایش !مق هپرمندا استکه در نوهیی 
گترشکی وانع : ۵4 - صورن ددم 1 ري تسیر [نکه - - قلبیم خان زا«دبیگ 
را اژ تابینان معنمد خود باده‌مد موار بخراسشت تلع کهاع" تخود 
فرمناده بود م و نزدیک مه صد که دیگراز الوس آی نواحی نید 
منققل ساخفه بر قلمةٌ هیره‌ند آب تاخت - وبموافقت تغفایرآن دمار 
زا یز موه حزاحن آمزا رنه باست: آوزق و خلواضنی کین 


یل (: ۱۴ ) اولمال 
> بومبت و ششم عم [۲۳۸] مرخجعب گردانید - و خود با پضرانز) 
.جيمي از تابینای خویش ر راي کاسیدای بذه شهی صوبهُ کابل و احمال 
۰ ۰« اثقال لشعر در ظاهمر فندهار طرح انامت انگند - و پسفت عمد 
بفایی و چان‌لثار خانن راکه بعذ از رخصت ابر گروه کار پزوه رسیدئد 
نیز ررانه گردانید - چون هوا جویان اییی درات بعد از و صول 
پموضع هك انبود شفادند ی مقاهیر ۳خذواهند که غلات ۵ رود 
, معال منعاقه حون مذکوره را پاگ نموده درون حهار برند - 
پابتصواب یکدیگر پردل خان و عزت خان و شادخان ر لول ترس 
و حیات تربن را با تبیذان سعید خان برادر ظفر جاک و احدیان 
پصوب تلع بست و راجه جکت سنگه ویوسفی "عمد خبان وعرض 
خان وجان‌نثار خان و مپرزاعمدراباجمعی دیگر بطرف زمیر‌دادر 
روانه ساخنند - راجه جگت -نگه در اثدای راه نزدیک هزار وار 
و دو هزار پیاده از واجپرتار خود و مردم تلم خان بر سر ساریان 
.جلعه پیش از خود برهم استحجال فرهناد - اینار بلعجیل تمام 
شب هیام بپای قاعه رسیدند - نگاهیانان قلعه بانداخنی تغفنگ 
پرد اخفاد - و مبارژا ار طلب سذیر[ آن حصی حهدن را پیش 
.نله همست ساخدند - و از عبت دا و پیر روز هوای کارزار "تشبار 
.ود - اجام کار راجچوتار تبور شعار "که در روز بازارتجان ناموس‌هرا 
ربزنداي, خریبی د زندگي را بناموس فروخنی تجارت زبسه چایتت 2 
بای دید - و چندی بیکبار دریده نقد زندگاني در یاختند - 
و با آتض زد خدره جرد باگردید.. ید 
مود ولجهرت سار در آمد. کي کیره ناه پزود | 


رل دال 3 ۳ 

, با یزان لشیر اسنشاره. تمول: - ۵5 درهٍ ن. هنام, کِ له کت رسیهه 
سب ار تصفیر تن بمت رزميي دادر ر اگرتلع چسني « 
چااکي بروی کار ذباید - غذیم غلات ر درردة دردن کب 
کدید - و آذوقه 5+ از مد رمصام قلعم ۵! اري ات مر نخام خواهه 
دا - - درین ی صورت هم ترده جاهد‌ان دیس در «رزمبی بي فضجم 
و علیق - و هم #عاصراقاع اگر میسرشود بدشواری خواهد بود هم و 
کمیی آذرنگ تندهار که صرف حوايي اشکر شد؛ و مرانچام آن بي اخد 
ای غأت صورت پذیر نیست تلعه نشینان را باعسف افطرارو افطراب 
خواهد کشت - و چوی وقت تنگ است - و نرست بي درنگ ‌ 
تغیه برژائید آممانی راقبال خاناني نه‌وده پیش از رید کومک 
ان ای وب رو 
احذام ین فلع سیگاذه باید پرداخت 9 از شاه راه بطایسی : ‌ 
انقباد بیرون رد ره گرای تنگذای نیسنی گردانیده آید - رهرکه از 
روی یکدلی ر ابلی جاد8 مسقیمهٌ مطاوست پیماید بچان ومال 
زیذبار پاین - و دربن نردد هر قلمه را که تابو اتتضای د-غیر آن 
کند تصرف در آورده دنم حصون دیگر را بوتنی که مقنایی آن 
. باشد موفوف داشذء شود و ات رلبی صواپ راجه جکت ملگه را 
پردل خاوعوض خان و عزت خان وهمت‌خان وشاد خان ودیگر 
جماعةٌ مفول و انفان - و ملک مندردرا با سایرزمینداران رهمكي 
مادات و رلجپوتان لومک و بل - ریمقوب زکیل غود ز[ بانوجی 
:از تفا مویش- و میرزا سید هویش تام خی ایا جممی 

سبدان مبرايم خرن مشلرالیه ر احدهان توخاناي بر ادوات نا نله‌گیرن 


2 :5 ) آول‌سازن 
با اد غان مباوز خان ‏ نظر ببادر خويفتيز لا آستي شان‌وجانپار, 
هب ۲ و ذرالفقار خان و چندی ذیگر از بنههای مننمددرگاة آنمان 
جاا 9 باحتفبال فرسنانک - و خان لدران پبادر نصرت جک 
نیز اشارعلیه تا ببروی دررازة دیونخانهپذیره شده دریانت -وروش 

کورنشن دتسلیم ودیگ رآداب ملازمت که‌درین درلت معررف‌متعاری 

۱ است آمپخنه درین برد - خاره‌مذارالده رمم ملازست بنقدیم رمانید 
و عم آن نور حدیقة قبال خان دوران بپادر نصرت جنگ و راجه 
مجي سلگه جانجا رامت - و علیمردان‌خان جانب چپ - نشستند. . 
رآن والگپر ءلیمرد ان خا‌راباتسام اطاف ر اصناف اعطاف داجوئي 
۰ لمود: خلمشت گرافمایه با چارقب زردوزی و جمدهر مرمع و فیل 
بایراق نقره ر ماده فیل با زیی نقره مرعمت؛رمودند - و پص از 
حندی در کمال عن ر احفرام روا درگاه فلگ احخشام گردانیدند 

و بیست‌ویکم بالتماس سعید خان ببادر ظفر جنگ چنانچه گذارش 
یاس بهاد‌رخان را با نظر بپادر خوبشگي ر لپرامپ خان و سلطان 
نظر برادر سیف خان و ببادربیگ ر خواحه ابوالبة؟ و جمعي دیگر 
از بفدگای ی ۵رگاه عرش اشذبا! و پانهد درق انداز وجانموار خان اخشیی 
احدیان را با پانصقه احدی و پانصه مد بدادار و سقا و بنج لک روید؟ 
دا از کل بٍٍِِ: راهي ساخخند ه 


۳-۹ 
تّ و ی حصاررسین بست و حصی خصیر, ‏ 

+ 2 ژورن لوزن دورو دیکرمعانلن "منیعه یو موائل, رقیعة 
ون هرمن رنفقي نبا سچ خان اهر ففزجای 


ایل‌خان (۰ ۰۱ ) ملگ 
یاتیاع از مضار برآمده پیررر شمبز ملزل گزیه - مید:خا بناار 
ظغو جات خای‌مزیوز را بصونبکابل‌راهی ماخنه خانهزادتغار: میفن 
خاررا با دز هزاز موار همراه نمول ۰ و قرار.دادکه عوض خای. باهزارد 
پانصد سوار از مقر بقندهار برگرده - وان ادخان باپانصدموار همر3 
علي مردان خای بکابل روک - د علي».۱ دای بعد از مامت ترا باصر 
درلت بقلوژیی بخت بیدار - و رهنمونيي ثونیق ار گزار - بعزیبمي 
تلم آمتان حرم احنرام رو بدرگه سلاطیی پناه نید - زخود بنعبیهمواه 
تسذپرقاع - وتبیة اسباب تعفیٌآن باداز اهل_فساد - پردلخست. 
و مناظر مکون آب هیرمند ناست - و چون علي مردان خان براي 
حصول درلت اثبم عنبه آعمار رتبه بجناح آرزر در پررلز بود - واز 
عچلت گاه و بدگاه درنوردیدن واه با باد انباز - پیش از رسیدن لخثر برچ 
چبانداري پادشاهزاده +عمد شاه چام بهادر بنزهت گاه بل 
رمید - و از آب گوارا ء هواي دشاي آن مرزمبن مذشر‌گشع 
وپس از (منناع خبر مسرت اثروصول را بامرة جبانباني بعولین 
کابل ررز پلج‌شذبه هفدهم ربیع الول ررانة موضع با اک که *عطا 
رایات پادبناهزاد؟ والگوهر بود گردید -چون پادشاهزادهای معادات 
پیوند که هریک بر جویبار جهاند اري سبلي سرری است بالا .+ 
و بردرحة اماری تازه شاخي است. بررمند - از حدن نپذیپ ۳ 
لطغب.تربیت حضرت هاناني - که (کسیر اهلیست - و جان داردنی 
آدمییت.- است - صراحم نمریمید پروري کة شیم کریملا این دردان 

قیال اسب :بر چیه ری این خاندايي انغمان > چنلاچه جلیدی _ 
گتتانو اهاط با تمد ومیبی خا توق ی از 


ول (1 ۰ ) . اسان 
گزو مذالفت : فیگر ارا4 پدفن [مدن. از خراما؟ بر تقدیرنته که 
عراق پناباه بدل هوس آننما ر باطّن اسل گرا راد نخواهفدداه - 
«بعدة از پدودفن این عستر باذگر ژابلسنان- ونشستن آن نونبال 
چمن اقبال در در ژمینی بل - عماگر نصرت‌سآثربمکنت وجنعیت 
تمام همت برفتم قاعٌ بعمت ر ژمیی‌داور- خواهندگماشت - وچون 
شیاوش شقاوت کوش درخود لمنظاعت مقاوست ندید و از عزیمت 
سره وصربمت گرد ان سعددخان ببادر ظفر جنگدر یافت -که عد 
" از فرونشصنی جوش رخروش دزیای هبرمند -پاه ظفر دسوکاة خود 
وا پررانه رارسي پروا برثمع وغا زنفد - وه‌مذدر سار بیمعابا برآتش 
۰ پئی اخاص پیها از پذهودی راه تعاقب - و دست عقده کشا 
از کشودن حصوی ممئوره باز خواهند کشید - حدار زمین داور را 
روش سلطان موژبان آن حدود باز گذاشنه - و جماء از تفلگچیان 
همراه بکومک‌قاعهداربهت و خاندان قلی حاکم دراد رابمد دقلعدارگر شک 
داشنه‌با اعوان وانه ار خاک فرار برفرق روزکار خود ریخنه رر بغرارنباد. 
و چون <قیق8ت کر از عرضه‌داشت دعیدخان ببادر بمعامع حقایق 
مواسع رید - حکم جبان طاع مادرشد - که‌درکنیرهارترقف نموده 
هنت برکذایش منامدٌبه ی وزمیی داور و دیگر قلاع وایت تفدهار 
پر گماره ۱ وهم‌گاه فليي‌خان برحد:- قلمگٌ مندهار را باو -هرد: ءاي مان 
ان ر با دانه زادخان‌پهرخود بعتبه علجه ررانه گرداند - و تدبیرهانی 
وابق ر صلعبنای فایق یه درعقده کهائی مپمات آن‌ماگ بکاو 
آید مواجررامع اللیز درچ نفد - بص ورودایین غرمانی و9 و 
وا زان امین مارم رمان#س‌هژدهم في اوه 


پمال ر ۸ ) 7۵ 
وتجباززتلي ککبتاو جگرامواد هر دیرام ‏ - و لرهي دهکربندهااتانل: 
عناصب مر انرازي یاننند - ر چور: صغدر خان از ایزان"مولجعفت؟ 
نموده بقندهار آمد - به معید خان پرادر ظفر؛ اجلگی بر گزارد: ادن 
شاه صفني از در [عد قندهاربتصرف اولیلی درات ابد هدت پاک 
آهفتگي دار - چذانچه مکرر گفنه که از ایررار و بغداد میوان. 
دل برگرفت ‏ اما تا مقدور اس حست اژ تجغیر تندهار با 
نخواهم کشید - و نیز گفت که جانی خار فورچي باشی را که در 
امراي ار اعنبار تمام دارد - دریی نزدیگی با لشلری اژعراق: 
خواهد فرسناه - که لشکر خراسان همراه گرفنه بر سر قندهار : 
آید - و ازانجا که (مسال اوزیک بر خراسانتاخمت ذیاورده طن‌غالب : 
آیست کء حسص خان حاکم هرات‌زیز بار همرا؛ شود - بنابران‌سعیه 
خان بپادر ظفرجنگ درظاهر قندهار اقامت قرار داد - که |گر شا" 
صفي بای انديشة بيجا ربسیم ناسزا لشکر بفرمند بنونیق يزداني " 
ر تالیدانبال حضرت‌خاتاني - مراسم جد وکد بنقدی‌رمانید: همت " 
پر مدادعت و معاربتآن فبهٌ طاغیه مصررف‌نماند - و اگر اژ پیش 
بيلي ر اأجام گزبنيي عاذیت راغنیست دانسته بای کر نپرازه 
رز بهشایش قلعة بست و زمبیداور نب - لو ای حقبقت‌را مهنوپ: 
محنمچلی پدرگاه خواقین پناد عرضه دا نو - و به در الغاپ" 
خلانت پادشاهزاد: مسمد شاءشجام بباد ر مفروق‌داشست - کدوان ‏ 
وت صواب چنان مي بیند که ری نف بکابل رمینه: 
توف فرمایند -.ر گروهی ب زر حوبب سر بانغرو 


بو که ربا بان وب ان دورن زسبگوادی للیه 


نز۱۰۵ ۱ ۸ ) اول‌مال 
وءجمدهر مرصع‌وو اپ و فدل - و پردل خار بعنایمته خلت و باضانگ 
پانصدی ذات ردریسی سواربه‌خص ب " درهزار وپانصد یذ ات‌ودوهزار ۱ 
2 دریست سوار و به نقارهر امپ - و وض خای‌دانشال+دعطای خاعس 
خفچر مرسع ر باضاز هزازیی رای وبانصه سوار (منعه پ درهزاو" 
ات ذات و دوهزار سوار وبه نقاره ر امپ و فیل -و عزت خان 
بعذایت خلعت و باذانة پانصي یی ذات و صدحوار بمنصب در هزار 
وپانصدی دات ر هزار ر #شصد سوارو بمرهمت ام - و ابو البقا 
. پراد رسعید خان اخلءت وباضامهٌپا دصدبی‌فذات ردو صد دموا بماصبهزار و 
پانصد‌ی ات ر هزار سوارر بغطاب افنخار خاز ی و اپ رخاده‌زاد 
آخان بعنایمت خلعت و خاجر‌مرصع و باضانهٌ پانسدی در صد عوار 
پمغصب هزاری چار صد سوارر بامپ نوازش یاننند -و عاول رین 
بعغلعت ر مذصب هزاری دات و هشنصد سوار - و گوپال سنگه 
بخاعت و مدصب‌هزاری دلت و هغذصه «وار - و -به ولی (خلاعت 
ومنصب هزاری فتر هفنمد صوار و خطاب دلیر خاني - و مود 
عبد الوا دد؛خلعت رمنصبی هزاري ذات ر شش مد ر پاچاه سوار 
و خطاب دیندآرخانی رهز برادر زاد8 سعید خار ن بهادر ظعر 
جنگ خلت ر میصب هواری ات ر 2ص سوار و بومف‌بیگ 
عبلي اعخاعت ومنصب هزاري ذات. ۰ و پانصد موار رخطاب هت 
خاني و رای که‌دا سص:خلعت رمنصب‌هزاری دات و درصن وپابراو 
سواز - مر گهتند - جمبع | ی مناصب از اصل و اشانه حست - 
و بمريکي آژیغان ای نیز ارحمسی" شد - پیسید اسدالله ومعد لله 
و ببله الله پهران سمید خان. بهادرلغر جنکتن - رمید بانر اخاری -. 


اول صال 1 6:8۴ ملاع | 
[نکه جاگت شمید خا‌نیز در همار مرزمینینه مصالت این ذو مزر 
بروست کرآمده بود.دمت بیم داد - رنام شاه مفی یز سام اسستء 
القصه معیذ خان قربری فقیم و ذجرو زي ؛قار؟ شادمای‌نواختم 
معاودت نمود و #ست و هشام دی ااشعده ظاهر بلد ؟ تندهار 
معصکر ساخت - سکن قندهار بل مایر قطان آن دیار از غلبهٌماهدان 
دین و البزام لشکر بدعت گزین که باءمث آژاديي یی جماعه از 
تطارل و اعد -پاه جور ه-نگه قزلباش گشت هزارار مسرت و 
فراوان عشرت اندوختاد - و مساجد و معابدی که اور اد و اذکر آن 
جزسب (عای وشتم احباب نبود - بنذکار مدافب خلفای ر اشدیی 
و تعداد مفاخر پادشاه حق گزبن عدالت آئین معمور گردید - و 
جون بارخ بیست و یکم ذهی ای ۶ دادذمت سعین خان 
وب ءبد الرحمی ولد عبد العزیز عغان بدرکاه هوانتبی پدا!رسید 
و حقیقت ترددات و تدببرات هوا حواهان این دولت بلند صوامت 
معررض بار یاندان معفل قدس گردید - خدیو ندردان هرایکازین 
بندهای جد کرخدست گذار را بقدررتوت ر منزلت بالطان‌گرانمایه . 
بلند پایه گردانبدند - سعید خاي را (خلعت خامه پا چار قب ۲ 
جمدهر مرصع با پپولگناره و ۵+شیر مرشع بر نواختند - ار فنقصب 
اور که #جبزاري ذات و زار موار ۶2 هزار سواردو |دچه سعا-یه 
بو" ذش هزاري ذشر هزار موار تمام دو(سپه سه ا-چه‌مقررماختاق " 
و خطاب ببادر ظفر جنگ و مرهمت در آسپ از طورل عاسهینی 
با زین طلا دیگری با زین مقلا و نیل؛ از حلقهً خامه با یراق نقره. و. 
ماد فیل عز امقیاز #خشیفخه - راچاه نجگت: -نگه پموممسته لحبحه ‏ 


مجل ۱۹۴۷ ( ۴٩‏ ) اول‌سال 
لیر سلم گذت - آگرچه برخي بنءاتب پرداخنند اما چون پرد؛ 
ظام شام آماق را درگرفت مبارزان نصرت قرب*برگردید: درخیمیای 
تفیر سبارش که دهنان ایناد: بود شب گذرانیدند. اگر تاریکیی 
شب حایل نگردیدی مقیورل ۷ نگشنه‌اخني بذل‌سار ربرخي 
پمل بوارگرننار آمدندی - و ساوش بي هوش از دیدضرب رحرب 
*جاهد آن عدکر ور [ جان هی درکر خدیو درجياگي عمر 
نی دابند شباشب از آب هیرمند بی آنکه نی بدمت ارد یا 
گذر معلوم نماید بأدیمه سري گذشته جمعی از همراهان را غربق 
بعر ننا گردادید -اولیامی دوامت اد میعاد - واصفبای سلطنت خدا 
۵اه - بربن, نث‌گزین که از موا اهب جایلة ايزدي است زبان به‌ندای 
شکر و دصت باد‌ای شهرانه" باز کشودند - و لوای دعای ازدیاه 
البال بی زرال اورگ آرای جاه وجلال بلندی گرا ساخنه بای تراذة 
مذرنم کشنند ۰ ۱ ۱ ۱ 
زان بیهتر گرري در ضمیر » ریت متان باش رآذاق گیر 
زمای تا زمان از «پیر بلند ه بثنعی دگر بان نبردز مند 
پیش ازین: بیک صد 22 سال فرمان روای ایران شاه 
طیماسیچی سام مبرزا پرادر خوو تخیر تندهار ( که خواجه کار بیکی 
سازم میرزا کمران #عراست آی می پرداخت ) فرسقاده بود - مییزا 
مرن پشلیدر ای خبروحشت اثر از فرط حمیت رحماست‌باپلذار 
زد اطع تموربةندهار رید پس از گرمیی هتم تقال سا 
مبرزا تاپ دسنبرد و طانت زد و کیرد مهارزان نبره گزدن و. 
کند آمرایرزم[ ین .نیاررده. بناگاهي رد بغرار نیاد - لز اتغاتات غریمه. 


لول‌مان ِ ( ۰ ) سذ4 ۳۳۷ | 
درا نیفکند: به نداست‌بر گردید - نوجی که بر طوح جرافغار تاخذه 
بود نبز تاب ضرف شمشدر آبدار رطع سفان . آنش بربیف بان 
و دیگر فدویان شجاعت نشان نیاورد: رو بگریز نپاه دجميي. 2 
فرار برخود نه پسندیده رهگرايعدم گشنند - و از تاخمت فوج بیم 
بر مردم علي مردان خان بقدرتزلزاي در نوج خان مشار الیه پدید 
آمد مود خان بعد ازدید این تذبذب ر تزلزل بدسنیاری تائید ایزد 
دادار - و ددگارمی انبال خافان جمان دار - با فرزندان ر برادران ,و 
دیگر مبارژانهف قول‌برفوج غذیم تاخدهبسان گران سبلی که رو براه 
نید-ر تندبادبی که رخ بنودا که > بخ استنفامت غذی برکندمجمعیت 
آذکرش را پراگفده گردانود - گروهی آزان وم‌شوم 4 وی نيسني شنانتند 
و باز ماندکان بپامردیی خیول باد خر ام ازایٍ معرکة ننگ و نام نیم 
جابی بدر بردند - رنا آن روی با ارغنداب که *حبم وخما بود 
عنان باز گرفتند - وان در ژمین اهموار دشوار گذار را مانع‌تعاتپ ‏ 
شیران بیش پیار که در کر خداوندگار دییی ر دنبا یل از نبار و 
]مان از دشوار باز ندانند پنداشته امید رار حیاب و نجات گشتند - 
معید خان و دیگر هواخراهان چذان صواب دیدند که کر امروز بفردا.. 
نگذاشنه ر غنیم هزیمت دیده را فرمت درنگ رمجال آهنگيمپزک 
نداده امررز از آب باید گذشت - و بای انديفة مایب همان روز 
مداد باد حرکت آتش هد هیبت اژ آب عبور نموده بلشکرگاه مقاهیر 
موجه گردیدنه . همین ک مسر يوزي عبره نموذٍ "فا پامن 
دید؟؟ احمال و اثفال بجا از گذاینه رربگریز نیاد - و همگي یاب 
راشای لین گروه بي شعوه مکرزوشیغانمیارش یه[ زد غنبیسی 


یداب ی 


سه۰۴۷ | ر ۳ ) اول.سال 
بای که نزءرصق ونم دلیران خون ریز اند . و در بوهٌ هبی) شیرای 
ال منیز - فوی گردانید . و جرانغاورا به مالت پردل خان و 
د عزنت خان ر عاول توی د حیات ترین و حصن وچندي دیگر از 
ققب دارآن با مه مد احدی *عکم نمود - د وج علي مردان 
غان. را بسرداریی ححی‌بیگ خویش‌خان مذبور و ءلي یگ فوکر 
معننمد ار طرح دست واست - ی عوض‌خار تاقشال با برادران وم 
بدگی کابلي و نید را با مه صداهدی طرح دست‌ چپ 
راز ۵اه - وپیلوان بباه الدیی را باسه صد سوار تفنگچي فراول ساخنه 
پیهتر رراذه کرد - افواج نصرت امنزاج بآئیر پسندیده روانف ارزار 
شدند - وازایی سو هیاوش هرزه کوش با بیرام علي خان حاکم نشاپور 
وهاندان فلغان خاکم درل ودترهمت علي سلطان حاکم‌خواف و بوف 
ملطان چمش زک و صفي طی‌سلطان قلءدار بممتو جمعی‌دیگرکه 
هملي بنج خش‌هزار ور بودند بنوزک مفوفپرداخه وتفنگهیان 
را پیش رد داشنه بعزم پیکار راهي گردید - در ساره یی تندهار 
قرارن هر دو #صکر بایکدیگرنبرد اراگشنه داد جلادت و جسار ت دادند ‏ 
۵رین نا افواج سه گانمٌ هراول و برانغار و جرانفار فزلباش باشارق 
مردار-فابکار جلو رئزرسیده ءهرادل بر سر هرارل آمد - و برانغار 
جافب راست هراول -پاه ظفر دمتاه با طرح بففار یرو 8۵- 
و جرانغار بمرقم علي مردان که طرح برانغار مبارزان دیری بودند 
ععافي: گهب - - چون فوج,هراول بدلیری راجه جکمت/ سنگه 
کیگر زاجهونان ذاموس جوی تبرد خویسان خف حکندر که به دبای 
صوافت رز نپذیرد پا بزجا بگ یاج هراول فنیم نامنتت گر 


7 اول‌سان: ( ۴۳ ): منم | 
,روز مبارک دو شنبه با تریب هشت هزار سوار ازهپیچان, خود ونوگران 
علی رداري خان هزم پدگر سیارش بدکردار که موضع ملجری ِ" 
دور آن نشیب و ذراز بسیار دارد-لشکر کاة ساختته بو وال اه 8 
صفوف معاضدان دین بمردان رژم آزمای نبره آر ۱- که‌بنوک پیکان 
عقد4 جوزهر از هم باز کشایند ‏ وب رسنا‌مها از مما بسپولمیربایله - 
زنبلان کود انگن صف شکی که‌ازخش وکیی کاعه که خرطوم فراز کذزن ! 
گوئی سئونیمت که آممانث آممار برپا دارد - ورتنی که دراز نمایند. 
پند اري کمندی است 5 گردن شیر گرد‌ون‌بآن خواهدبسی - ر هنگامي, 
کدراچنداناری چا زد مت که کرازمی دم درخواهدکفين ۰ 
بر آرامئه هرتفونی مقامی منامب و مکانی لیق,تمیین نمود-. 
فوج قول را "غود و ابو لبق برادر خوشی وارد: شیر برادر زاده و . 
پسران خود سعد اللهة و عیداللء ورایکامدداس خشوی کابل ۳ 
تردمان ر جمال بنگشی و دیگر منصب داران و احدیان تعینات موب 
کابل مستظپر ساخت - و فشون عرارل را به ثبات پانی راجهونان 
نبردگزیس تبور آٍی که جانبازي را بازی ر سراندازی را کار سازی 
دانسنه درسعرکث که رنگ ازرخ مردان بربزدورنگ برروی ردزگجنگن 
بازارند نیرر باه - معکم منگه و گوپالي سنگه د اوگر-ین و رام سذکه 
برادر ارو جگرام ز گي‌سلگه ولد بباریداس و همت سنگهر میدینمل 
بهدوربه و: آیندربیان و دیگرراجپوتان کومکیی موب ابل را باچار مد 
برق انداز *زین. فوج. مقزر ساخنه - راجه جکت‌سنگه را شرکرد!اپین 
گرود نید ب.ر برانغاررا به الیری و داوري: ماداب بارهه واخاری 
دا سل اي دید مج ابید دشر 


شهب (: ۳۴8۲ ) اول سال 


رده آر کلتن مباهدان دیس با قر "لباشان 
باطل گرین "و انهرام آن صلالت آثین 


ون سعید حان بعد از رمول بقنده‌ار مرزیادان و رعایای آن 
ملک را در موافقت د موالفت منشئت العزیمه دید - و دااست 
که تا آیی‌سر ز زمدی از لوث وجوده سیارش که در حوالیي فندهارنشصنه 
پاغوا ر ای سادة لوحان کوداه بیی بفساد آميزي ی و فدنه ۱ و 
اجنغال دارد - پاک دشود - و سلك چمبعیت او ژ هم بگسلد سکان [ 
و لایس چذا؛یباید اطاعت و انعباه تخواهند نود -وضبط این ۷ 
,داخواه درأضواهان صورت"خواهد یست - بنابرای تنگیی فرصت‌در نظر 
دالاخه و راة رسیدن بیع خان از ملدان و پوس عمد خان و جان 
نفار خان از بپکر و سبوسنان ندیده پاستص‌واب علبمردان خار مقرر 
ساخت - که هنگامٌ جنگ با سیارش باطل [ هنگ گرم گرداند _ * 
و *عمد نیج *خاطب به خانه‌زادخان را با در هزار موار بنگاهپابيي 
قلعه معییی گرذادید - و قلیلی ازمعنمدان علي‌مردان خان راباخان 
اشُنة -ایر جمعیت ورا کهتربپ سه هزار کس بود همراه گرفت. 
نذود که ازین گروه نسادی دو قلمه‌بررسه کار آین 5 گرچه علی ردان 
خان خود نیز اراد! برامدن نمردهخواست - که رده آرای قتال‌شو8 - 
نا چون در ورئی و در رنگیی فوکرار‌نفاق‌پیش؛او بروی ررژ انتادد‌بولد. 
سید غان باندیهة [ن که مناد| در شنی زد و خورد یکی زا گروه 
تکار بدگردار فرمت یامنه نخان موذورگزندی* رماند - به برآمدی 
رشي ته؟ ار یی خواههنازداشت ‏ زبیشت رهم ذ ی لفنده 


#ول.مالی: ۱۲ ۳ ) ام( 
پرسانه د و 1۵. لکب روپید ب+خودنگاه دارند - ردب وهزرمواز خوخوار 
اژ پیشا: عظمت و جال. در خدمست پاد‌شاهراد؟ اخبت:بید او معونی 
گشنه که اگر اتغاقا والیی ایران از نقصان .عقل ر طفیان جپلي. خولا. 
منوجه پیچار شود بیزاران ناكامي برگردد - چو سبارش مدهوش 
دران آیام باواحیی تندهار رسیده بجپت آنکد نوشلاوی بست آرو 
و بر حقیشت مطلع گرده سر راهپا گرفته بود - فره‌ان قضا جریان 

سعت او میرسد- و از آگبي بر ندواي آن سررشت مبرورسکیر از 
دست واهشتنه در روز 7 "عوب مصرعینزد شاه مفی میفرستد - 
شاه مضمو مفشور معلی درباننه از فرسنادن لشکر و اندیدم [مدی 
خوه باز می آید - د چون ايیی معني بزدی روز انتاهدل اجاس " 
مغزل *جاهدان دین را جمعیت تازه بیمرسید - و باطل مالن 
ادبار آئیی را ثبات از دل رنست ه 

راز اشراقات ضمیر خورشیدتغوی رخا یقن دنه سمیدهان 
همواره آرزو دا#مت که *عمد شیج +خطاب خانه زاد خاني‌سربرانرااد- 
د ازان رو کة کاري اژه بونوع نیامده برد ک9 ومیل ابرازاین منمنی 
گردد باظبارآین نمي پرداخت - +وه دربن یساق کار طلبی ژر بظپور 
پیوست و خدمت گذاری او در پیش 6اه خلافی رتبغبذیر ائي پانست. 
شبدخان آرزری خود راعرنده داشت‌نمود - خدیو حفیفت 6هپیش 

. از دصول عرضه داشت بدرکاه خلابق پناه پایةٌ اعنبار ار بای خطاي 

بر افزرده بودند - و .اییی معني بصبرت افزای.همگنار گریزه و . 


ل 
۰ #صصصستبسممميسي ۰ 
1 ز 1 


. ساه: شت‌؟ ۱ ۰:8۰ )". ایل ما 
من مران سلدوق مرمل گفته بوذ و در راد بسعید خالی رسیده بر , 
فرق: منناهات گذاشت - و آذاب تليم #مجي کهدریی درلت بافه 
مپزلتم ملعارفست تقد رسازی - و مقدم سعیدخان راکه از دیرباژ 
چشم اتنظار در راه آی باز داشت موز عظیم دانسنه بهعظیم و شیم 
نلقي نمود - از تدابیر صایبه و [راء ثانیگ این فور پررر؛ البي 1[ 
۰ نشور هدایمی 5 جوري بنام سحجذ خان بارامت مدور پیوست ‏ که 
مضموی نوازش ۵تون آن‌مشنمل بود بر تلقیی طردق معاربه رارشاد 
سیپل مد اهعة اشکرعراق «خبر ررانهشدن درةالناج #غتباری فرة(لعبن 
چهاداري پادشاهزاده معمد شاه شچاع بهادر - و بران که میاوش 
یال کوش به,شنفلری وصول کننایب ملک کهای گيتي پیما از 
کشک ۱ تخود بغراه برگشتهباشد - واگراز روز بدو تجاهیی خرد برهنموني 
ادبار که نصببةٌ بد ۱6 ن ابکار است ازانجا پیش آمده باشد - آن 
ارادت کیش عقیدت اندیش چفبن 9 بو را غنیمت نانوی خان ۱ 
را در قلعه تندهار باز گذارد - و خود باندویان جانبازبه‌پیار آن برگشه 
ررزگار برعت هرچه تمام‌ترشنافته اسای هدئیی آنسزاوار نيسفي, 
از بجخ و بر براندازد - و از رهگذر را مجام ناکزیر ایرر یساق تشتت 
اشاجر راه ندهد - - چه از مپاه آذوقه و خزانه آچه باید چنالعه بایه 
آماده امت - مباغ بیی لک ررپده با پادشاهزا؟ کامکار و خان 
فزران" پیادز صری نگ ارسال نموده مقرر فرهوده اه دم که وه 
پاک رز پیهه همرا: جمعی نزد ,فلم خا غرساند ‏ که از راه ملنا 
پا خود بپرا - و پني لک روپیه جان سهارخان #ششیی احدیان 0 
نمایند .که پاکهاف احدبي همراه گرنته ایس میلغرا ین عمدة الماک 


ل 
هه وم خر 


ول" ضال ‏ ( ۰ ۳ ) ماه ۷ 
خنمیدخان فرالقدر خان را با ذفدی بنگ بذرگاز هن ماه ردهمنی* 
لموذ - روز دیگر احند بیگ که ملیمردان خان وزمناکوکب چا 
و لب گرامي ؛ همراه او فرسفاد: پم" رسید - سعید خان مهارالید. ز ۳ 
آذدز فرمناد که در کابل بذوالقدر خان و نقدی ببگ پیومنه: باتفاق 
رر بدر که ولا نبند - و خود بفزنیی ر-وده چار روز برای آمدان راجه . 
جگت اه جمعی 4 ءج ماندا بودند توف گزید و بدتازم ۴ 
پیومتن آلجماعه بهمال|سنعهال موجه تندهار گردید - رچون حوالعع 
قلات رسید مکئیب *"عمد شد شیم و#وض خان آمد که هباوش با ابرخي _ 
حکام خراسان که بکومک او [مده اند در موفع سفچری که هش 
کروهیی ی قندهار است نشمثه - و خانی ی از فرلباشلن ملیمرد ان خا _ 
خاکگ نغاق برفرق روزار خود ر یخته با بار پدوسنه اند - و جممي 5 
درقلء: اند اکرج چه بظاهر با علیه‌ردان خان در مدد رفاق واتفاق‌اند اما 
پاباني با سیارش ساعه جنبان دوداني گشنه نوشلجات وداد و اتعان 
ارسال سیدارند - و بر آمدن تندهار تعریض دمود ۶ بامداد و اعانت" 
خون که در حقیقت او د اصلال است قوی دل مبگرد الد - و وی 
دج بود که این طرف قات درحل رترحال کمال دور بيبي وخزم 
گزيفي مرعي گردد و مطابق آن نوشن ءلیمردان خان سِ 
معلمدی حافر " |ها نامة رسداده بود نیز رسد - سعید خان در لور 
نام مزامم خبرداري و هوشياري که ناگزیر ری .و ردان 
چنافی, باید برری کار آیر هفدهم. ذي القمد:: عوالیی تلقهدار 
زمید. علیمرکارخان احتقبال تب فرمان رالاژ که با خلعست ناعزو. 
اراجیا مرح" و خأمچعر هزمنخ. تاره از عتقیرمممصضمتی: 


لو . (,۳ ) اپل ما - 
ری ۱ ونر ر شمش بر مرصیرر دو اپ از طویله خاصه + يکي . 
زد دیگری بای ما ول از حقة خاه یراق نقره رما 
فهل عفایت ترمرده - و مدار جنگ و جدال وحل و ترحال بر ولی 
دبریت او با گذاشنه با مید "هزبرخان ر نظر بپادر خويشگي که 
پایای نیزخلعت و امپ مرحمت شد رخصت فمودند - و فرما شد 
که. پزردي ریت پادشاهراد؟ نامدارسوید بخنیار برسد - ر حکم 
آقدس بصدور. پیوست که بپادر خان مبارز خان و برخی دیگر 
پندها ازنیول خود آمده بء‌سئرانبال ماعق‌گردند - وبوزیرخان ناظم 
پنيياب درمان نا جریان مادر گشت که بسرانجام غله پرد‌اخنه 
دم خود را تعیهن نماید که‌لز معال صوبةٌ پنچاب غله فره م آررده 
!اي هم بکاپل بغرسدند یا در راه بلشکر منصور آذرتهمي رسیده باشد 
و خود از داره الحلطنهٌ اهور بده ر الماک کبل رواده گردد - سعید خان 
با همرهانی از پشاور یلغاردموده در عرض پفع روز بکابل رسید - و چوی 
هنم مقنضيي سرعت بود از اسباب پیکار و مواد کارزار زیاد: ازقدر 
قیر بر نگرنیه روانه شد - در پانزده کررهیی_کابل نقدي بیگ که 
مرضه ذاشت علده‌ردان خا ن بدرگاه عرش اشنباه مي آررت سعید 
خان را دریافنه مکتوب علیمردان ی خارن بار رسانید رچون خراهش 
علی مردانی خاأن آن بود که فرالقدر خان را 1 بگندهار امد حقیقی 
پدررئی ۲ بكرناي و کنفیت اخلاص ار چناچه باین دروانتهبیي ‏ 
همپاد: ثقدي پیکگ بدرکاه کردین جاه روانه صاژه - - تا عرضه داشت 
زیر سین ند نا ار دار ارادتگو عقیمت و مرتمیر . 
هوا جوئي ر #رلأخوآهبی ار وید بمضامع حقانق مجامع. پزباند » .. 


ادل ملل ۵۰ (/) ۱ 
.موار ۱ و و . مد ۳۳ ازاجمله دو در [-م از أطویلگ خامنه: 
کی + زین مردع دیگرسه با زی طلی میناررو تیل, از یملع 
خامه با پراق نقره ر ماده نیل وده لک ررپیه نقد بطریق انا . 
مرامرلز ساخنه یا بیست هزار سواز نیرد آرا مرخص دادن" . 
و هنگام رخصت بزبان درربار فرمودند که اگر شاه صفي خود 
بقندهار آیدآر نرزند ولا گیر با لشکر جرار بدا صوب شذاننه معرکه 
آراي پیگر گرده - واگر لشکر بفرستد نوجی از مبارزان ‏ خونخوا 
۳۷ خان دوران بهادر نصرت جنگ نعیی نماید - تا ب‌تنبیه 
و تادیب آن‌گروهضلالت پزره ببرد ازند - و هریکی ! ز امرا که درخدصت 
۱ پادشازاد؟ بلندمقدار بمالش فزا مزلباش»واژ ون آثار دنمنوری پانقه بودند 
بمراحم باد‌شاهاره فرق مباهان برافراخمت راجه جدسنگه بعثایت 
خلعت خامه و اسپ از طوبل خاهء با زییی مطا وفیل از حلقه 
خاصه - لجابت خان ب#خلعت ر احمپ بازین یلا -و شر کد ام از ار 
ماه - ولد راجه گچسدگه - وماد‌هوسنگه ولد زازرتن - تخلعت رامي 
با زین نقره ر نقاره و لپر اسپ ولد میات خان #خلعمت و (سپ و 
خطاب خاني - مفنخرو مياهيگهنند - و جانه‌پارخان و ذر الفقار خان 
و هربستگه و کرپارام و گروهي ,دیگر امنصبدیر نیز بنوازشي درخور 
اقتصاص یاننند - و دیانت خان را دیوان - و درسنکام. پسر معئمد. 
خایر را جخهی و وافعه فویص ايیی آشکررگردانید: بمرحمت غلمبص 
بر نواخنند - وخان. دوران در نصرج نصري جنگ را که از پاراه تفادنق 
پرایغ طلب بنام اوررفته بود"  -‏ بحي از رخصعهپاد شاشراد؟ بجفار 
تست جزوژی چند شرفب داژن مور 


۱۰۴۷ ۱ 0 .. اول..فتال 
:با عمگر آقبل چرس نزدهاي تذهن.:خواهيم نرمود - بالفل پایع 
کت رزپیه از خزانگ بل باخود ببرد 2 زاجم یک لک ررپبه بدد: 
۱ از زمیدن تندهار +علیمردان خان برساند - که باو انعام فرمولاة ایم 
و درزلک ررپیه بصینة مساعدت خود ماصرف شود - و از تن 
«سبلغ مذکور دیگر بندهای پادشاهي را هنگام احنياج بتدر ضرور برمم _ 
مضاعدت - پیلک مفدود و بیادر او و تبعٌ علیمردان خان را درخور 
حال هر ایک بطریق انعام بدهد - و چون تلم خان بةندهار رسد 

و خاطر از سیارش و گرد آدریی آذرقه و سایر ناگزیر نلعه داري فراهم 
آآید حصار بقليم خان حواله نموده علیمردان خان را پا توابع ربنه 
وبار بکابل زرد - وهازانجا پسر خود *عمد شیج را همراه داده رانة 
حفتور گرداند - ربا نیجی مسنعد پیکار در عبل بنشیند - هرگه 
«لشهر فزلباش حرکت کند» بکمک لیم خان بردازد - و از پبشگاه 
فوازش خافانی بعلیمردار خان منشور سعادت‌گنجور با خلست خاسه 

و جیقة مرمع و خفجر مرمع با پپولکناره و شمدیر مرمع گران ببا 

۱ پدست ات مراد ملدوز فر-نادنن - و ماک مغدود و کامران ر 
که #خت ياوري طربق هواجوئی اي ر دولت اند بنیود می‌پینودنه 
نیز بمذایت خلمتومر انراژ گره‌انیدند - و جون احتمال آنداشت 
که شاه صفي از شففت‌خبر تسغیر قندهارمتوجه آن‌دیار گردد -۰ 88 . 
) ,فاصیگ خلادت پاد‌شاه زاد؟ کمار معمد شاه شهاع ببادر را دز هثر 
:[مازنهان اي القعده (جسنه ساعنی اغلعت خاصه. باچارقب 
طادوزي 3 جیققهرمع ر جمذهر مر دا بژناره و همهیر موسع 
پاضاب هیزژموار پمنصحیت. گو آزده هزاریی_ذات: ر جصیهزار : 


آپل اي ط ۳۰ 4 سذه ۱۰۴۷ 
برد - کعمد عیخ را اعزاز نمود؛ بقلم در آررد - و وم بزم چم ۱ 
مم شیادت پدقهیم رسانیده سین امین تین تدهار ر 
مکرر مت نزو سپارش بی هوش فرمنادم باغراء آن ادبار | ان 
می پرداخت - بقفل رسانید - وبرج ز داراحصاررا بهبند‌های ادغاهي 
سپرده تا رمیدن سعید خان که عریِه علیمرداان خان را با عرقه . 
۰ دشت خود خصعوب رفبع الله ما م خورش رون درکاه معلیی 
ساخته بوه - و پیش از ورود بیغ جبای کشا با قریب زار موز 
پصوب تلدهار راهي شد: . مذنظر نشست - و چون بیست و جباز 
شوال رنبع الله شرف اندوژ ملازمت گشنه هر در عرضه داشت ۷ 
نظراندس گذرنید-چننه رش یت - افیی حضدرت قل 
خان ناظم ملنا را که بمنصب چار هزاری ذات و چار هزار سوار 
سرادراز بوه از امل ر اننه بنصب پفجیزاریی ذات و بفجبزارسوز 
درهزار سواردر اسپه سه اسپه بر نواخنه بقعویض خدمت صوباداری 
نندهار ر حراست قلعهٌ آن باند بايکي بخشیدند -ر حگم شد ک 
با لشکر ملدان بقندهار رشنابد - و پیوسفب معمد خان تادعنمي 
حاکم بهکرو جان نثار خان حاکم سیوستان فرمان شد- که از آن ۳ 
بتندهار خود ر ] برساند - و پرلدغ : جپاي مطاع بسعید خان مصعوب 
رنهع (لله شرف‌سدور یاست - که از ارطابي ر پدار پژرهی ار میدان 
که بمهرد.رمیدن, نشتق ملیشردار خی بی امبا ادها 
شده باشد.- و اگرتا وروب مذشور رواجب الذعان ي ‏ هي ان 
ررانه گردد - که انواج نپووزی بلمك ار معین گشنه : ر گوهیر فلقي 
سطنست" بادیاهزاد1 بت ببدلگلاید. جاذ ماع بمادر نز 


اه فیب( ۱ ۳۴ ) اول مال 
تلع و نگپبانی‌مدار مزبوربپرداند - عوض خان نیم شوال با هزان 
خوار خوخوار از غزنیی موجه قندهاز گردید - و *سعمد. .شوخ تنیز 
واموجب اشارا عرض خان ي با هزار سوار جلادت آثار از بل بره نوردمی 
ذر آمد - و چار دهم شوال و خان ن ب»قر رسید - دقدی بیگ 
نوگر معئمد علیمردان خان کبا دیگر عرضه پاشت خان مشارالیه رو 
بدرگه جوان پنام آورده بود و برای -پردن قاعةٌ مقر بنوض خار 
از هلي سردا خای دسنوری یاه <هم‌مابررا خالي کردهبمرص 
.مان باز گذاشت ‏ - عوض خان گررهی را عانظت قلعه نگاهد اشنه 
بوحق ویکم شوال بقندهار رمید - علیمردان خان از آمدن عوضب 
, ان مسنظیر گذدخه او را باحتر امتمام بقلء» در آورد - و برای با 
مدارش و برامدن قاعه گزئیان از تذبذب بیست رسیو شوال خطبه 
بالقاب گراه‌یی خاقان کشور * مدان حضرت صاحب قران ثانین بلند 
آراژه گردانیده وجوه دراهم بنام نامی واسم سامی‌فروغ [ گین‌ساخت - 
.و حصول این امیفت چجدی (خاص بسی, و زرا +یشض دادار کر-از 
لر امروخته زء اشرفي محئولی بدئهُ »بارک با ءرضه:داشنی منبی 
از ابراژ خواه‌ش اسنلام عنبهٌ گردوی آتار - و در مان عوض خان 
#عصار. ۰عوب لدمد برهوگ ملازم خود بپاية -ریر خلافت ارسال : 
داشتی - و مومن شیم خلف «عید خان_بقلاتٌ که پذ منزلیی 
فندهار وانع استی رسیده فلع [درا از گماشنه علنهردار #۷ ی که خان 
هرهز جرباپ چرس آن یز باو نوثنه بود بنصرف در آورد - و طایفه 
او برس ۶ امک ٍ گذاشقه باومت مت ربوم شوال بتندمار رسیعر. 
یلرهردازن نی که از پی مر گول اهر نیزیی : دیگت نانته 


ول ال ( جن ) مه 
از اسقکام قلعه رکت و ختضی ومط شبرر د مرن آینز معانوة 
فراژ جبل له وا پزداخنه بدزاه آسمان جاه که قبلگ-اقبال نکب 
افضال است عرفه داشت نمود - که چوي شاه بأعریک جنلف مکوز 
اندیشء نساد پیشه خدمات گزیده ر ترددات پسندید؟ مرا ز پذر مرا 
از نظر متبارانداخته در اهاک می میکوشد فاچار بأآن‌آمفان کیوان 
مکان زیفهاری شده و اعتصام بعررا مثقاي عتبودیمت آن سد4 یه 
ذمو1 مخواهم که قذدهار را باولهای درلت پایدار بسبارم - و تارت 
فلغار به ادراگ معامت تقبیل عنبهٌ ولا که مننهاي اماني:و 
مبنفای آمال اي عقیدت کبش ارادت اندیش امت بر افراژم 
امیدرارم که بکی از بندها با لشکری ماد؟ پیکر بدینصرب مرخص, 
شود - لا ها آمدا لها علصرنت گودد - و هر ۸ 
داشت نزو سعید خان به پشاور درسناد - و بار نوشت که بمچرد 
رصول ررانة درگه معلی ساخنه اللماس ملشور ماطفث .- 
که ثمیمةٌ گردی مباهات - و ومبلعٌ جات من باشد - نمائیه -. 
و النظار صدور یرلیخ فضا نفاذ زکشبده خود بدیس جاذب 
راهي گردید - ر عرض خان قاتقال که بار نزدیک بود و تیم س 
نظم ملثان را نیز بر ارسال عرفه داقلت و طلیب لذکر ظفر طرز 
7 گبي داده تعرض نمود - که مننخار حکم نبوده روانه شوند - 3 تَفرقة 
امل قلعه #جمعدمت گراید - و خاطر اب نیازمفد ازنگراني برایه"- 
اژانی؛ که سعید خان بیشتر با عرض خا درغزنيي و ۱ به مضلهین 
پمر خود درکل جهعر مض نکلشداشته +1۳۹ ماختهبن که 4 هد نشنه 
عانذفردان‌خان برند با همرهان تا ناه تارسیدن او پانبانی -.. 


تفای را یا رین زر ۳۹ بت ناو باراجای: کرد 
ابید مالک منان برد: - و ماه کواکبب‌شمار منوجه تصخپر 
آپن ۵ دیار اسب . بقدم ادبار پش مد در موضع . کوشگن. لخود 
فیذٍ نش کرد - و بذربعة مکرو تزویر ختي فزلباشان خامل (لذکر 
را از ءلی‌مزدان خا گرد داختهجانب خود باز کشید - وازیس 

رهگذر تشنت ر تذبذب + تمام ال قلمه نشیثان راه یانت - و آثار 


۱ لاف آرا که یب سس نظا م است بردی روژ .اهر ماس ۱ 


طربتق ناني : بمیارش باز کشاد: ۳ ۳۹ آنبا مي نمودنه 
با اب بر [درد: با طایفه دیگو که نقوش دورنگی از ناصیةٌ احوال 
کثیر ااختال شار نبزبپید بوه معال بمیده نرمناد - و برخي از 
خویشان صداقت نشان و غاهان جان فشان را در ارک ل6اهذاشت - 
در خال این حال سرامد مر زبانان قند‌هار ملک مفدو و برآذر 
او کامران که بطلب علي مردان‌خان | مده بودند برمم‌کنکاش برگزاردند. 
که اگر متابمنی و هوا جوئي پند‌ها پندهاي پادشاه سکندر جاه ر شفپشاه 
فلک با رکاد پیش نباد خاطر عانببی بیس امت - درین وت که 
#ارای ایران در مقیام کی لوزي : خوی ريزي است - و ونا و وذلق 
" هبار نشیذان صورت نفاق گرننه نت کابل که مد "۳ 
[وله ثر میرمد باید نکاشت - - که هنگام طلب خود را پرمانذه ۱۰ 

فایرنو! نزد خرد هد لته بکلمرار گفبي.4ه خست سین 
تلا زلزاهیینو سمبد:هان را [۱۴ خن الومپاني جر یل 


اولیدمالن؛ یم / ی 
بیگراکه #مباجی جمرش یفده ونینه نود بولر زان نود 
ورب آنک: + پسپر را با نغایس+تنصوقات فرسناه شاه از تجدع خود.! یا 
نیامیج فراعت که اعیله سازی و خدءه بدازي از 2 فوز به» ین 
آرد و ین عزیست میاوش قوللر(قاسی را که بمشرد: مفقدین 
درستاده بوك حکم نمود که بصوب تندهار بشنابد - و پیش از وصون 
خود بملی مردان‌خان بنویسد کهاز (-تمام‌ثیجه ءعکرهلدرستای شاه 
مرا پمک تعدیی نموده است و پهر. ازان که بقلءه درآید خاط له 
۱ عیام حصار وا پرداخنه گر : تواند اورا دسنگیر ساخنه روانثٌ . حضنونن 
سازد و (ا همانا بقئل آورد - ررئمی مشعر بر گونا گور عواطفت و 
سراحم و ارمال کمک‌نزدعلی مردان‌خال فرستاد - تا بنجوبه و تامهم 
اررا بمافل گرداند - ازاأچا که بیدار مغزهآگله دل بدینگونه دیو. افسانپاً 
نغنود - ناظم تندهار بم از رسیدر رثم‌زنوشته -یارش بسیارف پبتام 
داد که اعال ] دنت بدین جانب مصلیوری نیست - جه اگز: 
پیش از درزد مواکب هندوسنان با ل#کرخود بعصار درائي ی از کثرت 
سردم کار بعصرت مبعشد - و اگر در فذاه قلد بنهيني نیم آلمبمت 
ک بءد از وررد افواج با همر هار سهر ذذا گردي - هبارش_آنرز ۰ 
بگوش قبول نشنود: بفراه آمد - و برای در دس خویخن. هم ار : 
تقدهار دیگر بارا بعلي: مردآن خان نوشت - خان مومی ابید پاسم1 
داد - که بپثر آنصت که از گرد راه بخزاما برگزهي تا سر برزی, 
زجان دز بدن"هارم تر! گرد قلمة .نخواهم : گذاهنت.- هأومزاوی] از 
آگبي پرزیقت بعال عیاش زا پیش .از پیهرید تاکیه موی لو 
بقل بسنت د وه جرز رهز وم کم جلی‌سردلرماز یز 


۳ ) او تما 
ین تا برع هنز نگاو رقمت کررزار له حهناز زنط 
زر یام هاه مفی اينمعفي را برای که او زا رداچ کار و رون 
لاز فد" «نگلفنه امسته حمل نموده رزنی ننهال - و مکرزهر اففانی: 
باه پیمائتی که زمار غنودگیی خرد. است با ادماه مجرلص برگزازد 
1 #لیمزد‌ان خان از فزونمی مامان و دمانگه ره گرای خیالات فامدة 
گفنه او را پاعبال بیاسا رسانيدي اموال ار را بدست باید [ورث -خان 
مزیوز از نوشنگ لعتي خهر مان خویش رذن قصد ناصواب ]۱6 
گردید: اغود اندیشبد - که درب هذکام که تمیذی و قندهار وحبة 
صریمت اقلبم کشای‌فرمان درماي هادوهتاگشنه و نزذیک ات 
که افواج قاهرد بعرگع دراید هاه مفی "عریض برخي از هنگامه 
آرایان: فصاه چشم از حقوق:دیربی خدست می و پدر باز بسنه درنگر 
جنا‌ومان‌می انناده امت چرالفود را بمعرض تلف درآوزم- وباچنین 
پادشاهي 
دبپیم و آرامگه نیاز مندار هفت اقلیم‌است براه ضالفت شنابم - 
و بفوتع کمک لهکر قزلباش که مکرر دلخوش عسکر روم شده - 
خبیل هنوا جوئي شاه مفی که درعه جور مبدش از بسیاری مفلمْه : 
دماهر مرائي نوحه عرائی ات ر هر کلشانه غم خانة - پویم ‏ اولیخ 
آنکه تا.یکباره مکنون میر مس بزملا نیفند چندي "در ظاهر ربق 
مطاوعت شاه محلوک داشنء پنبانیتخم اخلاس در زمین عبودیتب 
دنوسپ ی کاشنه. بام - و راه ارمال زمل و رمایل. به اولياي 
ابید ٍ_ برل کم ارم - ویچوی: ری ۱ 


که درگاه خوانین مجده #اهشن پناه خدارندان تخت ۲ 


موچ حل 


ان رال ۱ )6 ,تب 
چاه رماتیده ناضیگ سعامت با کب آحتان غولین»مکن پززانریزند 
وا زو باه که برد جناقبال ‏ جاوش نيرزي ما هبعج 
۳ سچه شکري دیو بند قلعه کشا ...ری 
مامی ملک زابلستان باه ضانات آن مین گیردف - حباکم قنددهباو 
باذرالقدر خان ملوک پسندیده نمودد مرخص گردائید - و گذت . 
که پاسیج اي مقدمات بزبان یکی از صعنمدان خود سپرده او وا نزد 
سمید خاي میفرمنم - و ازان رر که درایام درلت "حضرت تجننی 
مکانی: ظفر خار پسر خواجه ابوالعس که به نیابت پدر پنظم مپزم 
موف بل می پرداخمت !جیت قرب جوارازمغاني «ملیمردار: خار 
ارسال داشنه بود - و خان مزور در برابر آن چیزی نفربناده درینوه 
ملي بیگ را که از آنای‌مع‌نداو بود بالغقی از اشیا ررانه سماخشی : 
5و هم بایصال هديةٌ ظفر خان بپردأزه و همبپاسن گزاریی حعیّدخلن 
تیام نماید - «چون دردهم مال جلوس عالم آز ۱ ذیضت (علام اسللم 
بهوب پاجاب بعزم تخیر دندهار مقرر شد - عرضه داهشت وزبرخان 
ناظم پاجاب مشعر برفعط و فلاعی آتصوبه بدرگاه سلاطیری ماب رمین - 
اوانجا که نك +سلچی با با ار مهرآثار اي دولرت پایدار 
#هیر انتدار امت - این رکضمت خجهننه را بسیال دیکرباز گذاغترنن 
علبهردان خان پص از آگبی بیبگ مراد حصانت.حعهار پرداشنه 
قم منیعی : بر فراز جیل له که مشرنب اسی برحصار تندعاز 
جرا راخت - د اولیخ ابرارر نوشبت.کة بفقریب انوا هافیننان 
هنیا میوع ..طر. (گریه امیاب قلمء داووازتراشانن ب[فزقه. 


مفهوو خی زار واني انهات دلهانه: باه بفندهار بغرتند.> تم 


۱ وی انوا وی وب و رهز اطوار 


ین » سلطنت گردوی ۲ ار بعلي مردان خان و انموده اورا به بندگیي 
دزگله آحمان جاه مستمال گرداند - سعید خان بامطلام سفهدان »وه 
کابل که لخاني ازای نکاشنه آمد را پرداخنه پدبی آا ملقب 


به درلاقدر خان.راپنيافي نزد هلیمردان خان فرستاد - ار بقندهار 


آعداننه سرائب جبار كشائي و گيني )براني اقبال روژ انزدرن - 
بو فصوری مملکت - و وسعتث دولت - و فراوایع ‏ اسبابة قدرت و 
,دسنگاه.- و فزونيي مواد حشمت ر جاه - و کثرت خیول بادپا - و 
زهنتبازی فیول کو ربا - و خزااش موفوره - و عصاکر مفصوره -و دیگر 
-امارات فبررزی - و عاماا بپررزی - بعلیمردان خان ببان مود - 
و باعطاف بي پایان و الطاك نمایان خاقان ممالک سنان امیدوار 
ساخنه برگزارد - که چون از رپعان برناني و عنقون کر آزماني 
حضرت شاهافاهي هرمیم دیر برا که اختنام آن پیش نبا همت : 


ول و عزیت جهان پیرای بادشاه جهار کشا گردید بتائیدات رباني 


ور.*خنصر زماني مطابق خواهشش اولیاه این دولات درجهانق 
(اچاج پذیرفت - ویهر مملقت. دشوار کشا که کشایش آن مطمیع 


ار بلندرٌ همتآ-مان پیزند ایی‌شرنشاه‌دین پناه ثشت بهتوهبرک . 


آنتماني درتمتر رئنی‌موامق.] ] رزري اصفياي این‌سلطنت جاود‌انی 
نقتییانه وی که اخاس ره مپر جاد] ممتقیم بندگی‌گفته 
«خمیا تلةهازا کم پهشنر نیز باولیاه ِ این دیدشان.ژال ها 
حقینای بود به داي دایب خرن را بمولا اقب : 


ول نو 1 بفز, 
جات تن مطابق‌هزار و سی ودوم‌هری از نادناخ سو 
و لت رن شاه مبدالمزیز خان را با همرهازرخصطاتذرفنی ماع 

هه وسکان داده تفظیم امور تندهار #فجعلی خان زیک تشاها 
خکوضف کرضان داشت وشاه زا پابا میگفت ر سی‌نوشت تفویفن 
من - و خود بایران برگنی - د پس از سچري شدن گنجهلي :خان 
خلف او علیمردان خان را ناظم آس,ولایت گردانبده بانای زاننین 
می نکاشی: د چون قزایم اررنگ خلانت اجلوس الم ارای ت 
خاناني آممانی پایه گردید مهم قندهار اهم دانسته خوانتژه" 
اعلام ظذ ر اتسام بصوب دار املك کابل برافرازند . و آی بلدا.ر1 مین 
مرادق عظست و جلل و مرکز رایات۳ببت و اقبال گر اند ور 
از دراریی نلک ملطنت را با مساکرستاره. مار و ثوپ بسیار.و 
فیلان کوه دار بدار‌صوب بفرسنند - دربن انا نثذه آمیزیی انافنه 
نیره ایام - و شورش انگیزیی بندیلبای بد فرجام - ر نفاق گزینی. 
و ضلالت آئینيع دکنیان ذ کام - رری نمود - و یسا نلدهاز چندي 
در توتف افلاد .و بعد ازان که خاطر اولبای دولت قاهره از تندده 
رادیب ايیی فساد پیشان !اجمعیت گرائید بسعید خار" حاکم 
بل یرلیغ رفت که تعین جفود نصرت آمود بهشادی حصار تلدهاو 
مر تگمد: ایم باید که از تنظیم و تفسیق صرباً بل ر هر در 
بتلشش و فرو نشانمی فننه انافنة جهال. نشیی آنصیبه نارخ گهتم 
جاار آمانه " پاعد که برد رمیدن: فرضای وا بی-توقضب: و تصیال 
ص ایند مزال افراده از را تبار" که عنقیوب سعیی خواهه. 
شن مانب تانب اي و 5 اکتا زینو "یلیل ولج 


۳ + و ) ۳ 
اه آید. « هرت جات مکني .اس راي , ثقپ:را پدلر 
ایابی‌خواهش .او جوابی نفرمودند... و حغرر شد که خانجبان بقندیجار 
| پیاید ؟ - او از کامل مخشي. ون آسا ي بام:شکاران ی لدولمت که‌از وئوز 
ان بزداني حضرت جلت مكاني در ات ملطنت مدار کار 
برآنبا بو. ماخنه صوبة ملنان براي خویشضش و هرلمت قلعة برلی 
تب امهای جر پر ۵ 0 ۵ ۳ هیام اب 
خود را از ملنا خانن بمدد عبد الء‌زیز خان براند - ملنمص. او بقبول 

مومول گردید - شاه ای ماجری از نوت زینل بیگ دربانته پیومنه 
۳ کمن ذره میت مبی بو - و نتظار تابو میکشید - تا انکه خدیو 
ای در «یٍل پانزیهم سلطنت حضرت جنت ماني بسببي که 
درتضاعیف.ونایع نهم‌مال از دور اول‌جلوس اقبال مانوس بنفصیل 
قمام نگرش یافقه بار دوم بدکی تشریف نرمودنه - و زینل بیگت 
سفیر ایران که هلوز از درگاه گردور‌جاه رخصت انصراف نه یاننه 
بود پنبانی بشاه عباس نوشبت - که دریر «نگم که پادشاهزاد! ول 
مکلن که نظام عمالک سواه اعظم هندوستان بآرای مواب انما و 
تدبهرات ی ی کشای او باز بصنه است بمیم دکن مهنول است. 
زگ اندايدهٌ تندهار هر دی بادد به ازین ی قابو نیسی - شاه فرصت 
غُْیمت شمرده برمر تندهار آمد - وچون عبد العزیژ خان‌نلمه داوبه 
از مرانب -چه داری رک رگزاري و مدارج زرمآتیونبدآزمائي بصدیر 

وهی اه فباوست ماه ر کمک صوبه .دار ملنان پیرا ي اف 
لین رید مبجه و معاشر؟ چل گر جوز با چههی دیگررال 
بندايادنياهي زجب رزیور با دجم جلوین جضري ۱ 


#ل طل 3 ۲۶ ) شب ۳۷ 
دپپماارین ابران رمید با خان عالم. که :از پیشکم جضیت:جییم 
مكلي پرمالت ونکه بود بعنول, مفارت,فردتاله انیا ایز هب 
نموه - حضرت جنبت مکاني چون. از اعیان دولت کنکاش "خومثز 
و اینان در جواب ماندنه .7۲ بعضر که همواره در حل مفلات 
و گذف معضلات از راي رزین و ریت دررببی خاقان خورشید 
شمیر امتصواب مي نمودند دربن باب نیز آان فریغ اي دون 
جلالت مصلوری جسنند - اعلی حضرت معررضداشنند که هرچئد 
در اعطاء ای حصی رکبی جز ررائي آرزدی فرمان ررای ایراب 
امري دیگر لعوظ خاطر حق گزیی نیست . ملظ« مر بیان جبان 
ر صورت گزیفان کیبان از فزونبی|-نياهه دارای‌ایران حوامند انکهچد 
ارل ی آنکه مد ابواب این‌گفنار تموده خاطر از حصار پسر ام مواه 
و لوازم قلعه داري وا پرداخته خانجهار لومي راکه بذرت .تبیله 
و فزونيع سامان و دعنگاه و »رت و اعذجار امعیاز دارد پدرانصوب 
بفرسنند - که گر دارای ایران به تبعطیر آن پردازد پای ثبات. 
فشرده چندای مقارست نماید که اي مرید . اخلاص بر خولو .را 
پرماند - و کیفر ان هرکگت زموهیده و رکضست ناپسندیده در کناو : 
آماني ۲ آمالشن گذارد - بیدا اغلي که پنانیدات آسماني: ۳۹ 
بویقات رباني تسغیر (تالیم مبعه پیش نهاد همست ولا و نیست ‏ 
بلنمي. ؟ رای خود. گودانیده باثد.+ و باسعاد اقبال رز انزیی, او 
مداد طالع همایوی - تذلیل رتاب ماطبی ورزر رتعفی جلف یوبن 
بیچپر (تندازب رچه عزیست "ساخاه چگونه : واصنی _خولعد. شید که ۳ 
نجزیین از اجزای مماپنش ربا بکتي ارو اینهیجنجزنن میت 


یه انز ( ۴۳۴ / ال مال " 
وت ی پیه نرق عزت ان 


با با دیکرفاام ‏ ان دبار 


چون ایزد جبان پرداز و داداز بی انباز حدوث هر (سری اژ. 
مور دراستب+ ز جبابانيي ب_ هراثری از آثار سلطنت و کشوز 
مناني را بوقلی مخصوص و مصاعتی خاص منوط گردانید: امت- 
ودبه به تجلیع صغنی از صفات علیا و تاثبر اسمي از امماء سای مربوط - 
گرچه توجه اقس برتصفیرحمارتندهار که از حمو حمینة 

زلوایمدان اسبت و کشایش دیگو قلاع ۳1 دیار همواره میذبول بود - 
تاچدی حصول این امنوت بحبب وررد اخلی موانح و وتوع برخی 
عوایق که آشتخال بدنع آن نا زپر بود در پرد! توئف ماند - و بعد 
لزان کهکار گز زاران تقدیر مواد تعصیل اي کم و اشباب تسپیل ان 

مرام آماده گردانیدنه - و هنم آی شد که شگرذکاریی اقبال جهان 
امردژ وذمرنگه ازی درلت عدو موز - نقاب تعویق از چنبر؟ مقصود 
برگیردا * دربری سال فرخ‌فال 5شایش آی موبل رنیع با دیگر سعاقل 
مذیعه جلوا ظبور دا - چنالپء بنفصیل گزارش مي یابد - ایس 
حصار امثوار از سال چبلم سرب رآرائیی حضرت عرش آشياني بعل 
از (لنییاء مبرزز مظفر مفوی بدرکه سلاطیی مطاف درتصرف بند کان 

یی ین [شضا گرد .نان بین - پس از ادرنگ نشهنيي حضرت خشی 
مکی شاه خیاس که همواره ثملي ی »امه دردل اش ونیل 
بت جولی "وهای بافي اه قر ار درلح‌هاد بموتبق * 


ول مان ۳ ۱۳۳ 
خان که سیم خدبو هفت کهور از مهنرا "لفات همرایی | 
رواب نهررزی اندوخُنهبود (عذایت ضاعت رامپ باژین. مطلاسغاخر 
گشنه دمنورعی معاودت یادت » ۶ 
بیست د چهارم [ شول ] ساحل دربای جین به نزول اند 
مپبط برئات گرد‌بد - راجه جیسنگه که از وطس آمده بون - و نیفب 
خان و مکرست خان و دیگر بندها که در دارالخلانه اقاصی داهتنن" 
" بادراگ‌شرف مازمت معنسعد گشنند - تچابت‌خان به کولمرخص 
شد . هربسنگه ولدکش سنگه راتپور بامانة پانصدیی ذات بملصین: 
هزار و پانصدبي هشت صد سوار فرق عزت بر افراخت » 
دربی تارج رفبع ال برادر زا تامی خان از نیال 
اهراز درلت تقبیل عنبة مپیر مرتبه نخوده عرضه داشت علیمردان 
خان مشئمل بر زينباري شدن بدرگ؟ خایق پناهر تمسک اعبل 
منبن بادگي ر اراد تملیم قلعهُ تندهار باولبای درلمی پایدار و " 
عرضه داشت سعید خان که مضمون آن نارش می بابد از 2 
آتدس گذرانید « 
روز دو شنجه بیست و ششم شوال بادشاه گبني پذاه کمن موار 
دار الشاده‌توجه فرموده حری, خلافت رابانوار ظل‌اللبي برافروخنئه : 
قربن ررز مبازن نیل موموم بمقبول عامی سرامه انبل 
عادل خان کة با ماز طلا و جل زر بفت الی درز رماده ثیل: 
بر-بیل پدشکش ررانهً آستان منعلی, بماخته بو نظر و ذر مها 
ر مجمد امین رلي شاه . فلجضان که بازگي از قوزان: مدا سعادیت-< 
آمذان پوس دریایته بود پموعمنت خلت و منعنبن چخمندیی فا 


۴ ( ۲۲ ) او‌مال . 
* و دیگر آلت‌چنگ پرداخنه نایر؟ قبال بر افررخننه - و مباژژان لشگر , 
مقضور ازدر ردیوار دروی حصار راخنم ملپوران را به تبغ[بدار ازهم. _ 
وگفرانیدن ‏ و عیال و اطفال اینان بقید مار در آرردند - چون 
سزیش مهار خایو دربن کرزار بزخم تفنگ در گذشت - اعلی 
" حضرت او را پس ار راجعت (خلعت بر نواخقه بمراحم پال‌شاهانه 

چاردهم [ شولل ] ؛خان عالم در اسپ راهوار مرحمت نهد 
یودفت معمد خان تاثکندي تبولدار سرار بیکر بمنصب ه 
ین ذات و در هزار و پانصد موار از اسل و اضافة سر انرازي 
ینمی یات - مادجوسنگه ر هري سنگه پصران راورتر از زاد بوم خوش 
۷ هر کدام یک فیل ,برهم پیش گذرانیه - خاقان شبر شکار 
از چبارم ماه تاهزدهم در مضانات پرگنٌ‌پنصوان نوزده ببر بتفنگ 
و مد چرز به باز و بسياري از دیگر جاندارار چرنده و پرنده شکار 
نموده نوزدهم عذان یکرار بممت دارآخانه منعطف ماخنه از 
دربای گنک عبور فرمودند - و جوالیی قهبهٌ وروی معد.کر (قبال 
گودید - ریس روز جمال خان‌قرارل را که دربن شکارخدست نیکولجا 
آورده بوه بزر -فچیدم مبلغ #همسنک او ر کر هشت هزار روپیه. 
شد پدر مرحمت نمودند * 

منم [ شوال ] از عرضه دانت سیومین پور جال بممامع 
مایق #جامع رمید که روز +نجشلیه دهم شوال آی راا گبررا از 
ختر فا نوا ای صفوي سب سعلوت شرشت بوجله آهده -اعلی 
مرت آبی اک نزاه را بزینت #فعا موم اناد الله ویره‌ی « 


زراول‌جا ( ۲۲ ) سنفبم», 
.. گزداردنف . -- هیر خاش الله مخاطس. برجمست لین باضانگ پانطیی ۰ 
بات بینصب در هزاری هزار و پانصد سوار میافی گهنبه چ چا 
#جم [ شول ] هزار -وار شایسنه خای را درر نله امین 
«قرز نموده اور بمنصب ب#جبفاری باجپزار موار- مه هزار سر زو ۱ 
"اچه ۵ اهچه بر نواچننه - خلبل. اثله خان میر آتشص ۰ #ص 
تواول بیگی ي نیز بدو. مفروض امحت ب‌فارمت فدل ۰ بلای وایگی : 
ات 
هشنم [ شوال ] میررا رسیم معوی که برلیغ مپلی بطلب,از ۰ 
ثرف صدور یایته بود بدولمت» صلازمت فایز گردیه ۰ رسنم خان / 
خلعسف خاصه و اپ از طونلگ خاصه با زیی مطلءوفیل از حق2 
خامء عفایت نمود: رخصت انصراف به سنبیل دنه ور 
نیم [ شوال ] یمهی الدوله و عامي انضخان با ارباب دنثر 
۰ گردهی دیگر از بندهاي پادشاهي .گم پص از انتباض رایات 
عالیات از وارا! غانه راهي: شد: بودند باردوی کیان پوي ملستی 
گشنه سعادت آستار ن بوس دریاننفد - چون جرنی از فداد پدشزان 
آن مرزهنان در موضع گرادی از ءضافات پرگذه جدرار گرد ]مدع 
باعنماه اسنووریی جا پا از جاوة اطاعشد ر انقبیاد بییور گذاشنه بودنه 
صالخا " بیج فرید ولد قطب الدین .خان با تابینان و خلیل 
الله خا مر انش با جمعی برق انداز ز جان و خان +2 خی 
(حدیای با ایهن‌پان از پیشگه خلادت معبن شدند - تاامای زندگیع 
,مخذول. زیخ #راندازن درا مر هپاست بعییبی تمام 
#ايعه اقا هیر ورد ها یگزنبا دای تپرپننایی 


ختاد ۱۰۳۷ ۰( ۲۰ ) ون نال 
".یجهان پیما ادا اخلافه بصوب موررن که فصطادي است مشعین . 
, بانواح مباع ر امفاف ودوش و طبور برد نوردي یت -رواحوآیع 
هار الخانه خیام گردین ام بر اف راخذند - ۳ روژ میمنت 
اتلارژ مراسی داخبااخانه بسدف ان و نوجداریی ری رري دربای 
جون را خان خواجه بر مفرض شد - و نخسنیی بخلعمت: خاصه 
. 2 دویمدن !مت و یل نوازش بافده مرخص گهند و 
پیت رشثم [ رمضان ) موضع نچایت پور که در اقطاع 
چابیت خان ا-مت بضیا: لو ظفر انتها ماور ند ۰ 
پدهت و ۳ ۱ ره‌ضان ] ظاهر فصبة وروی که از اکبر اباد, 
ات و چاو کرو باشاهیست معط مرادق فلکي ارتفاغ گردید- 
و رمنم خان تیولدار منبّهل دربن منزل سعادت ملازمت دریادت ه 
۱ سا ام این ماه [ رمضان ] ساحل دریای گنگ که آبش در 
شیر یلی ر گوارای گز ی یده ترین میاه سواد اعظم هندوستان بیشت 
آنشان ی ادمت خیم اقبال گشت - و دربن ی ماه مبلغ ي هزار رپ 
مقرر بهقبا و ارباب دق یی تقسیم پذیردت ه 
؛ غر شوال بءرض اند رسیه که دریی تواحي پبری چند در 
۱ له فراهم [ امده بقطان رو 1 نوردان»آن سر ژمین ایذا می راد 
- خه ن دادگر که خیر سگالیی برایا عدء پیش نباد همت پادشاهازة 
1 "آرند ! | و منوچه گدنه یازده بذر به تفنگ شکار فرمودنن ه 
مهو 2 [ وال ] تجابب خن دولمت ۳ سای ۰ 
ی تقو رل رن ذزیای فرین 0 
رو دیماان میتفر ي مزا بر نگ 


ازل سال ۱٩‏ ) ۷ 
ساطای مراد خان بکوچک |حنبه پاش ناظم موس پیشد. که بغنزه 
رمیدی نون مشارالبه با لهفر خود بدا صیب منافته کرد نان 
منصرف گر دد - و اررا ردان حضور سازد - فومان رراي ابرآن‌صا نف . 
ی احمد ِِ« تین غلام شاه ساي [ ِ" ۶ 
تولراناسي ر رمیده بود 1 شاه رخا لر و سوت خان خویفن 
خان آحمد د گروهي دیگر بمالش خان احمد فرسئاث - او برينمعفي 
آگپي یانته کوچکب احمد پاها را نزد خود طلبید - کوهک احمد 
,پا جنه مردار دیگر که درای نواحي افاست دل*نند اخان |حمن 
پدوست - و در پای حصار مزیوان که بند خان «زبور بود فررق. 
مد - درین ائْذا ماوت با ش با لشکر حول بنة جرب افواج. بمي ربزه - 
و کوچک احمد را که بمرض مبنلا شده"بود ر ازین رهگذر لشکر روم 
از توزگ افناده با در پاشا و دیگر گروه انبوه بغال آرر‌چندي از 

۱ گراخت و درانجا باجل موعود در گذشت - و میارش کرد‌یفان را 
بسلیمان خان حواله تمود: ماموران را نیز ی شاه مفي درحدر مراجفت ۱ 
/۳ اژ ایرران بصفاها ن آورد؛ گذ راید و 6 

پثرافراخشن رایات گينی پیما بقصد صید وا و 

داراغلاة کیراباد بصوب سورون وگذارشن 


۱ برخی دیگر ونِع 


۷یج( .. (ا ) , ازل مال 
۱ کلم ربزشندبرفب و بارانآثرا عاسرو نفوده. تا. مه ماه محرکه 
اافرئژ پفگر گردید - و قریب بهست زار زژماش بههتی..دا۵ -. 
زين فا مرنضی پاشا باجل طبيعي رخت همني بر بستا: 
خلعه گزیخان پعد از ءپري شدن فلعه دار تا چرده آروژ آثرا .پایبان 
داشنه داد مردانگي مي ۵ادنه - - پص از آن تنگ آمده و طاقیت 
مر ات حصار بپی هردار دریخود ندیده امان طلبیدند - شاه تلعه 
را منصرفی گشقه اقسام معترنه د دیگر رمایا رل رخصت ننود ‏ 
کنداپرای لشکرردما از اعالی ر امایل همراهبرده هرطایخه (اني 
فره‌ثاه - چذانچه گروهی کم بقندهار رمیده بودند همراه علیمردان 
,جان که مب آمدن ار گزاوش خواهد یادت بیندوسنان آسده 
تارف اخمت بامنلام مد و تیه بر آنراختفه - و خاذان گینی منان 
از ءراطف ماکانه بیشتری زا در ژمر؟ بندکن در آررده چندي را 
که هوای وطی در سر داهنند زر نقد ءنایت فرم‌ودند - و فرمان 
شد که منگفلان بدر عورت بر جبازان -رکر واا روانه نمایند ه 
دیگر بغعی ورژیدن خان امد خا ن ازدان.خاکم کردستان - که 
لزبلاه معموز؟ مشپور؟ آن حس آباد و شهر زدر و مریوای امث - 
چون خان مزئور نجنو از خونریزی شیاه مفي خایف گفته پنبانی 
پمسلاگ مطاوعت و مذیم موافقت رومیان در آمده بود - اربی هن 
که یماقایروان درسیان آمد کنک اشکر رب نفمود: بقیصرنوشت 
که بکي ار تم رایات قرب این ملک یرلدغ زرد که هرگه ۳ 
اشازه نمایم [ولر خود ر رسانود؟ ایس و / اه ور حصینه آن 
به تمرف بیآزرد .ه مرا پتولیع و اراهی وق خضور گردبانن - 


بر چ ‏ اه از ی 
اس ۲۹۳ ی ی : نا ف 
نج ایآ درلیت بروي بر آورد 0۳ اچی 
بملعان مراد.جان پیغام داد - کما ی قلمه ندینا, اي رای زاین 
۵ وامیی با چندیی که آرززي. زیت اه یامن موزمزط: 
تووگنرا . مس لکد گرد.... و دیگراسهطلقی مدای شوند -. خلععر زا چیواع 
می‌فمايم و جو طشمضی او به يراي ر میدز لدم تزع 
#سامزه: ندصتار سچرده ماطای, زا دینه» و اژاچاکه در فزلباش بفزرنیم - 
جسن خبرت داشمت بیومفی و پاشا موسوم گشمت. اتخاطان ضجط ایرز ارو 
رز به یره خود غامی مرتضی پاها نام باز. رنه بمزیست ای 
س رایات. که‌دریی یساق هش ناد همبت گردانیده پود. رکفی یی 
ول 7 و به تبریز که آهالیی) آن مکلی از شیر بر آمد: اجیل زینارير 
شدو بودند ر-یده سه روتوفیب کرد - - ریس اثلا از نوشنة:و: ادیبفود 
که از امداجول ارسالی داشانه بود . دريانسب .كه. ۰ چن. هزین غیجییم 
خونگیار ضلالت هگن برد (مور مملکته ررم جوم آوردد ری د میا 
« از ددریی فومان بگذ ار در تفبذب اند لبم ,ان .و نزدیزب راد 
که ترا اي بقواهه ملب و دواست, رل باود - مهرد آكيني ردی‌ساج 
بل خمام معاردت نماید ار تیمیاز تنوم اون 
عون پسرعسفوبهزچه.تجامتبر باستنهولی بهتاسه.. وبخونان ای 
هزای که بیع تبقاع تن 


یه 26۷ | ( |  )‏ ء, اول سال 
7 رسقم خان دربسبت - رمنم خر هرچند در جدال و تنال کوشید (ما, 
کازی از پیش ننوانست برث - و جمشي ر گران اورد کاه بکشذری, 
۰ داد ناکام بصوب تبریو برگشت ه ۱ 

دیگر واقعگ ایرران - در عید ملطنت شاه عباس که باصالت 
زای و اصابت تذبیر- و فزونیی حفظ - و حرامت مملکت. و فرادانیی 
ضبط - و میاست مپاهي و رعیبت - از دیگر سلاطیری صفوبه امنباز 
داشت - هرگاه لشکر ررم بر قزاباش می آمد - ازانرر که شاه از پیکار 
گرففه بوک - جنگ مواجبه نمیگرد- ۴ باحکامحصون و تخریب معال 
مر راه لشکر نفیم و احراق فضجم ر لبق آن مواضع و سد طرق آذوته 
می پرداخت - و بدیی, سب رومی ناکم بر مدگشت ۳ درینول ۵5 
ردای ولایت ردم گردید - و شاه صفی حکم فرمای ایران - قیصرررم 
باراد! تخیر ایروان د تبریز و بفداد که شاه عباس آنرا بفگر و تدبیر 

و حرب و پیکر از ستارومداری کشیده باصرف در آورد؛ بود منوجه 
گمت و بر خلاف قانوي نیاگان خزیش که بي‌مانعة عظیم و حادفة 
جسیم از مسنقر اررنگ فران دهي حنرکی نمي نمودند با لشکر 
مرار از موار و پیاده د تونچيي‌قدر انداز و نواخانةً با سامان و هاز 
تخست بر ایروان آمده حصار آنرا که در فبط طیمامپ قلي خان راد 
امیر کژنه ان بود محاصرد نمود - تا یک هفته بسر دای توپ و 
تفن هانامة کارزار گرم داشقه دیوار سار از چند جا,بزمیرن هموار 


رنه -زطبها سپ قلي خان کغ از دی مظاصره و غلیگٌافاج رم 


اول مال ۱ ۲ ) جف/۳ [, 
۰ درینوا عرض داشت صفدر خان که در خشم‌مالي میمنت. (شنمال 
,او رنگس آزائي خاقان ممالک سنان جعذوان سفارن درل شاه مفي 
فترمان رراي ایران رننه بو مذخمل بر ب‌ضني سوم آن مملکمب که 
ماعنه درنگ صفدرخان دران‌ملک و میب تاخیر دیس شاه صفين 
۹۹ بدر 3 خوافیی پناه رمید - و ازان رو که دانسفري موایم مدبوره 
. دربعضتي ونایغ‌آتیه مدخلي دازدآثر | درین نگاریس نامه بومی‌نگارد » 
يکي مان بل رای امت - تفصیلش آنکه پاشاي را از تیهبر 
زوم ملظان مراد‌خان متوهم گشنه بشاه مفي نوشت - که اگر فوجي 
ازدلیران کار آژه ود: روانهٌ ایس حدود سازید حصار حواله لمود: 
بیايم - شاه براي حصول ای امنیمی که مرکوز طییعت اربید 
بتمریز شقانله رمتم خان گرجي ناظ آنرادکه درار هنگنر مچپضافر 
ایران بود با اشکر [ذر با#جان و گروهی دیگر جهن وان فرسئاد ‏ و 
چوی تیصر روم بر اراد؟ حاکم وان و توجه افواج ایران [گاه گردید : 
رقمي منبي از انسامتلطف نکاشته بر ینام داد - که بي رتوع اضري 
که »وجب اعراف آزبی دردمای و باعمت النیام بوالهع ایرایی باشه 
هصار بقل اش »هرد از عقل و داش دور ات - باید که آزین 
خواهش نار و عزیست نا مزا با آنده دی پیرامون چنیین 
آتيثايي باطل نگرده که ما آن ولییت را براي توطی باو مفوض 
مدثهايم - چل هزار موار بکمک ار فرمناديم که اگر لشکر: باون 
میک وایآید به نجردرپیگار دار از وزگارش برآورند تفا موز 
تذکر ایران و حشر روم پکمرقیه رانع شد - ر پاشاي وان 6ه پرمیدن 
جکم ملطان مراد بای ازعپد خود بپشهمای ,گنه بل تلع ا برومن ‏ 


شنه ۳۴ ۱ ) ...۰ ,. اول مال 
* ورنچوی.دالوزان ۰ پیکار گزین داخل ثغر گردیدنه  -‏ کردها کره مردام 

آلجا بوماطت نیک ان ايری درلمتا بلند شولت آمده مسق 
گشتند < مگر الوس «لکن و دیگر در تبیلة وبیله که کور کریمداد . 
با دیگر مقاهیر بی بنیاد دزان گرد بی رفاد بمر می برد -. 
د چون از نزوئیي حراس رین آمدن نداشنند را: ژینیار جز 
وج نادستپوهاي »سیر ابر درهاي تاک پا رن 
غزاة فیررزی نراوان انبار غلغْ مرده بناراج برده منازل و مساکن آن 
خن خرابان دیس ردینی ازبیخ ۳ #ن بر کندندگ رازن کهخالفای 
یی درلت آممان زبت را جیز ناکلمی نصیبةٌ نبست درار جبال 


مرتفعه ر شیاب ضیقه ازبا! برف رباران اند نوازلآسمان برمغارق 
شا مي بارید - و از پائی, سیلاب شمشهر آتش افشان پيادهاي 
کوة پیما که چون باد بر کنگر "عاپ بلندي گرا گشنی کاخ هسنیی 
گرره خاکسار از پا می انداخت - چون مقاهیر از شدت برودت هوا 
و تمز یآب تبیغ *چاهد ان فبريزي ادخما پسذوة امد ه بود ذ۵ه - ر #رررژ 
چمعی مرحله پيماي نيسني میگشنند- ارو رسداری جز مپردن 
کوز کریمدان با اهل وعیال ندیده آن واژرن طالع را دمتگیر ماخته 
باتوبع راواحق حول نمودنه - و جنگ آورال‌نصرت مند ازني 
. مراچجعت کرد 4» پبشاور نزد ممیید خان رمیدنه - خاي حقیقت حای 
بدرگاه معلیي مرشه داشت نمود - اورنگ نشیر قبال او را بعذایبی 
اربال لت خامه مرب رانراخناد - و فرمان شد که آن تجهار یه 
روژگر.را بغ یاسا رماند- ار پس. از وی برلیخ‌جیان مطیاع آن شوه 
اخمی قیره اختر را بقل رمانیدیه( .  ..‏ س 


اول: سال ( 1۱۳ یه ) 
گفنه در عدره نوهاني فررکش کرد: بزدند طلمه ذا۵له در کین 
اتنظار نشسنند 6) هنم فرصت به تیراه [مده باتفاق: مردم اه 
که درظاهر بنوردیدن جاد؟ اطاعت و فرمای پذيري پیرابگ: نات 
مرااچام می دادند - و در باطن بانذیهه مخالفت و عصیان مزاد 
خهران ابدی و خذلن مرمدي می اندرختند - وبرای دفع ملگ 
. تور اورک زاي و شاءبیگک افريدي ویبرادران زخویشا نآنبا که یره 
هعادت و رهذمونيي دولت‌غاشية ازقناه ۲رلیای این سلطلت خدا ۵۵ 
بردرش دارند بپانه می طلبیدنه - مر بشورش بردارند - سعید 
خان اف 5 کابل که برمم هرسال فشلاق در پشاور نموده بود قریب 
پانزده هرا پیاد؟ کوه سیو کماندار از عشایر افاغنه آن دیلر که بسطونی 
اتبال ی فلک بارگاه همه را ایل و هنقله ساخنه بود گرق آورد؛ 
با راجه جگت سنگه و پردل خان رعزت خان رمید ولي ربرخی 
دیگر تخداوران خواخوار و دوعزار سوار از تابیقار خود همراه یمقوب 
کشميري وئیل خویش بماله شش مقاهیر معی کرد - اتغاقا پیش 
از رمول افواج قاهره بعدود غرلغنی کوه نشینان آن مرژمین براي 
حرات مال دجان ازدست ی بپادر اه فیررژی نشان برادر 
کریمداد ر 1۹ سایقا بیلیخ فرار نموده باه و دریئیوا باغواي نذرمعمد 
ان دالعی بل پوشید: در تبایل نفر درآسده آتش نتله ملنیب 
میگردانید - و آن‌طایفةٌ حق نشفاس را بر معافدت وموانقمی خان 
مزبور تعریض مینمود - با برادز هزار میر اررک زئي. که با کوز 
کریمد اد نرد,يكردگي می بات ازهم ایند ویدی دسنتآویز 
ابثر حران. نف و ءمکر انبان را پذهرة نموده در بنگشرم با9 دیدنه.-. 


پمنب 1*۴۷ ( ۱۳ ) ایل عال 
۰ از اصلی و اضانه نوازش یات - ملا عبدٍ اللطیف دنر ,دار 7 تن 
تخطاب عقیدت خاني. مقلخر گردید.- و چون ای مجلس خرددوس 
7 ان ری بنشاط و شادمانی و مسرت و کمرانی بااتچام رسبه - خاقان 
خورشیه انضال معاب نوال مذکوی مینو مثال را بفروغ عظمت 
" و جلل نور آگین گردانیدند ‏ و نواب نلک نقاب عرش جذاب 
پاد‌شاهزاد] جپانیان ببلم ماحب افسام جواهر و دیگر امناف _ 
نفایس برمم پیهکش گذرانبدنه - و بشرف پديماني رسید » 
۱ پانزدهم رمصان دشک مپرزا عیسی تال پانزدة آمپ 
گچمي که از جوا کته فرمناه بود - ر پیشکش عمد شریف 
خالوی بافر خان مه فیل که او اردیسه ررانةٌ درگاه معلی ساخنه ‏ 
از ناراقهس گذشت ه , .۰ ,۱ 
بیست رچپارم [ رمضان ») مبدالرحمن ررهیاء که داخل لشگر 
ملصوز دک است بملصپ هزاریی ذات ر هشنصه سوار از امل 
و اضانه مر افلخار بر انراخت - کلبان جپالا ملازم رانا جکت سنگه 
بء‌نایت (حپ و نبل سر افراز گردید: دمنورمی معاودت یافت - 
. از فزونیع م عاطفت رانا خلعت و فبل همراه ر فرهنادند ه 
کشته شدن کور دنداد پسر جلاله هم احداد 
۰ .. چوی جمعي ازالوسات نفزید رقم ضلات برپلشایی ظلمانیع 
ایناري مثبت بود از تباه نی ر غذر خواهي که ازم شکیمت 
فتئه بموشت آن بمگالای خسارت [؟ این است اخیال معال اناد 
تور یداه معصیت باه را با منتمیای و اخنی از انهمار و اعوان 
. .منت پنیایی که بجد ر جبد ببلدرای ظعر نشان: اوارا دشت (دبار 


2 


اول.سال ۱ ۱ ۱۳ 
پیوار چجب دلر! شکوه - ٍ هرو جویبار سلطنیت جادفاهراده وید 
شاه شهاع. پییااعر -بو پادشاجزاد؟ والا تچار مراد شین« مغ (مبپب 
از طویلةٌ خاصة با زین طلی مینا کار مذایتشد - ر در البوین از 
وه 
طویلهٌ خاصه یکی بازیی طلای میذاکار دیگری با زيي طلاي ماده 
پو|مطة العقد فرصان ررائي پادشاهزاده *جمد لرنگ یب بهادر 
5 در درلناباه بودند ارسالداشتنه : به یمیری ره نیز هبو ادبي 
از طویلة خاصه يکي با زب طلای مینا کاردیگری با زین طای ساده. 
و جصدد خان جیان و راجه گجسنگه خلت مرحمث فرموبنه- 
پیشکش خاآن دوران بپادر نصرت جنک موبه دار مالوه در ۱ هزار 
۳ بنظر انور در آمد - اگرچه.ور مر زمی مابور از دیر ۲ 
بلج ۳ مي پرداخنند (ما درس دولنت خد| دال که روز بازار هن 
پرررست باب عالي رسیده - چنانچه تیست جامه واری اژای که 
بوژهدار رنگین باشد هشناد روپیه - و سالبه چل رپیه مقرر شده - در 
نعمت و نفامت هي پارچه از پارچپاي حفید که خامةٌ سواد 
اعظم هندومنان پبشت نشان امت بأن نمیرمد - و در هوايٍ تابستان: 
لباساتدس !زانست - بان شوران ببادر و شایسته‌خان و لغنی دیگر 
از امرلی تحینات جنوبي‌سمااک - ماننف حهبدا خی - و رفید خال, - 
وغیر ایذان - خلعت زمسناني فرمفاده آمد - بسید جال و در پسر 
ار برجي و دمتار خال مرهست. نموه رخصت گمرات دلدنه -ز 
چارمد افردي باو و شهصه: مبر4صعوب او بزاربه ن ینار" گجرات 
عنایبی. شد. صلاببت خان .ال ر :اضانه ویو ات 
و هو( موار جر بان راخب - یمن ,بیالپانم بومي جزاررپي8: 


مه ۰۳۷ ۱ ۷  )‏ . . . او حال 
یب زارروبوه ضیاب گشت -وبنامر مه لكهي نیل عط4ُ فرمودنهط ِ 
:شب پانزه‌هم [ شعبان ] بدس وز منود نضلر هلعارا پعنایسی 
هزر زریده دامن اهید بر آمودند » 
دوم رمضان عمارات ردپبی معط دشجمی و اقبال گردیك- 
دربن مکان نزه چپار ررز مسرت صید و ذکار اندرخته از راه ففپور 
بدار الخلانگ اکبر ابا مکوجه گذیند * 
ههتم [ رمضان ] خان خانان «پپجالر و عامي اتفلخان و 
معرملیخان و دیگر بندهای اخلاص نهان که بامرخاقاني در داراخلانه 
مانده بودند پذیره نشده در نوو منزل بتقییل آسنان ملایکی .آشیان 
اهراز معادات. در جهانی نموند » 
نیم [ رمضان ] مطابق شم بیمی_عبم روز مبارک در شنبه 
آفتاب "ذلک خلاذمت با نر ایزدفی ماحت دار الخلانه را بوررد مهعود 
تنعادت ]مود گره‌انیده هریغ افزای درلنیانم معلیي گردید - و از انیا 
1 ساعت درخند؟ شمسی رژن اخننام سال چل‌مر ششم و افندام 
سال چل و هفثم از زنگ‌کانیی جاوداني بءد از انقضای بن و نیم 
گر ان روز مبارک بود - پیه‌کاران باراه اقبال حریم دوامت را 
بسایع بانیای رنک رنگی - ربشاطبهاي کونا گون - و اصناف ازانیی 
زربن - و حیمبیی - آزاحنه‌بودند #ودرس ساعت خجسنه آن گرانهاده 
گوهر بزر ر خیم و دیگر اشباه معبوده برخته آمدء وجیب و 
قاسان آمیدجبانبار بزر نثار بر آمود- خدیو هفت اقلیم بر حربر 
مر تفزیزه بز تخت مرمع "زا زد؟برنا ایرپیر اسمی جلیضن 
نرفووه"دفت: ور امعان بتذل رعظاایر کهدن - پپاههاسزایه اخت . 


اول مان )٩(‏ منم ۶۴۷ , 

داراشکوه - و گوهر مدف جبانباني باد‌شاهراد؟ مچمد شا هیام 
بهادر - خلعت زمشناني -و بمبین پوز خادت دراک ررپبه ند 
نیز . بطریق انعام مرحمت نرمودند - و بیمین الدوله آمقب خارب 
خان خانان عپیساار- و عامي انشلیای - ر دیگر اسرای عمدل: 
حضو خلعت زمسناني عذایت شد - شاه علي بخلمت و خدمت 
نوجداريي (جمی از تذبیر آفزوده پسر راجه بیتبلدای که نيابة بآ 
مي 9 ۲ انة منصب و مرحمت امس ءز (فنخار اندوخنه 


روش توجه ۳3 انبال بصوب باري 
و حچشر شمحسي ورن ائدس بعند معاوذت 
هشنم [ شعبان ] علام ظفر اتسام بنشاط میر و شکار از داوااخلانة 
اکبر اباد بصوب باري بر انراخته آمد - و باغ نور منزل معروف به 
دمروبه وررد [قدسي نضدارت ر طرارت فردوسي یانت - راجه بینهنداس 
ر بغلعت بر نواخنه بیط رخصمت دادند ۰ 
نیم [ شعبان ] از نور منزل کوج شد ه 
درآژدهم [ شعبان ] منازل ماح؟ تالب باري به نزرل آشرتب 
باب آسماني یافت - پلم روز درباري ر هشت ریز در نواهیی آن 
عشرت اندوژ. صبد و تخهیر بود: مه داد شیر فر که از هبل حبلهٌ 
آن زهر؟ شیر ]همان آب گدني . و چقدیس یله کار و آهو و جاح آن 
طعم .نبنگ تفنگ گردانهند - مبرزا مراد . مفقوي» مخاطنب 
بالدفات خان. پماصیي در هزاري هزار»وار ( امل ۳ اضمایع. وبانتام 
۴ 


زد ( ۸ ) ۲ ۲ وخ مان" 
ور زمذر* که تین گزینان [-فسدنرد دران گرد فد بردنه تا 
ی ای ی و نیح این 
پاز دهم [ زجب ] الله ودیركخان را بفوجدازي وتیزداری 
1 معال بر نواخنة دسنوری ۵ادند ِ د 
7 هقدهم [ رجب ] راجه پیتهلداس از دهآدهیره 5 بطروق وطی. 
باو مرحمتت شده - ر هرذهم ۹ ۱۳۷3 با پسر خود جسونت سئله 
از موط خوبش ببارگاه معلی رسیده دولت کوش درباننند - 
شعی الله عرب بخدست کوتوالیي دارالانة کب رآبان از تخیر شاه 
علي و اضامه مذصب مباهي گردید ۰ ۲ 
. بیست والجم [ رجب ] کلیان جهاا مازم راناجلت سنگه که 
رخی از احوال ار در تسین جلد گزارده آمد بدهاه جپان پناه . 
[مد؛ لخنی از اشیا که رانا بعکوان پیشکش مصعوب ار ارسال داشنه 
بود باظر اکسیر اثر در آرد ه 
بهست ر ششم [ رجب ] حکیم حاذق را از منصب باز داشته 


1 


پانزده هزار رویبه سالداده عنایت درمودند » 
شب بیمت و هفنم [ رجب ]ده هزار ررپیه مقرر باریاپ 
۳ رسد ه ‏ و / ۲ ۱ 
مر غعبان امانت خان 5مونسين خط اد خط نم ۳ ددم 
۳۳ رقف .ک۵بدن - در جایزا کنابه که درون گنیف آهمان رفعمی 
منا وله آقاز حفنرت ۳ ممناز الزماني نکاشته بزد بعذایمی 
مر نهر رید نج دس س وس برع تمد 


وین و باهیز 0ب را تخر مرب 


از سال. 3 نید 
گر انبد - آخر الامرسلطان ببناهر گجراتي او تشفزیتن احوال 3 لته 
امیمال نایک فربقته گ۵نه از راجء یرت طلب موق * وراجة ت 
و نا کام دل ۰ ازنا یک بو کرنذه پیش او کرسناد . ملطان با 
برمیدن آن یکا. زمانه "نشاط پی پایان اندوخضت - و نایکگا 
عمر هماجا بسر آوره - - یمد ازان آوای ذغمهٌدلکشای تانسینن کلاوئبی 
گرلياري که منظور شیمعمد غوث بود گوشجب‌انیان بردورشیز 
لو عابتا نزد را مک پنه و قلعهٌ باند هورام جفه بکپیله اسیاب : 
عاميابي ماه داشت - چون بعنائي ار دربن دتیق در مجلصی 
,بیشت آئیی پادشاه نگ بار5 <ضرت عرش آشیانی - که مچمع 
دانشوران ربزگار - و مرجع هفرسادان هر دیار* مود مگرر مذکور 
گردرد - ملذور الب ار عوب معنه‌دي نزد رم ,فرسنادند - 
راجه با وجود کما ل خواهش ازرری فرمان پ : پذيري تانسییی را ررانكٌ 
حور ؟ ردانید - پعد ازانکه شر شرف آمنانبیس دربانت . و زشمع .۰ 
پردازي و لطف آواز ار خاطر اتدس را نفاط [ گین ساخت -"اژ 
پیشاه عفایت مشمول نوازش بیکران فرموده نسبت رای پاية 
اءنبارزش بر افزودند - امروژ مدارخنیا گران هفدوسنان ببشت ذشان 
برتصانبف خشو ر تصانیف اومت با 

دربن تاریخ [ غرارجب ] میرتغان میر توزک ازامل واضانه. 
پنصب هزاری ۵ات و مه صد موار مفلخ رگردین ۰ 

"هفتم [ ریب ] مراندازیخان قلماق نیت نقاژهبلد ری 
ی چورٍ بحرفی [شرب‌اوسید کهمرشد قلی خان فوجدار مپنرا 4 
۶ داي سای م باس اي تاخمت بربکی: رموافیع. رفنیف: :1 


مفنیط ۱ ٩‏ ) اوصال . 
و امقای آن نامیده ٍست - و خبال بیشن از میر نیز یگچندی بر: 


۰ مرائید: اند - پس ازان راجه مان تووز که تلع گوالبار در تصرف 


۳ بود بر دنایق نخمات ر تصنیفات هندرمنان آگیسی دمام. 
داشت- معانمی تازه بزباي گوالیاگزارش داده - طرز جدید درسیان 
آون - تادربانت آن بر ههگنان آمان‌گرده - و تصذیف مذضمذگر 
کهی را که پدشوای دبرن کفره بو بش پد نامیه - و هرجه در 
سنایش دیگر بزرکان کیش با تعریف ابا نروت یا فصیل. 
مراب" ب عشق فراهم آررد - اسنت هر پد - زا یکبخشوی کلاوات 
کد از تربیت کردهای راجه مان پود - دهر پد را اجزالت مضامیی 
رگن - وساسبت, عبازات نوآئین - ر حس ننمة دل نشین - و 
لطف تصرنات گزب - باه کمال رمانید - چنانیه آهنگ بی 
همیائی اد ررزگار را درگرفنت - رماني آواز او بمرتبهٌ بود که برخلاف 
مائر ندمه سرایان که افل مرزیه تا در کس هم آواز نشوند نیکو 
ی و - تذپا درکمال خوبي و سیر آهنگي *ذخواند - و 
و شد بنایت پلند را که پزیان هندومنان ذیپ خوادند - بنوهی 
اق میکرد که دانایان دشوار پسئد ای 2 فن نعسین و آمربن می 
نمودند - و مناثر میگشنند - ود9 وقت خوادس پکهرچ‌نیز مینواختی 
ز در ااب که ادای نغمةٌ صرف (خهت - و هنگام صرائیگن بآن آغاز 
کننه - طرز یکنائی داشت - پص ازانکه راجه مان رخ مت هحني پر 
بصبت. چلذی پا پسر او راجه بکرناجیی بخر برد - و چوی تام 
کوایاز با رابفشن, از تصرف راجع پکرماجثیت بر امد ۰ ۹1 راجه 
کیره منز ملق قشم رفح سهو :هرایم | تین روزکار بامررائي 


. ۲ول: تال ۱ ۰ ) سا و 
هزاز وپانضه وان و عرض خان فاقهال بمقضی" ۳ 
هزار ر پانصد سوار از اصل ز اضافه صرافراز گشننف 
غر؟ زجب - لعل خا کازنمی راک اردن سای هن 
مرامد فغمة سرایان ن هندرستانی ژبان امت بمرحمت ات ز خطاب 
گین مملدر بر نواخنند - ار داماد باس پمرتان ميي امبت که 
حالش گزارش مي یابد - و طرز اررا از شاگرد انش ندکو فا گرفقه - 
و در خواند دهرید های ۱ و برزش او عدیل ندارد - او چباز پضر 
۵ رد که هام خواندان با او انجازند ِ ۳ ایغها خوشعال اسمت و 
بسرام - ایفان در خوانندگي قریٍ ید یگرنه - و تخستج چوی فيمي 
و ملدگگ درسني دارد بنام زاممی ‏ خدیو بو تبال تسئیفان مي بل۵ن - 
اما سر دفترمصلفان.درین ژمان, عشرت ‏ آگیس #جت تزئدن جگذاتهه 
مپاکب رای اعت - اگر چ* مداره امبنانی خوانندگان هندومتار 
ببشت نشان دب ر تصانيفي که [ذرا گیت ۲ 0 و دهرو و(سشتی 
گوبنه بوه - لیکن از انرو که اینی ذغمات شگرت آئین بزنان کرنوی 
شبوم داشت - و مردم او ن ۰رزمین از عدم ادرک معانیع "آن 
#جز نخمةه د آهنگش در نم ي باننلد - مبر خصرر هزاره نواد که از 
مریدان شی نظام الدو دن بدارني ملد دهلوي مذشاه امست - چبار 
رگونه برسرائید" - دمي ثول که بقانقی کیت مهتمل است بر عزيي: 
و فارسي بنظم یا به نثر - و بناه آس: بر یک تال ی ری 

یا چبار - دوم فارمی که اشعار نازسي با ترانه مبنی. بر یک تال 
فراهم آدرده - سیوم رازم که نن‌اعماو اساس‌آتن: بر یک‌تال 0 
چهاوم تصنیفی؛ یسزق. که ببوزيتاني بان برگزازیه وآنرا عیان 


ماه ۲۹۴۷ ۰ .8+ ) ۹ ی 
#6 9 
بخلیت بر نواخه نود رشیه خان کع *آبیی مم آددال 9 + و, خ.میت 
نفام ولایت تدرازه" بار مفوض - و از بمعائیي بارری و حِ مقردتی 
8 4 وا امارت زحرد: فرهزا؛ ۵ - و کفالت ایغان برو مقرر ٍ_ 
۰ ۳ 
۱ نوم ۱ جما‌ي ا خانیه ] #سران راجه ابوب دشگه ۹1 بری 
4 ی ار ۸ خسنشی حلد 7 ی اس( نامه اي گزارش دم 
رنبه نامدگ اب بر انروذنند _ ۳ نمی جر بجر جع خلعت 
و منمب هز رمي 3ات و ههد ور از اصلل و او.ایه 9 خطاب 
راج) رِ" ر اسب وفدل - و چبار پر دیگر او دراذور حال ب‌نامس ۱ 
هرافی‌ژی پاندند ‌ ۰ 
چاردهم [ جُمادي الژزانبه ] دوازد: فیل پیهکش ممتقد خار‌ناظم 
صویگٌ ارزیهرة از نظر اشرف‌گذعت - ویک‌ لک روپد*دمت مقر شد ۰ 
اون ز جمادی اذانیه ] حکیم ها برادر هکل شم الله 
رازی که بنازگي از ایران . مده بوق زامیه بعکم پنقبیل آستان 
,مرش مک بر امررخمت - و ازوبشگاه نوزش بمنایت خلمت وانعام 
هو م۸ هم رررپده کمباپ ۵ ٩‏ ۷ ر زمر بد کآن درگاه و رز ۱۳ 
5 دیسنم [ جمادي الا اند ] بسالهٌ د وان ام طفا سید. جلال 
: طلفس المدق ید معمد گيرافي وه ید ی از *مو ندب و علو 
رهبا و نضایل و کملات او و نبا کان ار در آخر داد اول گذارش 
بانبه . ۱3 ی - وبه هاشم کاشغري. در #زارررپبه - و زا هر" 
گنر هر ریدم خدي 


ِ و وم جمامي پننه رخا باهري درهزاری 
۳۹ ِ 5 4 1 


آفاز سال اول . 


دوم دور ازادوار خلبود (ثار جلوس مقدس 
۰ با 
روز مه شنبه غرا جمادي الثانیه مال ه«زار و جل و هفام 
دس تسس 

مطابق پدسمتا د هشا ان تمد ن سال ِ ین درر نف اریز 
باهشرو در آمد ی کاسرادی ۱ ي بهگفت.دلبای متاتان ی مانفد تلف 
دریا مان خد‌یو اتبال لته کشت - دزن "ریخ شاه نواژ خان 
قوش بیگی را چوی لوازم شکرفعل که چگویگی آن در وقابع منة 
هشت گذارش پاننه نبعو سرانجام, داده بود - بعفاعت خلعت 
خامه و اپ از طویلةً خاصه بازین مطا و فبل از حلق خامه 
پر نواخنند » 

چبارم [ جمادي الثاني ] دو داماد احدادیکی معمد زمان: پزر 
یرد داد ِ ماحب داد با ۳ دا ولد معمدٍ مزا و نوا احدال . 
۳ ۳ بدا رکه یز ۷ کابال گرد ۹۹۳ مي 
[نگی تنب - و وی از : درو رفای عبج۵ القادر سعلله شان همه ایغان ۱ 
بسعي و ندبیر بدمت آورد؟ ررانگ دراه آسمان جاء هاعده بو 
نان صملیی رمیدند - بادشاه چرو یش عذرنیوف #جند ژمان 
۱ و صابجب ۵اه را زمره سته: خادیش او اسپ و دیگزان ر ناب 


) ۰۴ ( 

نف. اینست رگرکس به ازبی‌داندگفت" 

گو "بیا ایلک ارکلی و ۰بزرگری «دیار. 

حاش له که نه م‌بنده همي گویم زان 

که چرا پار نبق ای "خام یا پبرار 

اینیم افبال‌شهاصت ورن توميداني نیک 

که چوه میی شاج کین میوه کچا آره بار 
کنو که گلگون تیگام آسمان خرام خامه در مضمار نگرش. 
ونایع نخستیی ال از دوز دوم جلوس 1 آبد پیوئه خاقار قبصر غام - 
و خُدایگان سلیمان احتشام بجولن در [مده - اگز ررزکار بیینا 
مزر ی - و (نیگی گریز پا پايداري . اي صعيفة اتبال را 
ک جلد ثانیی پادشاهنامة 4 نامي امت - بجی که دشوار پسندان 
کر گاه سی طرازي را بعیرت اندازد - و به. نمطی" که جادو گران 

کار خانه معفي پردازي را بغدرت - بزیور حسی اخنقام مزب گردانم- 

و بطفیل گذارش رقایع درب ,فکارین نامه که میم گردن "هوشياري- 
و تعویذ بازوي جهانداریست - نامم که یلم نامي نامور بود بسان 
میت مارم ر صورت مفاخر اولیای ی‌درلت فزاینده مشبور جپان 
گرده تم که بامي دنق شم ممر بو چوی دولت اصغیای 
ای «لطنت پاینده عمود چبانیان - ایزد معط بخش یرم 
فاگزیر امی و اماني - ر نا گرا درلت جارداني - را بطول عمر- 
نوی بيشري - و نظر سفاخر. .و حشر عساکر- و جمع پلاه - و 
تمغ اضداه ‏ #مار صورت و معفي. داغقه سای آسمان" بای ء ین 
]لاب بهچوان بجونواري ب اداني 01 اناجي 9 ر میس دارا4 ه. 


وم ((۸1 (اردمن الرهیم 1 7 
: ۲ ۱ : 


ماس وا اماس دادار ار ساز- ر کردک بل انباز - را که 
بم‌ددتاریی (ندیشة عفر سني - و دمتیاریی خامة مس رآهني - 
نش نیرنگیی اتبل جران کشای شاهنهاهي - و شگرفی دولت 
گيني آرای ظل اللبي . يمني (حول مقدس نخستیی دور از 
جلوس اقدس - که وقایع ده سالگ مبلطذت اد میماد خدیوزمین و 
ژمان - و خدارند مکین و مکان - ابیت - بوزاران" خجستگي ۳ 
فراران فرخندگي - حسنی انجام گرنیت » لي ني کو انديشه و کدام 
خامه - نه آنرا در خور این کار بزف بقاعنی - و نه ایری را باندازا 
چنون شفل مدرگ استطاعني - این همه از انوار نظر خورشید اثر 
پادشاه ان ده‌یکاهست - و آثار ترببت اکسیر مرتبت شیذشاه زاگ 
بارگاه * ازان سنگ بي رنگ فطرتم شعلهٌ حسرت در دل جواندمت 
آبدار پر افروخده - و آزین ارزیز ناچیز ینام زبانه رشک در جان تبر 
مسبک بر انرثفده » انفتام معضلات. |مور بنیجه دشوار كشاي آن 
مورت لطف رباني که زمانه /خواهض او کارگذار. است - و چرخ 
رای ار در گیرو دار - مفوط اس » و ال آمشکانم شهر, بنظر 
عفایت آن مسذیی رحمت ۳«عاني ۳1 گردش ناک بکلم ارستب خ 


آرام مین پرام ار ,مربوط ه 


امد شاه بدخ۵۸ 


پانصدي . .. 


ی 8 
طبینه مداد ۲ 


ِ 
هید جعفر ۰ 


کبار 


. سید چال . , 


ر# ۰ ۰ 

ملا خواجچه .. .. 
موالمعالي .. .. .. د. 
طبقه علما 

سعد الله خان ِ 

عامی ااصل خان 

ما عدد اعکیم مياگوني 

«ملا علاه !ملک تولی شا 
مبرک شیج هرري م . 

سذث احمد سعید 

لبق ععما ج ۱ خخ ی 
وژیر خان ز حکیم محیي الزمان و .. ۰۰ 


گذارش مجملي از احوال مشاب و غیرهم وآن مشتمل (ست 


کنفدت و و ۰ ۰ ۰ ۰۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ 


۰ «« 


قچه فراحم آمد: بودند - و حروب آن واا گبر با عبد العزیز 


«۴ 
6۵ 6 


ای و پرادران او ۰۰ م۰۰ 


۵ 


گذارش باعت کميي شاد یور نو و ۳۹ 

ذکر چند امور نا دایسنه که در باق بلج روی مود 
ذکر حدرد مملکی شاه چپان بالشلا .. .. 
تفصیل موجاتی. مم مه مم مه می .هه 


ذگر جمع تماميی مملعتا .. مه مهم .۰ 
شرح خزاین و ذخایر شاه جبان پادشا .. .. 

بیان مواکب شاه جماي پادشاا تم .. " م. . 
ذکر مناصب با‌شاهزاد‌ها . . ۰ ,. ۰ 2 
گر منامصب تونگلان ده هزاري ت.- ۰ ه‌َ 
. ذکر مناصسب امرای هفت هزاابي .. 

شن هرا و هه ی من 
پم هزاري ق میب من سهم. .و +2 
چپار هزاری مه وم موم وه 

سس هزاري و وه‌ ...۰ یا سم " 2 
هر هزار ر پانصندي ‏ . 


.ی ۶ 
۷۸۷ 


و کنات ۰۰ ۰۰ ۰۰ ۰۰ ۰۰ 
8 


یی ماع بخ و موه ی ره 


ی دپار ۳ 5 
‌ [ 

. یی حادژه حدرد بدخشان _, 

دجاو( دپگر که جنگ طااقای است 


ارلجی" سانییة غوری ۳ ۰۰ ۰۰ ۰۰ ۰۰ ۳ 
"بمائیی! لارم 


۰ رل ۰ ۰ ۰ 


و ی ی هه 
ماع چپازم و ود و وی مد 
اضسنبن رانمگ, حوایی پل ده ار مر 
وائعهٌ دیگر 1 


۳ ۰ ۰ 


گذارش رای ندر *عمد هان از اددخود بصفاها دزد 


والیی ابران بامید کومک و ازجا !غیبت اچنچکنو ر مینه 
آمدن - و معامرد نمودن حعار میمله ۰ و آزن مایرس 
ء بر گردیدان ۰۰ ۰ ۰۰ ۰ ۰۰ ۰۰ 
گذارش مبل ر مسالک از بل به بخ -و رنتن بادشاه زاده 


۱ . معمد اررنگ ژیب بیردر از راه آب درا جالب بیع - و نبرف 
ور که و ور ی 
جش فمري رزن (۸ رببع الثاني منه ۱۰۵۷ و 

فکر وتاب شب ناظر اه وه و 
وماش بلهشاه ز مس زر زب پر نی 
ی اي و فیر با هشری درنوامی - 


10۸ 


۷۹۸ 
۳ 
۸ 


حقیقت ارهار و ریابی و تواکه کبل .. مه مه 
معاودت شاه جهان پادشاه از ابل بدار السلطن (هور > , 
ارمال ننم دام بل 7 بدخشان مصعوب ارسلان بیگ 
بغرمان ررای ایران سك ۰۰ ۰۰ ۰ ۱ 

دقل غقم ِِ مدکور 5» علامي سمد الله خان قلمي نموده " 
وفات پاهدن سلطان دسا بیگم هد ی نات ۰ص 
ذکر علي اکبر بازرکان ف این فد اف وج 
موان صوبهٌ لمم بعد معاودت علاهي , سعد الله خان ‏ بین ‏ 
ساسح جوانب بلخ و وه ار وه موم و وی 
فاد گر و و و و و ی ی 
گذارش احوال المافان 6 ود سق . ات رت .2 
واعهٌ و و برگ از اددخود !غراعان 

سا آسدن مان بیگ شقاول ریش -فدد الوس جعاق 
و آتش فله‌اق برادر کفش قلماق به باخ نزد بیادر خان 
و اصالث ها مه يم مه منم من 
جهن وژن شمشی ( ۲۴ ذی احچه سذه ۱۰۵4 ) 

وفات یانش حني الذسا خانم ود 

فگرتهی او ره میم مه مه مم مر 
چشی فو روز ( ۱۴ صفر مه ۱۵۷ ) ام و 


هگ 
۰ 


توجه شاه جپان پادشاه پصوب کابان نوی سوم .. ل 


) +۲۰ [( 


1 لیغیت 2 ۹ ۰ ۰ ۰ ۰۰ ...۰ صمقیو 
سب ر 9 
کشایش دلگ کهمرد ۲ حصار غوري 9 . +0۴ 


"کر "-خیر پذیرنشی قادز و بایغ و فرار ورزیدن نذر معمد خان 0۳۵ 


»تال نام شاه جپان ِ (تال یه نذر مر من خان ۰ از منشأت 
۱ علامی معد الله خان 


آغاز سال ود ۳ 6 جمادی ااذاندة سده ۳ ۹ 


تاربيم تصطیربام ی ی ند 


۰ ۵ 
۱ 


تیرد نمودی بیادر خان و اصالنخان " نذر مرن خان و .۰ 


هکت یات هگراختی ار بصوب خرامان .. .. .. 


گذارش التماس دالشاه زا مراله خش رخصت مراهعت 2 


۱ یو دراه شاه جپان باد+او ر ده پرآن منرثب سداو 
۲ ارسال هد الله خان برای تماق ملک بخ و ثنظیم ادوال 


7 ۲ افیگ اند خود 


۷ نبفهی از"! +وال کت رو بیگ ن ۰ 0 


مپاه و رعایا 


ذکر وتایع بدخشان ۰ ۰ ۵ .۰ 


ماد جنگ المانان 


متنوري یاف تمس ی نزد ت_ ان ۱ 


نقل نامگ شاه جپان بادشاه به نذر معشد خا 
سییر توت له ,خان ِ 


ذکر اسپایی اواد نذر موم خان ود وم 


حفدخمی. دای و مناژل دار | کاب ... 
لیشیه ریا رمنایل دار اسان 


فک 


" بدخشان ب هر و روا رو بو و ۰۰ ۰ ۰ ۱ 


اکتا یی ام و و 


آملن عبد الرهین دیوان بيلي ۳ درديه‌لي بر کهمرد ۳ 


شناننی راجه کت سنگه "ول مراب 2 ادهراب 2 خن 


چویین فلعه ر پرداخنی به نبرد اوژیک . م ‏ .ی 
مراجعت شاه چپان بادشا: اژ کشمبر بدارالسلطنه اهور .. 
وفات یانتن نیز معل ی نز ی 

ذکر مرئد ۳ الدرله آمف خان و ی 
جش شمي ژر (۴ ی( کج -نه 03۵ 
نیضصت عساکر شاه جپان بادشاه بقم بلغ و بدخشان 
گذارش جشی توروژ ( ۳ مقر مه ۱۱۵۷ )و ره 
ارسال جان نثار خان برمم رسالت بايرار. . 

نقل نامه شاه جبان بادشاه بشاه عبای منضهن تعزرت 
پدرش شاه مفي و تمئیت جلوس ار - از منشأت مامي 
معد الله خا یی ی موی موه میم و 
توج» شاه جپان بادشاه از دار ااصلطانم اهور بصوب دار الملگا 
ی ی ی 
جشی فمري وژن ( ۸ ربیع الاني منه ۱۳۵۰ ) .. 
ذکر ضوبط معینهٌ شاه جپان بادشاه برای صوبه ذاران. ... 
روانه شدن بادثاه زاده مراد عخش. از چاربکاران به آ-خهر 


زمیس جرد پر دوم‌نذرن معمد خان از بدخشان نزد شاه 
چپان پادشاه ۰ ۰ ۵ ۰ ۰ ۰ ۰۰ ۱ 0۰ 


۰ 
و + 
۰ جر 


۴۷۰ 


۲ ۰ 


0 
۳۳ 


۳۷ 


۳۷۵ 


8۹۳ 


۰ ۱ 


0: 
۱۲ 


۰ 


مفت مرویي گرانمابة شاه جهان بادشاه وم ٩۱‏ 
#حقیقت حجواهر خانهٌ اه جپان بادشاه .  ..‏ رر .. ۲وس 
جهی ی یانفی نا ۳۳ 
هه فرسنادن د *لي مردان خار امد ااصر! از کابل به تنوده ۱ 
ترايهلي 2 قطمان و مفلوب شدن او ره ی نک 
جشسی هي دزن ز ۲۴ شهر في ااقمد: عفه ۴ ) .. ۰۵ 
»زیمت شاه جپان باد 2و از دار ااخلازٌ اکبر ابان بدارا له اطنگ 
موز و زانیا بءشمیر 
جشن نو ردز ( ۱ رم سنه ۱۰۵۵) مه .. مر ۱۴ 
بت نمودن اصالت خن صز اي را بم,م بدخشان ها 
ن قمري دژت ( ٩‏ ربیع اذاني صه ۱۶۵۵ ) . ماع 
ی مدر ابوایه ن تقبر عاداغان ازد شاه جپان بادغاه ۳۳۲: 
فوهذالن راجه جات نگ را بکومک رای ثم غیر بدخشان ۳ 
واتعةٌ در نوردیدن خان دوران ببادر تصرت جدگ ۱ 
بسماط حیادی ی ک خی فا ۳۹ 
از حال نیم / فره جمادي ۵ الثایه سنه ۱۰۵۵ ) * ر - ۳ 
قی عامي معن اه خان بدرج والای وزارت کل, ۴۳ 


ر 
۳ ۷ ی بلند اخثر پسر باد‌شاد ژاده هید شاه شهاع بپاشر ۰ ۳6۳۳۴: 


موی ژوامول نفوصدخان بان پنر 


ره 4 تج دم ور ۳ ۰ و ارفا 


سم 1 قوانجماهي #قزه سل ۳ ).  .  .‏ تیه 


2 ۰ ۰ ۰ ۵ ۵ ۵ 


رفتن شاه جبان بادشاه بدیدي علطان ممتاژشکود  ..‏ اف 
توجه شاه جپان بادشاه از دارالخلاز اکبراباد بدار ااسمادبت .. ي 
اجمیر .. نب 8 وا دنه یا مر عم 
عراجمت شاه جهان بادشاه اژ اجمیر بصوب دار الیشوز 

اکیر یال رد ما رم مور اصص 


هرفرا زعي عامي معد الله خان اژ و مدز «اماني 
در اعمت عهد؟ وژرات اسی و و وم مر را ارس 
جشس شمحمي رز ( ۸ ذی القءده منه ۱۱۵۳ ) ۰ ۰۰ ۳۵۶۰ 
"ربمت شاه حجپان باددا: بصوپ صویر بقصد میر و ذکار ۳۵۳ 
ات "یش وایت پلامون و اطاعمت پرتای تر ترزبان آن ملک . . باوس 
جهن نو رو ) تور وی و من مر اج 
9 ءطیمک ۳ وت تن از رمبدی ءطف ۵مان _ 
یس و مه او من مر یر ماس 
فهایش فلع کفور بندبیرات خان درران بپادر رت جنگ( ی 
جشی تمري وژی ( علخ ربیع الادل سنه ۵۴۶ ) ۳ اس 


دشر 3 تادیب بل نریم و دیس راداهز ۱۵ معمن _ 
۰ کد 


اورنگ زیب بيابر باعسف زا ات از امور درت مه 2۳ 


اد کشتیی راو امر مخگه پمرراجه م ملگ مایت خان 3 1 
زد شاه 
,9 و کشنه شس او ۱ نزد 


) ۷ ۱ ۱ 

کیفیت ناوجون من 
«قلوح‌گذفن دهثال وتهاري ۱ ۰ ه ‏ .. ۲۸ 
آجشی شرع ي دزن ( ۵ وال سنه ۵۱ ) .. .. هم 
فوستادن ظفرغان به تنظیم صوبق گشمیر از و تغوی رد ترییت خان ل۸ 
جگی نو ررژ ( ۱٩‏ ذي اجه مذه ۰۵۱ ۲ .. ۲۸۴ 
شرح دامنان مورجمل و مه اه ویر اف 
توجء" بان خرای زاده معمد دار شگوه بصوب تندهار ۰ ...| ۲۹۱ 
لیر امول شا« مفي و کیفیت و نات ار ّ ۳ برش 
ن فمري وژن 0 اي منه ۱۰۵۷ ) مج بر مهم 
جشس ازدواج بادءاهزاد) اي سب مره بخش 9 
آاز سال ششم ( غرا جمادي اخانده مژه 


۱ توجه شاه جپان باد‌شا: بدددن ءمارت ت بو .هر ات ۱ ۳ 
توجه شاه جپان بانیرای! از دار ااسلطنگ اهور بدار ای 
ٍ ابر اباه ِ ,9 ۰۰ ۳۱۷ 


تشن ور شممي ) فا في(لقمده من ول ۱ ۰ ۳۴۱ 
."رم عمارات روضگ ممداز ازاني مد علیای شاه جپان 
! پادشاه واقع اکبر ابان : 7 و موس 
جهن وروز(-لع ذي یه حزه تون 
جهی تمري آوژن ( ۱۲ ,4 اثاني حنه ۱۰۵۳ .. ۳۵ 
۱ "۳ صلطان : ممتاز شکوه نچصر اعد دارا شوه ‌ ۳۷ 
قنور ملد "هر تعین گریبای عبا ۵ب ريزي ‏ .. _ .. یقن 
بسا ال هغفم. ) را جماه‌ي اذزليه سله جوم 1 ۰ 9جض 


تشفجست 


۹ 


7 
رثا شاه جم 0 ِ« 
توجه شاه کفیت ۰ ۰۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ِ .۰ ی ۰۰ 
اجمیر , رمیدن مل ععد الله نزد شاه جبان باد‌شاه 5 ۹ 
مراجمی جشی شمصی دزن ( ۱٩‏ شوال سنه ۱۳۵9۶  )‏ م .یم ۲۲۲ 


۳ 


اکبر اد ی ی و 


جشی شمعم ی تمري وزن ( ۴ ربیع نی منه ۱ ۷ 
زد 
اکشایش ,باداش انعال تکوهیل می نم مه نی مب 
ی زو آماز مال پفجم رغرا جمادي الژانیه منه (۱۰0) .. 
اوه ءظید ولادت پاکگ نهاد پانو پیگم دخنر شاهزاده معمد دارا شکوه 
همع ر میم اگراشیدن شایمنه خان داظم موه پثاه بر مرزبان پلاموی 
کذایش زررع #+رگشنن میر برکه از کبل ر گذارش نبذي از پراگندگیی 
جهی تمری احول امام قلي خار. جائم تورل, . .. 4 
بر ار لختیازاهوال امامقلغان و-لوک: ناشایسنة نذر‌عمد خان 

اورنگ ژیب توجه شاه بان بادشاه از دار (اساطنه به ذکارگانو و آهی 
سافعگ کدتر وفاث یش یمین الدرله آمف خان خانخانان -په سار 
ددور ‏ نقل فرمارن شاه جپان بادشاه به شایسه ار ی خلفب 
یمبی ادرله آمف خان موسوب در تمزیت 5 : 

کدایفن پذبرنفن. حچس مرّ دنور و باتی حهالیی د ۱ 


مت شاه هدن درزیدن جگت مثله ركف راجه با-و و رمیدی او ۰ 


ف 


۳۳۹ 


بلض 


/ ۳ ۱ 

باريشد ماننلی برادر زمیندار مگ ۷ دردت در ۱ 
تفیش ابالت صوبه کشمدر بهاي مردان مان .. ۳4 
۱ كِ عارضةٌ جسمانی! بعامي افضل خان رزیر با تدبیر .. ۱۳۱ 
ونات باننی عامي فد فر ت. بجنه ۱۳۴۰ 
جشی وزن شهسي (۱۸ رصان دنه ۱۳۶۸ ) .. .۱۳۳ 

تفودض ایالت موب پننه بشایصنه خان از تغیبر عبد له 
فان چادر فییرژ چپان ‏ ره رم مب «« ۱۳۹ 
بزیمت شاه جپان پادذاه از دار السلطنه بعچپ بل .. ۱۳۸ 
ی لو ررژ ۰( ۱۵ ذي القمده عقه ۱۱۵۸ ) ۰ .دب م. ۱۴۲ 

هب شدن سعید خان برادر ظفر جنگ بش هزار 
ی 
دن منصور حاجی حفیر ندر *عمد خان نزد شاد جپان ۰ ۱۵۲ 
ین قمري وژن ( ۱۴ ریع الابي منه ۱۰| . .. ۱۵۵ 
.ه ییاه جپان_بادشاه از بل بدار لسلطا اهور _  ..‏ 1۵9 

بر کشیدی منگي مغل زمیندار تب کلی و راد گربز 
بي ف مقاناه ر دس زینباری در مه .. ۱8۹ 
بال سوث (غر8 جمادي الثانیه ماه ۱۴۹ 1٩۱ ۰.  )‏ 
شاه چیان پادشاه جدارالسلطنة (هور ,, _  ..‏ .. ۱9۴ 
#وهمد پسر شاهزدم معش غاد حجاج اکن 
میس #هیلوجی اجزای ای مه .۵ و 
ید 9 


5 
سانهگ رید پگ ابکم ظاهر ساخشی عبد الرهیم بیک خود را ۱۱ 
ترادت »عم ملطان پسور هاهززد» +همد اررنگ ژیب ‏ م. ‏ ۷۶ 


آمدس دپ میمتان بسر زمی "تندهار و در گذاشلی قلعة 
خنهی بمد تسخیر بی لا وان ایض 
جشی شممي رزن ( ۴ شرال مله ۱۳۳9 )ده مه .۰ 
آتش اننادس در ارگ ابر نگر و «وخئس بصياري از 
۵ عرخانجات پان‌شاهزاده میرن شاه شهاع پادر ..» ید ۷۷ 
, توجه شاه جبان بادشاه بشبر کشمیر خلد سا مه وم . ٩‏ 
جشی لو روز ,( ۲٩‏ تي فده دنه ۱۰۴۹ ) امه مه ۲ 
رفا ظریف بملگ ردم و مراجعت او با ءفیر درمان زرای ۱ 
آن مرژ و یوم مه مه مه له وه وج .۵۵ 
امئدلاء علطا مراث هان بر تزلباش و لدغیر بنداه . ۸ 
میر باغ فرح بخش ر یض بعش هه ۰.۰ ِ» ۰ 
گرذنار ‏ آمدن پرتهدراج ولد جچهار سنگه پندیله ل. .ی 
آمدن ارماان (وا سفدر سلدان مراد هان .مه و 
جش نمري رژن. (۱ ۳ ربیع آذانی »ده »۱۰۵ ۲ ۰ 
توجه شاه جبان بادشاه بمیریهاق بینظیر نگ ستبید. , 
آغاز سال چپارم ( غ,؟ ! جمادي اگانیه سند»*۱۰۵ ). 
۱ توجه شاه جیای پادشاه بذماهاییغ سیر گاهپلی فرفي بو 
کقمیر ر اژانجا چدار اللطنة تجرر مب ما ۱ 


3 


۱ . 
يفي رژلدن احمهاغان اردان حالم کرده‌نان 
«»زیست شاه جهان پادشاب از دارااخانة اکبراپاد بصوب حوررن- 
3 بقصد سید ر کر با رقایع دیگر ۵ # ون 
ولادت زیت الذهاء دخثر شاه زال« ۳ ٍ- 
پا خنیم قلمة تنیهار با دیگر تام آه وی ۳ 0 
مقائله با تزباهان و انپزام آن گروه  ..‏ .. 
" کشودن خمار رمین بصت رحصن حصین زمدن داور 
تسیر تلع هیرمنداب و  .‏ 


کشایش تلع گردک ۰ 


هر بر تانفی مرزبان کوج هاجو ار جادا اطاءعت شاه حان 
پادغاه باعواء اشامیان پا فنودی چند ری . ۰۰ 
حقیقت آشام ر‌ آشامدان ۰۰ ۰۰ ‌ 


۰ ۰ ۰ ۰ 3 


جشی ٍ_ ( ۴ ذي اقعده سنه ۱۰۴۷ ) 

ترتیب قاذن" چرغان درداغه جبان آر 

تولد مر کر پدر شاهزاد: مد دارا شکوة 

جشری» قمری دزن ( 1 ی آذااي سعنه ۱۱۶۸ ) .* . 

کدایش یانان ویس رکلاده از حصسی سعي بادشاهزده 

مد اورنگ زبب بهادر ۱ 

یم رام نگر از مضامات بکانه و م۰ 

جزییت شاه جیای پادشاه بصوب دار الساطنةٌ ۳ 
فد تب صاا 2 آننه و 


فهرست حاد ددم بادشا نامه موسوم بدور د) 


| جات 9 ِ ۰ ۰۰ ۱ و" ۵ :۰ ۹ ۰۰ مد 


ان در تیور ۳ ۰ ۰۰ ۰ ۰ ۰ 
آغاز سال ارل ( غرا جمادی الثانبه سنه ۱۰۴۷ ) 
شاه جهان بادشاه لعل خان کاونت را 


به ی ۶ و 
توجه شاه جیان بادشاه بصوب باري ها رم 2 
جهن شمقی وزن ٩۱‏ رمضلن -له۱۳۳۷ ار من 
دخه شدن کتر کریمداه پصر جاله گ. احداد قته با 


: عدیی عرضه داشت صفقدر ان که بعلوان سفارت نزد شاه 
ت‌ِ ررای آیرشن رفنه وه ۰۰ ۰ ۰ هه ۰۰ 


1 3 9 
نا 6 ۸0آ] . .0( نا 0۵4 ۰۰ ۰ ۰ نف . و۶ 9 آیه 


2۸۲۶ ۱ 


7۶ ۸۲ ۷ 


60008-16اع ,۹0۲۳6۵۸ ۳۵۴ ,1 


ب ۵ 05۱ 00۱ ۱ ۵۳7 2 6 ۱0 15 006 ع۲" 


رد ۱۳/۳۵ 


"۳ مات | . ولا 9 1 ۳ 
27۱۷0/105 .۰ ۸640 
۱ 6 ۱9۹ 

۲ 1810۷10 8۵0 
۳ رال را من مر 
۱ 4 ۲ ِ ۲ ند ۱ 
۱ یمه ا. تا 2 

.  ( 187 0 ۳ 

۳۵ 6 3 


1 الال 6 772/49 
تسس ۱ 


۳ 


رت 


۳. 


3 


۳ 


۳ 


۳ 


۳۳۹